Skip to main content
 شرکت مسکووی کمپانی مسکوی شبکه بهم بافته و منسجم زرسالاران یهودی اشکنازی دوران شرکت مسکووی کمپانی مسکوی،  به‌عنوان واسطه ارتباط میان روسیه و انگلستان بود.  همان کسانی که برای انگلیسی‌های اوایل سده شانزدهم کاملاً آشنا بودند.  سلیمان بن یائیش (آلوارو مندس)،  رئیس شبکه جاسوسی عثمانی در اروپا و طبیب مخصوص سلطان،  با هکتور نانز،  رئیس شبکه جاسوسی خارجی الیزابت رابطه فعال داشت،  و خویشاوند نزدیک رودریگو لوپز،  طبیب مخصوص الیزابت، بود.  چنین یهودیانی از دوران زوئه پالئولوگوس در دربار مسکو نیز حضور داشتند.  یک نمونه پزشکی است،  که با مسموم کردن پسر ارشد ایوان سوم،  انتقال حکومت به واسیلی سوم،  پسر زوئه و پدر ایوان مخوف را ممکن ساخت.

شرکت مسکووی کمپانی مسکوی

شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
تصویر نقشه تاریخی شرکت مسکووی کمپانی مسکوی،  عکس شماره ۳۵۷۶.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
لوگو مراقب باشید در دام تاریخ نویسی استعماری نیافتید،  عکس شماره ۱۶۰۶.
برگه 1213 پیوست لینک زیر است:
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
      شرکت مسکووی نام شرکتی است که در اثر تلاش‌های استعمارگران بدست ریچارد چانسلر دریانورد بریتانیایی در سال ۱۵۵۳ در مسکو تاسیس شد.  چانسلر پس از رایزنی با مقامات روسی توانست اجازه راه اندازی شرکت مشترکی از بازرگانان روسی و بریتانیایی به نام "کمپانی مسکووی" بگیرد.
      حوزه فعالیت و داد و ستد شرکت دریای کاسپین، قفقاز و ایران بود.  این شرکت به نام‌های شرکت بازرگانی مسکووی و شرکت روسیه نیز نامیده می‌شد.
      قرن شانزدهم سرآغاز مناسبات مدرن بین‌المللی یا آغاز بورژوازی استعماری گفته می‌شود،  که اساس آن اقتصاد تجاری بود.  کشف مسیرهای جدید عمدتا دریایی و پیشرفت فن‌آوری‌های ناوبری مهمترین عوامل مادی این تحول امر بشمار می‌آیند.  در ابتدا ایران اگرچه مقصد نهائی اکتشافات جغرافیائی و تجاری بشمار نمی‌رفت،  ولی گاه به مثابه کاروانسرائی در مسیر تجارت ایفای نقش می‌کرد.
      یکی از جسورانه‌ترین طرح‌های اکتشافی در قرن شانزدهم،  تلاش تاجران انگلیسی برای یافتن مسیری از شمال اروپا به سمت چین بود.  این تلاش اگرچه به هدف اصلی خود نرسید،  ولی باعث برقراری مناسبات مستقیم تجاری و دیپلماتیک با روسیه و ایران شد.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی

ریچارد چانسلر

      ریچارد چانسلر (۱۵۵۶–۱۵۲۱) دریانورد و کاوش گر بریتانیایی بود،  که با راه‌اندازی شرکتی به نام «کمپانی بازرگانان ماجراجوی سرزمین‌های تازه» به قطب شمال و دریای سفید سفرهای اکتشافی کرده بود.
