Skip to main content

مهاجرت کرد و لر به شمال ایران در ادامه مهاجرتهای گسترده تاریخی،  همه اقوام و ملت ایران تاریخی است.  ملت ایران و همه مردم جهان بر اثر حوادث بیشمار مهاجرتی شکل گرفته اند،  هیچ ملتی نمی تواند بگوید ما یک تیره خاص و خالص یا ویژه و پاک هستیم.  بعد از هر مهاجرت و طی دوران تاریخی مردم آسمیله یا همگون شده،  و زبان و فرهنگ آنها دچار تغییرات میشود.

مهاجرت کرد و لر به شمال ایران

مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
تصویر نقشه پراکندگی کردهای ایران و درصد جمعیتی در استانهای ایران،  عکس شماره ۸۷۸۰.
نویسنده:  ابوالحسن واعظی تنکابنی،  در اینجا برگه شماره 1167
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
چکیده
      کردها بزرگترین گروه اقلیت در خاور میانه اند کردستان ایران بخشی از منطقه کرد نشین بزرگتری است،  که از شمال عراق، تا جنوب ترکیه و شرق سوریه امتداد دارد.  کردها اغلب در غرب ایران در استانهای کردستان، آذربایجان غربی  و کرمانشاه ساکن هستند.  تعداد قابل ملاحظه ای نیز در شمال شرقی ایران در استان خراسان سکونت دارند.  کردهای خراسان در زمان سلطنت شاه عباس صفوی به منظور جلوگیری از تهاجمات ازبکها و ترکمانان به شمال ایران از کردستان به خراسان کوچ داده شدند.
      در زمان شاه عباس که حکومت مازندران بر عهده فرهاد خان قرامانلو بود،  بطور قطع عده ای از کردها در آنجا ساکن شدند،  و احتمالاً در کردکوی و دیگر نواحی مازندران اسکان یافتند.  در زمان حکومت  شرف الدین علی بدلیسی عده ی زیادی از کردها به همراه وی در نواحی تنکابن ساکن شدند.  نادر شاه عباس ایل عمارلو را که از جمله کردهای شمال خراسان بود،  به ناحیه ای از ارتفاعات جنوب گیلان که در سمت غربی کوهستان الموت واقع است کوچانید،  و این نواحی اکنون به نام همین ایل،  عمارلو نامیده می شود،  اسم قبلی آن خرگام = خورگام.
      طایفه عمارلو از کردانی هستند که نادرشاه آنان را از قوچان به جنوب گیلان کوچ داد نادر جهت تضعیف کردهای عمارلو که دست پرورده صفویان بودند به انتقال مهاجران جدیدی از کردستان به منطقه عمارلو فرمان داد تا از تهاجم روس ها  به گیلان جلوگیری کند.  کردهای رشوند به فرمان شاه عباس اول در نواحی گیلان شرقی مستقر شده اند.  عبدالملکی ها ابتدا در دره گز مسکن داشتند آنگاه به شیراز و سپس به شهریار منتقل شدند.
      آغا محمد خان قاجار پس از چندی آنها را به نور فرستاد آنان حدود چهل سال در آنجا ماندند.  تا اینکه از طرف میرزا آقا خان نوری در حدود سال ۱۸۵۷ میلادی به زاغمرز بهشر کوچ داده شدند.
      خواجه وندها اصالتاً لرند،  آغا محمدخان آنها را از اردلان و گروسی به مازندران غربی کوچ داد،  تا با کمک آنان تهران را از شورش و اغتشاشی محافظت کند.
   کلیدواژه ها:  سیاه منصوری، لک، دلفان، خواجوند، مازندران غربی، گیلان شرقی.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
مقدمه
      کردها از طوایف آریایی مادی به شمار می روند،  که موفق به تشکیل دولت بزرگ ماد گشتند.  کردها پس از سقوط دولت ماد که آن را خودی می دانستند،  در برابر هخامنشیان ایستادگی کردند،  و دولت جدید پارس در سرکوب آنان اولین قدم را در تاریخ برداشت.
      از آن پس هر دولتی که در ایران بر سر کار می آمد کردها را با خوی شدید عشایری و روحیه آشتی ناپذیر در برابر خود می دید.  آنان نیز ناگزیر به مقابله بر می خاستند.  سرزمین کرد در طول تاریخ همواره میدان جنگ و قتل و غارت و لگد کوبی بود.  به جرأت می توان گفت که هیچ نقطه ای از اراضی کرد نشین نیست،  که خون کردی در دفاع از بوم مادری بر آن نریخته باشد،  و یا خون متجاوزی خاک آن را رنگین نکرده باشد.
      به زمان امپراطوری عثمانی سرزمین های  تحت سکونت کردها به سبب موقعیت مرزی و جغرافیایی بد ترین دوران خود را تجربه کرد و به کرات پایکوب تجاوزها  قتل عام ها و تهاجم متوالی عساکر عثمانی و سپاهیان ایران از صفوی تا قاجار گردید.  عصر پهلوی و پس از آن نیز از این قاعده مستثنی نشد.
      درباره قوم کرد پژوهش های بسیاری به قلم نویسندگان ایرانی و خارجی نوشته شده است،  که قدیمی ترین آن شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان) نوشته شرف الدین علی بدلیسی دیگر تاریخ کرد و کردستان شیخ محمد مردوخ کردستانی و دو دیگر کتاب کرد و کردستان،  اثر مشهور واسیلی نیکیتین و حرکت تاریخی کرد به خراسان اثر کلیم الله توحدی می باشد.
      در این مقاله کوشش شده است،  تا با بهره گیری برخی متون تاریخی و پژوهش های میدانی سیر مهاجرت اقوام کُرد،  به نواحی ایران به ویژه گیلان و مازندران و تنکابن مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.  پرسشهایی که در اینجا می توان مطرح کرد،  این است،  کردها و لرها کیستند،  علل مهاجرت اقوام کرد و لر به این نواحی چه بود،  پراکنش این اقوام در چه جاهایی از گیلان و مازندران صورت گرفته است.
      این جستار در دو فصل،  فصل اول پیشینه تاریخی کرد و کردستان،  و فصل دوم مهاجرت کرد و لر به نواحی تنکابن، گیلان شرقی و مازندران غربی پژوهش و تدوین شده است.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
پیش گفتار
      بهره گیری از عشایر کرد جهت حفظ مرزها از تهاجمات همسایگان بیابانگرد بربر و دولت های متجاوز همجوار در قرون گذشته وسیله سلاطین ایرانی متداول بود.  اما از زمان صفویه به بعد خاصه دوران سلطنت شاه عباس اول،  که پادشاهی بسیار تیز هوش و سیاستمدار بود،  این روند سیری صعودی یافت.  فتنه ازبکان،  که به صورت یکی از بلایای عظیم در شرق ایران به مدت بیش از یک قرن پیش از روی کار آمدن شاه عباس و ابتدای سلطنت وی تداوم یافته بود،  او را بر آن داشت که از فلسفه ابن عمید وزیر کاردان آل بویه،  که گفته بود کردها را باید سپر بلا قرار داد پیروی کند.
      شاه که هنوز اوایل زمامداری خود را می گذراند،  و بسیار جوان بود،  جرأت تحمیل این سیاست را به کردان و ایلخانهای نیرومند آنان نداشت.  حتی از پیشنهاد مستقیم نیز که سرانجام به کوچ بخش اعظم ایلات آنان به خراسان منجر می گردید وحشت داشت.  پس کردها را به استفاده از جلگه تهران و موقعیت بسیار مناسب چراگاههای «از نظر تعلیف دام و احشام» فریفت و آنها را که از نظر تنگی جا در آذربایجان در مضیقه بودند،  به سکونت در جلگه ری تشویق کرد.
      بنابراین کوچ بزرگ و تاریخی کردها به سال ۱۰۰۵ هـ.ق از آذربایجان به سوی ری آغاز گردید.  این گروه که بیشتر از ایلات زعفرانلو چمشگزک بودند،  در مسیر خود زنجان، قزوین و دماوند را در نوردیدند،  و مدت دو سال در جلگه های پیرامون تهران اطراق ایلی داشتند.  در همین زمان ازبکان را که بسیار دلیر گشته،  و از خراسان تا ری و اراک و کاشان را غارت کرده بودند،  در صحرای ری به سختی در هم شکستند،  و غنایم فراوان گرفتند،  و اسیران اراکی و کاشی را آزاد ساختند.
      پس از این فتح نمایان، سران کرد خود در مهاجرت به خراسان پیشقدم شدند،  و در حفظ سرحدات این استان رشادتهای شگفت انگیز از خود بروز دادند.  بعد از ترک ایلات کرد از جلگه ری به مقصد خراسان، بخشی از آنان در نقاط دماوند،  زنجان و قزوین و اطراف تهران بر جای ماندند و امواج مهاجرتهای بعدی نیز این بر جای مانده ها را در سکونت و اقامت تقویت کرد.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران

آغاز مهاجرت کردها به گیلان و مازندران

      کوچ کردها و لرها به شمال ایران از جانب سلاطین صفوی و پادشاهان سلسله های بعدی،  اهداف متعددی را تعقیب می نمود.  نخست فتح گیلان بود،  که ولایت اخیر وسیله ملوک الطوایف نیرومند بیه پس و سادات کیائی شرق گیلان اداره می شد،  و از دخالت حکومت صفوی در امور جاری خود به شدت جلوگیری می نمود.
      شاه طهماسب صفوی جهت تسخیر گیلان قدمهای اولیه را برداشت،  ولی توفیق چندانی نیافت.  به فرمان وی کردها روزکی به تنکابن کوچ داده شدند،  تا حضور آنان  پایگاهی جهت تهاجمات بعدی دربار صفوی به گیلان گردد.  رابینو در سفرنامه اش که سالهای مشروطیت تدوین شده مدعی است،  که از این کردها دیگر اثری در تنکابن نیست.  نام فراموش شده برخی نقاط شرق و مرکز تنکابن نشان از حضور و اقامت کردهای روزکی در آن نقاط دارد.
      شاه عباس پیش از آنکه دست به کوچ بزرگ کردهای آذربایجان به خراسان زند،  تعدادی از خانوارهای کرد را مجدداً در تنکابن مستقر نمود،  تا در این نقطه دو هدف سیاسی را تعقیب نماید.  بدواً با اختلال در کار حکومت سادات کیایی مقدمات سقوط قطعی آنان را فراهم نماید،  و هم اینکه در صورت حمله ارتش قزلباش به گیلان از طریق تنگه منجیل،  جبهه شرق گیلان را وسـیله کردها مستـقر در تـنکابن زیر فـشار قرار دهـد.  این کردها بودند،  که به رهبری شرف الدین علی بدلیسی به هر دو منظور شاه بزرگ صفوی جامه عمل پوشانیدند.
      در راستای این هدف،  ایلات کرد در ناحیه رودبار زیتون و دره شاهرود و قزل اوزن و طارم تقویت گردید و کاکاوند و ایل رشوند و اکراد سپاه منصوری،  که بخشی از آنان از دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب در آن نقاط سکونت نموده بودند،  نگهبانان دره سفید رود و مدخل شمال و جنوب گیلان در آن نقطه گردیدند.
      پس از فتح گیلان و مازندران و سقوط دولت رستمدار،  ایلات کرد و لر که در کار تسخیر این دو استان و فرو نشانی شورشهای بعد از فتح،  یارو یاور دولت صفوی بودند،  به مناصب بالا و موقعیتهای شریف اجتماعی دست یافتند.  چنان که در زمان شاه عباس اول،  صوفی های املش که از اکراد تیره سپاه منصوری و سیاه پوش منطقه آمیختگی نژادی یافته بودند،  دارای حکومت و اعتبار و عزت فراوان گردیدند.
      نادر شاه جهت از بین بردن آثار نفوذ سلاطین صفوی به کوچاندن دسته های دیگر از طوایف کرد به این حدود دست زد. کریم خان زند به سبب داشتن اصالت لری ، کمتر به آواره ساختن و کوچاندن هم نژادان خود مبادرت نمود.
      اما آقا محمد خان که همراه با ایل قاجار کینه تاریخی با ترکمن ها داشت،  به کوچ دادن دسته های فراوان از ایلات مختلف به مازندران و چهار سوی تهران،  پایتخت منتخب خود پرداخت.  بنا بر این می توان چند هدف را در این اقدام خواجه تاجدار جستجو نمود.  ابتدا ایالاتی که وسیله وی در کجور و نور و کلارستاق و نقاط دیگر مازندران اسکان داده شدند،  گوش به فرمان دربار قاجار و حفظ پایتخت بودند،  و از طرف دیگر هجوم ترکمنها را به منطقه قاجار نشین دشت گرگان و نواحی دور و نزدیک مازندران که جنبه عادت و سنت گرفته بود  دفع می نمودند.
      آخرین هدف مقهور ساختن طوایف بومی کلاردشت و کجور بود،  که پس از نابودی حکومت رستمدار،  غرور ناشی از داشتن حکومت یک هزار ساله را در این خطه نمی توانستند از خود دور سازند،  و کم و بیش جهت دولتهای وقت ایران مسأله ساز می شدند.  چه مدت زمان درازی از قیام کیا نعیم بیک میار مشهور به نعیم شاه نگذشته بود،  که سودای احیای دولت منقرض شده رستمداریان را در سر داشت.
      ایلاتی که وسیله آقا محمد خان به کجور و کلاردشت کوچانده شدند،  مختلطی از کرد و لر،  خاصه خواجوندها بودند،  که بخشی از آنان را نادرشاه از گروس (بیجارکنونی) و اطراف کرمانشاهان به این نقاط کوچانده بود.  دسته های اخیر وسیله خان قاجار از شعبات لر سردبند و سیلاخور اطراف بروجرد انتخاب شدند.  خواجوندها  متشکل از شعبه های سلطانی، قلیخانی کاکاوند، لک و دلفان می باشند، و در کلاردشت و کجور اقامت دارند.
      دلفانها از طوایف نیرومند لر می باشند که در اصل محل سکونت آنان از مرز کرمانشاه تا سیمره و کشغان ادامه داشت،  و از اتحادیه ایلات اولاد قباد، باواری، بیجاوند، چاری، ایتاوند، کاکاوند، کلاین  خیرغلام، مومیانوند، نورعلی و پادروند تشکیل می شد.  اراضی چاری میان مناطق تیلا کنار و دانیال و جیسای عباس آباد یادآورسکونت دلفانها در این نقطه می باشد.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران

ایل دلفان کلاردشت مازندران

      زبان لکی در بین بعضی از طوایف لرستان چون دلفان، سلسله ، بیراوند،  و برخی از طوایف طرهان رایج است.  افزون بر این گسترش این،  زبان در خارج از مرزهای لرستان بسیار چشم گیر است.  چنانکه در مناطق وسیعی از استان کرمانشاهان چون هرسین عثمانوند، جلالوند و برخی از دیگر طوایف که هم اکنون محدوده آنها در بخش مرکزی استان واقع شده،  و از آنها به نام وند یاد شده به این زبان گفتگو می کنند.
      دلفان منطقه ای است در لرستان متصل به خاک کرمانشاه و هـرسین و چمـچال و خزل،  و طایفه های آنها عبارت است از:  کاکاوند، طایفه موسیوند، طایفه اولاد قباد، طایفه بیجوند (بیژنوند) و طایفه سنجابی و طایفه دلفان، لازم به ذکر است که عده زیادی از طایفه دلفان توسط قاجاریه مانند طوایف دیگر به کلاردشت مازندران کوچانده شده اند،  تبعید شده اند زبان ایل دلفان کلاردشت لکی است.
      دلفان (به کسر یا ضم د) بخش شمالی لرستان است.  نام آن را معمولاً به ابودلف عرب که در قرن سوم هجری به شمال لرستان دست انداخته بود منتسب دانسته اند.  معروف است کسی از اسرای قبیله دلف که پس از بازگشت به نام دلفی شناخته می شود،  چهار پسر به نامهای ایتی، مومی، پیژن (بیژن) و کاکا داشته،  که هر یک طایفه ای به ترتیب به نام ایتی وند، مومی وند، بیژنوند (بیزنوند)، کاکاوند ایجاد می کنند،  این طایفه ها در بخش دلفان معمولاً در دهستان همنام خود زندگی می کنند.  زبان ایلات دلفان نیز لکی است.
      جماعت دلفان که از ایلات خرم آباد لرستان می باشند، از ب دسلوکی اسماعیل خان از مکان خود کوچیده در چمچال ساکن شدند.  هزار سوار و پیاده از آن جماعت هم به نزد کریمخان زند رفته،  امر و نهر او را مطیع گردیدند.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران

ایل خواجوند در بلوک کلارستاق و کجور

      در بلوک کلارستاق بیشتر خواجه وند هستند.  طایفه های عمده کرد در منطقه شهرستان نور عبدالملکی و خواجه وند است.  طایفه عبدالملکی قبلاً در درگز سکونت داشته اند.  از آنجا به عللی متوجه شیراز و سپس ناحیه شهریار می شوند،  و پس از سه سال آقا محمد خان آنها را به شهرستان نور کوچاند.  بعد از چهل سال میرزا آقا خان نوری صدراعظم ناصر الدین شاه ایشان را در حدود سال ۱۲۷۵هـ.ق به زاغمرز بهره فرستاد.  رئیس آنها در دوره قاجاریه جعفر خان عبدالملکی بوده است.
      طایفه خواجه وند در نور و کجور سکونت دارند،  و مرکب اند از تیره های خواجه وند و شرفوند در کجور و خواجوی و خواجوی نوری در شهرستان نور است.
   تیره های گلبادی:  تیره های طایفه گلبادی مشتق از نام (گلباد پسر و ویسه پهلوان تورانی).  عبارتند از:
 1- اشکارگر،  2- خواجوی (خواجه وند)،   3- مسگر.
      در زمان ناصرالدین شاه رئیس طایفه کرد گلبادی،  رضاقلی خان بوده،  که در سفر ناصر الدین شاه به مازندران با سواران کرد بحضور وی رسیده اند.  این طایفه به امر کشاورزی و دامداری و مشاغل دیگر اشتغال دارند،  و عموماً پیرو مذهب شیعه هستند،  و در روستاهای امیر آباد و راغمرز زندگی می کنند.
   طایفه شرفوند:  از ایل خواجه وند است،  که ششصد خانوارند،  آنها در هزار سان باختر کجور مازندران سکونت دارند،  این طایفه دو رئیس داشته،  یکی خواجه خان از طایفه شرفوند،  که افرادش همه کرد بوده،  و یکصد سوار داشته با حقوق یکصد تومان،  و دیگری عیسی خان رئیس طایفه با همان حقوق و تعداد سوار.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
زمان انتقال ایل خواجه وند
      آقا محمد خان قاجار پنجاه خانوار آنها را از گروس و اردلان به مازندران آورد،  تا به کمک عبدالحکیم نامی،  تهران را از شورش و اغتشاش محفوظ نگه دارند.  به قولی خواجه وندها در زمان نادرشاه و کریمخان زند به این صفحات کوچـانده شده اند.  ممـکن است در دو نوبت انتقـال یافته باشند،  طایفه های مازندران مرکبند از دلفان و دلفان آذری، مشعشی، لک و خواجه وند.  معروفترین آن ها خواجه وند است.
      طایفه های کرد جهان بیگلو و مدانلو (مادانلو)،  در دهات شیرخواست و میان دورود فرح آباد مازندران سکونت دارند.  مدانلوها در صد سال پیش مهمترین طایفه های کرد در مازندران بودند.  جهان بیگلو در روستاهای اندرود، جریار، پنبه چوله، کرد کلا، لاریم ساکنند،  و به کشاورزی و دامداری مشغولند.  زبان آنها کردی است،  به زبان ترکی هم به میزان کمی صحبت می کنند.
      هنگامیکه آغا محمد خان قاجار برای متلاشی کردن اتحاد ایلات وند،  شیراز را تصرف کرد.  اهل و عیال لطفعلی خان زند را با دوازده هزار خانوار از ایلات کلهر، مافی وند، خواجه وند، بهتویی وند عبدالمکی (ایمانلو) کوچانیده و به استرآباد فرستاد.  همانطوری که آمده اکثریت قریب به اتفاق به زادگاه اصلیشان کرمانشاه  بازگشتند،  و عده ای بنابر آنچه گذشت ساکن قزوین شدند.
      آن طایفه که در جنگ و گریز ها نام برده نشده اند،  و گویا مستقیم به محل تعیین شده کوچیده اند،  طایفه خواجه وند هستند،  که بدون تعلل از فارس به شمال ایران رفته،  کلاً در مناطق کلاردشت اسکان یافتند.
      ایل خواجه وند در قضیه تحریم تنباکو به تبع سایر شهرهای ایران علیه حکمران کلاردشت شورش کردند.  زمانی که دولت یعنی شاه و صدراعظم و درباریان با گرفتن دو میلیون لیره امتیاز انحصار کشت و فروش توتون و تنباکو را به یک نفر انگلیسی داده بودند،  و به واسطه این عمل شورش سختی علیه دولت برپا شد.  ساعد الدوله با پانصد سوار مامور سرکوبی آنان شد،  و بیش از دویست نفر از آنها در این مقابله جان سپردند.
      قبلاً نیز سبحان قلی خان سرکرده سواره خواجه وند،  که برادر صاحب السلطان زن ناصر الدین شاه بود،  و چند تن از نزدیکان او نیز خود را به شورشیان خواجه وند رسانیدند،  (28 ربیع الاول ۱۳۰۹).  این شورش کلاً جنبه سیاسی مذهبی داشت.
      طایفه خواجه وند به گویش کردی کلهری تکلم می کنند،  که اخیراً با واژه های طبری آمیخته شده است،  و کلاً پیرو مذهب اهل حق هستند.  آوردن قبایل خواجه وند کرد در کجور و کلاردشت و تنکابن فقط برای ارعاب ساکنین اصلی آن سرزمین و مشغول نمودن آنان به جنگ و نزاع های خانگی بوده است.  کردها از زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب اول صفوی جهت مقابله با قدرت طوایف محلی و ایجاد پایگاه جهت فتح نهائی گیلان در نقاط عمارلو و رانکوه و تنکابن اسکان یافته بودند.
      در جنگ های طولانی ایران و روس در زمان فتحعلی شاه،  نیروی تنکابن همراه با کردهای خواجه وند،  نقاط کلاردشت و کجور و عبدالمکی های نور مازندران و فوج جنگی کلارستاق شرکتی فعال داشتند.
       مهاجرت کردها به تنکابن و نواحی شرق و غرب آن سابقه ای طولانی دارد.  نادر شاه از حضور کردها مهاجر عمارلو و املش و مناطق رانکو،  که به سبب اتکا به قدرت صوفیان در این اطراف به دراز دستی پرداخته بودند،  ناراضی بود برای کوتاه کردن دست آنان از حکومت و تضعیف قدرت ایلی آنان مهاجرت گروههای تازه ای از اکراد را به این حدود تدارک دید.
      طوایفی که به وسیله پادشاه افشار و به کوچ اجباری دچار شدند،  کردهایی بودند که از گروس و اطراف کرمانشاه به کلاردشت و کجور آورده شدند،  و سراسر روزگار نادر و سالهای موجود میان سقوط خاندان افشاریه و سلطنت کریم خان را در کلاردشت و کجور زندگی کردند.
      در زمان آقا محمد خان قاجار گروه کثیری از آنها به موطن اصلی شان بازگشتند.  ایلات کرد خواجوند و دسته هایی از نقاط سربندی و سیلاخوری (بخش شمالی بروجرد و بخش غربی خرم آباد)،  و اراضی کردنشین کرمانشاهان و گروس مجدداً به این نقاط کوچ داده اند.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
سرکوب خواجوندهای کجور
       قوای سالار فاتح با تصویب یفرم در زمان مشروط تجهیز گردید،  و جهت شکست ارتش محمد علی میرزا و تسویه حسابهای خصوصی اش با کردهای خواجه وند،  که طرفداران حکومت بودند عازم منطقه شد.  پس از یورش قوای مجاهدان،  کردهای خواجه وند با هزیمتی وصف نشدنی در جنگلها متواری شدند.
      هدایت قلی خان ایلخان خواجه وندهای کلاردشت در گیرودار جنگ کشته شد،  قوای سالار فاتح وارد کجور شدند،  و خانه های بزرگان خواجه وند از جمله شجاع لشکر و رحمانقلی خان و یحیی خان را به آتش کشیدند،  و همراه مقادیر زیادی اثاثیه قیمتی و خوانین،  که در آن خانه ها مدفون بود به وسیله همراهان سالار فاتح به آتش کشیده شد.
      سپهسالار تنکابنی که به علت تحصن سالار فاتح از دستگیری و توقف وی باز مانده بود،  پس از کناره گیری از نخست وزیری متوجه شد،  که کجوریان با بازگشت دیو سالار مجدداً به تمرکز قوا پرداختند.  مفهوم آشکار این اقدام آن بود،  که عوائد ملکی محمد ولی خان در نقاط مختلف باید صادر شود.  احتمال داشت سالار فاتح جهت حذف حکومت تنکابن که مانع جدی در راه اتصال دو نیروی جنگل و قوای کجور بوده،  اقدام جنگی کند،  و کانون ملکی و ایلی سپهسالار و خاندان خلعتبری در تنکابن و محلات ثلاث فرو ریزند پس به چاره جوئی پرداخت.
      ایل خواجه وند را که از سالار فاتح به علل گوناگونی که در دل داشتند،  با وعده کمک مادی و امداد جنگی به وسیله قوای تفنگچی تنکابن مهیای پیکار با سالار فاتح نموده،  خواجه وندها از موقعیت پیش آمده سود جسته و با تجهیز کلیه نیروهای نقاط خواجه وند نشین کجور به قصد جنگ با قوای سالار فاتح آماده گشتند.
      سالار فاتح متوجه اوضاع خطرناک شد و با ایل خواجه وند تحت امر خود را برای نبرد با دشمن مشترک خواجه وندها آماده ساخت.  در این جنگ پس از چندی زد و خورد میان کردها و بومیان سرانجام دیو سالار با توسل به تجربیات خویش نفرات خواجه وند را به شکستی سنگین از جا کند و آنان را در حال فرار در جنگلها پراکنده ساخت.
آبادیهای کجور کرد نشین،  عبارتند از:  1- انگیل،    2-  پی چلو،     3- شهر کجور،     4- پول،     5- گتیچ،        6- خوشل،       7- کینج،          8- کوهپر،         9- فیروز کلا،    10- لرگان.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
صوفیوندهای گیلان شرقی
      چنان که از نامشان پیداست،  از اکرادسر سپرده در دوره صفّویه هستند،  که به همراه قزلباش به به این سو آمده اند،  تا اواخر قاجاریه جزء ابواب جمعی کلیایی محسوب می شده اند،  سپس در بالا دربند، بیلوار،  دینور و در شمال غربی کرمانشاه متـفرق شده اند مرکز آنها سرتخت، بیلوار و روستاهای زین الدین، سربرزه و سنگ سفید می باشد.
      اکراد رشـوند و مردم ا ملش را نـکوه گیلان از اکراد سپاه منصـور بودند (بابا منصور) که با سیاه پوش آمیخته شده اند،  ریاست این ایل را خلیل سلطان به عهده داشت،  که یکی از امرای صاحب طبل و علم بود و در دوره شاه اسماعیل و شاه طهماسب اول دارای اعتبار و عزت فراوان بود،  و دولت یارخان پسر خلیل سلطان،  که بعد از پدر در دوره شاه محمد خدابنده (حمزه میرزا ) پدر شاه عباس اول در جنگ با دولت عثمانی خدماتی کرده و اعتباری داشت،  در قلعه سجاس سلطانیه علم مخالفت با شاه عباس اول  بلند کرد.
      بعد از تلاش و کوشش و جدال بسیار به احدی از امرا سر فرود نیاورد،  و به زور تسلیم احدی نشد.  در آخر کار قرار شد شخص شاه در پای قلعه سجاس حاضر شده،  تسلیم شخص شاه گردد.  شاه به بهانه شکار در چمن سلطانیه به پای قلعه سجاس رسید،  و دولت یار خان تسلیم گردید،  و به فرمان شاه او را در میدان قزوین اعدام کردند.
      بعد از این واقعه افراد سپاه منصور را دو قسمت کردند،  قسمتی را به قندهار و قسمتی را به سرکردگی ولی سلطان صوفی در الکای رانکوه جای داد.  این ایل در املش ساکن شدند،  و همراه با ازدیاد قدرت ایل و حکومت منطقه رانکوه به تدریج در ییلاقات سمام و حتی اندکی تا نقاط کوهستانی تنکابن نیز کشیده شده است.
      در صورت یک فرد،  مالیات بدهی ایلات رانکوه جمعی صفی خان بیک یوزه باشی ایل صوفی سپاه منصوری اکراد و سپاه منصوری،  اکراد زنگنه،  باجمانلو،  صوفی سادات،  خورده واسماق نوشته شده بود،  که این امر نشان می دهد ایلات فوق از دوره صفویه در گیلان سکونت داشته.  هنوز هم بقایای اکراد سپاه منصوری در املش و سولش و باجمانلو،  در لگمنج و زنگنه محله در پیش بیجار و کرفستان و خورده اوسماق در کهنه گویه و صوفی سادات در حدود لمنجوب سکونت دارند.
      شاه عباس بعد از تصرف گیلان بلوک آنرا بین امراء تقسیم و وزارت گیلان را به خواجه مسیح گیلانی و بلوک رانکوه را به ولی سلطان صوفی واگذار کرد.  نادر شاه افشار محمد بیک نامی را حاکم دیلمان کرد و به او اقتدار کامل داد و امرای زند نیز از محمد بیک و جانشینان آن حمایت کردند.  این کار تا دوره قاجاریه ادامه داشت،  بدین وسیله ایل صوفی بکلی تضعیف شدند.  این ایل در اوایل قرن یازدهم به گیلان کوچانیده شده اند.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
ایل عمارلو در استان گیلان
      ملگونف در سفر نامه خود چنین می نویسد:  طایفه های کرد ایل عمارلو را در قرن هجدهم میلادی ۱۸۵۸ و ۱۸۶۰ برابر با سال ۱۲۳۹ خورشیدی در روستاهای عمارلو و بابا منصوری چنین ضبط کرده است:
      طایفه ولیخانی – شاه قلانلو – چغالو- تیتکانلو – طایفه کاظم خان – نوروز خان – قلی خان منجیلیها – بهار لو – طایفه بی شانلو – محمود لو – چاخملو – میرزا خانلو – قبه کرانلو – شمکانلو.  زبان اهل عمارلو کردی است،  فارسی و گیلکی هم می دانند.
      ایل یا تیره شاقلان لو معروف به شاقلانی در روستاهایی در جنوب شهر دیلمان در روستای آسیاب بر  قشـلاق و لور زندگی می کنند.  ضمـناً طـوایف دیگر در روسـتاهای بابا منصـور و عمارلو زندگی می کنند.  عده ای هم از این طایفه عمارلو در خراسان باقی مانده اند،  آنها را عمرلو که همان عمارلو باشند می نامند.
      کوچ نشینان عمارلو در بیش از پنجاه روستای دهستان عمارلو،  که در دو طرف شاهرود سمت راست سفید رود (از منجیل تا دیلمان) ساکن اند.  در قرن شانزدهم میلادی با این حدود کوچانده شده اند.  نویسنده کتاب گیلان در گذر زمان تاریخ کوچ کردان رشوند را به نقل از رابینو حدود سال ۱۶ میلادی ذکر نموده است.
      طبق اظهار الکساندر خودزکو،  که در سال ۱۸۳۰ میلادی، ۱۲۰۹ شمسی در زمان سلطنت محمد شاه قاجار کنسول روسـیه در رشـت بوده است.  کـردان عمارلو یا رشوند تیره ای از ایل بزرگ ببه که مرکز اصلی ایشان میان ارز روم و شهر زور بوده،  به فرمان شاه عباس اول هشتصد خانوار از آنان به این محل کوچ داده شده اند.
      برخی معتقدند که نادرشاه ایل عمارلو را که از جمله ایلات کرد شمال خراسان بود،  به ناحیه ای از ارتفاعات جنوب گیلان که در سمت غربی کوهستان الموت واقع است،  کوچانید و این ناحیه اکنون به اسم ایل نامیـده می شود.  عـشایر این شهرستان بیشـتر در بخش منجـیل و پیرامـون آن زندگی می کنند.
      مسکن اصلی دیلمیان مناطق کوهستانی گیلان از دره سفید رود،  در امتداد شرقی رشته جبال البرز الی منطقه کلاردشت کنونی بود.  این حدود درست منطبق با مرزهای سرزمینی آماردها است که جایشان را به این نژاد سپرده اند.  زبان قدیم دیالمه با زبان زارزا و اورامی تقزیباً یکی است.  کردهای دیلمان در ناحیه کوهستانی شرق سفید رود و دشت دیلمان زندگی می کنند.  زمانی بیرامعلی خان صوفی از عشایر اکراد حاکم دیلمان گیلان بود.
      تیره قبه کرانلو در دیارجان دیلمان زندگی می کنند.  تیره شمخانلو در خرگام (عمارلو) و انبوه قرح کنلو در روستاهای کلایه، علی آباد، سندس و دیو رو در رحمت آباد سکونت دارند،  این طایفه ها یکصد خانوارند و دارای ۲۵۰۰۰گوسفند و ۱۵۰۰گاو و گاومیش هستند،  و زبانشان کردی است.
      تیره ای از کردها که وضع ایلی ندارند،  در سیاهکل سکونت دارند و به طایفه رشوند بستگی دارند،  و معروفند به طایفه عین شیخ یا سیاهکل،  بیشتر آنها به گله داری مشغولند.  زبان ایشان کردی است،  و به زبان فارسی هم صحبت می کنند.
      کردهای سیاهکل از طایفه حسین علی خان رشوند لویی است.  ایل سپاه منصوری در زنجان، سلطانیه، ابهر، زرین کمر، قسمتی در خراسان، اسفراین و بست ساکنند.  امام قلی سلطان سپاه منصور حاکم اسفراین خراسان،  از این طایفه می باشد.
      طایفه های کرد زنجان و تاکستان و قزوین را شاه عباس کبیر،  در سال ۱۰۰۷ پنجاه هزار خانوار از کردهای چشمگزک را از آذربایجان و مهاباد،  به شهر ری و ورامین انتقال داد.  عده ای از این اکراد در مسیر خود در اطراف زنجان،  تاکستان و قزوین بجا ماندند.  کردهای انتقال یافته به جلگه خوار ورامین مدت دو سال در آن حدود اطراق کردند،  و نیز و نیز کردان شقاقی در روستاهای بالا و پایین دهستان طارم بخش سیردان زنجان سکونت دارند.
      به فرمان شاه عباس کبیر در سال ۱۰۱۰هـ ق،  بخشی کردان انتقال یافته از آذربایجان و مهاباد به جلگه خوار و ورامین،  چهل و پنج هزار خانوار به منطقه مرزی آخال و ابیورد نسا (درگز) منتقل گردیدند،  که بعداً به قوچان برگشتند.  عده ای از این کردها در زمان انتقال به خراسان در اطراف دماوند و خوار و ورامین باقی ماندند:  1- طایفه جاوان یا جابان (از ایل شادلو) در جاوان دماوند.  2- طایفه کرد بچه ۱۵۰ خانوار در رودهن،  دماوند.  3- طایفه های شادلو در سرخه ده و سربندان دماوند.  5- طایفه های بوربور در قنداث و اقادین ورامین.
      رابینو در تعلیقات کتاب از مازندران تا استر آباد از قول گملن سیاح اروپایی می نویسد،  مدت ۶ سال تنکابن زیر فرمان ابراهیم خان عمارلو یکی از تیره های ایل چشگمزک کرد بود،  که در نواحی درگز ساکن هستند.  تعدادی از افراد این طایفه را نادرشاه در محل الحاق شاهرود به قزل اوزن (منجیل رودبار) جای داده.
      این ناحیه که قبلاً خرگام نام داشت،  به عمارلو خوانده شد،  تعدادی از کردها ی بایان، (ببه) سلمانیه عراق نیز قبلاً وسیله شاه عباس به این ناحیه آورده شدند.  ساکنین امروز آن نواحی مجموعاً از طوایف کردهای رشوند، شاقولانلو باشانلو، شامکانلو، بهادرلو، استاجلو، کرانلو، چکانلو، اشلیکانلو، تی تی کانلو و میرزانلو می باشند.
       این طوایف وسیله نادرشاه افشار از کردستان به این منطقه آورده شدند.  کردهای عمارلو در راستای خاوری سفید رود در معبر کنونی منجیل و اطراف سیاهپوش ساکن شدند.  بعدها از آمیختگی آنها با کردهای چگنی و غیاثوند و گودرزوند و بابا منصوری و سپاه منصوری،  ایل قدرتمند و متشکلی در زمان صفویان به وجود آمد،  که بر مناطق کوهستانی دیلمان و کوهپایه های گیلان تسلطی کامل یافتند.  چنان که در دستگیری و قتل ملک جهانگیر کجوری،  آخرین پادوسبان رستمدار از قوای کمکی صوفیان رانکو در مقابله با عادل شاه گیل از بهرام قلی سلطان صوفی،  که ایل بیگی و حاکم صوفیان وقت بود کمک گرفته شد.
      نادر شاه جهت تضعیف ایلات کرد عمارلوئی،  که دست پرورده صفویان و نمک خوردگان این دستگاه بودند،  دست به انتقال مهاجران جدیدی از کردستان به منطقه عمارلو زد،  که اسامی قبایل متعدد آن در بالا ذکر گردیده.  کردهای جدید عمارلو نورسیدگان نام جو بودند،  که اتکای قدرت خاندان افشاریه نیز داعیه آنان را به حکمرانی توجیه و تجلیل می نمود.
      قطعاً فرمانراوائی کردهای عمارلو را بر تنکابن باید پس از این نقل و انتقال و احیاناً اواخر سلطنت نادرشاه محسوب داشت.  روستاهای کردنشین رحمت آباد استان گیلان عبارتند از:
    1- کلایه،  2- علی آباد،   3- سندس حاکم نشین،      4- دیو رود،       5- گاوخوس،    6- خرشک.  زبان ایل کردی عمارلو و زبان رعیت تاتی گیلکی است،  و فارسی هم می دانند.  اسامی ایل رحمت آباد:  1- طایفه حاکم پیراصلو،    2- دوغ کانلو،   3- ولی لو،    4- جمع کانلو،    5- قرح کانلو.
      ارنست اورسل در سفرنامه خود به سال ۱۸۸۲ میلادی چنین می نویسد،  منجیلی ها از اعقاب بزرگان کرد رشوند هستـند،  که بوسیله شاه عباس اول در این نواحی مستقر شده اند،  تا کمی پیش بین خود با یک نوع زبان خاص و نامفـهومی که مخـلوط از ترکی و فارسی بود صـحبت می کردند.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
قبایل و طوایف کرد ساکن در تنکابن و مازندران غربی
      خاندان امین در تنکابن معروف به مندمین خیل اند. Mandamin xil گونه درست آن محمد امین خیل است.  نیای این خاندان از کردستان به قزوین کوچیده مدتی در سیاه دهن تاکستان ساکن شد،  آنگاه در جواهر دشت گیلان،  که از نقاط ییلاقی اشکور گیلان است اسکان یافت.  سپس به چورته جنت رودبار آمد و به کار دامداری و کشاورزی مشغول شد.  خاندان امین از خاندانـهای پر نفوس و گسترده است.  این خاندان در نواحی چالکش، کنگه دشت گالش محله و چورته و تنکابن و دیگر نواحی به اسامی ذیل نامبردارند.
      امین نیا / امین روشن / امین طائفه / امین زاده / امین کاظمی / امینیان / امین مصفا / ایمان پرور / امین نسب / امین خواه / امین پاک / راوندیان / امین یاوری / امین رستمی / امین چورته / پاکروان  بهروش / وحدتی / وحدانی .
      دیگر خاندان های کرد ساکن در تنکابن:  فیلی / بهتویی / جهانشاهی / عبدالرحیمی / سعادت / مشهدی / مافی / دلفان / خامـسـی / دلفـان آذری / مشعـشی / غنمـی / تیمـور نژاد و کردی،  را می توان نام برد.
      خاندان طالشی ساکن در پس چال، چالکش و کتالم،  نیای اصلی این خاندان از سنندج به دشت قزوین کوچید کرد،  و سرانجام  در چورده جنت رودبار اسکان یافت اسامی ذیل از این خاندان اند:
      طالش چورتی / طالش چورته / طالش شریفی / طالش ایلخانی / عطایی / ابراهیم سعیدی /  طالشی / طالش چورته ای.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
اسامی خاندان ساکن در کردمحله و کتالم
      ممکن است اسامی خاندان های ذیل به هیچ روی کُرد نبـاشند، ولی به علت سکونت در کرد محله کتالم و کتالم با پیشوند کرد نام بردار گشته اند: 
      کرد رجبی، کرد رستمی، کرد رضایی، کرد طاهر کرد احمدی، کرد محمدی، کرد قاسمی، کرد قاسمیان، کرد قربان، کرد امیری، کرد باقری، کرد فلاحت، کرد صالحی، کرد غضنفری، کرد کرودی، کرد سروری.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
آبادیهای تنکابن و رامسر با پیشوندکرد
   کرد محله:  یکی از آبادیهای کتالم رامسر است.  خاندانهای بسیاری با پیشوند کرد در آن زندگی می کنند.
   کرد خیل:  یکی از آبادیهای جنت رودبار است.  این آبادی نزدیکی اکراسر و بعد از آبادی ایزکی قرار دارد.  برخی خاندانهای کرد ساکن در کتالم از این آبادی کوچیده اند،  و در کتالم و نواحی دیگر ساکن شده اند.
   اکراسر:  از ییلاقات جنت رودبار است خاندانهای بسیاری با اصالت کردی در آن زندگی می کنند،  برخی از آنان به نواحی تنکابن، رامسر به ویژه گالش محله کوچیده اند.
   کردیچال:  آن چنان که از نام آن پیدا ست در گذشته های نه چندان دور محل استقرار برخی از طوایف کرد بوده است این آبادی اکنون جزء شهرستان کلاردشت می باشد.
   کردین (kordayn):  نام یکی از جایگاه های ییلاقی نوشای دو هزار تنکابن است.  آنچنان که از واژه پیداست این آبادی محتملاً در گذشته محل سکونت ییلاقی کردهای تنکابن بوده است.  در ارمنستان ناحیه ای به نام کردین وجود دارد،  که یاد آور سکونت دیر پای قوم کرد در آن ناحیه است.
مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
نتیجه کلی بحث
      کوچاندن اقوام و طوایف ایرانی در طول تاریخ اعم از کرد، لر، ترک و بلوچ،  امری متداول بود.  کوچ اجباری کردها به نواحی ری، خراسان، مازندران، گیلان و قزوین از زمان صفویه آغاز شد.  ابتدا شاه اسماعیل صفوی و سپس شاه عباس و حتی سلسله های پس از او با کوچ دادن قوم کرد،  به نواحی یاد شده همواره سه هدف اساسی را تعقیب می کردند.  نخست اینکه با کوچاندن کردها نیروی متحد آنان گسیخته و خطر شورش آنان کاسته شد.  دیگر بهره گیری از کردها در عرصه ایران بانی و مقابله و سرکوب مهاجمین مانند ازبک و ترکمانان،  که صفحات شمال شرقی ایران را مورد تاخت و تاز و تهاجم و غارت قرار داده بودند.
      دو دیگر این اقدام تضعیف روحیه دشمنان و تقویت روحیه ارتش ایران را در پی داشت،  اگر چه قـوم کُرد همـواره خودشان را در تعـارض با دولتهای مرکزی می دیدند،  و استثنایی نیز در کارشان نبود نگارنده خرسند است،  از اینکه توانسته است بخشی از تاریخ قومی ایران را مورد بحث و تحقیق قرار دهد.
توجه:  جهت دریافت منابع پیام بگذارید.
 مهاجرت کرد و لر به شمال ایران
نظرها و پرسشها و پاسخها
در این بخش منتظر نظرها و پرسشهای شما هستیم
     نظر انوش راوید:  تحقیق و گردآوری خیلی خوبی بود.  کوچ کردن و کوچاندن،  از دورانهای خیلی گذشته وجود داشت.  ابتدای تاریخ تمدن و کشاورزی و شهر نشینی،  سرزمین های قابل سکونت و کشاورزی در جنوب ایران و بین النهرین بود.  این وسعت محدود مرتب با زیادی جمعیت روبرو می شد،  و این افزایش جمعیت یا سرریز جمعیت باید به نقاط دیگر کوچ می کردند.
      از سه هزار سال پیش بعد از آخرین دوران یخبندان،  که جنوب دریای مازندران دارای آب و هوای مناسب شد،  مهاجرت به این سرزمین هم آغاز گردید.  البته طی هزارها و صدها،  این مهاجرتها به تمام جهان گسترش یافت و ادامه دارد،  مانند لینکهای زیر:
. . . .
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه وبلاگم،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
 
اشتراک در
اطلاع از
guest
125 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسین بیرانوند قوم لک
حسین بیرانوند قوم لک
10 ماه قبل

با افتخار از قوم لک هستم لک ها یک قوم مستقل هستند و کردها و لرها هم ریشه در قکم لک دارند یعنی لک ها سه تیره هستند لک های مدکزی و لک های لر و لک های کرد و لک ها در دوران باستان توسط مورخین یونانی لیک و لیگ و لیکا و لیگا نامیده میشدند و قوم ماد و قوم لک یکی میباشند زبان لکی هم سه گویش اصلی به نام لکی مرکزی و لکی لری و لکی کردی دارد که هر کدام گونه های مختلف دارد سرزمین لکستان بزرگ از شرق ترکیه و شمال عراق شروع میشود و تا شرق استان خوزستان و شمال استان بوشهر ادامه دارد. کرد و لر هیچگاه از قوم لک جدا نبودند و همیشه بخشی از قوم لک بودند و دراصل قومی به اسم کرد و لر وجود ندارد و همگی بخشی از قوم لک هستند و کرد و لر هردو نام مکان بودند و ربطی به قومیت ندارند و در طول تاریخ دشمنان قوم لک یعنی یهودیان و روس ها و انگلیسی ها و عثمانی ها و اعراب به دنبال انشعاب قوم لک بودند تا از قدرت قوم لک بکاهند درضمن نام استان لرستان باید به لکستان مرکزی و نام استان کردستان باید به استان لکستان شمالی و نام استان کهگیلویه باید به لکستان جنوبی تغییر نام دهد.

بیژن
بیژن
10 ماه قبل

 الان تازه فهمیدم همسایه های ما هم کرد هستن و حتی پدر و مادرم هم یه عمر خبر نداشتن و اونا هم کرد بودن ، خودمم از کردهای سومری هستم بعدا شدیم میتانی ولی الان کرد هیتی هستم 

کهکشان کردستان
کهکشان کردستان
10 ماه قبل
پاسخ به  بیژن

من تازه فهمیدم کرد انگلیسی هستم پدر و مادرم کرد انگلوساکسون بودن پدر بزرگم و مادر بزرگم کرد ژرمنی بودن حتی مکرون کرد فرانسویه و پدربزرگش کرد سلتی بود پادشاه ژاپن هم کرد ژاپنی هست پوتین هم کرد روس هست پدرش کرد اسلاو بود پدربزرگش کرد سرمتی بودن اسم کره زمین هم کره کرد بود کره ماه هم اسمش کرما هست و خورشید اسمش کوردشید هست بعد همه کرد هستند ولی انگلیسی ها و اعراب و ترک ها و فارس ها و لرها و لک ها و مازنی ها و تالش ها و بلوچ ها و پشتون ها و آشوری ها دشمنان کرد هستند اصلا هم عجیب نیست



125
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x