بررسی چند داستان تاریخی در ارگ ایران
تاریخ پر از داستان است، از گذشته های دور بمنظور اهداف خاص در هر دوره، منجمله اجتماعی و دینی و حکومتی و سیاسی داستان های زیادی را بعنوان تاریخ جا زده اند. در دوره استعمار نیز تا توانستند از این داستانها بمنظور تاریخ نویسی استعماری استفاده بردند، تا مقاصد خودشان را پیش ببرند. امروزه با وجود امکانات وسیع اطلاعاتی و ارتباطی، و با افزایش هوش و دانش، باید این داستان ها و رجزخوانی ها و ترفند ها شناسایی شوند، و از تاریخ و سرگذشت های واقعی حذف شوند.
تصویر ۳۵۰۷ .
لوگو تاریخ را علمی بدانید نه داستان روی داستان، عکس شماره ۱۶۱۸.
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
داستان برج بابل
می گویند در سال ۶۰۵ قبل از میلاد نیوکد نصر بر تخت سلطنت نشست، و دولت بابل را به قدرتی جهانی رساند، و پایتخت خویش را به بزرگترین و زیباترین شهر آن روزگار تبدیل کرد. او معبدی ساخت که اتمنانکی نام داشت، که بعدها به برج «بابل» شهرت یافت. به دستور وی خیابانی باشکوه برای سان و رژه و برگزاری مراسم جشن در این شهر ساخته شد، و دیوار شهر بابل نیز به صورت دو جداره و مدور بنا گردید، تا شهر و کاخ های سلطنتی در پناه و امان باشند.
خیابان هایی از خارج شهر و از طریق دروازه های دور شهر به داخل آن راه می یافت، و در کنار خیابانها کاخها و معابد بسیاری ساخته شد. یکی از دروازه های شهر دروازه ایشتار (الهه جنگ و عشق) بود، که با نقش های برجسته میناکاری روی سنگ تزئین شده بود. این شهر با تمام تمدن و زیبایی هایش در پی جنگ ها و لشگر کشیها چندین بار ویران شد، تا اثری از برج بابل که حکایات و افسانه های مختلفی درباره آن وجود دارد برجای نماند.
افسانه ها ــ به روایت افسانه ها و برخی اشارات کتاب مقدس سفر پیدایش، نخست همه انسان ها به یک زبان سخن می گفتند، و ناهمزبانی از قصه برج بابل شروع شد. برپایه تاریخ اساطیر، مردم بابل تصمیم می گیرند برجی بسازند، که از بام آن پا به جهان مرموز خدایان بگذارند، اما خدایان تاب نیاوردند، و بابلیان را کیفری سخت دادند. روزی مردم بابل از خواب برخواستند، و دریافتند زبان همدیگر را نمی فهمند، هر بابلی به زبان دیگر سخن می گوید، و هیچ کس سخن دیگری را نمی فهمد، و مردم از هم می گریزند.
باور های مشابه دیگری هم وجود دارد، هدف از ساخت برج عظیم بابل را چنین تشریح می کند، که همه مردم دنیا را در برج بابل جمع کنند، تا از پراکندگی آدمی بر روی زمین جلوگیری شود، و همه یک زبان واحد داشته باشند. در حالیکه خداوند فرموده بود، در زمین پراکنده شوید، و هر قومی در جایی مستقر شوند. چنین باوری وجود دارد، که خداوند از غرور و سرکشی مردم نسبت به دستور خود خشمگین شده، و به همین دلیل هیچگاه ساخت این برج به اتمام نرسید، مردم پراکنده گشتند و هر قومی زبان خاص خودش را ساخت و رویای زبان واحد از بین رفت.
نظر انوش راوید: قبل از قرن ۲۱ تا عمق تاریخ، نمی دانستند انسان چگونه و از کجا بوجود آمد، اما امروزه تا حدود زیادی پیدایش انسان و زبان برای ما مشخص است، اطلاعات بیشتر در این باره را بزبان انگلیسی در جستجوها بیابید.
تصویر ویرانه های برج بابل در بورسیپا، کشور عراق، حدود ۱۱ مایلی جنوب غربی شهرستان باستانی بابل، عکس شماره ۴۷۱۶.
کشف ویرانه ها ــ سال ۱۸۹۸ میلادی روبرت کلدوی (Robert Koldewey)، باستان شناس آلمانی از سوی موسسه آلمان مشرق زمین، مأموریت یافت، تا برای یافتن سه اثر بزرگ شهر بابل (دیوارهای حصین شهر، برج بابل و باغهای معلق سمیرامیس) کشف را آغاز کند. او در حدود ۹۰ کیلومتری جنوب شهر بغداد، در سواحل فرات جستجو برای کشف ویرانه ها و بقایای شهر غرق شده بابل را آغاز کرد، و برای انجام حفاری ها دستور داد یک خط نقاله حفاری از اروپا برایش فرستاده شود، و نهایتا موفق به کشف ویرانه های برج بابل شد.
باستان شناسان عقیده داشتند، برج بابل معبدی برای مردوک خدای بابل بود، بنایی با ابعاد ۹۰ در ۹۰ متر و ارتفاع حدود ۹۰ متر. از این بنای عظیم فقط تعدادی پایه های اصلی به جای مانده است. کلدوی دیوار حصین شهر بابل را هم کشف کرد. ضخامت این دیوار به قدری بوده، که دو ارابه به راحتی و در کنار هم می توانستند روی آن حرکت کنند. این دیوار تمامی شهر بابل را در بر می گرفت. ارتفاع دیوارهای مکشوفه در زمان کلدوی تنها ۱۲ متر و مابقی تخریب شده بود.
کلدوی در شمال شرقی مجموعه کاخ های سلطنتی و در عمق حدود یک متری از سطح خاک به ساختمانی برخورد، که مشابه آنرا تا آن لحظه ندیده بود. این مجموعه از دوازده اتاق باریک، دراز و هم اندازه تشکیل می شد، که بر خلاف آثار ساختمانی یافت شده در بابل از سنگ تراش ساخته شده بود. این ۱۲ اتاق در دو سمت یک راهرو قرار گرفته بودند، سقف آنها از آجر بود و چنان محکم و قطور که گویا برای تحمل باری سنگین ساخته شده است. دیوارها و ستونها تا هفت متر ستبرا داشتند، سقفها با تاق گنبدی اجرا شده بودند، و در کنار این مجموعه یک حلقه چاه بدست آمد.
نمرود و برج بابل ــ داستان نمرود و برج بابل در بسیاری از متون تمدن های کهن از جمله کتب عبری٬ اسلامی٬ یونانی و کابالا آمده است. گفته شده نمرود بنیانگذار و پادشاه اولین امپراطوری پس از فروکش کردن طوفان نوح بود. قلمرو حکومت وی شامل شهر های بابل٬ ورکاء٬ اکاد و کالنه (بخش هایی از عراق و سوریه کنونی) می شد. او پادشاهی مستبد و ستمگر بود، که در صدد حذف کامل اعتقادات مذهبی برآمد.
بنابر توصیفات کتاب مقدس، مردم بابل به یک زبان واحد سخن می گفتند، و همگی از شرق به آنجا مهاجرت کرده بودند. آنجا زادگاه نمرود بود، او تصمیم گرفت تا برجی بسیار بلند را در آن شهر بنا کند، آنقدر بلند که نوک آن در آسمانها باشد. البته آن برج مکانی برای نیایش و پرستش خداوند نبود، بلکه مایه افتخار مردی به شمار می رفت، که انگیزه کسب شهرت داشت.
نظر انوش راوید: می نویسد همه مردم به یک زبان سخن می گفتند و از شرق به بابل مهاجرت کرده بودند، یعنی از تمدن کهن جی.
در ادامه داستان کتاب مقدس آمده است: خداوند پس از مشاهده ماهیت کفر آمیز آن برج٬ به هر شخص گفتاری متفاوت داد، تا آنها به اشتباه افتاده و سردرگم شوند، و در نهایت از ادامه ساخت برج عاجز گردند، سپس این مردم در سراسر دنیا پراکنده شدند.
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید، لینک آن در ستون کناری
توجه ۱: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه ۲: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید، و در جهت علم مربوطه وبلاگ، با استراتژی مشخص یاری نمایید.
توجه ۳: مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ، توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند.