Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

      نام ایران در شاهنامه فردوسی و نامهای مکانی و جغرافیای ایران بارها و بارها در ادبیات تاریخی و سنتی ایران تکرار شده،  باید این نامها حفظ شوند.  این نامها هم اینک با کمی تغییر آوا در کشورها و قاره های دیگر هم وجود دارد،  مانند در اینجا.  طی هزارهها ایرانیان تمدن و نامها را با خود به مهاجر نشینهای جدید بردند.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
نام ایران در شاهنامه فردوسی
تصویر مقرنس کاری زیبا در اینجا،  عکس شماره ۴۸۷۴.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
لوگو افسانه ها و آئینهای گذشته فراموش نشود،  عکس شماره ۱۵۳۱.
برگه 1293 پیوست لینک زیر است:
نام ایران در شاهنامه فردوسی
۲۰۰۰ بار نام ایران در شاهنامه
      نام ایران در شاهنامه فردوسی دو هزار بار بصورتهای مختلف بکار رفته،  شاهنامه نزدیک به شصت هزار بیت دارد،  بیش از هزار و چهارصد بار واژه ایران به تنهایی،  و واژگان ایران زمین ایران شهر و ایرانی و… هم صدها بار… تکرار شده است.
      نام ایران بعنی جایگاه ایر،  سرزمین ایر،  یا اران سرزمین ار است،  ایر همان ار و آر است.  از هزاره اول گاه ایرانی،  سرزمین دارای تمدن آرمین، آرام، آرین، و… را ایران یا آریانا نامیدند،  که آثاری از آنها باقی است.  در هزاره های سوم و چهارم گاه ایرانی در دوران نویسایی،  نشانهایی از این تمدن نام گذاری بجا مانده است،  در اینجا.
ایران چوباغیست خرم بهار <><> شکفته همیشه گل کامگار
      هسته مرکزی ایران شاهنامه،  همان ایران امروزی است،  و نام بیشتر شهرهای ایران در شاهنامه آمده است:
  ــ  1400  بار ایران
  ــ  ۱۰۰  بار پارس
  ــ  ۳۵  بار مازندران
  ــ  ۹  بار اردبیل
  ــ  ۶  بار گیلان
  ــ  ۹  بار اهواز
  ــ  10 بار گرگان
  ــ  ۲۵  بار سیستان
  ــ  ۱۶  بار آمل
  ــ  ۱۰  بار اصفهان
  ــ   ۴  بار شیراز
  ــ  ۷  بار آذرآبادگان و آذرابادگان
  ــ  ۹  بار ساری
  ــ  ۸  بار کرمان
  ــ   ۱۷  بار خراسان
  ــ  ۲  بار قم
  ــ   ۷  بار اروندرود
  ــ  ۸  بار بردع
  ــ  ۱  بار همدان
  ــ  ۱  بار شوشتر
  ــ  ۴  بار توس
  ــ  ۵  بار نشاپور
  ــ  ۱۰  بار جهرم
  ــ  ۱۲  بار بغداد
  ــ  ۲۱  بار تیسفون
  ــ  ۲۳  بار اصطخر
  ــ  ۵  بار خوزیان
  ــ  ۱  بار باذان‌پیروز
  ــ  ۱  بار شاپورگرد
  ــ  ۱  بار نوشاد
  ــ  ۱  بار ارمنیه
  ــ  ۱  بار خرم آباد،   و….
      بارها از شهرهای شرقی ایران‌ کهن یاد شده است،  چرا که جنگ‌های ایرانیان و تورانیان بیشتر در آن نواحی بوده است،  نه در دل ایران ‌شهر.  همچون:
  ــ  ۳۶  بار بلخ
  ــ  ۵  بار سمنگان
  ــ  ۴۵  بار کابل و کابلستان
  ــ  ۵۱  بار زابل و زابلستان
  ــ  ۷  بار بخارا،    و …  منبع اینجا
نام ایران در شاهنامه فردوسی
آذریها همه پارس هستند
      آذربایجانی ها یک تیره انسانی و یا استانی نیستند،  آذربایجان یک صفت دینی است.  همه مردم ایران آذربایجانی هستند،  یعنی اهل آذر و آتش.  همانگونه که همه ایرانی ها پارس یعنی پارسا هستند.
      توران نیز نام جغرافیایی سرزمینی است،  مانند ایران.  باشندگان تور را ترک یا تورک می گویند،  و آنها شامل یک تیره انسانی نیستند،  بلکه همه زیر پوشش یک کیان یا تاج و یا پادشاهی بودند.  به شاهنامه فردوسی و سه فرزند فریدون مراجعه شود،  داستانی که در بسیاری از کتاب های سنتی تاریخی ایران تکرار شده است.
  ــ  ایران = ایر + ان = سرزمین باشندگان ایر یا ار مانند اران.
  ــ  توران = تور + ان = سرزمین باشندگان تور یا تر مانند ترک.
       تاریخ ایران و توران از زمان داستان فریدون آغاز شد،  قبل از آن باید در رشد و تکامل تمدن ماقبل تاریخ،  آنها را ریشه یابی و پیدا نمود.
   مهم:  ایر و ار با پسوندهای مختلف ایرانا، ایرنا، اران و یا با کمی تغییر آوا و صدا، آریا و آریانا شده و… شده است.
      تاریخ آذربایجان پر است از روایت رویارویی آذربایجانی‌ها با ترکان مهاجم،  که برای یغما و تاراج به دیار ما آمده بودند.  این تقابل تاریخی در اشعار بزرگانی چون قطران و… بسیار ذکر شده است.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
نامگذاریهای بیجای جغرافیایی و محو تاریخ و فرهنگ سرزمینها
نوشته استاد فرشاد فرشیدراد از اینجا
      تغییر نامهای کهن شهرها و روستاها و مناطق تاریخی ایران چند سالی است مد شده،  و مردم بیخبر از دیرینگی تاریخ و فرهنگ سرزمینی که در آن زندگی میکنند،  با تغییر نام موطن خویش میکوشند،  که هویتی نو برای خود بسازند!
      برای نمونه: اینروزها نام استان گلستان را زیاد میشنوید استانی پهناور و حاصلخیز که از دیر باز در بستر تاریخ کهن ایران و جهان آرمیده است.  نامهای کهن این منطقه در ازمنه باستان:  هیرکانیا، خورگان، جرجان، گرگان، استرآباد ( استار آباد به معنای ستاره)،  و نامهای دیگر بوده است.  این نامهای بجا روزگاری معنایی بسیار ژرف داشته اند،  و ارتباط این مناطق را با ناحیه تقسیمات و مبداء نصف النهارات آفتاب و مناطق شرقی جهان میرساند.
      بقول استاد دکتر منوچهر ستوده،  تمامی این نامها با موقعیت نجومی این منطقه با خور، هور، خورشید، آفتاب و ستاره مرتبط است.  اما متاسفانه هنوز معلوم نیست چرا نامهای کهن مناطق ایران را به نامهای بی هویت و لوکس!  تبدیل میکنند،  و مردم چرا با تاریخ و فرهنگ خود انقدر بیگانه هستند.؟!
      آیا اگر تصمیم به تغییر نام این مکان بوده است،  بهتر نبود مثلاً این منطقه با تکیه بر نامهای کهن و سوابق تاریخی به نامهای زیبایی مانند:  خورگان، هورگان، استار آباد ، استان ستاره ، ستاره آباد، شهر خورشید،  و مانند اینها تغییر میافت.
      چرا اصولاً باید نامهای کهن و معنی دار مناطق تاریخی را به نامهای گل و بلبل و مانند این تغییر دهیم؟!
      در دنیایی که همه جهانیان میکوشند برای خود تاریخ نداشته ایی دست و پا کنند،  چرا ما نامهای تاریخی و باستانی خویش را محو میکنیم؟!
      از سویی چه بسیار شخصیتهای تاریخی و فرهنگی این مناطق با نامهای گرگانی، جرجانی و استر آبادی شناخته میشوند،  و اکنون دور نیست که با گذشت سالها،  مردمان منطقه حتی نام و مکان این شخصیتها را به همراه تاریخ و جغرافیای دیرین خود گم کنند،  و همه فرهنگ و دیرینگی خویش را در گلستان و بوستان ویلاها و پارکها گم و مهجور نمایند.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
تصویر منوچهر ستوده در اینجا،  عکس شماره ۸۹۰۹.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
تاریخ نویسی کلیشه ای طبری و امثال
      نظر تاریخ نویس مسعود:  نظم و صف آرایی لشگر اعراب در جنگها کلیشه ای و شبیه یکدیگرند.  مرتب به نام فرمانده و یا یک شخصیت مهم،  که در راس یک واحد نظامی قرار دارد اشاره می شود.  اغلب خواننده با نام دو فرمانده جناح های راست و چپ ارتش نیز آشنا می شود.  تاریخ شناسان عرب و ایرانی همچنین از اسامی فرمانده هان جناح های راست و چپ لشگر دشمن نیز اطلاع داشتند.
      طبری در اینجا، با استناد به سیف بن عمر،  به نام فرمانده هان ایرانی در جبهه مقدم،  در پشت جبهه و دو جناح راست و چپ ارتش ایرانیان در جنگ قادسیه اشاره می کند.  همچنین طبری از فرمانده سواره نظام ایرانی در جنگ نهاوند اسم می برد.  تاریخ نویس قرن گذشته آلمانی Albercht Noth معتقد است،  که اسامی فرماندهان ایرانی که طبری از آنها نام برده است ساختگی هستند.
      در بیشتر حکایت ها تاریخ نویسان عرب و ایرانی،  اشاره به خیانت فردی از شهروندان شهر محاصره شده می کنند.  در محاصره شوشتر نام ایرانی که خیانت کرد،  و راه مخفی ورود به شهر را به اعراب نشان داد،  و همچنین نام اولین عربی که وارد شهر شد مشخص است.  شهر قرطبه (Cordoba) در اسپانیا نیز به طرز مشابه مانند شوشتر به تصرف اعراب در آمد.  در اینجا یک چوپان راه مخفی (شکافی در حصار شهر) را به عرب ها نشان می دهد.
      همچنین اخبار تصرف شهر الفسطاط و بندر اسکندریه در مصر، دمشق و شهر  قیساریه (قیصریه امروز در شمال اسرائیل) شبیه یک دیگر هستند.  در بیشتر اخبار از محاصره شهرها توسط اعراب توجه ساکنان شهر محاصره شده به علت برگزاری یک جشن از محاصره کندگان منحرف شده بود.
   نظر انوش راوید:  بسیاری از کتاب های سنتی تاریخی،  که سیستم آکادمی ایران آنها را منبع تاریخی می دانند،  هیچ اشاره به یک واقعیت ندارند،  و از آنها نمی توان یک جنبه واقعی در باستان شناسی را کشف کرد،  مانند در اینجا.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
تندیس ایزد بانو کشف شده در لرستان
      دوشیزه مهاری یا مهری یا مریم،  که به تندیس ناهید یا بغ دخت معروف شده است.  این تندیس مربوط به نیمه دوم هزار پنجم گاه ایرانی می باشد،  و نشان از وجود آئین میترایی در دوران مزدایی هخایی در ایران است.  در بعضی جاها مطابق معمول درک و ذهن کپی پیسی نوشته اند،  تأثیر هنر هلنی.  درصورتیکه این خود هنر هلن یا الن واقعی در اینجا است،  نه دروغ هلنیسم اروپایی.
نام ایران در شاهنامه فردوسی
نام ایران در شاهنامه فردوسی
تصویر تندیس ایزد بانو کشف شده در لرستان،  عکس شماره ۵۲۷۴.
……………
   برچسبها:  نام ایران، ایران در شاهنامه، ایران فردوسی، آذریهای پارس، پارسهای آذری.
………….
نام ایران در شاهنامه فردوسی
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

 

 

 

……………………….
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آیدا
آیدا
1 روز قبل

نام شهر جهرم نیز به روایتی 17 بار در شاهنامه به کار رفته است. لطفا بیافزایید.

یا علی ولی الله
یا علی ولی الله
3 ماه قبل

با عرض سلام و تحیات

مدت کوتاهی است مطالب شما را دنبال می‌کنم و چیزها آموختم. سپاس از تلاشهای روزافزون شما.

بخشی از این نوشته برام زیاد قابل قبول نبود، بعد از ذکر نام‌ها می‌فرمایید و این‌طور استدلال میکنید:
«بارها از شهرهای شرقی ایران‌ کهن یاد شده است، چرا که جنگ‌های ایرانیان و تورانیان بیشتر در آن نواحی بوده است، نه در دل ایران ‌شهر. همچون:
ــ ۳۶ بار بلخ
ــ ۵ بار سمنگان
…»

مسأله اینجاست من ویدیویی مشاهده کردم که منطقی‌تر بود از لحاظ علم تاریخ و فرضیه یا تئوری توران را در شرق نفی کرده، لطفا تماشا کنید، امید است راه را درست رفته باشم.:)
https://youtu.be/Kdn5S7QiGIc?si=3n1-0lXl7GtpYiYW

یا علی ولی الله
یا علی ولی الله
3 ماه قبل
پاسخ به  انوش راوید

ممنون از پاسخ شما. مسأله جغرافیایی ایران باستان و یا بعد از باستان را پیگیری می‌کنم و اگر شما هم مطلب قابل توجه و خوبی دارید حتما اگر وقت داشتید ذکر کنید برام. فیلم که گذاشتم جناب راوید یک قسمت از ≈۱۴ قسمت بود با گرایش اسکندر دروغ بزرگ تاریخ. سه نظریه را بررسی می‌کند و محققین از جمله بانو پرنیان را ذکر می‌کنند در یکی از قسمت‌ها وقتی شروع به این نظریه‌ها می‌کند گوینده… امید سوء تفاهم برطرف شده باشد.

جناب راوید مسأله اینجاست که بعضی از هزاره‌های اهل افغانستان بخاطر اینکه اصالت خود را در این سرزمین‌ها اثبات کنند و یا ملی‌گرایی خود را… می‌گویند ایران باستان یعنی افغانستان کنونی و اسم شهرهایی را ذکر می‌کنند و غیره که در شرق ایران امروزی هستش.
بعدا ممکن است بیشتر نوشته انجام دهم. موفق باشید بسیار زیاد از تلاش‌های نوین شما در این این عرصه.

محمد حسین محمدی
محمد حسین محمدی
3 ماه قبل

سلام

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط محمد حسین محمدی
محمد
محمد
1 سال قبل

واقعا متاسفم اینهمه دیدگاه فاشیستی خودرا بطور علنی ابراز میکنین تورکهای ایران تورک هستن چه جوری میگین فارس هستن

محمد حسین محمدی
محمد حسین محمدی
3 ماه قبل
پاسخ به  انوش راوید

سلام از اساتید زبان فارسی استدعا دارم در مورد گویش یا زبان مراغی که در منطقه الموت از توابع شهرستان قزوین استفاده می شود توضیح دهند تا بنده هم استفاده و بهره‌ای از پیدایش و تاریخ زبان مادری خود ببرم

رامین
رامین
8 ماه قبل
پاسخ به  محمد

سال ۶۵۱ م (۳۰ خورشیدی خیامی) واپسین شهریار ساسانی کُشته شد. ابن ندیم در الفهرست (از ابن مقفع) گوید که زبان ایران در پایان دوره ساسانی (در سده‌های نخسین) پنج باشد: یک-زبان پهلوی که سرزمین پهله باشد و آن پنج شهر بُوَد: اسپهان، ری، همدان، مه نهاوند، آذربایگان. دو– زبان دری زبان دربار و زبان شهرنشینان باشد (زبان پایتخت تیسفون). سه– زبان پارسی، زبان موبدان و دانشوران و زبان مردمان پارس باشد. چهار-زبان سریانی گونه‌ای از زبان فارسی باشد. پنج- زبان خوزی، زبان شاهان و بزرگان در خوزستان. زبان دیوانی‌ی (رسمی) زرتشتی، پارسی بود[۴].

حمزه اصفهانی در «التنبیه علی حدوث التصحیف»، زبانهای ایران پیش از اسلام که میان مردمان رواگمند بوده را سه می‌داند: یک- فهلوی: زبان شاهان و زبان پنج شهر اسپهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایگان. دو-زبان فارسی: زبان مردمان پارس و زبان موبدان باشد. سه- زبان دری: زبان شهرهای تیسفون (مداین) و کسانی که در دربار بودند، با آن گفت‌وگو می‌کردند. در بیشتر نبشته‌هایی پس از اسلام، دو واژه‌ی «پارسی و دری» را یکی ‌دانند؛ زیرا هر دو واژه هم چم‌اند. واژه «دری» وابسته «پارسی» باشد، چونان که فردوسی گوید: بفرمود تا پارسی و دری / نبشتند و کوتاه شد داوری، که در آن «و» گویا افزوده باشد[۵].( یعنی: «پارسی‌ی دری»).

چامه‌سرایان سده‌های چهار و پنج، واژه «پهلوی» و «پهلوانی» را به معنی «فارسی» یا «ایرانی» در برابر تازی و ترکی بکار می‌بردند. فردوسی گوید:

«بسی رنج بردم بسی نامه خواندم / ز گفتار تازی و هم پهلوانی

نبشته من این نامه‌ی پهلوی / به پیش تو آرم مگر نغنوی

اگر پهلوانی ندانی زبان / به تازی تو اروند را دجله خوان[۶]»

‎جمال خلیل شروانی در قرن ششم هجری کتاب «نزهةالمجالس» را در هفتده فصل گرد آورده و این کتاب، تنها نسخه دستنویسه که هم‌اکنون در کتابخانه‌ی سلیمانیه‌ی استانبول موجود هست.

 این کتاب مجموعه ای از اشعار و چهارهزار رباعی گردآوری شده از شاعران و افراد معمولی در قرن پنجم و ششم و هفتم هجری هست که تعداد صد و پانزده از آنها شاعر و مردم پارسی گوی اران و شروانشاهان و آذربایجان هست و مابقی از دیگر نقاط ایران زمین و قابل ذکر هست که بسیاری از آنان مردم عادی بوده‌اند و هیچ اثر دیگری از آنان برجا نمانده است. این کتاب گنجینه ارزشمندی است از آداب و رسوم و زبان کوچه و بازار مردمان اران و آذربایجان. این کتاب ارزشمند، که از این کانون پررونق فرهنگ ایرانی گردآوری شده، تاکیدی است بر این واقعیت که در اران و آذربایجان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بوده است و بسیاری از آنان صنعتگر و بازاری و پیشه‌ور بوده‌اند مانند شیخ حسین سقا (آب فروش)، شهاب کاغذی (کاغذساز یا کاغذفروش)، نجم سیمگر (نقره‌ساز/نقره‌فروش)، زکی اکاف (پالان‌دوز)، جمال عصفوری (گنجشک‌باز) خود دلیل روشنی است که زبان مشترک و همگانی ایرانیان زبان پارسی بوده و مردم این خطه نیز در زندگی روزمره بدان سخن می‌گفته‌اند، آن هم در زمانی که نه آموزش زبان رسمی در مدرسه و مکتب فراگیر بوده و نیازی بوده و نه چاپ و کتابتی وجود داشته. این افراد از گنجه ۲۴ تن، از شروان ۱۸ تن، از هر یک از دو شهر تفلیس و بیلقان: ۵ تن. از باکو و دربند و نخجوان هر یک 1 تن. از یازده شهر آذربایجان و زنجان هم نام و شعر شاعرانی به این تعداد آمده است: مراغه: ۷ تن. تبریز: ۵ تن. ابهر: ۳ تن. خوی و زنجان و اهر: هر یک ۲ تن. اردبیل و اشنو و سُجاس و خونج و خلاط و موصل: هر یک ۱ تن. شعر دو تن از شاعران گیلان نیز آمده است.

‎نام برخی از شاعران این کتاب چنین است: ابوعلا شاپور، ابوالفضل تبریزی، ابوالقاسم، اسمعیل فارسی، اطلسی، بختیار شروانی، بدر تفلیسی، بدرالدین محمود، بدیع بیلقانی، برهان گنجه‏ای، بهاء شروانی، پسر خطیب گنجه، پسر سله گنجه، پسر قاضی دربند، تفلیسی شروانی، جمال خلیل شروانی، جمال حاجی شروانی، جمال عصفوری، جمال عمر، جمال گنجه‏ای، جهان گشته، شیخ حسین سقا، حسین هزارمرد، حمید تبریزی، حمید شروانی، حمید گنجه‏ای، خاقانی شروانی، دختر حکیم گاو، دختر خطیب گنجه، دختر سالار، دختر ستی، رشید بیلقانی، رشید شروانی، رشید گنجه‏ای، حسین گنجه‏ای، رضیه گنجه‏ای، رفیع بکرانی ابهری، رکن خویی، زاهد، زکی اکاف (پالاندوز)، زکی مراغه‌ای، سجاسی، سعد صفار، سعد گنجه‏ای، سعید شروانی، سید شیرانی، سیف تفلیسی، شرف شفروه، شرف صالح بیلقانی، شرف مراغی، شرف‏الدین مرتضی، شروانشاه، شمس‏الدین اسعد گنجه‏ای، شمس اقطع بیلقانی، شمس الیاس گنجه‏ای، شمس اهری، شمس تبریزی (به غیر از شمس تبریزی معروف است)، شمس عمر گنجه، شهاب کاغذی، شهاب گنجه‏ای، صاین مراغی، صدر زنگانی، صفی بیلقانی، صفی شروانی، طهیر خونجی، ظهیر شفروه، ظهرالدین مراغه‏ای، عبدالعزیز گنجه‏ای، عثمان مراغه‏ای، عز ابوالبقا، عز شروانی، عزیز شروانی، عزیز کمال، عماد شروانی، عیانی گنجه‏ای، فخرالدین ابوبکر ابهری، فخر گنجه‏ای، فخر مراغه‏ای، فخر نقاش، فلکی شروانی، قاضی، قاضی تفلیس، قطب اهری، قطب عتیقی تبریزی، قوامی گنجه‏ای، کمال ابن‏العزیز، کمال ابوعمر ابهری، کمال تفلیسی، لطیف تفلیسی، مجیرالدین بیلقانی، محمد طبیب اردبیلی، مختصر گنجه‏ای، مظفر تبریزی، مقرب باکویی، مهذب‏الدین دبیر شروانی، مهستی گنجه‌ای، موفق سراج، نجم سیمگر، نجم گنجه‏ای، نجیب گنجه‏ای، نصیر گنجه‏ای، نظامی گنجه‏ای، نفیس شروانی، یحیی تبریزی.ولی ترجیع پنجم درنیایم جز به دستوری / که شمس الدین تبریزی بفرماید مرا بوری 

مرا گوید بیا بوری که من باغم تو زنبوری/ که تا خونت عسل گردد که تا مومت شود نوری.   

در این دو بیت مولانا اشاره به زبان شمس تبریزی می‌کند  

و واژه بوری هنوز به گونه “بوری” و “بورا”در لهجه هرزندی، مازندرانی و زازاکی به معنی “بیا” و “آمدن” بکارمیرود و این تنها یکی از اسناد تاریخی هست که به روشنی مشخص می‌کند که زبان پهلوی هنوز تا قرن دهم‌و یازدهم در تبریز ماندگار بوده

اولیا چلبی از دانشمندان و مشاهیر دوره عثمانی و از نزدیکان احمدپاشا در سال هزار و پنجاه هجری قمری در بازدید خودش از آذربایجان و نخجوان نوشته که زنان اهالی در آنجا به زبان فارسی تکلم می‌کردند

چنانکه خاقانی شروانی میگوید:

آشنای دل بیگانه مشو

آب و نان از در بیگانه مخور

نان ترکان مخور و بر سرخوان

با ادب نان خور و ترکانه مخور

(خاقانی)

وفا نايد از ترک هرگز پديد

وز ايرانيان جز وفا کس نديد

(اسدی طوسی)

  

و خود نظامی در اسکندرنامه نیز به این بی‌وفایی اشاره میکند:

به نفرین ترکان زبان برگشاد

که بی فتنه ترکی ز مادر نزاد

ز چینی به جز چین ابرو مخواه

ندارند پیمان مردم نگاه

سخن راست گفتند پیشینیان

که عهد و وفا نیست در چینیان

همه تنگ چشمی پسنیده-اند

فراخی به چشم کسان دیده-اند

وگر نه پس از آنچنان آشتی

ره خشمناکی چه برداشتی

در آن دوستی جستن اول چه بود

وزین دشمنی کردن آخر چه سود

مرا دل یکی بود و پیمان یکی

درستی فراوان و قول اندکی

خبر نی که مهر شما کین بود

دل ترک چین پر خم و چین بود

اگر ترک چینی وفا داشتی

جهان زیر چین قبا داشتی

(بخش نامه‌ی اسکندر به خاقان)

و اشتباه نشود منظور از چین در شاهنامه و اسکندرنامه همان بخشی از آسیایه میانه و غرب چین بوده است که در زمان نظامی مردمان آن دیار ترک‌زبان بودند

ایلیاز
ایلیاز
2 سال قبل

ایر کلمه‌ای تورکی وبه معنای سرزمین هست(یئر) واگر کمی تبارشناسی واژه بدانیم!ضمنا طبق ادعای فردوسی وشما جنگها درشرق یعنی در افغانستان کنونی رخ داده!خوب یعنی اینکه بقیه جز سرزمین ادعایی فردوسی نیست ومتعلق به ملت دیگریست چراکه فردوسی هم پوشش وکلاهش شبیه برادران افغان هست وهم جغرافیایش

محمد
محمد
10 ماه قبل
پاسخ به  انوش راوید

تو برو خود فردوسی رو بیار باز اینها میگن اینجا ترکستان هست.ایران رو تمام دنیا می‌شناسن نمیخواد با اینها زیاد دهن به دهن شوید

SIAVASH
SIAVASH
3 سال قبل

به نظر من نام ایران از نام ایرج ریشه گرفته است مثل توران که از نام تور به اضافه کلمه آن که تبدیل توران شده است و ایران هم از نام ایرج ریشه گرفته است با حذف حرف ج از نام ایرج کلمه ایر باقی می ماند و با اضافه کردن آن به کلمه ایر کلمه ایران درست می شود نه بعضی از دانشمندان و تاریخ نویسان قالتاق پنچر مغز می گویند نام ایران از آریانا و آریا و آرین و آریایی و چیزهای که به نوع تلفظ خود از کتابهای دینی مربوط به زرتشت و ترجمه های من درآوردی از زبان های باستانی می گویند در زبان اوستایی نام ایران و زبان های باستانی دیگر آئیریانا یا آئیرینه و خیلی مزخرفات دیگر که هنوز نفهمیده اند اصلا چیزی به اسم زبان اوستا وجود ندارد فقط یک گویش لهجه ای زبانی مثل سانسکریت و زبان هندی و فارسی ریشه گرفته است برای رمزی حرف زدن است مثل زبان سانسکریت که همه هندوستان آن را نمی دانند و خود زبان هندوستان جدا از آن است یا چرا از این کلمات من درآوردی دانشمندان در شاهنامه فردوسی نیامده است یا کلمه من درآوردی که حاصل ناتوانی تلفظ کلمه ایران به اران مثل فرانسوی ها که ایر به آر و بعضی کشور دیگر مثل یونانیان ایر به ار کرده اند یک شهر در روسیه است که یادگاری از انوشیروان دادگر است این شهر قلعه ای با دیوار محاصره شده است دروازه ورودی شهر نوشته است به ایرستان خوش آمدید شما می توانید کلمات ایرستان و ایراستان به بیشتر زبان ترجمه کنید ببینید چه معنی می دهد



18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x