      چانسلر با ورود به شهر آرخانگلسک در شمال باختری روسیه،  توانست امتیازاتی از تزار ایوان چهارم معروف به ایوان مخوف برای بازرگانان بریتانیایی بگیرد،  که در نهایت منجر به تأسیس شرکت مسکووی در روسیه شد.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی

آنتونی جنکینسون

      پس از مرگ چانسلر،  در سال ۱۵۵۷ «کمپانی مسکوی» فرد دیگری به نام آنتونی جنکینسون را به روسیه اعزام داشت.  او پس از دیدار با ایوان،  برای آشنایی با راه تجاری ایران و بنیان‌گذاری شالوده روابط تجاری انگلیس و مشرق زمین،  به بخارا سفر کرد.  سفر بعدی او در ۱۵۶۱م،  با هدف خرید ابریشم ایران و شکستن انحصار پرتغالی‌ها در این عرصه بود.
      در ۱۵۶۲ به عنوان سفیر الیزابت در قزوین با شاه طهماسب صفوی دیدار کرد،  ولی به علت عدم تمایل پادشاه ایران به ایجاد رابطه تجاری با انگلیسی‌ها در مأموریتش توفیق نیافت.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی

شرکت مسکووی کمپانی مسکوی

      کمپانی مسکوی در پی فتوحات ایوان چهارم معروف به مخوف،  و آغاز همجواری حاکم نشین مسکوی با ایران تاسیس شد،  با هدف تجارت با ایران و آسیای میانه و روسیه.  هر چند در منابع تاریخی، کمپانی فوق بطور خلاصه با نام "کمپانی مسکوی" یا "کمپانی روسیه" شهرت دارد،  ولی در اسناد نام این کمپانی بطور کامل چنین آمده است:
کمپانی تجارت با روسیه، پرشیا و سایر مناطق شمالی و شمال شرقی
      سهامداران و گردانندگان انگلوساکسون کمپانی مسکوی،  در مکتب شرکای یهودی‌ و در پیوند با ایشان،  از حوالی نیمه سده شانزدهم میلادی جنگ‌افروزی‌های منطقه‌ای و سوداگری اسلحه آتشین را به عنوان یک شاخه جدید تجارت جهانی آغاز کردند.  این تجارت را پرسودترین راه برای انباشت و افزایش ثروت خویش و راه نفوذ به سرزمینهای دیگر یافتند.
      از سده شانزدهم تا به امروز تجارت اسلحه پرحجم‌ترین شاخه اقتصاد جهانی به‌شمار می‌رود،  امروزه نیز زمام آن به دست همان کانون است.  استعمار و امپریالیسم با دمیدن به آتش فتنه و معاملات پنهان با طرفین متخاصم را سبک کار خود کرده اند.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
طرح و نشان و مهرموم شرکت مسکووی کمپانی مسکوی،  عکس شماره ۸۸۳۸.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
ایوان مخوف
      مورخین، به‌طور قراردادی،  16 ژانویه ۱۵۴۷ را مبداء تبدیل حاکم‌نشین مسکوی به دولت روسیه می‌دانند. این زمانی است که ایوان چهارم (مخوف) به‏ عنوان "تزار و حاکم اعظم سراسر روسیه" تاجگذاری کرد.  در دوران ایوان مخوف توسعه‌طلبی حکام مسکوی، علیه همسایگان روس و مسلمان،  به‌شکلی بی‌سابقه اوج گرفت.  این توسعه‌طلبی با قساوت فراوان توأم بود.
      برای مثال، به‌نوشته گروسه،  ایوان در جریان اشغال قازان (اکتبر ۱۵۵۲):  قسمت اعظم مردان را کشت، زنان و اطفال را به اسیری و غلامی برد و مساجد را از بیخ و بن برکند.  این توحش تنها علیه همسایگان مسلمان نبود.
      ایوان با مردم روس و مسیحی منطقه نیز چنین ‌کرد.  مورخین روس تهاجم ایوان به شهر روس‌نشین نوگرود (۱۵۷۰) را چنین توصیف کرده‌اند:  در مسیرش شهرها را ویران و روستاها را غارت کرد،  و به آتش کشید و دارایی‌های مردم را به سرقت برد.  در نوگرود، هزاران تن از سکنه را شکنجه داد و در رودخانه خفه کرد.
      مهم‌ترین پیامد توسعه‌طلبی‌های ایوان چهارم،  که دولت مسکوی را به جرگه معادلات سیاسی تجاری اروپای غربی وارد کرد،  اشغال قازان (۱۵۵۲) و حاجی طرخان (۱۵۵۶) بود.  بدینسان، دولت نوخاسته روسیه با ایران هم‌مرز شد،  و راه تجاری ولگا کاسپین مورد توجه آن کانون‌های تجاری سیاسی اروپای غربی قرار گرفت.
      همپای این تحول،  سفر سال‌های ۱۵۵۳- ۱۵۵۴ و ۱۵۵۵- ۱۵۵۶ ریچارد چانسلر به روسیه انجام گرفت،  در سال ۱۵۵۵ کمپانی مسکوی در لندن برای تجارت با روسیه و ایران تأسیس شد،  و از سال ۱۵۵۷ مأموریت‌های آنتونی جنکینسون در روسیه و ایران آغاز گردید.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
نقاشی از ایوان مخوف از الکساندر در ۱۸۷۵،  عکس شماره ۸۸۳۹.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
کمپانی مسکوی و آنتونی جنکینسون
      کمپانی مسکوی یک نهاد انحصاری مرکب بود از،  سوداگران و ماجراجویان تجاری به پیشکسوتی سباستین کابوت،  و دسیسه‌گران سیاسی بلندپایه و در رأس ایشان سِر ویلیام سیسیل.  به‌نوشته دلمار مورگان،  الیزابت شخصاً به امور این کمپانی توجه فراوان می‌نمود،  زیرا در میان اعضای آن گروهی از بلندپایه‌ترین اعیان و اشراف او حضور داشتند.
      در زمره ۲۰۷ نفر بنیانگذاران کمپانی،  نام گروهی از متنفذترین رجال سیاسی انگلیس،  از جمله سِر ویلیام سیسیل (لرد بورلی)، دیده می‌شود.
      سِر فرانسیس والسینگهام، رئیس سازمان اطلاعاتی انگلیس، نیز از اعضای کمپانی بود و در امتیازنامه سال ۱۵۶۹ ایوان مخوف، نام او در کنار "ویلیام بورلی" (ویلیام سیسیل) به‌عنوان یکی از صاحبان امتیاز تجارت کمپانی مسکوی در روسیه به چشم می‌خورد.
       دفتر کمپانی مسکوی در سیتینگ لین و در همان محلی واقع بود،  که دفتر کار سِر فرانسیس والسینگهام قرار داشت،  و در همین مکان بود که جلسات گردانندگان کمپانی برگزار و سفرهای "اکتشافی" ایشان طراحی و برنامه‌ریزی می‌شد.
      جنکینسون فرستاده کمپانی به روسیه و ایران،  نیز با سِر ویلیام سیسیل رابطه نزدیک داشت،  و برخی از گزارش‌های خود را از روسیه برای او می‌فرستاد.  نمونه‌هایی از اینگونه گزارش‌ها موجود است،  و بعضاً در سفرنامه جنکینسون به چاپ رسیده است.  قطعاً این بجز گزارش‌های محرمانه و رمز است که،  چنانکه گفتیم،  از همان زمان در سازمان اطلاعاتی انگلیس کاملاً مرسوم بود.
      پیوند نزدیک جنکینسون با سِر ویلیام سیسیل و سِر فرانسیس والسینگهام را از آنجا نیز می‌توانیم در‌یابیم،  که نام این سه در میان سرمایه‏ گذاران دومین و سومین سفر دریایی سِر مارتین فرابیشر به ختای (۱۵۷۶ و ۱۵۷۷) دیده می‌شود.  بنابراین به یقین باید جنکینسون را متعلق به اولین نسل مأموران اطلاعاتی دانست،  که از سوی اینتلیجنس سرویس انگلستان به کشورهای شرقی اعزام شدند.
      درباره زندگی خصوصی آنتونی جنکینسون اطلاع زیادی در دست نداریم.  پیشینه خانوادگی، نام والدین، زمان و محل تولد او روشن نیست.  جنکینسون را از اکتبر سال ۱۵۴۶ می‌شناسیم،  و این زمانی است که به‌عنوان کارآموز و شاگرد کمپانی ماجراجویان تجاری اولین سفر خود را آغاز کرد.  او طی شش سال پسین به فلاندرز، آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، پرتغال، دریای مدیترانه و جزایر رودز، مالت، سیسیل و قبرس و غیره رفت و سپس راهی حلب شد.  در این سفر سِر جان لاک، نیای جان لاک اندیشمند،  او را همراهی می‌کرد.
      در میان سفرهای این دوره از زندگی جنکینسون،  سفر پائیز ۱۵۵۳ م،  او به حلب به سه دلیل حائز اهمیت است:  اول،  مقارن است با سفر چانسلر به مسکو و استقرار گراسیا ناسی در استانبول.  دوم، ‌ در فضایی کاملاً جنگی صورت گرفت،  که بیشتر برای مأموریت اطلاعاتی مناسب بود،  تا سفر تجاری.  سوم،  او موفق به اخذ امتیازنامه‌ای بسیار مهم به امضای شخص سلطان سلیمان خان عثمانی شد.
      سفر جنکینسون به حلب در زمانی است،  که سلیمان لشکرکشی جدید خود را به ایران آغاز کرد،  و در رأس قشون مفصلی وارد حلب می شد.  جنکینسون در گزارش مورخ ۴ نوامبر ۱۵۵۳ خود،  که مخاطب آن مشخص نیست،‌  شرحی دقیق درباره قشون عثمانی به دست داده،  که ۲۰۰ هزار شتر حامل مهمات و آذوقه آن بود.
      او از سلطان فرمانی دریافت کرد،  که به «آنتونی جنکینسون، تاجر لندن در انگلستان» و سایر کارگزاران تجارتخانه وی «و هر کسی که حامل این نامه باشد» اجازه می داد «با کشتی‌های خود یا هر وسیله دیگر» در بنادر و شهرهای عثمانی آزادانه و بدون پرداخت هرگونه عوارضی مازاد بر آنچه قانون است به تجارت بپردازند،  و از همان امتیازاتی برخوردار باشند که فرانسویها و ونیزیها برخوردارند.
      این امتیاز نامه بسیار مهمی است،  که اخذ آن از یکی از بزرگترین فرمانروایان آن عصر،  و شاید بزرگترین ایشان،  و در فضای رقابت دسیسه آمیز‌ فرانسوی ها و ونیزی ها،  که در میان اروپاییان بیشترین حضور را در سرزمین عثمانی داشتند،  در حد توان و امکانات فردی یک جوان ۲۰- ۲۵ ساله انگلیسی نیست،  و بی تردید مبتنی بر روابط و آشنایانی بسیار متنفذ در دربار عثمانی است.
       توجه کنیم که این امتیازنامه متعلق به ۲۵ سال قبل از سفر ویلیام هاربورن به استانبول است،  که رسماً به عنوان بنیانگذار روابط تجاری و سیاسی انگلیس و عثمانی شناخته می شود.  پس از دریافت این فرمان، جنکینسون به سفر در «بخش اعظم ترکیه و سوریه و سایر سرزمین های آسیای صغیر» پرداخت،  از راه جبل لبنان به دمشق رفت،  و سپس به سامریه، جلیل و اورشلیم (بیت‌المقدس).
      او در سالهای پس از سفر عثمانی و پیش از عزیمت به مسکو،  به الجزایر و تریپولی و تونس و نروژ نیز سفر کرد.
      جنکینسون در سال ۱۵۵۵ به عضویت "کسوت" یا "کمپانی" تجار لندن پذیرفته شد،  که به‌عنوان اولین و کهن ترین نهاد تجاری انگلیس شناخته می شود،  و با کمپانی ماجراجویان تجاری پیوند تنگاتنگ داشت.  به‌نوشته دلمار مورگان، کمپانی تجار لندن مهم‌ترین "کسوت" (گیلد) شهر لندن در سده شانزدهم بود،  که رجال بلندپایه در آن عضویت داشتند،  و حتی ملکه الیزابت نیز عضو آن بود.  از جمله اعضای این گیلد باید به سِر جان گرشام،  برادر بزرگ توماس گرشام،  و جان مارش اشاره کرد که بعدها (۱۵۶۸) جنکینسون با دختر او،  به نام جودیت، ازدواج کرد.
      جنکینسون در سال ۱۵۵۷ با حقوق سالیانه چهل پوند استرلینگ به مدت سه سال از سوی کمپانی مسکوی عازم روسیه شد.  این حقوقی قابل اعتنا در انگلستان آن عصر بود.  توجه کنیم که یکی از مأموران انگلیسی کمپانی فوق برای خدمت در روسیه به مدت چهار سال با حقوق سالیانه ۹ پوند استخدام شد،  و دیگری به مدت شش سال با حقوق سالیانه ۵ پوند در سه سال اول،  و ۶ پوند در سه سال دوم.
      این تنها ممر درآمد جنکینسون نبود.  قاعدتاً وی بابت معاملات حق العمل دریافت می کرد،  و از دربار نیز بابت مأموریت های خود پول یا امتیازاتی می‌گرفت.  زیرا در کوران مأموریت‌های پانزده ساله‌اش در رابطه با روسیه و بخارا و قفقاز و ایران به ثروت و قدرت رسید،  و از کارگزار حقوق‌بگیر کمپانی مسکوی به یکی از اعضا و گردانندگان آن بدل شد.  او در لندن اقامت گزید،  ملک و قلعه‌ای در آکسفورد شایر خرید،  و آن را به مقر خاندان خویش بدل ساخت.
      در کتاب خاندان کهن کارلایل،  که در سال ۱۸۲۲،  یعنی در زمان صدارت ارل لیورپول منتشر شد،  از آنتونی جنکینسون به‌عنوان نیای خاندان جنکینسون یاد می‌شود،  که در والکوت،  واقع در آکسفورد شایر می‌زیستند،  و یکی از اعضای آن همین ارل لیورپول،  وزیر اعظم وقت انگلیس است.  بنابراین در دو سده پسین،  و بر بنیاد ثروت و اعتباری که جنکینسون به‌ویژه از طریق سفرهایش به روسیه و ایران اندوخته بود،  بتدریج اعقاب وی به یکی از خاندان‌های درجه اوّل اشرافی انگلیس بدل شدند.
      یکی از آنان در سال ۱۶۶۱ بارونت شد،  و در اواخر سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم چارلز جنکینسون به‌عنوان یکی از رجال متنفذ دربار جرج سوم شناخته می‌شد.  او در مجلس عوام ریاست جناحی را به‌دست داشت،  که به "دوستان شاه" معروف بودند،  و به‌دلیل پیوند بسیار نزدیکش با پادشاه آماج تهمت‌ها و شایعات گسترده بود.
      چارلز جنکینسون از دوستان نزدیک ویلیام پیت (کوچک) به‌شمار می‌رفت،  و اوج اقتدار او از زمان آغاز صدارت پیت (۱۷۸۳) است.  وی سه سال بعد در مقام رئیس اتاق بازرگانی  بریتانیا جای گرفت و در سال ۱۷۹۶ به ارل لیورپول ملقب شد.  پسر او رابرت بنکز جنکینسون،  دومین ارل لیورپول است،  که از ژوئن ۱۸۱۲ تا فوریه ۱۸۲۷ وزیر اعظم بریتانیا بود.
       به‌نوشته بریتانیکا، در دوران صدارت لیورپول،  قدرت واقعی در سیاست خارجی در دست جرج کانینگ،  و در امور نظامی در دست آرتور ولزلی (دوک ولینگتون) قرار داشت.  در اواخر سده نوزدهم،  سِر جرج جنکینسون را به‌عنوان وارث این خاندان می‌شناسیم،  و امروزه سِر جان بنکز جنکینسون،  پسر سِر آنتونی بنکز جنکینسون،  را که چهاردهمین بارونت خاندان خود است.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
نقشه تارتاریا یا خانات بخارا،  از کمپانی مسکوی  عکس شماره ۸۸۴۰.
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
اولین توطئه کمپانی مسکوی برای تجزیه ایران
کمپانی مسکوی و تهاجم عبدالله خان شیبانی (ازبک) به ایران
      اولین سفر آنتونی جنکینسون به روسیه در ۱۲ مه ۱۵۵۷ آغاز شد.  او بهمراه اوسپ ناپیه،  اولین سفیر روسیه در انگلیس،  در رأس ناوگانی مرکب از چهار کشتی حرکت خود را آغاز کرد.  در ۲۵ دسامبر در مسکو به حضور ایوان رسید،  و شام را با تزار صرف نمود.  جنکینسون در ۲۳ آوریل ۱۵۵۸،  با در دست داشتن معرفی نامه هایی از ایوان،  بهمراه دو انگلیسی دیگر،  راهی منطقه دریای خزر و آسیای میانه شد.  درباره کسب و کار او در این فاصله چهار ماهه (از دسامبر تا آوریل) اطلاعی نداریم.
      جنکینسون در ۲۹ مه به قازان رسید،  سپس به حاجی طرخان رفت و بهمراه کاروانی از تجار ترک و ایرانی راه نواحی شرقی بحر خزر را در پیش گرفت.  در سپتامبر به خانات خیوه (خوارزم) رسید.  به نزد خان خیوه بار یافت و نامه ایوان را به او داد.  سپس بهمراه کاروانی مرکب از یک هزار شتر عازم بخارا شد و در ۲۳ دسامبر ۱۵۵۸ به این شهر رسید.
       در ۲۶ دسامبر به حضور خان ازبکان شیبانی،  عبدالله خان بار یافت،  و نامه های ایوان را تقدیم نمود.  در این زمان جنکینسون عبدالله خان را حاکمی غیر ثروتمند یافت،  که درآمدش از طریق دریافت مالیات از تجار و کسبه و صنعتگران است. هر گاه که پولش ته می‌کشد مأموران را به سراغ حجره ها و مغازه ها می فرستد.  به این ترتیب هنوز از ثروت و شوکت این خان نامدار ازبک خبری نیست،  و جنکینسون با تعابیر «خیلی تاتار» و «شاه وحشی» او را توصیف می کند.
      جنکینسون سه ماه و نیم در بخارا اقامت داشت و در این مدت چند بار با عبدالله خان دیدار نمود.  عبدالله خان «خیلی خودمانی» جنکینسون را در محل خصوصی زندگی اش می پذیرفت،  و درباره میزان اقتدار ایوان روسیه و سلطان عثمانی و مسائل دیگر پرسش هایی می نمود.
      جنکینسون در ۸ مارس ۱۵۵۹ به‌همراه کاروانی از تجار منطقه،  مرکب از ۶۰۰ شتر بخارا را ترک کرد،  و در معیت سفرایی که خان‌های بخارا و خیوه به نزد ایوان اعزام کرده بودند،  به مسکو بازگشت.  در ۲ سپتامبر به مسکو رسید،  و دو روز بعد ایوان وی را به گرمی پذیرفت.
      جنکینسون سفرای بخارا و خیوه را به ایوان معرفی کرد،  و شام را با تزار صرف نمود.  او در ۹ مه ۱۵۶۰ روسیه را به مقصد انگلیس ترک کرد،  و به این ترتیب اولین سفر یک هیئت انگلیسی به آسیای میانه،  پس از گذشت یک سال و پنج ماه و نه روز، به پایان رسید.
      درباره مضمون مذاکرات خصوصی با ایوان مسکوی،  و عبدالله خان شیبانی و اهداف سیاسی سفر جنکینسون اطلاعی در سفرنامه او مندرج نیست.  هدف از این سفر یافتن راه زمینی به چین (ختای) عنوان می شود،  حال آنکه جنکینسون با رسیدن به بخارا و دیدار با عبدالله خان عملا مأموریت خود را پایان یافته تلقی می کند،  و در تلاش برای عزیمت به نواحی دورتر نیست.
      جنکینسون علت این امر را ناامنی راه بخارا به ختای عنوان کرد،  که سبب شد،  به تعبیر دلمار مورگان،  «خردمندانه» از ادامه سفر منصرف شود.  "جهانگرد محتاط ما" مأموریت معینی دارد،  که درباره اسرار آن بکلی خاموش است.  او سیاحی از قماش ابن‌بطوطه نیست،  به رغم مراوده با تجار هندی،  تمایلی به سفر به چین از طریق هند افسانه‌ای ندارد.  چنانکه می دانیم اولین انگلیسی ۱۹ سال پس از سفر جنکینسون به بخارا از هند دیدن کرد.
      این در حالی است،  که تجار دورترین نقاط هند،  یعنی بنگال،  در بخارا حضور دارند.  آنان انواع پارچه های نخی اعلا را به بخارا صادر می کنند،  و از بخارا ابریشم و چرم قرمز و اسب و غیره به هند می برند.  جنکینسون می کوشد پارچه‌های کرسی را،  که مرغوب ترین پارچه‌ بافت انگلیس بود،  با کالاهای ایشان معاوضه کند،  که نمی پذیرند.  جنکینسون حتی به شهر معروفی چون سمرقند نرفت،  که فاصله آن با بخارا تنها پنج روز راه بود.
      با توجه به موارد فوق،  بنظر نمی‌رسد که سفر جنکینسون به بخارا یک سفر ساده تجاری یا اکتشافی باشد.  در واقع مأموریت اصلی جنکینسون را باید ارتباط با ایوان مخوف و عبدالله خان ازبک دانست:  دو فرمانروای متجاوز و نظامی‌گرایی،  که عامل اصلی جنگ‌های منطقه شرق و غرب بحر خزر در نیمه دوّم سده شانزدهم میلادی بودند.  جنکینسون واسطه ارتباط میان این دو نیز بود.
      به‌نوشته دلمار مورگان، این اولین رابطه مستقیم سیاسی است،  که میان خان‌های منطقه آسیای میانه با ایوان چهارم برقرار می‌شد،  و واسطه آن یک انگلیسی بود.  به‌علاوه اگر بپذیریم که گردانندگان کمپانی مسکوی با یوسف ناسی،  و کانون یهودی مستقر در دربار عثمانی ارتباط و شراکت داشتند،  باید به این نتیجه برسیم،  که شالوده رابطه نزدیک عبداالله خان با دربار عثمانی و عملیات مشترک ایشان علیه ایران صفوی در این سفر نهاده شد.
      بنابراین سفر فوق را نمی‌توان بی‌ارتباط با سلسله حملات ایذائی و غارتگرانه عبدالله خان به خراسان دانست،  که اولین آن درست در زمان اقامت جنکینسون در بخارا (۱۵۵۹)، آ‌غاز شد.
      تعمق در ماهیت جنگ‌افروز و نظامی‌گرای ایوان مخوف و عبدالله خان ازبک،  ابعادی دیگر از مأموریت جنکینسون را جلوه‌گر می‌سازد.  تاکنون معمولاً به کمپانی مسکوی به‌عنوان تاجر قماش و سایر کالاهای متعارف نگریسته شده،  و به تجارت اسلحه آتشین (توپ و تفنگ) و مهمات (باروت) از سوی آن توجه نشده است.
      واقعیت این است،  که با توجه به وضع منطقه و فقدان صنایع بومی،  تولید سلا‌ح‌های آتشین (توپ و تفنگ) و مهمات (باروت) در دو سرزمین مسکوی و بخارا دو فرمانروای فوق به‌شدت نیازمند اینگونه کالاها بودند.  دلمار مورگان می‌نویسد:  «اگر مردم روسیه از تجارت انگلیسی‌ها سودی نبردند،  بی‌تردید شاه ایشان [ایوان مخوف] سود برد.»
      او می‌افزاید:  انگلیسی‌ها برای ایوان اسلحه و مهمات و سایر نیازهای پشتیبانی نظامی را تأمین می‌کردند،  که در آن زمان، برای مقابله با سوئد و لهستان در غرب و خان کریمه در شرق، «سخت مورد نیاز» ایوان بود،  و انگلستان تنها راهی بود که وی می‌توانست از طریق آن نیازهای فوق را تأمین کند.
      بنابراین، جنکینسون حامل محموله‌های تفنگ و باروت برای خان ازبک نیز بود،  و با همین محموله‌ها عبدالله خان اولین تهاجم غارتگرانه خود را به خراسان آغاز کرد.  جنکینسون تنها در یکجا بطور مختصر اشاره می‌کند،  که در حضور خان با تفنگ تیراندازی کرد.  او سپس از عزیمت عبدالله خان سخن می‌گوید،  و گله‌مند است،  که خان بخارا بدهی‌های خود را به او نپرداخت و راهی جنگ شد.
      با توجه به اقتدار شاه طهماسب صفوی و توانمندی او در حفاظت از مرزهای شرقی ایران،  آرمینیوس وامبری به‌درستی اینگونه حملات عبدالله خان به خراسان در آن زمان را چپاول و راهزنی می‌خواند نه جنگ.  جنگ واقعی عبدالله خان در خراسان پس از مرگ شاه طهماسب (۱۵۷۶) آغاز شد،  و خان ازبک ایلچی خویش را به دربار سلطان مراد سوم فرستاد،  که «حالا از برای لشکرکشی به مملکت ایران موقع خوبی است.»
      عبدالله خان، با سوءاستفاده از آشفتگی درونی دولت صفوی،  تهاجم خویش را به شرق ایران،  این بار در مقیاس یک جنگ واقعی،  از سرگرفت.  در سال ۱۵۸۸ هرات،  و در سال ۱۵۹۰ مشهد را تصرف کرد.  هامر پورگشتال درباره فجایع عبدالله خان در قبال مردم شیعی هرات و خراسان چنین می‌نویسد:
      عبدالله خان هرات را بعد از چند ماه محاصره مفتوح ساخته،  همه ساکنان شیعی مذهب آنجا را به قتل آورده بود.  سال دیگر پسر خود عبدالمؤمن خان را فرستاد،  و او در شهر مشهد ذی حیاتی باقی نگذاشت،  و عبدالله خان به شخصه حکم کرد،  تا همه ساکنین شهرهای نیشابور و سبزوار و اسفراین و سناباد و محالات و تون و طبس و هزاره را به قتل رسانیدند.
   منبع:  اینترنت و کتابها و تارنمای ارگ ایران،  جهت موضوعی منابع تماس بگیرید.
   برچسب‌ها:  شرکت مسکووی، کمپانی مسکوی، شرکت مسکوی، ریچارد چانسلر، آنتونی جنکینسون، ایوان مخوف، تجزیه ایران.
…………………….
شرکت مسکووی کمپانی مسکوی
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
داستان کریستف کلمب، یکی از مهمترین داستان های اغفال کننده جهانی است، این داستان را بجای یک ماجرای تاریخی، بقدری زیبا در جهان جا انداخته اند، که همه باور دارند، این اتفاقها افتاده است. مشروح در http://arq.ir/621
……………………….
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه وبلاگم،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
 
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x