Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
      پستها و صفحات جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده در وبسایت ارگ ایران،  نظرات و نوشته های استاد فرشاد فرشیدراد می باشند،  و چون تخصص های خاص است،  توسط وبسایت ارگ ایران تأیید و یا رد نمی شوند،  فقط بازنشر شده است. 
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
تصویر نقشه  Fra Mauro 1450 ،  عکس شماره ۳۴۲۱.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
تصویر لوگو داشته های تاریخی ما ارزوی دیگران است،  عکس شماره ۱۶۱۶.
توجه:  بخش های دیگر جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده را از جستجو های وبسایت ارگ ایران بیابید.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
گنگدهار تیلاک
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
گنگدهار تیلاک معتقد بود جغرافیای کهن و سرزمین موعود هندوها در کتاب باستانی وداها در  قطب شمال بوده است نه  در هندوستان!
پیرامون کتاب سرزمین قطبی در وداها (کهنترین سروده هندوها) نوشته استاد لقمان تیلاک هندی یکی دیگر از خردمندان قرن ۱۹ شخصی بود بنام لقمان بال گنگداهار تیلاک Lokamanya Bâl Gangâdhar Tilak که از پایه گذاران جنبش های مردمی هندوستان در قرن ۱۹ بود به سوابق سیاسی وی اشاره ایی نمیکنم اما مهم است بدانید ایشان کتابی نوشته به نام منزلگاه قطب شمال در وداها The Arctic Home in the Vedas همانگونه که اوستا به روشنی از جایگاه کهن آریاییان در قطب سخن میگوید وجغرافیای کهن این کتاب بر مبنای مرکزیت قطبی است .اشارات وداها نیز به سرزمین قطبی کاملا" روشن است. به نظر میرسد آقای تیلاک در این کتاب به کتاب ویلیام وارن به نام قطب شمال گهواره تمدن بشری نیز نگاهی داشته the cradle of huaman race at the north pole چونکه وارن در این کتاب از وداها گفتارهایی را دال بر جایگاه نخستین بشری آورده که نشانهای سرزمین کهن هندوها را در قطب شمال نشان میدهد. به هر روی تیلاک عقیده دارد با توجه به تعاریف جغرافیایی قطبی در وداها این کتاب نخست در قطب شمال سروده شده است و آریاییان بعد از یخبندان قطبی مجبور به مهاجرت به مناطق جنوبی شده و سرانجام این کتاب همراه مهاجرین به هندوستان رسیده است. تیلاک در این کتاب به دنیال تاریخ واقعی وداها است و آنرا با توجه به تاریخ قاره کهن در قطب به بیش از دهها هزار سال پیش نسبت میدهد.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
زمان نیمه بینهایت
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
مدل انفجار بزرگ یا مه بانگ که کائنات را بوجود آورد نزدیک ۱۳ میلیارد سال پیش اتفاق افتاد و این انفجار همچنان به شکل یک قیف در حال گسترش است.
گفتار زیر را  دوست و پژوهشگر گرامی جناب آقای دکتر فرهاد اکبر نژاد برای کانال جغرافیای کهن فرستاده اند.  به طور خلاصه ایشان در این گفتار میخواهند بگویند زمان نیمه بینهایت است.! نه بینهایت.!
یعنی اگر کائنات ابتدا با آغاز انفجار از یک جرم اولیه آغاز شده باشد. پیش از آن زمانی وجود نداشته و زمان تنها بعد از انفجار و بسط کائنات بوجود آمده است. این نظریه ایی بوده که امروزه مطرح است.اما جالب است بدانید یکی از فلاسفه ایرانی به نام ابوحامد محمد غزالی آنرا در هزار سال پیش مطرح کرده است. البته ابویوسف کندی ، سعدی گائون (یهودی) نیز از مفهوم جهان با گذشته محدود دفاع کرده و نظریه ابن سینا را در نامحدود بودن زمان ازلی و ابدی رد نموده اند….
سابقه دانش ایرانیان در برترین نظریه های کیهان شناسی امروزی
در حال حاضر معتبرترین نظریه کیهان شناسی مطرح بین صاحب نظران این رشته، انفجار بزرگ (big bang) یا مِه بانگ نام دارد. مِه به معنی بزرگ و بانگ به معنی آوای عظیم به کار رفته است. مطابق با این نظریه شکل گیری تمام کیهان در یک مبدأ زمانی، از انفجار یک نقطه با جرم و دمای بسیار زیاد (با مفهوم بینهایت) در یک لحظه حاصل شده و در طول مدت زمان طولانی به تدریج سرد شده و با تشکیل ذرات بنیادی و سپس اتم های سبک، تا فرم امروزی شکل گرفته است. در این کیهان تمام پدیده های شناخته شده فضایی، از پرتوهای کیهانی و کهکشان ها تا جرمهای ستارگان و سیارات وجود دارد. این فرآیند به صورت انبساطی ادامه دارد و هر چه اجزای کهکشانی از مبدأ دورتر می شوند، سردتر شده و به تابش سرخ تبدیل می شوند. خارج از این فرم جامی شکل کیهان، خلأ مطلق است و تا پیش از وقوع انفجار بزرگ نیز به همین وضع بوده است. آنچه که دانشمندان امروز به دنبال شناخت آن هستند، ماهیت آن نقطه ی صفری است که جرم و دمای بینهایت داشته است. برآورد شده که زمان سپری شده از وقوع انفجار بزرگ و تشکیل کیهان تا امروز حدود سیزده¬میلیاردوهشت¬صدمیلیون سال (بر مبنای سال زمینی) و یا نزدیک به ۴۳۵ میلیون¬میلیارد ثانیه است.
تکامل نظریات و دانش صاحبان اندیشه در حوزه علوم فیریک و کیهان شناسی آنقدر پراهمیت بوده که تاریخ وقایع آن به نام «گاهشمار کیهان شناسی» معروف است. یکی از جالبترین ویژگی های نظری در طول دوران های مختلف تکامل دانش بشری با توجه به این گاهشمار، آن است که تا قبل از قرن نهم و دهم میلادی تصور زمین ثابت به عنوان مرکز گیتی و گردش سایر اجرام و حتی خورشید به دور آن در میان همگان و از جمله بزرگانی چون ارسطو و بطلمیوس وجود داشته و اندک افرادی بودند که نظریه جهان خورشید-مرکز را آن هم به صورت مخفی و دور از تصور عوام مطرح می کردند. تا پایان این دوران هیچ درکی از مبدأ کیهان وجود نداشت و زمان را با ابتدا و انتهای بینهایت تصور می کردند.
در فاصله قرون نهم تا دوازدهم میلادی، ابویوسف کندی (عرب)، سعادیا گائون (یهودی) و ابوحامد محمد غزالی (ایرانی) از مفهوم جهان با گذشته محدود دفاع کرده و دو استدلال منطقی در رد مفهوم گذشته بی‌نهایت ارائه دادند که یکی از آنها بعدها توسط ایمانوئل کانت (فیلسوف آلمانی نواندیش قرن هیجدهم میلادی) استفاده شده است. ابوحامد محمد غزالی نیز نظریات ارسطو و ابوعلی سینا را در باب بی مبدأ بودن زمان رد می کند. در سال ۹۶۴ میلادی عبدالرحمان صوفی (اخترشناس ایرانی متولد ری و در حال حاضر در منطقه بیست تهران یک پل بزرگراهی به نام اوست)، نخستین رصد کهکشان زن برزنجیر و ابر ماژلانی بزرگ را در کتاب صورالکواکب ثبت می‌نماید، او نخستین کهکشان به غیر از کهکشان راه شیری را از زمین مشاهده نمود. در قرن دوازدهم میلادی فخر رازی (دیگر دانشمند ایرانی متولد ری) با استناد به قرآن عقاید ارسطو در مرکزیت زمین را رد می کند. در قرن سیزدهم میلادی خواجه نصیرالدین طوسی نخستین شواهد تجربی برای چرخش زمین پیرامون محور خود را ارائه می‌دهد و بالاخره در قرن پانزدهم میلادی علی بن محمد سمرقندی (ریاضیدان و منجم ایرانی متولد سمرقند) با ارائه شواهد تجربی از چرخش زمین به دور محور خود، نظریات ارسطو و بطلمیوس در ثابت بودن زمین را رد می‌کند. این در حالی است که با وجود بیان نظراتی توسط دانشمندان ایرانی در قرن های میلادی اولیه، در خود اروپا تا اواخر قرن هفدهم نظریات مرتبط با حرکت و چرخش زمینو همچنین مبدأدار بودن زمان و لزوم جست و جوی ثوابت نسبی دیگر در کیهان، به شدت تکفیر می شد! اما می توان تصور کرد که به هر شکل ممکن، بین قرن های پانزدهم تا هفدهم میلادی دانش ایرانیان در اروپا نفوذ می کرده است و بین قرن های هفدهم تا بیستم، و پس از کشف و توسعه ی آمریکا، دانشمندان بسیاری در غرب، از دستاوردها و نظریات ایرانیان نام برده استفاده کرده اند.
گاهشمار کیهانی با حضور ابردانشمندانی چون آلبرت اینشتین، پلانک و سپس فیدمن و هابل و دیراک، از اوایل قرن بیستم شاهد تحول عظیم و بیان نظریات پیچیده تری شد و به سبب پیشرفت سریعتر ابزار مشاهده و اندازه گیری و آزمایش و همچنین توسعه فناوری اطلاعات از یک سو و درگیری ایرانیان با فقر، مباحث ایدئولوژیک و عوارض حکومت طولانی قجری از سوی دیگر، عملاً ایرانیان را از صحنه نظریه پردازی در فیزیک و اخترشناسی مدرن به حاشیه راند.
امروزه نظریه مبدأدار بودن زمان به طور گسترده توسط فیزیکدانان و اخترشناسان پذیرفته شده و تلاش برای یافتن ماهیت ذره ای که جرم و دمای بینهایت داشته و در یک آن با انفجار خود مبدأ زمان و گیتی را رقم زده است، با شدت ادامه دارد. بر اساس این نظریه می توان گفت که زمان ماهیتی با کمیت نیمه بینهایت است. «نیستی» به مفهوم مطلق خود تعریف می شود و نمی توان از عبارت «قبل از آغاز
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
دیاگرام تابش خورشید بر زمین، تصویر بالا در شب یلدا و تصویر پایین در شب سده …(آیا خورشید سده در افق قاره کهن طلوع میکرده است؟!)
هوشنگ پادشاه هفت کشور ….گفتاری از دوست پژوهشگر آقای رضا آقازاده
گویا نخستین باری که سخن از هفت کشور زمین به میان می آید در دوران هوشنگ است:
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
به هر جای، پیروز و فرمانروا.
در مهریشت اوستا که آن را متنی پیش زرتشتی می دانند نیز سخن از هفت کشور زمین به میان می آید. ارتباط هوشنگ با مهریشت با مهرپرستان/؟/ زرتشت در دوره ویشتاسپ می آید.
ولی در دوره هوشنگ جهان آباد می شود، انشعاب آب از دریا به هامون(دشت)، داد( قانون، عدالت) در گیتی جاری می شود، پراکندن تخم و کشت و ورز، و درودن، و نان پختن، و شناختن سامان( جایگاه، منزلت، خانه) هر کسی خود را، و پیدایی آتش نیز در همین دوره است.
اُ زان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
چو این کرده شد چاره آب ساخت
ز دریا برآورد و هامون نواخت
چو آگاه مردم بر این برفزود
پراکندن تخم و کشت و درود؛
بسیچید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
به سنگ اندر، آتش بدو شد پدید
کزو در جهان روشنی گسترید
***
بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشه بیشمار
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
پیشینه نام آذربایجان
پیشینه نام آذربایجان در متون کهن ایرانی و پهلوی….پژوهش آقای رضا آقا زاده
۲-  نام آتورپاتکان در متن پارسی میانه «شهرستان¬های ایران»:
در جغرافیای زمان ساسانیان و هم در اوایل ورود اعراب به ایران واژه «آتورپاتکان» به دو منظور به کار می¬رفته است: الف- همه نواحی شمالی کشور از مازندران و گیلان و ارمنستان و محدوده¬ای از ناحیه قفقاز، آتورپاتکان نامیده می¬شده است. یعنی در معنای ناحیه شمالی. ب- نام استان آتورپاتکان که شامل آذربایجان امروزی می¬باشد.(متن پهلوی شهرستان¬های ایران، المسالک و الممالک ابن خردادبه: ۹۶).
متن پهلوی«شهرستان¬های ایران» کتابی است در موضوع جغرافیای تاریخی شهرهای ایران. این متن در میان متن¬های تصحیح شده بدست جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا زیر نام «متون پهلوی» به سال ۱۸۹۷ در بمبئی به چاپ رسیده آمده است. در متن شهرستان¬های ایران در دو جای(در بندهای ۵۶ و ۵۸)از «آتورپاتکان»یاد شده یکی در معنای شهرستان(۵۶) و دیگری در معنای کوست: ناحیه(۵۸). وان شهرستان و گنجه در قلمرو  ناحیه آذربایجان بوده¬اند. بعدها یعنی پس از فروپاشی امپراتوری ایران در دوران ساسانی و در نتیجه با از میان رفتن حکومت مرکزی بخشهایی از ایران جدا شده و کشور/ شهرهایی در اطراف ایران به وجود آمد. درین تعاملات سیاسی تازه برخی شهرها مانند گنجه از آذربایجان جدا شده و قلمروی این بخش از کشور کوچک¬تر می¬شود که در کتابهای جغرافیای تاریخی پس از اسلام، این تفاوتها را میتوان دیدن.
متن شهرستانهای ایران ساختن آتورپاتکان را به شخصی به نام «ایران¬گشسب» که سپاهبدِ آن¬جا بوده است نسبت می¬دهد. آتورپات یعنی نگهدارنده آتش، به عنوان نام شخص نیز به کار می¬رفته است. مانند نام موبدانِ موبد زمان شاپور اول ساسانی؛ «آتورپات مانسپندان»، که نام خانوادگی او را به گونه مهراسپندان و ماراسپندان نیز خوانده¬اند.(درباره آتورپاتکان نک به نوشتار مفصل پورداود، ابراهیم، «آتورپاتکان و چیچست و سولان و سهند»، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال دهم، شماره تابستان).
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
ارتباط ستارگان
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
تصویر بالا ستارگان سومری و تصویر پایین موقعیت  هلال ماه در قطبین و استوی زمین
ارتباط ستارگان در نگاره های سومری با جغرافیای کهن…!
در بیشتر نگاره های سومری سه نشانه از ستارگان دیده میشود  به گونه ایی که:
۱-  عموما" هلال ماه به صورت افقی ترسیم میشود، ( نه عمودی یا مایل) ۲- خورشید به صورت کامل و ۳-  ستاره سوم با امواج آب مشخص میشود. همانگونه که میدانید این سه نقش از مهمترین نقشهای ستاره شناسی سومری است.
اما با توجه به این سه نگاره میابیم که گرافیک این نگاره ها توانسته به گونه ایی رمز گونه جغرافیای مناطقی را هم مشخص سازد:
۱-  هلال ماه یا سین sin  در سومر باستان در بیشتر نگاره ها به صورت افقی و بصورت یک قایق ترسیم میشود این نوع هلال در مناطق استوایی زمین دیده میشود و اگر شما در استوا باشید ماه را بر فراز سر خود به این صورت میبینید. پس آیا سومریان از استوا و مناطق دوردست دیگری مطلع بودند؟! و در آنجا رصد خانه هایی داشتند؟! 
2-  ستاره ایی که عموما" به صورت چلیپا یا چند پر ترسیم میشود که از آن با گرافیکهای مختلف  اشعه هایی مانند امواج آب بیرون می آید به احتمال قوی همان ستاره تیشتر است که آنرا با کشندگی آبها و باران مرتبط میدانند در اوستا و در تیر یشت از این ستاره و نقش مهم آن در آبرسانی سخن گفته شده همچنین ستاره دیگری بنام ستویس که آب را به هفت کشور گیتی میرساند در متون کهن ایرانی از آن نامبرده شده است. جایگاه ستویس درست بر فراز دریای فراخکرد بر بالای کوه هوگر میباشد جایی در میانه زمین که آنرا ایرانویج یا خونیرس مینامند. (تیشتر در کنار دریای فراخکرد ظاهر میشود و به جنگ اهریمن خشکسالی میرود) به هر روی این دو ستاره به احتمال قوی همانگونه که ویلیام وارن هم معتقد است باید همان ستاره قطبی بوده باشد که آن روزگاری بر فراز قاره کهن میدرخشیده و بالای دریای فراخکرد و کوه هوگر قرار داشته و آب از آن دریا به پایین و کشورهای دیگر سرازیر میشده است.
 ناگفته نماناد که مطابقت تیشتر با شعرای یمانی مورد تردید است و هنوز ماهیت این ستاره به درستی مشخص نشده است اما همانگونه که گفتیم برخی هر دو ستاره تیشتر و ستویس را با ستاره قطبی یکی میدانند. البته  دانشمندانی چون زکریا سیچین ستاره چلیپا گون (با امواج به شکل آب) را ستاره ای به نام نیبرو خوانده اند.
به هر حال اکنون آیا با توجه به این نقشها و نوع ترسیم ستارگان میتوان چنین پنداشت که روزگاری شاید حدود ۶ تا ۷ هزار سال پیش بشر به جغرافیای زمین از قطب تا استوا آگاهی داشته و جهان را پیموده و از دانشی بسیار پیشرفته برخوردار بوده است؟! این در حالی است که اروپاییان معتقد هستند که قطب شمال و جنوب زمین نزدیک یکقرن پیش کشف شده و مناطق استوایی نیز نزدیک  پنج قرن  گذشته به دست پرتغالیها و اسپانیاییها کشف شده است؟!
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
جهان نمای تاریخی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه  جهان نمای حاج احمد
نقشه جهان نمای معروف به نقشه حاج احمد محی الدین پیری رییس که به قول خودش از روی ۲۰ نقشه دیگر به نام نقشه های اسکندرانی و جعفریه کشیده است در این نقشه که احتمالا" در سالهای ۱۵۱۳ کشیده شده است ( ۱۵ سال بعد از کشف آمریکا) جاهایی از قاره آمریکا که هنوز در آنزمان کشف ناشده بودند را بخوبی ترسیم کرده، همچنین قاره کهن هنوز در قطب شمال دیده میشود.! و بخوبی نمایان است .
به نظر میرسد این نقشه از روی نقشه هایی کپی شده اند که اصل آنها مربوط به پیش از نابودی قاره کهن و حدود ده هزار سال پیش ترسیم شده است.!
map drawn by  Hadji Ahmed Muhiddin Piri (1465-1553). In fact fragment of world map from 1513 because thats what it is. According to Admiral Piri (Reis means Captain/Admiral), map was drawn based on 20 older maps.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
جغرافیای انسانی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
جغرافیای انسانی – بخش الف- جغرافیای لباس
         1-پوشش چادر و دستار در اطراف جهان
جغرافیای انسانی و ارتباط آن با جغرافیای کهن و پیوند لباس در زمانهای باستان
الف- جغرافیای لباس
۱-دستار و چادر
دستار و چادر آنگونه که میپنداریم لباس عربی نیستند همانگونه که میدانید این نوع پوششها در بیشتر روستاها و شهرهای ایرانی رواج داشته اند مانند آنکه هنوز روستاییان خراسان دستارهای سفیدی بر سر میبندد 
تا امروز در تاجیکستان، افغانستان و هرات و هندوستان این نوع لباس به گونه های متفاوت دیده میشود. تصاویر و نقاشیهای ایرانی خصوصا" در مینیاتورهای قدیمی  دانشمندان و بزرگان ایرانی را با پوشش دستار نشان داده است. در نقاشیهای کتاب تنگ لوشا که احتمال میدهند از روی نقاشیهای مانوی کپی برداری شده باشند مردان با پوشش دستار ترسیم شده اند.  همچنین در دیوار نگاره های پنج کنت بخارا در تاجیکستان که به قبل از اسلام تعلق دارد مردان با پوشش دستار نشان داده شده اند.
در تمامی زبان‌های از ریشه لاتین و یونانی عمامه را "توربان" (Turban) می‌نامند که از زبان فارسی برگرفته شده. فرهنگ دهخدا آورده: "دول بند" دستار و عمّامه را گویند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمه دولبند فارسی است. "دول بند" یا "دولبند" (Dolband) در زبانها غربی تبدیل به توربان گشته است. (اما به نظر من دولبند باید دوربند بوده باشد که به مرور ر به ل تبدیل شده است مانند همان یار اوستایی و یل و ایل ترکی به معنی سال که پیشتر آنرا در واژه های توئل به معنی سال نو و یلدا  به معنی سالروز بیان نمودیم)
جاحظ، نیز در آثارش عمامه را بررسی کرده و نوع عمامهٔ هر کسی را وابسته به موقعیت اجتماعی او بیان کرده. جاحظ این تقسیم بندی را به تفصیل بیان کرده و گفته خلیفه‌ها یک نوع خاصی عمامه دارند و فقیهان را شکل مخصوصی است و بقال‌ها و بدوی‌ها و صحراگردان و جنگجویان و دیگر طبقات هر یک عمامه‌شان به شکلِ ویژه‌ای می‌باشد.
در میانِ بازاریان ایران در دوره‌های پیشین، عمامه‌ها نیز انواعی داشته، عمامهٔ شیر و شکری که زرد و سفید و قلابدوزی شده بود. عامهٔ بازاریان و طبقهٔ متوسط، این عمامه را بر سر می‌گذاشتند. عمامهٔ دیگر سمندر لهب با قلابدوزی و دارای ریشه و منگوله بود که اصطلاحاً به این منگوله‌ها، شرابه می‌گفتند، این عمامه شبیه آنچه تجار هندی بر سر می‌گذارند، بوده است. این عمامه با زمینه سفید به تجار و اشخاص معتبر و متمول، تعلق داشته است.
هرودت در مورد لباس مردم ایران گوید:
لباس توده مردم ایران عبارت است از روپوش دولایی که تا وسط ساق پا میرسد و تکه ایی پارچه که به دور سر میبندند  ( یونانیان و بربرها جلد اول صفحه ۵۲)
در مورد چادر نیز پلوتارک مورخ یونانی در مورد شرایط ایران در زمان هخامنشیان می‌نویسد که «هر گاه لازم است زنان ایران از خانه خارج شوند و به سفر روند، درون چادرهای در بسته‌ای می‌نشینند و چادر را بر روی گردونه‌ای قرار می‌دهند و حمل می‌نمایند.» احمد کسروی نتیجه می‌گیرد که استفاده از چنین چادری ویژه توانگران بوده و افراد عادی جهت رفت‌وآمد مشابه کوچکتر آن را بر سر می‌گرفته‌اند و به تدریج ظاهر آن تغییر کرده و به صورت امروز در آمده ولی نام چادر همچنان بر آن باقی‌مانده‌است.
شاید پوشش چادر برای بانوان ایرانی تنها نوعی عفاف و حجاب و یا دور ماندن از گزندهای اچتماعی و عدم امنیت آنروزگاران نبوده است.بلکه چادر با توجه به امکان پوشش سریع  سر تا پا  لباسی برای دور ماندن ازآلودگیهای محیطی نیز بوده است  مثلا" محافظت از گرد و خاک راههای مالرو و خاکی آنروزها و  همچنین مکانهای آلوده دیگری مانند آشپزخانه های دود زا که با آتش هیزم پخت و پز میکردند و با توجه به اینکه حمام همیشه در خانه ها نبوده این نوع پوشش به نظافت لباس و روی و موی آنان کمک میکرده است. قابل ذکر اینکه چادر تنها لباس پوشش سریع است که بدون تغییر لباس زیر میتوان در تابستان ازنوع نازک و در زمستان از نوع ضخیم آن استفاده کرد.
به هر روی دستار و چادر حتی در آمریکای باستان نیز دیده میشود در شهر باستانی تاهوناواکو در پروی باستانی مجسمه هایی یافت شده که در سر دستار داشته اند و جالب اینجاست که برخی لباسهای کهن ایرانی مانند: لباده، سرداری، کلاه نمدی.، دستار و حتی چادرهای مشکی در میان قبایل مختلف بومی آمریکا دیده میشود. سرخپوستان موسوم به زونی تا همین امروز ار پوشش چادر و دستار استفاده میکنند که  خود به نوعی شاید  تاثیر فرهنگ ایرانی را در این مناطق نشان میدهد.
ناگفته نماناد که چادر پوششی است که در یونان باستان نیز دیده شده و مجسمه معروف رقاص هلنی در ۲۱۰۰ سال پیش با چادر کامل و حجاب ایرانی ساخته شده است….
در شاهنامه از پوشش چادر در میان بانوان ایرانی ذکری در میان است مانند زمانی که شیرین به دیدار شیرویه فرزند خسرو میرود با پوشش چادر طاهر میشود.
بگفت این و بگشاد چادر ز روی /  همه روی ماه و همه پشت موی
واژه چادر نیز مانند دستار ایرانی است در معنی چادر به نظر میرسد این واژه از شادورد به معنی سایبان باشد که به معنی تخت سایبان دار و تخت شاهان هم آمده است این واژه در شاد روان به کسر دال و سکون را معنی طلایه دار  چادر و خیمه شاهان است. در دوره قاجار این تعبیر تغییر یافت و به آن افتاب گردان شاهی میگفتند .واژه shade  در انگلیسی به معنی سایه و shader  به معنی سایبان نیز میتواند گونه هایی تبدیل این واژگان  در انگلیسی باشند….
این گفتارها با نام پوشش کهن ایرانیها در کتابی جداگانه در آینده منتشر خواهد شد،  فرشاد فرشید راد.
 
گل نیلوفر
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
گل نیلوفر در نزد هندوها  نماد  زمین و کشورهای جهان است جایگاه کوه کهن  مرو در نزد هندوها همانند کوه هوگر یا دیرک ایرانی در میان جهان است.
