Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد موضوع مهمی برای بررسیهای آینده نگری از درسهای قابل دقت قرن گذشته است.  تعدادی میگویند ایران نیز باید مانند چین با بریدن و دوری کردن از غرب و اقتصاد جهانی،  خواهد توانست چون چین پیشرفت کنند.  ولی این از اساس اشتباه است،  چین با گره زدن سیاست و اقتصاد خود،  به غرب توانست به چنین جایگاهی برسد.  آنهم با کمک کشورهای غرب،  ابتدا ایالات متحده آمریکا و سپس اروپای غربی و ژاپن،  هیچ رشد و پیشرفت و توسعه،  الکی و بدون طرحهای راهبردی دقیق علمی تدوین شده،  امکان ندارد.

چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد

چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد موضوع مهمی برای بررسیهای آینده نگری از درسهای گذشته است
تصویر پارلمان چین،  عکس شماره 4250.
 این برگه بشماره 1524 پیوست لینک زیر است:
چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد موضوع مهمی برای بررسیهای آینده نگری از درسهای گذشته است
لوگو در دانش و بینش انقلابی باشیم،  عکس شماره 1610.
چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد

چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد

      آن زمان مردم چین امکانات کمی داشتند،  ارتباطات و اطلاعات آنها بسیار ضعیف بود،  دانش سیاسی و اقتصادی محدود یا نداشتند.  شاه خدایی چین تا ابتدای قرن 20 بدون هیچ گذر در ساختارهای کلی کشور ادامه داشتند،  و انرژی خود را ابتدا از قبیله ها،  و از قرن 16 نیمی از فئودالی میگرفت.  بسیار موضوعات دیگر را باید در نظر داشت و در تحلیلها از تکرار دروغها و اشتباهها دوری کرد.  امروزه وضع مردم با گذشته های چین کاملاً متفاوت است،  دهه 70 میلادی مردم نیاز به رهبری با ایده های جدید،  ولی از دل حکومت داشتند.
      قبل از جنگ دوم جهانی گروهی در ژاپن میگفتند،  با جنگ نمیشود غرب را شکست داد،  باید با تهاجم اقتصادی آسیا را از چنگ غرب نجات داد.  آنها عقیده داشتند که به این منظور باید چین و کره و کل آسیا جنوب شرقی را در یک اتحادیه اقتصادی تقویت کرد،  در آسیای بزرگ ژاپن توضیح داده ام.  این موضوع میتواند از مسائل مهم پشت پرده گذر تاریخی چین باشد،  همیشه تاریخ،  ژاپن اولین یا دومین طرف اقتصادی چین بود.
چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد

مهمترین گذر تاریخی در جهان

     در دهه 70 میلادی کشور چین در میان انبوه ترفندهای استعمار و امپریالیسم گیر کرده بود،  مردم در فقر و گرفتاری بسر میبردند،  ولی امروزه چین جهان را به چالش میکشد،  و شهروندان آن مرفه تر از بسیاری ممالک غربی هستند.  رهبری گذر تاریخی چین از کشور کمونیستی بسته به چین امروزی،  با کمونیستی سرد و گرم چشیده بود،  که از پیاده روی بزرگ و جنگ داخلی و نبرد ژاپن جان بدر برده بود.  از 16 سالگی عضو حزب کمونیست و شاگرد تروتسکی بود،  و تحت رهبری مائو تسه دون به فرماندهی ارتش و دبیری حزب کمونیست ترفیع یافته بود.  او دان شیائو پینگ بود،  مردی فهمیده که میگفت با حس کردن سنگها از رودخانه رد میشوم،  بیش از اینکه سیاسی باشد نظامی بود،  با اصلاحاتش چین را دگرگون کرد.
      ولی بر خلاف مائو همواره به رشد اقتصادی بیش از ایدئولوژی سیاسی بها داده بود،  نوعی ارتداد در حزب،  که بخاطرش سه بار عزل و تحقیر شد.  مائو یکبار دان را خیلی بجا به یک گلوله پنبه توصیف کرد،  که داخلش سوزن است،  مائو شخصی جدی و روشن فکر و نظریه پرداز بود،  شعر و ادب دوست داشت،  ولی اینها چنگی به دل دان نمیزد.  دان آدم سر سنگین و خوش مشرب از یک خانواده خیلی معمولی سچوانی بود،  و میخواست کارهای مملکت رو زمین نماند.  ولی تا زمان مرگ مائو در سال 1976 کارهای زیادی باید راه میافتاد.
