تاریخ طبقات اجتماعی در ایران
خواهشمندم این مقاله را علاقمندان و متخصصین تاریخ اجتماعی، تیوریسین ها و برنامه نویس های اجتماعی، در صورت تمایل مطالعه نمایند، بنظرم مطالبی است که لازم می شود بدانند. افرادی که علاقه و دانشی در تاریخ اجتماعی ندارند وقت خود را تلف نکنند، و از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند، و اگر اشتباه وارد این وبلاگ شده اند، خواهشاً خارج شوند. همچنین تمنا دارم متعصب های نژادی، سیاسی، دینی مطالب و مقالات انوش راوید را نخوانند، این وبلاگ فقط جهت پیش برد علم جغرافی ـ تاریخ می باشد. در صورتیکه به هر شکل این وبلاگ در اینترنت از بین رفت در جستجو گرها بنویسید، انوش راوید، و دوباره بیابید. آماده ام در صورت تقاضا مطالب متنوع و جدید در تاریخ و تاریخ اجتماعی بنویسم.
تاکنون نوشته شده که تاریخ اجتماعی ایران فراز و نشیب های فراوان داشته است، اما در واقع اینگونه نبوده، با درک واقعی از تاریخ اجتماعی ایران متوجه می شویم، که رشدی مطابق تمام قاره کهن داشته و حتی از بقیه قاره در تکامل پیش بوده است.
تاریخ طبقات اجتماعی ایران برگه شماه 286
طبقات اجتماعی ایران
برای رسیدن به امروز طبقات اجتماعی ایران، بهتر است از دوران صفویه آغاز کنم، قبل از صفویه تمام ایران بطور کلی در اختیار سازمان قبیله ای دینی بود. قبایل اولیه در شرق ایران بزرگ یعنی نورستان، بدخشان، هزاره جات، در کوهستان های استان کرمان بودند، که قابل ملاحظه نبود. در دانستن از قبایل به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود. در دوران صفویه با دادن تیول و وقف به صورت گسترده ایران را وارد فئودالی اولیه کردند، برای همین در این دوره جنگ های داخلی مهمی صورت گرفت، که همگی مقابله سازمان قبیله ای با فئودالی بود، مانند شورش قندهار که قبیله های پشتون و کلزایی یا کلجایی حاضر نبودند، وارد سیستم اجتماعی فئودالی یا تسلیم آن شوند. البته درس و مکتب فئودالی صفویه در دو موضوع عمده قرار داشت، اول اینکه صفویه در ابتدا قبیله ای بود، ولی وقتی وارد اصفهان شد دیگر اراضی طایفه ای نداشتند، بنا بر این مجبور بودند زمین های قبایل را تصاحب کنند، کاری که اگستینوس در ۱۵ قرن پیش در روم کرده بود. این تصاحب تنها توسط جنگ امکان پذیر نبود بنا بر ای دینی می خواستند، که بتوانند فئودالی را بر پایه های آن استوار کنند. کتیبه معروف زنگنه وزیر در بیستون که اراضی بیستون را وقف سادات کرده معرف و یکی از دلایل آن است.
دیگر اینکه دوران صفویه مصادف شد با ورود بورژوازی استعماری اروپایی که آنها می دانستند، نمی توانند با قبیله ها باقی بمانند، تاریخ هم نشان داده که قبایل دائم با استعمار جنگ داشتند، البته در جنگ های استعماری سرزمین هایی که دارای سازمان قبیله ای بودند، استعمار را شکست می دادند، مانند افغانستان و عمان، و سرزمین هایی که قبایل بدوی داشتند از استعمار شکست می خوردند، مانند جنوب شرقی آسیا و آفریقا. بنا بر این بورژوازی استعماری آموزش فئودالی شدن را به صفویه می داد، دلیل آن چند صد نفر اروپایی و ارمنی مقیم در اصفهان و آثار بجای مانده از آنها بود. خوانین فئودال برای حفظ موقعیت خود به کمک بورژوازی استعماری نیاز داشتند. بالاخره در جنگ دائم بین سازمان قبیله ای و فئودالی اولیه در دوران صفویه سازمان قبیله ای بدلیل داشتن تشکیلات منظم مراتبی و دینی و گرفتن فرمان و کمک از مرکز اصلی این سازمان در مکه عربستان توانست صفویه را سرنگون کند، و پس از آن دو دوره تاریخی قبیله ای در ایران شکل گرفت و افشاریه و زندیه روی کار آمدند. اما در زیر ساختار های جامعه، دینی قرار داشت که از فئودالی حمایت می کرد و در حال رشد بود و کشور را بسوی فئودالی می برد، نمونه آنرا در مقاله اولین مسجد غاری جهان و شیخ محمودی در اینجا نوشته ام. بنا بر این دو حکومت افشاریه و زندیه که هر دو بر یک نوع رژیم یعنی سازمان قبیله ای استوار بودند سریع سقوط کردند، و جای خود را به پادشاهی قاجاریه فئودالی دادند.
ابتدای تاریخ قاجاریه در ابهام و دروغ های فراوان تاریخی است، که امیدوارم محققین تاریخی بخش تأسیس سلسله قاجار را بررسی نمایند، و اینهمه دروغ را از آن پاک نمایند و واقعیت ها را بیابند. فئودال اولیه در زمان قاجاریه رشد کرد و به تشکیلات فئودالی رسید، در تشکیلات فئودالی، فئودالها و خوانین سلسله مراتب داشتند و هرم بودند، که رأس آن شاه بود. سازمان قبیله ای در اطراف ایران کنونی به میزان ۲۰ درصد بود، در افغانستان۷۰ درصد، در تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان ۹۰ درصد، و در عراق ۶۰ درصد باقی ماند، البته این آمارها در جایی ذکر نشده و تحقیقات مستقل می باشد، و در صورت تقاضا مشروح می نویسم. استعمار هم از این دو طیف مهم تاریخ اجتماعی ایران بزرگ ، که در یک جمع بندی تقریباً با قدرت مساوی بودند، حمایت می کرد تا بتواند یک نزاع دائمی در کشور ایجاد کند. در آن زمان شیعه از تشکیلات فئودالی و سنی از سازمان قبیله ای حمایت می کرد، که این خود به توازن قوای متخاصم در ایران بزرگ دامن می زد. در آن زمان هر چند بظاهر ازبکستان در اختیار خانات خودش بود، و عراق در اختیار عثمانی، ولی روابط اجتماعی و ارتباطی در تمام ایران بزرگ بهم وصل بود.
در میان این دو قدرت اجتماعی یعنی تشکیلات فئودالی و سازمان قبیله ای، رابطه ای در حال شکل گرفتن بود، که خرید و فروشها و تجارت را در دست گرفته و باعث گسترش و بیشتر و پر جمعیت شدن شهر ها می شد. شهر هایی که تا آن زمان جمعیت آنها کمتر از ده هزار نفر بود و انرژی خود را از فئودالی یا قبیله ای می گرفتند، به ناگه در دوره قاجاریه رشد کرده و جمعیت آنها تا ده برابر گردید، و شکل نو از تاریخ اجتماعی ایران را پدید آورد. نو بورژوازی از نیمه دوم قاجار به دو علت، آموزش گرفتن از بورژوازی استعماری، و نیاز بر طرف کردن تجارت بین دو متخاصم فئودالی و قبیله ای بخوبی رشد کرد. نو بورژوازی تعصبی در نوع دین نداشت فقط به درآمد فردی می اندیشید. از نیمه قاجار نو بورژوازی، ایران را پر از کاروانسرا کرد، و از هر طرف کاروان های بزرگ در حال رفت و آمد بودند، در صورتیکه کاروانسر های ساخته شده دوران صفویه همگی در جهت زیارت مراکز شیعه بودند. مردم در طیف های اجتماعی توانستند با چیزها جدید که تا آن زمان نمی دانستند و نداشتند و محروم بودند آشنا شوند، و این نیز سبب حمایت توده ها از نو بورژوازی را بدنبال داشت. در نهایت این نو بورژوازی توانست اولین انقلاب بورژوازی در قاره کهن را در ایران سازمان دهد، که انقلاب مشروطه نام گرفت. بورژوازی استعماری ترسید موقعیت خود را از دست دهد، بهترین و قوی ترین کار گزاران و چهره های استعماری و نیروها و تیوریسین های اجتماعی خود را وارد میدان کرد. و توانست کودتایی را سازمان دهد، و نو بورژوازی ایران را که تازه و کم جان بود، و بشدت از طرف فئودالی و قبیله ای مورد تهاجم بود شکست دهد. و همچنین توانست اشخاص مهم تاریخی ایران را که بخش از آنها در دوره های اول و دوم و سوم مجلس شورای ملی بودند کنار بزند، منجمله پدر بزرگ مرا که در راه راستی نوشته ام.
رشد بورژوازی ایران در سایه کامل بورژوازی استعماری در دوران رضا شاه پهلوی ادامه یافت، خود شاه درکی از بورژوازی نداشت و ذاتاً علاقه به فئودالی داشت، بنا بر این نتوانست در سایه بورژوازی خارجی مانور دهد، بیشتر به ضبط و جمع کردن روستاها و املاک و اموال بسبک فئودالی مشغول بود. سازمانها و تشکیلات حکومتی را که می توانست مستقل از استعمار بچیند و سازمان دهد، فقط با تمایلات فئودالی قرار داد، اما خود او زیر ساخت فئودالی زمان قاجاریه یعنی دین مربوطه را قبول نداشت که این تضاد او را به پستوی گرم و نالان فرستاد. با اندک فضای آزاد که در دوران جنگ دوم جهانی بوجود آمده بود، بورژوازی ایران بسرعت رشد کرد، و وارد دوران محمد رضا پهلوی شد. شاه و تیوریسین های حکومتی آنقدر سواد نداشتند که تشخیص دهند، زیر ساخت دینی فئودالی باقی مانده در جامعه، در حال مبارزه با بورژوازی بی پروایی است که زیر سایه استعمار قرار دارد، در تولد در تاریخ تلاش های بورژوازی در این دوران را نوشته ام. او در یک تحلیل اشتباه به جای فراهم کردن فعالیت دانایان و روشنفکران در جامعه، اقدام به اصلاحات ارضی نمود، و به ناگه توده مردم را در شرایط عدم تشخیص هویت خود قرار داد. این زیر ساخت های جامعه در سال ۵۷ به انقلاب انسانی ایرانی دیگری انجامید، و بورژوازی لجام گسیخته که شناختی از فرهنگ و جامعه نداشت زمین خورد، ولی بزودی روز همان شد که بود. بدلیل امکانات ویژه اواخر قرن ۲۰ و اوایل ۲۱ ، تغییرات سریع است، درک و شناخت آن نیز سرعت پردازش ذهنی می خواهد، که همراه استفاده از تکنولوژی اطلاعاتی باشد. در یک رشد سریع، از ابتدای قرن ۲۱ بورژوازی قرن ۲۰ ایران به حاشیه رانده شد، و سرمایه داری لجام گسیخته ای جای آنرا گرفت. البته دانستن تفاوت سرمایه داری با بورژوازی مهم است، در هیچ کتابی و جایی نتوانستم تعریف و تحلیل های درست و خوبی از آنها بدست آورم، امروز لازم است عالمان اجتماعی که امکانات وسیع در اختیار دارند، واژه های نوین و تعریف های صحیح از بورژوازی و سرمایه داری و دیگر مراحل و طیفها ارایه دهند. این عزیزان کتاب های ۴۰۰ و هزار صفحه ای ننویسند، بلکه مطالب خود را در وبی جامع و قابل مطالعه و دسترسی قرار دهند، و خوهشاً به احتکار علم دست نزنند.
امروزه جامعه ایران شامل اندکی سرمایه دارانی است، که در عرصه جهانی وابسته به سرمایه داری نو امپریالیستی می باشد. یک درصد هم بورژوازی است که به حاشیه رانده شده و تمایل به سرمایه داری سنتی جهانی دارد، که این سرمایه داری از ابتدای قرن ۲۱ جای خود را به سرمایه داری نو امپریالیستی داده توضیح در استعمار و امپریالیسم. حدود ۵۰ درصد جامعه میکرو بورژوازی می باشند، که کاملاً در حاشیه قرار گرفته اند، اینها جایگاه واقعی اجتماعی خود را گم کرده، نیاز است تعریف جدید برای آنها ارایه شود. آنها کسانی هستند که مالکیت تولید و کار خود را دارند، و خود یا با چند کارگر دائم و فصلی کم و بیش کار و کاسبی و درآمدی نسبی دارند. حدود نیمی از مردم در طبقات اجتماعی پایین دست مالی و سقفی هستند، که شامل کارگران و کشاورزان جز و بیکاران و نیازمندان است. بسیاری از آنها تحت تأثیر ادامه نفوذ طبقات بازمانده دوران فئودالی هستند، یا جایگاه اجتماعی خود را در ابهام می دانند یا نمی شناسند. بنا بر این می بایست تحلیل و تعلیل های جدید و با شرایط علمی قرن ۲۱ از جامعه ایران کنونی صورت گیرد، و این تحلیل ها باید در وب باشد و مرتب به روز شود، تا تغییرات قرن سنت گریزی را بتوان در آن اعمال نمود.
. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .
سنگ نگاره ای از تخت جمشید، عکس شماره 7398.
#انسان گونه اجتماعی است، و در جامعه متشکل از حرفه های مختلف میتواند زندگی کند. بدین ترتیب از ابتدای پیدایش این گونه در زمین، #طبقات_اجتماعی هم پدید آمدند. همیشه تاریخ این طبقات سعی میکردند، تعریف برای #جایگاه_طبقاتی خود داشته باشند. #طبقات_بالا دست سعی در حفظ موقعیت خود داشتند، و #طبقات_پائین دست در تلاش برای بدست آوردن #جایگاه_بهتر.
توجه: اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.