بندهش: و یا بن آفرینش. دانشنامه ای از دوران کهن درباره ریشه و بن آب ها، رودها، کوه ها، انواع زمین، گیاهان، جانوران، میوه ها و…..:
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
کنباص یا باد نما
کنباص یا گلباد برای راهیابی  در دریاها با استفاده از جهت باد به جای قطب نما
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
کنباص یا باد نما (گلباد) در دریانوری باستان
کنباص یا گلباد دایره ایست که در قدیم بادهای غالب دریانوردی پیرامون آن نقش بسته بود و دریانوردان به جای قطب نما از آن استفده میکردند. ابن خلدون در جلد نخست مقدمه تاریخ  العبر ص۹۹ میفرماید: "دریانوردان، بادبان را طوری در مقابل باد قرار میدهند که کشتی را در همان سوی بحرکت در می آورد و این مطابق قوانینی است که دریانوردان از آن آگاهی دارند. و در نقشه ها، وزشگاههای بادها و گذرگاهها ترسیم میشود و آنرا کنباص مینامند و در سفرها به آن اطمینان میکنند."
یادآوری برای دوستان گرامی اینکه: واژه "باص" همان باد فارسی است چرا که در زبان دری فارسی هرگاه پیش از دال حرف صدا دار قرار گیرد دال تبدیل به ذال میشود مانند گنبد که آنرا گنبذ نیز مینوشتند یا باد که آنرا باذ مینامند یا خدای که آنرا خذای مینوشتند اما وقتی واژه معرب میشده گاهی دال به ص یا س تبدیل میشده مانند آنکه باذ به باص تغییر یافته است. به هر روی همین واژه کنباص عینا" از صورت معرب آن به انگلیسی وارد شده  وبه صورت compass  به معنی قطب نما و پرگار در آمده است در آلمانی این واژه به صورت compassarte در آمده است. ناگفته نماناد عربها قطب نما را بوصله نیز مینامند که به نظر میرسد همان  "باص راه" یا "بادراه" باشد.
نتیجه آنکه الفبای دریانوردی را ابتدا اعراب از ایرانیان آموخته و در دوره اسلامی این دانش با اصطلاحات آن به اروپاییان منتقل گردیده است.
در تصویر کنباص یا گلباد  را که در کتاب بحریه پیری رییس در ابتدای قرن ۱۶ نگاشته شده میبینید (به نقشه کامل جهان در میان گلباد دقت فرمایید.!)
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
برنارد سیلویانوس
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه برنارد سیلویانوس ۱۵۱۱ دو خط سفید و سیاه یکی استوا (مبداء شمال و جنوب ) و دیگری نصف النهار نیمروز (مبداء شرق و غرب که از ایران گذشته  )
واقعیتی انکار ناپذیر: خط نیمروز یا نصف النهار مبداء زمین از ایران می‌گذرد!
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۷۶، تیر و امرداد ۱۳۹۲، صفحه ۳۴ تا ۳۵،  فرشاد فرشیدراد.
همانگونه که مدارکمربندی استوا، حد شمال و جنوب کره زمین را مشخص میکند خط نیمروز ( نصف النهار) هم باید حد شرق و غرب جهان را مشخص کند. این دقیق ترین و ساده ترین تعریف برای این خطوط تقسیم کننده زمین است.
جای خط استوا که معلوم است؛ زیرا  تنها یک جا در کره زمین می‌تواند باشد که خط استوا از آن بگذرد. و آنهم درست در میانه نیمکره شمالی و جنوبی زمین است.
اما نیمروز یا نصف النهار یا مبداء شرق و غرب جهان کجاست؟ این خط هم تنها باید از میانه خشکی‌های جهان بگذرد و نه جای دیگر اما چگونه؟
هرگاه خطوطی را از قطب شمال به جنوب زمین رسم کنید تا زمین را قاچ کند این خطوط را نیمروز یا نصف‌النهار گویند که میتواند بی نهایت خط باشد اما از این همه خط هیچکدام نیمروز واقعی نیست نیمروز یا نصف
النهار واقعی هم مثل خط استوا تنها یکیست. و از یکجای  مشخص زمین می‌تواند عبور کند و دلبخواهی نیست!
بگذازید مثالی بزنم فرض کنید در زمینی ایستادید و می‌خواهید خطی بکشید که از آن خط به سمت راست شرق و به سمت چپ غرب باشد (خط نصف النهار) خیلی ساده است خطی از بالا به پایین و از وسط زمین ترسیم می‌کنید (نه از کناره های زمین) اکنون اگر روی خط به سمت شمال بایستید دست راست شرق و دست چپ غرب می‌باشد. در کره زمین هم همینطور است با این ویژگی که شما می‌خواهید زمین بزرگتری را مشخص کنید. اگر نقشه جهان را جلوی خود بگذارید ایران درست در وسط  نقشه و میان قاره ها و خشکی‌های زمین قرار دارد بخاطر همین ایران از روزگاران گذشته به نام مدیا یا ماد یا مدائن به معنای میانی نیز خوانده می‌شد.
حال اگر خطی از نواحی زابل و نیمروز به خراسان بگذرانیم و به سمت قطبین مرور دهیم درست در میان جهان خواهد بود این خط  از این سوی زمین درست بین اروپا وآسیا  (نیمروز اول) و آنسوی زمین نیز بین اقیانوس اطلس و آرام و از کنار آمریکا می‌گذرد (نیمروز دوم). هرگاه ظهردر روی خط نیمروز اول بایستید همه جای نیمکره شرقی جهان از اروپا تا آسیا روزخواهد بود (یا پیش از ظهر یا بعد از ظهر) نام شهرها و روستاهایی هم که در خط نیمروز فرار گرفته از روزگاران کهن با خورشید (خور) و روشنی همسانی دارد مانند: زاول، روشخوار، نیمروز، خراسان، خوارزم، روزبند، خورمیسن، گورکند (خورگند)، گورکان،  بامیان، خوره، خورآباد، خرلخیه، خرخیز (خورخیز)، زارآباد ، گورکنج،  روس (روز) و….که می‌نماید که نیاکان ما این مناطق را شناخته و از دیر باز به میانه زمین آگاهی داشتند
کرانه های شرق و غرب  جهان به نسبت درست ۶ یا ۱۲ ساعت با نیمروز و افق ایران فاصله دارند از این‌رو باید ساعت بین المللی به افق نیمروز ایران تنظیم گردد.
استاد ذبیح بهروز که درمورد تقویم و تاریخ ایران پژوهش کرده به این نتیجه رسیده است که کهنه ترین رصدخانه درهمین ملک نیمروز و در شهر زاول برپاگشته بود و جاودان کت نام داشته است. بهروز می نویسد:
« دایره نیمروز یا نصف النهار۹۰ درجه از سیستان و زابل که آن را به همین مناسبت نیمروز اول هم می گفتند می گذشته است. (نیمروز دوم ۱۸۰ درجه مقابل سیستان قرار می گیرد و در غرب آمریکا واقع است) نام این رصدخانه را جاودان کت یا بهشت گنگ یا گنگ دژ یا قبه الارض نوشته اند. زاول به معنی ظهر و مزوله که ساعت آفتابی باشد از کلمه زاول است زاول و زابل یک کلمه است.
یونانیان به دلیل درمیانه قرار گرفتن ایران، این کشور را مدیکا، مدیا، مدس و مدین می نامیدند که بعدها این واژه تبدیل به مدائن گردید. مورخین یونانی حتی تا صد سال بعد از انقراض دولت ماد مکرراً به جای کلمه پارسی، مادیا یا مادی استعمال می کردند و جنگ های پارسی ها را با یونانی ها جنگ های مادی نامیده اند.
( نقل ازتاریخ ایران باستان) در نقشه های قدیم یونان مانند نقشه هردوت ایران را مدیا نامیده اند. از این رو بسیاری از کالاهای ایرانی که وارد یونان می شده اند نیز با پسوند یا پیشوند مدیا یا مدیکا نامیده شده است واژه مدیکال نیز ایرانی بودن دانش پزشکی را در یونان تایید میکند. (به هرمزد نامه استاد پور داود مراجعه فرمایید)
ابوریحان نیز در تحدید التهایات می گوید: « … پادشاهان بزرگ در ایرانشهر جایگاه داشتند که عراق و فارس و جبال و خراسان است و از ایشان بعضی در آغاز روزگار و پیش از آنکه مردمان در همه جا پراکنده باشند برهمه کشورها چیره بودند و ناگزیر بایستی درمیانه جای گیرند تا راه رسیدن به کامها برای ایشان هموار شود و آنچه را که می خواستند به چنگ بیاورند آسان در دسترس داشته باشند …»
در بسیاری از نقشه های قدیمی ایرانی و اروپایی نصف النهار۹۰ درجه که حد شرق و غرب جهان است از ایران مرور داده شده و درست از میان دریای مازندرن که روزگاری به دریای خوارزم پیوسته بوده می‌گذرد در برخی کتب جغرافیایی کهن نیز مبدا مختصات  را از نیمروز خراسان و به سمت شرق یا غرب در نظر می‌گرفتند (نیمروز یا نصف‌النهار مبداء در وسط زمین خط ۹۰ درجه در نظر گرفته می‌شده ) مثلا" در کتاب معجم البلدان  در مختصات طولی شهر طنجه (تنگه) در اسپانیا آمده: که طول این شهربه سمت غرب ۸۰ درجه میباشد که نشان می‌دهد که مبداء غرب وشرق در آنزمان  نصف النهار ایران در خراسان بوده است .
اما از اواخر قرن نوزدهم اروپاییان ابتدا شهر پاریس و سپس لندن را مبداء نصف النهار قرار دادند که هیچ کار درستی نیست و کاملا " دلبخواهی است. تغییر مبداء نصف النهار به گرینویچ هیچ استدلال علمی نداشته و فقط به خواست آمریکا و برخی کشورهای اروپایی که تجارت و ثروت عالم را به دست آورده بودند صورت پذیرفت. مبداء گرینویچ حد شرق و غرب عالم را برهم زده، و برای تنظیمات ساعات بین المللی نیز مشکلاتی را ایجاد می‌کند چرا که این نصف النهار نسبت درستی با طلوع و غروب خورشید و خشکی‌های زمین ندارد. از این‌رو بهتر است ساعت بین المللی همچون روزگاران قدیم با افق نیمروز ایران تنظیم گردد.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
این عکاسان بعد از پایان ساعات رسمی روزانه بازدید، دور از چشمان نگهبانان، از هرم بزرگ جیزه بالا رفتند و در حالت درازکش این عکس‌ها را گرفتند.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
راز دایناسورها
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
تصویر دایناسور در معبد آنگور وات  کامبوج
دانشمندان معتقدند آخرین بقایای دایناسورها ۶۵ ملیون سال پیش از میان رفته اند اما هنوز در برخی آثاربشری که از تمدنهای باستان باقی مانده تصاویر دایناسورها را میتوان دید…! یکی از این آثار در بنای شگفت انگیز معبد آنگهور در کامبوج  بدست آمده است و به تمدنهای خمرها مربوط است. گویند معبد آنگور وات در استان سیم ریپ کامبوج، تنها بزرگ ترین معبد هندوها نیست، بلکه بزرگ ترین معبد مذهبی در جهان است.! این مجموعه  اکنون مهم ترین جاذبه کشور کامبوج به شمار می رود. و نزدیک هزار سال پیش ساخته شده است و نشانی از بیشتر ادیان را در خود دارد.!
 اما مهمترین قسمت این بنا کتیبه ای است که در آن نقشی از یک دایناسور دیده میشود. بعد از سنگهای ایکا که از پرو بدست آمد و در آن تصاویر فراوانی از انواع دایناسورها نقش بسته بود. دایناسور معبد کامبوج دوباره  دانشمندان را شگفت زده کرد. و پرسشهای فراوانی مطرح گردید.!
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه جان دین
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه جان دین از قطب شمال سال ۱۵۸۳
نقشه زیبای جان دین (Jan Deen) از قطب شمال یکی دیگر از نقشه هایی است که در قرن ۱۶ قاره کهن را در این منطقه نشان میدهد. به تحقیق تا آنزمان هم نقشه کشان نمیدانستند چه چیزی را میکشند آنان فقط نقشه ها را از روی نقشه های قدیمی تر چشم بسته کپی میکردند آنان گمان میکردند که در قطب شمال سرزمینی به شکل گل نیلوفر هست. اما آنرا ندیده بودند…
اما کم کم از قرن ۱۷ به بعد این قاره کهن از نقشه ها حذف شد ودر قطب شمال تنها اقیانوسی یخ بسته ترسیم شد اما چرا؟! هنوز مشخص نیست…! شاید برای اینکه دیگر توجیهی برای ترسیم این سرزمین در قطب شمال نداشتند و برای آنان مسلم شده بود که در این مناطق جز اقیانوسی یخ زده نیست! اما از سویی اطمینان از نبودن خشکی ها در زیر لایه های یخی قطب شمال برای آنان چگونه اثبات شده بوده؟! حال آنکه اروپاییان از سال ۱۸۲۷ به بعد و در اواسط قرن ۱۹ سفرهایی را به قطب آغاز کردند و در نهایت در سال ۱۹۰۸ کوک توانست به مدار ۹۰ درجه صعود نماید!
