Skip to main content
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۸
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه
      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.
اگر لینکی باز نشد،  موضوع و عنوان آنرا در جستجوی همین تارنمای ارگ ایران بیابید.
   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.
   توجه ۲:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.
   پرسش ۲۰۷۲ محمد:  اگه عربا به اسپانیا یورش نبردند چرا اینقد کلمات عربی تو زبان اسپانیایی هست؟  یعنی از کجا اومدن این همه لغت عربی؟
   پاسخ انوش راوید:  مردم اسپانیا بازمانده قوم کمیری یا سمیری ایرانی هستند،  و چند صد سال مسلمانان و اعراب در آنجا حاکم بودند.  بیشترین و بزرگتری آثار معماری تاریخی اسپانیا توسط معماران ایرانی ساخته شده است.  بلکه عیسوی های شمالی به اسپانیا یورش بردند،  و از زمان اشغال آنها تاکنون اسپانیا روی خوش در کشور داری ندیده است.
   مهم ــ  هر چه می گوییم آقا جان تاریخ را تحریف و عوضی و برعکس کرده،  و در سیستم آموزشی و مخ ها کرده اند،  اگر تخصص تان است بروید تحقیقات عمیق بکنید و تاریخ واقعی را بفهمید!!  اگر هم تخصص تان نیست بی خیال،  بروید تخصص خودتان را پیگیری کنید.
   پاسخ پرنیان حامد: به کتاب " ایران در اسپانیا " شجاع الدین شفا رجوع کنید.
   پرسش ۲۰۷۳ بهروز:  از برخی مطالب خانم حامد لذت بردم تا رسیدم به این نوع برخورد پایین با شخصی که نقطه نظرات متفاوتی از خانم پرنیان داره (غیاث‌آبادی) و اصلا چیز جالبی نبود!  به احتمال زیاد ایشون هم برای خود دلایلی داره ولی حتی اگه فرض بگیریم که نقطه نظرات غیاث‌آبادی کاملا اشتباهه بازهم نمی‌بایست با کلماتی چون «تفو باد بر شما»، «دشمنان تاریخ ایران» و «آنقدر باقلوا و پشمک نوش جان کرده‌اند که خردشان را به کلی از دست داده‌اند»  تنگ نظری نشان داد. مانند بقیه گفتار های‌تان، لطفا در مقابل دیگران توضیحات خود را با سند ارائه دهید و قضاوت را به خوانندگان واگذارید.  پیشاپیش ممنون.
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و  سپاس از نقد شما،  البته حق با شماست و انسان باید از تنگ نظری بپرهیزد اما گاهی مسئله بازی و شوخی با هویت یک ملت از طریق تحریف اسناد مطرح می شود که با هم عقیده بودن یا نبودن شخصی هیچ ارتباطی ندارد.  در طول سه سال گذشته تقریبا نود و پنج  درصد افرادی که وارد این وبلاگ شدند،  ابتدا با نظریه شخصی بنده "اسکندر الکساندر نیست" مخالف بودند هیچگاه هیچ توهینی از سوی اینجانب به آنان نشد سوال کردند، سند خواستند،  بحث کردیم لذت بردیم،  با نظرات مخالف و سوالات مکرر مرا به سوی تحقیق هرچه بیشتر سوق دادند،  که از تک تک آنان سپاسگزار هم هستم.
   اما در باب غیاث آبادی از شما تقاضا دارم عنایت بفرمایید و مراحل طی شده را دقیقا  دنبال بفرمایید،  نقد شما بزرگوار از  صفحه کوروش بزرگ (قسمت سوم)  http://www.cae.blogfa.com/post/95  مکتوب بر این وبلاگ است بالای صفه توضیحی آمده است:
……………………………………………………………………………………..
   خوانندگان گرامی
    تصور اول  بر این بود که در سخنان آقای غیاث آبادی سوء تفاهمی پیش آمده است لذا از ایشان در نهایت ادب تقاضا کردیم تجدید نظر بفرمایند:  http://cae.blogfa.com/post/62
    تصور بعدی آن بود که ایشان نااگاه هستند لذا اسنادی برای اطلاع ایشان ارائه شد: http://cae.blogfa.com/post/68
   اما گویا تصوراتی بیهوده است ایشان به عمد از اسناد سوء استفاده و رسما عوام فریبی می کنند!
   لذا برای اطلاع عموم:‌
……………………………………………………………………………………..
    پست ۶۲ از سوی اینجانب خطاب به ایشان در نهایت ادب ارسال شده است و پس از ارائه سند تقاضای تجدید نظر از ایشان شد که این پاسخ ایشان بر وبلاگ خودشان بود:
   رضا مرادی غیاث آبادی یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱:  به هر کسی که نشان بدهد نام‌ های «آریا» یا «آریایی» در کجای شاهنامه فردوسی بکار رفته است، یک پیاله یخ ‌در بهشت خنک با طعم زعفران و آبلیموی دست‌لمبو جایزه داده می‌شود.  جایزه‌ های قبلی که «پشمک فرد اعلای یزد» و «باقلوای شیراز با طعم هل و گلاب» بود، همچنان به قوت خود باقیست.
    باز صبر داشتم این بار در پست ۶۸ با لحنی تند تر اما مودبانه بقیه اسناد ارسال شد این اسناد در شبکه های مختلف اجتماعی انعکاس پیدا کرد تجدید نظری که نشد هیچ بازی بی هویت کردن مردم ایران توسط  ایشان از طریق تحریف اسناد توهین به اقوام مختلف کشور تفرقه انداختن میان لر و کرد و آذری و خراسانی و …  از سوی ایشان که برای رد گم کردن و فرار از زیر پاسخ علمی و ارائه اسناد موثق با تعارف باقلوا و پشمک ادامه پیدا کرد.
   شما قاضی :‌  تصور نمی کنم در این مرحله پاسخ شخصی که با تحریف اسناد ملتی را بی هویت کرده اقوام را به جان هم می اندازد و به عنوان پاسخ علمی یخ در بهشت، حلوا، پشمک و باقلوا ارسال می کند چیزی جز همان باقلوا و پشمک و مقدار تفی که برای خوردن آن نیاز است باشد.
     با سپاس از نقد شما محبت بفرمایید پس از خواندن مطالب آدرس های ذکر شده بر این وبلاگ با عنوان قاضی پاسخ خودتان را ارسال بفرمایید پاسخ شما عینا بر این وبلاگ باز خواهد شد.
با احترام،  پرنیان حامد
……………………………………………………………………………………..
    در زیر ادامه اسناد اسکاندیناوی (نروژ)،  به کوشش بزرگوار آقای سیروس حقیقی (ساسان):
   پرسش ۲۰۷۴ ساسان:  با درود دیگر و سپاس از قدردانی شما بانو پرنیان حامد و جناب انوش راوید. امیدوارم که همیشه یاور شما و هم میهنان گرامی باشم برگردان متن دیگری از سایت روزنامه باستانشناسی را در اختیارتان میگذارم. انشا الله که در پیش برد پژوهشهایتان بکار آید.
منطقه Kaupangبزرگترین شهر نروژ تا ۸۰۰ پس از میلاد بوده و گمان میرفت که مرکز بازرگانی وایکینگ باشد. اما شخصی بنام Niels Peter (دراینجا مشخص نیست که او چه کاره است) این گمانه را رد میکند و آن را نقطه پایانی جاده ابریشمی میداند که مبداء آن منطقه ای است که او آن را Khazariaخزریا / خزریه مینامد Nies Peterهمیشه در پی کسب معلوماتی درباره خزریه بود که تاریخ دانان آن را پنهان میکنند نیلس پتر با برخی از تاریخ دانان ارشد تماس میگرد تا شاید سرنخی بیابد اما آنها به او میگویند نه تنها چیزی در باره آن نمیدانند بلکه علاقه ای به دانستنش هم ندارند. تا اینکه سرانجام از برخی منابع سوئدی میشنود که پرسش هایی در آنجا مطرح است مبنی بر اینکه این خزریه ای ها بودند که مرکز بازرگانی Birka در سوئد را ایجاد کردند. Birka نقطه امن و مطمئنی است که کالا از راه ابریشم برای تمام منطقه شمال اروپا صادر میشده. به گمان او Kaupangهم نقطه مشابه Birkaدر نروژ بوده. زیرا در Kaupang پارچه های ابریشمی یافت شده که از شرق می امده.  اما خزریه کجاست؟
او میگوید خزریه منطقه ای است میان دریای خزر و دریای سیاه. جایی که یک امپراتوری نیرومند، دولتی بسیار سازمان یافته با دو پادشاه و یک ارتش مقتدر در آن مستقر بوده و بر تمامی مسیر شمال شرقی جاده ابریشم فرمانروایی میکرده و از صادر کنندگان کالا از این مسیر مالیات و عوارض دریافت میکرده. نیلس پتر میگوید آثار و شواهد خزریا در Birka -Kaupang بسیار شفاف و واضح اند و حتی Birka نامی است که از آنجا به این منطقه آمده و در اصل "bir(li)ki" میباشد که به معنی مرکز خرید و فروش کنار دریا است. حفاریها در Birkaگواه بر این مدعا است و آثاری همچون پوشاک، سکه، سلاح و یک نشان شاهانه عقاب دار در آنجا پیدا شده. او تاریخ پیدایش، درخشش و پایان این سه ناحیه را همزمان باهم تخمین زده. مراکز دیگری در دانمارک هستند مانند Ribe ، Hedeby و همچنین York ،Dublin در انگلستان که مشابه همین اشیاء در آنجا یافت شده.
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما جناب آقای حقیقی سپاسگزارم از همه زحمات شما،  اسناد  گرانمایه شما   که در پست قبلی این وبلاگ باز شد گویا مورد توجه تاریخ دوستان کشورمان قرار گرفته است که نمونه آن را می توانید بر آدرسمشاهده بفرمایید:
آیا در باب  قدمت   منطقه Kaupang  هم چیزی مکتوب است؟  پاینده باشید.
   پرسش ۲۰۷۵ مهدی:  در پرسش و پاسخ شماره ۱۰۹۹ قدیمی‌ترین ساختمان و بنا را در گریش مربوط به ۲۷۰۰ سال پیش دانسته‌اید، که کاملا درست است، اما به دنبالش فرموده‌اید "حدودا کمی پس از هوخشتره  می‌باشد".  از طرفی در جاهای دیگر تولد او را به گمانم به ۶۶۰ پیش از میلاد برده‌اید. یادم نمی‌آید در کدام پرسش کنکاش بود،  اما بخشی از همان نوشته‌اتان را در ایمیل قبلی به من نیز آورده‌اید:
"در سال ۶۱۴ ق.م. هوخشتره ماد به نینوا حمله کرد و حکومت آشور را نابود ساخته و آشوریان را در به در کرد که بیشتر آنها به غرب ترکیه مهاجرت کردند. گمان نمی‌کنم هرودوتی که اجدادش اینگونه در به در شده‌اند، علاقه‌ای به تعریف کردن از مادها یا پارس‌ها داشته باشد".  حال:
الف) آیا عبارات بالا نشان نمی‌دهند که قدیمی‌ترین بنای اژه پیش از هوخشتره ساخته شده است؟
   پاسخ پرنیان حامد:  نقد شما وارد است بر وبلاگ در این باب توضیح کامل  ودرستی نیامده است لذا اجازه می خواهم این پرسش و پاسخ شما را در پست آینده وبلاگ گفتمان  درج کنم که سوء تفاهم ها بر طرف شود با سپاس از شما.
   پاسخ شما آنچه در باب قدمت در جزایر یونان مخصوصا آتن امده است  :
 1.Propylaea, which was completed in 432 just before the outbreak of the Peloponnesian wars.
2.Acropolis was completed in 438 BC and is probably the most recognizable structure in the world
3.The small temple known as the Thission was built in 449 BC
4,Below the Acropolis is the theater of Herod Atticus built by the Romans in 161 AD and  still used today for classical concerts
5. بسی ( Bassae) عمارت این بنا بین سالهای ۴۰۰ تا ۴۵۰ ساخته شده‌است
……………………………………………………………………………………..
   همانگونه که مشاهده می فرمایید به قول خودشان عصر طلایی یونان و آتن در سالهای ۴۳۰ الی ۴۶۰ ق.م است.
……………………………………………………………………………………..
    در عصر طلایی آتن (۴۳۰ تا ۴۶۰ قبل از میلاد مسیح) اکثر معابد بزرگ با مدیریت پریکلس بازسازی شدند. «فی‌دیاس» مجسمه ساز بزرگ، ایکتینوس و کالی کراتس از معماران معروف و مسئول تجدید بنای ساختمان‌ها بوده‌اند. در طول قرن ۵ قبل از میلاد آکروپلیس شکل نهایی خود را پیدا کرد. پس از پیروزی «اوری مدون» در سال ۴۶۸ قبل از میلاد، «سیمون» و «تمیستوکلز» بازسازی دیوارهای بخش جنوبی و شمالی را به عهده گرفتند و پریکلس امر ساختن پارتنون را به «ایکتینیوس» و «فی‌دیاس» واگذار نمود.  در ۴۳۷ قبل از میلاد مسیح منیکلز ساختمان «پروپیلاآ» را آغاز نمود که دارای ستون‌ های مرمر بوده و بخشی از آن بر روی بنای دیکتاتور آتن «پی‌سیس‌تراتوس» ساخته شد. این بنای ستون دار در حدود سال ۴۳۲ قبل از میلاد به پایان رسید و شامل دو بال بود که بخش شمالی گالری نقاشی و در بخش جنوب این ساختمان معبد دارای سر ستون «معبد آتنا نایک» بوده ‌است.  پس از جنگ پلوپونزی، ساخت معبد در زمان صلح «نیسیاس» معبد در سال‌ های بین ۴۲۱ و ۴۱۵ قبل از میلاد به پایان رسید.  در همین دوران ساختمان «ارکتیوم» که مجموعه ‌ای از معابد «آتناپولیاس»، «پوسیدون»، «ارکتئوس»، «سکروپ»، «ارس»، «پاندروسوس» و «آنگاروس» که با نام «کورپورک» بود آغاز گردید. بین معبد «آتنا نایک» و «پارتنون»، معبد «برارونیون» قرار گرفته که الهه‌ای به شکل خرس است «زوآنون» یک الهه‌است که مجسمه آن ۴ قرن قبل از میلاد مسیح ساخته شده ‌است.  در پشت راهروی «فیدیاس» یک مجسمه عظیم برنزی از «آتنا پروماکوس» (یعنی جنگجوی خط اول) در سال‌ های ۴۴۸ و ۴۵۰ قبل از میلاد ساخته و نصب شده‌ است.  پایه آن ۱٫۵متر و کل ارتفاع آن ۹ متر است.
……………………………………………………………………………………..
اما دو معبد ان هم به ۶۰۰ ق.م نسبت می دهند که البته با وجود اینکه ۶۰۰ بعد از ۶۱۴ هوخشتره است،  دوست دارم به توضیح بعدی ان هم توجه کنید:
……………………………………………………………………………………..
۱. یک معبد قابل ملاحظه مقدس به نام «آتنا پولیاس» (بانوی محافظ شهر) در سده ششم قبل از میلاد مسیح بنا گردید.
۶.۲ قرن قبل از میلاد مسیح معبد دیگری به نام آرکایوس نائوس (معبد قدیمی) ساخته شد به نام معبد «ریش آبی» معروف گردید امروزه گفته می‌شود که معبد ریش آبی با معبد بزرگ ‌تر و از جنس سنگ مرمر به نام «پارتنون قدیمی» جانشین شده و بنای آن پس از پیروزی ماراتون در ۴۹۰ قبل از میلاد مسیح آغاز شد گفته می‌شود که بنای قدیمی پارتنون با حمله ایرانی‌ها در۴۸۰ قبل از میلاد مسیح ناتمام مانده،  در جنگ تخریب و به آتش کشیده و غارت و چپاول شد.
……………………………………………………………………………………..
    یک معبدی بوده صدهزار سال قدمت داشته حالا البته ببخشید نیست اما جانشین آن هست!
     این توضیحات سند نیست، اینجا بود حالا نیست، من هم بر وبلاگ نوشتم با همه اینجا نیست اما بود شما + ۱۰۰ سال هم روی آن قدمتتان با ایلام و خوزستان و جیرفت و شهداد و شهر سوخته و سیلک کاشان و …. هزاران هزار سال اختلاف دارد بیشتر هم نظرم به تخت جمشید بود چرا که آن را کپی معماری یونانی می دانند حال آنکه ستون کرنتی در ایلامی که آشور بانی پال با خاک یکسان کرد موجود بوده است (سند آن  بر وبلاگ است) و تخت جمشید تقلیدی از اجدادشان ایلامی ها بوده است نه یونانی که خود از ایلام به عاریه گرفته اند.
مطابق اسناد بالا آخرین رقمی که برای دو معبدی "که بود و حالا نیستی" که نوشتند ۶۰۰ ق.م است که اگر خوش باور باشیم و بپذیزیم که واقعا موجود بوده است ۱۴ سال پس از نابودی نینوا توسط هوخشتره بوده است. آن هم فقط دو معبد شکسته نه تمدن و پایتخت و ….
    مراقب باشید یک جزیره کرت در اژه قدمت زیاد دارد توضیح آن را ارسال می کنم اینها مهاجران قبلی بودند و فقط و فقط در این جزیره بودند (جز از توضیح زیر ورود قسمتی از آنان از مصر را هم می پذیرم) اما اینها با آتن فاصله زیاد دارند و در آتن و دیگر جزایر تا عصر طلایی هیچ تمدنی دیده نمی شود فقط این یک جزیره است.
مینوسی‌ها ساکنان جزیرهٔ کِرِت یونان بودند. ایشان از آسیای صغیر به آن جزیره مهاجرت کرده بودند. فرهنگ و تمدن ایشان آسیایی بود و به خود و تمدنشان و جزیره‌ شان به عنوان آسیایی می‌نگریستند.
   پرسش ۲۰۷۶ محمد:  چیزی که معلومه ما ایرانیا همیشه توسری خور بودیم و هستیم، نیازی به تحقیق و تفحصم نداره، تمدن ۹هزارساله داریم ولی تا اریاییها نیمدن حکومت نداشتیم (اگه منظور شما ایرانیه که تمدن جیرفت و سیلک و شهرسوخته و بین النهرینه ولی اگه اریایی بودن میگین که اونا از جای دیگه اومدن ایران و حکومت تشکیل دادن). همیشه مغول و یونان و ترک عرب و انگلیس و روسیه بهمون حکومت کردن.
هیچوقت توان اینو نداشتیم که کشورمونو خودمون اداره کنیم….. همیشه دست نشانده ها بهمون حکومت کردن و ما از ترس جونمون خفه بودیم و فقط گفتیم چشم.
حالا من کاری به اینا ندارم شما خودت استادی. ولی میخام بگم این حرفاتون چه فرقی به حال ما میکنه؟ قدرت کوروش یه زمانی ۴۶ تا کشور تحت نظرش آورد ولی الان به چه درد ما میخوره؟ والا هممون دوسداریم ارسطو و بقراط و انیشتین و امثال اینا ایرانی باشن چه برسه اسکندر!!! ولی اگه به عقب نگاه کنی جلو پاتو نمیتونی نگاه کنی میخوری زمین، ولی اگه گذاشتی زیر پات گذاشتی میری بالا بالاها.
من خودم تو ترکیه زندگی میکنم، وقتی به مردمش میگی قبلا شما راهزن و وحشی بودین و همش مستعمره ایران و روم و عرب، بدون هیچ ناراحتی و توهینی میگن ولی حالا داریم هر روز پیشرفت میکنیم و ارتش و نساجی و مواد غذایی و توریسم و… ما تو دنیا معروفه و در حال پیشرفته، یا برزیل همینطور..
استاد شما داری نون تاریخ میخوری و برا معروفیت این داستانا رو میبافی و خون اریایی ما را به جوش میاری!!! ولی همیشه تاریخ ایران و عراق هرکی خواسته تونسته بهش حکومت کنه چون جرات حرف زدن نداریم، توانایی انتخاب رهبر از بین خودمونو نداریم. احتیاجات درجه یکمون مثل مواد غذایی و پوشاک بی دلیل گرون میشه ما بجای اعتراض براش جوک میسازیم!!! انبار میکنیم جا اینکه نخریم! میلیارد میلیارد میدزدن ما جوک میسازیم، درحالی اینجاها انقد نمیخرن که قیمتش برگرده
شما بجا اینکه جنبش راه بندازیکه ببینی اسکندر کی بود و چنتا هند داریم و چطوری از گردنه بختیاری ۳۰هزارنفر رد میشن، اگه دلت برا ایران میسوزه جنبش اصلاح طرز فکر اریاییهای غیور راه بنداز، تغییر تاریخ برا تعیین حد و مرز تو این دنیای به قول خودتون قرن ۲۱ که اروپا مرز برداشته فایده ای به حال کسی نداره، فکر کن دنیام قبول کرد که اسکندر و عربم به ایران حمله نکردن… موفق باشید استاد اریایی
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  سخنان شما با وجود آنکه معیار علمی ندارد به عنوان درد و دل های شما بر وبلاگ باز خواهد شد چون تصور می کنم خیلی از افراد همچون شما دچار این گرفتاری های فکری هستند
۱ یک سوال از شما خواهم کرد ۲یک حقیقت را به شما فاش خواهم کرد ۳و به عنوان پاسخ یک جمله شعار برای شما خواهم نوشت بشینید دقیقا به ان فکر کنید.
آیا می توانید ثابت کنید آریایی ها از خارج ایران وارد شدند؟ من اسناد معتبر دارم که آغاز کوچ آریایی ها از (جیرفت، شهداد، شهرسوخته) به کل جهان را نشان می دهد.  شما به من با سند ثابت کنید آریایی ها از خارج از ایران آمدند.
   بنده یک ریال از تاریخ عایدی ندارم. نان سنگک هزار و سیصد تومان است عایدی بنده از این کار تا به این لحظه یک نان سنگک هم نشده است که نانی از این کار خورده باشم.  گذشته چراغ راه آینده است،  پیروز و تندرست باشید.
    پاسخ انوش راوید:  قرن ۲۱ زمان تخصص و تخصصی تر بودن است،  برای هر موضوع مورد نظرتان باید به متخصص مربوطه مراجعه نمایید،  این وبلاگ نیز برای علاقمندان به تاریخ است،  نه عموم عادی و گرفتار.
   پرسش ۲۰۷۷ مصطفی:  با سلام، چرا اسم رودخانه در لرستان سزار است. مگر سزار در اروپا تاج گذاری نکرد؟
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام سندی دارید که جولیوسزار در اروپا تاجگزاری کرد؟ من که سندی پیدا نکردم اسناد رومی اروپا مربوط به ۵۰ بعد از میلاد  و پس از آن است.
   پاسخ انوش راوید:  یک زمان در شهرستان بروجرد، ما خادمی داشتیم نام او سزار بود،  جویا شده بودیم چرا سزار،  گفتند هر نوزاد که سر به بالا بدنیا می آید، سزار می گویند.
   سزار = سزا = سر بالا ظاهر شدن
   س = سر + زا = زاییدن یا ظاهر شدن.
   پرسش ۲۰۷۸ میلاد:  درود و خسته نباشید،  آیا رستم که در اواخر دوره ساسانی بوده و به رستم فرحزاد معروف است همان رستمی است که به دست بهمن کشته شده؟
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما خیر، همانگونه که هر داریوشی که امروز به دنیا بیاید و به این نام  نامگزاری شود داریوش هخامنشی نیست.
   ادامه پرسش:  یکی از من پرسید هدفت از اینکه سعی داری بگی تاریخ حمله.. دروغه چیه؟ چه پاسخی بهش بدم؟
   پاسخ پرنیان حامد:  زودودن تحریف ها از تاریخ کشور ایران بازگرداندن افتخارات کشور ایران و کل خاورمیانه به محل اصلی آن از جمله کاشفان اصلی باطری، تلسکوپ، وزشه ای رزمی، کاشفان امریکا و…..
   ﭘﺮﺳﺶ ۲۰۷۹:  ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﻦ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ. ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
   پاسخ پرنیان حامد:  مهری یا میترایی یا دیویسنا.
   نظر ۲۰۸۰ خواننده:  روزهای هفته به زبان انگلیسی را توجه کنید. به زبان بابلی هم مشابه همین هاست. خدایان اسکاندیناوی هم در واقع همین ها هستند آتش، چوب، پری، خورشید، ماه…
اودین در واقع وود هست (شبیه دار و درخت) یعنی چوب که روز چهارشنبه را ونزدی می گیم. تر به معنی آتش هست ترزدی یعنی پنج شنبه و الی آخر.
   پاسخ انوش راوید:  دی = ۲۴ ساعت = یک روز و یک شب
   روز های هفته که معنی در زبان ار دارند:  کهکشان، خورشید، ماه، آتش، باد، آب، خاک، مانند سان دی = روز خورشید، سان = خورشید = پسر = طلا،  که هنوز در زبان های گالشی و محلی ایرانی گفته می شوند.
   تصویر کوه افغان در شهرستان تاریخی بن،  عکس شماره ۷۹۵۵، از http://shahre-ben.blogfa.com.
 ارگ  http://arq.ir
پرسش و پاسخ ویژه ۱۰۱
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه
      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.
   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.
   توجه ۲:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.
   عکس بادگیر چپقی سیرجان تنها بادگیر متفاوت نسبت به دیگر بادگیرهای ایران و جهان از نظر معماری می باشد.  بادگیر چپقی که تنها بادگیر ساخته شده بدین شکل است برای خانه سید علی اصغر رضوی در شهر سیرجان استان کرمان ساخته شده است.  عکس شماره ۵۵۷۱.
   پرسش ۲۰۶۰ شاهین:  درود بر شما استاد. منظورتون از دروغ های تاریخ دروغ محضه (یعنی اینکه به طور کلی چنین رخدادی وجود نداشته) یا اینکه رخداد تاریخی وجود داشته ولی توش اغراق شده؟ در واقع دارین انکار میکنین یا اصلاح؟؟
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما اصلاح می کنیم نه انکار. حتی وجود الکساندر مورخین یونانی را هم تایید می کنیم اما در تاریخ ما نام او کهرم است نه اسکندر.
   پرسش ۲۰۶۱ داریوش:  درود فراوان به آقای راوید و خانم حامد، لطفاً درباره داستان بردیا که در اینترنت و فیسبوک زیاد می گذارند نظر دهید:
داستان بردیا‌
داستان بردیا‌ یکی از مبهم ترین رویداد های زندگی ایرانیان است و چنین می آید که حقیقت رویدادها هیچگاه روشن نخواهد شد. گاهنویسان ‌یونانی با نبشته‌ بیستون همسخنند که آنکه برتخت نشسته بود نه خود بردیا، که مغی (به گفته‌ی داریوش، گئومات نام) بوده است.بردیا که یونانیها او را {اسمردیس}میخوانند و بیش از چند دقیقه با کمبوجیه تفاوت سن نداشت و برادر کوچک او بود ، در هنگام مرگ کوروش در جنوب مازندران حکومت میکرد ولی مشاور داشت و مکلف بود که بر طبق صوابدید مشاور خود حکومت کند. کمبوجیه و بردیا هر دو با یکدیگر بزرگ شدند و هر قدر این زمان میگذشت شباهت آنها با یکدیگر بیشتر میشد و در دوره کودکی برای این که با هم مشتبه نشوند رنگ لباس آنها همواره متفاوت بود.تا وقتی که کوروش زنده بود شباهت بردیه و کمبوجیه تولید ناراحتی نمیکرد برای اینکه قدرت را کوروش در دست داشت اما بعد از اینکه کوروش از دنیا رفت و کمبوجیه پادشاه شد شباهت برادرش به او وی را خیلی ناراحت میکرد. کمبوجیه از این میترسید که برادرش اگر لباس او را بپوشد مردم دچار اشتباه میشوند و نخواهند فهمید که کدام یک از آن دو پادشاه ایران است وی از آینده وحشت کرد و اندیشید که ممکن است بردیا از این شباهت زیاد خود به او استفاده کند و در صدد برآید که خود را پادشاه ایران معرفی نماید و برای اینکه مردم به شباهت بردیه با او پی نبرند امر کرد که بردیه پیوسته یک نقاب بر صورت داشته باشد.مورخین اروپایی عقیده دارند اولین شاهزاده ای که به مناسبت شباهت فوق العاده به پادشاه نقاب بر صورت نهاد یعنی او را وادار کردند که نقاب بر صورت بگذارد برادر دوقولوی لویی چهاردهم پادشاه فرانسه بود که اسمش را{حامل نقاب آهنین} گذاشتند در صورتی که نقابش از آهن نبود بلکه از مخمل به شمار می آمد منتها با چند فنر آهنین ظریف به صورت و سر متصل بود. مورخین اورپا نمی دانستند که بیست و دو قرن قبل از لویی چهاردهم پادشاه فرانسه ، کمبوجیه پادشاه ایران دستور داده بود که برادرش نقاب بر صورت بگذارد و نمی دانیم که آیا لویی چهاردهم از تاریخ کمبوجیه و بردیه آگاه بوده و به تقلید از کمبوجیه آن دستور را درمورد برادرش صادر کرد یا نه.!!کتزیاس میگوید نقابی که بردیا بر صورت داشت سپید رنگ بود. وی نظر قاطع و قطعی در مورد اینکه کمبوجیه دستور قتل برادرش را داده باشد نمی دهد. زیرا در جای از مطالبش میگویید این یکی از بدترین گناهان در امپراطوری هخامنشی بود به هم دلیل از دادن پاسخی قطعی اجتناب میکند. هرودوت و گزنفون از گاهنوسیان‌ و مردان سیاسی یونان میگویند که کمبوجیه دستور داد که برادرش را پنهانی به قتل برسانند. آریان مورخ یونانی با این گفته موافق نیست و میگویید که به چند دلیل کمبوجیه برادر خود را نکشت.
۱- علاقه فراوان بین دو برادر دوقلو.
۲ ـ دلیل دوم این است که بردیه تا موقعی که برادرش کمبوجیه میخواست به مصر برود زنده بود و یکسال و نیم بعد از رفتن کمبوجیه به مصر باز بردیه حیات داشت و سپس بردیه ناپدید نشد. هیچ کس جسد بردیا را ندید و هیچ مورخ نمی تواند بگویید که بردیا را چگونه کشتند و با جنازه اش چه کردند و زن و فرزندانش تصدیق نمودند که وقتی کمبوجیه عازم مصر گردید. لذا کمبوجیه دستور قتل برادر را صادر نکرد.
۳- دلیل سوم شهادت داریوش است، و داریوش که با کمبوجیه به مصر رفت و در آن سفر جنگی همرا او بود شهادت میدهد که دستور قتل بردیا از طرف کمبوجیه صادر نشد و شهادت مردی چون «داریوش بزرگ» که بعد یکی از بزرگترین پادشاهان ایران گشت دارای ارزش است.
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام نظر من در کتاب صفحه ۱۱۰ تا ۱۱۴ مکتوب است مقاله بالا هم ایراد های اساسی  دارد چون:
۱. جریان بردیای دروغین ( گئومات ) توسط مورخین یونانی مکتوب شده است داریوش در بیستون هم به شباهت گئومات با بردیا اشاره دارد نه کمبوجیه با بردیا!
(۱۱) King Darius says: Afterwards, there was a certain man, a Magian, Gaumâta by name, who raised a rebellion in Paišiyâuvâdâ, in a mountain called Arakadriš. On the fourteenth day of the month Viyaxana [11 March 522] did he rebel. He lied to the people, saying: 'I am Smerdis, the son of Cyrus, the brother of Cambyses.' Then were all the people in revolt, and from
 . 2. داریوش در بیستون شهادت می دهد که کمبوجیه حکم قتل بردیا را صادر کرد  خودتان ببینید:
(۱۰) King Darius says: The following is what was done by me after I became king. A son of Cyrus, named Cambyses, one of our dynasty, was king here before me. That Cambyses had a brother, Smerdis by name, of the same mother and the same father as Cambyses. Afterwards, Cambyses slew this Smerdis. When Cambyses slew Smerdis, it was not known unto the people that Smerdis was slain. Thereupon Cambyses went to Egypt
البته کمبوجیه حکم قتل بردیا را صادر نکرده است.  می دانید این روزها صنعت کپی پیست و برداشت نصفه نیمه از سخنان دیگران بسیار رایج شده است نتیجه این سیستم همین اش شعله قلمکاری است که این بالا می بینید نویسنده مقاله حتی به خودش زحمت نمی دهد کتیبه بیستون را باز کند ببیند داریوش شهادت داده است یا نداده است هر قسمت را از یک نفر دزدی می کند زیر ان را امضا می کند  "سنگ مفت گنجشک مفت " این روند کثیف را اساتید دانشگاهها  رایج کردند.  متاسفم برای این کشور.
   پرسش ۲۰۶۲ سروش:  خسته نباشید / در ویکیپدیا تناقض عجیبی هست. در لیست شاهان هخامنشی ظاهرا داریوش سوم آخرین شاه ایران نیست و پس از او اردشیر دیگری بنام Artaxerxes Vاز ۳۳۰ تا۳۲۹ شاه بوده. از دروغ و دونگ های جدید است یا آریان اینچنین نوشته. ممنون.
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام بی سوس را می گوید اردشیر چهارم. می خواهد لوح بابلی مربوط به زمان داریوش اول را به زور به داریوش سوم نسبت دهد که الکسی = ارخی  آن را الکساندر مقدونی تفسیر کند،   بسوسی که در آن به او اردشیر می گفتند را برداشته کرده اردشیر چهارم.  به گزارش لوحهای بابلی رجوع کنید.
    حالا صبر کنید برای تفسیراتشان و خلق سند برای الکساندر مقدونی مجبور می شوند اردشیر و داریوش دهم و دوازدهم را هم خلق کنند درست جریان اشکانیانی است که ۲۶۶ سال حکومت کردند یکی کردن الکساندر و اسکندر حکومت اشکانیان را کرده پانصد و اندی سال الان اشک ۲۳ هم خلق شد لذا منتظر داریوش و اردشیر دوازدهم و سیزدهم هم باشید.
   پرسش ۲۰۶۳ آلن:  با درود و سپاس / ۱۰/۱۲ سال پیش در زیر آبهای سواحل اسکندریه مجسمه غول پیکری با ارتفاع ۷ تا ۱۰ متر را پیدا کردند. هنوز از آب بیرون نکشیده گفتند الکساندر مقدونی است چون متون یونانی روی آن است. اما پس از بیرون کشیدن از آب دیگر خبری از آن نشد گویا آب شد و به زمین رفت. در اینترنت هم نام و نشانی از این مجسمه نیست. آیا این مجسمه میتواند اسکندر یا الکساندر آشوری باشد؟
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما وقتی ناگهان غیب می شود لاجرم اطلاعاتی بر آن است که نقض تاریخ نویسی و تفسیراتشان است اما از من نخواهید در باب مجسمه ای که  ندیده ام بیش از این  نظر بدهم.
   پرسش ۲۰۶۴ سعید:  درود استاد .یک سوالی داشتم با اجازتون، آیا کعبه زیگورات بوده؟.
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما خیر تصور نمی کنم زیگورات طبقه طبقه است کعبه یک مکعب است.
  پرسش ۲۰۶۵ پیام:  درود . درباره پرسش۲۰۴۸ . استاد شما در جواب دوستمان گفتید آیا شما سندی دارید که تخت جمشید آتش گرفته است!؟  بله استاد ظاهرن سند وجود دارد! در موزه ایران باستان، راهنماها ی بازدید کننده ها که از دانشگاهیان تاریخ هستند، در توضیحات خودشون به بازدید کنندگان صراحتن میگن الکساندر اومده تخت جمشید و سوزونده و … روزانه ده ها نفر بازدید کننده داره اونجا ایرانی و خارجی ک اطلاعاته آقا یا خانومه کارشناس رو همراه با تصویر در ذهن کپی میکنن ..!!! درخت ما از درون داره میپوسه!
   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما،  چرا از دانشگاهیان و موزه داران و ….  سند نمی خواهید؟  لوح بابلی مدارک ناسا، کتیبه ساسانی در تخت جمشید، علم سنگ شناسی  و …. نشان می دهند هر جا که سوخته تخت جمشید امروزی نیست از اساتید کشور سند بخواهید (لوح دایره  نیمه سوخته در خزانه تخت جمشید مربوط به آتش سوزی شوش در زمان اردشیر اول به استناد کتیبه داریوش دوم است که به تخت جمشید آورده شده است، پارچه نیم سوخته یکساله می پوسد اینها سند نیست).  درخت ما مدتهاست پوسیده نهال جدید بکارید  
   پاسخ انوش راوید:  موضوع سیاسی است و در ادامه نابود کردن و کشتن فرهنگ و هویت و ملیت و ناسیونالیسم ایرانی است،  که از دو سه قرن پیش استعمار و امپریالیسم پیگیر آن بودند.  من بارها به آنها و دیگر مراکز فرهنگی و تاریخی،  گوشزده کردم،  ولی آنها دستور دارند و مأمور و معذور و یا بی سواد و یا بی هویت و یا چیز دیگر.  وظیفه جوانان باهوش است،  که از تاریخشان دفاع نمایند،  و به دشمنان تاریخ ایرانی و هویت ایرانی،  تاریخ و فرهنگ واقعی ایران را گوشزد کنند.  درصورت کوتاهی از این موضوع،  بزودی باید با ایران خداحافظی کنند،  و آنرا مردم و سرزمین بدبخت شکست خورده از همه در کتاب های تاریخ بدانند.
   پرسش ۲۰۶۶ اندی:  آقای راوید، با سلام، من مطالبی که در وبلاگتون گذاشتید خوانده ام، اما دلیل اینکه این مطالب تا کنون تبدیل به کتاب یا مقاله نشده است را متوجه نشده ام، شما و بانو پرنیان با استفاده از مدارک و مستنداتی که ارایه دادید بهتر از هر کس دیگر به نقاط کور و تناقضات تاریخی که برای ایرانیان نوشته اند اشاره کردید، اما ای کاش مطالبی اثباتی را توسط کتاب ها یا مقالات ارایه میکردید،  در روزگاری که هر بی سوادی کتاب چاپ میکند و تاریخ (عمدا) دستکاری شده ایران را بیشتر و بیشتر بر هم میزند وجود کتاب ها و مقالاتی از جانب امثال شما و بانو پرنیان از واجبات دوستداران تاریخ ایران است. به امید اثبات حقایق تاریخی ایران و روسیاهی جاعلان تاریخ.
   پاسخ انوش راوید:  سپاس از توجه شما و همه جوانان باهوش ایران،  و امیدوارم جوانان باهوش متخصص پیگیر باشند.
   پرسش ۲۰۶۷ ایلیاد:  درود بر شما. متن شما بسیار محققانه و دارای استدلال قوی و متین, ابتدا آنچه را فرمودید مقداری بطور بازنشر در کامنت میآورم و بعد از آن یک سوال دارم. شما فرموده اید: " آتش سوزی تخت جمشید به دست اسکندر، و یا هر کس دیگر دروغ بسیار بزرگی است، که دشمنان تاریخی برای خوار کردن ایرانی ها گفته اند، این بنای شکوهمند هـرگز توسط مهاجمان غـارت نگردید و آتش زده نشد. نویسنده هایی که قرنها بعد کتاب پیروزی مقدونیها را نوشته اند، شناختی از تخت جمشید نداشتند، و نوشته اند که بیشتر قصر از چوب سدر بوده، که درست نیست، تخت جمشید را در سنگ، و روی سنگ و با سنگ ساخته بودند، آتش سوزی دروغ است، و از نظر علمی کاملا رد میشود. سنگ آهک کربنات کلسیوم caco3است که زیر فشار یک آتمسفر، در گرمای ۸۹۴ درجه با گرفتن ۳۹۱ کالری گرما هر گرم، میپزد و به ۴۴ درصد co2و ۵۶ درصد caoتجزیه میشود. گاز co2به هوا میرود و آهک زنده caoمی ماند. آهک زنده با آب ترکیب شده، آهک شفته ca(oh)2میشود، و۲۸۰ کالری گرما از هر گرم آزاد میگردد. بعضی از البسه و فرش و اشیاع یافته شده درتخت جمشید، که اثر سوختگی دارد متعلق به آن دوره نمی باشد، و از نظر علمی غیر ممکن است، در طول تاریخ و چند صد سال گذشته ، حاکمان و گردشگران، عشایر و چوپانان، از آن مکان استفاده میکردند، و برای امورشان آتش اندک هم می افروختند، و تعدادی از اشیاء در نظر فنی متعلق به آنها است. جویندگان گنج در طول زمان از این مکان تا توانسته برده اند، بویژه عوامل استعمار و یهود، که بنام تاریخ دان می آمدند، ولی برنامه داشتند که غارت کنند، و به دروغ بگویند که مقدونی ها غارت کردند، و آتش زدند. دانستن واقعیت های تاریخ میتواند برایمان گنج باشد."
  اما سوال: چه کسانی و در چه دوره ای تخت جمشید را تخریب کردند؟ به قصد یا عدم قصدشان فعلا برایم سوال نیست, اما به هرحال در یک مورخه ای تخت جمشید منهدم شده, و شما ثابت کردید که در زمانهایی که مورخین گفته اند نمیتواند باشد, اما نفرمودید در چه مورخه ای بوده, یا شاید من بطور کامل مطالب شما را هنوز نخوانده ام. با سپاس
البته امکان های بسیاری میتواند لحاظ شود؛ منجمله ترک پایتخت در یک دوره ای و متروکه شدن و در اثر باد و باران و سایر عوامل تخریب شده باشد. مثل تیسفون کهنه,که با تاسیس تیسفون جدید, در عهد ساسانی متروک و مخروب شد. و احتمالات دیگر. __ و شما به کدام نتیجه رسیدید؟ قبلا از پاسخگوییتان سپاسگزارم
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام مکانی که مورد استفاده نباشد کم کم ویران می شود . ۱۳۹۴ سال مذهب ایرانیان اسلام و به آیین  های کهن علاقه ای نداشتند. شما الان یکی از  مساجد را ۱۳۹۴ سال دست نزنید آیا خراب نمی شود؟ اخرین اثر مکتوب در تخت جمشید مربوط به اوایل دوران ساسانی کتیبه ای است که از برپا بودن این مکان سخن می گوید به گزارش لوحهای بابلی رجوع کنید  پاینده باشید.
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما عزیز، در این باره در وبلاگ زیاد توضیح نوشته ایم،  درصورتیکه می خواهید تخصصی از تاریخ بدانید،  نه داستانی که سعی کردند آموزش دهند،  لازم است که وبلاگ و لینک های آن را کاملاً ورق بزنید.  بسیاری از مکان های مقدس در تاریخ ایران و جهان بدلیل تغییر دین مخروبه شده اند،  در مصر بفراوانی یافت می شوند،  در اینکا و آزتک و.. در آنکور و مایا و…، تخت جمشید هم مانند یکی از آنها است،  جهت اطلاع بیشتر به مطالب وبلاگ مراجعه نمایی.
   نظر ۲۰۶۸ مریم:  خدا حق است و آنان که حقیقت را آشکار میکنند جلوه ی خداوندند. درود بر استاد راوید و بانو پرنیان.
   پاسخ انوش راوید:  مهمترین موضوع آشکار کردن دست های استعمار و امپریالیسم در دروغ نویسی در تاریخ بخاطر مقاصد خودشان است.
   نظر ۲۰۶۹ عباد:  صد در صد منافعی در این دروغپردازیها در تاریخ نهفته است.
   پاسخ پرنیان حامد:  اگر منظور شما تاریخ نویسان غربی و آکادمیک هستند،  منافع سنگین دارند ساختن تمدنی که ندارند و کوبیدن رغیب با تمدن کهنی که دارد. 
   پرسش ۲۰۷۰ مهرداد:  با عرض سلام، در وبلاگ ارگ نوشته اید: سلسله سلوکیان داستانی بیش نیست، که برای سرهم کردن آن با مشکلات بسیاری رو برو بودند، به نوشته های تاریخ اکادمی علوم شوروی مراجعه نمایید، چون امکان دسترس به آن کتابها برای عموم کم است، من در مقالات از آنها استفاده می کنم. هیچ اثر تاریخی واقعی و عینی از سلوکی در دست نیست. در نوشته های تاریخ اکادمی علوم شوروی چه نوشته؟ ممنون
   پاسخ انوش راوید:  دیگر آنها را بی خیال،  تحقیقات جامع و مستند از جانب بانوی گرامی پرنیان حامد درباره سلوکیان انجام پذیرفته که در همین وبلاگ است.
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام . وبلاگ گفتمان را مطالعه بفرمایید هزار بار نوشتم سلوکیان پادشاهان سوریه بودند و ۱۷ سال بعد از الکساندر بابل را فتح کردند و گاهی به ایران دست درازی می کردند که در اکثر جنگهای آنان در نهاوند و یا شوش کشته شدند لذا جمله شما را تصحیح می کنم چنانچه نیاز به سند بیشتر دارید بفرمایید.
   ورود الکساندر به افغانستان و هند امروزی و مرکز ایران و  سلسله سلوکیان در ایران داستانی بیش نیست.
   پرسش ۲۰۷۱ سهیل:  با سلام و درود فراوان، در این وبلاگ شما گفته اید:  الکساندر = ال کساندر شخصی با نژاد یون(هیون- خیون در اوستا)، که به نظر از نژاد آشوری ها بوده، در محلی به نام ارکه لائوس متولد، و در سال ۳۲۰ ق.م به استناد تاریخ باز مانده در ایران، به کاخ پادشاه گشتاسپ در باکتریا حمله کرده، و برای مدت کوتاهی فاتح ایران بوده. این سخن پاک مارا گیج کرده.حالا روشن کنید تاریخ آغاز و پایان سلسله هخامنشی کی بود؟
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،   
1. تاریخ میلاد ایراد دارد . تولد عیسی ۱۹۵۲ سال پیش بود نه ۲۰۱۵ سال پیش ۶۳ سال اختلاف
۲ . مبداء تاریخ اسکندری ۳۱۱ ق.م را نشان می دهد نه ۳۳۰ و نه ۳۲۳ ق.م اینجا هم ایرادی دیگر
مطابق نوشته تاریخ ایران اسکندر به سال ۶۵ ق.م  بود + ۲۲۲ سال هخامنشی مکتوب = ۲۸۷ ق.م
۲۸۷ ق.م الی ۶۵ ق.م .  2239 پیش  کوروش کبیر وارد بابل شد. 
    نگران قدمت تاریخ  هخامنشی در ایران نباشید کل زمان های تاریخ جهان بر مبنای هخامنشی استوار است اگر قدمت هخامنشی کم شود قدمت کلیه  وقایع  و تواریخ  جهان کم و به ما نزدیکتر می شوند. حقیقت را پیدا کنیم تا اینگونه در کشورمان از تناقضات سوء استفاده نکنند و موجودیت یک سلسله حکومتی کشورمان را با این تناقضات زیر سوال نبرند.
   ــــ  با سلام حضور خوانندگان عزیز،  یاور گرامی ساسان از نروژ اطلاعاتی را در اختیار ما قرار داده اند با سپاس از زحمات بی وقفه ایشان سخنان ارزنده ایشان عینا برای اطلاع شما بر وبلاگ  باز می شود. ایشان سعی بر یافتن اسناد بیشتر برای اثبات حقانیت سخنان فردوسی و ادعای صفحات ۱۹۵ الی ۱۹۸ کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" دارند که از کوشش ایشان  از صمیم قلب سپاسگزارم.  صفحات ۱۹۵ الی ۱۹۸  کتاب برای اطلاع خوانندگان  در ادامه اسناد ایشان کپی خواهد شد.  پرنیان حامد
نظر ساسان:  سلام / در مورد اشیاء کشف شده در نروژ به باستان شناس نروژی نامه ای نوشتم اما پاسخی نیامد. باز هم صبر میکنم شاید جوابی بدهند/ مقاله دیگری در سایت هست که بی ارتباط با تاریخ و تمدن ما نیست.
اُودین Odinنام سرکردهٔ ایزدان در اساطیر اسکاندیناوی است. باستان شناس سرشناس نروژیThor Heyerdahتئوریی ارئه داده بر این مبنا که اساطیر و افسانه های کهن اسکاندیناوی از آذربایجان سرچشمه گرفته. او بس از پی بردن به تشابهات فراوان در نامهای جغرافیایی میان این دو سرزمین تئوریش را ارائه داد وی مدعی شد که این نامها با کوچ مردمانی از این سرزمین به اسکاندیناوی به آنجا آمده، او بدیل اظهاراتش اماج انتقادهای شدید از سوی زبان شناسان و تاریخ دانان قرار گرفت. اما پژوهشهایی زبان شناسی نیز به این تئوری که زبانهای اسکاندیناوی بر اثر کوچ اقوامی از اطراف دریای سیاه به آنجا شکل گرفته نیز قوت داد. سرانجام موزه Kon-Tikiدر اسلو به فردی بنام Sturla Ellingvågماموریت داد تا در این زمینه پژوهش کند. او با همکاری دانشگاه کپنهاگ به قفقاز سفر کرد تا نمونه های از DNAرا گردآوری کند و سپس به گرجستان رفت و با ۴ پرفسور از چهار کشور دیدار کرد تا آنها در این پروژه شرکت دهد. او در ادامه ماموریتش هشت کارشناس را با خود همراه کرد و سپس به دره ای دور افتاده در گرجستان رفت و با مجموعه از جازبه های فرهنگی روبروشد که به دنبالش بود. او برای یافتن ریشه های مشترک خویشاوندی و ژنتیک میان مردم اسکاندیناوی و این منطقه به همراه دختر thorبه آذربایجان میرود و با همکاری دولت آنجا و اداره مهاجرت آذربایجان به گردآوری نمونه های DNAمی پردازد هرچند که چیزی در مورد جزییات این پژوهش ننوشته اما او به درست بودت تئوری Thorاذعان میکند
نام Odinبرگرفته از اودیان است که یکی از اقوام آذری است که به زبان اودی حرف میزند. در افسانه های نروژی به گرهی از خدایان بنام æserهم بر میخوریم که احتمالا آذر خودمان است. Odinدر بسیاری از تصاویر با کلاه شبیه کلاه مادها نشان داده شده.
    موضوعی که یادم رفت بگم Trollیا هیولای غول پیکری است که در اساطیر کهن اسکاندیناوی مهم ترین جایگاه را دارد. چنانکه در کتاب به آن اشاره کردید بنقل از فردوسی اسکندر پس از اردو زدن در شمال اروپا، جایی که سرد و تاریک است حرکت میکند و در پشت کوهی با اژدهایی روبرو میشود. جالب است که trollدر اساطیر نروژی در بالای کوه ها زندگی میکند و دشمن آفتاب و فرهنگ های بیگانه است و با دیدن نور خورشید به سنگ تبدیل میشود. نماد این غولها در بسیاری از کوه های نروژ مانند برگن دیده میشود و نروژی ها تندیس آن را به هم دیگر و جهان گردان هدیه.
  دوباره چنانکه پیشتر به آگاهیتان رساندم کتیبه اوستایی در نروژ یافت شده. یابنده این سنگ نوشته Geir Åsenمیباشد. او۳ سنگ متعلق به ۱۲۰۰ پس از میلاد در یک کلیسا یافته بود اما متوجه سنگ دیگری شد که ارتباطی با ۳ سنگ دیگر ندارد و بنظر نمیامد که برای دکور در آنجا تعبیه شده باشد. برای گشودن رمز این سنگ به مطالعه دبیره های باستانی آسیایی پرداخت و شباهت زیادی میان آن و دبیره اوستایی یافت. او سرانجام موفق به گشودن رمز این کتیبه شد و آن را چنین ترجمه کرد.
"GYA-GA-THA TA-PA-WA-DA ".
Never come Gatha Come never Wada
او به برسی واژه Wadaپرداخت و دریافت که این اصطلاحی مشترک میان مردم شمال اروپاست با بخش های غربی آسیا. ایرانیان و اروپاییان خدایی داشتند بنام Wadaاین خدا در میان اقوام ژرمن Wadiنام داشت wadaدر افسانه های برخی جزایر بریتانیا نیز نمود دارد و در شمال آلمان به آن Watiمیگویند. wadaکوتوله جنگجویی است که دائما به آب پیوسته است. او شمشیر برنزی یافت شده در همین مکان را با Wadaمرتبط میداند Gathaنیز مجموعه تسبیحات مقدسی است که برای خدای ایرانیان باستان نوشته شده.  Geir Åsen  به شباهت شگفت آور DNAمردم جنوب شرقی نروژ و جنوب غربی سوئد با مردم آذربایجان و جنوب شرقی دریای سیاه اشاره میکند.  او تصویر این سنگ نوشته را به کارشناسان ایرانی ارائه داده و امیدوارست که مورد تائید آنان نیز باشد.  نویسنده این مطلب (توجه داشته باشید که نویسنده Geirنیست).  در پایان مینویسد که این مقاله او را به یاد آنچه که فرد دیگری بنام Frans -Arne Stylegarدر باره تاثیر اسب سواران ایرانی بر مردم اسکاندیناوی نوشته می اندازد.  تصویر این کتیبه در این وبلاگ موجود است:
   پاسخ پرنیان حامد:  با سپاس از شما،  صفحات ۱۹۵ الی ۱۹۸  کتاب:
   اسکندر سپس به شهر نرم پایان می رسد!  حال این اشتباه نقطه گذاری و این تجسم افسانه ای از انسانهای نرم پا از خود فردوسی بوده است یا آنکه بازنویسی های مکرر شاهنامه باعث این اشتباه شده است را نمی دانیم. آنچه مسلم است این لغت نرم پایان نیست و نرم آنان است. نمی دانستند صحبت از نژاد مردمی از اروپا با نام نرمانان است افسانه سرایی کرده اند! اسکندر با نرمانان جنگیده و پیروز می شود و بدین ترتیب فاتح نواحی شمالی فرانسه و اروپا می شود. از آنجا اسکندر به شهری می رسد که مردم آنجا پذیرای او می شوند در این مکان اسکندر با لشکرش مدتی اردو زده استراحت می کنند.  سپس حرکت کرده به کوهی می رسند که پشت این کوه اژدهایی می باشد و این کوه به احتمال زیاد در اسلو و در اسکاندیناوی می باشد.
      اسکان دینا وی را می توان به زبان پارسی اشکان دین آور خواند.   اسکاندیناوی ریشه لغتی در در زبان این منطقه ندارد. علت این نامگذاری بر این ناحیه را نام قومی می دانند که در سوئد با نام اسکانیا (اشکانیان!) می زیسته اند. گویند این گروه دزدان دریایی بودند که ساکن سوئد شده اند. باز هم فاتحان آشنایی که به جای مهاجمان دریایی آنان را دزدان دریایی نامیده اند! در اسکاندیناوی هنوز معبد میترایی یافت نشده است اما اینکه چرا روایت فردوسی را در اسلو انگاشته ام علت نقاشی است که در اسلو بر روی تخته سنگی کنده کاری شده است. در این حکاکی مردی با کلاه مادی (فریگی) به چشم می خورد که در حال کشتن اژدهایی است.
   عکس شماره ۶۶۳۸ ،  این مرد احتمالا با نژاد اسکانیا که در حال کشتن اژدها می باشد و کلاه مادی بر سر دارد و با روایت شاهنامه فردوسی مطابقت کامل دارد خود اسکندر است.  اسکندر پس از کشتن اژدها به کوه دیگر میرسد که بسیار بلند بوده بر قله آن مردی مرده بر تخت زر بوده است و سپس:
دو منزل چو امد یکی باد خواست <><> و از ان برفها گشت با کوه راست
تبه  شد  بسی  مردم  پایکار <><> ز سرما و برف اندر ان روزگار
بدان سخت سرما دو منزل برفت <><> چو امد بنزد یکی شهر تفت
   و در این ناحیه گرفتار آتشفشان می شوند:
بر آمد یکی دود و ابری سیاه<><> بر اتش همی رفت گفتی سپاه
    به شهری می رسد و سپاهش در ان شهر یک ماه استراحت می کنند.  سپس به جزیره زنان میرود که با نام هروم (خورشید) خوانده شده و فقط زنان در آن زندگی می کنند.  در اسطوره های سلتی در سفر بران می خوانیم:
    بران و افرادش به جزیره ای سفر می کنند که سرزمین زنان نامیده می شود. آنها برای مدتی در آنجا اقامت می گزینند و از آنجا به ساحل ایرلند باز می گردند ….  این جزیره زنان باید جزیره ای در میان آبهای بین اسکاندیناوی و جزایر بریتانیا بوده باشد.  از آنجا لشکر را به مغرب می کشد فردوسی مردم این ناحیه را چنین وصف کرده است:
همه روی سرخ و همه موی زرد <><> همه در خور جنگ و روز نبرد
   روی سرخ, موی زرد, سرما و برف شدید, نزدیک به ظلمات, و مردمی مهاجم دریایی از نژاد اسکانیا (اشکانیان).  آیا جای شکی باقی می ماند که اسکندری که سرگذشت او در تاریخ ایران مکتوب است از خاندان اشکانیان و فاتح اسکاندیناوی بوده است!
   اسامی چون تنگه اسکاژراک, الو روم, اسکین, اسکاگن, اسکیو, جزیره هیترا (میترا؟), رود برگ, دریاچه هور, ناوران, اوسن (کی کاووس؟) و … در اسکاندیناوی ریشه از زبان پارتی دارند!
    سپاسگذاریم از دولت و ملت اسکاندیناوی که این اسامی را بدون تغییر فراوان برای ما آیندگان نگهداری کرده اند.
    در این منطقه همچنین چشمه ای موجود است که خورشید در موقع غروب در آن فرو می رود. اسکندر نامه این منطقه را پس از خروج او از ظلمات آورده است فردوسی قبل از ظلمات این چشمه اقیانوس اطلس شمالی است که چنانچه زمین را مسطح فرض کنیم خورشید در موقع غروب در آب آن فرو می رود. این روایت قبل از اسکندر در مکتوبات گیلگمش نیز موجود است. او نیز به احتمال زیاد خود را به اقیانوس اطلس جنوبی رسانده و شاهد صحنه فرو رفتن خورشید در اقیانوس بی کران بوده است.
    به روایت فردوسی از این محل اسکندر با تنی چند از سپاه و خضر به دنبال آب حیات وارد ظلمات می شود. و بدون یافتن این آب پس از دیدن کوه بلندی که سنگهای آن جواهر بوده است و بدون گروه دوم که به سرپرستی خضر بوده اند از ظلمات خارج می شود. این خضر می تواند از نوادگان حضرت خضر باشد, می تواند همراه و دوستی باشد که تشابه اسمی با حضرت خضر به زمان افریدون داشته  و …. چون گم شده و از بین رفته اند انگاشتند که آب حیات را یافته و جاودانند!
    اسکندر از ظلمات خارج شده به شهری می رسد فردوسی می نویسد:
سوی باختر شد چو خاور بدید<><> ز گیتی همی رای رفتن گزید
تصویر بومیان استرالیا در غل و زنجیر انگلیسها در همین ۶۰ سال پیش،  عکس شماره ۷۹۴۱.
ارگ  http://arq.ir
پرسش و پاسخ ویژه ۱۰۰
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه
      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.
   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.
   توجه ۲:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.
عکس آگهی فروش پایان نامه های تقلبی و ربایش علمی در ایران،  عکس شماره ۷۸۷۲.
   پرسش ۲۰۴۳ امیر:  هما یا شیردال؟  درود خوب هستید؟  استاد بنده در حال نگارش یک کتاب  pdfدر مورد جانور های افسانه ای ایران هستم.  یک مسئله هست که نتوانستم جوابی برای ان پیدا کنم، این ستون در شهر پارسه هم به شیردال نسبت داده میشود هم به هما.
این سرستون هم شبیه به شیردال هست هم پرنده ی هما،  عکس شماره ۷۸۷۳.
اینکه کدام یک است کمی سخت است، بیشتر به شیردال میماند و هخامنشیان برای تمام سرستون ها یک حکاکی از مبارزه شاه با ان موجود دارند که در این مثال شاه هخامنشی با یک شیردال میجنگه و چاقو را در شکمش فرومیکند.  اما ان شیردال با این  سر ستون فرق دارد نخست ان شیر دال شاخ دارد و ظاهرا سرش شیر هست نه عقاب که اگر سرش هم شیر باشد شیر دال محسوب نمیشود و بنابراین این سرستون هم شیر دال نیست و هما است.
بنده چون تصاویر با کیفیتی در اختیار ندارم نمیدانم ان شیردال نقش بسته که با شاه هخامنشی درگیر شده سرش شیر هست یا عقاب در نهایت میخواستم بدانم نظرتان چیست این سرستون  که عکسش را در بالا نمایش دادم دارد یک شیردال را نشان میدهد یا یک هما؟
http://up.ashiyane.org/images/1ght6p3bmgfhowxiszbo.jpg
این هم احتمالا همان موجودی است که شاه هخامنشی با ان میجنگد البته ان یک شاخ دارد و این ۲ شاخ،  لازم به ذکر است برای عکس بالا اسمی پیدا نکردم ولی میدانم شیردال نیست،  عکس شماره ۷۸۷۴.
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  تصور می کنم عکسها گویای همه چیز هستند،  فکر می کنم نماد بالا همای،  و نماد پایین شیردال است،  و شاهان هخامنشی مشغول جنگ با هر دوی آنان هستند.
   پرسش ۲۰۴۴:  درود بر شما با تشکر،  لطف کنید در مورد نخش های احتمالی گوپت و مانتیکور در پارسه هم مطلبی بنویسید.  زیرا بنده فک میکنم در پارسه نخش هایی که بدن گاو دارن گوپت و ان هایی که بدن شیر دارن مانیتکور یا مرد خوار باشند.  یک نماد درگیری شاه هخامنشی با شیردال (البته اگر شیر دال باشد زیرا بر خلاف باقی شیردال ها یک شاخ دارد.) نیز وجود دارد که در ان شیردال بالدار با دم عقرب به نگاره کشیده شده است. (اورده شده مرد خوار هایی که بال دارند نمیتوانند دم اژدها داشته باشند و دم ان ها عقرب است) با اینحال در این باره مطمئن نیستم.  موفق باشید.
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما،  توجه داشته باشید،  من نمی توانم مطلب بنویسم این کار تخصص می خواهد،  این در تخصص من نیست تنها سعی می کنم به شما کمک کنم در همین حد،  نه بیشتر،  تصور می کنم شیر در نماد  شاه هخامنشی شاخ ندارد،  شما هم دوباره دقت کنید آن که می بینیم خنجر دوم  فرو رفته شاه در سر شیر است،  نه شاخ.  تکرار می کنم این کار خود تخصص جدا می خواهد من باستانشناس نیستم به یک باستانشناس رجوع کنید،  با سپاس.
   نظر ۲۰۴۵:  درود ، وقت بخیر،  استاد من جایی بودم بحث اتفاقی راجع به اسکندر پیش اومد. یکی از دوستان یه سری صحبت ها راجع به اسکندر کرد که جالب بود واسم ..! گفت که اسکندر فرمانده ی دسته از افراد بوده تو دستگاه شاهنشاهی که محافظین خزانه سلطنتی بودن ..! و دست به شورش میزنن به فرماندهی اسکندر و حالا بعد از زد و خورد و … نزدیک ۷۰ روز تو ایران شورشش طول میکشه و زمانی که در حال فرار بوده نزدیک سمنان ..! میگیرن میکشنش …. استاد یک شعر هم راجع به سکندر خودمون "بی پیر به ظلمات نرو گر سکندره زمانی"  زنده باد ایران.
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام آیا می توانید از ایشان بپرسید اسناد ایشان در این باب چیست؟ این سخنان را از  روی کدام سند گفتند جایی چنین چیزی مکتوب است؟ یا حداقل این اعتقاد سینه به سینه کدام ایل و قوم در ایران است؟
   نظر مصطفی ۲۰۴۶:  با سلام، در مورد سوال ۲۰۳۹ روستای پلاعین.  این روستا در خروجی ۵کیلو متری جاده تهران- قم است ولی خوب این کجا و آن کجا؟!
   پاسخ پرنیان حامد:  باسلام و سپاس  در باب سوال ۲۰۳۹ تحقیق می کنم و واقعا  امیددارم که ارتباطی با پلا محل تولد الکساندر نداشته باشد .
   پرسش ۲۰۴۷:  درود، خیلی وقت پیش از شما در مورد پاپیروس های کتابخانه ملی اتریش پرسیدم اما پاسخی نگرفتم. در کتابخانه ملی اتریش میزان هنگفتی پاپیروس که در زمان پایان دولت ساسانی به چند زبان نوشته شده کشف شده. این اسناد احتمالا مربوط به وقایع همین دوران است آیا شما از محتوای آنها خبر دارید؟  آیا تاریخ نگاران هندی چیزی در مورد وقایع مربوط به یورش الکساندر نوشته اند یا آنها هم مانند ما تنها به اسناد یونانی تکیه کرده اند؟
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما از پاپیروسهای کتابخانه اتریش اطلاعی ندارم چون به دنبال اسکندر بودم نه اعراب و ساسانی.  تاریخ نگاران هندی چیزی در باب یورش الکساندر ننوشتند و حتی نام پادشاه هند مکتوب در وقایع یونانی و محلهای مکتوب توسط مورخین یونانی در کشور هند امروزی وجود خارجی ندارد.
   پرسش ۲۰۴۸ مهدی:  درود جناب راوید عزیز.  بنده سابقا می خوندم که داریوش پسر کوروش هست و جدیدا می خونم که داریوش پسر پسر عموی کورش بود. و حالا روایتی دیگر از اینکه داریوش دشمن کوروش بوده؟ مقداری سردرگمم اگه ممکنه یک راهنمایی کوچک بفرمایید ممنون میشم.
     آیا روایات وحشیانه منسوب به داریوش در بیستون از نقل خودش حقیقت دارند؟ این با نقل کتیبه ای که می گوید من با درستی فرمانروایی کردم و حافظ مردمم خشم نمی کنم در تضاد است.سپاس
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما کدام سند نوشته است که داریوش کبیر پسر کوروش بود؟  کوروش دو پسر داشت با نام کمبوجیه دوم و بردیا.  داریوش مطابق نوشته خودش پسر هیستاسپ پسر ارسام پسراریارمان پسر تایسپه (چش پش) بود.
(۲) King Darius says: My father is Hystaspes; the father of Hystaspes was Arsames; the father of Arsames was Ariaramnes; the father of Ariaramnes was Teispes; the father of Teispes was Achaemenes
کوروش مطابق نوشته خودش پسر کمبوجیه  اول پسر کوروش اول پسر تایسپه (چش پش) بود.
I am Cyrus, king of the world, great king, mighty king, king of Babylon, king of Sumer and Akkad, king of the four quarters,
the son of Cambyses, great king, king of Anšan, grandson of Cyrus, great king, king of Anšan, descendant of Teispes, great king, king of Anšan,
   بیستون منسوب به داریوش نیست کتیبه شخص خود داریوش است،  اما منظور شما از وحشیانه چیست؟  البته بعد از کوروش که در آن زمان یک استثنا بوده است همه شاهان قبلی و بعدی وحشی به نظر می آیند اما هر شاهی برای آنکه به مقام برسد در این جهان آشوب ها را سرکوب کرده است،  حتی در یک انقلاب نیز کلی از مردم وحشیانه کشته می شوند.  در جنگ ها مردم بی گناه وحشیانه کشته می شوند چرا راه دور می روید در جنگ ایران و عراق چند نفر وحشیانه کشته شدند؟
   برای یک بررسی تاریخی باید بی طرف بود داریوش مانند همه پادشاهان و سرداران عالم برای به مقام رسیدن شورش ها را سرکوب کرده است کاری که همه در این جهان کرده اند بعد از آنکه به شاهی رسید کلی به آبادانی در ایران خدمت کرد که باید سپاسگزار باشیم.
    اما به عنوان یک پژوهشگر بی طرف مسئله آخری که مطرح کردید از سوی خود من هم در ایران مطرح شده است که در کتاب هم مکتوب  است سوال این است که چرا مردم ا بر علیه داریوش شورش کردند اگر کسی که او کشته بردیای دروغین بوده است؟  لذا با وجود تمام دفاعی که از داریوش کردم معتقد هستم شخصی که داریوش کشته است خود بردیا پسر کوروش بود و مردم شورشی تنها بعد از به دنیا آمدن خشایارشا نوه کوروش آرام گرفتند.
پرسش ۲۰۴۹ مسعود:  سلام اقای راوید ، وقت شما بخیر. آیا کتیبه ای در مقبره کورئش در پاسارگاد بوده که الکساندر اونو بخونه و بعد گریه کنه؟؟؟ یا نه این هم دروغ است که ساخته دشمنان و استعمار است؟؟؟ من منتظر جواب شما هستم. باتشکر.و این نوشته این است.
  اسکندر مقدونی کسی که با حمله خود به ایران تخت جمشید را به آتش زد و با جنایاتی که کرد وقتی برای خراب کردن مقبره کوروش رفت با کتیبه ای مواجه شد که با خواندن آن به گریه افتاد و از خراب کردن مقبره کوروش منصرف شد متن این کتیبه بدین شرح است:  ای آنکه بر خاک من می گذری، بدان و آگاه باش که پای بر خاک کسی نهاده ‌ای که در تمام زندگی نگاهبان نیکی بوده و جز به اندیشه و گفتار و کردار نیک با کسی رفتار نکرده است. بدان شهریاری من موجب آزار هیچ انسان بیگناهی نشده. بدان که سرزمین پارس بسیار گسترده بوده و در تمام این گستره هیچکس توان زورگویی بر ناتوانی را نداشته. بدان که ارتش من، ارتش رهایی‌بخش همه انسانهای ستمدیده بوده و من بدون چشم داشت به تاج و تخت و دارایی آنها همواره یار و پشتیبانشان بودم. پس به پاس نیکوییهای من این یک وجب خاک را بر من ببخش.
   پاسخ پرنیان حامد: با سلام از ایشان بپرسید:
  1 ــ  این کتیبه کجاست ؟ ما جز این چند خط در کل پارسه کد چیز دیگری نیافتیم؟‌
adam \ kuruš \ xšâya-
thiya \ haxâmanišiya
I, Cyrus the king, an Achaemenid.
Kûruš \ xšâyathiya \ vazraka \ Kabûjiya
hyâ \ xšâyathiyahyâ \ puça \ Haxâmanišiya \
thâtiy \ yathâ […]
[… …] akutâ [… ]
Cyrus the great king,
son of Cambyses the king, an Achaemenid,
says: When […] made […]
   اگر ایشان در این باب از مورخین یونان استناد کردند بفرمایند کدام مورخ چنین چیزی مکتوب کرده است،  استرابو  از قول اریستوبولوس نوشته بر کتیبه آمده است،  "مردم من کوروش هستم کسی که شاهنشاهی پارسیان را به وجود آورد و پادشاه آسیا بود در این زمان بر من رشک مبر".
  او اضافه می کند اونسیکریتوس همراه الکساندر گفته بر کتیبه نوشته بود:  اینجا من خفته ام کوروش شاه شاهان به زبان یونانی!  با خط پارسی و به زبان پارسی (زبان یونانی خط پارسی روی مقبره کوروش)!
 پلوتارک  میگوید بر کتیبه آمده است:  ای مرد هنر تو هرچه هست و از هر کجا آمده باشی من کوروش هستم کسی که شاهنشاهی پارسیان را پی نهاد بر من و بر این حاکی که جسد مرا در بر دارد رشک مبر
اریستوبولوس گفته جسد در تابوت طلا بود پلوتارک نوشته در خاک بود !
  2 ــ  از ایشان بپرسد،  کتیبه که اینجا نیست اما چنانچه بخواهیم به مورخ یونانی استناد کنیم اصلا پرس پولیس در این محل ها نخواهد بود.
then routed the third line and won the pass, and killed most of the troops of Ariobarzanes.30
69 1 Now he set out on the road to Persepolis, and while he was on the road received a letter from the governor of the city, whose name was Tiridates.31 It is stated that if he arrived ahead of those who planned to defend the city for Dareius, he would become master of it, for Tiridates would betray it to him. 2 Accordingly Alexander led his army on by forced marches; he bridged the Araxes River and so brought his men to the other bank.32
  مطابق این نوشته دیودور الکساندر پس از کشتن اریوبرزن تازه از رود ارس گذشته است!
   3 ــ  از ایشان بپرسید آیا ایشان مطمئن هستند اسکندر در تاریخ  ما که زمان او را ۶۵ ق.م  مکتوب کرده اند  همان الکساندر مورخین یونانی است و آیا ایشان مطمئن هستند که مورخین یونانی که اولین آنها ۳۰۰ سال بعد از الکساندر مکتوب کرده است دو واقعه  اسکندر و الکساندر را باهم قاطی نکرده است؟
   4 ــ  از ایشان بپرسید سندی دارند که تخت جمشید امروزی سوخته است؟ از ایشان بخواهید گزارش لوحهای بابلی را ببینند و به من بگویند اسناد ناسا و مکتوبات لوح بابلی را بیشتر قبول دارند یا نوشته مورخی چون اریان و … که ۳۰۰ سال بعد از الکساندر واقعه درهمی را مکتوب کرده اند  و مفسری که لوح را آنگونه که دوست دارد تفسیر می کند؟
 سندی دیگری نیاز بود با من تماس بگیرید،  موفق باشید.
   پرسش ۲۰۵۰:  سلام بر استاد عزیز و شیر پاک خورده ایرانی. اینجانب امید علی نجف زاده ساکن غرب ایران هستم و چندین سال بر روی روزشمار ایرانی کار کرده ام و بدین منظور مقاله ای را تهیه نموده ام اما برای مبدا میترایی با توجه به فرمولهای مختلف در کتب، حتی در یک کتاب جواب متفاوت بدست می آید.
    پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  به علت تحریفات بسیار و برگردانهای این تاریخ از سوی ملل مختلف با عنوان مبداء تاریخ و تغییر آن با مقتضیات زمانی و مکانی و از همه بدتر تغییراتی که در اثر تعصبات در آن پیش آمده است (که همین الان هم شاهد آن هستیم یعنی گروهی که در خارج از ایران اصرار زیادی به مخلوط کردن آن با زمان حکومت رضا شاه دارند!)  یافتن تاریخ دقیق آن بسیار مشکل است.  آنچه مرا در این باب به فکر فرو برد مسئله پیش بینی پایان جهان سه سال پیش اگر خاطرتان باشد درست شب یلدا (تولد مهر) بود که حدس بر پایان هفتیمن هزاره تقویم میترایی در این روز بود و این روز را با عنوان هفت هزارمین سال تقویم میترایی بر این وبلاگ به دوستان تبریک گفتیم و بر این حدود باور که از هر گروه و حذب و شاه و  …. و سیاست بازی مبرا است باقی خواهیم ماند.  بیش از این همانگونه که خود می دانید جز از تناقض های فراوان اطلاعاتی نیست که در اختیار شما بگذارم،  پاینده باشید
نظر ۲۰۵۱ ناصر:  به وجودتان افتخار میکنم،  درود و سلام از اینور آبها، از کالیفرنیا شمالی دهی نزدیک سانفرنسیسکو. مدت زیادی هست که با سایت های شما آشنا هستم. بوجودتان افتخار میکنم. امروز در ۶۳ سالگی هنوز دانشجو هستم من. تا یادم میاید سر کلاس بودم گاهی اینور میز گاهی آنور میز. ۳۳ سال روی طرحی کار کردم بنام گلستان کویر، به دلایلی که میتوانید حدس بزنید.، انتشار میسر نشد تا اینکه دیدم دیگر بی آبی میهنمان نمیگذارد خواب راحت داشته باشم. باور ها را کنار گذاشتم. چون ایرانی بودن خود باور بزرگی هست. امروز پروژه «کهریز زرزا» (برگی از طرح کویر گلستان (برای حل مشکل بی آبی میهنمان آماده هست تا منتشر شود در اینترنت. نگرانم که این صدا خاموش شود. با آنچه آز شما خواندم، این برداشت را دارم که میتوانید کمک کنید این پروژه دست کم درسطح دانشگاهیان مطرح شود.؟
     فرهنگ میهنمان میشناسم، اگر امسال باران نبارد، خواست خدای نامهربان است. سال دیگر باران خواهد آمد. در بهترین شرایط، اگر بتوانیم گرمای کره زمین حاکی از آلودگی هوا را کاهش دهیم، ۲۵ سال این بی آبی گریبانگیر ما خواهد بود. با خرید آب از تاجکستان میشود ۸۰ ملیون انسان را آب داد؟ تکلیف کشاورزان چه خواهد شد؟ این طرح در ۳۳۰ برگ نمایش آماده هست، تنها باید رویش صدا بگذارم، که زیاد بدرازا نمیکشد.
   در جستجوی یاری هستم از دانشگاهیان، و هر کسی که ممکن است که کمک کند. برای همین این یادداشت را تقدیم میکنم. امیدوارم که مرا در صورت امکان یاری دهید. تنها چیزی که این وسط برای من مطرح هست میهنمان ایران است و بس. من شاید هرگز میهنم را دوباره نبینم. ولی باز ایران میهن من است. ارادتمند ناصر رحیمی.
   پاسخ پرنیان حامد:  فراخوان کمک اساتید دانشگاهای ایران برای کمک به طرح آبرسانی به کشورمان،  از آنجا که آب  و آب رسانی در این هنگام در ایران بسیار مسئله حیاتی می باشد از دانشجویانی که این وبلاگ را مطالعه می کنند تقاضا دارم مسئله مطرح شده توسط آقای ناصر رحیمی را در دانشگاهها مطرح و در این روند با  اساتید دانشکده های مربوطه مشورت و از آنان تقاضای کمک نمایید آدرس ایمیل مکتوب توسط ایشان kahrizzarza@gmail.com   می باشد.  با سپاس از همکاری شما به امید داشتن ایرانی سرسبز و پر آب
   پاسخ انوش راوید:  درود،  آقای رحیمی عزیز،  درصورت امکان خلاصه ای با لینک اصلی بفرستید،  تا در صفحه ای در وبسایت ارگ قرار دهم،  تندرست و پیروز باشید.
   نظر ۲۰۵۲:  با سلام، در کتاب نوشته اید، دارا از خاندان هوو در آذربایجان بوده. اسپهان اصفهان امروزی نیست، محلی در شمال غربی ایران امروز ………. و مردم اصفهان از نژاد اویند،  این ویدئو سندی است که حرف شما را به اثبات میرساند. خانم مجری اصفهانی که بدنبال اصل و نسبش میگردد رد و پای اجداجش را در آذربایجان مییابد.  https://www.youtube.com/watch?v=AeygBxGfVAk
    پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  کوتاه آنکه حدود ۵۰۰۰ سال پیش بر اثر واقعه ای ناگهانی اقوام تمدنی بزرگ که در (جیرفت ، شهداد ، شهرسوخته و ….) شکل گرفته بود.   شروع به مهاجرت کرده عده ای از جنوب زاگرس خود را به بین النهرین رساندند ( سومریان) عده ای از شمال خود را به همدان و آذربایجان رسانده تمدن های جدیدی را بنیاد نهادند پس از قرنها تمدنهای بوجود آمده با هم درگیر شده و دائما بر سر قدرت زد و خورد کردند.  مهاجران برخی از این جنگها باز به سوی شرق به حرکت در آمدند و …..
خواندن تاریخ بدون در نظر گرفتن زمان آن غیر ممکن است آنچه در کتاب مکتوب است آنکه: در زمانهایی مشخص زمانی که نام اسپهان در تاریخ مکتوب است این اسپهان شمال بابل باید باشد لذا  نمی تواند اصفهان امروزی باشد. اسپهان در زمان دارا باید به ناحیت کرمانشاه امروزی و کرمان مکتوب تاریخ در این زمان خود کرمانشاه است نه کرمان امروزی.
    با سپاس از توجه شما و سند ارسالی شما  "با وجود انکه هنوز موفق به دیدن آن نشدم" اما تصور می کنم،  بانو باید کنکاش کنند که اجدادشان از کدام دسته مهاجران و در چه زمانی بوده اند،  پاینده باشید
   نظر ۲۰۵۳ شاهین:  سلام. برخی از صفحات وبلاگاتون ف ی ل تر شده و یا مشکل داره. چی کار باید کرد؟ ممنون.
    پاسخ پرنیان حامد:  آقای راوید خواهش می کنم آدرسی که می توانند به عکسهای ف ی ل ت ر شده دسترسی پیدا کنند را اینجا دوباره بنویسید با سپاس.
   پاسخ انوش راوید : همیشه حرفها و نوشته های ضد استعمار و امپریالیسم،  با مشکل روبرو می شود،  اگر یادتان باشد یکی دو سال پیش ۹۹ درصدی های کشور های غربی نیز بشدت دچار فیلترسنگی و باتومی و مزاحمت شدند،  تا آخر جمع شده یا سرکوب شدند.  اما ما را نمی توانند جمع و جور کنند،  بلکه ما تاریخ را جمع و جور می کنیم.  بمنظور یافتن پست های آزاد،  باید در اینترنت و جستجوها مطلب مورد نظرتان را + انوش راوید یا + وبسایت انوش راوید،  بنویسید،  و صفحه های جدید همان موضوع را بیابید،  این داستان ادامه دارد و خواهد داشت باید کمی زحمت بیشتر کشید.
   پرسش ۲۰۵۴ شاهین:  با سلام میخواستم ببینم آیا منبعی در رابطه با کتیبه ها و نگاره های باستانی قبل از هخامنشیان وجود داره یا نه. اگه هست ممنون میشم معرفی کنین. تشکر
   پاسخ پرنیان حامد:  کتیبه های اشوریان و کتیبه های بابل قبل از کوروش کبیر www.livius.org
    پرسش ۲۰۵۵ کوروش:  سلام جناب راوید خوب هستید من چجوری میتونم با بانو حامد ارتباط برقرار کنم؟. جناب راوید اگر میشه در مورد رَشنو سردار سپاه رستم دستان بنویسید.
    پاسخ پرنیان حامد: با سلام ایمیل پرنیان حامد:   parnian_h@hotmail.com  
   پرسش ۲۰۵۶:  مرکز مطالعات استراتژیک تخت جمشید: براستی چرا؟ مگر کوروش رو کسی نمیشناخته که اسمش رو نبرده؟ کوروشی که اینقدر براش داستان شکلاتی و افسانه های کاغذی درست کردن چرا اسمی از کوروش در ادبیات و اشعار شعرای ایرانی نیست ولی تا دلت بخواد از اسکندر تعریف و تمجید شده؟
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  خدای ناکرده در تخت جمشید ساخت داریوش که به دنبال سندی از کوروش نیستید؟  شما با عنوان مرکز مطالعه سنگی هنوز نمی دانید داستان کوروش کاغذی نیست و سنگی است؟
آدرس دقیق این مرکز مطالعات را مکتوب بفرمایید  کتیبه نبونید و منشور کوروش را بیاوریم بکوبیم بر سرتان از درد آن شاید متوجه شوید سند سنگی است نه کاغذی.
    اسم خاندان کوروش حتی در شاهنامه فردوسی نیز مکتوب است. پاسخ چرا های شما این است: از بی غیرتی شما مراکز به اصطلاح مطالعاتی هیچگاه تاریخ کشور ایران  احیا نشده است و هیچگاه این تاریخ با اسناد باستانشناسی مطابقت داده نشده است. کار شما که هیچ بل اساتید این کشور تنها کپی کردن مکتوبات  مفسران اروپایی و تعظیم در مقابل پرت و پلا های این مفسران است حتی آنقدر غیرت نداشتید که اصل مکتوبات مورخین یونانی – رومی را در این کشور مطرح کنید.
    نه نام  شما که هنوز حتی نمی دانید کوروش سند سنگی دارد مرکز مطالعاتی است نه نام آقایان که تفسیر را با عنوان تاریخ به خورد ما می دهند استاد است.
   نظر ۲۰۵۷ مصظفی:  دو روز پیش در مورخ ۹۳/۸/۱۹ در شبکه سه مستندی پخش شد به نام گلادیاتور های حیوانی در مورد حیوانات استفاده شده در نمایش های روم باستان که رومیان ۱۰۰۰ تا حیوان در یک روز میکشتند جالب اینست که از حیواناتی چون شیر عربی و مراکشی نام می برند اصلا ما شیر عربی نداریم!!! حداقل من نشنیدم . چه جوری یکهو شیری از تیره ی عرب پیدا شد ؟ حتی این شیرهای می باشد اگر میشه یکمی هم به رسانه ها اطلاع رسانی کنید که با نام شیر هندی میشناسیم شیر ایرانی یا آسیای هستند و اسم علمی آن های  Panthera Leo Persica.  یک شیر ایرانی در تصویر می بینید، چرا بعضی از مردم به اطرافشان بی توجه اند.
عکس ارسالی با ایمیل،  عکس شماره ۷۸۷۵
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما، شیر هندی یا ایرانی، شیر های شمال خوزستان و جنوب کوه های زاگرس بوده، و منظور هند ایران بوده نه کشور هندوستان، در ضمن من بارها به اینگونه ترجمه مستندها به شبکه مستند اعتراض کردم، که چند مورد آن در پست های وبلاگ می باشد. ولی کو و کجاست سواد و عرق ملی، بردند و خوردند. ما در تلاشیم کمی زنده کنیم. درباره ساخت این مستندها اعراب پول فراوان و جمعیت بیشتر با ناسیونالیسم قوی دارند، و آنها را در جهان خرج می کنند،  در ایران می شناسم اشخاصی که ناسیونالیسم دارند،  ولی در گنجه خانه اشان پنهان کرده اند.  همچنان این گونه مسائل دیدید، افشا و اعتراض کنید،  این را در وبلاگ پست می کنیم، تندرست و پیروز باشید.
      در ضمن شیر ضمیمه ایمیل شما شیر ایرانی نیست،  شیر سومالی و کنیا است،  عدم دقت در نگارش تاریخ و مستندات آن توسط ایرانی ها،  باعث شده که تاریخ ایران مورد سوء استفاده دشمنان قرار گیرد.
عکس مستند از آخرین شیر ایرانی،  مشروح در تاریخ شیر در ایران،  عکس شماره ۱۲۹۷.
   نظر ۲۰۵۹ ساسان:  با سلام دوباره ، در روستایGloppen  در شمال غربی نروژ در تاریخ ۱۴ februar سمیناری تحت عنوان اسرار میراث فرهنگی روستا برگزار شده.Jan Nik. Hansen  برگذار کننده این سمینار در مصاحبه با روزنامه  Firdaمیگوید Gloppen روستایی است که بیشترین یادگارهای گذشته در آن یافت میشود. او از میان این یادگار ها از سنگهای خورشیدی نام میبرد که احتمالا در ارتباط با آیین خورشید پرستی است که در این روستا رایج است. او میگوید بزرگترین گورپشته در شمال کشور در این روستا یافت شده که بدست ۹۰ نفر در عرض ۱سال ساخته شده و ارتباط میان این گورها با پدیده های خورشیدی کاملا ثابت شده. روی این گور هرگز کاوش باستانی نشده اما تعداد دیگری گورپشته و آثار سنگی و زمینهایی که روی آن خانه بوده موجود است. گورهای بسیاری در نروژ هست اما این منطقه را باید اهمیت ویژه داد. در یکی از این گورها شیئ بی مانند یافت شده که نمونه آن تنها در افغانستان و ایران دیده شده. متاسفانه تصویری از این شیئ نشان داده نشده اما در ادامه گفته که مجسمه ای از همین شیئ در محل یافت شده. در این گورها منسوجات و انبوهی سلاح نیز یافت شده. باستانشناس نروژی این یافته را مربوط به صده چهارم میلادی تخمین زده
http://arkeologiavisa.blogspot.no/search/label/Folkevandringstid
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام از شما یک دنیا سپاسگزارم که اینگونه اطلاعات اطرافتان را در اختیار ما قرار می دهید.  سوالی داشتم آیا این شیء  ها منظور همان ورقه های مینیاتور طلا است؟  با سپاس.
   عکس دو اثر از انبوه آثار ایرانی کشف شده در کشور نروژ،  سایت فوق را مطالعه فرمایید،  عکس شماره ۷۸۷۶.
 ارگ  http://arq.ir