Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی

نگارش:  ابوالحسن واعظی تنکابنی
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
      تصویر یک شهر تاریخی تخلیه شد و متروک در ایران،  شهری که می توانست بهترین جاذبه گردشگری باشد،  عکس شماره ۳۵۴۸.
برگه 1168 پیوست تاریخ سفر در ایران است.
چکیده
    جستار حاضر سیری کوتاه و بررسی فشرده ای در سفرنامه‌های اروپائیانی است،  که در آن به توصیف سرزمین گیلان پرداخته‌اند و یا سخنی از آن میان آورده‌اند.  نویسنده کوشش کرده تا ضمن معرفی این سفرنامه‌ها و شرح مختصر پدید آورندگان آن به نقد و بررسی این آثار بپردازد،  ودر ذیل شرح حال هر یک از سفرنامه نویسان توصیفی را که از گیلان بویژه شهر رشت به دست داده‌اند،  ارائه نماید.
      صرف نظر از اهمیت سفر نامه های اروپائیان و تفضیل آنان در پاره ای از موارد به برخی از اشتباهات سیاحان اشاره شده است،  که در جای جای این مقاله آمده است.  در این پژوهش سفرنامه‌های اورسل، فریزر، الئاریوس، مکنزی، ملگونف، بُهلر، پولاک، بنجامین،جکسن ، نیکیتین ،اوبن ،کارلاسرنا، ریچاردز، ژوبر، بایندرو فوریه به ترتیب مورد بررسی قرار گرفته است
   کلید واژگان:  اروپائیان، رشت، الئاریوس، فریزر، سفر نامه.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
پیشگفتار
      در کمتر سفر نامه اروپایی است،  که از سرزمین گیلان به ویژه شهر رشت سخنی به میان نیامده باشد.  زیرا رشت در گذشته بر سر راه اروپا قرار داشت،  و بمنزله دروازه اروپا بود.  غالباً سفیران، جهانگردان، بازرگانان و مسیونر ها پیش از پیدایش مسافرت هوایی از اروپا به روسیه می آمدند،  و از آنجا وارد گیلان می شدند.
      سفر نامه هایی را که اروپاییان در باره گیلان نوشته اند،  برخی مفصل و بعضی مختصر است.  هر چند آنان نتوانستند در پاره‌ای آثار دیدگاه‌های مغرضانه‌ خویش را پنهان سازند.  به هر روی این نوشته‌ها تصویری روشن از آداب و رسوم، تاریخ و فرهنگ و اوضاع اجتماعی گذشته‌ ایران و ایرانیان را به ما می‌نمایاند.
      همواره سفر نامه ها منابعی سودمند برای پژوهشگران ایرانی،  بویژه گیلان شناسان خواهد بود.  اوج سفرنامه نامه‌نویسی را باید در عصر صفویان،  و شدّت آن را دوره قاجار دانست.  اگرچه پیش از دوره صفوی در دوره حکومت ﺁﻕ ﻗﻮﻳﻮﻧﻠﻮﻫﺎ کار سفرنامه ‌نویسی آغاز شده بود.  در این باره می توان به سفرنامه‌ ونیزیان اشاره کرد.
      سیاست تساهل مذهبی شاه عباس و شاه صفی این امکان را برای اروپائیان فراهم آورد،  که به راحتی وارد ایران شوند،  و آزادانه به کار تجارت و تبلیغ بپردازند.  چنانکه در زمان شاه عباس و جانشینان وی شاهد ورود مسیونرهایی هستیم،  که از این سیاست بهره جسته‌اند.  عناوین سفرنامه‌های اروپایی را درباره‌ ایران می‌توان در کتاب «سفر اروپاییان به ایران» اثر معروف ژان شیبانی یافت.
      نویسنده در این جستار کوشش کرده است،  تا پاره‌ای از سفرنامه‌ اروپائیان درباره‌ گیلان را مورد نقد و بررسی قرار دهد،  و حاصل آن را تحت عنوان سیمای «رشت در سفرنامه‌های اروپایی» به دوستداران فرهنگ گیلان عرضه نماید.  معترفم که بسیاری از سفر نامه ها که هنوز به فارسی ترجمه نشده است،  و یا اسامی آن در بوته فراموشی قرار گرفته،  و در حیطه تحقیق مجهول مانده است.  بنابر این راه پژوهش همچنان باز خواهد ماند،  اینکه توانسته‌ام از عهده کار برآیم داوری آن را به خوانندگان می‌سپارم.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
عکس تاریخی از بازار رشت در دهه اول قرن بیست،  عکس شماره ۴۸۲۵.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی

هانری بایندر

      هانری بایندر،  جهانگرد و باستان‌شناس فرانسوی،  در اواخر قرن نوزدهم،  بین سال‌های ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۴ (اواخر پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار)،  در رأس هیأت باستان‌شناس، به ایران سفر نمود.  وی در بازگشت،  از رشت و انزلی نیز گذشت و مشاهدات خود را نوشت.
      سفرنامه‌ هانری بایندربا عنوان کردستان، بین‌النهرین و ایران،  را کرامت‌الله افسر ترجمه و به سال ۱۳۷۰ چاپ کرده است.
   رشت:  رشت شهری است دارای ۱۵۰۰ خانه و جمعیتی معادل ۲۵۰۰۰ نفر،  که خیلی متعصب هستند.  هر چند از موقعی که اروپاییان از راه رشت به تهران آمد و شد می‌کنند،  تا حدی از شدت تعصب آنها کاسته شده است.  من از شباهت این شهر با شهرهای ژاپن به هیجان می‌آیم.
      از دور مغازه‌های بازار مانند دکان‌های ژاپنی به نظر می‌رسند،  لیکن بازار رشت فاقد آن نظافت و ظرافت عالی ژاپنی است.  چیزی در جلو شخص،  به جز کثافت نفرت‌انگیز آسیایی نیست.
      از میدان بزرگی به نام سبزه میدان،  که با درختان زیبا و چمن سبز رنگی زینت یافته است،  عبور می‌کنیم.  این میدان محل گردش عادی مردم متجمل و معامله‌گران است.
      در میدانی دیگر جمعیت زیادی را مشاهده می‌کنیم.  در اینجا تعزیه‌ای اجرا می‌شود، تعزیه‌ای کاملاً مردمی.  بازیگران لباس مجللی در بر ندارند،  اما ناله و گریه تماشاگران از صمیم دل است.
      چند ماه پیش از عبور ما از رشت،  در ماه ژوئیه،  شهر طعمه‌ حریقی موحش،  که در مرکز بازار اتفاق افتاد، گردید.  21 کاروان‌سرا،  که در آنها کالای خوراکی بیش از ۱۰۰۰ بازرگان بود سوخت،  و کاملاً ضایع شد.  این خسارات بالغ بر سیصدهزار تومان،  بیش از ۲۴۰۰۰۰۰ فرانک،  بوده است.  رطوبت در این ناحیه به حدی است،  که ویرانه‌های این آتش‌سوزی،  با خزه و گیاه پوشیده شده.  گویی،  این بلیه چندین سال پیش اتفاق افتاده است .
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی

مکنزی

       کاپیتان چارلز فرانسیس مکنزی در سال ۱۸۴۵ م. با سمت پرچمدار وارد کمپانی هند شرقی شد.  در ۹-۱۸۴۸ طی جنگهای پنجاب در پیاده نظام هنگ ۲۸ سنگال خدمت کرد.  در ۱۸۵۰ تحت فرمان فرماندار پیشاور لرد کلاید بود،  و سپس در ۱۸۵۲ با سمت معاون کمیسرانگلیس در منطقه ارکان مشغول گشت.  در ۱۸۸۵ به درجه سروانی رسید،  و در جنگهای کریمه شرکت کرد.  در ۱۸۵۸ قنسول گیلان شد،  و تا ۱۸۶۰ در آن شهر مسکن داشت.
      بعد از جنگ ایران و انگلیس بر سر مسأله هرات در ۱۲۷۳هـ.ق. ۱۸۵۶ م. و شکست ایران،  معاهده پاریس در ۱۲۷۴ هـ ق، ۱۸۵۷ م. منعقد شد.  طبق آن دولت ایران حق گماشتن قنسول در شهرهای این کشور را به انگلیس داد.
      چارلز مکنزی اولین کنسول انگلیس در شمال ایران بود.  او در همان سال از رشت به استرآباد رفت،  و طی این سفر گزارشی برای دولت خود تهیه کرد.  بدون شک دلیل تهیه این گزارش فقط دادن اطلاعات از اوضاع آن نواحی نبود،   بلکه هدف اصلی اطلاع از میزان نفوذ روس ها بود،  که از مدت ها قبل با این منطقه رابطه داشتند.
      یکی از همراهان مکنزی در این سفر، ‌میرزا ابراهیم بود.  میرزا ابراهیم در سال ۱۲۷۶ هـ.ق شرح سفر خود به گیلان و مازندران را نوشته است.  شباهت نوشته‌های مکنزی و میرزا ابراهیم این فرضیه را به ذهن متبادر می‌سازد،  که مکنزی از یادداشت‌های میرزا ابراهیم برای تهیه‌ گزارش خود استفاده کرده است.
      مکنزی در سفرنامه‌ خویش از مهاجرت تاریخی قوم کرد،  به گیلان و مازندران سخن گفته است.  درباره‌ ماهیگیری در دریای خزر،   ترکمانان قره قلعه،  تحت الحمایگی برخی از مردم گیلان،  فهرست اتباع روسیه در گیلان،  شرکت تازه تأسیس روسها در رشت،‌ ارزش پول در گیلان و مازندران و نیز صادرات و واردات روسیه و ایران نوشته است.
      سفرنامه‌ مکنزی را منصوره اتحادیه،  با نام سفرنامه‌ شمال،  در سال ۱۳۵۹ ترجمه و نشر گستره آن را منتشر کرده است.  در همین سال یعنی در ۱۲۷۶ هجری میرزا ابراهیم نامی سفرنامه‌ای تنظیم کرد،  که نسخه اصلی آن در روسیه موجود است.  تحت عنوان سفرنامه استراباد،  مازندران گیلان توسط آقای مسعود گلزاری به چاپ رسیده است.
      جالب اینجاست که بسیاری از آمارها که مکنزی تهیه کرده،  و از نادرستی مردم شکایت می‌کرده با بسیاری از آمارهای میرزاابراهیم مطابقت دارد.  در می‌یابیم که مکنزی بیهوده از این بابت آن همه نگران و بی‌اعتماد بوده است.  مثلاً ارقامی که این دو نفر از قیمتهای اغذیه دربار فروش تهیه نموده‌اند،  جز تفاوت چند قرآن در بعضی اجناس،  کاملاً مطابقت دارند.
      این دو سفرنامه که تقریباً در یک زمان نوشته شده‌اند،  شباهتهائی دارند که جالب توجه است.  از جمله در تعریف داستانهای محلی مانند داستان گنبد سلم و تور، و یا شاطر شاه عباسی،  گاه از یک مطلب صحبت می‌کنند.  مانند شرح جنگ بابی‌ها در بار فروش با قوای دولتی،  و یا حمله جعفر قلی‌خان ایلخان،  حاکم استرآباد علیه ترکمانان.
      در پایان کتاب مکنزی می‌نویسد،  که میرزا ابراهیم نامی در استخدام وی بوده،  و بدون شک نویسنده کتاب فوق‌الذکر همین شخص می‌باشد،  که در این سفر همراه مکنزی بوده است.  جالب توجه این است که مکنزی می‌نویسد برادر میرزا ابراهیم به نام میرزا محمد رشتی،  قبلاً در استخدام روسها بوده.  ممکن است که میرزا ابراهیم نسخه‌ای از سفرنامه خود را به روسها داده باشد،  و یا مکنزی از نسخه سفرنامه وی استفاده کرده باشد.
حرکت از رشت
      از ماه اکتبر ۱۸۵۸ که به سمت کنسول رشت منصوب شدم،  در صدد تدارک سفر به نواحی شرقی این ایالت بودم.  ولی چون به علت کارشکنی مأمورین حکومت محلی مدتی نتوانستم خانه‌ای پیدا کنم،  و نیز می‌بایست هر چه زودتر گزارشی تهیه نمایم،  این سفر به تعویق افتاد.  تا بالاخره در دوازده دسامبر ۱۸۵۸ گزارش را تمام کرده،  و برای جناب آرل آف مالمز بوری فرستادم،  و هیجدهم همان ماه توانستم همراه دکتر هویزش از رشت حرکت کنم.
      خبر سفر من باعث شده بود،  که گدایان شهر و افلیج‌ها و کورها و ناقص‌ها مقابل خانه من در کوچه جمع شوند،  و پول بخواهند و به این ترتیب جیب من خالی شود.  از آنجا سوار شدم و پس از عبور از شهر رشت از رودبار صیقلان از گذاری،  که بیش از سی سانت عمق نداشت عبور کردیم.  در آن طرف راهدار خانه‌ای است،  که محل باجگیری است،  و سالیانه ۴۰ تومان به حاکم می‌پردازد.
      در این محل در سمت راست جاده یک دکان آهنگری بود.  وضع راه رفته رفته بدتر می‌شد.  عبور قاطر و حیوانات بارکش دیگر به مرور زمان دوشیار عمیق در جاده به وجود آورده بود.  گودالهای عمیق و مملو از گل و لای نیز فراوان بود،  بطوریکه گاه لازم می‌شد،  از جاده خارج شویم،  و از داخل جنگل عبور کنیم.
      یکبار مجبور شدیم که از شالیزارها استفاده کنیم.  مرکب من با اشکال بسیار از آنها عبور می‌کرد،  و اگر اسب محلی نبود غیرممکن بود،  بتواند مرا به انتهای سفرم برساند.  با وجود اینکه اسب ورزیده‌ای بود چندین بار نزدیک بود هر دو به زمین بیافتیم.  هر بار که به نقطه مشکوکی می‌رسید می‌ایستاد،  و مدتی بو می‌کشید و فقط بعد از اینکه مطمئن می‌شد،  که زمین قابل عبور است پیش می رفت.  بزودی متوجه شدم که او از صاحبش بهتر می‌فهمد،  که کجا مطمئن و کجا غیرمطمئن است.  چاروادار ما که قرار بود راهنمای ما باشد بسیار احمق بود،  و در واقع نمونه یک گیلانی بود.
      قد بلند و باریکی داشت،  و عرقچینی از ماهوت به سر و شلواری آبی،  که تا بالای ران جمع کرده بود به پا داشت.  راهنمائی‌های او سبب می‌شد،  که مرتب در گل فرو برویم،  و قارد نبود کوچکترین اطلاعات محلی به ما بدهد،  در ضمن چون می‌بایست تمام مدت متوجه زیر پای اسبها باشیم،  تقریباً غیرممکن بود که اطلاعاتی را که میل داشتیم جمع آوری کنیم.
      کمی بعد از خروج از رشت باران‌ریزی شروع به باریدن کرد،  که بیشتر باعث ناراحتی ما شد،  چهار فرسنگ قبل از کوچصفهان،  که محل اتراق شبانه ما بود به لاله رود رسیدیم،  که پل مخروبه‌ای داشت.  راه کوچصفهان بقدری بد بود،  که هیچکس در انگلستان تصور وضع آنرا نمی تواند بکند.  علاوه بر گل و لای و شیار و گودالهای عمیق با نهرهای متعددی،  که جاده را قطع می‌کردند برخورد می‌کردیم،  و می‌بایست از پلهائی از چوب یا تنه درخت که آنها نیز گل آلود و لغزنده بودند عبور کنیم.  اینگونه پلها را کمتر تعمیر می‌کنند،  و بهتر آن است که نباشند،  چون در هر حال خطرناک‌اند.
      بین رشت و کوچصفهان هفت پل آجری بود،  وقتیکه به بازار کوچصفهان رسیدیم شب بود،  و اسب من تا زانو در گل فرو رفته بود.  یک مرتبه صدای شلیک تفنگی چنان تکانش داد،  که نزدیک بود مرا با سر به داخل گل بیاندازد.
      بعداً فهمیدم که چهار تفنگدار که در تاریکی تقریباً دیده نمی‌شدند،  به نشانه استقبال شلیک کرده بودند.  مشهدی حسین که از اتباع روسی بود،  آنها را فرستاده بود.  آقای برون کهدر غیاب آقای فگوبورسکی کنسول روسی در رشت،  مسئول امور بود،  ما را به وی سپرده بود.  البته احتیاجی به این افتخار نبود چون نزدیک بود،  که بعد از جستن از مخاطرات راه دچار گرفتاری دیگری شویم.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
پولاک
       یاکوب ادوارد دکتر پولاک،  از نخستین آموزگاران مدرسه‌ دارالفنون بود و در زمینه‌ پزشکی شاگردان زیادی پرورش داد.  او از سال ۱۸۵۱ (۱۲۶۷ هـ.ق) تا ۱۸۶۰،  در ایران به طبابت و تدریس اشتغال داشت.  او نخستین تشریح بدن انسان و نخستین عمل سنگ مثانه را در ایران انجام داد،  و کتاب‌های درسی بسیار در زمینه‌ پزشکی تألیف و ترجمه کرد.  محمدحسین افشار،  مترجم مهم‌ترین آثار وی بود.
      دکتر پولاک بعد از مرگ دکتر گلوکه؛  سال ۱۸۵۵،  پزشک مخصوص ناصرالدین شاه قاجار شد.  پولاک نخستین بار در سال ۱۲۷۴ هـ. ق تخم چغندرقند را به ایران آورد،  و در مقام کشت آن برآمد.
      سفرنامه‌ پولاک؛  ایران و ایرانیان (ایران، سرزمین و مردم آن)،  در سال ۱۸۶۵ به زبان آلمانی،‌  در لایپزیک به چاپ رسید.  کیکاوس جهانداری،  در سال ۱۳۶۱ ترجمه‌ فارسی این سفرنامه را در انتشارات خوارزمی به چاپ رساند.
   احداث جاده‌ امام زاده هاشم به رشت:  چند سال پیش بنا به اصرار بسیار آقای تگوبورسکی کنسول روس در رشت،  جاده‌ کوتاهی از ایستگاه امام زاده هاشم،  در کنار سفیدرود،  ساخته شد،  که از وسط جنگل‌های گیلان می‌گذشت و به رشت می‌رسید.  کف جاده‌ قدیم،  چنان کنده و فرسوده شده بود،  که در فصل باران،  رساندن و حمل کالای روسی از انزلی به تهران غیرممکن بود.  در این موقع جنگل را بریدند،  آب رودهایی ایجاد کردند،  و با زغال چوب‌ زیرسازی نمودند،  و با ریگ رودخانه،  روی آن را پوشاندند.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی

بنجامین

      س ـ ج ـ و بنجامین نخستین سفیر امریکا در ایران بود،  وی در سال ۱۸۸۲ م برابر با ۱۳۶۱ هـ. ق به سمت نخستین سفیر امریکا در ایران برگزیده شد.  بنجامین مطالعات فراوانی در کشورهای مشرق زمین داشت.  او از راه روسیه به ایران آمد و وارد بندرانزلی شد.  نخستین روزهای اقامت خود را در گیلان گذرانید.  کتاب وی تحت عنوان ایران و ایرانیان از آثار با ارزشی است،  که درباره‌ ایران عهد ناصری به رشته‌ تحریز در آمده است.  این اثر در سال ۱۳۶۳به قلم مهندس محمد حسین کرد بچه،  به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات جاویدان منتشر شد.
      بخشی از یادداشت های سفر او را درباره‌ شهر رشت و توصیف آن می‌خوانیم:  ما را به داخل ساختمان راهنمائی کردند،  از پله‌های چندی بالا رفتیم و وارد یک تالار نسبتاً بزرگ شدیم.  در این تالار والی گیلان از ما استقبال کرد،  و خوش آمد گفت.  عده‌ای از رؤسای دولتی و محترمین نیز در آنجا حضور داشتند.  در وسط تالار میز بزرگی بود،  که روی آن دیس‌های شیرینی چیده بودند.
      پس از پذیرائی مختصری به ما اطلاع دادند،  که همه چیز برای حرکت به رشت مرکز ایالت گیلان آماده است.  اول خانم‌های ما را سوار درشکه‌ای کرده و فرستادند،  و بعد از چند دقیقه من و هیأت مستقبلین و منشی مخصوص سفارت آقای کویت از پله‌ها پائین آمده،  و سوار بر اسب‌هائی که آماده کردند بودند شدیم،  و حرکت کردیم.
      راه پیر بازار تا رشت،  که در حدود شش میل بود،  از مناطق بسیار زیبائی می‌گذشت همه جا سرسبز و خرم بود.  در دو طرف راه تا چشم کار می‌کرد مزارع برنج دیده می‌شد.  ‌برنج گیلان در دنیا معروف و بی‌نظیر است.  در نیمه راه رشت مورد استقبال شش نفر از حاکم‌های شهرهای نزدیک و همراهان آنها قرار گرفتیم.  آنها سوار بر اسب در دو طرف جاده بانتظار ما ایستاده بودند،  و پس از سلام و خیر مقدم به کاروان ما ملحق شده،  و باتفاق بطرف رشت تاختیم.
      در خارج از شهر،  حاکم رشت وعده‌ای از مقامات مهم آنجا در انتظار بودند.  مراسم احترام و سلام انجام شد،  و بعد از خیابان ها و بازارهای پر پیچ و خم رشت،  که عده زیادی از مردم در آنجا به تماشا ایستاده بودند گذشتیم.  در آنطرف شهر به محل اقامت والی رسیدیم.  دسته‌ای از موزیک با نواختن آهنگهائی از ما استقبال کرد.  از اسبها پیاده شدیم عده‌ای از مستقبلین خداحافظی کرده و رفتند.
      چند نفر از محترمین باتفاق ما وارد اطاق پذیرائی شدند،  روی زمین در وسط سفره‌ای بزرگ دیس‌های متعدد شیرینی چیده بودند.  این به معنای استقبال و خیرمقدم گفتن به میهمان خارجی بود،  که دیدارشان بسیار شیرین است.  پذیرائی شروع شد و به اشاره والی بقیه مستقبلین هم مرخص شدند.  این کار از لحاظ من خیلی خوب و مناسب بود،  زیرا خسته شده و احتیاج به استراحت داشتم.  ساعت نه شب شام را که غذای نیمه اروپائی و نیمه ایرانی بود آوردند،  و غذاها را روی میز چیده بودند،  زیرا ظاهراً می‌دانستند که نشستن در سر سفره برای ما مشکل است.
      روز بعد از ورود به رشت،  حاکم شهر به دیدن من آمد،  و بعد از او کارگزار  با ما ملاقات کرد.  او جوانی کوتاه قد،  فوق العاده مؤدب و خوش صحبت بود.  به زبان فرانسه آشنائی داشت،  علاوه بر سیاست به زیبائی‌های طبیعت علاقه زیادی داشت.  از صحبت‌ها و مذاکرات او متوجه شدم،  که از دوستداران آثار هنری،  آواز پرندگان و گل است.
      لازم به تذکر است که پذیرائی که در بدو ورود در انزلی و رشت از ما کردند،  و احتراماتی که مرعی داشتند،  معمولاً جزء تشریفاتی است،  که در ایران نسبت به کلیه سفرای خارجی انجام می‌دهند.  محل اقامت والی گیلان که در آن به سر می‌بردیم از ساختمانهای جالب و تماشائی بشمار می‌رود.  شخص والی از رجال معروف ایران و از کسانی است،  که حکومت را از خانواده خود به ارث می‌برند.
      این ساختمان مشتمل بر سه حیاط و باغ می‌شد،  که دو قسمت بیرونی و اندرونی را از هم جدا می‌کردند.  قسمت عمده ساختمان اختصاص به بیرونی داشت،  که ما هم در همانجا بودیم و قسمت اندرون متعلق به زنان حرمسرای حاکم بود،  که کسی را به آن راه نمی‌دادند.  قسمتی که ما در آن به سر می‌بردیم در طبقه اول شامل یک تالار بزرگ پذیرائی بود،  که در شاه نشین آن چند مبل راحتی بزرگ گذاشته بودند.
      در همین قسمت سه پنجره بزرگ وجود داشت،  که بطرف باغ باز می‌شد این ارسی‌ها بالا و پائین می‌رفت از چوب منبت کاری ساخته شده،  و دارای شیشه‌های رنگی کوچک بود.  نمای خارجی ساختمان با چوبهای منبت کاری شده و گچ بریهای ظریف و زیبا و به سبک شمال ایران تزئین گردیده بود.  در کف تالار بزرگ پذیرائی قالی‌ها و قالیچه‌های بسیار زیبائی،  که شاهکار هنر ایران بشمار می‌رفتند انداخته بودند.
      سقف تالار با تیرهای چوبی مخصوص پوشیده شده،  و ما بین این تیرهای چوبی پارچه‌های آبی رنگ و در وسط آنها ستاره‌های طلائی کوبیده بودند.  در صدر تالار ما بین دو تا از ارسی‌ها تابلوئی تمام قدر از ناصرالدین‌شاه به چشم می‌خورد.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
جکسن
      ابراهم ولنتاین ویلیامز جکسن در سال ۱۸۶۲ در یکی از خانواده‌های قدیمی شهر نیویورک به دنیا آمد.  در دوره‌ لیسانس زبان سانسکریت را آموخت،  پس از دوره‌ لیسانس در رشته‌ زبان‌شناسی به مطالعه‌ زبان اوستایی روی آورد.  از سال ۱۸۸۹ م،  پس از بازگشت از اروپا تدریس در دانشگاه کلمبیا را آغاز کرد.  از سال ۱۸۹۵ م،  که کرسی تدریس زبانهای هند و ارانی تأسیس شد،  به تحقیقات شرق شناسی و تدریس زبان‌های هند و ایرانی پرداخت.
      جکسن حاصل مطالعات خویش را در او اثر مستقل،  یکی از سرودهای زرتشت و الفبای اوستایی تدوین کرد.  مهمترین تألیف او دستور زبان اوستا و مقایسه آن با سانسکریت بود.  سال ۱۸۹۹ کتاب بزرگ زرتشت پیامبر ایران باستان را منتشر کرد،  سال ۱۹۰۱ جکسن به آرزوی دیرینه‌ خود رسید و با پارسیان هند از نزدیک آشنا شد سال ۱۹۰۳ برای نخستین بار به ایران سفر کرد،  در این مسافرت بود که از کوه بیستون بالا رفت تا سنگنبشته‌ داریوش بزرگ را بخواند.
      حاصل این سفر تحت عنوان ایران در گذشته و حال به رشته‌ نگارش در آورد.  جکسن بار دوم در بین سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۰ به ایران سفر کرد،  و در راه بازگشت کتاب از قستنطنیه تا زادگاه عمر خیام را نوشت.  اثر دیگر جکسن قدیم‌ترین اشعار فارسی از آغاز تا دوران فردوسی نام دارد،  آنگاه به تحقیق در دین مانی و آیین مزدسینا پرداخت.  کتاب آیین مانوی را منتشر ساخت.
      مهمترین تألیف جکسن در این زمینه تحقیقی درباره‌ دین مانی با توجه به اوراق تورفان است.  جکسن رئیس افتخاری مؤسسه‌ امریکائی هنر و باستان‌شناسی ابران بود.  وی در تاریخ ۱۹۳۷ م. در گذشت.
      بامداد روز دیگر از سفیدرود،  که گمان می‌کنم همان رود دائیتی زرتشت باشد گذاشتیم.  من در شگفت بودم،  که آیا آبهای آن که در زیر نور صبحگاهی خورشید می‌درخشیدند،  از تجلیل آن پیامبر باستانی، یا قربانیهایی که ویشتاسب شاه، حامی پیامبر،  بر ساحل آن نثار کرده است،  چیزی به یاد دارند یا نه.
       در ساعت نه به رشت رسیدیم،  که شهری است معمور ولی زشت و نامطلوب،  که احتمالاً حدود صدهزار نفر جمعیت دارد.  در اینجا من بیش از دو ساعت توقف نکردم،  و کالسکه دیگری کرایه کردم تا من و صفر را به پیربازار برساند.  پیربازار به منزله اسکله‌ای است،  که در آن می‌توان کرجی پارویی اجاره کرد و به بندر اصلی رفت،  که بندر انزلی باشد.
      پیربازار جای کثیفی است،  که در آن غیرممکن است انسان با کرجی با نان بیشرمی،  که گویی جامع همه رذایل و نادرستیها و نیرنگ بازیهایی هستند،  که خاص قایقرانان و کرجی‌بانان بنادر کم اهمیت است،  دست به گریبان نشود.  بعد از دعوا و مرافعه،  معامله که در حکم قرارداد صلح است،  انجام می‌گیرد.  در این معامله فرد خارجی،  دست کم به تخمین خودش، ‌پاک مغبون می‌شود.  باری،  عاقبت بار و بنه ما را پس از دادن مقداری بخشش و انعام اضافی.  برای آنکه آنها را با دقت جا به جا کنند،  در جایی در کرجی گذاشتند.
      ما چند ساعت از دل مردابها و رودها،  پاروزنان،  گذشتیم تا آنکه به بندر انزلی رسیدیم.  در اینجا دو شب منتظر ماندم،  تا کشتی بخاری کنستانتین،  متعلق به خط کشتیرانی قفقاز ـ مرکور حرکت کرد،  و در این مدت از مصاحبت آقای ح.ر. پریس کنسول بریتانیا در اصفهان،  برخوردار  بودم،  که بعد از اقامتی طولانی در ایران در راه بازگشت به انگلستان بود.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
ژوبر
      پی‌یر امده ژوبر از مستشرقین دوران ناپلئون است،  که با زبانهای شرقی و تاریخ شرق آشنائی کامل داشت.  وی از سوی ناپلئون بناپارت مأموریت یافت،  که به دربار ایران عزیمت کرده،  از اوضاع این کشور اطلاعاتی بدست آورد،  و زمینه مناسبات دوستانه را میان ایران و فرانسه پی‌ریزی نماید.  وی به زبانهای فارسی و ترکی تسلط داشت،  و زبان و ادبیات فارسی را در کلژ دو فرانس تدریس می‌کرد.
      مدتی ریاست مدرسه عالی زبانهای شرقی را در پاریس به عهده داشت،  و در سال ۱۸۳۸ میلادی به ریاست انجمن آسیائی انتخاب گردید.  تألیفات ارزنده‌ای از او به جای مانده است،  که «مسافرت در ارمنستان و ایران» یکی از آنهاست.  این کتاب را به سال ۱۸۲۱ به رشته نگارش کشید.
      دوران اقامت ژوبر در ایران بیش از چندماه به طول نیانجامید.  بدین جهت فرصت زیادی برای مطالعه در آداب و رسوم مردم ایران نداشت.  او یک فصل از سفرنامه ارمنستان و ایران خود را به گیلان اختصاص داده است.  هنگامی که در شمال ایران بود زمین لرزه مهیبی در گیلان و مازندران رخ داد،  و زیانهای بسیاری به بار آورد.
      مسافرت در ارمنستان و ایران در سال ۱۳۴۷ به وسیله علیقلی اعتماد مقدم به فارسی ترجمه،  و به سال ۱۳۵۰ از سوی انتشارات بنیاد فرهنگ ایران چاپ و منتشر شد.  در اینجا به نقل قسمتهائی از این کتاب مبادرت می‌شود:
      رشت دارای مرکزیت قابل توجه است،  در آنجا ۳۰۰۰ خانه است،  که سه چهارم آنها در میان درختان به طور پراکنده قرار گرفته است.  شهر از هر گونه وسیله‌ دفاعی و حصار محروم است،  تنها در بالای یک طاق آجری یک سنگر کوچکی به چشم می‌خورد،  که در زمان نادرشاه ساخته شده،  و مربوط به هنگامی است،  که او گیلان را گرفته است.
      شهر در دو فرسخی دریاست،  و دو رودخانه‌ کوچک آن را آبیاری می‌کند،  پیرامونش را گودال‌های بزرگ آب و باتلاق‌ها گرفته‌اند،  و هوای آن بی‌اندازه ناسازگار است.  خانه‌ها با آجر پخته ساخته شده،  و معمولاً یک طبقه و کمی بلند تراز زمین هستند،  و از یک اتاق با یک فضای سرپوشیده از جلو ترکیب شده است.  چوب‌بند ساختمان با چوب‌های خیلی بی‌عیب ساخته شده،  و خیلی خوب، با اره بریده گشته و چهار گوش گردیده است.
      اتاق‌ها و پستوهای مورد نیاز نیز در زیر و اطراف آن ساخته شده‌اند.  مردمان مرفه در اطراف خانه‌ خود یک فضای مربعی را،  که کم و بیش قابل ملاحظه باشد،  محصور می‌کنند.  سقف‌ها کمی شیب دارند و از سفال‌های گرد پوشیده شده‌اند،  که گاهی اوقات، لعاب به آنها زده شده است.  بر روی دیوارهایشان خیلی پیش آمدگی می‌گذارند،  تا آب روان گردد،  و این کار به معماری گیلان یک تناسب درست و خاصیت ویژه‌ای می‌دهد.
      در این شهر بیش از ۲۰۰۰ کارگر،  برای بافتن پارچه‌های ابریشمی وجود دارد.  بیشتر محصولات این جا در عراق مصرف می‌شود،  و بقیه‌اش را به روسیه صادر می‌کنند.  این پارچه‌ها از نوع عالی نیستند،  و نمی‌توان آنها را با پارچه‌های کارخانه‌های کاشان و یزد سنجید.
