Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

جغرافیای تاریخی زبان تبری
 و  گویش های شبه تبری
نگارش:   ابوالحسن واعظی تنکابنی  برگه شماره 1182.
جغرافیای تاریخی زبان تبری
تصویر مردم با لباس محلی تبرستان،  در اینجا،  عکس شماره ۴۸۲۸.
چکیده
      زبان تبری یکی از شاخه های زبان فارسی میانه است،  این زبان تا سده ششم هجری و اندکی پس از آن ادامه داشت.  اما اندک اندک گویش مازندرانی جای آن را گرفت.  زبان تبری نیز مانند زبان فارسی فراز و نشیب های زیادی را طی کرد،  به گونه ای که تنها واژگان بی شماری از آن فراموش شد،  بلکه بسیاری از آن دچار دگرگونی آوایی و تفاوت معنایی گردید.
      برابر مدارک تاریخی نوشته های فراوانی به زبان تبری در دست است،  از جمله دیوان مست مرد، سروده های امیر مازندرانی و ترجمه قرآن کریم به گویش مازندران غربی را می توان نام برد.  مرزهای زبان تبری در گذشته از سوی شرق به گرگان و استرباد و از غرب به تنکابن منتهی می شد،  و مناطقی چون تالقان، لار، قصران، شهمیرزاد، فیروزکوه، دماوند و لواسانات را نیز در برمی گرفت.
   کلید واژگان:  تپوری، شبه تبری، مازندران غربی، استرباد، تنکابن.
 جغرافیای تاریخی زبان تبری و گویش های شبه تبری
   ــ  جستار حاضر سیری کوتاه درباره جغرافیای تاریخی زبان تبری و مازندرانی را و گویش های شبه تبری است،  که با بهره گیری از منابع دست اول و برخی مآخذ ردیف دوم تهیه و تدوین شده است.           تنکابن پاییز ۱۳۸۹،  در اینجا.
جغرافیای تاریخی زبان تبری و گویش های شبه تبری
       سرزمین تبرستان در گذشته های دور بخش وسیعی از ایالت فراشوارگر بود،  این نام در کتیبه داریوش در کنار نام نیزه دار سلطنتی به صورت تپیش داری آمده است (لوکوک).  استرابن جغرافیدان یونانی از ناحیه ای به نام پراخواتراس نام برده،  که بی گمان نام دیگر پتیش واری است.  این واژه از دوجر ۸Patis به معنای ضد، مقابل وواری به معنای هموار ترکیب شده است.
      پتیش واری شامل آذربایجان، تبرستان، رویان، مازندران، گیلان، ری، قوس و دامغان می شد و تحت فرمانروایی گشسب شاه قرار داشت.
       اینک فرشوارگر باستانی جای خود را به سوادکوه داده است،  ابن اسفندیار ایالت فرشوادگر شامل آذربایجان، تبرستان، گل، دیلم، ری، قومش، دامغان و گرگان دانسته است.  همو گوید:  بعضی اهل تبرستان گویند که فرشوادگر را معنی آن است،  که فرش هامون را گویند  "وار کوهستان و گر دریا را یعنی پادشاه کوه و دشت و دریا و این معنی محدث است،  و متقدمان گفته اند به حکم آن که جربه قدیم کوهستان باشد.  سوخراییان را در قدیم لقب "جرشاه" بود،  یعنی ملک الجبال.
      سید ظهیر الدین مرعشی می نویسد:  چون منوچهر شاه دوازده سال در مقابله افراسیاب بود عمارت رویان و آن نواحی پدید آورد،  در تبرستان مقام ساخت،  و حدود آن معین گردانید.  از طرف شرقی ادیناره جاری و غربی قریه ملاط،  که آن قریه شهر هوسم اکنون به فرضه روده سراشتهار دارد،  و جنوب قله هر کوهی جریان آبش بحیره آبسکون باشد،  و شمال بحیره آبسکون حدود اصلی تبرستان،  چنان که در تاریخ مسطور است همین است،  که نوشته شد و تبرستان داخل فرشوادگر.
      ابن خرداد به جغرافیدان سده سوم هجری که خود فرزند یکی از والیان تبرستان بود،  درباره حدود تبرستان می گوید:  در تبرستان شهر رویان، آمل، ساریه، شالوسی، لارز، شرز، تمیس و دهستان و کلار و گیلان و شوارگر می باشد.
      ابن رسته از شهرهای تبرستان این چنین یاد می کند:  آمل ، ساری و مامطیر و ترنجه و روبست و مرار کدیه و مهروان و تمیس، تمار و ناتل و شالوسی و رویان و کلار.
      مقدسی درباره تبرستان می نویسد:  خوره ایست در دشت ساحلی،  که کوههایی نیز دارد بیشتر نانشان از برنج است،  با ماهی و سیر و مرغ های بسیار قصبه آن آمل است.  از شهرهایش سالوسی، میله، مامطر، ترنجس، ساریه، تمیسه، نامیه.
      مؤلف حدود العالم من المشرق الی المغرب حدود تبرستان را چنین می نویسد:  ناحیتسیت بزرگ از این ناحیت دیلمان و حدش از چالوس است،  تا حد تمیشه در اینناحیتسیت.  آبادان و بسیار خواسته و بازرگانان بسیار و طعامشان بیشترین نان و برنج است و ماهی.
      استخری مؤلف مسالک و ممالک درباره شهرهایی تبرستان می نویسد:  آمل و ناتل سالوسی، کلار و رویان، میله و ترجی، چشمه عین الهم، ممطیر، ساری، مهروان، لمراسک و تمیشه.
      ابن رسته نوشته است:  اولین شهر تبرستان از طرف گرگان شهر تمیس است،  که در سر حد گرگان واقع است،  و دروازه بزرگی دارد و از اهالی تبرستان به گرگان رود و از گرگان به تبرستان شود و همچنین در بین تبرستان و گرگان دیواری کشیده شد،  که از کوه تا ساحل دریا امتداد دارد،  و از آجر ساخته شده است.
      ابن اثیر تمیسه را جزیی از خاک تبرستان می داند همو به هنگام لشکر کشی سردار عرب سعید بن العاص به تبرستان می نویسد:  سعید به گرگان رفت وبا دریافت دویست هزار درهم با مردم آن مصالحه کرد و بعد به تمیسه آمد و از این جا جزء تبرستان حساب می شد.
      آن چه از منابع مزبور بر می آید این است،  که غالباً حد شرقی تبرستان تمیشه و حد غربی تبرستان چالوس بود و گهگاه بر اثر کشمکش های سیاسی تغییر اندکی را در پی داشت.  بنابراین شرقی ترین قسمت تبرستان را باید شهر تمیشه و غربی ترین آن را چالوس دانست،  و در شرق تبرستان  گرگان قرار دارد.  گرگان مرّب آن جرجان است،  در تقسیمات عهد اشکانی جز ایالت پارت به شمار می رفت.  گرگان که همان هرگان باستان است،  که به خاطر سکونت قوم هرگانی بعد ها به گرگان نامبردار شده است.
جغرافیای تاریخی زبان تبری و گویش های شبه تبری
پیدایش مازندران و جغرافیای تاریخی آن
      ابن اسفندیار در باب پیدایش مازندران می نویسد:  …و مازندران محدث است به حکم آن که مازندران به حد مغرب است،  و به مازندران پادشاهی بود که چون رستم زال آن جا شد.  او را بکشت منسوب این ولایت را موز اندرون گفته اند.  به سبب آن که مرز نام کوهی است که از حد گیلان کشیده تا به لار و تهران که موز کوه گویند،  و همچنین تا به جاجرم یعنی این درون کوه موز است.
      مستتر در زند اوستا جلد دوم صفحه ۳۷۳ درباره مازندران گوید:  صورت اصلی اصطلاح مازندران مزن تر Mazanatara بود،  که بعد ها مازندران شده است،  و آن به معنی سوی و جانب مازن است.  مانند شوشتر،  که به معنی به سوی شوش است.
      یاقوت حمری در معجم البلدان جلد چهارم صفحه ۳۹۲ ذیل کلمه مازندران می نویسد:  …و ما اظن هذا الّااسماً محدثاً لها فانّی لم اره مذکوراً فی کتب الاوایل.  ترجمه:  گمان می کنم که این نام جدیدی باشد و من آن را در کتاب های پشتیبان نیافته ام.
      همو ذیل کلمه طبرستان می گوید:  …و طبرستان فی البلاد المعروفه بمازندران ولاادری متی سمیت به مازندران فاّنه اسم لم نجده فی الکتب القدیمه و انّما سمع من افواه اهل تلک البلاد و لاشک انهما و احد.  ترجمه:  …و طبرستان معروف به مازندران است،  و نمی دانم از کی مازندران نامیده شده است،  و آن نامی است که ما آن را در کتاب های قدیمی نیافتیم و همانا از زبان اهل آن بلاد شنیده شده است،  و بی شک مازندران و طبرستان یکی است.
      حمدالله مستوفی در کتاب نزهه القلوب بین مازندران و تبرستان فرق می گذارد و می نویسد:  مازندران هفت تومان است،  که عبارت است از جرجان، استراباد، آمل، رستمدار، دهستان روغد، سیاه روستاق.  و طبرستان مشتمل بر:  سمنان، دامغان، فیروز کوه، دماوند و فریم بوده است.  بنابراین از دید این نویسنده مازندران به قسمت های جلگه ای و تبرستان به بخش کوهستانی گفته می شود.
      لسترنج مانند مستوفی عقیده دارد،  که مازندران به بخش جلگه ای و تبرستان به قسمت کوهستانی گفته می شد.  چنانکه همین تقسیم بندی درباره گیلان و در دیلمان حدودالعالم نیز دیده می شود.
      از سده هفتم هجری که مقارن با حمله مغول است اندک اندک نام تبرستان متروک می شود،  و اسم مازندران جانشین آن می گردد.
      ه ل رابینو می نویسد:  نام تبرستان دیگر معمول نیست،  هر چند برای مدت کوتاهی به مناسبت سکه هایی که در ساری ضرب می کردند به کار رفته است.
      افضل الملک دماوند را جز،  مازندران می داند:  از رودخانه جاجرود تا هر قدر بالا آمدیم جز خاک تبرستان است،  و جز طهران و عراق عجم محسوب نمی شود.  لکن چون دماوند با مرکز تهران چندین منزل بعد مسافت دارد،  و برای سؤال و جواب به تهران نزدیکتر است.  لهذا حکومت دماوند همیشه از ایالت و حکومت مازندران متنزع بوده.  حاکم دماوند از طهران منتخب و برقرار می شود.
      اعتماد السلطنه در مرآت البلدان ضمن سفرناصرالدین شاه به مازندران می گوید:  1292 ﮬ ق از گردنه کندوان که سر حد عراق و مازندران عبور فرموده به منزل تشریف فرما شدند.
      حد غربی مازندران تا پیدایش سلسله قاجار چالوس بود چنانکه افضل الملک نوشته است:  سالوسی در جهت غرب کنار بحر از آخرین شهرهای تبرستان است در مکان صعب واقع شده از تبرستان به دیلمان از اینجا باید بگذرند.
      در اوایل حکومت قاجار یعنی در زمان آغا محمد خان هنگامی که هدایت الله خان علیه خان قاجار سر به شورش پرداشت،  آغا محمد خان برادر خود مرتضی قلی خان را جهت سرکوبی خان گیلانی به آن جا گسیل داشت.  مهدی خان خلعت بری،  که در آن موقع حاکم تنکابن بود،  از فرصت استفاده کرد و در لشکر کشی به کمک مرتضی قلی خان شتافت.
      پیامد این جنگ جزء شکست و فرار هدایت الله خان نبود،  این اقدام بعد ها سبب رنجش و کدورت بینی اهالی گیلان و تنکابن گردید.  سرانجام خان قاجار به این مناقشات و درگیری ها پایان داد،  و تنکابن را برای همیشه از گیلان جدا و به مازندران ملحق کرد.  از این پس حد غربی مازندران سفید تمیش و رودخانه سورخانی شد.
 جغرافیای تاریخی زبان تبری و گویش های شبه تبری
نتیجه بحث
      زبان تبری و گویش های شبه تبری بازمانده از زبان پهلوی جنوبی است،  این زبان از سوی شرق تا گرگان و از سوی غرب تا منتهی الیه تنکابن متداول بود،  و به گویش های گوناگون تکلم می شد،  و علاوه بر تبرستان و مازندران مناطقی چون لار، قطران، دماوند، تالقان و الموت را نیز در بر می گرفت.
      گویش های شبه تبری حاصل تغییر و تحول زبان تبری است،  که امروز زبان مازندرانی جایگزین آن شده است.  زبان تبری در گذشت زمان دچار تغییرات آرایی و اختلاف معنایی گردید،  بنابر این با زبان مازندرانی متفاوت است.
   منابع:  جهت دریافت منابع لطف نمایید تماس بگیرید.
 جغرافیای تاریخی زبان تبری و گویش های شبه تبری
جهت آینده ای بهتر در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی شرکت کنید.
جغرافیای تاریخی زبان تبری
   نظر انوش راوید:  ریشه یابی تبری و تبرستان،  و نیز ریشه یابی و هویت مکان مازندران.  دلایل اینکه تبرستان ستان دارد،  و مازندران ندارد،  جهت اطلاع به لینک زیر مراجعه نمایید:
 
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه وبلاگم،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.