Skip to main content
پرسشها و پاسخهای بخش 41
      تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه پست های مختلف وبلاگ و یا ارسالی با ایمیل،  پرسشها خلاصه شده،  درود و سپاس،  خوب و بد،  و این قبیل را حذف کردم،  و تا آنجا که شده اشتباه های املایی و انشایی آنها را اصلاح نموده ام.  مطابق معمول این پست به مرور در چند روز آینده،  تا آخرین ظرفیت پر می شود.  یاد آوری نمایم،  گاهی از پاسخها ممکن است تا یکی دو هفته طول بکشد،  همچنین درصورتی که نظر و پرسش شخصی از قلم افتاد لطفاً تکرار نماید.
   توجه:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.
نظر بدهید و پرسش کنید،  و برای رفتن به آینده ای نوین،
ضمن حفظ محیط دمکرات، در بحث های تاریخی شرکت نمایید.
تصویر شماره 7651 .
   پرسش 6161:  سلام، استاد اگر کتابی در مورد واقعیت تاریخیه حمله اعراب به ایران. یا تاریخ صفویه دارین یا منبع موثقی در این مورد سراغ دارین لطفا راهنمایی فرمایید.
   پاسخ انوش راوید:  علم شناسایی دروغ های تاریخ،  و نوشتن تاریخ واقعی و تحلیلی تازه است،  و از وبلاگ انوش راوید شروع شده است،  تعدادی از هم میهنان عزیز مشغول ادامه تحقیقات و نوشتن کتاب و وب هستند،  در این باره میان مطالب وبلاگ توضیح نوشته ام،  بمنظور اطلاعات بیشتر،  به نوشته های مختلف وبلاگ مراجعه نمایید.
   پرسش 6162:  شما در داستان های تاریخی نوشته اید،  که کاروانی 23 روزه از اصفهان به قندهار رفته است،  در صورتیکه سفر قندهار یکی از مشکل ترین سفرها در تاریخ ایران شمرده می شده،  بنظرم غیر ممکن است ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
   پاسخ انوش راوید:  سفرنامه مأمور اصفهان در قندهار،  زمانی بوده است،  که شتران و کاروانها را برای همین مسیر نسلها آماده و تربیت نژادی کرده بودند.  در دوران حکومت صفویه بین شهرهای قندهار و اصفهان کاروان زیاد در رفت و آمد بود،  و مسیر کاروان رو امن بود.  در تحقیقات محلی همان مسیر،  ساربان های آن مناطق که امروزه انگشت شماری از آنها باقی هستند،  برای من توضیح دادند،  که راه اصفهان به قندهار یک مسیر حساب می شد،  و هر کجا که یک مسیر بود،  نیاز به تعویض چهارپا و کاروان نبود.  هر کجا که چند مسیر بود باید کاروان را عوض می کردند،  زیرا هر چهارپا و ساربان های آنها فقط در مسیر های آشنای و تاریخی و تجربی خودشان رفت و آمد می کردند.  مسیر اصفهان به قندهار راه بیابانی و بدون داشتن ارتفاعات صعب العبور است،  کاروان شتر بنا به نژاد و موقعیت آب و آبادی می تواند روزانه بین 40 تا 70 کیلومتر طی مسیر کند.  در سفر نامه های متعدد،  که از سفر های زیارتی حج در دورة قاجار بر مبنای سفرنامه‌ های رجال  آن زمان است،  سفر زیارتی به عتبات در عراق و شام و عربستان،  با شتر توضیح داده شده است.  در وبلاگ های مربوط به شتر و پرورش شتر،  کاربری شتر های امروزی را از 150 کیلو تا 250 کیلو بار،  روزانه 30 تا 60 کیلومتر،  بمدت 5 تا 7 روز بدون آب و 10 تا 20 روز پیوسته نوشته اند.
   پرسش 6163:  شما در جایی نوشته اید که کاروان روزانه می تواند روزی 30 کیلومتر برود ولی در پرسش بالا می گویید 70 کیلومتر،  کدام را باور کنیم؟
   پاسخ انوش راوید:  در سفرنامه به شمال ایران نوشته ام،  که روزانه حدود 30 کیلومتر طی می کردند،  آن مسیر کوهستانی و صعب العبور بود،  ولی مسیر های بیابانی روزانه تا سه برابر مسافت های سخت کوهستانی طی می شد.
   پرسش 6164:  اگر قرار باشد روزانه حدود 70 کیلومتر طی شود،  پس بعضی لشکر کشی های تاریخی که ما فکر می کنیم دروغ است،  امکان پذیر می شود،  مگر اینطور نیست؟
   پاسخ انوش راوید:  اینهمه می گویم و می نویسم،  تخصصی کار کنید،  شما مگر مقاله تاریخ کاروان و ساربان را نخواندید،  در آنجا توضیح داده ام،  که چهارپایان و ساربانان،  فقط یک مسیر آب و هوایی و جغرافیایی را می روند،  و برای گذر از چند منطقه،  نیازمند تغییرات اساسی در تاکتیک و استراتژی است.
   پرسش 6164:  چگونه می توانستند 20 روز در روی شتر تحمل سفر کنند؟  آیا شما می توانید یک روز شتر سواری را تحمل کنید؟
   پاسخ انوش راوید:  من که یک دقیقه هم نمی توانم،  در این صندلی راحت پای کامپیوتر،  هر نیم ساعت،  یک ساعت بلند می شوم می روم در باغ،  میوه های فصل را می خورم.  باید از مردم همان زمان پرسید،  بهترین کار و تحقیق،  مراجعه به سفر نامه های مختلف تاریخی است،  بخشی از آنها در اینجا است.
   پرسش 6165:  می گویند که خاور دور از نظر تاریخی سابقه بیشتری در هنر های رزمی از ایران دارد درست است؟
   پاسخ انوش راوید:  آنها هیچ سند واقعی در اینباره ندارند،  فقط دروغ و دونگ و ترفند است،  آثار تاریخی خاور دور،  و سابقه تاریخی آنها را در اثرات جهانی تمدن آتلانتیک و جی بخوانید.   
   پرسش 6166:  درباره تاریخ عمومی و تاریخ هنر های رزمی کشور های چین، کره، ژاپن، تایلند، آمریکا، بگویید؟  آیا آنها از ایران زود تر به هنر های رزمی رسیدند یا نه؟
   پاسخ انوش راوید:  توجه نمایید،  وجود چندین قبیله و افراد پراکنده در جنگلها یک سرزمین،  دلیل بر تاریخ تمدن نیست،  زیرا در تاریخ پیدایش هموساپین آمده است،  که از 40 هزار سال پیش در آسیا و اروپا پراکنده شده اند.  تاریخ تمدن گفته های تاریخی دارد،  آن انسان های پراکنده مربوط به تاریخ دیرینه شناسی انسانی است.
   ــ  در میان کشور های فوق،  کشور چین طولانی ترین تاریخ تمدن را دارد،  تاریخ تمدن این کشور از دورانی شروع می شود بنام سلسله جو،  از 11 قرن قبل از میلاد.  از این دوران است،  که ارتش و نظامی و رزمی در بخشی از کشور چین کنونی پیدا می شود.  گویند کانگ فو یا استاد کانگ که بعدها در غرب با نام کنفسیوس شناخته شد،  در استان شاندونگ شرق چین،  در نیمه این دوران به دنیا آمد.  او چند سالی را در دربار شاندونگ گذراند،  سپس وطنش را ترک کرد و ۱۳ سال را در شمال چین،  به سرگردانی گذراند.  کنفوسیوس دوران آغازین جو را عصر طلایی می‌دانست،  که هماهنگی‌ های اجتماعی در آن به حد کمال رسیده بود.  کنفوسیوس در سال ۴۷۹ پیش از میلاد،  در سن ۷۲ سالگی درگذشت.  یاد آوری نمایم این تاریخ های ساخته و پرداخته شده توسط انیرانیها،  فاقد سند و مدرک واقعی می باشند،  از نظر دیدگاه وبلاگ انوش راوید،  تمدن کشور چین در همین دوره توسط مردم چین استان ایران به آن سرزمین رفت،  و آنها نام سرزمین خودشان را به آنجا گذاشتند.
   ــ  تاریخ تمدن کره در حدود سال ۳۵۰ میلادی آغاز شد،  سه دولت سلطنتی در شبه جزیره کره تشکیل یافت،  که عبارت بودند از:  سیلا، بکجه و کوگوریو،  که در میان آنها دولت سیلا از اقتدار بیشتری برخوردار بود.  در همین ایام آئین بودائی،  که توسط مردم مهاجران از چین به کره رفته بود رواج یافت.  
   ــ  تاریخ تمدن در ژاپن بعد از کشور های چین و کره است،  درست در ادامه رشد و تکامل تاریخ و تاریخ اجتماعی و ادامه مهاجرت های اقوام و تمدن ذکر شده از کشور چین و چین استان ایران بوده است.  گویند تاریخ تمدن این کشور از دوره کوفون سال ۲۵۰ تا سال ۵۳۸ میلادی بوده است.  در دوره کوفون، ارتش‌های ایالتی پرتوانی پیرامون قبایل قدرتمند شکل گرفت و حکومتی تحت عنوان حکومت یاماتو بر نارا، که آن زمان یاماتو خوانده می‌شد، و بخش‌هایی از شرق استان اوساکا حاکم شد. سیاست یاماتو بر سرکوب قبایل و تصاحب زمین‌های کشاورزی آنان استوار بود،  و با چنین روش‌هایی نفوذ خود را بر مناطق غربی ژاپن حفظ می‌کرد.  در طول دوره کوفون جامعه ‌ای به غایت اشرافی با حاکمانی جنگ‌سالار گسترش پیدا کرد.
   ــ  تاریخ تمدن کشور تایلند،  که قرن ها با نام سیام Siam شناخته می شد،  خیلی دیر تر از کشور های فوق شروع شد.  تایلند شاهراه مذهب، فرهنگ و مهاجرت آسیای جنوب شرقی بوده است.  در اوایل قرن ۱۴ میلادی،  تایلندی ها شهر کوچکی را در سوخوتای بنا کردند،  و در اواسط این قرن نیز آنجا را به پادشاهی مستقل تایلند تبدیل کردند،  که پیدایش زبان، فرهنگ و معماری این کشور هم متعلق به همین دوره است.  جهت اطلاع بیشتر به عکس های پیوست در اینجا مراجعه نمایید.
   ــ  تاریخ ایلات متحده آمریکا هم که برای همگان واضح است،  حال بگویم 230 سال یا 300 سال در مقابل تاریخ ایران هیچ شمرده می شود.
   ادامه پرسش:  آیا تاریخ ایران بیشتر از آن کشور هاست،  بویژه در هنر های رزمی؟
   پاسخ انوش راوید:  البته در صفحه تاریخ هنرهای رزمی در ایران توضیح دادم،  که این هنرها با سند های محکم تاریخی از حجاری ها بروی سنگ،  یا اسناد کتبی یا مردمی،  سابقه تاریخی بیش از 5000 سال دارد،  و در آن کشور ها این سابقه تاریخی بسیار بسیار کمتر از ایران است.  تازه هر آنچه هم که دارند،  توسط مهاجران ایرانی از چین استان و یا هند استان به آنجا رفته است.
   پرسش 6167:  فردوس در شاهنامه از چه منابع تاریخی استفاده کرده است؟  تاریخ رستم و دیگر قهرمانان و رزمجویان شاهنامه فردوسی از چه زمانی است؟
   پاسخ انوش راوید:  درباره شاهنامه فردوسی باید از بیشمار فرهیختگان شاهنامه پژوهان پرسید،  خلاصه بگویم از ابتدای پیدایش تاریخ، سپس پیشدادیان و کیانیان و… تا دوره ای که به حمله اراب معروف است ادامه دارد.  گویند فردوسی بمنظور منابع از خدای نامه استفاده کرده است،  حال از چه منابع دیگری بهره برده،  شاید دقیقاً برای کسی مشخص نباشد،  اما هر آنچه که او گفته و نوشته است،  دیگران در کتاب های دیگر،  در گوشه ای دیگر و تاریخ و زمان دیگر، همانها را گفته اند،  یعنی ما فقط یک داده تاریخی از شاهنامه نداریم،  چندین جای دیگر هم نوشته شده است.  البته در بعضی از حجاری های باستانی سنگها،  می توان آثار آنها را با شاهنامه تطابق داد،  کمی در وبلاگ گفتمان تاریخ درباره شاهنامه نوشته ایم.
      اولین زمان رسمی جنگ و نبرد مربوط فریدون و ضحاک می باشد،  حدود آنرا 4000 سال پیش می دانند،  زمان رستم مربوط به حدود 2500 سال پیش می باشد.
   پرسش 6168:  سلام . این کتیبه های جیرفتی را چه کسانی و بر چه اساسی قدمت سنجی کرده اند؟ منبعش چیست؟ مرسی.
   پاسخ انوش راوید:  به DVD جیرفت مراجعه نمایید،  می توانید از CD فروشی های داخل موزه ها تهیه نمایید،  در آنها توضیح گفته و نوشته شده است،  من در هاردم داشتم،  اما الان پیدا نکردم!.  درضمن می توانید نام باستان شناسان مربوطه را که در آنجا گفته شده،  در اینترنت جستجو نمایید،  به سایتشان بروید پیام بگذارید،  یا به آنها ایمیل بزنید.  تا آنجا که من می دانم،  کشف های جیرفت شوک و دگرگونی در تاریخ ایجاد کرد،  و گروه های مختلف باستان شناسی ایرانی و خارجی درباره آن آثار تحقیق و تحلیل کردند،  و آثار آنجا را بین 4500 تا 7000 سال گفته اند.  آدرس موزه ها در اینجا.
   پرسش 6169:  میشه بگید اولین جنگ ایران کی و با چه کشوری بود؟!
   پاسخ انوش راوید:  مربوط به کدام دوره را می گویید،  دوران کهن در ایران جنگی ذکر نشده است،  و هیچ آثار نظامی و جنگی از آن دوران یافت نشده است.  در دوران باستان ایران در تمدن شاه خدایی،  از ساختار های تاریخی اجتماع بود،  و جنگ های آن دوران در چهار چوب قوانین و فرمول های آن تمدن بود.  دلیل شما برای این پرسش چیست و چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟
   تذکر:  عزیزان ما در دوره انفجار اطلاعات و داده ها هستیم،  براحتی می توانیم هر موضوعی را بیابیم و درباره آن تحقیق نماییم،  نباید از این برکت مهم غفلت یا کوتاهی کنیم.
   پرسش 6170:  سلام پاسختون رو درمورد چالشتر نذاشتید؟
   پاسخ انوش راوید:  هنوز مطلب تاریخی که درباره دروغ های تاریخ و مربوط به چالشتر باشد گیر نیاورده ام،  در ذهنم است،  که هر موقع هنگام مطالعه و تحقیق یافتم در پستی بنویسم.  درصورتیکه مردم هر شهر و دیار مطلبی از دروغ های تاریخ می دانند برایم بنویسند،  البته یاد آوری نمایم،  آنچه را که ما به احتمال دروغ می دانیم،  صرفاً و یا حتماً نمی تواند دروغ باشد،  بلکه این گونه پی گیریها باعث تغییر در علم می شود،  و ما را از یک دست بودن دور می کند.  در ضمن باعث می شود که درباره هر نوشته و گفته،  خوب تحقیق و تحلیل نماییم،  تا واقعیت آنرا بیابیم و مانند گذشتگان چشم و گوش بسته هر پرت و پلایی را نپذیریم.
   تصویر نمونه هایی از هنر سکایی،  که در کول اوبا شبه جزیره کریمه کشور اکراین (Kul-Oba, Crimea.) یافته شده است،  عکس شماره 4094.
   پرسش 6171:  آیا درباره آخرین دوران یخبندان سند هایی وجود دارد؟
   پاسخ انوش راوید:  البته،  این اسناد بفراونی در تحقیقات جهانی وجود دارد،  در پایان مقاله آخرین دوران یخبندان لینکی قرار داده ام،  که از آنجا براحتی می توان به همه مدارک دست یافت.  اینگونه تحقیقات جهانی،  که مربوط به تاریخ ایران و یا کل قاره کهن نیست،  کمتر یا خیلی ناچیز شامل دروغ و دونگ است.  امیدوارم روزی برسد،  که زمین شناسان جوان باهوش ایرانی،  به تحقیقات علمی مستقل ایرانی در تمام علوم بپردازند.
   پرسش 6172:  در باره تاریخ پیدایش کشور کامبوج و سیام یا تایلند بگویید؟
   پاسخ انوش راوید:  ابتدا یاد آوری نمایم،  بسیاری از تحقیق و تحلیل های تاریخی وبلاگ های انوش راوید برای اولین بار در تاریخ ایران و جهان مطرح می شوند،  و اشخاصی که آنها را مطالعه می کنند،  و یا می خواهند به این مطالب استناد کنند،  ممکن است با مقاومت هایی از طرف افرادی روبرو شوند،  که با بمباران داده های دروغ و پرت و پلا های غربی انباشته شده اند،  و نتوانند براحتی موضوعات جدید علمی را بپذیرند.
      نام باستانی کشور کامبوج، "کمبوجبا یا کمبوجیه" بوده است،  که وابسته به لفظ افسانه‌ ای کمبو است؛  این لفظ باستانی در کتیبه‌ها و متون کهن کامبوج وجود دارد،  به منابع تاریخی کشور کامبوج بروید،  از اینجا آنها را بیابید.  در داستان های فلکوریک کامبوجی،  بویژه در افسانه کمبو آمده است،  که پادشاهی از هند به این سرزمین آمد،  و نام خود را به این کشور گذاشت.  این پادشاه هیچ شخصی غیر از کمبوجیه هخامنشی نمی تواند باشد،  و هند نیز هند استان ایران  بوده است.  عزیزان،  جوانان باهوش ایران،  تاریخ خود را دریابید،  و نگذارید غربیها آنرا بربایند.
   تصویر ویرانه های معبد باستانی آنکور کامبوج،  که در نزدیکی شهر سیمبری قرار دارد،  عکس های باکره آسمانی آبسراتا،  که زینت بخش دیوارهای بلند هستند،  و مار هفت سر ناگا،  که کنترل کننده باران است.  عکس شماره 6422.
   تصویر بالا دوشیزگان کامبوجی با کلاه باستانی و دینی خودشان مشغول مراسم رقص دینی،  پائین تصویری از کوروش بزرگ با همان کلاه در مجموعه پاسارگاد،  عکس شماره 6423.  این دو عکس بوضوح نشان می دهد،  که این کلاه دینی کامبوجی از ایران رفته است،  اما عده ای بجای اینکه بیایند تاریخ ما را دریابند،  فقط در فکر این می روند،  که عکس این سه دوشیزه را در این وبلاگ فیل + تر کنند.  حتی لباس های این دوشیزگان امروزی کشور کامبوج،  درست مانند البسه باستانی ایران است،  و از احتمال فیل + تر پست نکردم.  از این دست عکسها و مدارک در آسیای جنوب شرقی زیاد است،  فقط چشم تاریخ بین می خواهد.
   ادامه پاسخ:  در افسانه های سیامی نیز همچون همتای کامبوجی آنها نوشته شده است،  که سرداری از راه دریا به این سرزمین آمد،  و نام خود را که سیام اک یا سیامک بود،  بر این سرزمین نهاد،  این کسی نمی تواند باشد،  جز یک سردار ایرانی بنام سیامک.  بمنظور یافتن افسانه های سیامی،  و آثار تاریخی مشابه آثار باستانی ایران،  به لینک های ویکی پدیای انگلیسی درباره تاریخ تایلند بروید.  بزودی من با بدست آوردن وقت،  عکس ها و بخش های مفید آنها را ترجمه می کنم،  و در وبلاگ می نویسم.  اسناد محکم و غیر قابل انکاری وجود دارد،  که دین بودایی یا بوداسپ،  از ایران آغاز شد،  و به تمام شرق رفت.  ویکی پدیا درباه تاریخ دین بودا نوشته است،  که از ایران آغاز شد،  و توسط ایرانیان به کشور های هندوستان و تایلند رفت،  بزودی مدارک بیشتری را منتشر می کنم.
   جالب:  فعلاً مقاله زیر را دانلود نمایید،  و بخشی از آثار را ببینید:
   پرسش 6173:  اگر مقدوره و اگر جزو تحقیقات شماست الفبای باستانی را بطور کامل میخواستم،  باتشکر فراوان
   پاسخ انوش راوید:  بدین منظور از کتاب های آقای فریدون جنیدی استفاده نمایید،  که خیلی کامل هستند و ایشان در جهان حرف اول را در این موارد تاریخی می زنند.  از اینترنت آدرس بنیاد نیشابور ایشان را بگیرید.
   پرسش 6174:  ایا انگلوساکسن های انگلیسی ایرانی بودند؟
   پاسخ انوش راوید: 
   ــ  انگول = انگل = ان (= خارج شده،  خارج شده از چیزی) + گل (= گل و خاک = جوهر آدم) = در کل می شود خارج شده از خاک،  آدم های خاکی.
   ــ  شنگول = شنگل = شن = سن = سان (= خورشید در زبان تمدن کهن جی) + گل (= جوهر آدم یا گل و خاک) = در کل می شود،  آدم های خورشیدی.
   ــ  منگول = منگل = من (= واحد وزن و من شخصی و مرد) + گل (= جوهر آدم یا گل و خاک) = در کل می شود،  آدم های حساب شده و منی.  مشروح در:
انگلوساکسن = انگل های نیایش کننده خورشید،  درفش کاویانی بر سر تاج ملکه انگلستان دلیل این معنی می باشد.  همچنین می توانید به استون هنج ایرانی مراجعه نمایید.
   تصویر طرح درفش کاویانی ایرانیان،  که در تزیین و طراحی جواهرات سلطنتی ملکه مادر، ملکه ویکتوریا و ملکه الیزابت استفاده شده است.  الماس کوه نور هم در این عکس دیده می شود،  عکس شماره 5727.
   پرسش 6175:  در داستان بزبزقندی گفتید که اقوام با نماد گرگ به ایرانیان با نماد بز و میش حمله می کردند،  لطفاً توضیح دهید که در جایی می گویید همه مردم از تمدن جیرفت بودند،  پس چگونه می شود دو گروه متخاصم می شوند؟
   پاسخ انوش راوید:  در تمدن کهن آتلانتیس نوشتم،  که دو تمدن در ایران تشکیل شد،  یکی آتلانتیس و دیگری جیرفت،  تمدن آتلانتیس تا قبل از سرمای 12 هزار سال پیش،  پیشرفت کرده بود.  آثاری در گوبکلی تپه دلیل آن است.  در این آثار نماد گرگ بفراوانی دیده می شود.  سرما باعث شد مردمی که نمونه آن در همان آثار است،  دیار خود را ترک کردند،  و تعدادی تا غار کلویس در کشور کانادا رفتند،  و آثار سرخپوستان کلویس را یادگاری گذاشتند،  و تعدادی در گرینلند ناشناخته ماندند.  تعدادی از آنها در مناطقی از ایران و قاره کهن در قبایل پراکنده تا پایان عصر یخبندان کوچک باقی ماندند،  البته طی 5 – 6 هزار سال سرما تغییراتی در چهره آنها بوجود آمد،  گونه های استخوانی و پف کرده،  چشم های کوچک شده،  و صورت گرد،  درست مانند قیافه اصیل مردم استپ های گبی و سیبری.  سپس مردم تمدن کهن جیرفت،  در هزاره اول تا سوم خورشیدی ایرانی،  در ایران پراکنده شدند،  و با داشتن برتری در درک و درایت – کار و تولید،  طی دو سه هزاره توانستند مردم با نماد گرگ را به گبی و سیبری برانند،  یا در خود حل کنند.  در نتیجه این درهم شدن بخشی از مردم،  نماد گرگ نیز به تاریخ ایران وارد شد،  و از ایران به روم در اروپا رفت،  بمنظور دانستن از این موضوع به گفتمان تاریخ مراجعه نمایید.
   پرسش 6177:  داستان بزبزقندی مربوط به چه دوره و زمانی است؟
   پاسخ انوش راوید:  هزاره دوم و سوم و چهارم،  یعنی دوران کهن در تاریخ نویسی ایران. 
   پرسش 6176:  درباره قوم شنگل بیشتر توضیح دهید؟
   پاسخ انوش راوید:  شنگول یا شنگل همان انشان ها هستند،  که به هندوستان هم مهاجرت کردند و نام های شین، شینی، سین، سینی، سینها، سینا و سینایی و اینقبیل گرفتند،  و قیافه کاملاً ایرانی دارند.  به اسرائیل هم مهاجرت کردند و همین نام ها را حفظ کردند.  شن همان سن یا سان یا سون است،  که نام خورشید و حرارت و سوخت و سوختن در تمدن جیرفت بود،  با آوا هایی که در چند هزار سال و چند میلیون کیلومتر مربع تغییر کرده است.
تصویر سوناکشی سینها،  هنرپیشه بالیود،  عکس شماره 7177.
تعریف دیگر از کشف آمریکا
  تصویر پیکره سنگی پوکوتیا،  و دیگری کاسه مگافوئنته،  متعلق به حدود پنج و نیم هزار سال پیش،  که دو در تیاهواناکو کشور بولیوی نزدیک مرز کشور پرو پیدا شده اند،  و در 2002 میلادی شناسایی علمی شده اند.  روی هر دو مصنوع حروف الفبای سومری حکاکی شده،  و در موزه فلزات گران بها (موزه طلا)  این کشور نگهداری می شوند.  هر دو این آثار زیر خاکی دینی هستند،  و براحتی می توان رابطه دین و اهرام آسیای جنوب شرقی و قاره آمریکا را با ایران و نیایشگاه چغازنبیل متوجه شد.  مطمئن این اشیا مستقیم از خلیج فارس به آمریکا نرفته اند،  و در این میان واسطه های تجاری و فرهنگی دریایی در شرق دور داشته اند.  این ها دلیل وجود تجارت ماقبل از تاریخی ایران می باشند،  عکس شماره 4428.  
    در مطلب دو عکس از پیکره سنگی پوکوتیا،  و کاسه مگافوئنته،  عزیزانی کنجکاو شدند بیشتر بدانند.  مقدار زیادی از این دست آثار باستانی،  در اختیار کشیش پدر پائلو کارلو گرسلی که از مبلغین کاتولیک ایتالیایی مقیم شهر کوئنکا کشور اکوادور بود قرار داشت،  که اندکی بعد از مرگ این کشیش در 1982 آنها دزدیده و ناپدید شدند.  در آن زمان کسی بفکر این نبود،  که این اشیا باستانی مربوط به حدود 1500 ق.م است،  و از هندو چین و خلیج فارس به آمریکای جنوبی رفته،  و بعنوان اشیای مقدس در اختیار بومیان کوهستان های اکوادر و پرو قرار داشته است.  امروزه اهل فن گمان می کنند،  هنوز از این دست اشیای باستانی و ماقبل از تاریخ در غار های مخفی،  میان کوهستان اندیس قاره آمریکای جنوبی وجود داشته باشد،  جویندگان گنج برای بدست آوردن آنها در تلاش هستند.  جوانان باهوش ایران باید نسبت به این موضوعها دقت نظر داشته باشند،  زیرا بخشی از آنها تاریخ ایران هستند،  و براحتی می توانند ثابت کننده،  اولین کاشفان قاره آمریکا،  ایرانیان بوده اند.
   تصویر آثار باستانی و زیر خاکی،  که در اختیار پدر گرسلی بود،  عکس شماره 4429 ،  شامل ورقه های متعدد مسی با نوشته هایی،  که کاملاً متفاوت از کار های تاریخی بومی است.  مجسمه های متعدد که نشان های از کار های بین النهرین باستان دارد،  کار های طلایی کنده کاری شده،  بنا به گفته اشخاصی که این گنجینه را دیده بودند، این آثار خیلی زیاد بودند.
 فرهنگ کلوویس  Clovis culture
      فرهنگ کلوویس،  که گاهی اوقات به عنوان فرهنگ لئو  Llano گفته شده است،  در سال 1920 تا 1930 میلادی،  ابزار های سنگی در شهرستان کلوویس نیومکزیکو کشف گردید،  و نام بومیان 13000 سال پیش قاره آمریکای شمالی،  در محافل علمی از لئو به فرهنگ کلوویس تغییر کرد.  بعد از پایان آخرین دوره یخبندان تا دوران ناپدید شدن این فرهنگ،  ده ها سایت از این فرهنگ در قاره آمریکا کشف شده است.
   تصویر تعدادی ابزار فرهنگ کلوویس،  جهت اطلاع بیشتر در جستجو ها بنویسید Clovis culture،  عکس شماره 7019.
   پرسش 6178:  با سلام و عرض ادب خدمت استاد راوید،  یک سوالی داشتم،  که خیلی وقته ذهن منو مشغول کرده این سوال درباره زبان فارسی است، می خواستم بپرسم که چرا زبان فارسی در طول تاریخ هیچ وقت زبان علمی نبوده مثل زبان یونانی، عربی و انگلیسی، نه پیش از اسلام و نه پس از اسلام، به طور مثال چرا در دانشگاه جندی شاپور که در ایران قرار داشته به زبان سریانی سخن می گفتند به جای اینکه به زبان پارسی میانه سخن بگویند، چرا در این دانشگاه زبان های یونانی و سریانی زبان علمی بودند، به جای اینکه زبان پارسی میانه زبان علمی باشد آیا زبان فارسی مشکلی داشته است یا موضوع چیز دیگری است؟ با تشکر
   پاسخ انوش راوید:  تمام زبان های دنیا از دو ریشه هستند،  اول از تمدن کهن آتلانتیس،  مانند سرخپوستان آمریکای شمالی،  بومیان استرالیا و اقیانوسیه،  دوم از تمدن کهن جی،  مانند ایران و هند و چین و اروپا.  گاه ترکیب این دو زبان،  که هر دو در یک منطقه جغرافیایی بوجود آمدند،  و بهم نزدیک بودند،  در سیبری و گبی و خاور دور دیده می شود.  زبان مردم تمدن کهن جی،  اصل زبان پارسی است،  زبان یونانی همان زبان مردم بخش غربی استان خوزستان و استان میسان کشور عراق،  قبل از اسلام بوده است،  و ریشه در زبان تمدن جی دارد،  عربی نیز ریشه در زبان تمدن جی دارد،  به تاریخ زبان عربی مراجعه نمایید.  زبان پارسی هخامنشی نیز ریشه در زبان تمدن جی دارد،  که در دوران داریوش بزرگ زبان دری (داریوشی درباری) نامیده می شد،  و تاکنون به نام های تاجیکی، دری، فارسی، باقی است.  در دانشگاه جندی شاپور چند زبان رایج بود،  منجمله دری و عربی و….
تصویر اشعار فارسی،  در آثار تاریخی هند و ترکیه و… بفراوانی دیده می شود،  عکس شماره 5950.
      از دوران فراوان شدن کاغذ و کتاب،  زبان علمی هم پدید آمد،  در قرن های 8 تا 12 میلادی زبان های عربی و فارسی زبان های علمی بودند،  عربی در غرب نیمروز بغداد،  و فارسی در شرق نیمروز بغداد،  در 12 تا 17 میلادی فارسی در شرق مرز ایران تا انتهای کشور چین،  و عربی از مرز خلفا و عثمانی تا انتهای قاره آفریقا،  زبان های علمی غالب بودند.  در حکومت بابری هندوستان مدت 400 سال زبان فارسی،  زبان رسمی و رایج و علمی بود،  در تایلند و کامبوج نیز مدتها در دوران پادشاهان سلیمان زبان فارسی زبان علمی بود،  زیرا آنها به اطلاعات دریانوردی و جغرافیایی نیاز داشتند،  و این کتاب ها بزبان فارسی بود.
تصویر جلد دو کتاب از انبوه فهرست کتب خطی فارسی در جهان،  عکس شماره 5702 .
      زبان اردو پاکستان نیز با زبان فارسی نزدیکی دارد،  و در دوره هایی از تاریخ زبان مهمی بود،  قبلاً در باره این زبان نوشته ام،  اگر لینک آنرا یافتم می نویسم.  در اینجا یاد آوری نمایم دانشمندان نیز مانند همه مردم،  دوست دارند کالای خودشان را عرضه کنند،  و آن کالا که علم باشد را مجبورند بزبانی بنویسند،  که بیشترین خریدار را داشته باشد،  و چون زبان فارسی یا دری یا تاجیکی در شرق نیمروز بغداد خریدار داشت،  کتابها برای این قسمت،  به این زبان نوشته می شد.  تعداد فهرست کتب خطی قدیمی بزبان فارسی،  بیش از هر زبان دیگر در دنیا می باشد،  به منظور اطلاع در این مورد،  در جستجوها بنویسید "فهرست کتب خطی فارسی"،  و اطلاعات جامع را از اینترنت بگیرید.
   مهم:  نباید گوش و هوش به دروغ و دونگ هایی،  که از سیستم آکادمیک غربی،  درباره تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران و قاره کهن می آید سپرد،  زیرا همه آنها در جهت اهداف استعمار و امپریالیسم است،  که در بسیاری از سیستم های آموزشی جهان بشدت نفوذ کرده است.  مانند همین زبان علمی عربی،  و یا بسیاری از دست آورد های تاریخی ایران را عربی یا هندی می دانند،  درصورتیکه عرب و هند و.. همه از تاریخ ایران بیرون آمده اند،  جهت اطلاع بیشتر به لینک های وبلاگ مراجعه نمایید.  وظیفه جوانان باهوش ایران است،  که از تاریخ و تاریخ اجتماعی کشور خودشان دفاع نمایند،  و نگذارند توسط دشمنان تاریخی ربوده شود،  بدین منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.
   پرسش 6179:  آیا آبادان همان شهر خاراکس است؟  از جمله اینکه هردوت مورخ نامی یونانی هر زمان که درباره این منطقه مطلبی نوشته از آبادان با عنوان بندر خاراکس نام برده.  در میان تاریخنگاران باستان ایران به نامی برمیخوریم به اسم ایزودور خاراکس (Isidore of Charax) که در حدود سال ۳۷ میلادی زندگی میکرده،  آیا میتوان گفت ایزیدور خاراکسی یک دانشمند باستانی آبادانی است؟
   پاسخ انوش راوید:  منطقه تمدنی شهر آبادان مربوط به تمدن کهن "یه من" می باشد،  یعنی انتهای چهار چارک خلیج فارس. "یه من" بعدها تبدیل به:  یمنو، یومن، یمن، یونی آن، یونان، شد،  این منطقه تمدنی شامل استان های خوزستان و میسان و کویت و بصره بود،  سپس بعد از جنگ های منطقه و نیز خراب شدن تراوا (حدود بصره و خرابه های معروف به Chaax Spasinu – Ur – Uruk – Lagas می توانید به همین حروف انگلیسی در اینترنت مشروح آنها را بیابید)،  و پایان قدرت حکومتی یونی آن و قدرت گرفتن هخامنشیان،  در حدود 4500 خورشیدی ایرانی،  مردمی از آنجا به گراس (گیریس، گریس) یا همان گیل آس (گیلان تک بزودی اسناد آنرا می نویسم،  که در ادامه گلها در فرانسه شدند)،  مهاجرت کردند،  و نام خودشان و فرهنگ هلنیسم را به آن سرزمین بردند،  و شد تمدن یونان باستان،  جهت اطلاع بیشتر به پرسش و پاسخ های در اینجا مراجعه نمایید.
      در طول تاریخ،  این منطقه بدلیل داشتن بهترین موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی،  دانشمندان زیادی را به جهان عرضه کرده است.  بدلیل اینکه منطقه جلگه های آبروفتی وسیع بوده و می باشد،  در طول تاریخ شهرها کم و بیش جابجا شده اند،  باید تحقیقات باستان شناسی دقیق محلی و ملی ایرانی صورت پذیرد،  و تنها به داده های باستان شناسی قبلی غربی اکتفا نکرد. 
   نظر 6180: با درود و سلام ممنون به خاطر جوابتان،  بنده یا امثال بنده، حس نژادپرستی در وجودمان هست و به ایرانی بودن مان افتخار و دوست نداریم غیره ایرانی باشیم، بله همینطور است، بنده به شخصه دوست دارم یک ایرانی متخصص باشم تا یک غیره ایرانی متخصص،  از دوران راهنمایی که دوستانم به شوخی یا جدی میگفتند شما زبانتان ترکی هست و از نژاد مغول!  من دوست دارم ایرانی باشم و بس،  و فکر میکنم برای بقای یک کشور و ملت کمی حس نژاد پرستی و ناسیونالیستی لازم است، البته جسارت من و میبخشین، بنده عددی نیستم و سواد و مدرکی هم ندارم،  فقط حس درونی من این است،  که گفتم. ممنون از شما برای ایرانیان و ایران زحمت میکشید.
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس به حس وطن پرستی شما عزیز،  باعث افتخار است که جوانان این چنین داریم.  ولی عزیز در قرن 21 وطن پرستی و تخصص در هم آمیخته است،  در قرن های 18 و 19 افتخار وطن پرستی باعث دریافت مدال و نشان بود،  و این موضوع خیلی مهم بود و می بالیدند.  قرن گذشته وطن پرستی با پول در هم آمیخت،  و وطن پرستی بدون پول و درآمد بی معنی بود،  زیرا نیاز ادامه حیات یک کشور ثروت بود،  و ثروت دارای زیر مجموعه تولید کنندگان ثروت بود،  این تولید کنندگان یا مردم خود بخود آلوده پول می شدند،  ادامه و مشروح در:
پرسش و نظر 6181:  استاد خطوط افقی که هایلایته یک دستی دوره محیط کوه در قسمت پایینه کوه ایجاد کرده نشانه آب گرفتگی در آنجا بوده یا علت دیگری داشته؟  بیشک ظاهر این کوه بسیار رازآلود .. است!  در قم  جمکران ، هم کوهی وجود دارد که ظاهر رازآلودی دارد، درباره ان کوه هم شایعاتی وجود دارد، بیشتر جنبه دینی دارد، فک کنم. نام کوه کوهه حضرت خضر پیامبر باشه.   جناب راوید اولین چیزی که از این کوه به ظهن خطور میکنه، شکل هندسی،هرم گونه این کوه است!  ممکن است  این کوه نمونه و الگویی برای ساخت اهرام مصر توسط مهاجرین ایرانی مصر باشد!!؟
   پاسخ انوش راوید:  در مصر هم چنین کوه هایی بفراوانی یافت می شود،  اهرام مصر ادامه تمدن کهن آتلانتیس و جی بوده است،  درباره خطوط زمین شناسی و راز و رمز کوه نیز امیدوارم عزیزان گرایش و تخصص های مربوطه نظر بدهند.  توجه:  جهت دیدن عکس کوه پدری به اینجا مراجعه نمایید.
   پرسش 6182:  سلام، مطالبتان را در مورد تاریخ طبری خواندم. شما در جائی از این مقاله گفته اید: "بر اساس تحقیقات انجام شده طبری تنها به ارائه نقل قول ها پرداخته و چیزی از خود ارائه نکرده است"؛ می شود بگوئید کدام تحقیقات انجام شده؟ به توسط چه کسانی؟ در کجا ثبت شده اند؟
   پاسخ انوش راوید:  در اینترنت هر موضوعی را باید با لینک آن نوشت،  در مورد تاریخ طبری شاید ده پست دارم،  و گاه نظرات دیگران است.  در هر صورت پاسخ می دهم،  نیاز به تحقیقات خاصی ندارد،  در مقدمه تاریخ طبری،  خود طبری نوشته است،  جهت اطلاع بیشتر بروید به:
   ادامه پرسش:  و دیگر این که ، تاریخ را فاتحان از زبان خودشان می نویسند. تاریخ یک ملت چیزی نیست که خود شخص نویسنده در تمامی لحظات آن حضور داشته و بتواند تمام قسمت ها را خودش تجربه بنماید. تاریخ همیشه مجموعه ای از نقل قول هاست که تاریح شناسان سعی در شناسائی بخش های غیر واقعی آن داشته و تا به این لحظه چیزی ثابت نشده است. و دیگر این که، "ما اکنون این جا هستیم. با تمام دروغ های تاریخی و غیر تاریخی و تمام مشکلات پیش آمده. بیائید به فکر آینده باشیم.
   پاسخ انوش راوید:  جهت اطلاع و پاسخ بروید به:
   ادامه پرسش:  سومین مورد،  چرا در هیچ کجای این وبلاگ های تو در تو اثری از معرفی خودتان نمی بینم؟ این که شما دقیقن که هستید و در کجا می نویسید و چطور به تمام این چیز ها پی برده اید.
   پاسخ انوش راوید:  همه جای وبلاگ از من نوشته شده است،  از لینک زیر شروع نمایید:
   مهم:  جوانان عزیز ایران،  لطفاً سبک کار آموزش و پروش سنتی قرن گذشته را فراموش کنید و کنار بگذارید،  مطالب را با درک از تخصص،  و بدقت و با حوصله،  و با نیاز به تحقیق و تحلیل های واقعی بخوانید،  تا مجبور نباشیم تاریخ را دوباره بنویسیم،  و یا گذر تاریخ تمدن ایران را واگذار نماییم.  
   تصویر سرو ابرکوه (یزد)،  با عمر تقریبی ۴۰۰۰ سال،  بنا به گفته هایی پیرترین درخت شهری ایران و جهان به حساب می‌آید،  عکس شماره 7008.
   پرسش 6183:  شما به گونه ای فراگیر بنا به قانونی که هرگز یک سامانه قبیله ای ساده و کم توان از دیدگاه فلسفه تاریخ و منطقی نمیتواند بر یک سامانه شاهخدایی نیرومند (چون ایران و روم و چین و…) برتری یابد،  یورش عربها به ایران را دروغ شمرده اید،   از سوی دیگر نتوانسته به درستی بگوید که اگر این قانون درست باشد (که درست است،  چه بر سر امپراتوری ایران ساسانی آمده؟؟  و چرا این قانون دستکم درباره ایران شکسته شده است؟  اما با اینهمه نتوانسته اید به روشنی آنچه را که پیامدهای آن تا امروزه نیز پابرجا است بازگو کنید،  چرا؟
   پاسخ انوش راوید:  بارها در پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران و مطالب مختلف وبلاگ توضیح داده ام.  ولی اول شما باید تکلیف خودتان را با تخصص در قرن 21 روشن نمایید،  آیا می خواهید یک حرفه ای،  در یکی از گرایشات علم جغرافیا ـ تاریخ باشید یا نه.  اگر می خواهید یک متخصص باشید،  ابتدا باید داده ها و دانش های سیستم آموزشی سبک قرن گذشته ایران را دور بریزید،  مشروح در قرن سنت گریزی.  یکی از آنها پاک کردن ذهن از دروغ های تاریخ،  و شکال دادن و نوشتن تاریخ و تاریخ اجتماعی جدید در ذهن است،  در این مورد وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.
      با پرسش تان تلویحاً می گویید،  اعراب به ایران حمله کردند،  و ایران و شاه های ساسانی را زیرورو کردند.  پس در ابتدا با اعراب مشکل دارید،  و آن مشکل در انتشار خواسته های استعمار و امپریالیسم در سیستم آموزشی گذشته است.  درباره اعراب و زبان عربی،  به مطالب وبلاگ منجمله به تاریخ زبان عربی مراجعه نمایید.
      همیشه در وبلاگ سفارش کرده و گفته ام،  تاریخ دم دست ماست،  باید حرفه ای بود تا بتوان آنرا دید،  همان که بر سر رژیم گذشته ایران،  پادشاهی پهلوی آمد،  بر سر شاهنشاهی ساسانیان هم آمد.  خیلی ساده است،  برابر با قوانین رشد و تکامل،  در یک گذر تاریخی ایجاد شده،  دین سلسله مرتبی ایران،  با شاه های شاه خدایی بجا مانده از هخامنشی،  جای خودش را به دوره جدید از تاریخ داد.  در این دوره مردم سر جایشان بودند،  با شوق سرسام آور گروهی یا کم و بیش،  به سیستم جدید در تاریخ تمدن از ساختارهای تاریخی اجتماع پیوستند.  سیستم اداری دوره گذشته با بسیاری از همان چهره های سابق،  در خدمت جدید در آمدند،  و خلفای جدید جای شاه های قدیم شکل گرفتند.
      درباره این دوره از تاریخ،  دروغ و دونگ زیاد گفته و نوشته شده است،  دینها منجمله از صهیونیسم گرفته تا استعمار و غیره،  بسیار گفته اند،  که هیچکدام سند و تحلیل ندارند،  فقط داستان است،  برای اغفال سادگان و ایجاد تفرقه بین مردم قاره کهن.  هزاران هزار کتاب نوشته شده،  اما همه آنها فاقد حداقل یک سند تاریخی و باستان شناسی است،   حتی فاقد تحلیل های تاریخی هستند.  اگر جایی می دانید و دیده اید بگویید،  ما برای هزار سال و دوهزار سال،  برای هفت هزار سال پیش از این،  هزاران سند بر در و دیوار و سنگ داریم،  اما برای دروغ حمله اعراب به ایران هیچ سند موجود نیست.  ولی برای گذر مهم تاریخی،  یعنی از آخرین مرحله تلاش شاه خدایی،  به سازمان قبیله ای دینی،  براحتی سند تحقیق و تحلیل بفراوانی وجود دارد.
      مردم ریختند کاخ ها را غارت و ویران کردند،  طی یکی دو قرن آزادی زیادی در ایران بوجود آمد،  در این آزادی طبقات اجتماعی وجود نداشت،  بنابر این کاخ ها هم ساخته نشدند،  که تاریخ پادشاهان شکل بگیرد.  سازمان قبیله ای دینی جدید بسرعت گسترش یافت،  و خوانین جدید قدرت گرفتند و تمدن جدید آغاز شد،  ادامه آنرا در پست های وبلاگ بخوانید و پیگری نمایید.
      مشکل دیگر عزیزان،  و تقریباً همه اهل تاریخ،  که بینش و تحلیل تاریخی ندارند یا کم دارند،  این است که فکر می کنند ایران و ایرانی،  حتماً باید در زیر یک پادشاه یا پادشاهی باشد،  و نمی توانند تصور کنند،  در بیشتر دوران تاریخی،  ایران و قاره کهن بصورت سازمان قبیله ای بود،  نه پادشاهی.  نقشه های بزرگ و وسیع بدون سند تاریخی،  برای دوره های تاریخی ایران درست کرده اند،  منجمله برای ساسانیان،  در این نقشه ها ملت ایران را برده اند،  زیر نفوذ و قدرت شاه های ساسانی.  درصورتیکه بیشتر سرزمین ایران کنونی چین بود،  در چین یا سین،  فغفور یا بغبور چین حکومت دینی داشت،  و سرزمینش در شرایط دیگری اداره می شد،  و با شاهنشاهی ساسانیان،  که در غرب و جنوب ایران بود،  روابط خوبی نداشتند.  جهت اطلاع به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه نمایید.
   تصویر کاخ های ویران شده در بهار عربی،  هیچ نیروی خارجی اینها را ویران و غارت نکرده است،  همانگونه که گفتم،  تاریخ و تحلیل تاریخ جلوی دید ماست،  فقط باید آنرا دید،  عکس شماره 6291. 
   پرسش 6184:  در جایی درباره معنی نام سهراب و رستم و شاه نوشته بودید، ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
   پاسخ انوش راوید:  بمنظور بهتر متوجه شدن،  به الفبای تمدن جی و ی در ضمن به معنی نام شهرها و روستاهای ایران بروید.
      سا = صا = آسمان.  آسمان = آ = اول حروف الفبا + سا + ن = پوشش دهند و برکت دهند یا همان نون یا نان.  ای سا = عیسی = ای = از + سا = آسمان.  ای در زبان دری کشور افغانستان زیاد استفاده می شود،  و به معنی همه و آنها هم می هد،  که در اینصورت عیسی می شود آسمان همه،  یا برکت دهنده همه.
      در بعضی از آوا های قدیمی س = ش،  سا = شا.  شاه = شا + هـ  = دارنده یا کشنده،  درست مانند:  دارند + هـ = دارنده یا کشنده = کشند + هـ = کشنده.  شاه = دارنده صفت آسمانی.
   س + ح = سح یا سه = س = سر = نور و درخشنگی و سرخ + ه = دارنده،  سه یا سح = دارنده نور و درخشندگی.  مانند:  سهیل و سهراب.
   رستم: (رس = خاک یا گل + تم = بن یا آهنگ،  درست همان انگل در اینجا است).
   سهراب: (سه Suh = نور و درخشنگی + آب = پدید آورنده و تعمیم دهند،  درست همان شنگل در اینجا است). 
   نظر 6185:  گرامی در ارتباط با کلمه اتاق همانطور که شما نیز در متن خود آوردید تلفظ آن به صورت اوتاک نیز می باشد.  حال آنکه اوت یا (اُت) در زبان ترکی به معنی آتش می باشد و آت به معنی اسب. با توجه به اهمیت حفظ آتش در گذشته به تصور من اجاق و اتاق می بایست یک کاربرد داشته و معنی این دو کلمه نیز در ابتدا یکی بوده است. توجه داشته باشید در زمان بوجود آمدن این کلمات مردم کوچ نشین بوده اند و نیازی نبوده که در اتاق زندگی کنند. از همین روی طبق نوشته شما به چهار دیواری و یا فضایی که در آن زندگی می کردند منزل می گفتند و نه اتاق.
   پاسخ انوش راوید:  در هزاره اول خورشیدی ایرانی،  تمدن بزرگ شهر نشینی در ایران وجود داشت،  به پست تمدن جیرفت مراجعه نمایید.  من خودم از زبان پیرمردان روستایی در استان تاریخی کرمان و فارس شنیدم،  که به آب انبار می گفتند اوتاک.  در همان چند کلمه در اینجا توضیح دادم،  که بعد از آمدن اسلام و آزاد سازی طبقاتی در دو سده اول اسلامی،  هجوم بخشی از عشایر به شهر ها آغاز شد،  و آنها مدتی در آب انبار های متروکه زندگی کردند،  تا از گزند سرمای شهر های سرد در امان باشند،  و به این ترتیب واژه منزل در شهرها جای خود را به اتاق داد.  در ادامه پاسخ به نظر شما،  آوای ترکی در هزاره های چهارم آ،م،  از زمان حکومت مدها در ایران آغاز به رواج پیدا کردن نمود،  تمام لغات آن زبان تلفظ دیگری از واژه های قدیمی زبان تمدن ایرانی است.  این بحثها خیلی خوب است،  زیرا من می دانم بخش اصلی تاریخ تمدن ایران،  در زبان های محلی نهفته است،  که البته آخرین لحظات تاریخی عمر خودشان را می گذرانند.
   پرسش 6186:  درباره اجاق (او = آب + ژاک = انرژی) نوشته اید، و گفته اید:  ژا همان جا و جان است،  و ژاک بمعنی انرژی کوچک،  و اجاق همان اوژاک به معنی جایگاه انرژی است،  لطفاً کمی بیشتر توضیح دهید؟
   پاسخ انوش راوید:  این پرسش از مقاله معنی نام شهرها و روستا های ایران  شده است،  ژا در ادبیات ایران و فرنگ بسیار است،  که توسط ایرانیان رومی به آنجا رفته است،  مانند ژاکت،  ژا + کت = کتف،  ژاندارم = جان نگهدار،  ژاندارم حتماً از واژه هایی نظامی است،  که با اسکندر ایرانی به اروپا رفته است.  جهت اطلاع بیشتر از ژا و جان به مهر و میترا در تاریخ دین و آئین در ایران مراجعه نمایید،  بخش نخست آن مقاله را در زیر پست می کنم.
      ژاندارم،  به انگلیسی  Gendarmeدقیقاً به ما می گوید،  که این واژه ایرانی است،  ژا یا جا می تواند یکی از حروف الفبای تمدن جیرفت باشد.  از اینکه اوژاک یا اجاق کی به ایران میانه رفت،  و تبدیل به عباتگاه شد،  و از آن آتشکده و آتن بیرون آمد،  باید تحقیق و تحلیل شود.
   پرسش از عموم:  1 ــ  آیا بعد از 2500 خورشیدی ایرانی،  که تمدن جیرفت رو به افول نهاد،  یا در زمانی دیگر،  اوژاک یا اوجاق به دیدگاه عبادی آتشگاه و آتن تبدیل شد؟
   2 ــ  آیا ابتدای تمدن ایران،  در اوایل خورشیدی ایرانی،  دید و اندیشه مردم این تمدن،  با خرافات آغشته بود؟
    پرسش 6187:  در جایی خواندم قبیله قریش همان قبیله کوروش است درسته؟
   پاسخ انوش راویداین مطلب را من هم شنیده ام،  که شخصی کتابی منتشر کرده و گفته قریش همان معنی کوروش را می دهد و یکی است،  او همچنین چند مطلب دیگر را نیز در آن کتاب نوشته است،  منجمله گفته خانه کعبه،  همان کعبه زرتشت است.  در اینترنت هم تعدادی وب از جوانان ملی و مردمی نیز چنین نوشته اند،  منجمله جوانانی از قوم کورش استان هرمزگان.
   ابتدا از کعبه بگویم،  مکه یا مکنه نام روسری چهار گوشی مشکی است،  که بانوان عشایر و ایلات ایران مانند سنگسری و بختیاری بمنظور دوری از سرما بسر می بندند،  این روسری بعداً بنام مقنه یا مقنعه معروف شده است.  این همان مکه ای است،  که بروی خانه کعبه می اندازند،  و آنچه که از کعبه می دانیم،  در ابتدا محل بت های مختلف و محلی عبادی بوده است،  پس می تواند به نوعی مانند کعبه زرتشت بوده باشد.
   تصویر مراسم حمل محمل به مکه معظمه،  محمل به کجاوه حمل می گفتند،  و این مراسم از قبل اسلام هم وجود داشته است،  جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به اینجا،  عکس شماره 2741.
       بمنظور یافتن ریشه یابی نام قریش در چند سایت پرسش کردم،  بویژه از شهر قم،  که به اینگونه موضوعات دینی و مکتبی رسیدگی می کنند،  آنها یا جواب ندادند یا گفتند برو در وبها بگرد پیدا کن،  بدون دادن یک لینک،  و در اینترنت هم هیچ مطلبی بمنظور پاسخ نیافتم.
   ــ قریش = قرریش = قر = قور = گر = گور = غر =غور = محل گرد آمدن + ریش = ری = رع = رای = خدای خورشید.
   ــ  قر یا گر مانند گردان = گر محل تجمع + دان = همان دان در هنر های رزمی = برنده و جنگجو،  که از آن دندان یا دهن دان بیرون آمده است.
      اگر در عکس های باقیمانده از میترا در اروپا و طاق بستان ایران و بودا در هند و یا چین،  دقت کنید،  سه خدا یا الهه وجود دارند،  یکی در مرکز میترا (یا بودا یا هر الهه دیگر،  بنا به اثر تاریخی دین)،  در سمت های راست و چپ آنها خدا یا الهه های ماه و خورشید،  این سه خدا یا الهه در کلاه منتسب به سنگ نگاره کوروش بزرگ در پاسارگاد،  بصورت سه استوانه گوی مانند دیده می شود،  این سه الهه در دین های مختلف تا امروز باقی هستند.
      قریش نیز محل گرد آمدن پرستندگان الهه خورشید بوده است،  این موضوع بخوبی در اثر باستانی مکعب الحمرا واقع در استان حائل کشور عربستان مشخص است.
   ــ  کوروش = کوراوس = کوروس = کور = کوه + اوش یا اوس = استاد، رهبر،  مانند،  داریوش = داراوس =  دار = دار و درخت + اوس = رهبر و استاد.
      از نظر ریشه یابی کوروش کاملاً متفاوت با قریش است.  بنظر من درست آوای قوم کورش در جنوب ایران،  گوریش یا گریش هم وزن قریش است،  و در سابقه تاریخی و باستانی آنها،  خورشید پرستی جای ویژه دارد.  در ضمن چه بسا گریش یا گریس های یونانی هم از این ریشه یابی باشند.
   تصویر مکعب الحمرا در استان حائل کشور عربستان،  آثار مدی یا مادی در آن بخوبی پیداست،  عکس شماره 4638.
   پرسش 6188:  لطفاً مغ را ریشه یابی و تعریف کنید؟
   پاسخ انوش راوید:  تا اواسط قرن گذشته در جنوب ایران،  به انبار دار خرما و آذوقه و کدخدا و باسواد ده، با آوا های محلی می گفتند مغ، مخ،  این را خودم در 8 تا 11 سالگی زیاد شنیدم،  به زندگی نامه من در اینجا مراجعه شود.  همچنین بمنظور تحقیق بیشتر به چند سایت سرزدم،  که از زبان ها و آوا های جنوبی نوشته بودند،  دیدم درست است.  سپس این مغ،  به آدم های باسواد، دعا نویس،  و پرسر و روحانی گفته شد،  و با گسترش و پخش شدن جمعیت در جغرافیای وسیع،  آوا های مختلف پیدا کرد،  مانند بای، بیع، بغ، با، بی، و غیره.
   عکس پخت نان با ساج در یک روستای عشایری،  کاری که بیش از هفت هزار سال ادامه داشته،  ولی دارد از بین می رود،  عکس شماره 7650.
   پرسش 6189:  سلام، من مطلبی که در مورد ایل ممسنی بود،  رو خوندم.خیلی برام جالب بود مخصوصا قسمتی که مربوط به لباس این ایل بود. اون قسمتی که فرموده بودین لباس این ایل تحت تاثیر قوم قشقایی بوده.باید خدمتتون عرض کنم.نه تنها در شهرستان ممسنی بلکه ایل بویراحمد، شهرستان گچساران، دهدشت و شهر های لر زبان همین لباس رو میپوشند. اگر به لباس محلی زنان لر خرم آباد و بختیاری دقت کنید. و اونها رو از نظر مدل پیراهن و مدل دامن با پوشاک زنان لر های جنوب غربی (ممسنی، بویراحمد، کهگیلویه ، باشت و باوی) میبینید اندک تفاوتی با هم دارند. و خیلی بهم شبیه هستند و طبیعیه چون این اقوام همگی لر زبان و دارای میراث فرهنگی مشترک هستند. این شباهت بین هیچ کدام از لباس دیگر اقوام با لباس قوم لر دیده نمیشه. چطور قومی که از نژاد مغول بوده و مهاجر هستند. و از زمان قاجار به استان فارس کوچانده شده و از نواده های چنگیز خان و تیمور لنگ هستند با وجود فقط چند صد سال اسکان در ایران ، دارای شباهتی این چنینی با قومی اصیل و ایرانی با قدمتی چند هزار ساله میباشند !!!!؟؟؟ فکر نمیکنید این اقوام قشقایی بودند که از قوم لر تاثیر پذیرفتند. حتی قوم قشقایی دارای رقص محلی و چوب بازی شبیه بختیاریها است !!!! نکنه قشقایی ها بر روی لر های بختیاری و لرستانی هم تاثیر گذار بوده اند. چه جالب! شما که تاریخ دان هستید. چرا تاریخ لباس های اقوام ترک و رقص این اقوام رو مطالعه نمیکنید. از ترکهای مغول، ازبک، قرقیز، قزاق، ترکمن، آذری و ترک های ترکیه.  فقط ترک های قشقایی که از نظر لباس و رقص با این گروهها تفاوت اساسی داره. شاید قاجار این قوم رو کوچانده تا بر روی اقوام لر تاثیر گذار باشن معمولا اقوام مهاجر از اقوام ساکن تاثیر میپذیرن. براتون جالب نیس چرا مثلا ترکهای قشقایی چوب بازی و دستمال بازی دارند و لرها هم اینگونه هستند چرا ترکهای ترکمن و آذری رقصی تقریبا شبیه هم دارند و قشقاییها مانند لرها میرقصند.  چقدر با پسر عمو هاشون متفاوتند عارضم به خدمتتون لباس قوم قشقایی نمیدونم قبل از تاثیر چی بوده . ولی این قوم خوشبختانه توانسته زبانش رو حفظ کنه. گرچه بسیاری از کلمات فارسی وارد زبان این قوم شده. ولی با این وجود زبان ترکی قشقایی بدون آموزش قبلی برای یک فارسی زبان قابل درک نخواهد بود. ولی از نظر لباس و نوع رقص از فرهنگی متفاوت تاثیر پذیرفته. براتون آرزوی موفقیت میکنم.
   پاسخ انوش راوید:  مقاله ایل های ایران را چند سال پیش،  با گردآوری از اینترنت و کتابها و اطلاعات شخصی نوشتم،  امروزه دیدگاه تاریخی من تغییر کرده،  و نظر شما باعث می شود،  آن مقاله را هر چه زودتر باز نویسی کنم.  با توجه به اینکه در نظر و تحقیق و تحلیل من،  حمله مغول مغولستانی (یا منگولی) دروغ است،  و مغول هایی که در تاریخ ایران ذکر شده،  مردمانی از مغ های بازمانده از دوران شاهنشاهی ساسانیان،  از دامغان تا تاشکند بودند،  که بمنظور پایان کار خلافت ضعیف شده بغداد،  به بغداد هجوم بردند،  و فرهنگ جدید در نیمه غربی ایران وارد کردند،  که پس از آن شیعه امروزی (ساسانی) پدید آمد.
   ــ  ساسانی = سا = آسمان + سانی = دارنده مقام آسمانی.
   ــ  دامغان =  دام = خانه یا خانقاه + مغ یا مغان،  تاشکند = تا = ضریب + اشکند = اسکند = ریشه پاکی.
      هنگامیکه مغول های ایرانی بازمانده از مغ های ساسانی،  به غرب ایران آمدند،  قبایلی از اشکانی آنها را همراهی می کردند،  این قبایل بشدت مورد استقبال پسر عمو های تاریخی خود،  زنگانها یا بختیاریها (لر و لک و…) قرار گرفتند،  و آنها بخش هایی از کوچ ییلاق و قشلاق خود را به آنها دادند.  علت این استقبال،  مضاعف شدن قدرت ایل ها،  برای سرپیچی از حکومت های مرکزی،  بمنظور ندادن باج و خراج زیادی بود.  بعلت نفوذ 500 ساله خلفای اسلامی،  مقداری لباس و پوشاک زنگانی ها یا زنگی ها،  از حالت اولیه سنتی خود خارج گردیده بود،  بویژه آنکه در شورش بزرگ زنگی های بصره،  و شکست نسبی آنها،  بشدت زیر نفوذ فرهنگی و نظامی بغداد قرار گرفته بودند.
      قشقایی ها از همان قبایل اشکانی هستند،  یعنی بخشی از زنگها یا زنگی ها،  آنها در دوران ساسانی زیر بار حکومت دینی ساسانی نرفتند،  و مجبور شدند به بخش های شمال شرقی و غربی ایران بروند،  یا کوچ کنند.  بعد از چند صد سال با کمی تغییر در آوا و گویش،  قبایلی از آنها،  با مغ های مغولی به ایران بازگشتند،  آنها کمی بیشتر گذشته تاریخی خود را به ایران غربی آوردند،  زیرا در مناطق شمالی،  کمتر مورد تأثیر حکومت های دینی ایران غربی بودند.  اگر قشقاییها با بختیاریها یک خانواده نبودند، هرگز اجازه و توانایی پیدا نمی کردند،  در ایران غربی بمانند.
   ــ  اشکانی یا اشکانیان یک قوم و طایفه نیست،  بلکه نام فرقه ای یا دین است،  به معنی پاکی،  اشک = اسک = آب پاک + نیان = کیان = جد و آباد.  امروز در هندوستان فرقه ای دینی بنام اشکانیان وجود دارد،  که خود را بازمانده اشکانی تاریخی می دانند.
   ــ  زنگی = زن = ژن = جان = مولد حیات = الهه برتر + گی = ریشگی و دارندگی = بختیاری و تمام اقوام غربی و جنوب غربی ایران.
   ــ  قشقایی = قش = غش = خلوص شده،  از خود بی خود شده + قایی = غایی = غایت = پابرجا و بی نهایت،  قشقایی = خالص شده و پا برجا و بی نهایت در دین،  یک واژه کاملاً ایرانی است.
   ــ  مغول مغولستانی،  از نظر دیدگاه تاریخی ایرانی منگل یا منگول است،  ایرانیان سه قوم اصلی بودند،  شنگل و انگل و منگل،  شنگلها در ایران و هند و..، انگل ها در اروپا و انگلستان و..،  منگل ها در مغولستان و چین و…،  در هزاره دوم تا چهارم خورشیدی ایرانی پخش شدند، همه از تمدن کهن جی بودند.
      از نظر لباس و فرهنگ و …،   مردمانی که قرن ها در کنار هم زندگی کرده اند،  خود بخود هماهنگی و یک نوعی هم بدست آورده اند،  که کاری عادی در تاریخ تمدن است.  از ابتدای قرن 20 دخالت دولتها در بود و باش مردم کشورها زیاد شد،  و امروزه در قرن 21 این دخالتها بصورت تهاجم فرهنگی از طرف شهر های بزرگتر داخل و خارج هر کشور انجام می شود.  تنها وسیله مقابله با آن،  آگاهی دادن به جوانان باهوش هر دیار است،  که نسبت به حفظ و نگهداری فرهنگ و فولکلوریک ملی و مردمی خود اقدام کنند.
     اطلاعات و دانش ما از شهر اشک آباد یا عشق آباد کشور ترکمنستان،  تا شهر تاشکند کشور ازبکستان،  بسیار کم و در اندازه هیچ است.  علت آنهم چند دهه دور از دسترس بودن آن کشورها،  و تغییر در خطوط و حروف الفبای آن کشورها می باشد.  آنها بخش بزرگی از تاریخ ایران را شامل می شوند،  که ندانستن آن باعث پیدا شدن دروغ های زیادی در تاریخ ایران شده است.  امروزه بجای اینکه بجان ایل ها و مردم ایرانی در داخل کشور بیافتیم،  و بگوییم این و آن از ما هستند و یا نیستند،  باید بفکر ایران تاریخی در آسیای میانه اصطلاحی باشیم،  که بشدت دارند آسمیله می شوند،  و با هویتی مشکوک پدید می آیند.
   ــ  ممسنی =  م = مهر + م = ماه + س = سین (سان یا خورشید) + نی = نشان،  ممسنی = نشان داران مهر و ماه و خورشید،  تحقیق و تحلیل تعریف نام ممسنی را بزودی می نویسم.
تصویر هایی از ایل های ایرانی،  مشروح در تاریخ ایل های ایران،  عکس شماره 4208.
   پرسش 6190:  درود اقای راوید مدتی من تو اینترنت راجع به جدا شدن استان های خوزستان کردستان لرستان و استان های ترک زبان مشاهده میکنم که خیلی ازارم میده حتی با بعضی ترک ها هم حرف میزنم به شوخی اینو قبول دارند. من اهل انزلی هستم تقریبا نصف انزلی ترک اند . خیلی از این بابت هم ناراحت هستم و خیلی وقت هستش حالا نمیدونم بهش چی میگن تعصب دارم روی شهرم بعد استان بعد کشور و هر کس خارج از این باشه متنفرم. رتجب به زبان هم همینطور لطفا کمکم کنید باور نمیکنید من گاهی خواب میبینم در این موارد.
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما،  با کمال تأسف امکانش می باشد،  ولی در هر صورت ایران و تاریخ ایران همیشه وجود دارد و خواهد داشت.  این گفتن درباره جدایی ها،  ابتدای اعمال دمکراسی واقعی در ایران است،  در غیر اینصورت ایران و ایرانی هرگز به دمکراسی نخواهند رسید،  در اینباره بحث زیاد است،  بزودی در وبلاگ مشروح می نویسم،  که چرا مفهوم دمکراسی در ایران پیاده نمی شود،  و باید چنین اتفاق هایی ناگواری بیفتاد.  البته و پس از آن و در مدت بسیار کوتاه از نظر تاریخی،  تمام خاک و سرزمین ایران باستان،  تحت پوشش یک اتحادیه قوی بوجود می آید،  تجربه های تاریخی در این مورد زیاد داشته ایم،  زمان پایان حکومت صفویه همین گونه بود،  زمان پایان زندیه همین گونه بود،  اواخر قاجاریه هم همین گونه بود،  در گذشته های تاریخی هم مثال زیاد است.  شما فقط بفکر تخصص و تخصصی تر بودن فکر کنید،  و احتمالاً درصورت عدم تخصص در یکی از گرایش های سیاسی،  خودتان را بی جهت درگیر مسائل سیاسی نکنید،  جهت اطلاع بیشتر رجوع کنید به:
      نمونه عدم درک دمکراسی،  عدم توجه به خواسته های دیگران است،  هر چند این خواسته باب دل ما نباشد.  عده ای،  کم و بیش آنرا کار ندارم،  می خواهند بصورت کشور جدا،  یا تحت پوشش یک فدرالیسم علمی باشند.  نباید با ایده و خواسته آنها برخورد غیر دمکراتیک شود،  بلکه باید با تولید تز های مورد پسند،  ضمن بالا بردن آرا مورد نظرمان،  مخالفان عقیده و دانش خودمان را در اقلیت قرار دهیم،  همچنین گوشزد دمکراسی حاصل شود.  یاد آوری نمایم،  ایران تاریخی دارای شاه نشین های متعدد بود،  که همگی تحت پوشش پادشاه بودند.
   پرسش 6191:  سلام من یه تحقیقی دارم درمورد اینکه ایا داستان رستم و سهراب واقعیت داشته یانه فقط یک افسانه است؟ ایا رستم میدونسته که سهراب پسرشه؟ ازتون میخواستم که درمورد این موضوعات هم مطلب بذارید چون واقعاً به جوابشون نیاز دارم .هرچقد توسایتتون گشتم پیدانکردم.
   پاسخ انوش راوید:  پاسخ در  کلیک کنید:  رستم و سهراب
    پرسش 6192:  با درود،  از چه زمانی به منطقه ی بندر گز انزان می گفتند؟ چرا؟ ایا انزانی های منطقه ی بندر گز اولین انزانی ها بودند یا از انزان ایذه به منطقه ی بندر گز امدند؟
   پاسخ انوش راوید:  ان = خارج شده یا پایان یافته،  زان = سان = خورشید،  انزان = بیرون آمده از خورشید = انسان = انشان = زادگاه کوروش بزرگ.  در هزاره دوم خورشیدی ایرانی،  با مناسب تر شدن گرمای زمین،  و پایان سرمای کوچک،  ایرانیان کم کم از منطقه حاشیه خلیج فارس در تمام ایران پراکنده شدند.  با افزایش جمعیت ایرانیان از سه قوم اصلی تشکیل شدند،  که در شاهنامه فردوسی،  ایران و روم و توران،  گفته شده است،  و در داستان های ایرانی از شنگل و منگل و انگل،  نام برده شده،  که در داستان های ایرانی نوشته ام.
   ــ  شنگل = زاده خورشید = انسان = انشان = انزان.  انزان می تواند هر جای ایران باشد،  بیشتر وقتی یک طایفه انشانی یا انزانی،  در سرزمینی قرار می گیرد،  که از زیر مجموعه دو قوم دیگر باشند،  به آن جا انزان می گویند.
   ــ  ان با تغییر آوا  end شده است،  به حروف الفبای تمدن جی مراجعه شود.
   پرسش 6193:  سلام،  ِمن به تاریخ ایران خیلی علاقه دارم می شه کمک کنید بدونم ملت ایران چه در  قدیم (باستان) و چه امروز چه نقطه ضعفهائی دارند؟ بیشتر نقطه ضعفهای  فرهنگی مد نظر دارم؟؟؟  من یک جائی می خوندم فرهنگ دو پایه اساسی داره:  دین و زبان، می شه توضیح بدین زبان ما که فارسی کامل نیست، دین هم که ایرانی  نیست،  تکلیف ما با تناقض تاریخ و فرهنگ چی می شه؟؟؟
   پاسخ انوش راوید:  هیچ تناقصی در کار نیست،  رشد و تکامل تاریخ تمدن همچنان بخوبی ادامه داشته و دارد،  زبان فارسی،  همان دری یا داریوشی است،  و دین اسلام نیز دست آورد تکامل تاریخ تمدن ایران است.  نقطه ضعفها و قوتها،  شاخص تعیین دارد،  که تحقیق و تحلیل آن زمان بر است،  و استادی می خواهد.  درصورتیکه علاقه و یا گرایش شما یکی از زیر مجموعه های علم جغرافیا ـ تاریخ است،  بمنظور آگاهی بیشتر،  مطالعه و پیگیری وبلاگ و لینک های آنرا پیشنهاد می کنم.
   ــ  فارسی = فا =  فر، بزرگی، شکوه + رسی = رستن و روئیدن،  فارسی = زبان رستن و روئیدن شکوه و بزرگی.  به دروغ گفته اند:  چون اعراب نمی توانستند پ را تلفظ کنند،  بجای آن ف می گفتند،  بنابر این پارسی شد فارسی.  درصورتیکه پارس = پر + سر = پرسر،  مشروح در معنی نام شهرها و روستاهای ایران.
   تصویر هایی گچبری هایی از الهه ها،  میترا، ماه و خورشید،  مشروح در تاریخ الهه های ایران، عکس شماره 4028.
   نظر و پرسش 6194:  جناب آقای راوید،  از اینکه به کامنتم پاسخ دادید،  سپاسگزارم،  در رابطه با ایل های ایران، چطور میتونید بگید که بختیاریها و قشقاییها پسرعمو هستند، نژاد ترکهای آذری رو با نژاد قشقاییها مقایسه کنید خیلی تفاوت دارن چه برسه به لرها با قشقاییها!  در شیراز قشقایی های زیادی زندگی میکنن شما اکثرا از قیافه اونها میتونید بفهمید که قشقایی هستن. مثه ترکمن ها که قابل تشخیصن. قشقاییها پسر عموی ترکمن ها هستن. تعداد کمی هستن که قیافه مغولی ندارن.
   پاسخ انوش راوید:  این را من نمی گویم،  تحقیقات ژنتیکی دکتر مازیار اشرفیان بناب می گوید،  و در واقع همه ما از تمدن کهن جی هستیم،  همانگونه که در ایل قشقایی نوشتم،  بیش از پانصد سال اقامت شان در آسیای میانه اصطلاحی،  بخشی از آنها تغییر قیافه داده اند.  ترکمن ها مگر از کجا بوده اند،  آنها هم ریشه در  تمدن کهن جی دارند.  ما همگی از نژاد انسان هموساپین هستیم،  و در نهایت انسان متمدن،  همه از تمدن کهن  جی بر آمده اند،  جهت اطلاع از نژاد بشر در جستجوها بنویسید:  Homo sapiens  ..و..  Human  ..و..  Homo sapiens idaltu  و درصورت تمایل اطلاعات خود را بالا ببرید.  بشر امروزی فقط یک نژاد دارد،  ولی کیان های مختلف دارد،  که پدیده ای در جغرافیا و تاریخ است،  نه اصول نژادی. 
   ادامه پرسش:  اما در مورد واژه قشقایی! من خودم زبانشناس هستم. دوستان ترک قشقایی زیادی داشتم که پایان نامه شون رو در مورد زبون ترکی نوشتن. معنی واژه قشقایی هم چیز دیگریس که با اونی که شما فرمودین کاملا متفاوته.
   ادامه پاسخ انوش:  قبل از اینکه مطلبی بنویسم کاملاً در اینترنت درباره آن تحقیق می کنم،  ریشه یابی واژه ها و نام ها را با استفاده از زبان های محلی انجام می دهم،  که بسیاری از آنها را در سفرهایم تحقیق کرده ام.   واژه یابی قشقایی از خودم نیست،  از یک رئیس طایفه قشقاقی است،  که در تابستان 1387 به من گفت،  و این شخص محترم بسیار ناراحت بود که چرا می خواهند پیشنه دینی آنها را پنهان سازی کنند.
   ادامه نظر و پرسش:  اگر قشقایی کلمه فارسیه،  حتما ترکی هم یکی از شاخه های زبان هند و اروپاییه
   ادامه پاسخ انوش:  تمام زبان های دنیا از یک تمدن حاصل شده،  و آنهم تمدن کهن جی است،  و طی چند هزاره و در جغرافیا و تاریخ شکل های امروزی را گرفته اند،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ آگاهی خودتان را بال ببرید.
   ادامه نظر و پرسش:  جناب آقای راوید من آدم بیسوادی نیستم، که با من اینگونه حرف میزنید.
   ادامه پاسخ انوش:  من با شما تنها یک فرد حرف نمی زنم،  در اینترنت منتشر می کنم،  یعنی با همه می گویم،  چند هزار بازدید کننده روزانه دارم،  منجمله صدها سایت تخصصی وب مرا لینک کرده اند،  و پیگیر وبلاگ هستند.
   ادامه نظر و پرسش:  بهتره به مناطق بختیاری رفته سپس به شیراز بیایید تا تفاوت نژادها رو درک کنید. چه پسر عمو هایی که هم از نظر نژاد و زبان متفاوتند.
   ادامه پاسخ انوش:  عکس های زیادی که در کنار عشایر مختلف هستم،  در وبلاگ منتشر کرده ام،  آنها هیچ تفاوت کلی و اصلی ندارند،  آنها در قیام عشایری 1341 و 1342 در کنار هم بودند،  و در کنار هم کشته و تیرباران شدند.  فقط امروزی عده ای وابسته به استعمار و امپریالیسم می خواهند،  با هر ترفندی مردم ایران را جدا جدا نمایند تا بتوانند منابع و منافع ببرند،  و عده اندکی ساده هم ندانسته به این ترفند دشمنان دامن می زنند.
   ادامه نظر و پرسش:  ببخشید حتما قشقاییها پسر خاله کردها هستن خب دیگه هممون با هم فامیلیم دیگه.
   ادامه پاسخ انوش:  چرا که نباشند،  مگر اینکه بخواهید نژاد دیگری اختراع کنید،  یا جز همان عوامل استعمار باشید،  و بخواهید بگویید ایرانیها یکی نیستند.
   ادامه نظر و پرسش:  من خودم روی زبانهای ایرانی کار کردم. منم میتونم وبلاگ ثبت کنم و توش هر مطلب بی سند و مدرکی رو بنویسم.
   ادامه پاسخ انوش:  خوب وبلاگ باز کنید،  و با مطالعه و تحقیق مطالب بنویسید،  تا ما هم استفاده نماییم،  اگر پرت و پلا و اهانت بنویسید،  خود بخود بازدید کننده نخواهید داشت،  و خیلی زود خسته و سرخورده می شوید،  و می روید پی کارتان.
   ادامه نظر و پرسش:  متاسفانه هیچ نظارتی بر روی چاپ و نشر مطالب کتابها نیس. و هر کی هر چی دلش میخواد مینویسه و چاپ میکنه. مثلا یکی از ترکهای قشقایی کتابی درباره این قوم چاپ کرده و نوشته این قوم از زمان سومریان در ایران بوده و سومر یه کلمه ترکیه به هر حال هیچ نظارتی نیس.
   ادامه پاسخ انوش:  دمکراسی و آزادی قلم اندیشه اصل مهم است،  اگر شما بخواهید این مورد را زیر سئوال ببرید و محکوم کنید،  بسیار بد است.  باید با زبان منطق و علم و دانایی و با حوصله و اخلاق خوب پاسخ داد،  تنها کتاب نیست،  دارند با ده ها تلویزیون  صدها سایت برای تجزیه طلبی و ایجاد جنگ داخلی در ایران کار می کنند،  مردم ایران باید بدانند،  که پسر عموی هم هستند،  و از یک تمدن کهن،  بنام تمدن جی بیرون آمده اند.   جوانان باهوش و روشنفکر ایران وظیفه دارند،  با دقت اینگونه مسائل را که استعمار و امپریالیسم پیش می آورد،  پیگیری کنند و جهت مقابله با آنها آگاهی لازم را برسانید،  نه اینکه به گونه ای و با سادگی و لودگی،  بدامن تفکر تفرقه و جدایی بیافتند،  دقت کنید،  در نقشه های شوم دشمنان ایران،  خطر کشته شدن هم میهنان عزیزمان است.
   ادامه پرت و پلا:  ببیند ما با فرانسوییها و ایتالیایی ها هم فامیلیم آخه همه مون فرزندان حضرت آدم هستیم ولی اون قسمت خیلی جالب بودا شنگل، انگل، منگل. مطمئن هستید. میگما شنگول، منگول، حبه انگور نبوده واقعا یعنی اشتباه نمیکنی دراستی چطوری پسر خاله.
   ادامه پاسخ انوش:  می بینم که با حالت عصبی و بی احترامی نوشته ای،  و متأسفم که نتوانسته ای بخوبی وبلاگم را بخوانی و درک کنی.  عزیز روش خودت را عوض کن،  این را به ویرانگاه می رود.
   مهم:  جوانان باهوش ایران بدرستی می دانند،  که موضوعات را باید با ذهن دمکرات ببینند و بخوانند،  ولی دشمنان ایران و ایرانی و تاریخ ایران،  بعلت معلولیت روانی سایکوپتی،  فقط می توانند زاری موذیانه و ذلیلانه داشته باشند. 
   نظر عجیب 6195:  میخوام بدونم خیلی براتون سخت بود بگید این تمدن عظیم و بزرگ تپه گوپکلی از تمدنهای یکی از چهار پاره ی کردستان یعنی کردستان ترکیه بوده؟؟!!
   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام نظر بدهید و بپرسید،  نه که عصبی شوید و بگویید براتون سخته!،  بپرسد چرا ننوشتید؟،  یا تعریف کنید جریان تاریخی چه بوده.
    عزیز من باید بر اساس حداقل مدارک باستان شناسی و تاریخی بنویسم،  برای هر نوشته ساعتها در کتابهایم و اینترنت می گردم،  مطلبی را تا حداقل با چند سند مطمئن نباشم،  پست نمی کنم.  تا آنجا که می دانم،  گوبکلی تپه در 12 هزار سال پیش تعطیل شد،  به مقاله آن بروید،  در آن زمان نه کردی بود نه فارسی و نه ترکی و نه این  آن،  اگر شما سند و مدرکی و مطلبی دارید بگویید،  تا در این وبلاگ پست کنم.
   نظر و تقاضا 6196:  سلام. وبتون عالیه!! یه چیزی اونورتر از عالی!! دستتون درد نکنه. فقط یک خواهش، این مطلب رستم و سهراب خیلی از واقعیت های تاریخی رو می گه، درباره شاهنامه بیشتر بنویسید، بازهم متشکرم.
   پاسخ انوش راوید:  با سپاس،  اگر توانستم چشم،  ولی باید جوانان باهوش متخصص ایران،  در نظرات و یا با ارسال مقاله برای من یا در وب های خودشان،  دید جدید از آزادی اندیشه و قلم را نشان دهند،  تا مشت محکمی بر دهان دشمنان تاریخی ایران باشد،  که نمی خواهند ایرانیان به محیط دمکرات دست یابند.
   نظر 6197:  سلام، از بسیاری مطالب وبلاگتون خوب است،  اما از شنگول و منگول چندان خوشم نیامد،  خسته نباشید و موفق باشید.
   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام،  منجمله در سخن وبلاگ،  این وبلاگ برای این نیست،  که کسی را خوش آید یا بد آید،  این وبلاگ برای ایجاد دید تخصصی در محیط دمکرات،  یا آزادی اندیشه و قلم،  در حداقل آن،  یعنی فضای مجازی است.  داستان های یک ملت ریشه در تاریخ آن ملت دارد،  بسیاری از تاریخ نویسان،  بر اساس داستانها تاریخ نویسی کرده اند.  شما با دید تخصصی تاریخ و تاریخ فولکلوریک داستان های تاریخی ایران را ببینید،  و درباره آنها تحقیق و تحلیل های تخصصی بنویسید،  سپس برای من بفرستید،  تا در این وبلاگ یا وب خودتان پست کنید،  تا علاقمندان متخصص درباره آن نظر دهند،  که در نهایت باعث رشد و تکامل علم شود.
   نظر و پرسش 6198:  سلام و درود،  امیدوارم سلامت باشید،  استاد یک جا در سایت که راجب به گلف استریم مطلب نوشتید ، گفتید جریان گلف استریم از 10 سال پیش آغاز شده است!  گمان کنم 10 هزار سال منظورتون بوده که جا افتاده! اگه اشتباه نکنم!  در قرآن هم راجبه جریان آبی در داخل جریان آب دیگری نوشته شده است که از هم  جدا هستند..
   پاسخ انوش راوید:  ضمن درود و سپاس از توجه شما عزیز،  بله 10 هزار سال درست است،  این جریان بعد از پایان آخرین دوران یخبندان در حدود 10 هزار سال پیش آغاز شد،  فقط لطف نمایید،  در صورت امکان لینک مطلب را بفرستید تا درست کنم.  جریان های آبی در تمدن کهن جی کاملاً شناخته شدند،  و توسط این جریانها بود،  که ایرانیان توانستند در 5 هزار سال پیش،  به پرو و مکزیک و ایرلند و انگلستان بروند.  ما در هیچ نوشته و آثاری نداریم،  که همین مردمان دریانورد،  داستان هایی از قاره های اروپا و آمریکا تعریف کردند،  و سپس اقوام مختلف منجمله کیمیری و گوت و گیل و…،  که همگی از اقوام ایرانی بودند،  متوجه وجود اروپا شدند،  و زمینی به آن سمت مهاجرت کردند،  و تمدن را به آن قاره بدون جمعیت انسان متمدن بردند.  در ضمن موضوع مطرح امنیتی وب را مورد توجه قرار خواهم داد،  با سپاس مجدد،  شما و همه ایرانیان تندرست و پیروز باشید. 
   جالب ــ  پان های مختلف، اروپایی و فارس و ترک و کرد و عرب و بلوچ و این و آن،  دارند تمامی تاریخ بشر و پیدایش و… را برای خودشان بر می دارند.  یاد آوری نمایم،  تا هزاره سوم خورشیدی ایرانی،  در هیچ سند و مدرک تاریخی،  از نام های تیره های مختلف مردم امروزی ندیدم،  اگر کسی می داند بگوید،  تا در این وبلاگ پست کنم.
گرز رستم بر سر دشمن
      در پست تعریف و تحلیل دیگر از داستان رستم و سهراب،  یکبار دیگر گرز رستم بر سر دشمنان ایران فرود آمد،  و صدای شکستن فرق سرشان بخوبی شنیده شد.  یکی از این انگشت شمار عدد بی معنی بی نام و نشان،  بعلت نداشتن سواد و درک،  با ناسزا و اهانت،  درد بی درمان خودشان را در پستی ظاهر کرده است،  که نشان از بی پدری و بی تربیت او دارد. 
تصویر شماره 2782.
با تارنمای انوش راوید،  یکبار دیگر درفش کاویانی با سرفرازی در محیط مجازی افراشته شد.
      جوانان باهوش ایران بدرستی می دانند،  که موضوعات را باید با ذهن دمکرات ببینند و بخوانند،  ولی دشمنان ایران و ایرانی و تاریخ ایران،  بعلت معلولیت روانی سایکوپتی،  فقط می توانند زاری موذیانه و ذلیلانه داشته باشند،  آنها حتی توانایی و شجاعت این را ندارند،  که نام خود را بگویند،  همان بهتر که گرز گاو سر،  سر و زلف آنها را بدرد،  تا دیگر نتوانند در وب های روشنگر ایرانی لجن پراکنی کنند.
سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس
   تصویر تاریخی از سیاه چادر یا گوت،  در جاده هراز حدود 1310 خورشیدی،   گوت = چادر سیاه،  یا عشایر چادر سیاه ایرانی،  عکس شماره 1225.
تصویر غل و زنجیر حمل برده در دوره استعمار،  عکس شماره 1214.
   پرسش 6199:  سلام اقای راوید پاسارگاد به چه معنی است وچه ریشه ای دارد ؟؟ موفق باشید.
   پاسخ انوش راوید:  پاسارگاد = پارسا گراد = شهر یا قلعه پارسها
   ــ  گراد = گورد = گرد = محیط، محوطه، شهر، قلعه.
   تصویر آثار شهر گور،  اردشیر بابکان پس از پیروزی بر اردوان پنجم،  آخرین پادشاه حکومت اشکانیان،  شاهنشاهی ساسانیان را پایه گذاری کرد و شهر گور را مقر حکومت خویش قرار داد.  طرح و الگوی این شهر دایره ‌ای شکل است و به قطر دو کیلومتر،  دارای چهار دروازه اصلی بوده و بنا های حکومتی و محل اقامت درباریان در آن قرار داشته است.  عکس شماره 7722.
   پرسش 6201: Caspian Culture ــ  سلام دوست من.بنده به یک نتایجی رسیدم که یک زبانی در منطقه دیلمان وجود داشته که خیلی قدیمی و کهن بوده. این زبان رو مردمان قدیمی سخت سر سلئری می نامند و گویند زبان سخت سر ابتدا سلئری بود. بنده چند سال قبل در مسیر صعود به قله درفک در مسیر، چند پیرمرد و پیرزن را دیدم که به زبانی متفاوت از مردم دیلمان حرف می زدند که اصلا برای من قابل درک نبود. ولی چون با گروه و در مسیر قله بودم نتوانستم بمانم و با آنها صحبت کنم. به نظر بنده این زبان و زبان سلئری سخت سر یکی بوده که زبانهای بسیار کهن و بومی هستند. اگر شما اطلاعاتی در این باره می دانید ، بنده رو حتما در جریان بگذارید. با سپاس.
   پاسخ انوش راوید:  درود،  بارها و بارها در سایت ارگ از جوانان باهوش ایران خواسته ام زبان پیرمردان و پیر زنان مدرسه نرفته شهر و دیار خودشان را ضبط و ربط کنند،  تاریخ در دل این زبانها است،  با همین زبانها می توان تاریخ را بیرون کشید و کتیبه ها را خواند،  و….،  من موضوع نظر شما عزیز را به جوانان علاقمند منطقه فوق می گویم و می پرسم.
   پرسش 6202 مینا:  قصد از مزاحمت فقط یک نکته است. من سایت شما را مطالعه کردم و این موج نو که شما در مورد آن نوشتید اگر بیشتر راجع به آن تحقیق کنید و در واقع به عمق آن نفوذ کنید متوجه میشود این موج نو هم محصول همین استعمارگران و صهیونیستها است. من نیز در این دام فکری گرفتار شده بودم که شکر خدا متوجه شدم. مخصوصاً جستجو در سایتهای انگلیسی زبان خواهید یافت آنهایی که بنیاد موج را نهادند از خود این فرقه صهیونیستی بودند و هستند این موج نو را می خواهند به عنوان دین جدید مردم در نظام نوین جهانی خودشان منتشر کنند. که امیدوارم هرگز موفق نشوند. خواهشمندم در این زمینه بیشتر تحقیق کنید. مخصوصاً وقتی جوانان ایرانی را به این موضع دعوت می کنید. نکند که از چاه به چاهی ژرفتر بیفتند. با احترام
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما،  در همان سری مقاله های موج نو ایرانی نوشته ام،  باید در قرن جدید برای هر موضوع،  تعریف جدید علمی داشت،  هر موجی که آن موج نیست،  همانگونه که هر ایرانی آن دیگری نیست،  تعریف موج نو ایرانی من متفاوت از آن تعریف است.  امیدوارم شما نیز تعریف جدید علمی برای موج نو ایرانی ارائه دهید،  تا خود داخل موج نو ایرانی باشید،  زیرا جوانان ما از ابتدای تولد در موج آموزش های سنتی اسیرند،  و در سیستم آموزشی وامانده نیز به آنها اجازه تحقیق و تحلیل مستقل نمی دهند،  ادامه این پاسخ را تحت عنوان "تعریف جدید برای دنیای جدید" می نویسم.
   نظر 6203 مهدی حاجتی شیمنی:  با سلام خدمت شما،  روستای ما از نظر طبیعت یکی از بهترین روستاهای شهرستان ایذه می باشد، لطفا به وبلاگ من سر بزنید اگر عکس ها قابل قبولتان بود در وبلاگ خود درج کنید،  با تشکر  http://shiman.blogfa.com
   پاسخ انوش راوید:  درود،  ضمن سپاس از ذوق شما،  روستای خیلی زیبا و خوبی دارید،  خدا قسمت کند در یکی دو سال آینده به روستای شما بیایم،  از عکس های زیبای روستای شما در وبم استفاده خواهم کرد.
  ــ  شیمن = ملکه سرزمین بلندی
   یه من = یونان = یه = یک = پائین،  کمترین + من = مرد، واحد وزن، دارای جایگاه = سرزمین پائین.
   شیمن = شی + من = چین = ملکه بلندی،  ملکه کوهستان،  ملکه و جایگاه خورشید.
   شی = شیم = شیمال = شمال = ملکه کوهستان،  ملکه شمال.
   شیمن = شمن = دین شمن های یاقوتستان (سیبری) = پرستش ملکه شمال.
    جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به معنی نام شهرها و روستاهای ایران.
   پرسش 6204: Royan Mangelyan‏ ــ  سلام آقای راوید؛ توی وبتون نوشته بودین که اسلام یعنی مقدس و اسلام= اس+لام هست! اما اسلام اسم مصدر باب افعاله و به معنای تسلیم شدنه و یه کلمه ی عربیه و ربطی به فارسی نداره!… با تشکر.
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما،  آیا تاریخ و ریشه زبان عربی را می دانید؟  آیا می دانید زبان عربی کی و چگونه بوجود آمد؟  آیا می دانید اسلام و سلام و الام و… از کی گفته شدند و به چه منظور؟  چقدر از دروغ های تاریخ می دانید؟
      پاسخ این پرسشها و پرسش های دیگر در میان مطالب وبلاگ است،  درباره اسلام را من نگفته ام،  اینها همه از گفته های پدر بزرگ من آیت الله حاج میرزا حسین است،  که از مجتهدان جامع شرایط شیعه و سنی و استاد اعظم الازهر بود،  و از بزرگان انقلاب مشروطیت،  فقط من گفته های ایشان را با دانش و کشف جدید از تمدن کهن جی و زبان شناسی حروف هیرو کلیف جی ترکیب کرده ام،  جهت اطلاع بیشتر به مطالب مختلف وبلاگ مراجعه نمایید.  تندرست و پیروز باشید.
 Royan Mangelyan‏ ادامه ــ  من یک زبانشناسم و سالهاست که روی زبانها تحقیق می کنم، به زبان عربی کلاسیک هم مسلطم. خوشبختانه یا متاسفانه عربی ربطی به فارسی ندارد، چرا که زبانی قالبی است. اسلام از ریشه ی "س ل م" است وقتی که در باب افعال رود معنای تسلیم شدن می دهد.  هر کس که چنان ادعایی کرده باشد با عربی و زبانشناسی رابطه ای نداشته است. موفق باشید.
   پاسخ انوش راوید:  درود،  جهت روشن شدن مسائل تاریخی از همکاری شما پیشاپیش سپاسگزارم،  طبق تحقیقات ما تمام زبان های دنیا ریشه در زبان و حروف هیروکلیف جی دارند،  عربی به فارسی کاری و ربطی ندارد،  ولی عربی چون خود فارسی ریشه در زبان تمدن جی دارد،  و عربی زبان غالب نیست،  و این غالب گفتن غیر اصولی و علمی است،  دلیل تان برای این گفته چیست؟   لطفاً ریشه "س ل م"  را ذکر کنید؟  تندرست و پیروز باشید.
Royan Mangelyan‏ ــ  زبان قالبی؛ نه "غالب"!!  "س ل م" خودش ریشه س! ریشه ی کلماتی مثل سلام، تسلیم، سلامتی و …!  قالبی یعنی یه قالب مقل "افعال" کلماتی چون اسلام، احسان، اجماع، اکرام و … رو میسازه. بگذریم، شما به تحقیقاتتون ادامه بدین، با تشکر.
   پاسخ انوش راوید:  گرامی تحقیقات من با کمک عزیزانی چون شما انجام می شود،  از نظر من تمام اینها که نوشته اید  "اسلام، احسان، اجماع، اکرام و …"،  در ریشه یابی هیچ کدام عربی نیستند،  زیرا عربی اصلاً ریشه تاریخی و زبانی ندارد،  شما لطفاً یک سند دوران باستان درباره تاریخ زبان عربی را نام ببرید؟
 Royan Mangelyan‏ ــ  نظر شما نظری غیرعلمی است. زبان عربی از نسل و از دنباله ی زبان اکدی است که هر دو زبان؛ سامی اند و یک دستور زبان دارند. چه شما عربی بدانید چه نه؛ همه ی واژگان فوق عربی اند و بر وزن "افعال" اند! وقتی چنین حقیقتی را رد می کنید؛ جای بحث نیست. موفق باشید.
   پاسخ انوش راوید:  درود،  عزیزم نظر خوب شما را وبلاگ قرار می دهم تا دیگران هم استفاده کننده،  خواهشاً به پرسش های من پاسخ دهید،  آیا می دانید ریشه اکد و سامی از کجاست و چه زمانی شکل گرفته است؟
 ـــ  پاسخی از جانب Royan Mangelyan‏  گفته نشد.
   انوش راوید:  آنچه که من از تاریخ می دانم،  سامی و حامی داستان هایی بیش نیستند،  و اکد ها هم بخشی از سومر بوده است،  و سومر هم همانگونه که نامش پیداست،  به معنی مر قرمز،  یا ماد سرخ است.
  ــ  سو = قرمز + مر = ماد،  مشروح در تاریخ عراق.
      ای عزیزی که با من چند پرسش و پاسخ داشتی،  و با گفتن جمله "شما به تحقیقاتتون ادامه بدین"  یعنی که خیلی می دانید،  و نباید بحث کنید،  عزیزان اغفال ترفندها و دروغ های تاریخ نشوید،  بروید ریشه ها را بیابید،  بدانید علم پایانی ندارد،  و چه بسا آنچه که ما می دانیم اول راه است.  بمنظور تاریخ سازی های استعماری آمده اند پرت و پلا های بدون دانش را بجای تاریخ جا زده اند،  تا بتوانند کار های استعماری خودشان را پیش برند،  و منافع و منابع ببرند.
هر آنچه که می دانیم و یا بما گفته اند تمام علم نیست،  علم پایانی ندارد.
حافظه محوری سیستم آموزشی را دور بریزید،  تحقیق و تحلیل های جامع و علمی داشته باشید.
   پرسش 6205:  آقای راوید بانو حامد لطفاً نظرتان را درباره سایت http://realhistoryww.com بگویید/
   پاسخ انوش راوید:  از این دست سایت هایی که پرت و پلا های تاریخی می نویسند و کارشان تحریف است،  زیاد دیده می شود،  این سایتی است که از جغرافیای تاریخی و هویت مکانها و اقوام هیچ نمی داند و بر اساس داده های تاریخی استعماری با دستکاری و تحریف عکس و نوشته می خواهد چیزی را ثابت کند،  برود برای آن اروپائیها هر چه می خواهد بگوید و بنویسد.  قرن 21 زمان تکنولوژی ارتباطات و روشنگری است،  در این قرن تخصص و تخصصی تر بودن حرف اول را می زند،  دیگر استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها مانند قرون 18تا 20 با پرت و پلا های تاریخی نمی توانند کاری پیش ببرند،  برای همین هم اگر دقت کنید،  در سیاست امروزه جهان تا می توانند ضد تاریخ می زنند،  و بیشتر دینها را جلو و به کارزار می کشند،  مانند داعش و طالبان و غیره.  داستان های استعمار سر دراز دارد،  باید هوشیار بود و اغفال نشد.
   پرسش 6206 رضایی:  با سلام خدمت اقای راوید عزیز من یک خواهرزاده دارم که عاشق تاریخ می باشد سنش حدود 11 سال می باشد. سوال ایشان از شما  این بوده که چرا رود خانه یا باتلاق گاو خونی به این اسم خوانده شده. با تشکر و تقدیم احترام.
   پاسخ انوش راوید:  درود،  خیلی از وجود چنین نوجوانی خوشحالم،  در مقاله های اینترنت درباره گاو خونی زیاد نوشته اند،  که گاو را می برند آنجا چراگاه یا سر می بریدند،  و مقداری پرت و پلای دیگر گفته اند،  اما از نظر من درست آن باز می گرد،  به زبان تمدن کهن جی و حروف هیروکلیف جی،  که در زیر توضیح نوشته ام:
   ــ  گاوخونی = گو ای اونی یا ای اوی
   گو = بزرگ +  ا = راست و بلند، دارنده نعمت و برکت و تولید مثل + ی = آخرین مرحله + او یا اوی یا آب.
   گاو خونی = آخرین مرحله نعمت و برکت آب بزرگ،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهرها و روستاهای ایران بروید.
نظر و پرسش 6207 آرش:  سلام استاد،  می بخشید نظر شما در مورد وجود پادشاهی الیمایی ها به گفته بعضی به مرکزیت ارجان پس از سقوط هخامنشیان تاسیس و تا اول دوره ساسانی ها ادامه داشته چیست؟  در حال حاضر نقش برجسته تنگ سروک را به این حکومت محلی نسبت می دهند،  آیا این نمی تواند نشانی باشد که سقوط هخامنشیان در پی شورش های شدید محلی شکل گرفته باشد که اسکندر اشکانی هم فرمانده  قسمت پارت بوده؟  چون به نظر من منطقی به نظر نمی رسد که یک شخص با سرعت برق آسا تمامی سرزمینی به این بزرگی را تصرف کرده باشد حال چه اسکندر مقدونی باشد چه اشکانی!  با تشکر آرش … از بهبهان.
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما،  بطور کلی از نظر من درست است و در دروغ حمله اسکندر مقدونی نوشت ام، ،  اما درباره کرونولوژی تا کامل شدن تحقیقاتم نمی توانم چیزی بگویم،  زیرا وقایع نگاری تاریخی آنقدر بدورغ آغشته است،  که بمنظور یافتن واقعیتها کار و زمان زیادی می برد.  یکی از مهمترین مسائل که در تحقیقاتم متوجه شده ام،  وجود نیم هزاره سلوکیان و اشکانیان در تاریخ آکادمیک ایران است،  که این زمان در تاریخ های واقعی و قدیمی ایران وجود ندارد.  لازم به یاد آوریست،  تاریخ سیستم آموزشی ایران،  توسط غربیها و استعمارگران تألیف شده و توسط عوامل آنها فارسی گردانی و تکرار شده است،  و آنها مقاصد خودشان را در این کار منظور کرده اند.
   نظر 6208 بابک:  سال اول دانشگاه در رشته مهندسی عمران بودم و تا آن سال خیلی به دنبال فرهنگ لغاتی بودم که معنی درست اسمم را بگوید…  ولی همه آنها برای بابک نوشته بودند پدر کوچک؟؟؟ و چه بی معنا و سبک بود برایم این معنی.  سال 1374 در کتاب مصالح ساختمان زنده یاد استاد حامی که چاپ بسیار قدیم آن به دست یکی از خانم های همکلاسی رسیده بود و ایشان دورش را خط کشیده بود و به من داد تا ببینم استاد نوشته بود:
  "بابک یعنی با+بک یعنی ایزد آب!!! کاش می توانستم بر دستان استاد بوسه زنم از آنجا که کاری که ایشان در مورد معنی نامم انجام داد حتی در فرهنگ دهخدا انجام نشده نبود. نامش جاودان باد و روان پاکش قرین آرامش ابدی"
    به هر حال داشتم مطلب شما در مورد هند ایران را می خواندم، که نام آن مرد شریف را دیدم و خاطره ایشان مرور شد و چقدر خوشحالم که شما هم استاد احمد حامی را می شناسید از این که آن سالها فهمیدم ایشان در تاریخ صاحب نطر هستند به عنوان یک ایرانی به خود می بالم. جناب راوید آثار ایشان در مورد تاریخ چگونه قابل دسترسی هستند؟  اگر راهنمایی بفرمایید سپاسگدار خواهم بود.
  تاریخ کارگزاران و چهره های استعمار شما را خواندم و سپاسگزارم،  برای واژگان پارسی یک سایت را که خودم از آن بهره بردم خدمت شما معرفی می کنم http://beparsi.com در ضمن از فهرست واژگان مصوب فرهنگستان زبان هم بهره هایی برده ام،  پاینده باشید
   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما عزیز،  ما چند صفحه از زنده یاد احمد حامی در وبلاگ نوشته ایم،  و بسیار از دانش زنده یاد بهره و نام برده ایم،  دوره ای که آنها درس خواندند و دانشمند شدند دوره ای بود که سیستم آموزشی خیلی کار آمد بود،  ولی امروزه در بحران است.
      در گذشته ها آب خیلی مهم بود،  بمنظور حفظ آب، رئیس آب کشور داشتند،  که به آن بابک می گفتند،  ولی امروزه در کشور ما آب ارزش خاص خودش را از دست داده است،  بهمین جهت روز بروز بیشتر با بحران غذایی و آب روبرو خواهیم شد،  و چه بسا درگیری های مختلف برای آب ایجاد شود،  زیرا بابک یا الهه آب نداریم،  که هیچ بلکه مردم نمی دانند چیست.
   ــ  ب = با = آب،  مانند باران.
   بک = بغ = بای = بزرگ، الهه، روحانی،  در اینجا از زنده یاد استاد ما احمد حامی نوشته ام.
   عکس استاد عبدالمجید ارفعی پژوهشگر و متخصص زبان ‌های باستانی اکدی و ایلامی، ایلام ‌شناس و از آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان و از مهم‌ ترین کتیبه ‌خوانان ایرانی است، و برخی از لوح‌های گلی تخت جمشید با تلاش وی ترجمه شده‌ است.  عبدالمجید ارفعی نخستین مترجم استوانه کوروش بزرگ از زبان اصلی بابلی‌نو به فارسی است.  عکس شماره 7750.
    توجه:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است. 
ارگ ایران   http://arq.ir