      بخاطر مبارزه مائو با سرمایه داری و امپریالیسم،  و همچنین اختلافات با شوروی وضع چین بسیار بحرانی شده بود،  اقتصاد چین خراب و مردم زندگی سخت و بدی داشتند.  مردم میدانستند چیزی و کسی لازم است،  که آنها را با یک تکان از وضع موجود رهایی دهد،  اما نمیدانستند آن چیست.  دان میخواست سلطه حزب را کم کند و به بازار آزاد میدان دهد،  اما با مانع بزرگ روبرو بود،  مائو درست قبل از مرگش دان را از دفتر حزب بیرون انداخت،  و هواکوفنگ تندرو را جانشین خود کرد.
      نسخه رهبر جدید برای معضلات چین برنامه ریزی مرکزی بیشتر و گسترش نفوذ و قدرت حزب بود،  این کار خبر از نزاعی درون حزبی میداد.  هوا،  دان را بیشتر در منگنه قرار داد،  تعدادی از وفاداران مکتبی حزب هوا  را حمایت میکردند،  آنها عقیده داشتند هر چه مائو گفته باید به اون پای پند بود.  رادیو پکن یک دفتر عریض و طویل سیاسی داشت،  و داشتند هوا را بزرگ میکردند،  که رهبر بزرگی گردد،  یک لقب به نام هواکوفنگ رهبر درخشان به او دادند،  مائو رهبر بزرگ بود و هوا رهبر درخشان.
      بنیاد گرایان حزب کمونیست چین این لقب بزرگ را هر جا که هوا میرفت به او میچسباندند،  البته برای بعضی  چینیهای حزبی خوشایند نبود.  تنها جایی که فعالین سیاسی میتوانستند نظرات و خواسته های خود را بنویسند و بچسبانند،  دیوار دمکراسی پکن بود.  دان میگفت باید حکومت قانون برقرار بشه،  حقوق بشر و توسعه اقتصادی اجرا گردد،  بسیاری از مردم او را رهبر خود میدانستند.  با اندیشه های او موافق بودند،  و او را نماینده منافع چین میدانستند و تحسین می کردند،  و حاضر بودند جانشان را برای او بدهند.
      تابستان 1977 دان برای اولین بعد از مرگ مائو در انظار عموم حاضر شد،  یک مسابقه فوتبال در پکن بود،  تیم مهمان از بریتانیا بود.  در نیمه همان مسابقه فوتبال یک دفعه فریاد مردم بلند شد،  معلوم گردید که دان وارد جایگاه شده و جلو آمده و برای مردم دست تکان می داد.  غریو خود جوش بدون هیچ گونه مقدمه چینی بود،  خبر نداشتند شاهد یک واقعه مهم آینده ساز هستند،  طرفداری مردم از دان را دیگر نمی شد نادیده گرفت.
      هوا جانشین مغرور برگزیده مائو داشت قدرت را از دست میداد،  هوا،  لحنی سر سنگین و امپراطور مآبانه داشت،  و درک درستی از اوضاع سیاسی و اقتصادی جهانی،  چین و آینده نگری نداشت.  ولی دان آدمی بود که تشخیص میداد،  و از گرفتن تصمیمهای مهم ابایی نداشت،  و در یک مسیر تاریخی گام بر میداشت.  شرکت کننده گان کنگره خلق حزب کمونیست چین در سال 1978 همین نظر را داشتند،  و دان به رهبری برگزیده شد،  عصر جدیدی از اصلاحات اقتصادی آغاز شد.  هدف دان این بود که اقتصاد چین مدت بیست سال،  یعنی تا پایان قرن 20 به اقتصاد غرب برسد،  صنایع و کشاورزی و کلاً چین مکانیزه و مدرنیزه گردد.  اولین چالش دان این بود که نان را به سفره چینی های گرسنه ببرد،  که اکثر آنها دهقانان فقیر بودند.
      حزب کمونیست چین در سال 1949 با به قدرت رسیدن،  مزارع دهقانان را به کمون و مزارع اشتراکی تبدیل کرده بود.  قحطی سال 1960 جان سی میلیون نفر چینی را گرفت،  و تا دو دهه بعد همچنان سایه آن در چین وجود داشت.  انقلابی که دان میخواست آغاز شده بود،  خبری به دان رسید مبنی بر این که مردم منطقه آن هووی با پشت کردن به حزب سر خود یک سیستم زراعی ایجاد کرده اند،  و ظرف سه سال تولید شان سه برابر شده است.  در این مدت دولت چین اجازه نمیداد این خبر پخش شود،  اما مردم آن هووی دست بدست هم دادند و زمینها را تقسیم کردند.  خیلی از آنها میترسیدند،  یک میثاق بین هم نوشتند و امضا کردند،  که اگر مقامات آمدند و یک نفر از ما را گرفتند،  برایش غذا ببریم و اگر اعدام کردند،  از خانواده اش نگهداری کنیم.
      در کنگره سال 1978 حزب پیش نویس اصلاحات نوشته شد،  اما مخالفت هایی با آن می شد.  دان از دهه 1960 از کار کرد کمون در چین تردید داشت،  و این را چندین بار گفته بود.  مثال سچوانی میزد،  که مهم نیست گربه سیاه یا سفیده اگه موش میگیره لابد گربه خوبیه،  خلاصه کلام این بود،  که از اعلام سوسیالیستی یا بازار آزاد ابایی نداره مهم کارایی است.  اما بسیاری از رهبران حزبی نقاط چین که 30 سال مائوئیسم بودند،  نمیتوانستند به یکباره آنرا کنار بگذارند.  اینها میگفتند علف هرز سوسیالیسمِ بهتر از میوه سرمایه داری است،  آنها حاضر بودند بمیرند و کمونیست را نگهدارند.
      دان کشاورزان آن هووی را ستود و دیگران را تشویق کرد پیروی کنند،  این روش را مسئولیت پذیری خانوار گفتند،  تا سال 1981 برای اولین بار در تاریخ معاصر چین آن هووی داشت غذای خود را تهیه می کرد.  نکته مهم قابل توجه این است،  که دان نبود اقتصاد آزاد را برای اولین بار به چین برد،  این خود مردم یک روستا بودند،  ابتکار خود کشاورزان و مردم بود،  که می خواستند خودشان باشند،  و دست و دخالت حکومت را از زندگی و روستایشان کوتاه کنند.  دیری نپایید که شادابی به روستا آمد و دهقانان نو و نو نوا شدند،  طی برنامه ای سهمیه معینی از تولید برای دولت تهیه کردند،  و مازاد تولید خود را در بازار میفروختند.  آنها خوشحال بودند که از قید و بند آزاد گردیده اند،  و دیگر مثل قدیم نیست که کشاورز،  رعیت مالک و کارگر سرمایه دار و قشون دم توپ دولت باشد،  حالا هر کس میتوانست برای خودش کار کند. 
      بدین ترتیب کم کم بازارهای اقتصادی روستایی رونق گرفت،  و دستخوش تحولی بزرگ شد،  اما این کافی نبود،  گام اصلی و مهم و بعدی با اقتصاد موجود چین دست یافتنی نبود.  مدرنیزه کردن صنایع نیازمند فن آوری و سرمایه گذاری بود،  و دان می بایست به دشمنی چین و آمریکا پایان دهد.  آمریکا همواره از فروش فن آوری پیشرفته به چین جلو گیری میکرد،  بعد از آنکه ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا شد،  یخ روابط چین و آمریکا شروع به آب شدن کرد.  دان فقط نیاز به یاری اقتصادی غرب نداشت،  برای توازن قوا با شوروی نیاز به یک هم پیمان داشت،  با گذشت 6 سال از رهبری دان هنوز گام مهمی برداشته نشده بود.
      اما در هر صورت دان مجبور به سازش بود،  در آن زمان تقریباً تمامی منابع مالی و فنی جهانی در اختیار آمریکا قرار داشت،  و این نیاز چین را آمریکا مغتنم شمرد،  از طرفی هم ممکن بود که چین با شوروی نزدیک شود،  و دنیای سرمایه داری آنها بخطر بیفتد.  رهبران شوروی آینده بینی واقعی و تحلیلی درست نداشتند،  و استراتژی اشتباه را پیگیری میکردند،  هر کوتاهی و موضوعی ممکن بود اوضاع را عوض کند.
      در مه 1978 مشاور امنیتی جیمی کارتر به پکن دعوت شد،  و با دان مذاکره نمود،  شب سال نو 1979 آمریکا اعلام کرد،  سفارتخانه اش در تایوان را میبندد،  و روابط با چین بر قرار میکند.  سه هفته بعد دان در آمریکا بود،  پذایرایی مخصوص آمریکایی میشد.  دان با این دیدار تضادهای زیادی با چین دید،  ولی افقهای دیدش گسترش یافت،  از خود پرسید این دو دنیای جورواجور چگونه میخواهند جفت هم شوند.  دیدن نوع زندگی آمریکایی،  تشویق دختران با بیکنی های الوان،  مردم شاد و شاید بظاهر بی خیال.
      دست آخر نمادی ترین موضوع این بود،  که دان یه کلاه تکزاسی سرش سوار کالسکه بود،  و کلاهش را تکان میداد و دور میدان میگشت،  یه لحظه فوق العاده نمادین که به مردم چین می گفت،  وام گرفتن از فرهنگ آمریکایی مانعی ندارد.  بی تردید این نقطه بنیادین و مهم در امور روابط بین الملل بود،  و همه احساس موفقیت میکردند،  دان هم حس میکرد ائتلاف استراتژیک مهمی ایجاد کرده است.  این موضوع به دان حس امنیت و منزلت سیاسی بخشید،  و با آن توانست چین را در راه توسعه پیش ببرد،  و توانسته بود راه ورود سرمایه و فن آوری آمریکایی را به چین بگشاید.
      حالا که چین رفیق شفیق آمریکا شد،  دان راه ورود سرمایه به چین را گشود،  وقت عمل رسید،  برنامه دان این بود،  که چهار منطقه اقتصادی در امتداد ساحل جنوب چین ایجاد کند،  داخل هر منطقه خارجیها تشویق به ایجاد کارخانه میشدند.  آنها نیروی کار ارزان تخفیفهای دست و دل بازانه مالیاتی میگرفتند،  چین هم سرمایه لازم را میگرفت.  اولین محل دهکده کوچک ماهیگیری سن شن وسط شالیزارهای برنج مقابل هنگ کنگ بود،  که ناگه شهری بزرگ شد،  در میان زمینهای شالی کاری برنج.
      به این ترتیب دان به انزوای تاریخ چین پایان داد،  سوداگران خارجی متوجه این تحول شده بودند،  وسوسه گردیده و به چین هجوم آوردند،  اما خیلی زود گرفتار کاغذ بازی شدند،  آنها اغلب ماه ها وقت صرف میکردند،  تا صدها مجوز لازم را میگرفتند.   قانون کار هم خیلی سخت گیرانه بود،  اگر کارگری کم کاری میکرد،  نمیتوانستند اخراجش کنند،  و این قبیل مشکلات زیاد بود.  سرمایه گذاران الگوی کاری تازه ای با خودشان آوردند،  و چینی ها هم سعی کردند به شیوه آنها عمل کنند،  چون میدانستند آینده همان است.  خیلی زود سرمایه گذاران افزایش یافتند،  چون جویندگان پول برای نیروی کار ارزان و افزایش ثروت به تکافو افتاده بودند.  چینیها خیلی سخت کوش برای آنها مناسب بودند،  کارگران چینی با اندکی تشویق خوب کار میکردند،  و در منطقه ویژه در آمد خوبتر از بقیه کارگران آسیای جنوب شرقی بدست می آوردند.
      مناطق ویژه اقتصادی با سیم خاردار از بقیه جدا شده بود،  رشد اقتصادی آنها هر سه سال دو برابر بود.  در این مناطق دستمزدها به مراتب بیشتر از بقیه جاها بود،  و برای همین کارگران برای ورود تلاش میکردند.  سیل سرمایه از هنگ کنگ و غرب جاری بود،  بیش از سی میلیارد برای جاده و بند و تأسیسات زیر بنایی سرمایه گذاری شد.  ایام هیچ وقت اینقدر به کام مصرف کنندگان چینی نبود،  اینک چینیها چیزهای داشتند که قبلاً ندیده بودند،  و خیلی زود صاحب رادیو و ضبط صوت و تلویزیون رنگی شدند،  و توانستند دنیای دیگران را هم ببینند،  با جا افتادن مد سر و وضع مردم نشان میداد کجای جامعه هستند.  
      دان هرگز اینقدر محبوب نبود،  ژانویه 1984 در کلان شهر جدید سن شن از او مانند یک قهرمان استقبال شد،  و در نطقی گفت،  ما بیشترین اولویت را برای مدرنیزه شدن قائل شدیم،  اقتصاد ما بیش از تصور و پرشتاب رشد کرد.  در حالیکه حزب کمونیست سی و پنجمین سال قدرت خود را چشن میگرفت،  دان خبر گسترش مناطق ویژه توسعه را اعلام کرد،  که سراسر مناطق ساحلی چین را میگرفت.  دان میگفت،  چین باید سوسیالیسمِ را با خصوصیات چینی داشته باشد و پی گیری نماید.  اما بنظر ریش سفیدان حزب،  پرچم پنج ستاره سرخ فقط بر فراز کارخانه ها افراشته است.
      چینی هایی بودند که چندین نسل تحت تأثیر ایدئولوژی مائو بزرگ شده و مهم و انقلابی بودند،  که دان از راه رسید و عملاً گفت،  شیوه کارمان عوض میشود و کاسبی میکنیم،  پول اعتبار میگیره کاری به سیاست و ایدئولوژی نداریم.  اما عده ای که در شیوه انقلابی بودند،  ناگه خود را زیر دست دیدند و خوششان نیامد،  به دان مدام فشار میآوردند،  که سنتهای انقلابی را کنار نگذارد.  در 1983 تندروها حالت تهاجمی گرفتند،  و برای آلودگی معنوی،  که نام رمز مقابله با اندیشه های غربی بود وارد مبارزه شدند.
      رهبران آنها یکی معاون پیشین نخست وزیر و دیگری معاون سرپرست ایدئولوژی حزب بودند،  آنها میگفتند سرمایه گزاران خارجی مانند استعمار گران سابق هستند،  و برای استثمار خلق چین آمده اند،  و باید با خیانت مناطق ویژه برخورد کرد.   تندروها با حمله به روزنامه حزب و ضمن برخورد با روزنامه نگاران و سردبیران آنها را حذف کردند،  که چرا نتوانسته اند با اندیشه های غرب مقاومت کنند.  تندروها پس از مهار روزنامه ها بسراغ بانکها رفتند،  و نمیگذاشتند بانکها وام بدهند،  مناطق جدید ویژه اقتصادی شرایط بدی داشتند،  و هیچ امکانات زیر بنایی نداشتند.
      دیگر کاسه صبر دان لبریز شده بود،  به یک منطقه توسعه ویژه رفت،  بعد از اینکه از قطار پیاده شد اولین حرفش این بود،  که میخواهم منطقه را ببینم،  مدیران منطقه گفتند،  دولت منطقه ساحلی راه انداخته ولی از طرفی جلوی توسعه را میگیرد،  و با سرمایه گذاران مقابله میکند،  و آنها را کلافه کرده است.  ولی دان گفت سیاستهای درهای باز را ادامه میدهیم،  زنده باد درهای باز،  جمعیت او را تشویق میکردند.
      دان برای متقاعد کردن افراد تندروی حزبی به آنها میگفت،  مثل باز کردن پنجره میماند هوای آزاد میآید،  ممکن است چند تا مگس هم بیایند،  مگس مهم نیست هوای آزاد مهم است،  بعد مگسها را میکشیم.  اصلاح طلبانی که دان آنها را بسمتهای مهمی منصوب کرده بود،  از او حمایت میکردند و آنها رو در روی تندرو ها ایستادند،  که میترسیدند چین وارد جنگ داخلی شود،  دان در حزب گفت برای مردم مهم نیست این کشور سوسیالیستی یا سرمایه داری اداره میشود،  مردم حتی دلشون نمیخواد در باره آن گفتگو کنند.  ما اینک نباید در باره اصلاحات که امسال یا سال بعد چطور میشود بگوییم،  قبلاً درباره اش تصمیمی گرفته ایم.
      در حالیکه وزرای دان داخل چین با بنیاد گرایان مبارزه میکردند،  دان در محافل بین المللی چهره یک ملت مدرن و برون گرا را ارایه می کرد.  در 1985 تمثال های بزرگ مارکس و انگلس بی سر و صدا از میدان تیان انمن جمع شد،  و مجله تایم دان را بعنوان مرد سال برگزید.  حتی دان در تلویزیون آمریکا ظاهر شد و گفت،  پولدار شدن گناه نیست،  اما برداشت ما از ثروت اندوزی با برداشت شما فرق دارد،  ثروت در جامعه سوسیالیستی به ملت تعلق دارد،  برای همین سیاست ما به وضعی منجر نمیشود،  که پولدار ها پولدار تر و فقیر ها فقیر تر شوند.
      بر اساس بر داشت ما از سوسیالیسمِ همه با هم پولدار میشویم.  با این گفته که رنگ و بوی چینی به آن داد،  جهان سرمایه داری را غافل گیر کرد.   طرفداران دان نظریه پرداز هایی داشتند و میگفتند،  چین در زمان مائو خیلی زود زیر بیرق مارکسیسم رفت و از مرحله انباشت سرمایه نگذشت،  بهتر است بر گشته و قدری سرمایه به بازار تزریق نمود و قدری سرمایه بدست آورد،  و پرولتری درست کرد،  و بعد رفت بسوی مارکسیسم.  حرف کمی دلفریب  بود،  ولی کلی تناقص گویی داشت،  میخواستند برای کارشان یک نظریه داشته باشند.
      دان با خطر تند رویهای ایدئولوژی و توطئه های حزبی کاملاً آشنا بود،  20 سال پیش خود قربانی انقلاب مائو شده بود.  مائو حامیان دو آتیشه گاردهای سرخ را داشت،  که علیه مخالفان حزب و ایدئولوژی بنیادی آن مبارزه میکردند.  اکتبر 1966 دان از طرف حزب مورد حمله قرار گرفت و مغضوب شد،  و صدماتی دیده بود، که در اجرای گذر تاریخی چین کمکش کرد تا برای عوض کردن سیستم درست فکر کند.
      تذکر:  در آن زمان برای متقاعد کردن،  حرفهای ساده میگفتند،  مانند همه با هم پولدار میشویم،  گربه سیاه و سفید،  یا هوای آزاد و چند تا مگس.  اما امروز تحلیلهای گسترده و علمی برای هر گفتنی نیاز است،  همچنین ذهنهایی میخواهد که درک تخصصی داشته باشند،  و قدرت پردازش آنها  سریعتر از گذرهای تاریخی باشد.  دیگر زمان این نیست که فردی در هر مقام چه علمی یا سیاسی و اقتصادی بدون ارایه تحلیلهای عمیق با دانایی نوین بتواند مطلبی را بگوید،  جوانان موج نو دروغ و ترفند را تشخیص میدهند.
چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد موضوع مهمی برای بررسیهای آینده نگری از درسهای گذشته است
   تصویر تاریخی ناصرالدین شاه قاجار،  زمانی كه او اين عكس را ميگرفت،  نميدانست كه گذر ساختارهای تاريخي اجتماعی ايران،  از تشكيلات فئودالي به نو بورژوازي در جريان است،  عكس شماره 7311.
……………
   @:   کشور چین, چین قدیمی, چگونه چین, چین پیشرفته, مهمترین گذر, گذر تاریخی, گذر جهانی, مائو تسه دون, دان شیائو پینگ, جمهوری چین.
   #:  #چین.
…………
چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد

مستندهای مربوط

مستندهای بیشتر را در آپارات و نماشا لینک آن در ستون کناری ارگ ایران
* * * * * * * * * *
دیوار چین یک دیوار مرزی و دیوار دفاعی بود یا یک پاکوب و جاده دینی، مشروح در http://www.arq.ir/295
……………………….
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
   ــ  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها،  در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.

کلیک کنید:  چین قدیمی چگونه چین پیشرفته شد