بیشک قطب شمال در روزگاران بسیار دور تا همین ده هزار سال پیش آب و هوای بسیار مطلوبی برای زندگی داشته و حداقل انباشت بقایای دهها هزار ماموت غول پیکر در این نواحی را نمیتوان از نظر دور داشت. اما این قاره راز آمیز واقعا" چه بوده و چه بلایی بر سر آن آمده است؟!
در جغرافیای کهن  کتاب بندهشن خردمندان ایرانی به دقت این سرزمین را با انوار آفتاب در قطب تعریف کرده و آنرا ترسیم کرده اند. و از نابودی آن و گسترده شدن سرمای اهریمنی نیز در آن خبر داده اند. وحتی این مصیبت را پیش بینی نموده بودند!
بر مبنای متون کهن ایرانی در اوستا با هشدار اهورامزدا جم ویونگهان داوطلب میشود که پیش از نابودی این قاره خزانه ایی برای حفظ تخمهای گیاهان و حیوانات بسازد و نیز با جمع آوری نمونه های سالم جانوری و انسانی آنانرا در یک دژ یا بنای مستحکم که ضد سیل و سرما باشد حفظ نماید …بلای بزرگی که قرنها زمین را دچار دگرگونهای دهشت انگیز کرد و سرانجام چهره جغرافیای گیتی را تغییر داد. و تمدنهای کهنی را از صفحه گیتی محو نمود.!
اما براستی دانشهای پیشرفته چون پیشبینی حوادث زمین، ساختن سازه های بسیار بزرگ و زیرزمینی، گرفتن نمونه های تخم و اسپرم جانوران و گیاهان و ذخیره کردن آن، ترسیم نقشه ، وجود خط و بسیاری موارد دیگر آنهم در دهها هزار سال پیش را چگونه میتوان توضیح داد؟!
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
جغرافیای زبان
۱-  زبان عربی
کشور کهنسال و پیشرفته ایران از آنجا که در میانه تمدنهای باستانی قرار داشته پیوسته در فرهنگ  و زبان همسایگان پیرامون خود تاثیر به سزا داشته است یکی از زبانهایی که از فرهنگ ایرانی تاثیر پذیرفته زبان عربی است. عربها به خاطر محدودیتهای جغرافیایی و آب و هوایی…  برای بدست آوردن مایحتاج نخستین مجبور به بازرگانی بودند و از همینجا از اقوام پیرامون خود تاثیر پذیرفتند بیشترین مبادلات آنان با کشور پهناور ایران بوده است. تاثیر فرهنگ و زبان ایرانی در قصاید عربی پیش از اسلام حاکی از این ارتباط بوده است….کتاب راههای نفوذ زبان فارسی در فرهنگ و زبان عرب پیش از اسلام پژوهشی از استاد بزرگ دکتر آذرتاش آذرنوش. میکوشد تا این ارتباطها را بیان نماید.
 ایشان در مقدمه کتاب میفرماید:
"…ضمن تحقیقاتی که در باب کلمه های فارسی معرب و اصل تحول آنها میکردم همیشه این سوالها مطرح میگردید که این کلمه ها در چه روزگاری به زبان عربی راه یافته اند؟ و چرا گاه به شدت تغییر شکل داده اند؟ آیا ممکن است از طریق غیر مستقیم یعنی از راه زبانهای دیگر به عربی نفوذ کرده باشند؟! کدام دسته از اعراب بیشتر با ایرانیان برخورد داشته اند؟ کیفیت این برخوردها چگونه بوده است؟ اعراب بیابان یا ساکن شهرها تا چه حد میتوانستند از زندگی اشراف ایران تقلید کنند؟ آیا دین های ایرانی نیز در عربستان نفوذ کرده بوده است؟!..این قبیل سوالها نگارنده را بر آن داشت که پیش از هر چیز به عربستان پیش از اسلام نظر اندازد و به بررسی روابط ساکنان آن با ایرانیان بپردازد تا شاید شرایط و عواملی را که به تاثیر پذیری اعراب پیش از اسلام از فرهنگ ایرانی انجامیده است بازیابد. تاثیر ایران در هر گوشه از عربستان به شکل خاصی جلوه میکند و آنچه در شمال دیده میشود غیر از آن چیزی است که در جنوب میتوان یافت…"
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
تاریخ کهن و باستان
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
ریو اردشیر»، شهر نویسندگان در ایران باستان،  محمود فاضلی بیرجندی
نام «ریو اردشیر»، یکی از شهرهایی که اردشیر ساسانی بنا نهاد، در پاره‌ای از منابع جغرافیای تاریخی، از قدیم تا جدید، آمده است.
از این شهر به مناسبت تاریخ بنا، آب و هوا، ثمرات و مردمانش یادها شده است. به نوشته مارکوارت، ویرانه های این شهر در نزدیک بوشهر کنونی است. (ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس/ ص ۴۶). فارس نامه ابن بلخی این شهر را «ری شهر» نامیده و نوشته که، شهرکی است بر کنار دریا ، (تصحیح دکتر رستگار فسایی/ ص ۳۵۳) نزدیک بندر معشور، ماه شهر کنونی که سر حد بهبهان فعلی و خوزستان بوده است. (پانویس ص ۲۷۳). همو افزوده که «مردم آن جا مصلح باشند و به خویشتن مشغول، و کوفته روزگار و ظلم های متواتر.» (ص ۳۵۴).
اما از میان منابع، یکی یاقوت حموی در معجم البلدان است که او هم ریو اردشیر را همان ری شهر دانسته و می نویسد: «در دوره حکومت فارس ها [پارس ها ـ ساسانیان] کشته دفتران در آن جا می زیستند. و ایشان به خامه جستق می نوشتند که خامه ای بوده برای کتاب های پزشکی و نجوم و فلسفه و امروز کسی نه در عربی و نه در فارسی بدین خامه نمی نویسد.» (معجم البلدان/ ج۲/ ترجمان علی نقی منزوی/ ص ۵۹۴)
دیگر ذبیح الله صفا است که می نویسد: «علوم . . . در شهرهایی مانند گندی شاپور و ریو اردشیر مراکز مهم و جدیدی به وجود آورد.» (تاریخ ادبیات در ایران/ ج ۱/ ص ۹۴). وی می گوید که یکی از چند مرکز تعلیمی مهم که در ایران پدید آمد ریو اردشیر (ری شهر) بود. (همان/ ص ۹۷)
اما «کشته دفتران»، در گزارش یاقوت، که گویا صورت درست آن «کشته دفیران» باشد به معنی شکسته نویسان است. این نام بر چه گروه از دبیران گذاشته شده بود؟ آیا مراد، آن دبیران است که خامه جستق را شکسته می نوشته اند؟
و آن خامه یا قلم جستق [گستگ؟]، که یاقوت می گوید، خط مخصوصی بوده که حتی به روزگار خود او (آغاز سده هفتم قمری) هم دیگر نشانی از آن نبوده، چه خامه یا خطی بوده است؟ دکتر صفا در باره این خط نوشته است: «برای تحریر کتب طب و فلسفه و منطق، دو خط یکی به نام نیم کستج (نیم گشتگ) . . . بوده و ظاهرا خط کستج (گشتگ) هم برای نگارش کتب علمی به کار می رفته است. (پیشین/ ص ۹۵).
پژوهشگران تاریخ هنر و خط را سزد که پی خط های کستج و نیم کستج، این فضل فراموش شده ایرانی، را بگیرند.
چنان که از گزارش یاقوت برمی آید در ریو اردشیر، نویسندگان کتاب‌های پزشکی و نجوم و فلسفه، دست کم در چهارده سده پیش، سرگرم پژوهش می‌بوده‌اند؟ آیا از چنین مرکزی گزارش دیگری بر جا هست؟ بر کتاب‌های پزشکی و نجومی و فلسفی که در ریو اردشیر، نوشته شده چه رفته است؟
چرا ابن بلخی مردمی را که کارشان، نوشتن کتاب های علمی و فلسفی بوده « کوفته روزگار و ظلم های متواتر» وصف می کند؟ بر شهر اهل پزشکی و نجوم و فلسفه، چه رفته بوده است؟
* * *
یاقوت گزارشی هم از تصرف ریو اردشیر به دست تازیان آورده است. بلاذری هم در باره تصرف این شهر علمی به دست تازیان گزارشی داده که بر پایه آن، روز تصرف ریو اردشیر از جهت سختی‌ها و نعمت فراوان که به مسلمانان رو کرد همچون روز قادسیه بود. (فتوح البلدان/ ص ۵۴۰)
آیا امروز کسی ری شهر یا ریو اردشیر را می شناسد؟
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
شمارش اعداد
«بیوَر» شمارش کهن ایرانی به کمک دو دست! – برگی از دانش‌های کهن و گمشده ایران باستان
آیا تاکنون سعی کرده‌اید با دست خود عدد بزرگی مانند ۸۴۵۲ را بشمارید!؟ خوب در این‌صورت دستان شما عددهای محدودی را می‌تواند نشان دهد مثلا شاید بتوانید تا ده بشمارید و یا با چند بار تکرار هر دو دست مثلا ۲۰ یا ۳۰ را هم نشان دهید. اما بزودی در خواهید یافت که برای نشان دادن اعداد بزرگتر هر گز نمی‌توانید با انگشت شمارش کنید. اما آیا می‌دانید ایرانیان نخستین کسانی بودند که با هر دو دست و آنهم فقط با بیست حرکت تا ده هزار عدد را به روشنی نمایش می‌دادند! اگرچه این شمارش ده هزار تایی  با دست را به چینی‌ها و رومی‌ها مربوط ساخته‌اند! اما واقعیت این است که این روش شمارش دستی از هزاران سال پیش به نام «بیوَر» یا «بیوار»  یا «بی بار» به معنی «دو دست» در ایران مرسوم بوده است…   
ضحاک در نگاره های سومری
اسطوره های ایرانی اگر چه غبار گرفته و مه آلود اما عاری از حقیقت نیست و دیر نیست که کم کم با کشف آثار جدید حقایق آن بیشتر آشکار شود… چندی پیش برای پژوهشی در آثار باستانی سوریه  به طور اتفاقی مهری استوانه ایی توجه مرا جلب کرد که از اوگاریت سوریه بدست آمده بود و در موزه دمشق نگاهداری میشد. در این مهر بر شانه های مردی که اره ایی هم در دست داشت زائده های مار مانندی بیرون آمده بود! این مهر مربوط به بیش از ۴ هزار سال پیش بود. !
بعدها مهرها و نگاره های دیگری از عراق بدست آمد که مشابه مهر اوگاریت، مردی ماردوش را نشان میداد.  حتی در یک نمونه مهری از تپه یحیی کرمان که به ۵ هزار سال پیش تعلق داشت بدست آمد که در آن ضحاک و دو زن نمایان بودند. برخی از این مهرها با دوره ضحاک نیز نزدیک و بیش از ۶ هزار سال دیرینه داشتند نکته مهم اینکه بیشتر این مهرها از نزدیک بابل (عراق امروزی) که به گزارش شاهنامه ضحاک از آن بیرون آمده بود پیدا شده بودند.! اما نکته عجیتر اینکه در این نگاره ها عمر جاودانی، تصویر دو زن ، اره ، دو مار بر شانه و حتی در یک نمونه به بند کشیدن ضحاک در کوه نشان داده شده است! که با روایت شاهنامه مطابق است. آیا این شباهتها اتفاقی است یا ریشه ایی در یک داستان مشترک و کهن بشری دارد؟!
ادامه … http://www.iranboom.ir/tarikh/bastan-shenasi/15699-zahak-dar-negare-haye-someri.html
ارگ جم
ارگ جم کهنترین آپارتمان شهر جهان
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نمایی ساخته شده از ارگ جم
ساختن بناهای دایره ایی شکل از باستانی ترین انواع معماری در جهان است. شهر کهن بغداد، شهر کهن قزوین، گور فیروز آباد، شهر کهن دارابگرد، استون هنج در انگلستان، گوبکلی تپه در ترکیه و آپارتمان شهرهای پوئبلو ها در نیومکزیکو  و شاید بسیاری شهرهای دیگر که اکنون وجود ندارند دایره ایی و به شکل یک ماندالای تو در تو و گاه چلیپا گون ساخته میشدند.
 ارگ جم که با هشیاری مردم روسیه از زیر آب رفتن نجات پیدا کرد از نمونه های کوچک یک شهر دایره ایی است که آنرا آپارتمان شهر مینامند نزدیک ۶۰ واحد مسکونی بسیار منظم و یک شکل در این مجتمع دیده میشود هر واحد مسکونی دارای چاه آب، تنور یا کوره ذوب فلز و انباری گنبدی شکل و سیستم فاضلاب بوده است. دانشمندان همچنین  کانالهایی را یافتند که از چاهها به کوره ها و انبارها کشیده شده بود .آنها بر این عقیده هستند این کانالها برای ورود جریان هوا به کوره ها و نیز خنک کردن انبارها کار آیی داشته است. این بنای مرموز دیرینه ایی ۵ هزار ساله دارد و هنوز از یافته های آن خبری نیست… ! طبق گزارشهای مختلف، آثاری از گرما، الکتریسیته و جریان‌های مغناطیسی در اطراف بنا احساس می‌شود.  به نوشته روزنامه پراودا بیشتر درختان این منطقه  خم شده اند و در روی تنه آنها اثرات سوختگی دیده میشود. ابتدا تصور میکردند اینها به دلیل رعد و برق در این مناطق باشد.  اما ظاهرا" هنوز دلیل این آثار بر درختان مشخص نشده است. برخی این رویدادها را از انرژی های مرموز این منطقه میدانند …
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/9374-arg-jam-kohantarin-shahr-jahan.html
جشن سده
سده رازآمیز ترین جشن ایرانی بخش ۱
سده در دهم بهمن ماه هر سال در زمستان و با افروختن آتش گرامی داشته میشود. آنگونه که روایت شده از دیرباز گردهم آیی بزرگ ایرانیان و شادمانی و آزادی کامل مردم از ویژگیهای این جشن یزرگ بوده است. بگونه ایی که در اینروز بنا بر روایات قدیم هیچ منعی برای شادمانی و آزادی مردم نبوده است و حتی کسبه به هر قیمتی که میخواستند کالاهای خود را میفروختند و دختران و پسران در اینروز به آزادی در اجنماعات شرکت میکردند و با هم سخن میگفتند. مورخانی چون بیرونی ، بیهقی، گردیزی ، مسکویه  و … از شیوه ی جشن در دوران پادشاهی غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان و آل زیار و تا دوران مغول بسیار نوشته اند ، حتا  داستان مرگ مرد آویج  را  نیز نقل کرده اند (که جشن سده ی باشکوهی ترتیب داد بود  و در پایان جشن به دست مخالفان خود به قتل رسید )
البته ما در این گفتار فرصت پرداختن به جزییات بیشتر را در این موضوع نداریم و نمیخواهیم ازهمه آیینها و مراسم جشن سده سخن بگوییم وسخن را به درازا بریم، همانگونه که میدانید این جشن هنوز در برخی شهرهای ایران برگزار میشود وسنتهای مخصوص خود را دارد. و کما بیش خوانندگان گرامی از آن اطلاع دارند. وبرای اطلاع بیشتر در این موارد  میتوانند به کتابهای گاهشماری و گفتارهای گوناگون در سایتهای اینترنتی مراجعه نمایند.
 اما موضوع گفتار من در اینجا پیرامون چرایی جشن سده است؟! براستی خاستگاه و فلسفه این جشن ماندگار وشکوهمند چیست؟! آیا این جشن مانند نوروز و مهرگان رویدادی نجومی است یا صرفا" مراسمی سنتی و آیینی است؟! مثلا" همانگونه که میدانید  نوروز و مهرگان و جشنهای بزرگ دیگری مانند یلدا اگر چه اسطوره هایی هم پیرامون آن شکل گرفته اما کاملا" به رویدادهای نجومی مربوط هستند و به نوعی با حرکت خورشید و رسیدن به مکانی معلوم مانند انقلابات و اعتدالات وابستگی دارند، حتی جشنهای کوچکتر ( جشن یا یزشن یعنی ستایش) مانند نمازهای روزانه ما نیز با حرکات خورشید خوانده میشود.
اما سده چطور؟! آیا سده نیز مانند نوروز ومهرگان مرتبط با رویدادی فلکی و نجومی است یا تنها یک جشن آیینی مانند چهارشنبه سوری میباشد؟!!
دوستان گرامی  همانگونه که میدانید در چرایی و یا فلسفه سده روایات گوناگونی وجود دارد. برخی آنرا صد روز از زمستان گذشته میدانند ( زمستان بزرگ در ایران باستان از اول آبان ماه آغاز میشده است) که بر این مبنا از اول آبان ماه تا دهم بهمن یکصد روز تمام است … برخی بر عکس آنرا ۵۰ روز به عید نوروزمانده میدانند که با ۵۰ شب آن جمعا" به عدد صد رسیده اند…! برخی هم این سده را روزی میدانند که جوانان از دست ضحاک رها شدند و به کوه دماوند گریخته وآنجا آتش افروختند و یا روزی گفته شده که فریدون بر ضحاک پیروز شده است. و یا اینکه  بر مبنای شاهنامه سده روزی است که هوشنگ شاه برای زدن ماری سیاه و خطرناک اتفاقی سنگش به سنگ دیگری خورد و آتشی افروخته شد. و از اینجا جشن سده آغاز شد. به هر حال همه این مناسبتها به نوعی آیینی وریشه در رویدادی اجتماعی یا سیاسی دارد. و تا امروز کسی از رویداد نجومی سده سخنی نگفته است.
اما با توجه به همه این روایات اگر چه در درازنای تاریخ اسطوره هایی پیرامون سده شکل گرفته  اما به نظر من این جشن یک رویداد نجومی است و کاملا" با حرکت خورشید و رسیدن به یک موقعیت خاص جغرافیایی و شگفت انگیز مرتبط است. در واقع اینروز موقعیتی خاص از ارتفاع خورشید و رسیدن به مکانی معینی در کره زمین میباشد که خود میتواند آشکار کننده تاریخ بسیار کهنتر واسرارآمیزی از تمدن ایرانی و هزاره های فراموش شده باشد دانشی شگفت انگیز که با گذشت هزاره ها تنها رنگی از اسطوره از آن به جای مانده است….ادامه در بخش ۲
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
Roman globe depiction with a north pole mountain like later time magnet mountains. Found in the Boscoreale
تصویر کوه میانی زمین در قطب شمال که در ۵۰ پیش از میلاد ترسیم شده است این نگاره در سال ۱۹۰۳ نزدیک پمپی در مکانی بنان بسکریل کشف شده است و تا مدتها فکر میکردند که نشانی از ساعت آفتابی است اما بعدها مشخص شد که کره زمین یصورت سه بعدی و به همراه کوه میانی آن تصویر شده است کوهی که اکنون وجود ندارد. در متون کهن هندیها این کوه را مرو و ایرانیها دیرک البرز نامیده اند
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
هوشنگ شاه و داستان زدن مار و کشف آتش در شاهنامه،  ادامه گفتار سده، رازآمیز ترین جشن ایرانی بخش (۲)
تقدیم به روان  فردوسی
      ز هوشنگ  ماند  این   سده  یادگار / بسی  باد  چون  او دگر شهریار
      کز آباد  کردن   جهان   شاد    کرد / جهانی  به  نیکی  از  او یاد کرد
برای آنکه جایگاه سده را در جشنهای سالانه پیدا کنیم و بتوانیم مطلب را بهتر بررسی کنیم میتوانیم جشنهای بزرگ ایرانی را با نمازهای روزانه مقایسه کنیم. همانگونه که نمازهای روزانه همراه حرکت خورشید در پنج نوبت یعنی: ۱- نیم شب تا سپیده دم (عشا یا اشهینگاه) ، ۲- سحرگاه (هاون گاه) ، ۳- ظهر (رپیتوین گاه)، ۴- به هنگام فرود آمدن آفتاب (ازیرین گاه)  و۵- هنگام غروب تا شب (ایوسر وتریم گاه) خوانده میشده است. یزشنها یا جشنهای بزرگ سالانه نیز با حرکت خورشید مشخص شده اند مثلا" نوروز را میتوان با سحرگاه،  و تیرگان را با ظهر،  مهرگان را با غروب آفتاب و یلدا را با فرارسیدن نیم شب مقایسه کرد.
اگر دقت کنید در مقایسه ایی که جشنهای ایرانی را با نمازهای پنج گانه زردتشتی کردیم نمازی به نام سپیده یا عشا وجود دارد.  اما جشنی به این نام درمیان جشنهای ایرانی نداریم ! اگر نیک بنگریم جایگاه این جشن که باید پیش از نوروز بوده باشد (طلایه دار نوروز)که به نطر میرسد باید همان جشن بزرگ ایرانیان در دهم بهمن ماه باشد که امروزه به نام سده باقیمانده است. اما بر اثر گذشت سالهای دراز فلسفه گاهانی آن از یادها رفته است.!
استاد دکتر هوشنگ طالع در جستاری در مورد سده این جشن را پیروزی بر تاریکی دانسته و در آن برای یاری‌رسانی به خورشید ، زایش دوباره و در حقیقت برای پیروز شدن بر تاریکی ، آتش‌های بزرگ می‌افروختند  با این « آتش‌ افروزی »  یاری رسانی به خورشید ، آغاز می‌گردد….
با توجه به گفتارهای بالا میابیم که در حقیقت سده خود چون دیگر جشنها، جشنی برای روشنی و از میان رفتن تاریکی است اکنون در گفتار پیش رو میکوشیم تا جایگاه این جشن کهن را با موقعیت گاهشماری خورشیدی نشان دهیم.
ایزد بانوی سپیده دم "اوشاس" در وداها:
برای بازیابی برخی اسطوره های ایرانی که اکنون در ابهام قرار دارند گاه  ناگزیریم به اسطوره های آریایی- هندی مراجعه کنیم و متون کهن هندی را بررسیی نماییم در کتاب ریگ ودا کهن ترین سروده های هندوها ایزد بانوی سپیده دمان یا "اوشا" (Ushas) در ۲۰ سروده وبیش از ۳۰۰ بار ستایش شده است که به قول بسیاری از صاحبنظران مانند " دکتر مویر" ((Muir این سروده ها از زیباترین سروده های ریگ ودا میباشند. در ریگ ودا این ایزد بانو به هنگام پدیدار شدن نخستین روشنی در آسمان تا نزدیک سحرگاه ستایش میشود. در کتاب "تاییتریا سامهیتا" (Taittirîya Samhitâ) این فاصله سپیده دم تا سحر به هفت قست تقسیم میشود. که برای هر کدام آیینها و دعاهای مخصوصی وجود دارد این هفت بخش عبارتند از:
(Ushas, Vyushti, Udeshyat, Udyat, Uditâ, Suvarga, Loka
برای ستایش ایزد بانوی اوشا  بیش از هزار آیه در مجموعه شاسترا (Shastra) و در طول سپیده دم باید خوانده شود علاوه بر این خواندن هر ده ماندالای ریگ ودا نیز از آداب ستایش اوشا میباشد که خود بسیار طولانی خواهند بود! در مراسم نیایش اوشا حتی سخن از قربانی کردن حیوانات نیزرفته است.در نیایش اوشا ایزد بانوی سپیده دم، هوتری (Hortri)  کاهنی است که وظیفه انجام این فرائض را دارد او باید ۳ بار در طول سپیده دم خود را با خوردن روغن زرد تقویت کند.
 گفتنی است در این نیایشها طول مدت سپیده دمانرا سی روز معین کرده اند نه چند ساعت! و این روزها به سی خواهر تشبیه میشوند. در کتاب "آیتاریا براهمان" (Aitareya Brâhmana)  ایزدان "آگنی، اوشاس و آشوین" (Agni, Ushas and Ashvins) به عنوان مظاهر آغاز روشنایی و نبرد با تاریکی ستوده میشوند. (یادآوری اینکه همانند اوشا ایزد بانو یا فرشته سپیده دم در وداها، در متون پهلوی ایرانی نیز هرکدام از تقسیمات شبانه روز به صورت فرشته آمده است : در روایات داراب هرمزدیار چنین آمده: هاونی و رپیتوین و اوزیرین و ایویسر وتریم و اشهین پنج فرشته نگاهبان شب و روز هستند.)
دکتر گنگداهار تیلاک (Lokamanya Bâl Gangâdhar Tilak) نویسنده کتاب "سرزمین قطبی در وداها" (THE ARCTIC HOME IN THE VEDAS) در بخش پنجم کتاب از صفحه ۷۵ تا ۱۱۲ به موضوع سپیده دمان قطبی (The Vediv Dawns) پرداخته وعقیده دارد:
"…نیایش بلند اوشا در وداها  نمیتواند برای سپیده دمان معمول و روزانه پیش از سحر و در کشور هند بوده بوده باشد! چرا که در این فرصت کوتاه انجام همه این مراسم شدنی نیست. تیلاک معتقد است سپیده دم سی روزه تنها در قطب شمال دیده میشود و این عبادات مربوط به زمانی است که نیاکان آریایی در قطب شمال منزل داشتند و فرصت خواندن این دعاهای طولانی را داشته اند. واز اینرو آنان که در مدارهای قطبی بوده اند بعد از شبهای طولانی زمستان که حدود ۲ ماه تیرگی مطلق حکمفرما بوده است! با دیدن روشنی هوا به ستایش ایزد اوشا میپرداختند. دمیدن سپیده و نیمه روشن شدن آسمان در منطقه قطبی برای آریاییان کهن و اجداد هندیهای امروز بسیار مهم بوده و از اینرو دارای مراسم خاصی بوده است. اما بعد از یخبندان قاره کهن و مهاجرت آریاییان و گذشت هزاران سال این مراسم به صورت گنگ و نا مشخص بر جای مانده است. و واقعیت آن به فراموشی گراییده است…"
 ( یادآوری نگارنده : امروزه هم در مناطق قطبی دمیدن سپیده و طلوع خورشید همراه با سلام رسمی و مراسم خاصی است)
اوشنگ یا هوشنگ در متون کهن ایرانی:
با مقایسه نام  ایزد بانوی سپیده دم  به نام "اوشا" در ریگ ودا با نامهایی مانند "اشا" ، یا "اوشهین گاه" در اوستا به معنی سپیده و روشنی، مشابهت این نامها با هم  مشخص میشوند. "اوش" در زبان پهلوی و فارسی نیز به معنی روشنی، صبح و سپیدم دم معنی شده است. در اوستا "اوشا" و " اشا" به معنی روشنی و پاکی و " اوشستر" به معنی شرق و جایگاه بر آمدن آفتاب آمده است. واژه "اوشیدر" نیز احتمالا" از همین بن واژه بوده باشد در پهلوی "هوش" به معنی صبح و در زبان فارسی "هوشبام" به معنی صبح درخشان آمده است. (اتیمولوژی  آقای علی نورایی)
فردوسی فرماید:
گرانمایه را نام هوشنگ بود / توگویی همه هوش و فرهنگ بود
در این بیت هوش با اشا و پاکی وروشنی برابر است.  (ادامه دارد)
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
درخت زندگی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
درخت زندگی  به نام ایگدراسیل در فرهنگ مردمان اسکاندیناوی باستان (روییده در میان جهان)
درخت زندگی در فرهنگ ملل باستانی
بخش ۱- درخت زندگی در ایرانی باستان و اساطیر اسکاندیناوی
یکی دیگر از مشخصات سرزمین کهن باستانی که در برخی فرهنگها آنرا بهشت نیز مینامیدند وجود درختی بزرگ در میانه بهشت بوده است. درختی که آنرا گاه درخت دانش و گاه درخت زندگی نامیده اند.
درخت زندگی در افسانه‌های ایران باستان که شفابخش هر مرض به شمار می‌رود. درختی بسیار بزرگ است که در میانه جهان و در ایرانویج است این درخت بر فراز کوه هرا برزئیتی( البرز) روییده است. درخت بس تخمه یا همه تخمه ( ویسپو بیش) که منشا تمامی گیاهان جهان است و همه نوع گیاه از او می‌روید. سیمرغ، پرنده اساطیری ایران، بر این درخت آشیان دارد و هر سال، بنا بر متن پهلوی گزیده‌های زاد سپرم، آن درخت را بیفشاند، آن تخم‌های (فرو ریخته) در آب آمیزد، تیشتر (ایزد باران در اساطیر ایران) آنها را با آب بارانی ستاند، به کشورها باراند و به این ترتیب، همه نوع گیاه در همه جای زمین روید. این درخت در دریای فراخکرد، دریای بی‌انتهای کیهانی، به همراه درخت گوکرن یا هوم سفید قرار دارد. درخت گوکرن درخت مهم اساطیری دیگری است که اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان به مردمان می‌بخشد و بر اثر آن، همه مردم جاودانه بی‌مرگ می‌شوند. بنابر متن پهلوی بندهشن، این درخت برای بازداشتن پیری بد دم است. اهریمن برای از بین بردن این درخت وزغی را در دریای فراخکرد به وجود می‌آورد اما در مقابل، اورمزد دو ماهی مینوی به نام کر می‌آفریند که مامور نگاهبانی از این درخت می‌شوند و همواره یکی از این ماهی‌ها وزغ را زیر نظر دارد. همانگ.نه که پیشتر اشاره شد بر این درخت جایگاه سیمرغ بوده است.
: درخت ایگدراسیل در اساطیر اسکاندیناوی (North)، که شاخه‌های آن تکیه‌گاه مرکزی کیهان به شمار می‌رفت. درخت زبان گنجشکی است که نُه عالم جهان وایکینگ‌ها بر آن قرار گرفته‌اند دورادور درخت رشته کوههای عظیمی است که جهان را در برگرفته ، در اساطیر این کوه جایگاهی خاص دارد. گفته شده که ، هیولای آتشین و فرمانروای موسپل‌هایم، ایگدراسیل را به آتش می‌کشد. (آیا این هیولای آتش که بر درخت میتازد با اژی سرخ که بر سرزمین کهن ایرانویج میتازد میتواند یکی باشد؟!)
خطرات متعددی همواره ایگدراسیل را تهدید می‌کنند؛ چهار گوزن (در بعضی نسخه‌ها چهار اسب) در میان شاخه‌های ایگدراسیل زندگی می‌کنند که دائماً جوانه‌ها و برگ‌های درخت را می‌جوند. یک سنجاب (یا موش خرما) به نام راتاتوسک هم در میان شاخه‌های درخت زندگی می‌کند. همینطور ویدوفنیر که یک افعی است و خروسی طلایی که بر روی بلندترین شاخه درخت لانه کرده‌است. (در اوستا هم شبیه به این آمده که بر بالای درخت ویسپو بیش یا درخت بسیار دانه سیمرغ آشیان دارد.!)
در میان اکدیها، فینیقیان، آسوریان وسومریان همچنین درختی است به نام درخت زندگی که در مهرها و سنگ نگاره های آندوران به چشم میخورد. عقیده بر این است که این درخت در مرکز عالم و در قطب شمال روییده جایی که مکان خدایان است. (ادامه دارد)
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
جشن سده
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
سده جشن سپیده دمان
ادام گفتار سده: جشن سپیده دمان  راز آمیز ترین جشن ایرانی (بخش ۳)
فرشاد فرشید راد
…. دور نیست واژه "اشهب" در عربی به معنی تاریک و روشن و سیاه و سفید یا واژه هایی مانند "شعاع" یا " اشعه" از وآژه "اوش" اوستایی برگرفته شده باشد.
همچنین اتمیولوژی واژه های زیر میتواند از ریشه Usha باشد:
Greek Eos, Latin Aurora, Lithuanian Auszra, Teutonic Asustrô and Anglo-Saxon Eostra
روستاهای هوش در تویسرکان، یوش در مازندران ، اوشان در اطراف تهران ومانند اینها: نام روستاها و دهکده هایی هستند که بن واژه اوش را دارا هستند. ونیز  "اوش" شهری در قرقیزستان و در دره باستانی فرغانه است.
 در انگلیسی واژه هایی مانند "شاین" shine  به معنی درخشش میتواند ریشه ایی مشترک با "اوش" اوستایی داشته باشد.
اما مهمتر از همه اینها نام زیبای " هوشنگ" در شاهنامه است که به عنوان نماد نبرد با تاریکی و فروزنده آتش معرفی میشود نام " هوشنگ" در اوستا و یا " اوشهنگ" در متون تاریخی به دومین پادشاه پیشدادی ایرانی متعلق است که دارای فره ایزدی بوده است. (نماز اوشهین گاه و سپیده دمان با نام اوشهنگ است)
 محمد حسین خلف تبریزی نویسنده برهان قاطع  "اوشهنگ" را نام قدیمی "هوشنگ" دانسته است. "اوش" یا "هوش" همانگونه که پیشتر گفته آمد در زبانهای کهن ایرانی به معنی روشنی، روز و سپیده دم آمده است ( فرهنگ اتیمولوژی نورایی ص ۴۱)
از همینجا  هوش در فارسی با اوش در زبان ساسنکریت قابل مقایسه است.
 فردوسی بزرگ به امانت داری فراوان داستان هوشنگ را از متون بسیار کهن جسته و در شاهنامه آورده است. در داستان فردوسی "هوشنگ" یا "اوشنگ" مانند "اوشا" در وداها به جنگ تاریکی میرود و ماری سیاه و دراز را با سنگ میزند و از این سنگ فروغ آتش برمیخیزد و روشنی می افروزد همانگونه که در وداها "اگنی"  (Agni)ایزدان آتش به همراه "اوشا" به نبرد اهریمن تاریکی و خشکسالی به نام "وریترا"   (Vritra)میروند.!
 گفتنی است که وریترا را  در اسطوره های هندی گاه به صورت یک مار سیاه یا اژدها نشان میدهند.! (وریترا را با مار هوشنگ مقایسه کنید)
در سانسکریت واژه ایی به نام "سدگ" به چشم میخورد (षडगsadaga) که آنرا نوعی مار معنی کرده اند! که شاید با وآژه سدک یا سذق و سده هم مناسبتی داشته باشد.!
پس بنا بر گفتار بالا نام "هوشنگ" یا "اوشنگ" باید معنایی مانند روشنی و سپیدی داشته و معادل "اوشا" (उषस्) در سانسکریت باشد که آنرا روز، سپیده دم، سحر و مانند اینها معنی کرده اند.
پیشترهم از استاد ژآله آموزگار آوردیم که به نظر ایشان "سده باید از معنی عدد صد جدا و به روشنایی ربط پیدا نماید." اما به نظر من عدد صد میتواند گاهشمار سپیده دمان باشد. و آغاز سپیده دمان را بشمارد. اما چرایی سده همانا طلوع سپیده دم و طلیعه خورشید در مدارات قطبی است. که آن حدود صد روز از زمستان اتفاق می افتد.
توضیح دیگر دراتیمولوژی نام هوشنگ اینکه :اگرچه امروزه برخی معنی هوشنگ را "خانه خوب" دانسته اند اما به نظر نمیرسد این معنی درست باشد علاوه بر آنکه معنی  "خانه خوب " برای نام هوشنگ با مطابقت اسطوره های آریایی درست نیست. از سوی دیگر همچنین به نظر نمیرسد نام پادشاهان بزرگ، را به ساخته های دست ساز چون خانه نسبت دهند! و بعید است که شاهان بزرگ با فره ایزدی و پادشاهان هفت کشور را به نام خانه یا چیزهایی مانند این که ساخت دست بشر است برابر نمایند! این پادشاهان را بیشتر به روشنی و فروغ ایزدی، خورشید ، جلوه های آسمانی و یا قدرتهای طبیعی موصوف میساختند. اگرچه هوشنگ پدر صنعت در ایران هم هست و در دوران او بنا به روایت شاهنامه بیشتر حرفه ها و صنایع از جمله خانه سازی به مردمان آموخته شد اما این دلیل کافی نیست که نام هوشنگ را تغییر دهد. چرا که در دوران جمشید نیز مانند دوران هوشنگ صنایع و هنرهای بسیاری به مردمان آموخته شد اما نام جمشید همچنان با نام خورشید برابر آمده و تغییری در معنی آن نرفته است.
در واقع اگر به معنی نامهای پادشاهان پیشدادی بنگریم ، کیومرس را آغاز آفرینش انسان، هوشنگ را سپیده دم ، جمشید را همچون  روز روشن و ضحاک را چون شب تاریک میتوان یافت که خود گردش یک سال یا یکروز خورشیدی در یکدوره تاریخی  است. ( این صرفا"  تعبیرنگارنده است) ادامه دارد…
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
ایران را بهتر بشناسیم
برخی ویژگیهای کشور ایران (بخش نخست)
۱- اولین کشور و دولت مستقل جهان بنا بر متون کهن در ایران تاسیس شده است. بر مبنای شاهنامه نخستین پادشاهان هفت کشور گیتی در ایران به تخت نشسته اند. ایران را میتوان گهواره تمدنهای کهن جهان دانست. در اوستا از قول اهورامزدا آمده که : نخستین سرزمینی که خدا در جهان آفرید ایران بود…!
۲- نخستین تمدنهای کهن در چهار طرف ایران شکل گرفته است: از شمال  تمدنهای کهن خوارزم در کنار رودهای جیحون و سیحون تا سواحل دریای مازندران مانند تمدنهای گیل و دیلم ، مارلیک ، اورارتو و…، از شرق تمدنهای کهنی چون هاراپا و موهنجو دارو در حاشیه رود سند….، ازغرب تمدنهای کهن در جلگه های میانرودان چون ایلام و سومر و اکد و بابل… و از جنوب  در مسیر دریایی وشاهراه آبی خلیج فارس، تمدنهای مانند فارس وصیراف و خوزستان و مکران و جیرفت … لازم به یادآوری است خلیج فارس را دروازه دریاها  مینامند یعنی دریای کهن پارس بنا بر موقعیت ایران هماره به عنوان مهمترین مسیر ترانزیت جهان مطرح بوده و کالاهای هند و چین و همچنین بازرگانی دریایی ایران از دروازه خلیج فارس انجام میشده است به گونه ایی که بنا بر متون کهن جغرافیایی تنها از بندر هرمز در روز بیش از هزار کشتی بارگیری و تخلیه میشده است…!
۳- تدوین نخستین قوانین اجتماعی در ایران  بوده است سند این مدعی سنگ نگاره های باستانی و معماری دیرپای ایرانی است همچنین بر مبنای شاهنامه  نخستین خانه های زیبا و محیطهای انسانی در دوره هوشنگ ساخته شده است.
۴- نخستین تقسیمات مدنی بر پایه شاهنامه در ایران بوده است وآن در زمان جمشید و نزدیک ۷ هزار سال پیش اتفاق افتاده است.
۵- نخستین مردمانی که آتش را کشف و مهار کردند و از آن در صنایع سود بردند ایرانیان بوده اند.
۶- بر پایه شاهنامه نخستین مردمانی که حیوانات را اهلی کردند ایرانیان بوده اند.
۷- نخستین صنایع جهان بدست پادشاهان پیشدادی به بشریت آموخته شده است. صنایعی مانند فلزگری، ریسندگی، دوختن لباس، پارچه بافی،  تهیه خوراک، ابزار سازی ، اسلحه سازی، کشتی سازی، دانشهای پزشکی، ستاره شناسی، کشاورزی، آبرسانی، داروسازی، وغیره در متون کهن به نام نخستین پادشاهان ایرانی به ثبت رسیده است.
۸- نخستین مردمان خداپرست ایرانیان بوده اند. اما تنوع و حضور ادیان دیگر در این سرزمین میرساند که ایران بزرگترین پایگاه فرهنگی جهان بوده است. برای مقایسه کافی است بدانید در قرون وسطی در اروپا تقریبا" هر نوع دینی جز مسیحیت ممنوع بوده و کلیسا به شدت بر همه چیز کنترل داشته است حتی یهودیان  تنها در اندلس و بیت المقدس و سرزمینهایی که در دست مسلمانان بود حق حیات داشتند.هر گونه کنیسه یا مسجد یا آتشگاهی در اروپا وجود نداشت  تا جایی که اروپاییانی که با فرهنگهای دیگر کاملا" بیگانه شده بودند زمانی که به آمریکا رسیدند در آنجا فرهنگها و ادیان گوناگونی را دیدند. و از آن دچار شگفتی شدند…. اما جالب است بدانید که آنان همه آن تمدنها را به بهانه اینکه کافر وغیر مسیحی هستند از میان بردند ! و طبق آمار حدود ۱۰۰ ملیون نفر بومی را قتل عام کردند.! و عبادتگاهها و شهرهای آنا نرا ویران و کودکان وزنان  آنان را در آتش سوزانیدند که تصاویر آن موجود است. این در حالی است که بسیار پیشتر از اروپاییان ایرانیان و مسلمانان به این قاره سفر کرده بودند و با آن مردمان آمیخته بودند.و به آداب و رسوم آنان احترام گذارده بودند و تا پیش از باز شدن پای اروپاییان به آمریکا آن سرزمینها آباد و انواع مذاهب در آن رواج داشت.  پژوهشگران معتقدند تنها زمانی که اروپا در دوره رنسانس سرانجام از دیوار بسته تعصب رها شد و با فرهنگ شرق آشنا گردید به پیشرفتهای علمی و فرهنگی نیز دست یازید. به هر روی بد نیست بدانید در همان زمانی که در اروپا هیچ جنبنده ایی جز مسیحی حق حیات نداشت در ایران انواع ادیان حضور داشتند و هنوز قدیمی ترین کلیسای جهان در آذربایجان است. ادامه دارد…
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
قاره  گمشده و کهن قطبی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
قاره کهن در این نقشه در مرکز دایره به شکل یک گل با ۴ گلبرک ترسیم شده (قرن ۱۶ ) اینکه این نقشه از
روی نقشه های کهنتری ترسیم شده نمایان است.
اما همانگونه که پیشتر گفته شد این قاره خدود ۱۰ هزار سال پیش نابود شده است و بعد از آن دگرگونیهای فراوانی در کره زمین بوجود آمد که یکی از آنها طوفان بزرگی بوده که در همه متون کهن از آن یاد شده است. اکنون پرسش پیش روی تاریخ این است:
 پیشتر از ده هزار سال پیش بشربه گفته مورخین باید در غارها و دوره سنگ میبوده! اکنون اصل این نقشه ها چگونه در آنزمانها  تهیه شده است؟!
مشخصات نقشه:  : Gerard de Jode 1593 Map Northern hemispher
در فرهنگ ایران، پنجم اسفندماه، روز و هنگام «جشن ملی اسفندگان» یا «سپندارمذگان» است. سپندارمذ لقب زمین و به معنی گستراننده، مقدس و فروتن است؛ زمین که نماد عشق است و با فروتنی و از خود گذشتگی، آغوش خود را برای همهٔ جانداران گسترده است. جشن اسفندگان، روز مهر ایرانی: روز مهر و مهرورزی به آفریننده و آفرینش / روز مهر و سپاس به زن و زمین / روز مهر ایرانیان به ایرانیان / روز مهر ایرانیان به سرزمین ایران
قدیمی ترین مجسمه جهان
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
قدیمی ترین مجسمه جهان یک سردیس تقریبا" 3 سانتیمتری است که از عاج ماموت ساخته شده این سردیس کوچک در براسمپوی فرانسه کشف گردیده است وبه نام ونوس براسمپوی مشهور است. این مجسمه رازهای زیادی در دل خود دارد در بیشتر کتابهای تاریخی  این تصویربعنوان اولین مجسمه ساخت  دست انسان معرفی شده است وبرای همین بسیار معروف است  کشف مجسمه در تاریخ ۱۸۹۲ بوده و قدمت ساخت آنهم بین ۲۵ تا ۳۰ هزار سال پیش است!. درآنزمانی که باید انسانها بقول دانشمندان در اواخر دوران پارینه سنگی میبودند! اما با مطالعه این مجسمه میابیم که در زمان ساخت آن انسان در دوره پارینه سنگی نبوده بلکه دارای امکانات و پیشرفتهایی هم بوده است.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
the medieval Armenian T-O Map. Matenadaran, Yerevan, MS 1242, fol. 132r.
نقشه ایی از کتاب معروف به آیینه جغرافیا (Āshkhārhātzūytz or ‘Mirror of the World’.) از مجموعه بسیار نفیس "ماتنادران"  (Matenadaran)  در شهر ایروان ارمنستان میباشد در این نقشه بیت المقدس در میان جهان ترسیم شده ومناطق دیگر مانند بغداد، هند، چین، روسیه، ونیز، قبرس، اسپانیا، اتیوپی و دیگر کشورها در این نقشه به خط ارمنی مشخص شده است.
مجموعه بینظیزماتنداران در ایروان شامل ۱۴۰۰۰ نسخه دستنویس و برخی هنوز خوانده نشده است که قدمت برخی از آنها به بیش از هزار سال میرسد. کتاب آیینه جغرافیا حدود ۷۰۰ سال پیش نگاشته شده. اما آنچه که در این کتاب مهم است ترسیم بیت المقدس در میان جهان به سبک نقشه های کهن قاره کهن قطبی است که واضح است این نقشه از روی نقشه های کهنتر و به شیوه مرکز مداری دیرین ترسیم شده است. و بعدا" نامهای آن تغییر کرده است! و اصل نقشه ها نیز از میان رفته است.!
 یادآوری اینکه در روزگاران بسیار کهن نقشه جهان را از بالای زمین و از دید قطب شمال ترسیم میکردند (Ups)  دراین دیدگاه تمام قاره های زمین دیده میشوند. و قاره کهن قطبی به صورت چلیپا در میانه گیتی نمودار بوده است. اما امروزه نقشه ها عموما" بصورت (Utm)  و از دید روبروی کره زمین ترسیم میشود.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه معروف به "رایسی"  (Ricci World Map of 1602) یکی از دو نقشه معروفی است که به درخواست امپراطور چین "وانلی" توسط یک ایتالیایی به نام "رایسی" ترسیم شده است ((Matteo Ricci وی تنها اروپایی بود که توانست به شهر ممنوعه چین مسافرت کند و بعد از مرگ  هم با جلال و شکوه در ماکائو به خاک سپرده شد.
 نقشه فوق که به نام لاله سیاه معروف است (impossible black tulip) بسیار مهم است چرا که در این نقشه از نامهای کهن در نامیدن سرزمینها استفاده شده است. نه نامهای متداول آنروز! هنوز معلوم نیست برخی مناطق آمریکا که سالها بعد توسط اروپاییان کشف شده چگونه در این نقشه  شناسایی و نامگذاری شده است.؟!
قابل ملاحظه اینکه اصل این نقشه بسیار کهن و حتی به دهها هزار سال پیش میرسد  چرا که در این نقشه هنوز قاره کهن در قطب دیده میشود و همچنین در این نقشه دریای مازندران به آرال پیوند خورده و تشکیل یک دریای بزرگ بیضی شکل را در شمال ایران داده است. که از لحاظ زمین شناسایی دیرینه بسیار کهنی دارد.
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه معروف به آمریکای نو  اثر  "تدودور دی بری" اسپانیایی  Theodor de Bry (1596)
این نقشه منحصر به فرد که از مجموعه بینظیر دکتر "دالاس پرات" Dallas Pratt, میباشد در سال ۱۹۳۴ خریداری شده است. در این نقشه قاره آمریکا درحدود یک قرن بعد از کشف آن ترسیم شده است. اما واضح است اصل این نقشه بسیار پیشتر از کشف این قاره وجود داشته و احتمالا" این نوع نقشه ها در دست کریسف کلمب هم بوده است.
آنچه که پژوهشها نشان میدهد کلمب با راهنمایی نقشه های کهن به سوی آمریکا بادبان افراشته است. و آنگونه که معروف شده هرگز به طور اتفاقی این قاره را کشف ننموده است. ! در این نقشه همچنین  بخشی از قاره کهن در شمال کانادا دیده میشود. قاره ایی به شکل یک گل که در متون کهن ایرانی به نام ایرانویج گزارش شده است.! اما ظاهرا" طبق متون ایرانی این قاره کهن نابود و گرفتار اهریمن سرما گردید. و اکنون نزدیک ده هزار سال از نابودی این قاره میگذرد.! وجود این خشکی در شمال نقشه مینماید نقشه فوق از روی نقشه های بسیار کهنتر ترسیم گردیده است.
به هر روی دکتر پرات سرانجام در سال ۱۹۸۸ مجموعه بسیار ارزشمند از نقشه های قدیمی خود را که به زحمت فراوان گرد آوری و حدود ۲۰۰ برگ نقشه بود را به موزه ایی که خود آنرا تاسیس نمود اهدا نمود. این موزه اکنون در بریتانیا و به نام موزه آمریکا معروف است. American Museum دکتر پرات سرانجام بعد از هشتاد سال کوشش در نقشه یابی و جمع آوری مجموعه معروف خود  در  سال ۱۹۹۴ بر اثر بیماری سرطان در گذشت.
نوروز پیروز
هدیه نوروزی یک از رسوم کهن ایرانی است که در بسیاری از کتابهای تاریخی قدیم به آن اشاره شده که بر مبنای این روایات: "…ایرانیان در نوروز به هم تعارف و هدیه میدهند…"
و کتاب هماره هدیه ایی ارزشمند است.
کتابهای استاد دکتر هوشنگ طالع پژوهشگر نام آشنای تاریخ ایران زمین :
•  تاریخ تجزیه ایران
•  تاریخ ایران کهن
•  نقشه جهان نمای تاریخ ایران
•  چکیده تاریخ تجزیه ایران
•  نشان شیرو خورشید از گاه کهن تا امروز
•  قرار داد الجزایر و پیامدهای آن
•  و…برخی کتابهای ارزشمند دیگر
برای تهیه کتاب با کتابسرای بلخ جناب آقای پیشوا تماس بگیرید:  تهران ۸۸۹۵۱۳۱۲ ( امکان ارسال کتابها با پیک از کتابسرای بلخ وجود دارد).
همچنین این کتابها در انتشارات سمرقند نیز در دسترس علاقمندان خواهد بود: تهران ۸۸۳۱۴۶۱۲
با سپاس
جهان نمای چینی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
KUNYU QUANTU (A Map of the Whole World), by Ferdinand Verbiest, 1674
نقشه جهان نمای چینی معروف به " کوانی کوانتا" اثر "فردیناند وربیست"
این نقشه نیز مانند نقشه "رایسی"  توسط یک کشیش اروپایی که در قرن هفدهم به چین مسافرت کرده بود ترسیم شده فردیناند که مردی بسیار مطلع به زبانهای خارجی بود همچنین در ریاضیات و ستاره شناسی اعتباری داشت. وی توانست ریاضیات اقلیدس را برای دومین امپراطور سلسله کینگ به نام " کانگ خی" Kangxi Emperor  ترجمه نماید. و از احترام بسیاری نزد امپراطور برخوردار گردد.  فردیناند مخترع نیز بود و برای امپراطور اتومبیل کوچکی ساخته بود که با نیروی بخار حرکت میکرد. اما پژوهشگران معتقد هستند او به اطلاعاتی از کتابهای چین قدیم دسترسی یافته بود و با کمک صنعتگران بسیار ممتار چینی توانسته بود آن اتومبیل کوچک را بسازد. از آنجا که او در کتابخانه و پژوهشگاه عالی پکینگ که پیشتر "رایسی" نیز در آن اقامت داشت سکنی داشت شاید به اطلاعاتی از چین باستان دست یافته بوده است. اگر چه اروپاییان معتقدند که نقشه فردیناند از روی نقشه های جهان نمای اروپایی مانند نقشه معروف مرکاتور و ابراهام اورتلیوس ترسیم شده است اما بخوبی نمایان است سبک نقشه فردیناند کاملا" جدا و از روی نقشه های غیر اروپایی ترسیم شده است. در این نقشه قاره کهن در قطب شمال بسیار بزرگتر ترسیم شده و چیدمان جزایر و شکل فرورفتگیهیا و حاشیه خشکیهای قاره ها در این نقشه کاملا" با نقشه مرکاتور متفاوت است… اما احتمالا" فردینانند نقشه های کهن چینی را با اطلاعات جدید جهان برای امپراطور بروز کرده است چون در حاشیه نقشه تاریخچه ایی از کشف آمریکا توسط کریستف کلمب نگاشته شده است. فردیناند به رصد خانه سلطنتی چین نیز دسترسی یافت و توانست ابزار و آلات قدیم رصدی آنجا را با تلسکوپ و ابزارهای جدید تر بروز رسانی نماید.
کشور ایران
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
امپراطوری ایران در زمان نادر شاه افشار سال ۱۷۴۷ میلادی ۲۵۰ سال پیش ( وسعت ایران حدود ۳ برابر ابران امروی)
برخی ویژگیهای کشور ایران (بخش دوم)
۹ – اگر چه امروز دومین کشور بزرگ خاورمیانه از لحاظ وسعت ایران است  اما  باید دانست روزگاری پهناورترین کشور آباد در بهترین منطقه جهان بعد از روسیه و چین تا همین ۲۰۰ سال پیش کشور ایران بوده است متاسفانه در این دو قرن گذشته ، بیش از  سه و نیم ملیون کیلومتر از خاک ایران در دوره قاجار از دست رفت! و اکنون تنها نزدیک یک سوم آن کشور بزرگ به نام ایران بر جای مانده است…!  برای  مقایسه کافی است بدانید که ایران در آنزمان بعد از چین و روسیه از لحاظ  وسعت  سومین کشور جهان بوده است ! در حقیقت به اندازه بیش از کل کشور هندوستان بعلت بیکفایتی  و خیانت دولتمردان قاجاری و توطئه های اجنبی تجزیه و از کف ایران بدر رفت.! یادآوری کنم که اگر چه امروزه کشورهایی مانند:  برزیل، آرژانتین؛ الجزایر؛ کانادا ، گرینلند، عربستان و برخی کشورهای دیگر کشورهای بزرگی هستند اما فراموش نکنید این کشورها در آنزمان وجود نداشتند و بسیاری تا همین قرن گذشته خود مستعمره بودند…. ! برای مثال کافی است بدانید هنوز ملکه انگلستان در کانادا حکمروایی دارد و الیزابت دوم  ، ملکهٔ کشور کانادا نیز هست و قانون کانادا ! فقط به امضاء ملکه انگلستان و به نام او رسمیت و ضمانت اجرایی پیدا می‌کند….! ویا اینکه گرینلند هنوز مستعمره کشور دانمارک است!  و یا دولتی مستقل بنام استرالیا تا یکقرن پیش وجود نداشت و استرالیا در سال ۱۹۰۱ از بریتانیای کبیر استقلال یافته‌است. و یا دولتی بنام عربستان تا قرن گذشته وجود نداشت! و پادشاهی عربستان سعودی در سال ۱۹۳۲ توسط ملک عبدالعزیز بن سعود پایه‌گذاری شد. ضمنا"  یادآوری کنم که کشور روسیه و چین که کشورهای بزرگی هستند اما  باید دانست در مقایسه با ایران دور افتاده و از لحاظ آب و هوایی  و موقعیت جغرافیایی و حاصلخیری رتبه بسیار پایینی دارند  مثلا" بسیاری از بخشهای روسیه سرد و صحرایی یا جنگلی و در بیشتر مواقع سال یخ بسته است و به آبهای گرم نیز راهی ندارند. کشور چین نیز سرزمین کوهستانی و در گوشه پرتی از دنیا قرار داشته که از سوی شرق، اقیانوس آرام و از سویی غرب، کوهستانهای وحشتناک فلات تبت و از شمال، بیابانهای مغولستان و صحرای بی آب و علف تکله مکان! این کشور را بدام انداخته است. و تنها در  شرق و در جلگه رود زرد ویانگ تسه  تمدنهایی شکل گرفت که آنهم بدون مراوده با میانه جهان و دروازه شرق و غرب یعنی ایران و شاهراه جاده ابریشم به شکوفایی نرسیدند … خود چینی ها در اسطوره های خود نیز اشاره کرده اند که مردمانی از غرب به آنان صنعت و کشاورزی و خانه سازی را آموختند.!
۱۰- به فهرست کشورها نگاه کنید بیشتر کشورها یک تاریخ استقلال دارند که هر ساله آنرا جشن میگیرند اما ایران از معدود کشورهایی است که در آن فهرست به جای تاریخ استقلال نوشته شده : " دارای قدمت تاریخی !"  آیا میدانید از بین حدود ۲۰۰ کشور جهان فقط ۱۹ کشور در جهان دارای قدمت تاریخی هستند وتاریخ استقلال در تقویم خود ندارند ؟!
۱۱-  دو دریای خلیج فارس در جنوب و همچنین بزرگترین دریای محصور جهان یعنی مازندران در شمال از ویژگیهای مهم کشور ایران است.
۱۲- – انواع معادن ، فلزات، کانیها و خصوصا" نفت و گاز فراوان از ویژگیهای بزرگ ایران است
۱۳- موقعیت ایران به گونه ایست که در وسط آسیا تا اروپا واقع شده و این موقعیت بینظیر بهترین فرصتهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را ایجاد مینماید. یونانیان به خاطر داشتن این موقعیت ایران را مدیا یا ماد یعنی سرزمین مرکزی مینامیدند هم اکنون بسیاری واژه های یونانی و لاتین با پیشوند یا پسوند مدیا منصوب به ایران است مانند مدیا سیتروس یعنی ترنج ایرانی یا مدیا بوتانی یعنی گیاه ایرانی یا مدیسن به معنی دارو یا مدیکال به معنی پزشکی و واژه های بسیار دیگر… که استاد ابراهیم پورداود در هرمزد نامه به آن اشاره کرده است.
۱۴-  بیشترین دانشمندان جهان ایرانی بوده اند. کافی است بدانید بعد از رنسانس در اروپا و اختراع چاپ  بسیاری، کتابهای دانشمندان ایرانی مانند آثار ابن سینا ف بیرونی ورازی ترجمه و در اروپا منتشر شد.
۱۵-  نخستین دانشگاه جهان در ایران تاسیس شد و آن دانشگاه جندی شابور در زمان ساسانیان بوده است
۱۶- نخستین انقلاب مشروطه برای تاسیس مجلس شورای ملی در آسیا در ایران رخ داد.
۱۷- ایرانیان نزدیک یک قرن جلوتر از عثمانیها که مدعی صنعت چاپ هستند…. صنعت چاپ را در کشور وارد کردند. چاپخانه دراستانبول در سال  1717 م توسط ابراهیم متفرقه که یک مجار تبار بود تاسیس شد اما در ایران در سال ۱۶۳۸ در جلفای اصفهان چاپخانه توسط ارامنه ایران تاسیس گردید………ادامه دارد
محمد جواد آسایش
خاطرات دکتر محمد جواد آسایش سفیر سابق ایران در شیلی
ایشان در سمینار "حضور ایرانیان در آمریکا پیش از کلمب " که سال گذشته دردانشگاه اصفهان برگزار شد گفتند:
 زمانی که در سالهای هفتاد به شیلی اعزام شدم مشابهتهای فراوانی با آداب و رسوم ایرانی در آنجا یافتم که بسیار برایم عجیب بود مثلا" بازاری قدیمی و بسیار بزرگ در شیلی هست که به نام بازار "پرسا" معروف است این بازار از زمانهای بسیار قدیم در شیلی وجود دارد و آنرا خود بازاریها از آثار ایرانیانی میدانند که در آنجا از قدیم  بازرگانی میکردند ایشان گفتند هر کالایی را مردم در جایی پیدا نکنند میگویند پرسا رفتی؟! یعنی آن جنس حتما" در آنجا پیدا میشود. ایشان گفتند که در دماغه ماژلان در جنوبی ترین نقطه آمریکا آتشگاه و آتش دائمی وجود داشته که محلی ها میگفتند افروزنده آنان ایرانیهای کهن بودند که به آنها قبیله کاوشگر میگویند.( این منطقه را هم اکنون نیز بنام سرزمین آتش مینامند شاید بیربط نباشد !) دکتر آسایش حتی نقشه های قدیمی را نشان دادند که بومیان محلی قایقهایی که در آنها آتش همیشه روشن و جاودان  بود را در آن مکان نگاهبانی میکردند. از دیگر خاطرات ایشان این بودکه گفتند: سفیر دومنیکن در سمیناری خطاب به برخی اروپاییان که ایندینها یا سرخپوستان را وحشی نامیده بودند گفتند ما وارثان تمدنهای چین و ایران هستیم و حشی شما هستید.!
دکترآسایش پژوهشهای فراوانی در ارتباط فرهنگی آمریکای کهن با ایران دارند. از آنجمله گزارش دیداری است که  ایشان با رییس یکی از قبایل داشتند در این دیدار سفیر ایران از او پرسیده بودند نام چیله یعنی چه؟! ( مردم شیلی کشورشان را چیله مینامند) رییس قبیله به سفیر گفته بود  اجداد ما از قدیم میگفتند  چیله  (chile) یعنی آخر دنیا..! سفیر پرسیده بود خوب  اجداد شما اول دنیا را کجا میدانستند ریس قبیله به زبان محلی گفته بود "پرسا" !  یعنی پارس کشور ایران.
یک نقشه عثمانی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
قدیمی ترین نقشه جهان نمای عثمانی ترسیم حاجی احمد معروف به پیر رئیس دریانورد معروف عثمانی است که در حدود پانصد سال پیش از نقشه های بسیار قدیمی تر که هنوز اصل آن پیدا نشده کپی شده است. نقشه پیررئیس به دقت کره زمین را ترسیم کرده است. همانگونه که پیررئیس نوشته وی نقشه های خود را از روی ۲۰ نقشه دیگر بنام اسکندرانی و جعفریه ترسیم کرده بوده است.
اما نقشه ایی را که ملاحظه میکنید نقشه دیگر عثمانی است که در حدود ۳۵۰ سال پیش ترسیم شده است. شاید این نقشه از روی نقشه های جهان نمای حاج خلیفه کاتب چلپی جغرافیدان و مورخ معروف ترک ترسیم شده باشد. اما باز سبک نگارگری در این نقشه متمایز از سبکهای نقشه کشان عثمانی بنظر میرسد. در این نقشه قاره کهن قطبی به صورت سمبولیک و گرافیکی ( نه بصورت جغرافیایی) در شمال آمریکا نشان داده شده است. اما عجیب تر این است که این قاره به صورت نمادین با یک ستاره نشان داه شده است. که نشان بوداییان تبت برای نشان داده سرزمین میانی جهان (مرو) است! نکته دیگر ترسیم خلیج کالیفرنیا است که از آمریکا جدا وبصورت یک جزیره ترسیم شده است این سبک در برخی نقشه ای قدیمی چینی نیز دیده شده است.!
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
نقشه جهان نمای عثمانی
نقشه دیگری که در سال ۱۶۱۶ میلادی (۱۰۲۵ قمری) ترسیم شده دارای ویژگیهایی است:
۱-  لبه های قاره کهن قطبی در شمال نشان داده شده است. (این قاره امروز در قطب شمال دیده نمیشود تنها نشانیهایی از آن در متون کهن دیده میشود)
۲-  دریای باستانی شمال هندوستان در منطقه هیمالیا در نقشه دیده میشود دریایی که باید دهها هزار سال پیش خشکیده شده باشد. اما هنوز آثار و بقایای فسیلهای این دریا در مناطق شمال هیمالیا دیده میشود.
۳-  پیوند دریای آرال و مازندران در این نقشه دریای بزرگی را نشان میدهد که به اندازه همه کشور ایران است این دریا تا نزدیک دریای سیاه پیشروی کرده است که دیرینگی نقشه را بسیار بسیار کهنتر مینماید.
۴-  خشکیها و جزایری دیگری در نقشه دیده میشود که امروز یا وجود ندارند یا جابجاییهایی در آن صورت گرفته است مانند خشکی پهناوری که در کنار خلیج کالیفرنیا دیده میشود. اما امروز اثری از این سرزمین دیده نمیشود.
صنایع دستی
کتاب جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده
بسیاری از صنایع دستی کشورمان از زمان‌های دور در خانه‌ها تولید می‌شد و رونق داشت، اما امروزه کاهش روز افزون هنرمندان این صنایع دستی دیگر جوابگوی زنده نگه داشتن این هنرهای اصیل ایرانی نیست و سبب از رونق افتادن برخی از این صنایع شده؛ نظیر دارایی‌بافی یزد که از جمله هنرهای سنتی بوده که روبه فراموشی است.
دارایی‌بافی یزد نوعی پارچه است که از ابریشم و رنگ‌های طبیعی تولید می‌شد و بیشتر تازه عروس‌ها از آن استفاده می‌کردند.
  توجه:  بخش های دیگر جغرافیای کهن و سرزمینهای گمشده را از جستجو های وبسایت ارگ ایران بیابید.
 
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند.