تهاجم فرهنگی نوع گل بخودی را باید شناخت، همیشه رهبر عزیز و رییس جمهور محترم ایران سفارش می کنند مراقب تهاجم فرهنگی باشید، و ما هم در اندازه خودمان از تهاجم فرهنگی می گوییم.
تهاجم فرهنگی نوع گل بخودی
نویسنده: مریم نظری
دادنامه هنرمندان پیشکسوت برای تصمیمات وزارت فرهنگ و ارشاد
این دادنامه برای خبرگزاری مهر و فارس و ایرنا ارسال شد، متاسفانه حمایت و منتشر نکردند. کارد به استخوانمان رسیده، نفسمان در نمی آید. به ما تهاجم فرهنگی شده، تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این تهاجم را نپذیرفته.
این برگه شماره 1338 پیوست لینک زیر است:
تصویر نقشه ایران با گل آفتابگردان، عکس شماره ۳۲۱۰.
تهاجم فرهنگی نوع گل بخودی
تهاجم فرهنگی نوع گل بخودی
به روی خودمان بیاوریم یا نه، حال فرهنگ و هنرمان خوب نیست، و این یک آژیر خطر جدی ست. گمان نمی کنم در مورد تهاجم فرهنگی و اهمیت فرهنگ در حفظ حیات یک ملت نیاز به توضیح باشد. همه به تجربه در یافته ایم که آثار جنگ پس از چند سال سازندگی قابل جبران است، اما زیان های تهاجم فرهنگی بسیار مخرب تر و عمیق تر از آن است، که بشود آثار آن را به راحتی از چهره یک ملت پاک کرد.
…و باز به تجربه آموختیم که همیشه بیماری آدم را نمی کشد، گاه کم دانشی و ناکاردانی پزشک باعث مرگ بیمار می شود.
متولیان هنر شاید بیش از هر بیگانه ای بر پیکره فرهنگ و هنر زخم زده باشند. زخمهایی که بسیاری از آنها قابل درمان نیست.
دهه هشتاد وزارت ارشاد برای برون سپاری مسئولیت های خود، دست به تصویب قوانینی برای واگذاری مسئولیتهای خود به بخش خصوصی زد. با همین هدف تعداد زیادی موسسه چند منظوره راه اندازی کرد، و در دنباله این جریان هزاران موسسه فرهنگی و هنری دیگر یکی پس از دیگری مثل قارچ خود رو سربرآوردند. بیشتر آنها بجز برگزاری جشنواره ها خروجی دندان گیری نداشتند، و فقط نقش واسطه برای انتقال بودجه های دولتی را بازی می کردند، و بدون هیچ زحمتی درصدی (؟) از بودجه ناز شست واسطه گریشان می شد.
بعضی از این موسسات نقش گنده لات هایی را داشتند، که به سبب قدرت روابط دولتی هیئت امنا و مدیره آنها، شرایط رقابت برای بخشهای خصوصی را سخت می کردند. در این آشفته بازار، ضعف قوانین تصویب شده، راه در روی زیادی برای موسساتی ایجاد کرد، که حاضر به شفاف سازی مالی برای بودجه های میلیاردیشان نبودند.
کم کم دریافتی شعبه های فرهنگی و هنری شهرستانها، و بخشهای خصوصی کم تر شد، و عرصه برای فعالیتهای هنری تنگ تر.
کار به جایی رسید که ادارات، موسسات و مراکز فرهنگی و هنری از جنب و جوش افتاد، و با چنان رکودی رو به رو شد، که وزارت فرهنگ و ارشاد در طول حیات خود کمتر (و شاید هرگز) به خود ندیده بود.
هنرمندان به خلوت خود پناه بردند و میدان عرصه تاخت و تاز گنده لات های فرهنگخوار شد.
….و اینجاست که می توان گفت، وزارت فرهنگ و ارشاد، که مبارزه با تهاجم فرهنگی جزء وظایف و اهداف آن تعریف شده، خود زخمهای جبران ناپذیری بر پیکره فرهنگ و هنر وارد کرده است.
تهاجمی فرهنگی نوع گل بخودی
در چنین شرایطی فرهنگ یتم مانده، که همیشه سهمش در بودجه بندی ها کمتر از همه بوده، مورد هجوم مرده خوارانی قرار می گیرد، که چهره یتم نوازی به خود گرفته اند.
دلالان فرهنگی و غارتگران اجتماعی فرزندان ناخواسته نظام اداری و سازمانی جامعه ای ست، که هنوز نتوانسته راهکارهای نظارت بر عملکرد افراد را شکل دهد، و به نظم و انظباطی که نشانه کشورهای مدرن است دست پیدا کند.
درونی شدن ارزش ها، باورها و ساز و کارهای قدرت در جامعه باعث شکل گیری نظم و انظباطی همگانی، و خود ساخته می شود، که با بلبشو و آشفته بازار جامعه ما که قانونش (اگر نخوری می خورند) است، آرزوی تجربه زیست متمدنانه رویایی دور از ذهن می نماید.
نتیجه این بی قید و بندی و بی نظمی، ایجاد احساس ناامنی شغلی و ترس از آینده ای نامعلوم و در معرض تهاجم است، که خواه ناخواه مردم را وارد دور رقابتی می کند، که هر کس به قدر توانش از سرمایه های ملی به نفع خودش استفاده کند.
از خبرنگاری که آگاهی سازی کاذب می کند گرفته، تا مسئولان بالا دستی که برای لاپوشانی سوء مدیریت خود یا دست یابی به منافع بیشتر، دست به تغییر و تصویب قوانینی می زنند، که حاصلی جز دو چندان شدن رنج مردم ندارد.
صد شکر که بالاخره تعیین تکلیف کن های فرهنگی به فکر اصلاح قوانین افتادند، و با تشکیل کمیسیونی برای بررسی، اصلاح و دائمی شدن قانون مدیریت خدمات کشوری، به سراغ موسساتی که وصفشان رفت، رفتند.
اما بیم آن می رود که این بار هم با تکرار اشتباهات گذشته، تغییراتی غیر کارشناسی و ناآگاهانه ای را رقم بزنند، و به جای التیام، زخم های واره را عفونی تر کنند.
طرح ادغام و کوچک سازی موسسات وزارت فرهنگ و ارشاد با نگاه صرفه جویی در هزینه ها، افزایش کارآیی و بهره وری، ارائه خدمات به هنرمندان، حذف تشریفات و مراحل زائد اداری برای سرعت بخشیدن در پاسخگویی، و همچنین حذف موسسات کم بازده بیان شده.
طبق دستور وزیر هر معاونت فقط می تواند دو موسسه داشته باشد، و در این میان به نظر می رسد موسساتی که لابی بزرگتری دارند، شانس ماندگاریشان بیشتر است.
بنیاد رودکی که به دلیل گستردگی فعالیت هایش، خود به تنهایی یک وزارت فرهنگ و ارشاد است، و از برگزاری همایش لوازم آرایشی خارجی گرفته تا نمایشگاه ماشین در چنته اش پیدا می شود، تنها به دلیل حقوق تازه رو شده آن، قانونگزاران رسیدگی به پیشکسوتان را جزء ارکان ثبت شده در اساسنامه بنیاد رودکی می دانند، و ادغام موسسه هنرمندان پیشکسوت را حق بی چون و چرای آن.
این در حالی ست که در دوره وزارت دکتر صالحی امیری، وعده ارتقاء سطح تشکیلاتی موسسه هنرمندان پیشکسوت و تبدیل به بنیاد ملی داده می شود. اما با روی کار آمدن وزیر جدید این رویای شیرین نه تنها مجسم نمی شود، بلکه با طرح ادغام موسسه با بنیاد رودکی آتشی در خرمن آرامش پیشوایان فرهنگی و صاحبان به حق فرهنگ و هنر می اندازند، و در این میان نارضایتی ۹۰۰ عضو پیشکسوت موسسه نادیده گرفته می شود.
900 عضو، که اگر میانگین سنی آنها را ۴۰ در نظر بگیریم، میراث دار گنجینه ای به اندازه ۳۶۰۰۰ سال تجربه، تخصص و فرهنگ این سرزمین هستند، که بهایش را نمی توان تخمین زد.
در بین آنها کسی مثل مرشد سید مصطفی سعیدی، آخرین بازمانده نسل نقالان قدیم ایران، هم پیدا می شود، که نام او به عنوان گنجینه زنده بشری ثبت ملی شده، و در طول ۷۴ سال زحمتی که برای فرهنگ کشور کشیده، هیچ دولت مردی قدردانش نبود، و رنجی از او نکاست. تنها موسسه پیشکسوتان توانست لبخند رضایت بر لبانش بنشاند، که با شنیدن خبر ادغام موسسه با بنیاد رودکی، چین بر پیشانی و غم بر دلش نشست.
موسسه هنرمندان پیشکسوت با هر سیاستی با بنیاد رودکی ادغام شود، حتا اگر با وعده های خدمات و بودجه بیشتر باشد، زیان اجتناب ناپذیر آن حذف نام هنرمندان پیشکسوت است، و پافشاری بر این تصمیم ظلمی آشکار و برخوردی غیرفرهنگی با فرهنگ است.
بسیاری از تصمیمات اشتباه با نیتی خیرخواهانه اما با ناآگاهی در پشت درهای بسته گرفته می شود، در صورتی که با ایجاد بستری برای گفتمان با پیشکسوتان فرهنگی و سرد و گرم چشیده هایی، که بیش از هر کسی برای حفظ هویت فرهنگی و ملی کشور مایه گذاشته اند، می توان جلوی بسیاری از اشتباهات جبران ناپذیر را گرفت.
در جوامع مدرن دست یابی به گفتمان شرط اصلی ایجاد رضایت عمومی و حتا در دست گرفتن سلطه و حفظ اقتدار است. زیرا آنچه سبب فروپاشی جامعه می شود، نه بحران سیاسی یا اقتصادی بلکه بحران فرهنگی ست، که با ایجاد شکاف بین ملت و دولت به نبود مشروعیت می انجامد، و در پی آن بحران سیاسی شکل می گیرد.
گفتمان در دنیای مدرن یکی از جنگ افزارهای قدرت به حساب می آید، که دیپلماسی ایران در روابط بین الملل توانست آن را به رخ جهان بکشد. اما دولت مردان در به کارگیری آن در روابط داخلی گاردی بسته دارند.
با توجه به شخصیت سید عباس صالحی، که کارنامه او نشان از اندیشه ای فلسفی و طبعی حقیقت جو و هنر دوست دارد، بی شک ریشه تصمیم برای اصلاح قوانین، انگیزه ای خیرخواهانه است که امیدواریم با آگاهی هم همراه باشد.
این نوشتار با امید آن نگاشته شد، که صدای هنرمندان پیشکسوت به گوش آنان که باید برسد، شاید با پذیرش گفتمان، آگاهانه تر پشت میز قانون نویسی بنشینند، و تصمیم های تاریخ سازی را برای حفظ هویت فرهنگی کشور رقم بزنند. باشد که حرمت پیشوایان و ریش سفیدان فرهنگی پیش از هر اولویتی در تصمیم گیری ها قرار بگیرد، و نگذارند سرنوشتشان به دست یقه سفیدها بیفتد.
کمترین سهمشان این است که حرمت عمری که در راه حفظ هویت ملی گذاشتند، نگه داشته شود، و زبان حالشان را بشنوند: « دلم، گلم، حرمت نگه دار کین اشک ها خونبهای عمر رفته من است».
……………
برچسبها: تهاجم فرهنگی، گل بخودی، دادنامه هنرمندان، هنرمندان پیشکسوت، مریم نظری.
………….
تهاجم فرهنگی نوع گل بخودی
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید، لینک آن در ستون کناری
* * * * * * * * * *
……………………….
توجه ۱: اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: تارنمای ارگ ایران، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه ۲: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید. در جهت دانش مربوطه این تارنما، با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
توجه ۳: مطالب وبسایت ارگ ایران، توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به ارگ ایران مراجعه نمایند: در اینجا http://arq.ir.
ارگ ایران http://arq.ir
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید، به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید، و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید