Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

 آینده بینی و آینده پژوهی،  صفحه یک

آینده بینی و آینده پژو هی
منبع:  اطلاعات شخصی، اینترنت،  نشریات.
آینده بینی و آینده پژو هی

طراحی برنامه پژوهی

      در جهان امروز توسعه در معنای گسترده آن،  سخت وابسته به توسعه علم و فن آوری است،  و رقابت فزاینده ملتها برای پیشی گرفتن از دیگران و به منظور رسیدن به توسعه پایدار،  به رشد فزاینده علم و فناوری سرعت بخشیده،  و تحولات شگرف و چشمگیری را رقم زده است.  اما نکته قابل تأمل در این فرایند،  توجه ویژه به ابعاد نرم فناوری،  بعنوان زیر ساخت ایجاد گسترش ابعاد سخت آن است.  به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران،  بدلیل ماهیت اجتماعی انسان،  وجود بسیاری از زیر ساخت های فرهنگی در عصر مدرن امروزی،  فتاوری های سخت در بستر از فناوری های نرم به سامان می رسند،  و بدون توجه به این امر توسعه فناوری رخ نخواهد داد،  در اینجا.
      بر همین قیاس فناوری نرم،  که از آن به قدرت نرم هم یاد می کنند،  در فرایند های توسعه از نقش راهبردی برخوردار بوده،  به گونه ای که در رقابت های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… اهمیت قابل توجه یافته است.  طراحی برنامه های مطالعاتی دارای گونه شناسی و روش شناسی خاص خود است،  برنامه ریزی مطالعاتی برای برنامه های کلان ملی،  نیازمند برنامه ریزی برای اهداف و پروژه های متعدد است.  نمونه این گونه برنامه های مطالعاتی کلان ملی را در برنامه های راهبردی چون:  برنامه دولتی چین در زمینه پژوهش بنیادی،  برنامه 973،  برنامه پژوهش فنون عالی و جدید،  برنامه 863،  برنامه علمی و فنی کشاورزی،  برنامه جرقه،  و برنامه تعمیمی نتایج فنون عالی و جدید،  برنامه مشعل،  در جمهوری خلق چین معاصر می توان دید.
      "مطالعات راهبردی در مورد قدرت هوشمند ایرانی،  باید در چنین سطوحی طراحی و ارزش یابی شود،  در غیر اینصورت کتابی خواهد بود پربار،  ولی نه بیش تر از نقشی بر دیوار"
      همچنین از لحاظ روش شناسی در طراحی برنامه های پژوهشی،  لازم است به رویکرد های مناسب توجه کرد،  برنامه های پژوهشی باید آنقدر از انسجام یا سازگاری درونی برخوردار باشند،  که متضمن طراحی برنامه ای معین برای تحقیقات بعدی باشد،   و نیز برنامه های پژوهشی باید منجر به کشف پدید های جدید شود.  روش شناسی علمی از دو دیدگاه مورد بررسی قرار می گیرد:  1 ــ   بررسی های مربوط به فعالیت های صورت گرفته که درون یک برنامه پژوهشی منفرد،  2 ــ  مقایسه توانایی های برنامه های پژوهشی رقیب.
      در روش شناسی دو نوع چاره اندیشی منع شده است:  1 ــ  فرضیه های تبصره ای یا موضعی  که مستقلاً آزمون پذیر نیستند،  2 ــ  هر اقدامی که استخوان بندی (فرضیه اصلی)  را مورد جرح و تعدیل قرار دهد.  قابلیت های نسبی برنامه های پژوهشی به عامل زمان مرتبط است،  و این که چه مدت لازم است تا بتوان نتیجه گرفت که یک برنامه بطور جدی رو به زوال است.  بنابر این نمی توان بدون قید و شرط مدعی شد،  که یک برنامه پژوهشی بهتر از برنامه رقیب خود است،  چرا که توانایی های نسبی دو برنامه فقط بکمک وقوف بعد از وقوع سنجیده می شود.  در این پژوهش کتابها و مقالات مرتبط با قدرت نرم مقالات جدید درباره قدرت هوشمند گزارش راهبردی است.
      امروزه با وجود تکنولوژی های نوین،  ملتها و کشورها با تمام توانایی هایشان منجمله نظامی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و فن آوری، سیاسی، اطلاعاتی،  وارد صحنه شده اند.  لذا باید با تمام ابزار های قدرت ملی و مردمی با آنها مقابله کرد.  این پاتک ها لزوماً نظامی و بشکل سخت نباید باشد،  بلکه در درجه اول اهمیت بصورت کاملاً نرم انجام می گیرد.  با ظهور دمکراسی در فضای سیاسی جهان،  تغییر بسیار مهمی در دسترسی به منابع قدرت و شیوه مدیریت آن ها بوجود آمده است.  در این چارچوب منابع قدرت دیگر منحصر به حاکمان نبود،  و چرخش قدرت در جامعه سبب می شود،  که در دسترسی به منابع قدرت تکثیر ایجاد شود.  در نتیجه این فرایند،  افکار عمومی مردم اهمیت یافته است،  چرا که در این جا مشروعیت حکومتها و حاکمان متکی به مقبولیت آنها در میان مردم شده.  این تغییر موجب تحولی در حوزه قدرت گردیده،  بدین نحو که در کنار ابزار های سخت قدرت،  که در گذشته نیز مورد استفاده بودند،  جایی برای منابع قدرت نرم نیز در سطح عمومی باز شده.  در این جا است،  که دیگر قرار گرفتن ابزار های نرم جدید،  در کنار اعمال قدرت های سخت ، اجتناب ناپذیر می نماید.

ترسیم سناریوی آینده

      می توان برای آینده دو نوع سناریو، * اکتشافی و * تصمیم سازی،  نوشت و ترسیم کرد،  اکتشافی آن چیز ها و اتفاقاتی است که در آینده می باشد،  و تصمیم سازی کارهایی و برنامه هایی که باید برای آینده انجام داد.  در اکتشافی مواردی که خارج از قدرت و حس و علایق عمومی و بر اساس داد های واقعی تاریخی است،  به تصویر کشیده می شود، و هیچ گاه در آن تصمیم سازی نقش ندارد.  در سناریوی تصمیمی سازی افراد و سازمان های مختلف،  بر مبنای آمیزه ای از واقعیتها و درکها جهت تعیین نمونه آینده نقش می بندند،  این تفاسیر بر داده های فهمی و خصوصیات و جهان بینی قرار دارند.  موضوع مهم در یک پروژه آینده بینی برای برنامه ریزی و تصمیم سازی بر پایه سناریو ها،  گنجانیدن سناریو های آینده پژوهی در ذهن است.  می بایست این سناریو ها با استفاده از سئولات به دست آمده از تحقیقات و شواهد واقعی موجود،  صریحاً به چالش کشیده شود.  افراد و گروه های تصمیم ساز ممکن است،  به گزینه ها و حوادث توجه نکنند،  اما برای چگونگی شناسایی و تشریح آینده باید درک تصمیم سازان و سازمان آنها را عمیقاً بررسی نمود.  بهترین راه انجام مصاحبه های طولانی و طرح پرسش و پاسخ می باشد.
 * 1 ـ  اگر شما قادر به صحبت با یک غیب گو بودید چه پرسش هایی از او می کردید؟
 * 2 ـ  بهترین سناریو برای تصمیمی که مد نظر دارید چیست؟
 * 3 ـ بد ترین سناریو چه پیامد هایی می تواند داشته باشد؟
 * 4 ـ  بگویید چه موانع مهم و بزرگی برای تغییر در سازمان شما وجود دارد؟
 * 5 ـ  اگر باز نشسته شوید دوست دارید،  چه چیزی را به عنوان میراث شما برای سازمان نام ببرند؟
    این پرسش ها برای تحریک تصمیم گیران اصلی جهت،  حذف دروغها، کسب واقعیتها، شناخت اعتقادات، ترسها، امیدها، ماهیتها، محدودیتها و توانایی های موجود پیش رو طراحی شده اند.  پاسخ های بدست آمده از مصاحبه را می توان بررسی و تحلیل کرد،  و هر آنچه را که به موضوعات مهم و دستور کار مدیران شکل می بخشد شناخت.  گام بعدی بر پایه سناریو ها جهت برنامه ریزی،  مشخص سازی تصمیم های اولیه ای می باشد،  که مدیران رده بالای سازمان با آن مواجه هستند،  معمولاً اینها در پرسش هایی مانند زیر می باشند:
 *  آیا برای تولید محصول جدید زیر ساخت های لازم را انجام داده اید؟
 * برای کسب و کاری نوین و از بین بردن کسب و کار قدیم،  اقدامی انجام داده اید؟
      تا اینجا گفتم که سناریوها برای اتخاذ تصمیم های استراتژیک مفید هستند،  و نیز برای تشویق تصمیم سازان به حساس بودن در برابر سیگنال ها و علایم جدی تغییرات بسیار راهگشا می باشند.  سناریو ابزاری برای درک به موقع اطلاعات جدید،  تشخیص سیگنال های مهم تغییرات و درک و مفهوم و مضمون این تغییرات برای سازمان هستند.  همچنین سناریوها ابزاری برای پیوند زمینه ادراک ذهنی با محیط بیرونی مهیا می کند،  ساختاری دوباره به درک خود از فعالیت سازمان داده،  و ذهن را هم پای محیط تغییر می دهد.  متعاقباً به سبک کار و دستور کار فرد یا سازمان می انجامد،  که همان تغییرات قرن سنت گریزی است.  بنا بر این سناریو از طریق بررسی آینده های بدیل و پیامد های ممکن،  بر تصمیم های فوری کنونی تأثیرات کوتاه مدت گذاشته،  و با تغییر و قالب بندی مجدد الگوی ذهنی،  تأثیراتی بلند مدت اعمال می کند.

آینده و بحث های بنیادی

      دو نیروی بنیادی که هر دو نتیجه جنگ سرد بود،  به سرعت باعث تحول و پیشرفت دنیا گردیده و همچنان شکوفا تر ادامه دارد.  یکی اینترنت است که همگان با توانایی آن آشنا هستند،  و نیاز به تعریف ندارد،  جهت اطلاعات بیشتر می توانید به اینجا مراجعه نمایید.  عامل دیگر مدیریت است،  با بهینه سازی سیستم مدیریت تمدن با سرعت به سمت شکل جدید حرکت می کند،  نمونه مدیریت بهینه در چین و هند و تعدادی از کشورها و سازمان های نوین دیده می شود.  در مدیریت نوین قانون ها ثابت تر و قابل پیش بینی تر شده اند،  البته با آزمون و خطای کمتر،  و همه چیز به سمت یک فضای باز تر و موقعیت های قابل دسترسی حرکت می کنند.  مدیریت بهینه و گسترش علوم در سراسر جهان،  برنامه های نوینی هستند،  در جهت رشد اجتماعی که مورد حمایت دانایان و روشنفکران قرار دارد.  تا زمانی که علم بدون مرز رو به گسترش است،  مدیریت در جاهای مختلف دنیا بهینه می شود،  و رشد را در اکثر نقاط دنیا شاهد خواهیم بود.  ولی این شرایط در افریقا و ممالک مسلکی بسیار ضعیف خواهد بود،  دو ویژگی آنها از جهل و سوء مدیریت می باشد،  که نابود کننده است.
   بحث های آینده بینی شامل موارد زیر است:
  * 1 ــ  آینده ژئوپلتیک جهان،  و مناطق سیاسی مانند،  خاور میانه و قاره کهن و آمریکای جنوبی و آفریقا و غیره.  آیا جهان به مناطق نفوذ سیاسی تقسیم می شود،  و یا بخش هایی رو در روی یکدیگر قرار می گیرند؟
  * 2 ــ  آینده اقتصادی و سرمایه داری، پول و بورس،  بررسی دوره های رکود و شفاف نبودن فلسفه جهان بینی سرمایه داری.  آیا همچنان بیش از هشتاد درصد ثروت جهان در اختیار یک درصد بشر قرار می گیرد؟
  * 3 ــ  آینده دین ها و سیاست ها چه می شود،  ایدئولوژی های فراوان و متضاد به کجا ختم می شود،  و چه وقت علمی می شوند.  آیا در نیمه اول قرن 21 بشر می تواند به یک دمکراسی واقعی برسد؟
  * 4 ــ  آینده جنگها در قاره کهن و خلیج فارس چگونه است،  آیا همه قاره به جنگ بزرگ کشیده می شوند،  آیا کل قاره کهن به اولین قاره فدرال دنیا تبدیل می شود؟  و یا به کشورک های متخاصم،  کار و درآمد یا مرام مردم قاره چه خواهد بود؟  و آیا این مسائل باعث جنگها و کشتار می شود؟
  * 5 ــ  آینده انرژی و کنترل انرژی و نفت و گاز چه می شود،  ارزش آنها چقدر خواهد بود،  و سرمایه گذاریها و افزایش مصرف را چگونه باید کنترل کرد.  آیا می توان با تولید محصولات کم مصرف دارای تکنولوژی نانو  انرژی را کاملاً کنترل کرد؟
  * 6 ــ  آینده کار و باز نشستگی ها چگونه است،  افزایش افراد مسن و تقاضای بازنشستگی و کار مجدد آنها را چگونه باید تعریف و کنترل کرد.  آیا در این مورد تغییرات نا پیوسته ای که در قرن سنت گریزی نوشته ام اتفاق می افتد؟
  * 7 ــ  آینده مهاجرت های بشر چه می شود،  بشر از ابتدای پیدایش موج های مهاجرت داشته است،  که همچنان به شکل جدید کم و بیش ادامه دارد.  آیا جمعیت کثیری از کشورهای عقب افتاده به کشورهای پیشرفته خواهند رفت؟
  * 8 ــ  آینده بیماری های همه گیر که در جهان یک اتفاق غیر منتظره نیست،  را چگونه باید کنترل کرد،  واکنش موثر در مقابل این اتفاق چه می تواند باشد.  آیا شکل جدیدی از بیماریها پیدا خواهند شد؟
  * 9 ــ  آینده تغییرات آب و هوا که خیلی نگران کننده و بحث بر انگیز است،  چه به روز زمین و مردم می آورد.  آیا  انسان خواهد توانست به طبیعت احترام بگذارد و از تخریب و انقراض دست بردارد؟
  * 10 ــ  آینده مواد مخدر و مبارزه با آن به کجا ختم می شود،  مواد مخدر جدیدی که بسیار ارزان و فراوان هستند،  مبارزه با افراد مسلح و سازمان یافته قاچاق را چگونه باید کنترل کرد،  آیا می توان این خطر را از زندگی انسان برداشت؟
  * 11 ــ  آینده طول عمر انسان که در کشور های پیشرفته افزایش می یابد و در کشورهای عقب مانده کم می شود،  را چگونه باید تعریف کرد.  آیا می توان از طبیعت و تاریخ برای زندگی و عمر بهره گرفت؟
  * 12 ــ  آینده علوم و دانایی بشر با چه سرعتی پیشرفت می کند،  استعداد و خلاقیت جهش می یابد،  یا به رکود و خمود می رود.  آیا می توان به دانایی نوین رسید؟
 * 13 ــ  آینده آب و غذا،  در همه جا دارند با سرعت آبها را آلوده می کنند،  تولید غذای سنتی خیلی کم و صنعتی که با انواع مواد شیمیایی و غیره است افزایش می یابد.  آیا در آینده غذا کم و گران می شود،  و آب و غذا سلامتی بشر را به خطر می اندازد؟
 * 14 ــ  غیره و غیره ….
آینده بینی و آینده پژو هی
تصویر از ارتعاشات هارپ،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 6562 .
 
روش مطالعات آینده پژوهی
      بحث و بررسی روش های مختلف مطالعات آینده پژوهی و آینده نگری،  و فراهم سازی پیشینه دانش،  برای فنون در دسترس،  به کار ارزیابی کیفیت آینده پژوهی ـ آینده نگاری کمک می کند.  در شیوه های حل مسایل آینده و در بحبوحه عمل،  از روش های زیادی در حل یک موضوع خاص،  برای به حداقل رساندن انحراف ها استفاده می شود.  مطالعات آینده پژوهی حوزه ای بین رشته ای است،  و با طیف گسترده ای از دیدگاه ها پیرامون آینده های محتمل، ممکن و مرجح،  ارتباط دارد.  بعضی از آینده پژوهان،  بیش از ١٧ دیدگاه روش شناسی را شناسایی کردند،  که اغلب آن ها در ارتباط و هماهنگی با یکدیگر به کار می روند.  این روش شناسی شامل فنون برون یابی با استفاده از سلسله داده های زمانی، مدل ها، طوفان فکری، سناریونویسی، شبیه سازی، قیاس تاریخی، فنون دلفی، تحلیل تأثیر متقابل، مدل سازی، تبار شناسی ها، باز سازی و نگاشت متنی هستند.
      در حوزه آینده نگاری ملی شش روش مشترک و عادی شناسایی شده اند:  برآورد، تبارشناسی، ریخت شناسی،   فناوری های انتقادی، دلفی و سناریو.  شیوه های مختلفی جهت طبقه بندی روش های مطالعات آینده پژوهی وجود دارند،  به عنوان مثال دیدگاه های مبتنی بر آینده،  تحلیل گران الگو، مشاهده گران و غیره،  و یا دیدگاه های مبتنی بر افق زمانی،  چشم انداز کوتاه مدت در مقابل بلند مدت،  مدل های کیفی در مقابل کمی،  برون یابی در مقابل هنجاری و غیره.  برای هدف این تحقیق، روش های انتخابی به ترتیب کاربرد فهرست شده اند،  تا در چارچوب روش های اطلاعات قرار گیرند،  و شامل روش های رایج کابردی،  گروه های کارشناسی،   تحلیل الگو و برآورد،  پیمایش های دلفی. در اطلاعات هستند.
      روش های دیگر در اطلاعات،  مشاوره،  سناریو سازی،  تحلیل اهداف،  تحلیل الگو،  پس نگری.  دیگر روش های مهم آینده پژوهی خارج از حوزه اطلاعات شامل:  مدل سازی،  مشابه سازی ها و بازی سازی ها،  طوفان فکری،  تبارشناسی،  فناوری های حساس،  تحلیل تأثیر متقابل،  تحلیل ریخت شناسی،  تحلیل محتوا،  تحلیل ثبت اختراع،  تجسم سازی،  خیال پردازی علمی،  هستند.
   شرح روش های انتخابی ــ  متداول ترین روش های مورد استفاده در حوزه اطلاعات شامل:
   گروه های کارشناسی ــ  در این روش، نگرش های آینده مبنای قضاوت گروهی از نمایندگان برگزیده کارشناسان خواهد بود.  آن ها با در نظر گرفتن اطلاعاتی که بر روی موضوع مورد علاقه تأثیر گذار خواهد بود و همچنین ترکیب نتیجه گیری ها در دانش آینده پژوهی، به بررسی موضوع می پردازند.  هیچ گونه از مدل های رسمی مورد استفاده قرار نمی گیرد،  و هیچ گاه از دو کارشناس خواسته نمی شود،  که اطلاعات مشابه را در قالب شیوه ای یکسان مورد ملاحظه قرار دهند،  و در مجموع نگرش های خوبی نسبت به آینده در موقعیت های گوناگون فراهم می شود.  شواهد تجربی و مطالعات نظری گویای این حقیقت است،  که می بایست از ٥ الی ٢٠ کارشناس برای این مقصود استفاده کرد،  با این وجود در موقعیت هایی که رشد تصاعدی وجود دارد،  ممکن است پیش بینی های مبتنی بر قضاوت نامطلوب باشند.
   پیمایش های دلفی ــ  روش دلفی را تنها می توان گونه ای از فنون ساختار یافته،  برای انجام طوفان فکری در نظر گرفت،  که اغلب در آینده نگاری های ملی به کار می رود،  و شامل نظر خواهی از کارشناسان به وسیله تکرار متوالی یک پرسشنامه است.  هر تکرار شامل یک ”دوره“ بوده،  و وسیله ای برای بیان دیدگاه های کارشناسان است.  نتایج هر دور نظر سنجی جمع آوری شده،  و اظهار نظرها به شیوه های کمی و کیفی تحلیل می شود،  و مخاطبان هم در این اجماع رو به توسعه،  باید دلایل تداوم مخالفت خود با اجماع نظر دیگران را شرح دهند.  شمار دوره های مورد نیاز بستگی به سطح اجماعی دارد،  که پیمایش و تحقیق به دنبال دستیابی به آن است.  فرض اساسی و اولیه روش های متعارف دلفی آن است،  که اجماع در بین گروهی از پاسخ دهندگان در مقایسه با عقاید شخصی مفیدتر و الهام بخش تر باشد.  با این وجود،  براساس روش یاد شده،  توجه به این مسأله ضروری است،  که کارشناسان دیدگاه های منطقی و موشکافی شده خود را در افق زمانی مور د نظر ترسیم،  و اظهار نمایند.  مزیت عمده این روش، انجام کار شبکه ای توسط کارشناسان است.  تمرکز بر منابع و حساسیت نسبت به گزینه های کارشناسان و پرسش های مورد استفاده از معایب روش یاد شده است.
      برآورد هدف این روش،  کشف و استخراج الگویی بر مبنای داده های تاریخی،  و برون یابی الگو در آینده بر پایه این داده ها است.  پیش بینی تنها براساس ارزش های متغیر پیشین و یا خطای پیش بینی های گذشته صورت می گیرد.  چند نمونه عادی برآورد عبارتند از:   برون یابی مجموعه های زمانی مانند مردم شناسی،  تحلیل روند فناوری،  که بر پایش پیشرفت های فناوری جهت تعقیب فرآیند پیشرفت تصاعدی آن استوار است.  این روش از داده هایی،  که حاکی از پیشرفت اولیه هستند،  به منظور تعیین میزان پیشرفت و برون یابی آن جهت،  برآورد سطح پیشرفت در دوره های مختلف آتی استفاده می کند .  نتایج به دست آمده از این روش،  به میزان زیادی کمّی هستند.  در عمل، این روش برای پیش بینی تحولات، سرعت عملکرد، سطح عملکرد، کاهش هزینه، کیفیت ارتقاء یافته و بازده عملیاتی مورد استفاده قرار می گیرد.
      در مجموع برآورد هنگامی مورد استفاده قرار می گیرد که:  ١-  اطلاعات گذشته پیرامون متغییر مورد نظر در دسترس باشد،  ٢-  هنگامی که بتوان اطلاعات را به صورت کمّی در آورد،  ٣- هنگامی که بتوان از روی منطق فرض کرد،  که الگوی گذشته به آینده تعمیم خواهد یافت.
   سایر روش های مورد استفاده در حوزه اطلاعات:
   مشاوره:  مشاوره شامل مجموعه ای از مصاحبه های فردی است.  شبکه جهانی وب قابلیت های جدیدی برای مشارکت بر خط و افرایش سطح حضور از راه دور را فراهم ساخته است.  این امکان کار اجماع در بین گروه ها را سرعت بیشتری می بخشد.  مزایای روش مشاوره:  انعطاف پذیری فراوان برای ”احساس و درک“ یک موضوع،  مشارکت دادن گروه زیادی از افراد و جذاب بودن روش برای انتشار برونده های آینده نگری،  انجام سریع کار که به کسب سریع نتایج منجر می شود.  با این وجود، ممکن است در این دیدگاه،  فقدان ساختاری محکم تعبیر و تفسیر نتایج را مشکل تر سازد . گذشته از این،  ممکن است مصاحبه ها زمان زیادی را طلب کنند.
   تحلیل اهداف ــ  این روش چارچوبی را برای طرح انگیزه های افراد مختلف در یک محیط ارایه می کند،  و شامل اقداماتی است:  ١- شناسایی افراد و سازمان هایی که در تصمیم ها، طرح ها و برنامه های خاص مشارکت دارند. ٢- بررسی اهمیت و اعتباری که هر فرد یا گروه به موضوعات کلیدی می دهد. ٣-  تحلیل تأثیر نسبی این موضوعات در تحولات، ٤-  توسعه تاکتیک ها در برنامه های اقدام،  براساس تحلیل تأثیر موضوعات در تحول.  این روش به ویژه در موقعیت هایی مناسب است که بازیگران کلیدی صنعت یا حوزه مورد تحقیق،  قادر به شکل دهی و ایجاد تغییر نسبی در عمل خود هستند.  این روش اغلب برای آزمایش اعتبار پیش بینی هایی استفاده می شود،  که تحت تأثیر حمایت یا مخالفت خارج از انتظار قرار گرفته اند.
   سناریونویسی ــ  روش سناریونویسی به معنای سازمان دهی اطلاعات و احتمالات آتی در ترسیم و تصویر سازی آینده های بدیل می باشد.  روش سناریو نویسی به ویژه برای کمک به درک حوادثی مفید خواهد بود،  که به نظر می رسد ترکیبی ناهمگون از اطلاعات غیرمرتبط هستند.  این روش با توجه به نقطه شروع و عزیمت،  می تواند برون یابی یا هنجاری باشد.  مطالعه هنجاری با تعیین اهداف و مقاصدآتی آغاز می شود و سپس با تعیین احتمال و چگونگی در وقوع آن ها به انجام می رسد.  مطالعه برون یابی بر این فرض استوار است،  که روند های موجود در متغیر های مرتبط تدوام خواهند یافت.  سناریوها از جنبه درونی،  تصاویر مجسمی از احتمالات آینده و ترکیبی از عناصر کمیّت پذیر و کیفی هستند،  که به عنوان سلسله عوامل منطقی بدیل ر خدادها مرتب شده اند.  برای این منظور نخست باید تحلیل تأثیر عوامل متقابل صورت بگیرد،  تا روابط بین فرض های موجود برای کسب اطمینان از هماهنگی آن ها با هر سناریو انتخاب شود.  شمار سناریوها اغلب محدود به ٢ یا ٣ مورد است،  مزیت مهم این روش آن است که عدم اطمینان ها ر ا در چشم اندازها نمودار می سازد و مشخص می کند،  که آینده های محتمل زیادی وجود دارند.  محدودیت بزرگ این روش،  آن است که سناریوها به میزان قابل توجهی وابسته به نویسندگان آن ها هستند.
   پس نگری ــ  در این روش سناریوی ویژه ای از آینده همراه با جزئیات آن شناسایی می شود،  سپس ریشه ها و محور های تحول آن به دقت تا وضعیت حال ردگیری می شود،  پس نگری اغلب در تضاد و تقابل با  پیش بینی قرار دارد.
   مدل سازی ــ  گونه های زیادی در این حوزه وجود دارند،  که می توانند مورد استفاده قرار گیرند.  مهم ترین روش ها عبارتند:  مدل های اقتصادی:  عبارت از سامانه های معادله های بازگشت چندگانه خطی است،  و هر یک شامل چندین متغیر وابسته است.  مدل های بازخوردی:  وسیله ای برای شرح روابطی است،  که موجب اتصال عوامل فنی، اقتصادی،  بازار، و اجتماعی به عنوان بازنمایی آینده می شود.  مدل های رایانه ای که با منطق ریاضی به شرح رابطه بین عوامل مرتبط می پردازند،  با استفاده از این تکنیک توسعه یافته اند.  به عنوان مثال، پیشرفت های فناوری به تولید فرآورده های پیشرفته منجر شده است،  که این امر موجب افزایش فروش، درآمد بیشتر و در نتیجه پیشرفت و رشد بیشتر فناوری می گردد.  نتایج حاصل از این تکنیک بسیار کمّی هستند،  اما اغلب جهت ارزیابی پیامد های کیفی روندها، رخدادها یا تصمیم ها استفاده می شود.  این تکنیک برای فرمول بندی سیاست یا راهبرد های کلان استفاده می شود.
   مشابه سازی ها و بازی ها ــ  این تکنیک تلاشی برای دست یافتن به متغیر های خاص از ”واقعیت“ در حوزه ای ویژه،  و ایجاد مدلی رایانه ای یا مشابه سازی در قالب یک بازی است،  که بر مبنای آن بتوان شاهد چگونگی رفتار متغیرها با یکدیگر طی مرور زمان بود.  به این منظور می توان از رایانه ها یا افراد (بازیگران نقش) یا هر دو گزینه استفاده کرد.  افراد به کمک رایانه ها، می توانند بازی های ”اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ “ را انجام دهند و با انتخاب گزینه های خاص، بر اساس این مدل می توان پیامد های بعدی را مشاهده کرد.
   طوفان فکری ــ  این تکنیک روشی برای استخراج و کسب ایده ها، بدون اعمال نظر و قضاوت یا گزینش است.  این تکنیک اغلب در مراحل نخستین کارگاه های آینده پژوهی و بسیاری از بافت های دیگر به کار می رود.  در طوفان فکری افراد به ارایه پیشنهاد های آنی، بدون محد ودیت و فهرست بندی ترغیب می شوند.  این پیشنهاد ها به همان صورت نخستین فهرست بندی و گرد آوری می شوند.
   تبارشناسی ــ  روشی برای بازنمایی توالی رویدادها،  و کشف نظم درونی آن ها است،  که برای درک تعیین وضعیت کنونی و مقصد و هدف نهایی،  در آینده اقدامی ضروری است.
   فناوری های حساس ــ  مذاکره متمرکز کارشناسان بر روی فناوری های نوین،  و الویت بندی اهمیت آن ها برای تسهیل شرایط مذاکره ی گسترده تر پیرامون تأثیر آن ها و بررسی این موضوع،  که در حال حاضر برای کمک به تحولات فناوری چه کاری باید انجام داد.
   تحلیل تأثیر متقابل ــ  پیش بینی رخداد های آینده،  هنگامی که به شکل مجزا از یکدیگر صورت پذیرد،  فاقد قدرت انتقال درک تأثیر متقابل آن ها بر یک سامانه بوده،  و در نتیجه فاقد درجه ای از اعتبار هستند،  که بتوان آن ها را در معادلات بررسی کرد.  در چنین حالتی تصور می شود افزایش گزینه ها می تواند موجب فزونی قابلیت اتکا و اعتماد به آن ها شود.  گاه از این تکنیک به عنوان ابزاری برای تحلیل آینده،  و توجه به آینده های احتمالی دیگر استفاده می شود.  تحلیل تأثیر متقابل،  تکنیکی با قدرت کمّی بالا است،  این تکنیک برای انجام تحقیقات پیرامون رویداد های احتمالی آینده و اثر متقابل آن ها بر یکدیگر استفاده می شود.  افق زمانی این روش به میزان قابل توجهی انعطاف پذیر است،  اما با این وجود به میزان زیادی به توانایی کارشناسان جهت ارایه گمانه زنی های معنا دار در احتمال رخداد قابل وقوع بستگی دارد.
   تحلیل ریخت شناسی ــ  این روش راهی رسمی برای کشف احتمالات،  در یک فرآیند یا در جریان تولید محصولی تازه است.  این روش و در ابتدا،  به تعیین کار کرد های اساسی محصول یا فرآیند پرداخته می شود.  در مرحله بعد، به فهرست بندی ابزارها و شیوه های مختلفی توجه می شود،  که به کمک آن ها می توان هر یک از کارکردها و نقش ها را به انجام رساند.  سرانجام آنکه، با استفاده از ماتریس، شناسایی ترکیب های جدید،  و منطقی این ابزارها مورد ملاحظه قرار می گیرد،  که منجر به فرآیندها یا محصول های جدید و عملی می شوند.  نتایج کاربرد این تکنیک دارای ماهیتی کیفی است.  از این روش می توان برای شناسایی فرصت های جدید نابهنگام،  و پیش دستانه فراروی یک شرکت استفاده کرد . همچنین از این روش می توان برای شناسایی محصول ها و فرآیند هایی که ممکن است توسط رقیبان در حال توسعه بوده و یا مورد توجه می باشد، استفاده کرد.
   تحلیل محتوا ــ  این روش مبتنی بر این مفهوم است،  که توجه رسانه ها به مفاهیم اجتماعی، سیاسی، تجاری و اقتصادی و میزان انعکا س اخبار این رویدادها،  حاکی از میزان اهمیت آنهاست.  در نتیجه با اندازه گیری دوره ای تغییرات عواملی همچون حجم ستون های روزنامه ها،  زمان اختصاص یافته در تلویزیون،  و اخیراً شمار موارد مطرح شده در اینترنت،  پیش بینی کنندگان قادر به برآورد جهت ماهیت،  و میزان تغ ییر خواهند بود.  در عرصه فنی می توان از این فن به میزان قابل توجهی برای برآورد پیشرفت های فناوری های جدید و جذب رو به رشد آن ها توسط بازار استفاده کرد.  اغلب نتایج این فن به صورت کمّی نشان داده می شود،  با این وجود تنها برای تحلیل کیفی مورد استفاده قرار می گیرد.
   تحلیل ثبت اختراع ــ  روش یاد شده براساس این پیش فرض استوار است،  که علاقه فزاینده به فناوری های جدید،  همراه با رضایت از عملکرد و کاربرد آنها،  در افزایش فعالیت های تحقیق و توسعه نمود می یابد،  و این امر به نوبه خود منجر به افزایش ثبت اختراع می گردد.  در نتیجه می توان فرض کرد که شناسایی فناوری ها و محصولات جدید از طریق تحلیل الگوی کاربرد ثبت اختراع در حوزه های مناسب، امکان پذیر است.  نتایج این کاربرد اغلب به صورت کمّی عرضه می شود،  اما با این وجود، کاربرد آنها در روند تصمیم گیری به صورت طبیعی مبتنی بر تکامل کیفی است.
   تجسم سازی ــ  اقدام فردی جهت ایجاد تصویری جذاب و قانع کننده،  از فرآیند احتمال یا رویدادی در آینده،  اغلب جهت ترسیم حالت های درونی و رفتارهای مثبت،  کاربرد های ویژه ای در شفا بخشی و بهبود بیماری هایی مانند سرطان دارد.
   خیال پردازی علمی ــ  داستانی خیال پردازانه از پیامد های احتمالی یک وضعیت اجتماعی یا جهانی،  که می تواند در آینده روی دهد،  مبنای این روش است.  بر این اساس سناریویی ویژه،  یعنی توالی احتمالی رویداد هایی که می تواند در آینده رخ دهد،  با مشارکت افراد مورد نظر،  شخصیت های حقیقی، حتی در برخی موارد نمونه هایی متفاوت و بیگانه،  که طی زمان به تعامل با توالی رخدادها می پردازند،  در این روش مورد توجه خواهد بود.  امروزه، ادبیات علمی  تخیلی به عنوان یک گونه و سبک مهم جایگزین فیلم های پر زدوخورد شده است.  نگارش داستان های علمی آرمانشهرها و ناکجا آبادها،  هر دو به یک اندازه امکان پذیر هستند.  ادبیات علمی  تخیلی ادعای پیش بینی آینده را مطرح نمی سازد،  اما گاهی اوقات دانشمندان ایده پرداز،  که موضوع مورد نظر خود را به خوبی می شناسند،  با قابلیت و شمّ درونی،  دست به نگارش ادبیات تخیلیی می زنند،  که بعدها به واقعیت می پیوندد.  مشهور ترین مورد، آرتور سی . کلارک و ماهواره ارتباطی است که نخستین بار در یک داستان علمی مطرح شد.
   پیشرفت روش های آینده پژوهی موجود ــ  به طور کلی به چهار طبقه تقسیم می شوند:  افزایش دامنه ورودی های در نظر گرفته شده،  استفاده از منابع موجود،  جستجوی ناپیوستگی روند های موجود،  ایجاد شبکه کارشناسی.
ادامه دارد و باز نویسی می شود.
خواسته از آینده پژوهی
      امروزه تشبیه زمین به فضا پیما استعاره جالب و آشنایی است،  این تشبیه در ذهن آدمی تصویری از ساکنان زمین را که در فضا شناورند و برای حفظ و بقای زندگی خود به یکدیگر و به منابع محدود آن وابسته اند،  مجسم می کند.  اما برای تکمیل این تشبیه استعاره جالب دیگری نیز باید ذکر شود،  و آن عبارت است از تصویر زمین به مثابه ماشین زمان Time Machine یعنی حرکت بی وقفه از زمان گذشته بسوی آینده،  بنابر این انسان های روی زمین تنها فضانورد نیستند،  بلکه زمان را هم در می نوردند البته بلیت های آنان در حرکت زمانی شان یکسره است،  و فقط می توانند رو به جلو و به بسوی آینده پیش بروند.
      بدیهی است آینده کماکان در حال ساخته شدن است،  آینده امری است که مردم می توانند آن را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند،  مردم برای آنکه عاقلانه عمل کنند باید نسبت به پی آمد های اقدامات خود دیگران و واکنش های آنان و همچنین نسبت به نیرو هایی،  که خارج از کنترل آنها است،  آگاهی و شناخت کافی داشته باشند.  این پی آمدها تنها در آینده خود را نشان می دهند،  به این ترتیب افراد نه تنها می کوشند،  امور در حال وقوع را بفهمند،  بلکه می کوشند اموری را که شاید اتفاق بیفتد یا بالقوه امکان وقوع دارد،  یا تحت شرایط خاصی در آینده اتفاق خواهد افتاد نیز بشناسند.  افراد با استفاده از این شناخت حدسی Conjectural knwldge موقعیت کنونی خود را تشخیص داده،  کار هایشان را دنبال کرده،  از بستر زمان و فضای مادی و اجتماعی می گذرند.
      در تحقیقات اجتماعی رشته جدیدی پدید آمده،  که هدفش مطالعه منظم آینده است،  این رشته به نام های مختلفی چون مطالعات آینده  قلمرو آینده تحقیقات درباره آینده،   آینده پزوهی پیش گویی نامیده می شود،  و متخصصان آن نیز آینده پژوه نامیده می شوند.  آینده پژوهان بدنبال کشف ابدع ارایه آزمون و ارزیابی آینده های ممکن محتمل و بهترند.  آنان انتخاب های مختلفی راجع به آینده فراروی انسانها قرار می دهند،  و در انتخاب و پی ریزی مطلوب ترین آینده به آنان کمک می کنند.  هدف من در اینجا توصیف بعضی ویژگی های اساسی این رشته جدید است.
پیشینه آینده پژوهی
   1 ــ  درک زمان و آینده ــ   در تمامی جوامع شناخته شده،  برداشت هایی از زمان و آینده وجود دارد،  ولی در جوامع مختلف متفاوت است،  مصادیق این برداشتها را می توان در اقدامات پیشگویانه مشاهده کرد.  هدف پیش گویی کشف ناشناخته ها و گاهی بلاخص شناخت آینده است،  که از دیر باز و به روش های گوناگون در همه فرهنگ ها وجود داشته است.  در ایران آثار تاریخی و ادبی بسیاری در اینباره وجود دارد،  مانند مقدمه ابن خلدون در فصلی درباره امور غیب بینی و فال گزاری دولتها و ملتها است.
      توجه به آینده را می توان در آن چه،  که به اصطلاح مردم شناسان مناسک گذر Rites de passage خوانده می شود،  نیز مشاهده کرد.  در این مناسک که ترکیبی از تشریفات و رسوم سنتی است،  نقش اجتماعی آینده فرد تشخیص داده می شود.  از قبیل تشریفاتی که هنگام تولد بلوغ ازدواج و مرگ صورت می گیرد،  اینگونه مناسک را در شعائر مذهبی بویژه دعا برای تحقیق آینده مطلوب نیز می توان بخوبی ملاحظه کرد.  آینده نگری را می توان در فرآیند نشو و نمای اشخاص نیز مشاهده کرد،  توانایی پیش گویی آینده درست کمی بعد از تولد آنگاه که کودک یاد می گیرد،  که رفتارش واکنش دیگران را در پی دارد،  آغاز می شود.  بتدریج که کودک بزرگتر می شود،  چشم انداز زمانی او هم نسبت به گذشته و هم نسبت به آینده گسترش می یابد،  همین که کودک سخن گفتن را فرا می گیرد،  ارتباطات زمان برجسته در فرهنگ خود را نیز درک می کند.
      سرانجام می توان برداشت از آینده را در تاریخ تکامل،  مانند سال نامه و ساعت مشاهده کرد،  به عنوان مثال سالنامه گرگورین که در سال 1582 ساخته شد،  نتیجه نهایی مسئله حرکت اجرام نجومی بود،  که در سال های متمادی توجه بشر را بخود جلب کرده بود،  و البته خود اجرام نجومی یکی از راه های عمومی اندازه گیری زمان بحساب می آیند.  امروزه با تکامل و توسعه ساعت اتمی،  که بر اساس تشعشع اتم سزیم 133 کار می کند،  در نتیجه اندازه گیری زمان با دقت فوق العاده پیشرفت های بسیار چشم گیری حاصل شده است.  فراتر از این،  با استفاده از فناوری کریستال یاقوت،  اکنون اندازه گیری زمان با چنان دقتی صورت می گیرد،  که خطای زمانی آن فقط یک صد هزار میلیونیم ثانیه در سال است.
      این به آن معنی نیست که در جوامع مختلف،  دیدگاه های یکسانی نسبت به زمان وجود دارد،  به عکس این دیدگاه ها گوناگون و متنوع است.  به عنوان مثال،  معنا و اهمیت زمان و دقت زمانی،  از جامعه ای به جامعه دیگر فرق می کند،  و حتی ممکن است از بخشی به بخش دیگر جامعه نیز فرق کند،  با این همه نوعی برداشت از زمان و آینده در همه جا در ضمیر همه انسان ها وجود داشته و دارد.
   2 ــ  گذر از مکان به زمان ــ  بزودی . . ادامه دارد . . .
آینده بینی و آینده پژو هی
تصویر پیرمرد نیت بین پیشگر،  و نعل اسب بدی دور کن،  عکس شماره 5791.
 
نگرشی دگر در آینده بینی
      در این پست آینده را با دیدگاه دیگری بررسی می کنم،  بدین منظور به نیم قرن گذشته باز می گردم،  تا بتوان این نگرش را بخوبی درک کرد،  البته بدین منظور مطالعه تولد در تاریخ را پیشنهاد می کنم. از نیمه دوم قرن 20 جهان به مرور از دست اندیشمندان و زحمت کشان خارج گردید و کم کم و بخش به بخش در دست سرمایه داران و گانگسترها و مافیای آنها قرار گرفت.  قبل از این تاریخ و در قرون 18 و 19 اندیشمندان و دانشمندان جایگاه ویژه ای در دولت ها و کشورها داشتند،  هر روزه اختراعات و اکتشافات در تمدن،  دگرگونی موثر، تازه و آینده ای نوید بخشی را برای بشر خبر می داد.  نگرشها و کار های خوبی برای بهبود اوضاع بشر انجام می گرفت،  اما در هر صورت اتفاقات ناگوار مانند جنگها و کشتار های بزرگ بود.
      امروزه بعد از رقابت جنگ سرد و یکه تاز شدن امپریالیسم سرمایه داری غرب،  جهان در شکل دیگری از تمدن قرار گرفته که می توان آنرا امپریالیسم نو و سرمایه داری بی هویت گفت،  در این حالت هیچ حکومتی برای اندیشمند و دانشمند و مجموعه زحمت کشان ارزش خاصی قائل نیست،  سطح علم پایین آمده و دانشگاه ها مرکز درآمد زایی سرمایه داران تبدیل شده اند،  کلاً کالاها و خدمات در تمام جهان فقط برای افزایش سرمایه و سرمایه داری و حفظ سیستم های گانگستر های مافیایی است،  که خود را جمهوری می خوانند.  خبری از اکتشاف و اختراع نیست و تمام خبرها و اتفاقات مربوط به این گانگستر های نوچه سرمایه است،  که هر جا را می خواهند بمب می گذارند لشکر می کشند ویران می کنند،  اصلاً منطق و دلیل ندارند و نمی خواهند چون چیزی نمی دانند.  با تشویق مصرف گرایی و کار های غیر ضروری کره خاکی را دارند به نابودی می کشانند،  برداشت بی رویه از ذخایر زمین و آلودگی آب و هوا و خاک بسرعت ادامه دارد.  آنها درکی ندارند که طبیعت بسیار قوی تر از آنهاست و از فرمول های علمی تشکیل شده،  و به راحتی با هر برداشتی و ترکیب عکس العمل نشان می دهد و همه را به نابودی می کشاند.  می بایست با بالا بردن آگاهی های خود و نگرش آینده بینی این وضع را شناخت،  که شاید بتوان خود یا گیتی را نجات داد.  البته این در صورتی است،  که آن مکتب استثمار و استهلاک دشمنان طبیعت و آدم بخاطر منافع خودشان اکثریت رسانه ها را در اختیار دارند،  کمپینگ های انتخاباتی راه می اندازند،  گانگستر هایی به شکل رئیس جمهور و نخست وزیر انتخاب می کنند،  و به مشکلات مالی و اقتصادی در سراسر جهان دست می زنند،  تا از آب گل آلود بیشتر و بیشتر ماهی بگیرند و سود ببرند.  در ادامه وضع مجبور شده اند دولت های حجیم با نیرو های نظامی وسیع و مخارج سرسام آور داشته باشند،  و از این راه هم منافع ببرند.
      برای درک ریشه های روابط اجتماعی درباره آینده جهان و نظام جهانی باید ساختار مرکز – پیرامون،  را دانست،  منظور از مرکز کشور های توسعه یافته متروپل جهان اول که همان کشور های شمال هستند و منظور از پیرامون کشور های توسعه نیافته حاشیه ای جهان سوم یا کشور های جنوب می باشد.  به خاطر تشدید جهانی شدن سرمایه از دهه آخر قرن 20 موضع و عملکرد سلطه گرانه یا هژمونیک مرکز اساس قرار گرفت،  بدین منظور مطالعه نحوه انباشت سرمایه برای کسب سود مهمترین مشغله و اصلی ترین هدف محققان نظام جهانی شده است.  امروز انباشت سرمایه  عامل اصلی بحران ساختاری عمیق سرمایه داری محسوب می شود،  و مهمترین عامل سازنده قدرت ها و تمدن های صنعتی و تکنولوژیکی کشور های مسلط مرکز در نظام جهانی گردیده است.  فرایند انباشت سرمایه موتور محرک تاریخ نظام جهانی سرمایه و عمده ترین علت گسترش و جهانی گرائی حرکت سرمایه در نظام جهانی است.  بسیاری از نظریه پردازان منطق حرکت سرمایه و یا انباشت آنرا مهمترین نیرو و عامل تاریخ ساز و شکل دهنده به نظام جهانی می دانند.  تقسیم جهان ما به دو بخش نا برابر مرکز های مسلط و پیرامونی های در بند منبعث از منطق حرکت ویرانساز سرمایه در جهت کسب ابر سود در تاریخ سرمایه داری بوده است.
      شکل گیری و قدرت گرفتن مرکز های بر پایه غارت و استثمار منابع طبیعی و انسانی بخش های دیگر جهان است،  عقب ماندگی و حاشیه ای شدن کشور های پیرامونی جهان سوم،  رابطه دیالتیکی و ارگانیک تاریخی با توسعه یافتگی و پیشرفت کشورهای مسلط مرکز داشته است،  برای آگاهی به ساختارهای تاریخ اجتماع مراجعه شود.  بطور کلی در قرن 21 نظام جهانی سرمایه داری است،  و چون حرکت و گسترش سرمایه یا گلوبولیزاسیون در ماهیت و منطق سرمایه داری است،  در نتیجه جهانی گرائی سرمایه با درجه شکاف اندازی یا پولاریزاسیون  در سطح جهانی رابطه مستقیم پیدا می کند.  با فرضیه آینده بینی،  جهانی شدن بیشتر سرمایه منجر به ایجاد فاصله زیاد بین فقر و ثروت در سطح جهانی بین کشورها و مناطق حاشیه ای و نیمه حاشیه ای جنوبی جهان سوم،  و کشور های شمالی توسعه یافته مرکز می گردد.  جهانی شدن سرمای منجر به پولاریزاسیون بیشتر بین کشور ها و نیز در بین طبقات فرودست و فرادست درون تمام کشورها و جوامع می گردد.  این رابطه تاریخی ارگانیک بین پروسه های جهانی،  برانگیخته از ماهیت رابطه دیالکتیکی انباشت در جهت کسب سود بیشتر از سوی انحصارهای مالی می باشد.  در نهایت باعث افزایش فقر روز افزون اقشار مختلف مردم و فرودستان می گردد،  که قربانیان در این شکل نظام جهانی می باشند.  در واقع توسعه یافتگی مرکز های مسلط و توسعه نیافتگی پیرامونی های دربند،  دو طرف یک فرمول و لازم و ملزوم و مکمل یک دیگر هستند.  هیچ زمانی در پانصد ساله گذشته تاریخ استعمار و امپریالیسم به اندازه زمان حال شرایط عینی اجتماعی بویژه معیشتی توده های مردم در تمام کشور ها همسان و مثل هم نبوده اند. 
      آینده ای که پیش رو داریم دفاع از انسان و زمین و طبیعت توسط اندیشمندان و زحمت کشان است،  که می بایست ابتدا با افشا گری و سپس با نابود کردن این دشمن جهان خوار،  جهان را نجات دهند.    شاید در مجلات علمی و تاریخی خوانده اید که سی چهل سال پیش شایستگان برنامه ها و کار های مفیدی داشتند،  امروزه شایستگان به حاشیه رانده،  کنار زده و یا فراموش شده اند.  بنابر این در چنین حالتی دگرگونی در جهت خدمت دور از انتظار است،  البته این وضع نمی تواند ادامه داشته باشد و در نهایت به بن بست می رسد.  طبقه بندی های اجتماعی دوران های تاریخی،  این بار به صورت مقدار داشتن سرمایه باز گشته،  یعنی عقب گرد تمدنی به دوران جاهلیت.  ملل قاره کهن و مردم ایران بزرگ پایه گذار اندیشه های نوین و نجات بخش بشری بوده اند که در تاریخ اندیشه نوشته ام،  ولی امروز بنظر می رسد قدرت انهدام اندیشه های آبادگر در جهان خیلی زیاد است.
      در یک فرضیه آینده بینی،  این وضع تا دهه دوم و سوم قرن 21 ادامه می یابد،  در این میان نکاتی را باید در نظر داشت،   با داشتن پول و نیز امکانات نوین تکنیکی و پزشکی،  باعث بالا رفتن سن و سال گروه های حاکم سرمایه داری گردیده.  در این صورت امکان تغییر و ریسک در گردش های نوین سرمایه داری توسط آنها از بین رفته و دور بدست کارگزاران این جماعت برای پیشبرد اهداف شان افتاده که تضاد بزرگی ایجاد کرده است.  دو گروه در جامعه هستند،  عده ای برای آینده شخصی خود علاقه دارند به جناح های سرمایه داری و مافیایی وابسته و نمایند آنها باشند که کم هستند،  و نیز توده عظیمی از مردم در جایگاه طبیعی و عمومی انسان یعنی زحمتکشان همراه اندیشمند قرار می گیرند.  البته گروه کم ارزش یاور مافیا ممکن است موفقیتی مادی خوب یا نسبی داشته باشند،  اما در مقابل خود دشمنی طبیعت را دارند،  که بسیار قدرتمند است و به اشکال غیر قابل باوری فرد را نابود ذهنی و یا جسمی می کند.  توده عظیم مردم که در مرام عمومی بشریت هستند،  ممکن است سختی ره معنوی و مادی را داشته باشند،  اما دشمنی قدرتمند آفرینش و طبیعت را ندارند.
   سی، چهل سال پیش دلال های سرپایی در هیچ جای جهان وجود نداشتند،  ولی امروزه سر هر چهار راه و در محل های خرید و فروش فراوان ایستاده اند.
   پرسش از عموم:  آیا می توانید آینده این موضوع را پیش بینی کنید؟
بحران در تولید علم
      با جهان بینی محدود دیدگاه نیز محدود می ماند و روشها و راه حلها هم محدود می شود،  از ابتدای قرن 21 شرکت ها و کارخانه های بزرگ،  یا با یکدیگر متحد یا تجزیه می شوند تا باقی بمانند.  تولیدات خود را تغییرات جزئی می دهند،  و با تبلیغات می خواهند وانمود کنند کالا یشان خیلی تکنولوژی دارد،  اما فقط تغییرات سطحی بدون علم و دانش جدید است.  بدین جهت است که مشکلات آن شرکت های سرمایه داری همچنان باقی می ماند،  بدون اینکه توجه داشته باشند چیز جدیدی ارایه نداده اند.  این در صورتی است که جهان بشدت نیازمند دانش های جدید برای حفظ بقا و ادامه درست مسیر تمدن است،  ولی بر عکس مرتب در همه جا اندیشه جنگ ویرانی و پس ماندگی است.   تمام اقدامات و کار های جهان امروز در چهار چوب مدیریت مصرف و خرج است،  بطور کلی ذره ای از مدیریت کلان نو آور و تولید نوین،  و آینده نگری وجود ندارد.  بجای اینکه هر روزه و مرتب به علم و دانش جدید فکر کنند،  آنرا به احتکار در می آورند و باعث می شوند قدرت تولید و نو آوری واقعی کم شود بدین ترتیب جهان به استثمار و استهزا کشیده شده است.
      در طول تاریخ  شاهان و رهبران و نمایندگان هر کشوری،  در واقع نماینده طبقه خود در مرجع ساختار تاریخی اجتماع بودند،  و طرز فکر و جهان بینی در سطح ذهن خودشان را به حکومت و کشور منتقل می کردند.  باید توجه داشت جهان بینی افراد در خانواده و اجتماع محلی که در آن دوران نو جوانی و جوانی خود را گذرانده اند شکل می گیرد.  جهان بینی تعدادی از افراد اجازه رشد فکری و داشتن دیدگاه های نوین را به آنها نمی دهد،  هر چند تا میان سالی مطالعات و پیگیری های مختلف در سطوح و اشکال اجتماعی داشته باشند،  ولی در بسیاری باز هم جهان بینی آنها در همان اندازه ای که در خانواده شکل گرفته است باقی می ماند.  یکی از مهمترین کوته بینی ها ندانستن ارزش دانش است،  حتی امروزه بجای تبادل علم به خرید و فروش آن روی آورده،  و شرکت ها و دانشگاه ها دانش را از یکدیگر پنهان می کنند،  و به خرید و فروش آن می پردازند.  در واقع این کار عدم رشد و شکوفایی علم و کاهش توانایی دانشگاه ها و پولی شدن همه مراحل تمدنی است،  که آینده نگران کننده ای دارد.
      بنا بر این باید برای ایجاد دیدگاه های اصولی، عمیق، علمی، واقعی و خارج از چهار چوب تاریخ اجتماعی سرزمین و خانوادگی،  قوانین نوین بر اساس دانایی قرن 21 توسط اندیشمندان تعریف شود.  منجمله برای سازمان و فدرالیسم علمی،  دمکراسی درسی،  تغیرات اساسی  یا کودتا در آموزش،  تاکتیک های بهره وری و تکنیک فکر و غیره تعریف های نوین صورت گیرد.  در گذشته تصور آینده ای متفاوت غیر ممکن بود،  ولی امروزه به راحتی می دانیم آینده ای دگرگون خواهیم داشت،  که تغییرات ناپیوسته چاشنی آن است،  شاید بعضی بگویند که در قرن سنت گریزی چیز دیگری خواندیم در آنجا نوشته شده بود،  آینده تکنیکی در پیش است و باید آنرا درک کرد و به آن رسید و هماهنگ بود و این قبیل.  در واقع این مقاله ادامه همان اندیشه است،  و با آن تفاوتی در محتوا ندارد دقت خوانندگان آینده نگر و نو اندیش و پرسش و پاسخ آنها روشنگری بیشتری در پی خواهد داشت.  آینده ای که پیش رو داریم بویژه حداقل در دو دهه آینده مبارزه با بحران تولید علم و راه کارهایی برای حرکت دادن بشریت و یا حداقل جامعه ای که در آن زندگی و کار می کنیم به جهت تولید دانش است،  باید توجه داشت تولید دانش واقعی ابتکار در فن آوری ها و علوم قرن 20 نمی باشد.
   آیا قانون کپی رایت باید زمان داشته باشد؟  مثلاً اگر هفتاد هزار سال پیش قبیله ای گره زدن را یا می گرفت می توانست آنرا ده هزار سال نزد خود محفوظ دارد،  در هفتصد سال پیش چینی ها باروت را دویست سال محفوظ داشتند،  اوایل قرن بیستم این کپی رایت بدون قانون به چند سال رسید،  و اینک باید چند ماه یا چند روز باشد؟
الکی بودن و توهم اخلاص
    شخصی در نظرها نوشته بود:
      سلام،  استاد بزرگوار علامه جعفری،  سخنی دارن که زیباست میفرماین-بگذارانسان درگمنامی بماندچراکه گمنامی هیچ گاه ازارزش انسان نمیکاهد مهم آن است که انسان عملی که انجام میدهد توام بااخلاص باشد.
      اخلاص و خلوص چیست؟ چه کسی یا ارگانی باید خلوص را تعیین کند؟  آیا هر شخص می توانم ادعا کند اخلاص دارد؟  و پرسش های بیشمار دیگر.
      بسیاری از اشخاص در اندیشه ها و مرام های مختلف در فکر خودشان می پندارند،  دارند با خلوص کار می کنند، و تمامی طرح ها و اندیشه های دیگری را رد می کنند.  گاهی این افراد اخلاصی کارشان به انفجار های انتحاری و کشتن افراد بیشماری می انجامد،  و گاهی در یک وبلاگ خود نمایی می کنند.  اما آیا این خلوص ها درست و صحیح،  و یا اشتباه محض است،  آیا معنی اخلاص در عدم ارایه دقیق کار و برنامه و هماهنگی با دیگر فصل گذاران است.  در گذشته های دور از نظر فرهنگی،  مردم گرد یک اندیشه هزاران سال می ماندند،  در قرون جدید به چند قرن رسید،  و در قرن 20 به ده ها سال.  اینک در قرن 21 اشخاص در زمان های بسیار کوتاهی دور اندیشه ای می مانند،  و خیلی سریع مدت اعتبار آن طرح و اندیشه تمام می شود،  و سوخته به حساب می آید.  همچنین به راحتی هر فرد می تواند اندیشه پردازی نماید و صاحب تفکر ویژه باشد، و در این بین ساده گان از هر گروه نظری و عملی در بالا دست و یا پائین، می پندارند خالصانه کار کرده و بوده اند.  از دیدگاه تمدنی در گذشته های دور،  مردم در دوران قبیله های اولیه ده ها هزار ماندند،  چند هزار سال پیش هزاران سال در دوران قبیله های دینی سیر کردند.  بعدها چندین قرن در دوره فئودالی و سپس دو سه قرن در دوران مختلف بورژوازی زندگی کردند،  به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه شود.  ولی اینک در قرن 21  گذر های تمدنی و اجتماعی خیلی سریع پدید می آید،  می بایست در تحلیل ها این گذر تمدنی بخوبی بررسی شود. 
      در هریک از موارد ذکر شده از فرهنگ و تمدن بشری،  خواسته و دانسته ها متفاوت بوده و تکامل اجتماعی و اقتصادی، سیاسی و تخصصی به همان نسبت زمانی رشد داشته است.  آنچه که امروز بر بشریت حاکم می باشد،  حکمت جدید یا دانایی قرن 21 است،  که وضعی کاملاً متفاوت با گذشته دارد،  ممکن است درک آن اندکی مشکل و با گسستگی فکری باشد.  یکی از تفاوت های این قرن گسترش روز افزون دانش و بالا رفتن سریع فن آوری و تکنولوژی است،  که جهان را مجبور به گرد آوری و پیکر بندی های جدیدی به نام سازمان های نوین، حزب و تشکیلات و فدرالیسم و جرگه ها،  انجیوها و فرهنگستان ها،  در موضوعات مختلف کرده است.  که در آنها جمعی متخصص گرد آمده،  و به تبادل عقیده و نظر می پردازند،  و در نتیجه به انتشاری اصولی و قانونی و تأیید موقت موضوعات خوهند پرداخت.
      برای بهره بردن و استفاده عموم بطور دقیق و واقعی از اندیشه،  اشخاص صاحب سبک و کار،  می بایست سابقه روشن و واضحی داشته باشند،  و یا در واقع رزومه شفاف از خود ارایه داده،  تا مورد توجه واقع گردند،  و امکان حضور در اجتماع را داشته باشند.  افرادی که نا مشخص و به صورت مخفیانه اقدام به کاری و فکری می کنند،  همانند نوعی تروریست می باشند،  و یا می ترسند که خیط و خاطی شوند.  اشخاصی که می پندارند خلوص دارند،  ولی در تاریکی به سر می برند،  با مطالعه و پیگیری وبسایت ارگ انوش راوید می توانند به واقعیتها دست یابند،  و شجاعت پیدا  کنند تا خود را از سیاهی و توهم نجات دهند.  من خود شخصاً وب های افراد بی هویت را مشکوک و فاقد ارزش علمی تلقی می کنم،  و فقط مقالات افرادی که دارای رزومه روشن شخصی و تخصصی در تاریخ و تاریخ اجتماعی می باشند،  مطالعه می کنم.  لازم به ذکر است آن گمنامی که استاد علامه جعفری ذکر می کند،  نه به قصد و عمد بوده،  بلکه به افرادی گفته که در زمان خودشان امکان شناساندن خود را نداشتند،  بسیاری از نقاشان دوران رنسانس اروپا این سرنوشت را داشتند.
 
آینده شغل های چه می شود
      بسیاری از عزیزان درباره کار و شغل و آینده خود نگران هستند،  با وب گذر دیده ام که در جستجوی گوگل می پرسند،  آینده شغلی این و یا آن کار و تخصص چه می شود،  و به این وبلاگ می رسند،  بنا بر این تصمیم گرفتم این بخش سازمان آینده نگری را درباره آینده کار و شغلها بنویسم.  در قرن 21  دیدگاه ها برای کار متفاوت از گذشته است،  در قرن قبلی و موج دوم دریافت حقوق ماهیانه ایده آل بود،  و مردم از ابتدای شروع زندگی تمام تلاش خود را صرف این میکردند،  که در جایی استخدام شوند و حقوقی بگیرند،  و اگر حقوق بگیران یک ماه چک حقوق خود را دریافت نمی کردند،  نگران و افسرده میشدند.   با تغییرات ناپیوسته که در قرن سنت گریزی توضیح داده ام،  بطور قطع نباید انتظار داشت که چون قرن گذشته در جایی استخدام شد،  و ماهیانه ای گرفت،  باید با اشکال کار و اشتغال و ایجاد درآمد در قرن 21  آشنا بود،  و بتوان از تغییرات اقتصادی بهره برد و با خلاقیت و اطلاعات کار ساخت.  دنیای کار به این دلیل تغییر می کند که سازمان های کار شیوه های خود را تغییر می دهند.  در همین حال،  سازمانها مجبور هستنند،  خود را با دنیای تغییر یابنده کار انطباق دهند.  تنوع ها و تخصص های بیشتر و رقابت های سریعتر ملی و جهانی می گردد،  در نتیجه نوعی تفکر جدید از کار را می طلبد.
      بنظر می رسد کار و سازمانها در هر دو بخش عمومی و خصوصی با دنیایی سخت تر مواجهند،  دنیایی که کارآیی آنها حساستر و ظریف تر از گذشته داوری میشود،  و امکان محافظت کمتری برای پناه گرفتن در مقابل مشکلات وجود دارد،  ولی متقابلاً امکان برد خوب بالاتر می باشد.  شرکتها در تلاش برای انطباق با دگرگونی های بسیار سریع،  در جهت تغییر ساختار تشکیلات اداری موج دومی خود،  با یکدیگر به مسابقه برخاسته اند.  شرکت های عصر صنعت قرن گذشته معمولاً نمودار های سازمانی مشابهی داشتند،  که هرمی و یکپارچه و دیوان سالار بود.  در قرن 21  تکنولوژیها روز افزون است،  و بازارهای سریع میچرخد،  و نیاز مصرف کننده گان امروزی بشدت تغییر می کند،  و سازمانها تحت فشار های گوناگون اقتصادی قرار دارند،  بنابر این، هم شکلی اداری گذشته آنها،  در شرف اضمحلال است.  جستجو برای یافتن شکل های کاملاً جدید سازماندهی همچنان ادامه دارد.  واژه های،  بهینه سازی سازمان و یا بازسازی سیستم و یا  مدیریت نو مهندسی را باید نام برد،  که سعی دارد ساختار بنگاه را حول محور فرایندها،  و نه بازارها یا تخصص های دشوار،  از نو طراحی کند.  یکی از مشکلات طراحی نو برای سازمان های کار و اشتغال وجود تشکیلات اداری قدیمی است،  که به شیوه قرن گذشته اداره میشوند و نتوانسته اند تغییرات را درک کنند.  سازمان های بالنسبه استاندارد شده،  به تکنولوژی های بالا،  دست می یابند و به مراکز سود آور تبدیل میگردند،  و میتوانند روز افزون به ائتلاف های استراتژیک و سرمایه گذاری های مشترک و کنسرسیوم ها اقدام کنند،  که بسیاری از اینها از مرز های ملی فرا تر می روند. 
      بسیار از کارها که در این قرن وجود دارد در قرن گذشته وجود نداشت،  امروزه بسیاری از جوانان احساس می کنند جامعه حق کار و دستمزد آنها را خورده. این برای آن است که نتوانسته اند تغییرات نا پیوسته قرن 21   را بفهمند.  ماهیت کار نیز دگرگون شده است،   در موج دوم کارها کم تخصص بودند،  و براحتی قابل تعویض و یا جایگزینی بودند.  آموزش و پرورش انبوه پرور قرن گذشته افراد را به سبک کار کارخانه ها  برای کار های یکنواخت و تکراری آماده می ساخت.  ولی در موج سوم برعکس می باشد،  و با افزایش شدید نیاز به مهارت،  کار هر چه تعویض ناپذیر می شود.  نیروی عضلانی اساساً قابل جایگزینی است،  اگر کارگری کم مهارت استعفا کند یا اخراج شود،  به سرعت می توان با هزینه ای اندک،  فرد دیگری را به جای او گماشت.  به عکس،  با بالا رفتن سطح مهارت های تخصصی مورد نیاز اقتصاد موج سومی،  یافتن شخص مناسب که مهارت های مورد نظر را داشته باشد،  دشوارتر و گران تر می شود.  در کارهای موج دومی،  نگهبانی که از یک اداره اخراج می شد،  مجبور بود برای کار مجدد با بسیاری از کارگران عضلانی بیکار رقابت کند.  یا در جایی سریداری کند.  اما در موج سوم مهندس کامپیوتری که سالهای عمر خود را با کامپیوتر سر کرده،  نمی تواند کار دیگری جز تخصص خودش انجام دهد.  یا یک دکتر الزاماً فاقد مهارت دیگری است.  حتی کارگر کارخانه در قرن جدید فقط قادر است با تجهیزات فنی همان کارخانه کار کند،  و جابجایی براحتی امکان ندارد.  افزایش تخصص و تغییرات سریع در مهارت های مورد نیاز،  از تعویض پذیری کار می کاهد.  افراد باید خود را با شرایط انطباق دهند و حتی از فرصتها بهره گیرند،  بهتر است با مطالعه قرن سنت گریزی مسیر خود را در ابتدای قرن 21 خوب بیابند،  و تغییرات عظیمی که طی بیست سال گذشته در شیوه و بازار کار شده و سال های آینده ادامه خواهد داشت،   با هوش ایرانی خود بشناسند.
      با پیشرفت امور اقتصادی و دانش تولید،  تحول دیگری در نسبت کار مستقیم به کار غیر مستقیم به چشم می خورد،  در اصطلاح سنتی، کارگران مستقیم یا کارگران خط تولید،  کسانی هستند که در داخل کارخانه واقعاً به ساختن محصول مشغولند و ارزش افزوده تولید می کنند،  و کسانی که غیر مولد توصیف می شوند،   نقشی غیر مستقیم در خط تولید دارند.  امروزه با برخورداری از تکنولوژی  نسبت کارگران خط تولید کارخانه به کارمندان و کارکنان جانبی،  در داخل کارخانه،  کاملاً تغییر کرده.  ارزشی که نیروی کار غیر مستقیم تولید می کند،  اگر از نیروی کار مستقیم بیشتر نباشد،  کمتر نیست.  پیچدگی روز افزون اقتصاد،  انسجام پیشرفته تر و مدیریت عالمانه و تکنیکی تری را می طلبد،  که نیازمند ابزار خاص است،  و آن چیزی نیست جز سازمان های نوین قرن 21 ،  که دانستن چگونگی آن مهم است.
محل کار شما خانه دوم نیست
      کار سازمانها قرن 21 با طرح های نوین،  درست و سالم عمل کردن است،  دیگر مثل گذشته نیست که مشاغل یک سازمان خانه دوم شخص باشد،  که نیمی از زندگی خود را در کنار خط تولید بگذراند،  همچنین دیگر یکی از بازو های حکومت نیستند که مالیاتها و حق بیمه ها را جمع آوری کنند.  مانند قرن گذشته و حقوقها و مستمریها از آن پرداخت شود،  و یا  ضمنی نوعی سیاست در آمدها را به اجرا بگذارند،  و یا در نوعی سیاست های مالی و ارزی همکاری نمایند.  سازمان های اشتغال سنتی قرن گذشته،  عادت کرده بودند که به راحتی به مثابه نوعی ابزار اعمال سیاست های دولت عمل کنند،  که این وضع نفوذ عوامل نادرست در آنها را هم در پی داشت.  اما اکنون در قرن 21 مرتباً در صد کمتری از جوانان را بصورت تمام وقت استخدام می کنند،  و همچنین از ابزار دولتی بودن و سودمندی شان کاسته شده است.  نیرو هایی که توانایی کار با دانایی این قرن را دارند،  نمی توانند در سازمان های سنتی توانایی خود را نشان دهند.  اندیشه خانه دوم باز مانده از قرن گذشته نیز سد راه انجام درست وظایف این افراد و سازمانها شده است.  وظایفی که در واقع تامین کالاها و خدمات مناسب برای مشتریان می باشد.  اداره روند پیچده جدید،  مستلزم شکل های تازه رهبری و انسجام سراسری فوق العاده سطح بالایی است،  که آن نیز به نوبه خود مستلزم حجم های هر چه عظیم تری از اطلاعات است،  که باید در سراسر سازمان جریان داشته باشد.  در قرن 21 بیش از نیم نیروی کار و مشاغل را مهارت های مغزی تشکیل میدهند،  که حرفه ها و تخصص های دانشگاهی دارند،  هر روز بیشتر از گذشته افراد هوشمندی وارد بازار کار می شوند که حرفه ها را هوشمندانه انجام می دهند. 
      قرن 21 شروع انقلابی در تولید دانش و ثروت است،  که متعاقب آن واژگونی و دگرگونی جوامع را در پی دارد.  برای درک تحولات خارق العاده که از این پس رخ خواهد داد،  و همچنین برای پیش بینی تحولات بمراتب شگفت انگیز تری که در پیش داریم،  لازم است ویژگی های مهم اقتصاد نوین موج سومی و سیاسی این قرن را از نظر بگذرانیم.  چرخش به سمت تکنولوژی های انعطاف پذیر هوشمند،  تنوع و گوناگونی را اشاعه می دهد.  و مصرف کننده را در انتخاب چیز های مورد نیاز شان با دامنه ای وسیع روبرو کرده است،  و منوط به تبلیغات های گسترده می کند که سر نخ آن دست سیاسیون می باشد،  و این سیاسیها را سرمایه ها انتخاب می کنند.  بازار تولید و مصرف در انبوهی از انواع کالاها سر در گم است،  کالا هایی که در نقاط تعیین شده اقتصادی و با استاندارد مشخص تولید میشوند.  ولی این بازار انبوه نیز خود باید هر چه بیشتر و بیشتر به بازار های مناسب و متعادل تجزیه شود،  و در آن حال نیاز مشتریان تنوع می باید.  دسترسی به اطلاعات گسترده و بهتر به موسسات تجاری امکان می دهد بازار های خود را شناسایی کنند،  و در خدمت تامین نیاز های خرده بازارها قرار گیرند.  مغازه های اجناس تخصصی،  بوتیکها، فروشگاه های بزرگ، سیستم های تلویزیونی و کامپیوتری خرید از خانه،  خرید پستی و دیگر سیستمها،  مجاری روز افزونی را ارائه می دهد،  که از طریق آنها توزیع کننده گان می توانند اجناس خود را در بازاری هر چه انبوه زدایی شده تر به مشتریان عرضه کنند.  در همین حال تبلیغات از طریق رسانه ها،  بخش های هر چه کوچکتری از بازار را هدف می گیرند،  با فعالیت گسترده تلویزیون های ماهواره ای که براحتی در دسترس می باشند،  تجربه ای شگفت انگیز به مخاطبان انبوه،  خط تایید می گذارد.  در چنین سیستم هایی فروشندگان می توانند خریداران را با دقت بیشتری هدف قرار دهند.  انبوه زدایی همزمان تولید و توزیع و ارتباطات،  اقتصاد را نیز دچار انقلاب می کند و آن را از همگونی به سمت نا همگونی بی اندازه سوق می دهد.  در چنین بازار  و اقتصاد قرن 21  ما باید جایگاه  خود را شناسایی کنیم،  و بتوانیم با بکار گیری دانایی،  خواه بصورت استراتژیک و خواه عملیاتی توانایی خود را در تغییر و ایجاد و کسب موفقیت افزایش دهیم.  ایران هدف تبلیغات تولید کنندگان است و تولیدات ایران توانایی کمی در رقابت دارند،  و سرمایه های جهانی که به موازات سیاست جهانی است،  با برقراری اصول چرخه یادگیری دانش سازمان های خود را بالا می برند.
      باید دقیق در نظر داشت،  دگرگونی تاریخی که از دهه آخر قرن 20  شروع شده،   بسرعت در حال پیشرفت است،  ولی متاسفانه بخش اعظم تفکر اقتصادی در ایران نتوانسته آن را درک کنند و به آن برسند.  شرکت های کوچک،  اکثریت سازمان های اشتغال زا را در اقتصاد های توسعه یافته شکل می دهند.  برای مثال در سال 1994،  دو سوم جمعیت در حال کار اتحادیه اروپا در موسسات کوچک یا متوسط با کمتر از 250 نفر کارمند، اشتغال داشتند.  تا سال 2001،  8/99 درصد شرکت های اتحادیه اروپا،  در طبقه شرکت های کوچک و متوسط قرار می  ‌گرفتند.  رقم مشابه و یا اندکی کمتر را در انگلیس می بینیم.  در سال 1999،  7/3 میلیون شرکت بر آورد شد و تا سال 2004،  شرکت های کوچک و متوسط بیش از 99 درصد کل شرکتها را تشکیل می ‌دادند،  که چیزی در حدود 5/47 درصد کل کارکنان را در استخدام داشتند.  در ایالات متحده،  در سال 2003،  97 درصد شرکتها،  کمتر از 500 کارمند داشتند،  و 2/87 درصد از این افراد شاغل، کمتر از 20 سال سن داشتند.  طی سال 2002 در ایالات متحده،  هفتصد هزار بنگاه اقتصادی که کمتر از 500 کارمند را در استخدام خود داشتند،  رسما منحل شدند.  عمده مدارک و دلایل مرتبط با نرخ بالای فنا و اضمحلال را می توان به ناتوانی آنها در عبور از موج دوم به سوم و انطباق با تغییر،  فقدان کنترل در دوره رشد شرکت و محیط و زیر ساختها نسبت داد  .به طور خلاصه، هدف فعلی ما بررسی این است که آینده شغل ها چه می شود،  و نیز موضوعات است که پیش روی سازمانها و موسسات کار آفرینی کوچک در ابتدای قرن 21   قرار دارد.  مسائل عقلانی که انطباق با تغییر و بویژه تاکید و تمرکز روی مفاهیم ضمنی تغییر،  در شغل ها و سازمانها برای مدیریت کار و کارکنان را در بر دارند.  در موسسات کار آفرینی کوچک،  هر نوع بررسی در مورد فرهنگ سازمانی می ‌بایست با مدیریت خواست،  و نظارت شخصی و مستقیم خود مالکان به انجام برسد.  سازمانها ممکن است در پاسخگویی به نشانه ها و علائم مختلف بازار،  محصول و نیروی کار،  به طور گوناگون عمل کنند،  اما از رهگذر مالکان است،  که این نشانه ها و پاسخ ها به طور گسترده جهت دهی و تعدیل می شوند.
حرکت گسترده را درک نماییم
      در قرن سنت گریزی ما با تهاجم گسترده تکنولوژی و دانش نو روبرو هستیم،  در صورتیکه نتوانیم این حرکت گسترده و در ضمن سازنده را درک کنیم سرخورده میشویم.  واژه ها و صحبت کردن ها درباره کار و سازمان،  راه جدید را به ما نشان میدهد.  مثلاً یکی از نشانه های نوع جدید سازمان هایی که در قرن 21  شکل گرفته اند،  تغییر محسوس زبانی است که در صحبت کردن درباره این سازمانها به کار می گیریم.  سازمانها قرن گذشته ساختار غول آسای مهندسی تلقی می شدند،  که قسمت های انسانی آنها عمدتاً قابل تعویض بود.  ما در باره ساختار و نظام آنها،  داده ها و ستاندها،  و ابزار های کنترل و اداره آنها چنان صحبت می کردیم که گویی کل آن سازمان یک کارخانه بزرگ است.  امروزه زبان صحبت درباره سازمانها تغییر کرده و دیگر مهندسی نیست بلکه سیاسی است،  و بیشتر از تکنولوژی نو و شبکه ها،  هسته ها و ائتلافها،  و نفوذ قدرت های اقتصادی و سیاسی صحبت می کنیم تا کنترل،  از رهبری با دانایی قرن 21  صحبت می کنیم تا مدیریت از بالا.  گویی ناگهان متوجه این واقعیت شده ایم که سازمانها از مردم هوشمند تشکیل شده اند،  نه فقط دسته های یدی،  یا کسانی که نقش هایی را در اداره سیستم سنتی ایفا می کنند.  اگر درباره این مسئله بیاندیشیم خواهیم دید، که نا پیوستگی تکان دهنده ای خزنده بدون آنکه متوجه شویم بر همه ما عارض شده است.  تفکر جدید درباره سازمانها خود را به اشکال گوناگون نشان می دهد،  که میتوان اینها را سازمان شبدری،  نامید،  که هر سازمان بنا بر دانش و توانایی کار خودش را می کند و تما ماً در یک پیوستگی و ارتباط با هم هستند،  و زنجیر وار امور و تولید را اداره میکنند.  نا پیوستگی کار،  سرانجام بر کاری که انجام می دهیم تاثیر خواهد گذاشت،  چنانچه در یادگیری و تغییر جدی باشیم،  به جدال با این نا پیوستگی ها نمی پردازیم،  بلکه از آنها استفاده می کنیم.  برای آنکه همه چیز منسجم و یکپارچه باشد،  باید از شبکه های کامپیوتری و الکترونیکی و دیگر تکنولوژی های اطلاعاتی بهره گرفت،  و به تشکیلات دولتی برای حرکت به قرن 21  و سنت گریزی فشار آورد. 
      در قرن سنت گریزی دیگران نباید برای ما تصمیم بگیرند،  ما باید تصمیم بگیرم می خواهیم در کجای جامعه و کار و شغل باشیم،  باید با هوش و تخصص خود کار مان را بسازیم.  مطالعات عمیق در تحلیل ها،  استراتژی و تاکتیک جهت پیشبرد کار و شغل لازم است،  بدین منظور وبسایت ارگ انوش راوید کمک بزرگی می تواند باشد.  مثلاً در مورد کشاورزی،  ایران در قرن گذشته هنوز در موج اول سرگردان بود،  و در سی سال پیش دو/ سوم جمعیت ایران را کشاورزان تشکیل میدادند،  امروز هر چند هنوز با شیوه موج اول است ولی یک/ پنجم جمعیت ایران را کشاورز تشکیل میدهد.  این تغییرات و کاهش نیروی کار کشاورزی دلیلی بر کاهش تولید نبوده،  بلکه تولید هم افزایش یافته است.  بخشی از این نیروی خارج شده از روستا بسمت صنایع آمده،  و صنایع انبوه هم به همین شکل کاهش نیرو داشته ولی در نهایت افزایش سازمان های کوچک در قرن 21 را داشته ایم.  سالی  55 هزار شرکت جدید در این چند سال اول قرن ثبت داشته ایم.  درک این تغییرات ناپیوسته و حرکت به موج سوم بسیار مهم می باشد،  در صورتیکه در جایی دولت توانایی هماهنگی را نداشته وظیفه ماست که بگوییم و مطرح نماییم.  
       حقیقت این است که جمعیت و نیروی کار ایران بشدت در حال گسترش است،  ولی نیروی کار و اشتغال توده ای در حال کاهش می باشد.  در واقع هر روز نیازمند ایجاد سه تا چهار هزار شغل جدید هستیم، که در شرایط فعلی نیروی کار،  می باید اکثراً کار فکری باشد.  با وجود دگرگونی جهانی در تولید مکانیزه و چرخش اشتغال از کار یدی به بخش خدمات و مشاغل فکری،  که این می تواند برای اقتصاد هایی که هنوز در موج دوم هستند زیان بار باشد،  البته در این زمان،  متفکران ایرانی می توانند تجربه ای نو را برای تزریق درک تغییرات ناپیوسته به تشکیلات دولتی،  بنا به ذوق و سلیقه خود بدست آورند.  همچنین با استفاده از تکنولوژی جدید،  ارتباطات بسیاری از کارها و خدمات زمان و مکان ندارند،  و به راحتی در همه جا در دسترس می باشند.  این مسئله مهمی است که دولت باید در نظر داشته باشد،  وظیفه انسان قرن 21  است که این شرایط را با هر زحمتی که شده،  و با ابتکار خود به ادارات تحمیل کند.  هم اکنون بسیاری از کارها به پیمانکاران سپرده شده،  ولی سیستم کنترل بر کار آنها هنوز موج دومی است،  نه موج سومی،  که متعاقباً عدم کیفیت و نظارت عمومی را دارد.  و همچنین باعث گردیده کارگران امنیت شغل دائم نداشته باشند،  اما مدیران هسته اصلی سازمانها با استفاده از امکانات بدست آمده،  شغلشان دائمی است.  تا قبل از اولین انقلاب بورژوازی خاورمیانه یعنی انقلاب مشرو طیت،  هیج ایرانی قادر به تجسم اقتصاد صنعتی نبود و تنها فعالیت مولد را،  کشاورزی می دانستند.    
      سرعت حرکت ایران از موج اول به دوم بسیار سریع بود، و همچنین از حدود ده سال پیش،  چرخش از کار یدی موج دومی به کار خدماتی و فعالیت فوق نمادین موج سومی،  فراگیر و پرهیجان و تعویض ناپذیر شده است.  بازتاب جهانی گذار بزرگ، در این واقعیت حیرت آور متجلی گردیده که صادرات جهانی خدمات و مالکیت فکری یا فروش تکنولوژی،  هم اکنون با مجموع صادرات الکترونیک و یا اتوموبیل و یا صادرات مواد غذائی برابری میکند.  آینده نگران از دو دهه قبل این چرخش عظیم را پیش بینی می کردند.  اما چون هشدار های اولیه با بی اعتنایی مواجه گردید،  این گذار به طرز غیر ضروری سخت و پر تب و تاب شد.  صنایع کهنه زنگار گرفته خیلی دیر به فکر استفاده از کامپیوتر و  سیستم های اطلاعاتی الکترونیکی و تکنولوژی قرن 21  افتادند،  و نیز در باز سازی خود کندی به خرج دادند،  متوجه شدند در کام رقابتی فرو رفته اند که هر دم شتاب بیشتری می گیرد،  و در نتیجه موج اخراج دست جمعی و ورشکستگی و تلاطمات دیگر اقتصادی آنان و جامعه را فرا گرفت.   بسیاری از آنها گرفتاری های خود را ناشی از رقابت خارجی و نرخ های بالا یا پایین بهره و نظارت بیش از حد دولت و هزاران عامل دیگر دانسته اند،  یقیناً برخی از این عوامل نقشی داشتند.  اما اغلب شرکت های دود کشی قدرتمند،  از قبیل نساجی و فولاد و اتومبیل سازی و کشت و صنعت نیشکر،  که اینها مدتها اقتصاد را تحت سلطه داشتند،  بخاطر تکبر و خود بینی هایشان و عدم توانایی در هماهنگ سازی با اقتصاد جهانی یا ضرر دادند و یا صدمه دیدند،  که در نهایت بخش هایی از آنها به شکل سازمان های شبدری قرن 21  قرار گرفتند،  و بعضی دیگر مجبور می شوند تنگ نظری و نزدیک بینی مدیریتها را کنار گذاشته و به جمع شرکت های امروزی بپیوندند.  کارخانه های قدیمی موج دومی در ایران اساساً مونتاژ بودند و به نیرو هایی کم مهارت احتیاج داشتند،  ولی به عکس عملیات موج سومی به مهارتهایی متنوع و دائم در حال تکامل و به روز نیازمند است،  یعنی کارگران،  کمتر و کمتر می توانند جای یکدیگر را بگیرند،  این امر مسئله بیکاری را وارونه می کند.  در واقع نیروی کار انعطاف پذیر،  یا کارگران پاره وقت و موقتی  ایجاد گردیده که دور هسته اصلی سازمانها را تشکیل می دهند،  و رشد یابنده ترین بخش عرضه اشتغال قرن 21   را تشکیل میدهند.  این رشد و اشتغال بیشتر در بخش خدمات خواهد بود و همچنین صنایع نمی توانند محصولات خود را مانند قرن 20  انبار کنند،  زیرا از روز بودن خارج می شود،  و همواره سعی خواهند کرد خدمات و تولیدات خود را متناسب با نیاز مشتریان و رقابت بین المللی هماهنگ کنند.
   چند پرسش از عموم:
  شما علاقمند هستید،  کدام نوع کار داشته باشید،  یدی یا فکری؟
  شما چگونه نیروی کاری میتوانید باشید؟
  در چنین شرایطی،  آیا ما می توانیم در امواج قبلی بمانیم؟
  دوست دارید فرهنگ سازمانی که در آن کار میکنید چگونه باشد؟
  آیا شما تاکنون میز گرد مدیریتی از راه دور به شیوه قرن 21  داشته اید؟
  شما می خواهید چه نوع سازمان پیمانکاری داشته باشید؟
  آیا شما می توانید پرسش های دیگری درباره شغل و کار و آینده از خود بکنید و پاسخ دهید؟
 
درس آینده سازی در آموزشگاه ها
      پایان قرن 20 و آغاز قرن دیگر،  مقطعی با اهمیت زیاد است،  بازنگری در قرن قبلی و سعی در تحلیل تاریخ پیچیده آن،  کار جالبی تلقی خواهد شد.   وظیفه دشوار تر این است،  که توجه خود را از آنچه تاکنون روی داده،  بسوی آنچه ممکن است در آینده اتفاق بیفتد معطوف نماییم،  بخشی از آنرا در قرن سنت گریزی نوشته ام.  یاد کرد این نکته ضروری است،  که ما برای بازنگری گذشته آمادگی نسبتاً خوبی داریم،  اما برای وظیفه دوم،  که پرداختن به آینده باشد،  چندان مهیا نیستیم.
      گویا ترین گواه،  بر ضرورت آموزش آینده ها می باشد،  آینده ای که قطعی آن از اسرار غیب است،  و در دیدگاه ها آینده ها می شود،  یعنی کدام و چه آینده ای،  چند نوع تعریف از اتفاق های آینده.  آینده ها،  پژوهش های روز افزون بین الملی دانشمندان،  پیرامون نگرش جوانان نسبت به آینده است.  تمامی این پژوهشها موکداً حاکیست،  جوانان در پذیرش آینده،  عموماً با نگرانی و تردید به آن می نگرند،  که چه تجربه دشواری در پیش دارند.  جوانان از پی آمد های تغییر و تحول،  منجمله از خطرات جنگ، نوآوری های فن آوری، و تخریب محیط زیست می هراسند.  اظهارات آنها درباره آینده جهان،  بیان گر آن است که آنها،  با آینده دنیایی که همیشه از آن تلقی منفی دارند،  احساس بیگانگی می کنند.  این احساس بیگانگی،  بخوبی در تصویر پردازی های جوانان مشهود است،  در مصاحبه با جوانان نیز می توان علایم این احساس را بروشنی مشاهده کرد.  اتو ماسیون روز افزون کامپیوترها، روباتها، تسلیحات هسته ای، و کنترل آینده توسط دانشمندان،  تصویر هایی است که مکرراً در مصاحبه های جوانان ترسیم می شود.  یکی از جوانان می گوید من سیاره ای می بینم که بر اساس فناوری و علم بنا شده،  و روباتها و ماشینها جانشین انسان می شوند،  زندگی ماشینی می شود…،  ماشین های کامپیوتری بر همه چیز مسلط خواهند شد…،  محیط زیست عمدتاً نابود شده،  و نسل بسیاری از حیوانات منقرض خواهد شد…،  جنگ های زیادی پدیده ای شایع و عمومی خواهد شد…،  آن چه می بینیم شبیه یکی از فیلم های علمی ـ تخیلی است.
      این گونه توصیف های منفی گرایانه عمدتاً از تصویری متداول، کلیشه ای، علمی و تخیلی از آینده الهام می گیرد.  تصویری از آینده که بوسیله جوانان ساخته می شود،  نشان دهنده دنیای غریبی است،  که در پرتو ارزش های فرهنگی رایج،  برای آنان شکل گرفته است.  معمولاً جوانان با تکیه بر جنبه های فناورانه و عجیب و غریب،  آینده خود را با پنداشت اینکه،  آینده چطور می تواند باشد،  دور نگه می دارند.  یک جوان گفته است،  من نگران این هستم که جهان در قرن 21 بیشتر شبیه به داستان علمی ـ تخیلی یک کتاب فکاهی باشد.  چنانچه از حالا به فکر نباشیم،  و اندیشه های پیش گیرانه را طرح نکرده و بکار نگیریم،  زمین ما به یک زباله دانی بزرگ تبدیل خواهد شد.  گناه پیدایش چنین الگو های پنداشتی در میان جوانان را،  نباید تنها بحساب ساز و کار های فرهنگ عمومی،  و رسانه های گروهی گذاشت،  زیرا اینگونه پندارها،  آن خلاء شناختی را پر می کند.  جوانان در غیاب نظام فلسفی و روش شناسی مناسبی،  که به اتکای آن بتوانند جایگاه خود را در آینده بفهمند،  به تصورات ضد آرمان شهری می گرایند.  بنابر این آنچه بیش از همه ضرورت دارد،  وجود چهار چوب با نظامی جایگزین،  برای شناخت آینده و هم اندیشی،  برای ایجاد گسترده این نظام است.  شکی نیست که آموزش بعنوان وسیله تبادل نظر،  در این راستا می تواند بالقوه اثر بخش باشد.  بعنوان مثال آموزش در ایران،  بزرگترین صنعت ملی است،  که بیش از 20 میلیون دانش آموز را تحت پوشش قرار داده است.  از این رو آموزش را باید وسیله اساسی و چشم گیر برای انتقال نگرشها،  و رفتار های اجتماعی و فرهنگی دانست،  بعلاوه آموزش پیش دبستانی تا بیرستان،  ضرورتاً باید آینده مدار باشد.  زیرا کارکرد آن در واقع تجهیز دانش آموزان،  به دانش و مهارت های لازم برای مشارکت موثر در جامعه،  چه در در زمان حال و چه آینده است.  دانش آموز بخش بزرگی از وقت خود را به آموزش می گذراند،  و نگرشها رفتارها و توانایی های آنها،  در پرداختن به مقوله های مرتبط با آینده،  مستقیماً متأثر از تجربه های یادگیری آنها است،  که از طریق متون آموزشی فرا می گیرند.
نظام آموزشی و آینده پژوهی
      نظام آموزشی تاکنون در به چالش کشیدن موضوعات و مسائل آینده،  در برنامه های آموزشی پیش دبستانی تا دبیرستان پاسخ مناسبی را نداده است.  این مسئله تا حدی از آنجا ناشی می شود،  که اکثر آموزگاران آگاهی و شناخت چندانی،  از روشها و جهت گیری های فلسفی مطالعات آینده پژوهی ندارند.  پی آمد چنین خلایی در بنیان معرفتی آموزش این خواهد بود،  که اکثر آموزگاران فاقد معیار های اساس هستند،  که برای تحلیل استباط خود از رابطه آموزش و آینده،  برای تبدیل مسائل آینده،  به تجربه های علمی یاد گیری،  ضرورتاً به آن نیاز دارند.  آینده پژوهان برای بهیود این وضعیت،  باید همچنان بر مسئولیت دراز مدت خود،  یعنی اطلاع رسانی پیرامون اسلوب آینده پژوهی،  در زمینه های آموزشی پافشاری نمایند.  اگر چه هنوز در مبانی معرفتی آموزش آینده پژوهی،  کاستی هایی وجود دارد،  اما انصافاً این اتفاق هم وارد است،  که نظام های آموزشی به اندازه کافی،  به رسالت خود یعنی تجهیز دانش آموزان،  به دانش و مهارت های لازم برای مشارکت موثر،  در جامعه امروز و آینده نپرداخته اند.  در برنامه های آموزشی عموماً آینده بر اساس سه دسته گزاره،  مورد توجه قرار می گیرد:
   1  ــ  اشاره های جزئی به آینده،  که تنها جنبه لفظی و شفاهی دارند.
   2 ــ  گزارش های آموزشی که آینده را ضمنی و تلویحی،  و نه صریح و مستقیم معرفی می کنند.
   3 ــ  آینده های مسلم و نسخه های از پیش تعیین شده،  که بعنوان مبنای تصمیمی گیری،  به خورد دانش آموزان داده می شوند.
   هشدار:  نظام های آموزشی که از چهار چوب های کهنه و قدیمی فراتر نمی روند،  و بر الگو برداری از تلقی های منسوخ و قدیمی اصرار می ورزند،  منشأ افت و انهدام اجتماعی خواهد بود،  نه راه گشا برای آینده نوین،  مانند در اینجا.
      نظریه پردازان منتقد بر اهمیت نقش موسسه های آموزشی،  در انتقال فرهنگ اجتماعی مسلط تأکید می کنند،  بنابر این بایسته است،  برنامه های آموزشی که تلقی جوانان از آینده را شکل می دهند،  هم سنگ تلویزیون و سایر رسانه های گروهی بحساب آیند.  هر گونه اشکال و نقص در رویکرد برنامه های آموزشی،  به آینده تأثیر منفی و ماندگار بر ذهن جوانان،  درباره آینده خواهد گذاشت.  تصویری از این نگرانی را در انتقاد های مطرح،  در گزارش پژوهشی پیرامون آموزش اجتماعی می توان مشاهده نمود.  بررسی چگونگی معرفی آینده،  در کتاب های درسی دانش آموزان،  تصویر تیره و تار از آینده معرفی می کند.  با بزرگ نمایی مشکلات اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی آینده،  توانمندی های نسل های آینده را برای مشارکت فعال و خلاق،  در حل آن به حاشیه می راند.  به این ترتیب این کتابها با ارایه تصویر های ضد آرمان شهری از آینده،  مشکل نگرش جوانان نسبت به آینده را،  که پیش از این مطرح شد،  تداوم بخشیده و به کاهش آن کمکی نمی کند.
      آینده پژوهی ابزاری است که دانش آموزان می توانند،  بکمک آن امیدها و نگرانی های خود را نسبت به بسیاری از موضوعات سنتی،  که برنامه های درسی مدارس را تشکیل می دهند،  با انعطاف پذیری بیش تری بررسی نمایند.  شکی نیست که گنجاندن مولفه های آینده محور،  در برنامه های آموزشی بسیار ضروری است.  مطالعه تلقی جوانان از آینده،  اهمیت داشتند دید مثبت به آینده،  و نقاط ضعف نظام آموزشی فعلی در سطح کلان آن،  این نتیجه گیری را روشن تر می کند.  اما براستی چگونه باید به اینگونه مسائل پرداخت؟  اهداف چنین برنامه آموزشی چه باید باشد؟  و چگونه باید این اهداف را بیان و تدوین کرد؟  پاسخ به این پرسشها در گرو بررسی اصول آینده پژوهی بکار رفته در کتاب های درسی می باشد.  واقعیت این است که آینده پژوهی در حوزه آموزش،  هنوز قلمرویی ناشناخته در حال تکامل،  و نسبتاً بدون تحقیق باقی مانده است.  از این رو بررسی اصول آینده پژوهی در امر آموزش،  کمتر بچشم می خورد،  این مطلب بویژه درباره اقدامات آینده محور،  خارج از محیط های رسمی آموزشی،  یعنی سازمان های غیر دولتی، کنفرانسها، سمپوزیمها، دوره های آموزشی ویژه و کارگاه های آینده پژوهی صادق است.
چگونگی آموزش آینده ها
      برنامه آموزشی ابزار اساسی و مهمی است،  که اهداف آموزش آینده را به دانش آموزان منتقل می کند،  و به آنها می شناساند،  از این رو است که مفهوم نوسازی برنامه آموزشی،  بخوبی نشانگر اهدف معلمان آینده است.  معلمان آینده برنامه آموزشی یکپارچه می خواهند،  که از نظام سنتی گسسته،  و از رشته گرایی فراتر رفته،  و رویکردی گسترده تر و میان رشته ای در پیش گیرد.  به اعتقادی این گونه برنامه آموزشی،  بر پیوند جنبه های مختلف برنامه تأکید ورزیده،  و سلسله پیچیده عواملی،  که بر هر یک از مولفه های برنامه اثر می گذارد را معرفی می کند.  در این مدل نوین آموزشی،  استراتژی های تدریس و یادگیری باز و نامحدود،  به مقابله با انضباط سنتی آموزشی بر می خیزد.  انضباطی که دیدگاه های دور از هم یا مخالف را حذف می کند،  و بنابر این مدعی داشتن معنی تک واحدی است.  برنامه آموزشی آینده محور،  بجای آموختن واقعیات،  بر فرایند یادگیری یعنی چگونه یاد بگیریم تأکید می کند،  و توسعه مهارتها و تلقی های متغییر درباره آینده را،  مهم تر از کسب دانش مطلق می داند.
      برنامه آموزشی باز  نامحدود،  دانش آموزان را بخوبی برای بزرگسالان آماده می کند،  زیرا پویایی جامعه امروزی و عدم قطعیتی را،  که راجع به آینده وجود دارد،  بطور دقیقتر منعکس می سازد.  همچنین انعطاف پذیری و حساسیت بیش تری،  در قبال فرآیند های مستمر یادگیری از خود نشان می هد.  برنامه آموزشی آینده گرا راه های بسیاری برای ارضای نیازها و علایق متفاوت دانش آموزان فراهم آورده،  و حاوی روش های گوناگون آموزش و گزینه های مختلف اهداف آموزشی است.  اصل انعطاف پذیری،  دانش آموز را نسبت به اهمیت نقشی که در شکل دادن به برنامه آموزشی دارد،  آگاه می سازد.  برنامه انعطاف پذیر به دانش آموز می فهماند،  که یادگیری چیزی فراتر از همکاری صرف بین او و معلم است،  و به این ترتیب تشویق می شود،  خود ابتکار عمل را در دست گرفته،  و در تنظیم دستور کار برنامه آموزشی از معلمش پیشی بگیرد.  یکی از مزایای این رویکرد نو،  شخصی سازی برنامه آموزشی در نگاه دانش آموز است.
      دانش آموزی که احساس کند،  به برنامه آموزشی خود تسلط و کنترل دارد،  یکی از کلیدی ترین اصول آینده پژوهی را،  بهتر از دیگران درک خواهد کرد.  اصلی که می گوید افراد باید با توسعه مهارت های خود،  به جای برخورد های انفعالی و از سر ضعف،  سرنوشت خود را فعالانه تحت کنترل خویش درآورند.  معلمان آینده استدلال می کنند این تأکید نشان دهنده آن است،  که تا چه حد اهداف آموزش آینده ها،  با اصول محوری رویکرد های سنتی آموزش هماهنگ است.  برنامه آموزشی آینده محور،  و برنامه آموزشی سنتی هدف مشترکی دارند،  و آن فراهم آوردن ابزار هایی برای دانش آموزان است،  که از طریق آنها در زندگی حال و آینده خود،  دست به انتخاب و مشارکت فعال بزنند.  اما وجه تمایز اصلی آنها در این است،  که برنامه آموزشی آینده محور از لفاظی ها و پر گویی هایی،  که ویژه برنامه های سنتی است،  پا را فراتر گذاشته،  مستقیماً و به شکلی نظام مند،  به این هدف می پردازد.
      تا این جا با تأکید شدید آموزش آینده محور،  بر توسعه خود شناسی عمیق بخوبی آشنا شدیم،  در واقع تلقی فعالانه و مشارکتی از آموزش خود شناسی را،  در خط مقدم تغییر قرار می دهد.  ایجاد و پرورش خود شناسی،  در آموزش قرن حاضر اهمیت ویژه ای دارد.   خود شناسی برای افرادی که می خواهند،  در دنیای متغییر و پویای امروزی موفقیت آمیز عمل کنند،  تکیه گاهی درونی محسوب می شود.  همچنین در ایجاد و رشد حس خود انگیختگی،  به دانش آموزان کمک می کند،  به گونه ای احساس مسئولیت نمایند،  و خود را در زندگی بجلو سوق دهند.  دانش آموزان با ترکیب انعطاف پذیری،  و خود انگیختگی در برنامه های آموزشی آینده محور،  دید وسیع تری یافته،  و برای مقابله با تنگ نظریها و کوته بینی های تحمیل شده،  از سوی جامعه مفاهیم و نقش های جدیدی می آفرینند.  برنامه آموزشی آینده محور،  توسعه توانایی های دانش آموزان را در نوسازی تفکرات خود آسانتر می کند،  که این خود مستلزم ارزیابی مجدد و مستمر،  و در صورت لزوم اصلاح برداشتها،  از مفاهیم در حال تغییر است.  این گونه دانش آموزان،  چالش زندگی در تضادها ابهامها و گزینه های مختلف را،  با آغوش باز پذیرفته و از آن لذت می برند،  و دیگر بدنبال  معنایی ساده و بسته از زندگی،  که تنها با انکار و رد گوناگونی تجربه ها حاصل می شود،  نخواهند رفت.
      از این تحلیل نباید نتیجه گرفت،  که معلمان آینده ها،  نگرشی کاملاً نسبی از آموزش دارند،  در بعضی از نوشته ها گاهی به شرایط پست مدرنیسم اشاره ای می شود.  البته معلمان آینده ها نیر مانند مفسران پست مدرنیست،  درباره مبانی شناخت در ایدوئولوژی و روابط قدرت،  از خود حساسیت نشان می هند.  اما اکثریت قریب به اتفاق آنها،  حاضر نیستند برنامه های آموزشی خود را،  بر مبنای نقد های ضد بشری تئوری های فرا ساختاری تدوین نمایند.  در عوض ویژگی آموزش آینده ها،  جهت گیری قوی اخلاقی و فلسفی آن است،  که می خواهد این حس را بتدریج در دانش آموزان القا کند،  که جایگاه آنها در شبکه جهانی روابط اجتماعی و اکولوژیک کجاست.  این جهت گیری فلسفی با هدف آینده پژوهی،  که خواستار تسهیل شناخت دانش آموزان درباره پیوند آنها با عالم خارج،  یعنی فرهنگ جامعه و محیط می باشد سازگاری دارد.  نتیجه دید جهانی و کل نگر این است،  که صفاتی چون تساهل، مدارا، همدلی، تکثیرگرایی، عدالت خواهی و تساوی حقوق را،  در دانش آموزان تقویت می کند.  تأکید بر این که دغده های دانش آموزان باید از مشکلات شخصی آنها فراتر رود،  عموماً به پیوند بین آموزش آینده ها و آگاهی زیست محیطی و زمین ما منجر می شود.
      معلمان آینده نیز گاهی مستقیماً به سنت های آرمان گرایانه،  که بعضی از بینش های اساسی از آنها نشأت می گیرد،  اشاره می کند.  اما اکثر معلمان آینده ها آرمان گرایی خود را،  با تأکید بر نقد مداوم و زیر سئوال بردن حقایق مسلم،  و مفروض جامعه تعدیل می نمایند.  توانایی زیرو رو کردن هنجارها و سنت های پذیرفته شده،  یکی از استراتژی های کلیدی آموزش آینده محور بشمار می رود.  چنین کاری به نابودی چهار چوب های معنایی منجر نمی شود،   بلکه کیفیت معنایی را که دانش آموزان از برنامه های آموزشی بدست می آورند،  افزایش می دهد،  زیرا آنها را ترغیب می کند،  گسترده وسیع تری از گزینه های حال و آینده را بشناسند.  مطالعات مربوط به آموزش آینده ها،  توسعه مهارت های فکری از قبیل:  انعطاف پذیری، کنجکاوی، خلاقیت، تخیل و توانایی مواجهه با حوادث غیر مترقبه، تعارضها، ناسازگاریها و تردیدها را بسیار جدی می گیرند.  این خود حاکی از وجود طرز فکری منتقد،  در پس چنین مطالعاتی است،  بازنگری و تغییر شکل معانی و مفروضات از طریق تفکر انتقادی،  به دانش آموزان کمک می کند،  خودشان را آفرینندگان تغییر و نه دریافت کنندگان بی اراده و منفعل آینده بحساب آورند،  و به جای چنگ زدن به آرمانی واحد و ثابت، تأمل در گزینه های مختلف آینده را برگزینند.  افردی که خود را عامل تغییر در گود تاریخ می دانند،  و نه تماشگر کنار آن،  مورد اعتمادند و می توانند،  درباره برداشتها و تصویر های ارزشمند برای زندگی آینده اظهار نظر کنند.
      یکی از راه های ایجاد این فرایند،  تشویق افراد به افزایش آگاهی خود،  درباره چگونگی برخورد با مسایل گوناگون است،  منجمله دروغ های تاریخی.  خطوط زمانی و چرخ های آینده نیز،  بعنوان ابزاری برای ترسیم مفاهیم و کشف گزینه های آینده،  بکار گرفته شده است.  به این ترتیب آموزش آینده ها با فهم فرایند های تغییر و توسعه توانایی های افراد،  برای کنترل و هدایت آینده خود،  ارتباط کاملی دارد.  این نوع آموزش تک تک افراد را تشویق به نهراسیدن از تغییر می کند،  و به آنها می قبولاند که می توانند،  مستقیماً با رویدادها رو برو شده،  و برآنها اثر بگذارند.  بطور خلاصه بگویم،  آموزش آینده ها به افراد این توانایی را می بخشد،  که عامل دگرگونی باشند،  نه اینکه آن را پذیرفته و تحمیل نمایند.  درضمن بر ارتباط افراد با جهان خارج تأکید کرده،  و به آنها می فهماند که ما انسانها تا چه میزان،  در مسئولیت مشترک شکل دادن به آینده به یکدیگر پیوند خورده ایم.  ارتباط توسعه این مهارتها با زمان حال،  باید هر چه زودتر بر همه روشن و آشکار شود،  کسب مهارت های مذکور منجر به توسعه انسانی،  در عمیق ترین و فراگیر ترین سطح آن می شود،  چرا که علاوه بر ایجاد خودشناسی مثبت،  و احساس تعلق بجهان خارج،  در تضاد آشکار با طرز فکر کنونی جوانان است.
      آموزش آینده ها فاقد شبکه های رسمی کشوری است،  که این بر خلاف استراتژی ملی و مردمی ایران است،  این لیست و زیر مجموعه های آن می شوند:  موسسات آموزشی دولتی و غیر دولتی،  سازمان های غیر دولتی آینده پژوهی که اقدامات را ارزیابی و از تحقیقات یکدیگر استفاده کنند.  با این وجود بوضوح می بینیم، که آموزش آینده ها ساختارها، ابزارها و روش شناسی هایی در اختیار ما می گذارد،  تا تحولات اجتماعی را بگونه ای تسهیل کنیم،  که افراد به کنترل مجدد بر زندگی آینده خود تشویق شوند.  چنین آموزشی می تواند هدف جدیدی را به ما ارائه کند،  و به این ترتیب جان تازه ای به نظام های آموزشی کنونی می بخشد.  در عین حال معلمان را منطق ایرانی نزدیک می کند،  و آنها را قادر می سازد،  که منشور خود را بطور جدیدتر و نظام مند پیاده کنند،  منشوری که آنها را موظف می کند،  برای زندگی آینده بشر مبانی پایه های مستحکمی بیابند. ادامه دارد و بازنویسی می شود،  جهت دریافت منابع به اینجا بروید.
آینده بینی و آینده پژو هی
 
تمدن آینده جهان
      پیشرفت بشر در این است که هر چه زود تر دانش را گسترده نماید،  و آنرا از احتکار و خرید و فروش خارج نماید،  تا سریع بتواند از بحران های اقتصادی و اجتماعی و انقراضی خلاص شود،  این وظیفه روشنفکران است که جامعه را آگاه نمایند.  همانگونه که در جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران نوشته ام،  تاکنون تمدن ها را بر اساس نوع ساختار تاریخی اجتماعی تعیین می کردند،  ولی از این قرن و حداقل در نیم قرن آینده تمدن ها را بر پایه تولید و مصرف انرژی طبقه بندی می کنند.
   اول ــ  تمدن هایی که انرژی های خود را در کنترل دارند،  و آنرا از سیارات و آب و هوا می گیرند،
   دوم ــ  تمدن هایی که بر انرژی خود کنترل دارند،  و آنرا از منابع فسیلی می گیرند،
   سوم ــ  تمدن هایی که بر تولید و مصرف انرژی خود کنترل ندارند.
      همچنین یکی از مسائل مهم برای آینده این است،  که جهان مصرف انرژی خود را از فسیل های سوخته قطع کند،  این بدان معنا نیست که حفظ و یا صرفه جویی در انرژی نماید،  که کار خطرناکی است.  بلکه در نظر داشته باشد که آینده تولید انرژی متفاوت گردد،  الزاماً برای مبارزه با انقراض زود هنگام به سمت تولید انرژی های نوین خواهد رفت.  بنا بر این علومی مانند هم جوشی هسته ای و مهار پلاسمای جوشان پایه کار تولید انرژی قرار می گیرند،  و در مصرف انرژی از علم نانو استفاده خواهد شد.  با نانو تکنو لوژی می تواند طبیعت را خلق کرد و چیزهای جدید پدید آورد،  مثلاً صفحات سیلیکونی خورشیدی از نانو ساخته می شود،  که بسیار کوچک سبک و کار آمد است،  و لامپ های ریز کم وات پر نور با این تکنیک تولید می شود.
      افق های دانش در قبایل بدوی کم و در حدود همان قبیله بود،  بعد وسعت دید علمی در شهری چند ده هزار نفری قرار گرفت،  و اندکی دیگر یک امپراطوری حداکثر دید شد.  اما امروزه می دانیم دور نمای دانش بسیار گسترده است،  و درک آن باعث می شود بیم و نگرانی بابت آینده از بین برود.  در مقابل و آینده نگری سه انقلاب بزرگ داریم که انسان می تواند آینده و زمین را در کنترل گیرد،  انقلاب کوانتوم، انقلاب کامپیوتر، انقلاب بیوتکنولوژی.  هر سه دانش در حال شتاب گیری بیشتر و بیشتر هستند،  و فن آوری هایی در اختیار بشر می گذارند،  که همیشه آرزوی آن برای بشر بوده است.  با نظری به آهنگ رشد علوم،  پیشرفت های این فن آوری ها تا حدود 25 سال دیگر چند هزار برابر می شود.  در اینجا چند مثال می زنم،  یکی،  ژنوم انسان که با پرتو لیزر صدها ژن خوانده می شود،  و با کامپیوتر پردازش می شود.  دیگر،  تولید و مصرف انرژی کنترل خواهد شد و بدین ترتیب زندگی و حیاط  به کنترل گرفته می شود.  مثال سوم،  انتقال موجودات از یک مکان به یک مکان دیگر امکان پذیر می شود،  هم اکنون ذرات منفرد نور،  پوتن را توانسته اند به 600 متر در آنطرف دانوب بفرستند.
    قرنها دانشمندان ایران بزرگ در فکر و کار این بودند،  که مس و آهن را به طلا تبدیل کنند،  آزمایش های بسیاری انجام می دادند،  هر چند که در کارشان موفق نبودند،  اما باعث تحقیقات وسیع و کشف های مختلف و پیشبرد علوم بویژه شیمی گردیدند.  کار های آنها نتیجه فلز طلا نداد،  اما اینگونه که پیداست بزودی با علم مهندسی کوانتوم قادر خواهند بود با دست کاری اتمی هر عنصری را به عنصر دیگری تبدیل کنند.  بزودی ماشین های فوق هوشمند بکار گرفته می شوند،  که می ‌توانند در تمامی فعالیت های هوشمندانه از انسان باهوش پیشی بگیرد.  طراحی این گونه ماشین ها یکی از همین فعالیت های هوشمندانه است،  پس ماشین فوق هوشمند حتی می ‌تواند ماشین های بهتری طراحی کند.  بنابر این محققاً یک انفجار هوش بوقوع خواهد پیوست،  و هوش انسان بسیار عقب خواهد ماند،  زیرا پردازش مغز انسان بسیار کند تر خواهد بود.  سیستم فوق هوشمند آخرین اختراعی خواهد بود،  که دید آینده نگری ما فعلاً می گوید،  انسان نیاز به ساخت آن دارد.  وحدت تکنولوژی در نیمه اول قرن 21 وسایل و تجهیزاتی در اختیار انسان می گذارد،  که امکان ساخت ابر هوشیاری فراهم می شود،  هوش فقط هوش است،  اما ابر هوشیاری همه خرد را در بر می گیرد.
درک تحولات خارق العاده
      قرن 21 شروع انقلابی در تولید دانش و ثروت است،  که متعاقب آن واژگونی و دگرگونی جوامع را در پی دارد.  برای درک تحولات خارق العاده که از این پس رخ خواهد داد،  و همچنین برای پیش بینی تحولات بمراتب شگفت انگیز تری که در پیش داریم،  لازم است ویژگی های مهم اقتصاد نوین موج های نو و سیاسی این قرن را از نظر بگذرانیم.   با چرخش به سمت تکنولوژی های انعطاف پذیر هوشمند،  تنوع و گوناگونی را اشاعه می دهد،  بدین جهت مصرف کننده را در انتخاب چیزهای مورد نیاز با دامنه ای وسیع روبرو می کند.  خود این بترتیب تبلیغات گسترده می طلبد،  که سر نخ آن دست سیاسیون قرار دارد،  و این سیاسیها را سرمایه ها انتخاب می کنند.  بازار تولید و مصرف در انبوهی از انواع کالاها سر درگم است،  کالا هایی که در نقاط تعیین شده اقتصادی و با استاندارد مشخص تولید میشوند.  ولی این بازار انبوه نیز خود باید هر چه بیشتر و بیشتر به بازار های مناسب و متعادل تجزیه شود،  و در آن حال نیاز مشتریان تنوع می باید.  دسترسی به اطلاعات گسترده و بهتر به موسسات تجاری امکان می دهد،  بازار های خود را شناسایی کنند،  و در خدمت تامین نیاز های خرده بازارها قرار گیرند.
      مغازه های اجناس تخصصی،  بوتیکها، فروشگاه های بزرگ، سیستم های تلویزیونی و کامپیوتری خرید از خانه،  خرید پستی و دیگر سیستمها،  مجاری روز افزونی را ارائه می دهند،  که از طریق آنها توزیع کنندگان می توانند اجناس خود را در بازاری هر چه انبوه زدایی شده تر به مشتریان عرضه کنند.  در همین حال تبلیغات از طریق رسانه ها،  بخش های هر چه کوچکتری از بازار را هدف می گیرند،  با فعالیت گسترده تلویزیون های ماهواره ای که براحتی در دسترس می باشند،  تجربه ای شگفت انگیز به مخاطبان انبوه،  خط تایید می گذارد.  در چنین سیستم هایی فروشندگان می توانند خریداران را با دقت بیشتری هدف قرار دهند.  انبوه زدایی همزمان تولید و توزیع و ارتباطات،  اقتصاد را نیز دچار انقلاب می کند و آن را از همگونی به سمت نا همگونی بی اندازه سوق می دهد.  بسیار از کارها که در این قرن وجود دارد در قرن گذشته وجود نداشت،  امروزه بسیاری از جوانان احساس می کنند،  جامعه حق کار و دستمزد آنها را خورده.  این برای آن است که نتوانسته اند تغییرات نا پیوسته جدید و یا دانایی قرن 21 را بفهمند،  آنها نیازمند این می باشند که وبلاگ انوش راوید را مطالعه و پیگیری نمایند.  امروزه ماهیت کار نسبت به قرن گذشته دگرگون شده است،  در موج دوم کارها کم تخصص و براحتی قابل تعویض و یا جایگزینی بودند.
      آموزش و پرورش انبوه پرور قرن گذشته،  افراد را به سبک کار کارخانه ها برای کارهای یکنواخت و تکراری آماده می ساخت.  ولی در موج سوم برعکس می باشد،  و با افزایش شدید نیاز به مهارت،  کار هر چه تعویض ناپذیر می شود.  نیروی عضلانی اساساً قابل جایگزینی است،  اگر کارگری کم مهارت استعفا کند یا اخراج شود،  به سرعت می توان با هزینه ای اندک،  فرد دیگری را به جای او گماشت.  به عکس،  با بالا رفتن سطح مهارت های تخصصی مورد نیاز اقتصاد موج سومی،  یافتن شخص مناسب که مهارت های مورد نظر را داشته باشد،  دشوارتر و گران تر می شود.  در کارهای موج دومی نگهبانی که از یک اداره اخراج می شد،  مجبور بود برای کار مجدد با بسیاری از کارگران عضلانی بیکار رقابت کند،  یا در جایی سریداری کند.  اما در موج سوم مهندس کامپیوتری که سالهای عمر خود را با کامپیوتر سر کرده،  نمی تواند کار دیگری جز تخصص خودش انجام دهد،  یا یک دکتر الزاماً فاقد مهارت دیگری است.  حتی کارگر کارخانه در قرن جدید فقط قادر است با تجهیزات فنی همان کارخانه کار کند،  و جابجایی براحتی امکان ندارد.  افزایش تخصص و تغییرات سریع در مهارت های مورد نیاز،  از تعویض پذیری کار می کاهد.  افراد باید خود را با شرایط انطباق دهند و حتی از فرصتها بهره گیرند.   در چنین بازار و اقتصاد قرن 21 ما باید جایگاه خود را شناسایی کنیم،  تغییرات عظیمی که طی بیست سال گذشته در شیوه و بازار کار شده و سالهای آینده ادامه خواهد داشت را درک نماییم.
   پرسش از عموم:  آیا شما تحلیلی برای آینده دارید؟
تحلیلی برای آینده از تاریخ
     یکی از مهمترین موضوعات آینده نگری برای ادامه حیات بشر رفتن به گذشته و یافتن ریتم و آهنگ رشد و تکامل می باشد،  البته بهتر است گفته شود ریتم خرابکاری و نابودی زمین.  بشر جهان را در چند مرحله به نابودی و انقراض کشانید،  البته می توان هر کدام از مراحل را جدا بررسی کرد.  مرحله اول از پیدایش حرکت و گسترش نفوذ انسان اولیه در سراسر جهان از حدود 80 هزار سال پیش تا حدود 10 هزار سال پیش با آغاز انقلاب کشاورزی،  مرحله دوم از انقلاب کشاورزی تا انقلاب صنعتی ابتدای قرن 19،  و مرحله سوم این دو قرن و خورده اخیر.  اولین مرحله که حدود 70 هزار سال به درازا کشید،  درصد کمی از زمین نابود شد،  مرحله دوم حدود 10 هزار بود و درصد بیشتری از زمین شخم زده شد،  مرحله سوم که تا امروز باقی است درصد بالایی از گیتی و کهکشان بدست بشر در حال نابودی است.  البته این تقسیم بندی انوش راوید می باشد که در فرهنگ یادگیری قابل تجدید نظر است،  دانشمندان دانش مربوطه مراحل را شکل دیگری تعریف می کنند.  با توجه به درصد تصاعدی تخریب و نابودی زمین می توان نتیجه گرفت آینده به ناکجا آباد ختم می شود،  و جالب این است که هیچ اندیشه ای برای جلوگیری از این ریتم و آهنگ تخریب وجود ندارد.
      مرحله نخست اندکی پس از آنکه انسان   Homo sapiens در آفریقا تکامل یافت،  و حدود 100 هزار سال پیش این انسان به لحاظ آناتومیکی توانست مهاجرت به خارج از آفریقا و پراکنش در سرتاسر جهان را شروع نماید.  حدود 80  هزار سال پیش به خاورمیانه،  و سپس از حدود 60 هزار سال پیش به بقیه نقاط جهان رفت،  مشروح در پست تابستان 89 اینجا.  در اروپا رد پای انسان حدود 40 هزار سال پیش با جمجمه مرد اروپایی موزه بوخارست،  همه جانداران بزرگ شیر، گاو و بسیاری دیگر نابود شدند و برای همیشه از طبیعت اروپا رفتند.  نئاندرتال ها که از مدت ها پیش در اروپا زندگی می کردند،  کمتر از 20 هزار سال پیش و پس از رسیدن این بشر به اروپا همچنان زنده بودند،  اما پس از آن به طور ناگهانی و غیر منتظره ناپدید شدند.  به اعتقاد بسیاری از دیرین انسان شناسان قربانیان حرکت بشر بودند،  آنها از طریق نبردی تمام عیار،  یا به روشی زیرکانه تر در اثر باختن در رقابتی بوم شناختی،  که در قیاس با نبرد رودررو آثار ویرانگر کمتری در پی داشت،  از پا درآمدند،  و برای همیشه از صفحه روزگار محو شدند.  در همه جا بسیاری از گونه های بومی جانوری به ویژه گونه های بزرگ جثه تر اندکی پس از رسیدن آدم منقرض شدند.  انسان مانند کرگدنی بود که در یک فروشگاه ظروف چینی رها شده باشد،  همچنین اکوسیستم ها را با شکار بیش از اندازه گونه ها از بین برد.  حیوانات و شکارهایی که تا پیش از آن هیچ تجربه ای از رویارویی با انسان نداشتند،  براحتی کشته شدند.  همچنین بشر که موجود طبیعی هر سرزمین نبود با ویران ساختتن طبیعت،  و با انتشار میکرواورگانیسم های بیماری زا موجب نابودی و انهدام اکوسیستم ها گردید.  هر جایی که پا گذاشت سایر گونه ها منقرض شدند،  شواهد دیرینه و باستان شناسی اکوسیستم ها توسط انسان را تایید می کند.
      در استرالیا و زلاندنو حدود 40 ـ 50 هزار سال پیش انسان به آنجا رسیده،  شاهد انقراض های وسیعی بوده،  حیوانات بسیاری از گونه های بزرگ برای همیشه نابود شدند.  حدود ۱۲۵۰۰ سال پیش وقتی پا به آمریکای شمالی گذاشت خرابکاری خود را شروع کرد،  مکان هایی که حاکی از قصابی ماموت ها و ماستودون ها و انقراض بوفالوها هستند،  در سرتاسر قاره پیدا شده است.  انقراض عظیم فلور و فون دوره پلئیستوسن در حفره قیر لابرین (La Brea) با رسیدن انسان به آمریکای شمالی همزمان گردید.  در حدود ۸ هزار سال پیش کارائیب نیز شماری از گونه های بزرگش را پس از رسیدن انسان به آنجا از دست داد.  ماداگاسکار تا اندازه ای یک مورد استثنایی است،  انسان تنها ۲۰۰۰ سال پیش برای اولین بار به آنجا رسید،  ولی باز هم به خوبی با الگو های انقراض کار و تلاش کرد.  در این جا نیز فیل مرغ بزرگ، گونه ای از اسب آبی به علاوه لمورهای بزرگ اندکی پس از ورود انسان به سرعت ناپدید شدند،  جنگل های وسیعی هم نابود شدند.  در قاره های آفریقا و آسیا و اروپا که انسان نماها از گذشته های دور زندگی می کردند،  بسیاری از جانوران مقابله با انسان نما را تا حدودی می دانستند،  و از قبل سازگاری طبیعی داشتند،  به همین جهت توانستند تا مقدار زیادی از حمله انقراضی بشر امروزی جان سالم به در ببرند.  گونه هایی که در طبیعت و اکوسیستم های محلی خود هیچ گاه آدم ندیده بودند،  یا برتری به همه داشتند و شکار شدن برایشان مفهوم نداشت،  سریع از بین رفتند. 
       مرحله دوم نابودی و انقراض تقریباً از ۱۰ هزار سال پیش و پس از روی آوردن انسان به کشاورزی و دام پروری، آغاز شد.  انقلاب کشاورزی در زمان و جاهای مختلف جهان ظاهر شد،  و مروراً به همه جهان گسترش یافت،  و دگرگونی های بوم شناختی بسیار شدید و اساسی را در کل تاریخ حیات به وجود آورد.  با کشاورزی انسان دیگر مجبور نبود که برای ادامه بقایش به سایر گونه ها وابسته باشد،  و می توانست با مهارت بسیار سایر گونه ها را برای استفاده های شخصی تحت کنترل در آورد.  با کشاورزی بشر بطور کلی از طبیعت جدا شد و دیگر مجبور نبود تابع ظرفیت تحمل اکوسیستم ها باشد،  و از این رو توانست جمعیت اش را به طور بی رویه ای افزایش دهد.  در واقع انسان تنها گونه جانداری گیتی بود که طبیعت را رعا کرد،  و از زندگی اکوسیستم محلی دست کشید،  و به سادگی رو در روی آن قرار گرفت.  نمونه رویارویی با اکوسیستم ها برای توسعه کشاورزی،  تبدیل زمین به مکانی برای تولید یک یا دو محصول غذایی و نابودی سایر گونه های گیاهی بومی گردید.
      با انقلاب صنعتی و کمک ابزار و تفنگ که انبوه تولید شده بود،  کشتار سرسام آور حیوانات بیچاره و قطع درختان آغاز شد که تا امروز بشدت ادامه دارد.  از قرن 20 با استخراج نفت و آلودگی های جدید،  کره زمین و جو را دارد دگرگون می کند و تغییرات اساسی در آب و هوا پدید آورده است.  استخراج آبهای زیر زمینی تعادل سطح آبها و زمین شناسی را بهم زده و آلودگی آبهای سطحی و عمقی هم مزید بر آن بشدت ادامه دارند.  اراضی و زیر زمین، دریا و کف دریا،  جو و لایه اوزون،  آسمان و فضا،  همه چیز را آلوده کرده حتی خدا هم تصور نمی کرد این بشر ملیونها قطعه را در فضا رها کند.  با زیاده خواهی و دستکاری های ژنتیکی و در طبیعت دارد چیزهایی تولید می کند،  که معلوم نیست آخر عاقبت آن چه می شود.  با انفجار های اتمی و آزمایشات علمی نمی داند که زمین متقابلاً انعکاس دارد و پاسخ می گوید و صدماتی وارد می کند.
      امروزه گونه های جانوری اهلی شده و پرورشی با کمک انواع داروها زنده می مانند،  تولیدات کشاورزی نیز با وضع بدتری به انواع آفت کشها آلوده هستند.  هنوز هم محصولات کشاورزی مرتباً نابود می شود،  بیماری و قحطی بر زمین سایه انداخته،  اما کشاورزی توانسته تاثیر شگرفی بر اندازه جمعیت انسان بگذارد.  مصرف سوخت های فسیلی کشاورزی را گسترده نموده،  اما در نتیجه تغییرات بیشتری بر محیط زیست اعمال کرده است.  انسان همچنان به صید ماهی بی رحمانه ادامه می دهد،  ذخیره گاه بزرگ ماهیان سیاره زمین به شدت تهی شده است.  درختان را برای تهیه الوار و کاغذ بدون توجه به عواقب وخیم آن قطع می کنند،  جنگل های وسیع زمین نابود گردیده و کلاً سیستم 6 میلیارد ساله بهم ریخته شده.  مصرف بی رویه سوخت، آلودگی و فرسایش خاک در اثر کشاورزی و دامداری،  مناطق مرده ای را در ذخیره گاه های زمین به وجود آورده و هیچ فکری هم برای بازسازی نمی شود.  بی رویه سد سازی می کنند،  دریاچه ها را خشک کرده و یا آبهای آلوده و یا شور را به منابع زیر زمینی فرستاده اند، در اینجا،  بیابانها را علف زدایی کرده و شن های روان ایجاد کرده اند،  آنقدر موارد زیاد است که نمی توان بر شمرد.  چون هنوز تکامل انسان را نیافته اند،  شاید چند نفر اولی از خرابکاران حرفه ای کره دیگری بوده،  و آنها را به زمین تبعید کرده بودند.
      جمعیت یک تا 3 میلیون نفری طی ۱۰ هزار سال اکنون نزدیک 7 میلیارد نفر است،  و به طور لگاریتمی در حال افزایش است،  با بر آوردی تا سال ۲۰۲۰ به ۸ میلیارد نفر می رسد.  احتمالاً یک حد نهایی برای ظرفیت تحمل انسان بر روی زمین وجود دارد،  حدی که کشاورزی قادر به حمایت از آن باشد،  تخمین زده می شود که این رقم می تواند بین ۱۳ تا ۱۵ میلیارد نفر باشد.  رشد بیش از اندازه جمعیت گونه مهاجم انسان،  و بهره برداری بی رویه از همه چیز،  آتش انقراض را شعله ورتر ساخته است.  انفجار جمعیت به ویژه در سال های انقلاب پسا صنعتی طی دو قرن گذشته و نیز توزیع و مصرف نابرابر ثروت های زمین دلیل واقعی انقراض اصلی شده است.  در نتیجه این ها یک چرخه خطرناک به وجود آورده است،  همچنین تکنیک های کارآمدتر مانند مهندسی ژنتیک به یاری رشد جمعیت آمده و بر میزان آدمها افزوده تر می شود.   
      اکنون اکوسیستم های جهان غرق در آشوب و اغتشاش شده است،  هیچ جا از حضور انسان در امان نمانده است،  و انسانها برنامه دارند که تمام منظومه شمسی را در طول قرن 21 به سرنوشت زمین دچار کنند.  تلویحاً می گویند زمین دیگر قادر به تحمل روند رو به رشد انسان را ندارد،  و به حد نهایی ظرفیت تحمل خود نزدیک شده است.  بورس و بانک بازی هایی که عشق به کار و تولید را تبدیل به مرحمت بی زحمت کرده است،  جوامع را از حالت کار و تولید،  سیاسی کار کرده و روستاها کم کشاورزی و شهرها پر از بیکار شده اند.
   پرسش از عموم:  آیا با حساب این ریتم که بر شمردم،  می توانید بگویید چه زمان زمین برای همیشه ناکار می شود؟
  جواب این پرسش از نظر من این است،  با توصیف و شرح بالا،  این انسان پرخواه و پرتوقع و پرخور و پر…،  و نسبی بی رحم و جنایی،  وقتی آنقدر خرابکاری و انقراض را گسترده کرد،  و تا منظومه شمسی یا کهکشان راه شیری و… کشاند همه را با خود به نابودی نسبی می برد.  ولی فعلاً باید به مقالات عادی آینده نگری انوش راوید برای آینده ای چند دهه پیش رو توجه داشت،  ولی در هر صورت لازم است کمی دیدگاه را نسبت به آینده عوض نمود.  برای همین آهنگ زندگی بشر در زمین را نوشتم،  اما امروزه آنچه که شاهد هستیم و مطمئن می باشیم،  آینده سیاسی و نظامی شگفت آور و مهیج در پیش خواهیم داشت.