      12 تا کارگاه برای ساختن تفنگ کوتاه هست،  که لوله‌های آنها خیلی کلفت است،  و جنس آنها پست‌تر از لوله‌های ساخت ترکیه و لار است.  شاه فرمان داده بود که ۳۰۰ دستگاه چخماق و چکاننده‌ تفنگ،  در آنجا بسازند،  ولی در ظرف سه ماه،  بیش از سه یا چهار تا از آنها را تمام نکرده بودند.
      بازار رشت از چهار کوچه‌ نامنظم ترکیب یافته،  که بخشی از آن را با نی و حصیرهای تکه پاره شده پوشانده‌اند.  در آنجا جز مواد خوراکی،  چند شئ برای رنگرزی، تنباکو، ابریشم خام و ظروف می‌بینیم.
      بازرگانانی که به تجارت خارج می‌پردازند در کاروان‌سرا سکونت می‌کنند.  یک دوجین ارمنی‌ اهل هشترخان،  چندین سال است که در رشت سکنی گرفته‌اند،  و در یکی از کاروان سراها گرد آمده‌اند.  در حالی که مسلمانان در کاروان‌سرای دیگری هستند.  مسلمان‌ها خریدار ابریشم‌اند،  و با خود فقط پول و پارچه‌های کاشان و یزد می‌آورند.
      ارمنی‌ها آهن، مس، فولاد و اشیای مسی و حلبی و آهنی، سینی‌های آهنی لعاب‌دار، آیینه، بلور، چای، کاغذ، ماهوت‌های زمخت، نخ زربفت و سیم بافت‌های کار مسکو، قرمز دانه، مقدار کمی یافته‌های کتانی و زعفران شیروان، با خود می‌آورند.
      از ایران به هشترخانه، ‌برنج، مقدار بسیاری ابریشم، پنبه، هر نوع پارچه، مازوی کردستان و مقداری پوست سمور آبی گیلان و جزء این‌ها صادر می‌شود.
      چندین سال است که بازرگانی هشترخان با رشت را یک کشتی ۲۵۰ تونو،  در سال انجام می دهد.  این شهر ۱۵۰۰۰ تومان مالیات ثابت (۳۰۰۰۰ فرانک) می‌پردازد.  در حدود پنجاه خانوار یهودی،  در آنجا با بینوایی و حقارت زیست می‌کنند.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
اورسُل
      دکتر ارنست اورسل از محققان و نویسندگان قرن نوزدهم است،  که به سال ۱۸۵۸ در بلژیک به دنیا آمد،  اورسل بیشتر سالهای عمر خود را در فرانسه گذرانده است.  او تحصیلات خود را در رشته حقوق به پایان رساند،  و موفق به اخذ درجه دکترا گردید.  دکتر اورسل در سال ۱۸۸۲ از طریق انزلی قدم به خاک کشور ما گذاشت.  وی نویسنده‌ای آگاه، دقیق، جستجوگر و آشنا به تاریخ و ادبیات بود،  و علاوه بر زبان مادری خود یعنی فرانسه،  با زبانهای انگلیسی، اسپانیائی، ایتالیائی و لاتین آشنائی داشت.
      دکتر اورسل چند کتاب نوشت،  که یکی از آنها زیر عنوان قفقاز و ایران منتشر شده است.  این کتاب را علی اصغر سعیدی در سال ۱۳۵۳ به فارسی برگردانده،  ولی آن را تحت عنوان سفرنامه اورسل منتشر ساخته است.  بنا به نوشته لرد کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران،  ترجمه غلامعلی،  وحید مازندرانی هیچکس درباره قصور سلطنتی قاجاریه بهتر از اورسل مطلبی ننوشته است.
      در میان جهانگردان و بیگانگان بی‌شماری که از دیرباز به ایران و سرزمین‌های همسایه آمده‌اند،  ارنست اورسل دارای ویژگی‌های خاصی است.  همین ویژگی‌ها سفرنامه‌ را از اغلب سفرنامه‌هایی که درباره‌ این سرزمین‌ها نوشته شده است،  ممتاز می‌سازد و بر ارزش و اعتبار کتابش می‌افزاید.
     آگاهی‌هایی که اورسل درباره‌ مردم و آداب و سنن و آثار تاریخی و اوضاع روز مناطق مختلف قفقاز، گرجستان، ارمنستان و داغستان یا ایران به ما می‌دهد،  همه دست اول، آموزنده و خواندنی است.  از این رو است که هر پژوهشگر و جهانگرد خارجی،  که بعد از اورسل درباره ایران و قفقاز مطلبی نوشته،  ناچار بوده است،  مطالب کتاب او را به عنوان مأخذی معتبر مورد توجه قرار دهد.
      باید دانست که سفرنامه‌ اورسل با تمام خصوصیات ویژه‌اش خالی از اشکال نیست،  شاید به علت منابع و مآخذ بی اعتباریکه در اختیار وی بوده دچار خطا و لغزش گردیده است.  چنانکه اورسل در سفرنامه‌ خویش می‌نویسد:
      این طالشی‌ها که اصلاً از نژاد ترک هستند،  مردم سرزنده و با نظای هستند،  در حالیکه می‌دانیم تالشی ترک نیستند،  بلکه به زبان ترکی که علت آن مهاجرت ترکان به نواحی تالش و آذربایجان است تکلّم می‌کنند.  تالشی‌ها استحاله‌ای از قوم کادوسی باستانی هستند.
      بخشی از کتاب اورسل به گیلان اختصاص دارد،  و افزون بر اطلاعاتی که درباره‌ گیلان به ما را می‌دهد،  آگاهی‌هایی نیز در باره‌ مهاجرت تاریخی کرد نیز دارد اینک قسمتی از سفرنامه‌ اورسل را که درباره توصیف شهر رشت است با هم می‌خوانیم.
   رشت:  بعد از آنکه رشت،  به فرمان رهیانه‌ شاه عباس اول،  به مرکزیت گیلان ارتقاء یافت ،‌در سایه موقعیت خاص این شهر،  که بین خلیج انزلی و دره‌ی سپید رود واقع است،  و دروازه‌ عراق عجم به شمار می‌رود،  بلافاصله اهمیت بسزایی کسب کرد.  رشت به کوه‌های پوشیده از درخت که دور شهر را احاطه کرده‌اند،  و بر قله‌ بعضی از آنها برف نشسته است، منظره‌ بسیار با شکوه و خیال‌انگیزی دارد.
      ساختمان خانه‌ها با آجر پخته ساخته شده و پوشش آنها از سفال سبز رنگ است.  باغ‌های بزرگ و درختان فراوان که اغلب آنها خودروند،  چهره‌ دلباز و با صفایی به شهر می‌دهد،  که با منظره‌ی بسیاری از شهرهای مشهور دیگر فرق دارد.  هیچ بنای معظمی در این شهر نیست،  حتی مساجد هم،  به سبک معماری کاملاً ابتدایی ساخته شده است.
      کاخ پهناور حاکم،  که مقابل یک میدان بزرگ پر چمن واقع است،  مشخصه‌ چشم‌گیر خاصی ندارد،  ولی سر درِ حمام‌ها که با نقش و نگار عجیب زینت یافته،  تا حدی، معرف ذوق ایرانی‌ها،  درباره‌ هنرهای زیباست.  در اوائل قرن نوزدهم،  این شهر در حدود شصت هزار نفر جمعیت داشت،  ولی طاعون‌های پشت سر هم،  تعداد جمعیت آن را تا بیست و پنج هزار نفر تقلیل داد.  احداث راه آهن که بین تهران ـ رشت طرح‌ریزی شده،  بی‌شک به باز یافتن عظمت دیرین آن،  کمک شایانی خواهد کرد
      بازار رشت سرپوشیده نیست.  شاخ و برگ درختان،  با حصیرهایی که به بالای راهرو و آویخته‌اند،  نسبتاً جلوی تابش تند خورشید را می‌گیرد.  بازاری‌ها،‌ چهار زانو، که خاص نشستن ایرانی‌ها است،  بدون کوچک‌ترین سر و صدایی برای جلب مشتری،  ساکت و آرام در دکان خود به انتظار خریدار می‌نشیند.
      در این مغازه‌های تنگ و کوچک،  هر نوع محصول ایرانی و تعدادی جنس اروپایی پیدا می‌شود.  در بعضی از دکان‌های محقر،  نمونه‌های اعلایی از پرده‌های گل دوزی را که فقط زن‌های رشتی بافتن آن را بلد هستند،  به معرض فروش گذاشته‌اند و در سر هر چهار راه، بساط پلوی آشپزها با کاسه‌های لبنیات و تخم‌مرغ‌های رنگ شده، دایر است.
      حفظ نظم و امنیت بازار،  بر عهده‌ دوازده نفر تالشی است.  اینان لباس‌های کهنه و مندرس به تن،  و تفنگ‌های چخماخی به دوش دارند،  و در جایگاه مخصوص متمرکز هستند.
      تعداد کاروان‌سراها زیاد و حیاط آنها از همه جا تماشایی‌تر است.  چون همیشه انبوهی ازمسافران،  کاروان‌ها، چاروادارهای ترک، عرب و فارس یا مردم بیکاره‌ کوچه و بازار،  به آن جاها سر می‌زنند تا خبری کسب،  یا شایعه‌ای را از طریق آنان در شهر پخش کنند.
      رشت انبار کالایی است،  که از اروپا به ایران یا بالعکس فرستاده می‌شوند.  تجارت عمده‌ این شهر،  ابریشم خام است،  که در گذشته،  به تعداد زیاد،‌ در گیلان تولید می‌شد.  ولی امروزه این صنعت در حال رکود و زوال کامل است.  ناخوشی کرم ابریشم در گیلان،  نظیر افتی بود که در چند منطقه‌ تاک خیز فرانسه به جان تاکستان‌ها افتاد.  اکنون میزان تولید ابریشم به نسبت حیرت‌آوری پایین آمده است.
      در سال ۱۸۴۰ مقدار تلوید،  معادل صدهزار من،  هر من برابر ۱۲ لیور انگلیسی،  می‌شد،  در سال ۱۸۷۴ فقط به شصت هزار من رسید،  و در سال ۱۸۷۶ به دو هزار من کاهش یافت.  امسال به خصوص، وضع از همیشه بدتر است.  فروش ابریشم خام که در سابق قریب به هفت صد هزار لیره‌ استرلینگ ارز وارد کشور می‌کرد،  اینک فقط بین یک صدهزار تا یک صد و پنجاه هزار لیره عاید می‌کند.  ولی با اقداماتی که به عمل می‌آید،  وضع تا حدی رو به بهبود گذاشته است.
      در واقع گیلان جنگل پهناوری است،  که بعضی قسمت‌های آن به صورت محل سکونت مردم یا مزارع برنج درآمده است.  هر نوع رستنی که در اروپا می‌روید،  غیر از نوعی صنوبر،  در این منطقه نیز می‌روید.  درختان تاک گیلان رشد عجیب و غیرمتعادلی دارند،  و اغلب درختان میوه‌ دیگر نیز به حالت وحشی و خودرو،  این جا و آن جا روییده‌اند.
      گیلانی‌ها می‌گویند که اگر کسی در بلندترین قله‌ کوه‌های ما بایستد،  وجود او به دو قسمت تقسیم می‌شود.  آن قسمت از ریش او که رو به جانب ماست،  نمناک و آکنده از عطر گل‌های سرزمین سرسبز ما،  ولی آن نصف دیگر،  مانند خار و خسک بیابان‌های ایران،  خشک و گردآلود می‌شود.  اما آنها غافل از این نکته هستند،  که سرسبزی استثنایی کرانه‌ خزر،  که معلول حرارت شدید و خاک باتلاقی آن است،  هوا را در این منطقه،  آشکارا ناسالم کرده است.  از این رو کم‌تر گیلانی،  بیش از هفتاد سال عمر می‌کند.  در این مورد ضرب‌المثل معروفی دارند؛  اگر مرگ می‌خواهی برو به گیلان.
   تب‌های رشت:  این تب‌ها معلول بخارهایی است،  که از زمین‌های باتلاقی بر می‌خیزند،  و با قطرات ریز و تند باران،  به روی شهر فرو می‌ریزند.  به خصوص مربوط به آب کثیف شهرها است،  که در ماه‌های گرم تابستان،  با مواد گندیده‌ گیاهی،‌ انواع و اقسام کرم‌ها و حشرات دیگر آلوده می‌شود.
      پشه‌های رشت نیز در سراسر ایران،  از شهرت خاص برخوردارند.  به نظرم در هیچ جای دیگر،  این حشرات ریز دو بال نفرت‌انگیز،  تا این حد مهاجم و موذی نباشند.  حتی ریز باف‌ترین پشه بندها نیز قادر نیست در قبال حمله‌ بی‌رحمانه‌ آنها که توأم با وزوز مزاحم و اعصاب خردکن است تاب بیاورد.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
ملگونُف
      گریگوری والریا نویچ ملگونف محقق روس در سال ۱۸۵۸ میلادی (۱۲۷۴ قمری) به اتفاق «دورن» باستان‌شناس مشهور،  استانهای شمالی ایران را زیر پا گذاشت.  بر پایه مشاهدات و مطالعات خود به تألیف و تدوین اثر ارزنده‌ای پرداخت،  که به نام سفرنامه ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر منتشر شده است.
      ملگونف با روشی اصولی،  جغرافیائی و آماری کامل مناطقی را که در آن مسافرت کرده تشریح نموده است.  وی پس از نام بردن تمامی منابعی،  که برای تدوین اثر خود بکار برده و کلیه تألیفاتی،  که در آن زمان راجع به ایالات دریای خزر منتشر شده،  در فصلهای مخصوصی راجعه به گیلان و مازندران و گرگان بحث کرده است.
       گزارشهای ملگونف در مورد تقسیمات سیاسی سرزمینها و تعداد جمعیت هر محل و منطقه بسیار واضح و روشن است.  وی راجع به بناهای یادگاری زمانهای سابق هم دقت می‌کرد،  و محصول زمین و عملیات صنعتی و تجارتی اهالی هر محل را نیز مورد توجه قرار می‌داد.  ملگونف در سال ۱۸۶۸ مقاله محققانه‌ای تحت عنوان بررسی لهجه مازندرانی و گیلانی با توجه به تلفظ محلی به زبان فرانسه منتشر ساخت که از نظر فولکلور گیلان و مازندران حائز اهمیت فراوان است.
      سفرنامه ملگونف در ۱۸۶۳ میلادی (۱۲۸۰ قمری) در پطرزبورگ منتشر گردید،  و پنج سال بعد به زبان آلمانی ترجمه شد.  این سفرنامه در اواخر قرن سیزدهم هجری قرمری توسط پطرس مترجم دولتی عصر ناصری به فارسی برگردانده شد.  مسعود گلزاری با استفاده از ترجمه آلمانی و متن اصلی به زبان روسی ترجمه پطرس را کامل کرد و در ۱۳۶۴ به چاپ رسانید.
      ملگونف شرح کاملی در مورد گیلان و شهرها و روستاها و آبادیهای آن نگاشته،  به طوری که سفرنامه او از نظر اشتمال بر مطالب تاریخی و جغرافیائی و شرح خصوصیات شهرها و آبادیها کاملترین سفرنامه‌ای است،  که توسط جهانگردان خارجی درباره گیلان نوشته شده است.  ذیلاً قسمتهائی از سفرنامه او را نقل می کنیم:
   رشت:  گویند لفظ رشت ماده تاریخ بنای این شهر است،  که سال ۹۰۰هـ.ق است.  ترکیب واژه‌ رشت اگر به ابجد مطابقت شود،  همین ۹۰۰ است:  ر=۲۰۰،  ش=۳۰۰،  ت=۴۰۰،  رشت=۹۰۰.
      رشت از زمان شاه عباس و کریم خان،  تا عهد محمدشاه،  به بازرگانی مشهور بود.  از هند، بخارا، روم و شهرهای دیگر، به سودای ابریشم آن جا می‌آمدند.  سیّاحان گویند در شهر ۵۰ کاروان‌سرا بود و شهر بسیار خوش وضع بود.
      خانه‌ها بسیار بزرگ و شیک،  رو به دریا و پشت به میدان و مغازه‌ها داشت.  بخش اعظم بازار است.  خانه‌های آن بیشتر آجرین و بام‌ها سفالین است.  کوچه‌ها تنگ ولی مفروش.  چاه‌ها در راه‌ها بسیار و سرباز،  حصاربندی ندارد.  جز آثار حصار خراب روسیه،  که در غرب شهر، در تپه‌های پشت رودگریگویر [؟] ساخته بودند.
      در هنگام افزونی آب،  سیاه رودبار به پایه‌ای پر آب است،  که از پیره بازار تا به رشت با کرجی توان رفت.  از طرف شرقی رشت،  رودخانه‌ سیاه رودبار می‌گذرد،  که از کوه‌های کچا می‌آید،  و در هر جا نامی دارد.  مثلاً نزدیک رشت می‌گویند کلجی رودبار [؟] و بعد از باغ شاه، صغلان [صیغلان] رودبار سرخ بنده.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
اولئاریوس
      آدام اولئاریوس در زمان پادشاهی شاه صفی همراه یک هیئت سیاسی به ایران آمد،  و مدت یک سال و نیم در ایران بود.  پس از بازگشت به آلمان در سال ۱۶۵۶ میلادی (۱۰۷۶ هـ.ق) سفرنامه خود را منتشر ساخت.  این سفرنامه به قلم مهندس محمد حسین کرد بچه سال ۱۳۷۹به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات هیرمند چاپ و منتشر شد.
      سفرنامه اولئاریوس،  یکی از منابع مهم برای پژوهشگران و مورخان است زیرا تنها منبعی است،  که افزون بر اطلاعات در زمینه فرهنگ و آداب و رسوم ایران از سیل بنیان کن اردبیل به ما خبر می دهد.  وی باهوش سرشار و تسلط و تبحری،  که در علوم داشته،  مجموعه گرانبهائی از مشاهدات و ملاحظات خود را برشته تحریر درآورده است.  از آنجا که اولئاریوس به دانشهای زمان خود مسلط بوده دیدگاه او در برخورد با مسائل،  عالمانه و نظراتش مستدل و مستند است.  وی به زبانهای فارسی و ترکی آشنا بوده،  و گلستان سعدی را به زبان آلمانی ترجمه کرده است.
   رشت:  رشت شهر مرکزی گیلان است،  گسترده و غیرمحصور،  مانند دهکده‌ای بزرگ است،  که با بوته‌ گیاهان و باغ‌های بسیار پوشیده شده است،  و انسان نمی‌تواند از دور آنجا را ببیند.  رشت در دوره مایلی ساحلی دریای خزر واقع شده است.
      خانه‌های رشت برخلاف جاهای دیگر،  زیبا و با شکوه نبود،  بام منازل اکثراً،  از قطعات سفال ساخته شده بود.  بارندگی زیاد سبب شده،  که آنها را مانند بام‌های ما شیب‌دار بسازند،  در اطراف خانه‌ها ‌درخت نارنج کاشته بودند.  همان‌طور که در اطراف خانه‌های دهات،‌ مرغزار و چراگاه یافت می‌شود،  درختان نارنج برای بار دوم،  در سال میوه آورده بودند .
      میدان یا بازار شهر نسبتاً بزرگ بود،  و در آنجا، اصناف و صاحبان مختلف مشغول کار بودند.  بیش از هر چیز،  مواد غذایی گوناگون به چشم می‌خورد،  که انسان می‌توانست با پرداخت مبلغ بسیار اندک خرید کند.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
دکتر فوریه
      دکتر فوریه در اوت ۱۸۸۹ م برابر با ۱۳۰۶ هـ.ق از سوی وزارت خارجه‌ فرانسه به عنوان طبیب مخصوص ناصرالدین شاه تحت اختیار شاه ایران قرار گرفت.  وی خاطرات خویش از  ‌سال‌های ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ هـ. ق را در کتابی تحت عنوان سه سال در دربار ایران به رشته تحریر درآورد.  این اثر به قلم عباس اقبال به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات مؤسسه مطبوعاتی علمی به سال ۱۳۲۵ چاپ و منتشر شد.
      فوریه بخشی از فصول پایانی اثر خویش را با عنوان از رشت به بندر مارسی اختصاص داده است. بخشی ازخاطرات دکتر فوریه ذیلاً می‌آید:
 سه نوامبر،  11 ربیع الثانی،  رشت شهری است که ۳۰۰۰۰ نفر جمعیت دارد،  و در میان باغات وسیع با بامهای سراشیب بوضعی زیبا ساخته شده،  هم تمیز است و هم بازارهای آن از مال التجاره مملو.
      کاروانسراهای آن مرکز انبار امتعه‌ایست که بین ایران و اروپا از راه دریای خزر مبادله می‌شود،  و در آنجا فرشهائی از ابریشم باشکال مختلف و نقوش زیبا با گلدورزی درست می‌کنند،  که شهرتی بسزا دارد.
      حکمران گیلان اعتصام‌السلطنه که من بدیدن او رفتم و از منسوبین نزدیک شاه است. در عمارتی که مثل سایر عمارت اغنیای ایرانی است و بر میدان بزرگی مشرف ولی خالی از هر نوع لطف معماری است سکونت دارد.
      اعتصام السلطنه یکی از دختران عم خود یعنی افسرالسلطنه را در عقد ازدواج دارد.  این خانم از من بعضی دستورهای طبی گرفت و از راه لطف کالسکه خود را برای گردش در شهر و رفتن بکنار دریا در اختیار من گذاشت،  و شب که بقنسولخانه روس برگشتم دیدم،  که یکی از پیشخدمتان حکومتی یک قطعه گلدوزی از طرف آن شاهزاده خانم برای من آورده است،  تا ایام اقامت مرا در رشت همواره بیاد من بیاورد.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
کارلاسرنا
      مادام کارلاسرناجهانگرد ایتالیایی در نوامبر سال ۱۸۷۷ (آبان ۱۲۵۶ شمسی) مقارن با سی‌امین سال سلطنت ناصرالدین شاه از راه دریای خزر وارد ایران شد وی در آخرین روزهای بهار سال ۱۸۷۸ به رشت آمد و ازهمان راه به کشورش بازگشت سفرنامه‌ی کارلاسرنا به زبان فرانسه با نام" انسان و چیزها در ایران" در سال ۱۸۸۳ در پاریس به چاپ رسید این کتاب در سال ۱۳۶۲ به قلم علی اصغر سعیدی ترجمه و از سوی انتشارات زوار منتشر شد.
   رشت:  رشت،  پیش از آن که منظره‌ یک شهر را داشته باشد،  در حقیقت وضع و منظره‌ دهکده‌ بزرگی را دارد.  به استثنای بازار،  که حال و هوای کاملاً آسیایی دارد،  خانه‌ها با بام‌های شیب‌دار و پوشیده از سفال، بیشتر شبیه ساختمان‌های اروپایی هستند تا ایرانی.
      چون برای دست‌یابی به بحر خزر و سوار شدن به کشتی،  تعداد زیادی از اروپاییان از رشت عبور می‌کنند،  اهالی به دیدن بیگانگان در شهر خویش خو گرفته‌اند.
      پیش از طاعون سال ۱۸۷۷ جمعیت شهر را در حدود ۲۰۰۰۰ نفر تخمین می‌زدند.  که پس از شیوع بیماری تعداد جمعیت خیلی کم شده است.  مدت هفت تا هشت ماهی که طاعون در آن نواحی شیوع پیدا کرده بود،  از مردم رشت و حوالی آن بیش از چهار هزار نفر قربانی گرفت.  مقدار بیماران شفا یافته را در حدود و برابر آن تخمین می‌زنند.
      بعضی بیماری یاد شده را طاعون و بعضی دیگر،  آن را نوعی تیفوئید خیلی واگیر می‌دانستند.  برخی از پزشکان محلی که طاعون سال ۱۸۳۲ را دیده بودند،  نخواستند قبول کنند که دوباره این بلای وحشتناک به ایالت آنان هجوم آورده است،  ولی پزشکان اعزامی از تهران، آن را طاعون می‌دانستند.  در آن زمان، تلفات بیماری به حدی بود که در مدت کم‌تر از چهار هفته،  جمعیت درو شد.
      شهرهاهم به جهت تلفات بیماری،  و هم به علت فرار مردم،  خالی از سکنه شدند.  هم چنین در جاهایی که امام زاده وجود داشت،  تلفات بیشتر بود،  چون مردم برای دعا و نذر و نیاز به آن اماکن رفته بودند.  ولی عجیب آن که از اروپاییان کسی به این مرض مبتلا نشد.  اطبّا علت این امر را با نوع،  و نحوه غذا خوردن آنان که با خوراک و نحوه غذا خوردن بومیان فرق داشت می دانستند.
      عجیب تر آنکه مرده شورها که دائماً با جنازه مبتلایان تماس نزدیک داشتند،  به این بیماری مبتلا نشدند. حساب کردن ایرانی‌ها به جای اعداد از علائمی استفاده می‌کنند.  برای بیان شماره نیز،  آنان حروف الفبا را به کار می‌برند.  مثلاً در کلمه‌ رشت، حرف ر یعنی ۲۰۰؛ حرف ش یعنی ۳۰۰ و حرف ت نشان دهنده‌ رقم ۴۰۰ است.  می‌گویند حاصل جمع این اعداد،  تاریخ بنای شهر رشت را به تاریخ هجری به دست می‌دهد .
      پیش از طاعون سال ۱۸۷۷، جمعیت شهر را در حدود ۲۰۰۰۰ نفر تخمین می‌زدند، ولی پس از شیوع بیماری،‌تعداد جمعیت خیلی کم شده است .
      رشت در یک جلگه‌ باتلاقی، در فاصله‌ی ۱۷ میلی دریای خزر و در ارتفاع چند متری از آن دریا واقع شده است.
      وقتی در رشت بودم در یکی از این گورستانها صحنه‌ای واقعاً تکان دهنده رخ داد.  یک زن ایرانی که متهم به داشتن روابط عاشقانه با مردی ارمنی بود در گورستان مزبور سنگسار شد.  این زن که به دستور ملائی مورد تعقیب مردم قرا گرفته بود،  بدان قبرستان فرار کرد.  او که سرگشته و منقلب بود در حین فرار در گوری افتاد.  جمعیت ابتدا تصور کرد که معجزه‌ای رخ داده و خداوند عالم خود گناهکار را به کیفر مرگ رسانیده است.
      اما مردم خشمگین به محض آن که برخاستن او را مشاهده کردند بدو حمله‌ور شدند.  زن بیچاره که اعتراض می‌کرد و خود را بی‌گناه می‌دانست استغاثه و تقاضای بخشش کرد اما فایده‌ای نبخشید.  شخصی سنگی به طرف او پرتاب کرد و ارام بازگشت و زن را در معرض ضربان دیگران گذاشت که او را از پای در آوردند.  جسم مثله شده و خونین زن درهمان گوری مدفون شد،  که چند لحظه پیش در آن سقوط کرده بود.
      اگر از ابتدا به هوش بود و می‌توانست تا شب در آنجا خود را به خواب بزند شاید جان به سلامت می‌برد.  در همین مدت مرد ارمنی که می‌گفتند معشوق او بوده است،  با ضربه کارد به قتل رسید.  با این که بعداً مدلل شد که زن مسلمان برای خرید به دکان مرد ارمنی رفته است،  هیچیک از مسیحیان بدین عمل نسنجیده که به قیمت جان دو بی‌گناه تمام شده بود اعتراض نکرد.
      تنفر و انزجاری شدید بین همه اروپائیان حکمفرما شد. تصور می‌شد که کنسولگری انگلیس و روس مورد تهدید مسلمانان قرار می‌گیرد و برای بست‌نشینان جای امنی نباشد اما اضطراب فرو نشست.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
بُهلر
      بهلر از فرانسویانی است که در زمان صدارت امیرکبیر به استخدام دارالفنون درآمد.  وی که فارغ‌التحصیل مدرسه عالی پلی‌تکنیک پاریس بود در دارالفنون به تدریس ریاضیات پرداخت.  از آنجا که خدمات صمیمانه او مورد توجه قرار گرفت،  پس از چندی به مقام سرتیپی ارتش ایران در دوران ناصری برگزیده شد.
      وی که برای بازرسی به نقاط مختلف ایران سفر کرده یادداشتهای سفر خود را نوشت و منتشر ساخت.  در این سفرنامه بهلر اطلاعات جالبی از جغرافیای هر منطقه به دست می‌دهد.  این کتاب به سال ۱۳۵۶ به کوشش علی‌اکبر خداپرست به فارسی ترجمه و از سوی انتشارات توس انتشار یافته است.
      رشت شهری است بزرگ که دارالحکومه گیلان است و دو قونسول در آنجا می‌باشند.  یکی موسیو مکنزی، ‌قونسول دولت انگلیس است،  و دیگری تنک بوفسکی که قونسول دولت بهیه روس است.  و چون دولت فرانسه در آنجا قونسول ندارد،  امورات اتباع آن دولت با قونسول روس است.  رشت تخمیناً مشتمل است بر پنج هزار خانوار و حاکم آنجا مجدالدوله است.
      در آن شهر عمارتی است دولتی که اکنون مخروبه و به هیچوجه قابل تعمیر نیست.  هرگاه بخواهند عمارت مذکور را تعمیر کنند،  به طور یقین خرج آن بیشتر از نوساختن آنجا خواهد شد.  اکثر از مصالح آنجا را از قبیل مرمر و پنجره و غیره، حاکم و مباشرین کنده‌اند،  و در عمارتی که برای خود ساخته به مصرف رسانیده‌اند.
      مختصر آنکه در آن عمارت وسیع جای بسیار مختصری حاکم به جهت نشیمن خود قرار داده است.  در زمانی که فی‌الجمله باد وزیدن کند،  اگر کسی بخواهد حاکم را ملاقات کند،  و در نزد او برود، نهایت واهمه و ترس از این دارد،  که مبادا از سفال و آجر آن عمارت بر سر و مغز او بریزد و هلاک شود.
       در طرف شرقی آن عمارات یک بالا خانه کوچک خرابی است،  که محل نقاره‌خانه می‌باشد و به قدر هشتاد تومان به مصرف ساختن آنجا رسیده.  دیگر معلوم نشد که به خرج دیوان چقدر آمده و محسوب داشته‌اند.
      گیلان عموماً مملکت پرمنفعتی است و از قبیل ماهی و برنج و زیتون و ابریشم و اشپل ماهی در آن وفور دارد و درختهای جنگلی میوه‌دار و غیره، در آن بسیار است.  خانه‌های رشت تفاوت بسیار با خانه‌های سایر ممالک ایران دارد.  مثل آن که خانه‌های رشت جمیعاً از چوب و تخته است،  و دو مرتبه ساخته شده است و سفال پوش می‌باشد.  اطراف آن غلام گردش چوبی دارد و طره‌های بلند از چوب بر آن عمارت کوبیده‌اند.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
ریچاردز
      فردریک ریچاردز در اوائل حکومت پهلوی اول به ایران آمد.  ریچاردز نویسنده‌ای توانا،  شاعری با ذوق و نقاش و حکاکی چیره دست بود.  او به سال ۱۸۷۸ میلادی در انگلستان دیده به جهان گشود،  و در سن پنجاه و چهار سالگی در گذشت.  فردریک چارلز ریچاردز در شمار سیاحاتی است که با داشتن مهارت و تسلط فراوان در فنّ نقاشی و حکاکی توانسته است چهل و هشت تابلوی زیبا از شهرهای مختلف ایران تهیه کند.
      علاوه بر این چون از ذوق نویسندگی و شاعری نیز بی‌بهره نبوده موفق گردیده مشاهدات خود را با بیان لطیف و دقیق و شاعران شرح دهد.  ریچاردز استاد کالج سلطنتی هنرهای زیبا بود و اکنون آثار نقاشی او در موزه های معروف انگلستان نگاهداری می‌شود.
      وی شرح جالبی در مورد رشت و بندر انزلی نگاشته که در اینجا می‌خوانید و تصویر زیبائی را که از آرامگاه خواهر امام نقش کرده است.  این سفرنامه در سال ۱۳۴۳به قلم مهین دخت صبا از سوی بنگاه ترجمه ونشر کتاب منتشر شد.
       از شهرهای مهمی که در شمال ایران واقع شده رشت و پهلوی را می‌توان نام برد.  برای مسافرت از تهران به این شهرها دوباره باید از قزوین عبور کرد و کرایه نسبتاً زیاد میهمانخانه و کاروانسرای را پرداخت و از نزدیکی قلمرو مرد پیر کوهستان و حشیشیان او عبور کرد.  این شهرها هر دو در کرانه بحر خزر قرار دارد،  و نزدیکی به روسیه در آنها تأثیر و نفوذ فراوان کرده است.
       پهلوی که همان بندر قدیمی انزلی در بحر خزر است،  خیلی پیشرفت کرده مخصوصاً هنگام شب منظره شهر و نیز را به خاطر می‌آورد.  البته بدون خصوصیات معماری آن.  قایقهای کوچکی که بین دو شهر در رفت و آمد هستند،  شبیه کرجیهای استانبول منتها قدری کوچکتر از آنها می‌باشند.  در حقیقت این شهرها هر دو دارای جذابیت و محاسن و خصوصیات بسیاری است.
      بحرخزر که بوی تند خاویار از آن استشمام می‌شود،  هشتاد و چهار پا پائین‌تر از سطح دریای سیاه واقع شده.  هنگامی که این نکته را مورد ملاحظه قرار می‌دهیم،  به آسانی می توان درک کرد که چرا تا این اندازه از لحاظ آب و هوا بین این قسمت از ایران و فلات آن، ‌که سه هزار پا از کرانه دریای خزر مرتفع‌تر است، اختلاف وجود دارد.
      وضع جوی که دشمن شماره یک این ناحیه است آن را به صورت ناسالم‌ترین نقاط ایران درآورده است.  حتی اسبهائی که از شلتوک برنج تغذیه می‌کنند،  باید از نژاد بخصوصی باشند وگرنه بعد از ششماه می‌میرند.
      در ضمن مسافرت از تهران به رشت موارد اختلاف و افراط و تفریط بیش از هر موقع دیگر به چشم می‌خورد.  چه آدمی از فلات خشک و بدون درخت ناگهان به بیشه‌ها و جنگلهای نیمه گرمسیر می‌رسد.  البته این تفاوت آنقدر که می‌گویند و هر کس انتظار آن را دارد فاحش نیست،  ولی به قدری است که تضاد بین صحرای خشک و گرمای فلات از یک طرف و گرمای توأم با رطوبت نواحی بحرخزر از طرف دیگر کاملاً نمایان می‌گردد.
      منظره این نواحی با ییلاقهای سرسبز و انواع رنگهائی که در آن به چشم می‌خورد،  پس از عبور از فلات کوهستانی سوخته و گندمی رنگ، طوری است،  که اولین جلوه ارض موعود را در نظر مجسم می‌کند.  باید از کوه‌های سرسخت که دارای سراشیبهای خیلی تند هستند عبور کرد.  این رشته از جبال هنگامی که در معرض بعضی از انواع نور قرار می‌گیرد،  به رنگ آبی تیره مانند لاجورد خالص در می‌آید.
      غیر از جاده‌ها و معابر سختی که باید با آنها مواجه شد جاده‌ای به نام جاده خراسان در بین راه رشت و تهران قرار دارد،  که در مجاورت پرتگاههای وحشتبار واقع شده. این جاده ۷۵۰۰ پا از سطح دریا ارتفاع دارد.  بعد از آن پل منجیل است که در دره بادگیر واقع گردیده و بعد از آن کمربند باران قرار دارد.  همه اینها این سفر را از دلفریب‌ترین مسافرتهای ایران می‌سازد.
      هنگام ورود به رشت سفالهای قرمز رنگ،  پرچینها و درختهای فراوان به چشم می‌خورد،  که پس از جاده‌های یکنواخت و گرم صحرا منظره دل انگیزی به وجود می‌آورد. مخصوصاً هنگامی که این منظره با یک صبحانه‌انگلیسی در ایوانی مشرف به چمن و گفتگوی مطبوع راجع به هوا که مسافر فلات مدت نه ماه از آن محروم بوده توأم گردد.  در شهر رشت فقط دو تن انگلیسی اقامت دارند.  قنسول و رئیس بانک،  رئیس بانک بندر پهلوی نیز انگلیسی است.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
رابینو
      هـ. لوئی رابینو در ۲۷ ژوئیه ۱۸۷۷ در لیون زاده شد.  پدرش م. ژزف رابینو کارگزار سابق امور بانکی لیون در لندن بود که به سال ۱۸۸۱ معاون نمایندگی اسکندریه گردید،  و پیش از تأسیس بانک شاهی در ایران، در ۱۸۸۹ مدیریت نمایندگی قاهره را بر عهده داشت.
      هـ.ل. رابینو کار خود را با سمت منشیگری پدر آغاز کرد.  سپس در اداره راه تهران ـ قم که امتیاز ساختن آن به بانک واگذار گردیده بود به کار پرداخت و به مطالعه مشغول شد.  در این راه تا سلطان آباد و کاشان نیز رفت و بعدها مدت شش ماه در مشهد اقامت کرد،  و از راه قوچان،  عشق آباد،  کراسنودسک به اروپا بازگشت.  پس از چندی بانک او را مأمور افتتاح شعبه‌ای در کرمانشاه نمود.  در این سفر ساوه و همدان و قصر شیرین را دید،  و نیز طی سفرهای دیگر از مرز لرستان و کردستان هم دیدن کرد.
      رابینو در ۱۳۲۴ هـ.ق (۱۹۰۶ م) به مدیریت نمایندگی بانک در رشت منصوب شد.  وی تا سال ۱۳۳۰ هجری (۱۹۱۲ م) در گیلان بود و قسمت بیشتر این منطقه را مورد مشاهده قرار داد،  و از راه دشت گرگان از رشت به گنبد قابوس سفر کرد.  رابینو سپس معاون کنسول انگلستان در مگادور «Megador» در ساحل غربی مراکش شد،  و از ماه مه تا اکتبر ۱۹۱۳ معاون و از ژوئیه تا سپتامبر ۱۹۱۵ کنسول کازابلانکا گردید.  رابینو به روز ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۰ میلادی درگذشت.
      فهرست آثار رابینو به نقل از مقدمه‌ی کتاب مشروطه گیلان که به قلم خودش می باشد به شرح ذیل است:
   14 نوامبر ۱۹۰۹ مسیحی،  25 میل ـ ما از رشت از جاده‌ایکه چند سال پیش به وسیله سپهدار اعظم ساخته شده بود حرکت کردیم.  از بازار آجی بیشه و دهکده خوناچاه و نهر حمام رود و گورابجور و نهر حاجی بکنده و گیلاموش ده بلسه بنه عبور نموده به گیشه دمرده رسیدیم.  این نام بزبان گیلکی یعنی «عروس مرده» و حکایتش اینست،  که وقتی عروس جوانی را به خانه داماد می‌بردند در آن نقطه غرق شد.
      بعد از نورود که لاله رود هم خوانده می‌شود،  از مرغانه پورد یعنی پل تخم مرغ عبور کردیم و نقل می‌کردند.  پیرزنی قسمت عمده عمر خود را در آنجا تخم‌مرغ فروشی داشت،  واز پس انداز مختصر خود آن پل را ساخت.  این پل از دو سمت شیب تندی بطرف رأس دارد و بنابراین زاویه یا نقطه‌ای را در بالا تشکیل می‌دهد.  بازار کوچصفهان مرکب از دو ردیف دکان با یک دروازه در انتهای غربی آنست،  ولی در طرف شرقی دروازه‌ای ندارد.
       این بازارها که گور آب نامیده می‌شوند، محلی است که هفته‌ای یک بار در آنجا بازار خرید و فروش برقرار می‌شود.  ولی روزهای دیگر بکلی از جمعیت خالی است.  این بازارها فقط در گیلان و مغرب مازندران تشکیل می‌شود،  و بنا برسم و عادت فاصله آنها باید دست کم تقریباً یک فرسخ باشد.  پس از یک ساعت حرکت سواره از کوچصفهان به رشت آباد که در ساحل چپ سفید رود واقع است رسیدیم،  از آنجا تا لاهیجان دو فرسخ راه است.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
اوبن
      اوژن اوبن دیپلمات و نویسنده فرانسوی از نوامبر ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ با سمت وزیر مختار فرانسه در ایران می‌زیسته و کتاب ایران امروز یادگار این مأموریت است.  وی در سالهای انقلاب مشروطیت درتهران بود و گزارشهائی که در این مورد به وزارت امور خارجه فرانسه ارسال داشته است از منابع ارزنده نهضت مشروطیت ایران بشمار می‌رود.
      اوژن اوبن طی مأموریتهای خود در کشورهای مختلف یادداشتهائی تهیه نموده،  و با استفاده از آنها چند اثر پرارزش به هموطنان خود هدیه کرده است،  که اهم آنها عبارتند از:
       مراکش امروز،  در هائیتی …،  انگلیسیها در هند و مصر،  پیشگامان جهانگردی در مراکش و ایران امروز.
      نویسنده با زبانهای عربی و فارسی آشنائی داشته و برخی از ترانه‌های فارسی و کردی را به زبان فرانسه ترجمه کرده است.  ایران امروز که مربوط به سالهای ۱۹۰۷-۱۹۰۶ میلادی است توسط آقای علی‌اصغر سعیدی در سال ۱۳۶۲ به فارسی ترجمه شد.  قسمتهائی از این کتاب که مربوط به شهر رشت است در اینجا نقل می‌شود.
       رشت، شهر کثیف و مرطوبی است،  با سی هزار نفر جمعیت.  خانه‌های آن با آن پشت بامهای سفالی،  درمیان جنگلهای بزرگ کرانه خزر، پنهان شده‌اند.  این شهر مرکز تجارت ابریشم در ایران است،  و از این جهت مورد توجه بازار صنعت شهر لیون قرار گرفته است.  به علت شیوع بیماری کرم ابریشم،  پرورش نوغان که در زمانهای گذشته، بسیار پر رونق بود،  تا حدی از میان رفته است.  اخیراً، یعنی از پانزده سال پیش،  برای احیای آن اقداماتی آغاز شده و یک متخصص یونانی تولید بذر،  مقداری بذر پاستوریزه وارد کرده است.
      در سال ۱۸۹۹،  پای تجارتخانه  بونه‌ لیون به رشت باز شد،  و جائی برای پیله‌ی ابریشم احداث کرد. دو سال بعد تجارتخانه ترای پاین، نیز از آن سرمشق گرفت. تجارتخانه کوسری در خارج شهر جائی برای فروش باز کرد.  یک نفر ایرانی ملقب به امین‌الضرب،  ایجاد و اداره کارخانه ریسندگی را به عهده فرانسویها گذاشته بود ، اکنون در حدود چهل و هشت جایگاه پیله درست کنی،  متعلق به ایرانیها و ارمنیها وجود دارد.  محصول گیلان بالغ بر هفتصد یا هشتصد هزار باتمان (من) می‌گردد.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
فریزر
      جیمز بیلی فریزر درسال ۱۷۸۳ م برابر با ۱۱۹۷ هـ.ق در اسکاتلند زاده شد.  در آغاز جوانی به هندوستان سفر کرد،  و در لباس ایرانی راهی خراسان شد.  و به مشهد رسید چون شنید که اوضاع بخارا آشفته است،  ناگزیر به سوی غرب رفت.  و از کناره های دریای خزر خود را به تبریز رسانید.  ره آورد این سفر دو کتاب بود،  یکی داستان سفرخراسان در سال‌های ۱۸۲۱  و ۱۸۲۲ م دیگر سفرنامه و سرگذشت در شهرستان‌های کرانه‌های جنوبی دریای مازندران.  با ضمیمه‌ای شامل یادداشت‌هایی کوتاه درباره وضع زمین‌شناسی و بازرگانی ایران.
      چند سال بعد کتابی تحت عنوان قزلباش‌ها،  داستانی از خراسان نوشت.  فریزر کتابی دیگر به نام شرحی تاریخی و توصیفی درباره‌ ایران از عهد باستان تا عصر حاضر دارد.  فریز در زمستان ۱۸۳۳ م در زمان سلطنت محمدشاه قاجار با مأموریت دیپلوماتیک روانه ایران شد،  و پس از آن کتاب حاضر یعنی سفرنامه‌ زمستانی را در دو جلد نوشت این سفرنامه بدین جهت اینکه فریزر در زمستان وارد ایران شد،  به سفرنامه‌ زمستانی مشهور شد.
      تألیف دیگر فریزر با عنوان سفرنامه‌ کردستان و بین‌النهرین در دو جلد تألیف شده است.  فریزر در سال ۱۸۲۱ م مطابق با ۱۲۳۷ هـ.ق از راه هرمز، بوشهر، شیراز، قم و تهران به مشهد رفت.  و خود را به دورترین نقاط ترکمن صحرا رسانید.  در این باره سفرنامه‌ای را نوشت که از معتبرترین و دقیق‌ترین سندهای جهانگردان اروپایی درباره‌ اوضاع ایران در عهد فتحعلی شاه قاجار است.
      فریزر بسان دیگر جهانگردان آن دوران در ضبط اعلام و اماکن دقت نکرده،  و غالب کلمات را به صورتی که از مردم عادی و عامی شنیده نوشته است.  فریزر در سال ۱۸۵۶ م مطابق با ۱۲۷۲ هـ.ق در گذشت.فریزر در سفرنامه خویش رشت را اینگونه توصیف کرده است.
      رشت مانند دیگر نقاط گیلان شهر ارواج است.  با استخوان‌بندی نیمه جانی از آنچه در سابق داشت.  نخستین صبح پس از ورودم دو تن که یکی از ایشان از قدیم مرا می‌شناخت به دیدنم آمدند.  وقتیکه از این شخص سراغ یاران قدیم را گرفتن جوابش این بود:  در خصوص هیچ کس سؤال نکن،  که هیچ کس زنده نمانده.  گفتم: بسیار خوب اگر دوستانم از دنیا رفته‌اند،  می‌خواهم اقوام و اولاد و پسرها و برادرهای آنها را ببینم.
      گفت: هیچ کس زنده نمانده، ‌همه رفته‌اند.  گفتم: اما خانه‌هایشان،  می‌خواهم پاتوقهای قدیم خود را ببینم،  جاهائی که می‌نشستم و گپ می‌زدم با صاحبخانه‌ها،  جاهائی را که مردمش با من مهربان بودند.  گفت: آنها هم از بین رفته‌اند.  همه خانه‌ها خراب شده است،  اگر ببینی نمی‌شناسی،  و اگر بخواهی همان طور که عادت داشتی در کنار آب قدم بزنی باید بگویم،  که این زحمت را نکش چونکه یک نقطه معین را هم نمی‌شناسی.  همه جا خراب است و پوشیده از جنگل.
      اینها بیاناتی غم انگیز بود،  اما تقریباً صحیح و من همچنانکه از کوچه‌های خلوت و از اطراف می‌گذشتم به یاد سخنان اوتالیسی افتادم:   پژواکها و آهنگ ضعیف گامهایشان همچون صدای مردگان به گوش می‌رسید.
      من رفتم و از میان بازارها قدم زنان گذشتم.  اکنون فصل خریدن و دسته کردن و صادر کردن ابریشم است.  و بسیاری از کاروانسراها پر از بازرگانانی بود،  که دست‌اندرکار این مشاغل‌اند و از این رو منظره‌ای که دیدم نسبتاً با روح و پر ازدحام بود.  در برابر هر حجره یا اطاقی نوعی ایوان یا فضای باز وجود دارد،  که مردم در زیر سایه بامهای پیش آمده آن می‌نشینند،  و در اینها اشخاصی ازدحام کرده بودند که کلافهای ابریشم را امتحان می‌کردند،  و «گره و گلوله‌ها» را بر می‌چیدند.  و ابریشمهای پاک شده را به اشکال مناسب برای دسته‌بندی کردن در می‌آورند.
      اما این مردم همه بیگانه بودند و به ندرت یک گیلانی در میان آنان پیدا می‌شد.  خلأ ناشی از بروز طاعون مایه جلب عده فراوانی از بیگانگان شده است.  تجارت ابریشم چنانکه پیش از این گفته‌ام چنان وسوسه‌گر است،  که به رغم بیمای و مرگی که ممکن است،  در زیر آنها کمین کرده باشند،  مردم را تطمیع و اغوا می‌کند.
      اما در بازار بزرگ که روزگاری آن را پر ازدحام دیده بودم،  نیمی بلکه دو سوم دکانها بسته بود و بقیه را یا سوداگران خرده پای ابریشم تصرف کرده بودند،  یا دوره گردان و خرده فروشان چیت و قماش نخی و محصولات معمولی کشور.  چیزی از آن جنب و جوشی که به خوبی به یادداشتم باقی نمانده بود،  و در کوچه‌ها به ندرت انسانی دیده یا صدائی شنیده می‌شد.
      در خصوص بعضی از کارگاه‌داران محل که معروف بودند تحقیق کردم،  هیچ کس زنده نبود.  سازندگان همه از میان رفته بودند.  در واقع همینکه طاعون در خانه‌ای در گیلان راه می‌جست،  به ندرت موجود زنده‌ای می‌فرستاد.  در سفر سابق که در رشت بودم البته بیش از شصت هزار جمعیت داشت،  و اکنون این رقم بین پانزده و بیست هزار است،  اعم از گیلانی و غیرگیلانی اما این رقم نیز مورد اطمینان نیست.
      شاید به یاد داشته باشی که در سفر سابق من زخم پسری را که بچه قصابی بسیار سپاسگزار شده بودند،  از اینکه او و ایشان را از عواقب جنایت نجات داده بودم.  قصاب و همه خویشاوندانش از دنیا رفته بودند.  مرد پیر بزرگوار حاجی ملا بابا که هرگاه لازم می‌شد مرا راهنمائی و یاری می‌کرد  و دلی پر از فضایل انسانی داشت نیز مرده بود.
      مرد جوانی که هنگام پر کردن تفنگ گلوله از میان دستش خارج شده بود،  و کار او نومیدی به بار آورده بود،  و به خاطر او هر چه از دستم می‌آمد انجام داده.  اما او را با حالی سخت مخاطره‌آمیز رها کرده و رفته بودم،  جراحتش التیام یافته بود و از شنیدن این مطلب تسلی خاطر حاصل کرده بودم.  اما افسوس! او نیز مدتی بعد در گذشته بود. از میان آشنایان سابقم تنها کسی که مانده بود مهماندار قدیم من حاجی‌ میراسماعیل حاکم کنونی شهر بود.
      او که همچنان سرد و متکبر بود مرا مؤدبانه اما بدون ابراز احساسات ظاهری پذیرفت.  در واقع نخست مرا نشناخت.  او شرحی را که دیگران درباره مرگ و میر و کم شدن جمعیت بیان کرده بودند تأیید کرد.  و اما نیز درباره شمار کنونی مردم شهر اطمینان نداشت.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
نیکیتین
      بازیل، پ، نیکیتین در سال ۱۸۸۵ در لهستان زاده شد. در ۱۹۶۰ در پاریس تحصیلات ابتدایی را در ورشو گذراند.  آنگاه به تحصیل زبانهای شرقی در انستیتوی لازارف شد.  پس از آن زبانهای ترکی عربی فارسی و فرانسه را آموخت وی در نوامبر ۱۹۱۱ به سمت منشی و مترجم کنسولگری روسیه در رشت منصوب شد.
      از آثار او باید از تاریخ کردها تاریخ افشارها ادبیات فارسی معاصر و اوضاع سیاسی و اقتصادی عصر پهلوی یاد کرد.  اثر استثنایی وی کرد و کردستان نام دارد،  و از او یک کردشناسی ساخت.  آثار دیگر وی رمان تاریخی در ادبیات فارسی کنونی،  و مضامین اجتماعی در ادب فارسی می‌باشد.
   هیئت قونسولی رشت ــ  نظر به اینکه اوضاع دیپلماتیک را شرح می‌دهیم،  بی‌مورد نمی‌دانم که بگویم علاوه بر قنسولگری روس قنسولهای انگلیس و فرانسه و ترکیه هم در رشت بودند.  کمی بعد هم یکنفر دوا فروش نماینده دولت آلمان شد.  البته گرفتاریها و مشاغل آنها خیلی کمتر از ما بود.  انگلیس تجارت مختصری در شهر رشت داشت،  و شعبه بانک شاهی هم در آنجا دایر بود.
      قنسول فرانسه تبعه‌ای در آنجا نداشت،  ولی تبعه هلن را که مرکب از ۲۰ خانواده و شغلشان وارد کردن نوغان و صدور پیله ابریشم بود حمایت می‌کرد.  همه ساله نیز از تجارتخانه بزرگی در لیون موسوم به ترای و پاین Payen و Terrail کسانی برای خرید ابریشم برشت می‌آمدند.  تبعه ترکیه هم در رشت خیلی کم و آنها هم یونانی و از اهالی بروس Brousse و شغلشان پرورش کرم ابریشم بود.
      در موقع اقامت من در رشت قنسولها با هم سازش داشتند،  ولی قبل از من اوضاع طور دیگر بود.  و گاهی کدورت و نقاری در میان آنها تولید می‌شد مثل اینکه وقتی بنا به درخواست قنسول روس منشی ارانی قنسولخانه انگلیس به بهانه اینکه در نهضت ضد روسی رشتیان در دسامبر ۱۹۱۱ دستی داشته است،  توقیف شده بود.  و موسیو رابینو Rabino قنسول انگلیس هم به این رفتار اعتراض کرده بود.  ولی از این اعتراض نتیجه نگرفت،  و خودش هم کمی بعد احضار شد.
      من نتوانستم موسیو رابینو را خوب بشناسم تازه با او آشنائی پیدا کرده بودم که رفت.  موسیو رابینو کتب زیادی راجع به گیلان نوشته،  که باعث شهرت و افتخار او شده است.  و من غالباً به آنها مراجعه کرده و استفاده می‌بردم.  پدرش در تهران مدیر بانک شاهی بود،  و به همین جهت زودتر و بهتر به زندگانی ایرانی واقف گردیده بود.  بعدها در موقع مهاجرت در انجمن آسیائی پاریس از ملاقات او خوشوقت شدم.  زیرا که او هم در آنجا عضویت داشت،  و پس از اشغال پست‌هائی در مراکش و مصر متقاعد شده بود.
      موسیو رابینو از روی دقت تاریخ گیلان و جغرافیای اداری و اقتصادی آنرا به اروپا شناساند کتاب بزرگی به نام گیلان تألیف کرده است.  که مانند چند کتاب دیگر او به زبان فرانسه نوشته شده،  و مطالب بسیار مفیدی دارد،  و در هر حال برای هر نوع تفحصات آینده مقدمه و شالوده محکمی ریخته است این کتاب یکی از نمونه‌های خاورشناسی قونسولی است.  که آنچه را که در خاور درباره کشوری که در آن اقامت دارند باید انجام داد نشان می‌دهد.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
نتیجه گیری
      آنچنان که در مقدمه بحث آمده است صرفنظر از انگیزه ها و اهداف سفر نامه نویسان اروپایی از این جهت که خاطرات و مشاهدات عینی خود را درباره زبان، آداب و رسوم، فرهنگ و تمدن ایران و ایرانیان به جهانیان عرضه کرده اند حائز اهمیت است.  وجود این سفر نامه در شناسایی فرهنگ ایران،  برای ایرانیان بویژه ایران شناسان بسیار سودمند است.
سیمای رشت در سفر نامه های اروپایی
 توجه:  جهت منابع این مقاله پیان بگذارید.
. . . .
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه وبلاگم،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.