تاریخ و جغرافیای اسماعیلیان ایران
پیش نویس
تاریخ اسماعیلیان نیز مانند بسیاری دیگر از تاریخ های ایران، باید توسط جوانان باهوش متخصص ایرانی دوباره نویسی شود، تا دروغ های آن پاک شود. در طول تاریخ ایران وقایع نویسی و تاریخ نگاری وجود نداشته، هم اینک نیز با وجود اینهمه امکانات نویسایی و پخش، هیچ یک از ادارات و سازمانها و دانشگاه ها وقایع نویسی در یک وب را ندارند. بنظرم علت اصلی آن این بود، که از ابتدای تاریخ و پیدایش نویسایی، دینها قدرت زیادی داشتند، و آنها مخالف تاریخ نگاری بودند. زیرا تاریخ و وقایع نگاری باعث رشد و تکامل فکری و افشاگری می شد، و خود بخود دینها جا می ماندند، و داستان دیگری برای آنها می شد. در این میان دوره هایی از تاریخ ایران را می گویند شکوفایی تاریخ نگاری، که در واقع آن نیز ترفند دینی است، که درباره آن نوشته ام در اینجا.
تصویر یک قلعه اسماعیلی، عکس شماره ۳۵۰۹.
لوگو جهت آینده ای بهتر در گفتگو های تاریخی و جغرافیایی شرکت کنید، عکس شماره ۱۵۳۳.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
تاریخ و جغرافیای اسماعیلیان ایران
اسماعیلیان
توجه: تاکنون هیچ اثر ملموس از اسماعیلیان در موزه ها ندیدم، مانند نامه نگاری های دولتی، دفتر های حساب و کتاب، آثاری مانند سکه و درفش و نشان و غیره. هر چه درباره اسماعیلیان تاریخی خواندم، از کتاب هایی است مانند در اینجا. درصورتیکه شخصی آثاری قابل دید و لمس از اسماعیلیان تاریخی دیده است، لطف نمایید عکس آن، و آدرس موزه را بدهد.
اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند، که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم میکنند، و او را امام هفتم میدانند. اینان همزمان با روزگار سامانیان طی یک فرایند تاریخی پدیدار شدند، و سدهها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. همعصران آنها، و مخالفان آنها را ملاحده، پس از اواسط سده ۳ قمری، قرامطه نیز خطاب میکردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت» یا «دعوت هادیه» مینامیدند، و در دورهٔ فاطمیان حتی از بهکار بردن عنوان اسماعیلیه دوری میکردند.
جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست، آنها سالها اندیشه اسماعیلی و خلیفه های فاطمی را تبلیغ میکردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر ری، فرارود و خراسان بود. در سده ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت، و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند، که بزرگترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش بخشی از نیروهای نظامی متعصب گارد نگهبانان امیر را در بر میگرفتند، و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسهپرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کناره گیری کرد، و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان و بخش نظامی سنی، که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند، جنبش اسماعیلیان را تار و مار ساختند، و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.
با سرنگونی سامانیان و رویکارآمدن بخش سنی در ایران شرقی، وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه گری بغداد همدست بود. بزرگترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد، و به گفته بیهقی به تهمت قرمط گری گرفتار آمده بود، حسنک وزیر بود، که به دار آویخته شد.
در زمان سلجوقیان ایران، حسن صباح رهبری اسماعیلیان ایران را بدست گرفت، و با تسخیر قلعه الموت در قزوین، یک حکومت محلی را پایه گذاری کرد، و سپس این حکومت را، به بسیاری از نقاط ایران گسترش داد. دوره فرمانروایی اسماعیلیان تا ۶۵۴ (هجری قمری) با مرکزیت فرمان دهی در قلعه الموت قزوین ادامه یافت. عمده فعالیت آنها مبارزه با خلفای بنی عباس و مغ هایی بود، که بعداً با دروغ های تاریخ، به مغول های مغولستان معروف شدند. حسن صباح به عنوان شاخص ترین فرمانروای اسماعیلیان، با انجام تبلیغات وسیع در بین کشاورزان و بینوایان، توانست حوزه قدرت خود را تا سوریه کنونی گسترش دهد. سرانجام دولت اسماعیلیه پس از ۲۰۰ سال حکومت در قزوین، با حمله خانات ایرانی از بین رفت.
فرقه اسماعیلیه ــ یا باطنیه، فرقه ای از شیعه امامیه است، آنها معتقد هستند، محمد بن اسماعیل برادرزاده موسی کاظم، آخرین امام می باشد. ظهور این فرقه اصلاً نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل بن جعفر صادق با برادرش موسی بن جعفر بوده است. اسماعیلیان معتقدند که پس از مرگ جعفر صادق (در قرن هشتم میلادی) امامت به پسر بزگتر وی میرسید؛ اما چون پسرش اسماعیل پیش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد، که سابع تام است، و دور هفت با او تمام میشود، و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند. آنها در میان اهل سنت به «باطنیان» مشهورند، و شیعه هفت امامی نیز نامیده میشوند. اسماعیلیه به دو فرقه مستعلوی و نزاری تقسیم میشوند.
حاکمان اسماعیلی ــ حسن صباح، کیا بزرگ امید، محمد بن بزرگ امید، حسن بزرگ امید، محمد دوم بن حسن بن محمد، حسن سوم بن جلال الدین بن محمد دوم، محمد سوم بن حسن سوم، رکنالدین خورشاه
|
فرمانروا
|
زندگی
|
فرمانروایی
|
۱
|
حسن صباح «پیر کوه»
|
۱۰۳۷ ــ ۱۱۲۴
|
۱۰۹۰ ــ ۱۱۲۴
|
۲
|
کیا بزرگامید
|
۰۰۰ ــ ۱۱۳۸
|
۱۱۲۴ ــ ۱۱۳۸
|
۳
|
محمد بن بزرگامید
|
۰۰۰ ــ ۱۱۶۲
|
۱۱۳۸ ــ ۱۱۶۲
|
۴
|
حسن بزرگ امید
|
۰۰۰ ــ ۱۱۶۶
|
۱۱۶۲ ــ ۱۱۶۶
|
۵
|
محمد دوم بن حسن بن محمد
|
۰۰۰ ــ ۱۲۱۰
|
۱۱۶۶ ــ ۱۲۱۰
|
۶
|
حسن سوم بن جلال الدین بن محمد دوم
|
۰۰۰ ــ ۱۲۲۱
|
۱۲۱۰ ــ ۱۲۲۱
|
۷
|
محمد سوم بن حسن سوم
|
۰۰۰ ــ ۱۲۵۵
|
۱۲۲۱ ــ ۱۲۵۵
|
ادبیات اسماعیلیان ــ ادب فارسی در نزد اسماعیلیان اهمیت بسیاری داشت، و به خاطر اینکه بیشتر پیروان آنان از مردمان عام بودند، بیشتر کتاب های خود را به فارسی می نوشتند. از آنها نوشتهها و شعر هایی به زبان فارسی بر جای مانده است. بزرگترین شاعر و نویسندهٔ اسماعیلی ناصرخسرو است، که در قرن پنجم هجری میزیست. از دیگر شخصییت های ادبی پیرو فرقه اسماعیلیه؛ حکیم سعدالدین بن شمس الدین نزاری بیرجندی قهستانی، معروف به حکیم نزاری قهستانی (نیمه دوم سده هفتم و آغاز قرن هشتم هجری قمری) است، که به علت پیرو اسماعیلیه بودنش؛ به هیچ عنوان از او در ایران معاصر نامی آورده نشده، و کمتر کسی از این شخصیت ادبی گمنام؛ نام و نشانی شنیده است. دیوان قائمیات از حسن محمود کاتب اثری نو یافته، و در خور توجه در ادبیات اسماعیلی است.
قلعه های اسماعیلیه ــ قلعه الموت، قلعه لمبسر، قلعه فورگ، قلعه کوه قائن، قلعه میمون دژ، قلعه دژ کوه، قلعه ی شاهدژ در نهبندان، قلاعی در تون، سرایان، زیرکوه، اصفهان، سمنان، شاهرود، در مجموع حدود دویست قلعه. جهت اطلاع از این قلعه ها مراجعه شود به:
عکس قلعه الموت، عکس شماره ۴۴۷۵، درباره این قلعه اطلاعات زیادی در اینترنت وجود دارد، جهت اطلاع در جستجوها بنویسید "قلعه الموت"، و مطالب را بخوانید.
تاریخ و جغرافیای اسماعیلیان ایران
دروغ بهشت حشاشین
انواع و اقسام دروغ ها در تاریخ قاره کهن گفته اند، که ایرانی های شجاع و میهن دوست را کوچک و بی عقیده و ایمان جلو دهند، یکی از این دروغ ها باغ یا بهشت حشاشین است. دشمنان دروغ گو در بعضی از دروغ نامه های خود نوشته اند:
یک باغ بزرگ مانند باغ رضوان، در آن چندین هزار تن از زن های پری پیکر به سر می بردند، و خداوند الموت پس از اینکه پیروان خود را وادار می کرد، که حشیش بکشند یا بنگ بخورند، به آنها اجازه ورود به این باغ را می داد. به آنها می گفت اینجا بهشت ماست، و مثل جنت در آن از لحاظ معاشرت زن و مرد، آزادی کامل حکمفرما می باشد. هر مرد می تواند با هر زن که مطلوب وی است بسر ببرد، اگر دو مرد نسبت به یک زن تمایل پیدا کردند، نباید با هم مشاجره و نزاع کنند، و یکی از آن دو باید از دیگری جدا شود، اگر قدری در این بهشت جلو برود زنی زیباتر از آن زن خواهد دید. زیرا در بهشت ما شماره زیبا رویان بقدری زیاد است، که هیچ مردی نسبت به مردی دیگر که با زنی طرح الفت ریخته، حسد نخواهد ورزید، چون بزودی زیباتر از آن زن را خواهد یافت.
پیروان حسن صباح طبق نوشته مورخین دروغ گو، بعد از ورود به آن بهشت برابر میل خود، روزها یا هفته ها در آنجا بسر می بردند، و غذا های لذیذ می خوردند و شراب های گوارا می نوشیدند، و حشیش می کشیدند، و با زن های زیبا و دلربا مغازله می کردند، و آنگاه مست و سعادتمند از آن بهشت خارج می شدند، تا اینکه بدستور حسن صباح بروند و کسانی را که وی تعیین نموده به قتل برسانند.
هرگز دشمنان تاریخ که این پرت و پلاها را در کتاب های درسی وارد کرده اند، فکر نکردند چگونه با کدام پول این هزینه ها تأمین می شد، و چه نوع مواد مخدری بود، که این نوع کارایی را داشت، و کدام منابع معتبر و غیره و غیره. فقط می خواستند بگویند و تحمیل کنند، که ایرانی ها ضعیف و خوار هستند. دشمنان تاریخ ساده تر از آن بودند، که بفهمند روزی انوش راوید مچشان را می گیرد، و دروغ های مختلف را افشا می کند.
مدت ۹ قرن است مورخین یکی پس از دیگری، راجع به این موضوع غیر قابل باور بحث می کنند، و بعضی از آنها شاخ و برگ ها سادگانه تری بر این بهشت موهوم افزوده اند، تا اینکه وجود آن را مسلم جلوه بدهند. نکته حیرت آور اینجاست که چگونه هیچیک از آنها متوجه نشده اند، که چنین بهشتی مدت یک سال هم قابل دوام نیست، در صورتی فرقه باطنیه که از شعب مذهب اسماعیلیه است، و اسمائیل برادر موسی کاظم را بعنوان امام هفتم می دانستند، کمابیش دویست و پنجاه سال پس از حسن صباح باقی بود، و با تمام کوششی که زمامداران ادوار مختلف کردند، نتوانستند آن را از بین ببرند. برای اینکه فرقه باطنیه نیرومند بود، و مردان جنگی و فداکار داشت.
ارتش و نیرو های پارتی زان و چریک، که اساس آن بر حشیش و بنگ و شراب و زن های زیبا استوار باشد، یکسال هم قابل دوام نیست، تا چه رسد به دویست و پنجاه سال. گذشته هم مانند امروز اساس یک ارتش وابسته به انضباط و تمرین های جنگی بود، در لشکر و جنگ در دوره های تاریخی نوشته ام، شراب و حشیش و زن های زیبا توانایی ارتش را کاملاً از بین می برد، و باعث می شود سربازان از افسران اطاعت نکنند، و هیچ افسری در فکر نخواهد بود، که سربازان خود را اداره کند. این موضوع واضح و روشن است، و بحث برای اثبات آن ضروری نیست. سربازی که حشیش بکشد و بنگ بخورد و شراب بنوشد، و با زن های زیبا مشغول عشق باشد، و در حال مستی از بهشت خارج شود، قادر به جنگ و فداکاری نیست.
افسانه بهشت حشاشین از رساله هایی است، که خلفای غیر ایرانی علیه فارسی زبان ها و فرقه باطنیه انتشار می دادند، و تبلیغات زمامداران ادوار مختلف منجمله توسط کار گزارن و چهره های استعمار هم به گسترش این افسانه خیلی کمک کرده است. چون دوره قدرت فرقه باطنیه خیلی طول کشید، مصلحت زمامداران وقت این بود، که آن فرقه را در نظر مردم فاسد و گناه کار جلوه دهند، تا مردم بسوی آنها نروند، و قدرت فرقه باطنیه زیادتر از آنچه بود، نشود. بنابر رساله هایی که خلفای عباسی علیه فرقه باطنیه منتشر می کردند، و چیزهایی که مبلغین زمامداران وقت می گفتند، در بهشت حشاشین هر نوع عمل قبیح و غیر طبیعی مجاز بوده، و حسن صباح و پس از وی جانشینانش اعمال مزبور را تشویق می کرده اند.
افسانه بهشت حشاشین از رساله هایی است، که خلفای غیر ایرانی علیه فارسی زبان ها و فرقه باطنیه انتشار می دادند، و تبلیغات زمامداران ادوار مختلف منجمله توسط کار گزارن و چهره های استعمار هم به گسترش این افسانه خیلی کمک کرده است. چون دوره قدرت فرقه باطنیه خیلی طول کشید، مصلحت زمامداران وقت این بود، که آن فرقه را در نظر مردم فاسد و گناه کار جلوه دهند، تا مردم بسوی آنها نروند، و قدرت فرقه باطنیه زیادتر از آنچه بود، نشود. بنابر رساله هایی که خلفای عباسی علیه فرقه باطنیه منتشر می کردند، و چیزهایی که مبلغین زمامداران وقت می گفتند، در بهشت حشاشین هر نوع عمل قبیح و غیر طبیعی مجاز بوده، و حسن صباح و پس از وی جانشینانش اعمال مزبور را تشویق می کرده اند.
چون فرقه باطنیه در ایران شعبه ها داشت، معلوم می شود که بهشت حشاشین منحصر به فرد نبوده، و آن فرقه در قسمت های مختلف ایران، چندین بهشت داشته است. جای هیچیک از بهشت هایی که فرقه باطنیه در ایران داشته، معلوم نیست و انسان حیرت می کند، که این جامعه که بنیان زندگی آن بر اساس لذات های غیر طبیعی و کشیدن حشیش و نوشیدن شراب استوار شده بود، چگونه آن همه دانشمندان بزرگ را که همه ایرانی بودند، به دنیا اهدا کرد، و چرا حتی یکی از آنها در کتاب های خود حتی به اشاره از آن نکرده اند، در صورتی که می بایستی راجع به آن بحث می کرده اند، زیرا برای آنها مشروع بوده است.
حقیقت این است، تبلیغاتی که خلفای عباسی و زمامداران وقت، علیه فرقه باطنیه می کردند، بیشتر مورد سوء استفاده استعمار و امپریالیسم قرار گرفت. همچنین مورخین قرون جدید، حشاش به معنی داروساز و دارو فروش را، کشنده حشیش یا خورنده بنگ استنباط کرده اند، و این افزون شد بر افسانه حشیش کشیدن اعضای فرقه باطنیه و بهشت آنها. این نوع تبلیغات و دروغ گوییها در تاریخ علیه ایران زیاد بوده، و همچنان ادامه دارد و خواهد داشت. امید است جوانان پوینده ایران هر چه بیشتر به شناسایی این دروغ ها و دشمنی ها بپردازند، و آنها را از تاریخ شیرین ایران سر افراز بردارند، و ترفندهای نوین دشمنان را در نبرد نو پدید از بین ببرند.
عکس منظره ییلاقی از کوهستان البرز که در واقع باغ بهشت است، هر چه در آثار تاریخی ایران گشتم، اثری و چیزی از باغ و بهشت دروغی حشاشین نیافتم، به همین جهت یک عکس از چلاسر و جل گذاشتم، که خود بهشت را نشان می دهد.
تاریخ و جغرافیای اسماعیلیان ایران
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید، لینک آن در ستون کناری
توجه ۱: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه ۲: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید، و در جهت علم مربوطه وبلاگ، با استراتژی مشخص یاری نمایید.
سلام و درود و خداقوت بابت اطلاعات مفید،احتمال داره که لقب این فرقه به جای حشاشین،خشاشین بوده باشه؟(خشا:شاه،شین:خورشید)
درود و سپاس از توجه شما بله به احتمال زیاد، پاینده باشید.