Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

ده نوشته تازه ارگ ایران

کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی در نیمه قرن نوزده همراه تقاضای فزاینده برای تحویل سریعتر کالاها بویژه چای از چین طرح و ساخت کشتیهای تندرو بنام Clipper Ship آغاز شد.  پس از نسلهای بی شماری از تکامل،  این دوران شاهد بالاترین پیشرفت کشتی بادبانی چوبی در ساخت،  سرعت و زیبایی بود.  تقریباً همه کشتیهای کلیپر رکوردهای جدید را ثبت کردند.  این دوران تحت تأثیر محرک کشف طلا در کالیفرنیا و استرالیا ادامه یافت،  سپس با افتتاح کانال سوئز در 1869 به پایان رسید.
      این سالهای به یاد ماندنی یکی از مهمترین و جالبترین دورههای تاریخ دریایی را تشکیل میدهند.  بعد از قرنها که انسان با بادبان و پارو در دریا حرکت میکرد،  و برده‌ و درمانده از بادها و جریانهای ناشناخته و طوفان بود.  معرفی موفقیت ‌آمیز کشتیهای باریک و بلند و سپس کشتیرانی با بخار،  انسان بر اقیانوس تسلط پیدا کرد.  دانش کشتیهای تیزرو همراه با پیشرفتهایی در مدل و دکل،  کشتیهای بادبانی را قادر میساخت تا چهل روز میانگین زمان مورد نیاز برای سفر به خارج از انگلستان و آمریکا به استرالیا را کاهش دهند.

کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی بخش اول

تصویر کشتیهای تیزرو  Ship Clipper ،  عکس شماره 3837.
 این برگه بشماره 1537 پیوست لینک زیر است:
لوگو مراقب باشید در دام تاریخ نویسی استعماری نیافتید،  عکس شماره 1606.
کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی

رنگین کمان اولین کشتی دوران صنعتی

      در افسانه ای کهن آمده است،  که اگر پایان رنگین کمانی را بیابید و آنجا را بکاوید در زیر خاک گلدانی از طلا خواهید یافت.  اما این جز خرافه ای بیش نیست و حقیقت در آن راه ندارد.  چه اصلا رنگین کمان را پایانی نیست.  آنگاه که به نقطه ای میرسید و گمان میبرید،  که به پایان دست یافته اید میبینید که چنین خبری نیست.
      اما زمانی این گفته راست میآمد زیرا در آن روزگار برای نخستین بار کشتی هایی ساختند،  که پیکری بلند و دیداری خوشایند داشت.  يك نوع کشتی تیزرو بود،  که سرعتی زیاد و سینه ای پیش آمده و دکلهایشان بزرگ و به بادبانهای بسیار مجهز بود.  بسیاری از مردم آن را نخستین تیزرو واقعی میدانستند،  نامش رنگین کمان بود،  و روزی برای صاحبان خود ثروتی هنگفت بیشتر از یک گلدان طلا حاصل آورد.
      بیست و دوم فوریه سال ۱۸۴۵ بود سپیده با مدادی با فروغ ملایم و رنگ باخته ای بر آسمان شهر نیویورك دمید.  آسمان از ابر پوشیده بود بادی سرد و سوزناک میوزید،  و آمدن برف را نوید میداد.  روز بدی بود مردم از کار دست کشیده بودند،  انتظار نمیرفت که در آن روز سرد عده زیادی از مردم در خیابانها به جنب و جوش بیفتند.  اما خیابانها پر از آدم بود،  هردم نیز بر انبوهی جمعیت افزوده میشد,  و این شگفت آور بود.  انبوه مردم همه در يك مسیر به سوی کارگاه کشتی سازی واقع در کنار رود روان بودند.
      بیشتر مردم از خیابانهای مختلف شهر نیویورک و از تعمیرگاههای کشتی سرازیر میشدند،  تعمیرگاهها و باراندازها و میکده های ملوانان خانه های کارکنان بندر و انبارها،  همه در کنار رود قرار داشت.  کسانی هم که از نقاط دیگر شهر از میدان واشینگتن و از بخشهای اعیان نشین شمال شهر میآمدند.  شهر نیویورک از دیر باز مرکز دریانوردی بود،  گرداگردش را آب فرا گرفته بود،  و باراندازها و انبارها کناره آنرا میپوشاند،  نیویورک به غولی میمانست که پاهایش در خلیج فرورفته،  و سرش به رودخانه تکیه داشته باشد.
      هر کس به این جمعیت نظر میانداخت میدید همه جور مردمی گرد آمده اند،  صاحبان کشتی و کارمندان ادارات گوش تا گوش در يك رده ایستاده بودند.  ملوانان و ناخدایان مأمورین باراندازها و باربرهای کنار دریا همه جمع بودند،  بازرگانان و کاسبکاران با بچه های شیطان محله های پایین و ژیگولوهای خوش پوش شمال شهر به هم آمیخته بودند.  حتی زنان خانه دار نیز کار خود را رها کرده به آنجا شتافته بودند.  این شور و غوغا همه برای آن بود،  که در آن روز کشتی بزرگی که با همه کشتیهای آن زمانه فرق آشکار داشت به آب میرفت،  و این انبوه مردم برای دیدن آن گرد آمده بود.  از يك سال پیش،  یعنی از همان روزی که تیر ته کشتی کار گذاشته شد،  مردم نيويورك پيرامون آن بحث میکردند.  در گذشته هیچ گاه سابقه نداشت كه يك كشتی تا این حد اهمیت بیابد،  و نامش بر سر زبانها بیفتد.
     دو مرد از میان انبوه جمعیتی که در کارگاه جمع شده بودند،  راهی باز کردند و به طرف دفتر کشتی سازان رفتند.  کمی دورتر از مردم کشتی بر لب رودخانه در گهواره چوبین خود به آرامی می آسود.  بدنه باريك و سياه رنگ آن و دکلهای زرد فام بی بادبانش از دور دیده میشد.  آن دو يك دم برجای ماندند،  گویی حواسشان پیش کشتی بود.  سپس بی آنکه سخنی بگویند برگشتند و از پلکان دفتر بالا رفتند.  چون به در دفتر رسیدند آن که لاغرتر و جوانتر بود،  در را برای دوست کوتاه قامت و تنومند خویش باز کرد.
تصویر پرچم کارگاه کشتی سازی هولند و آسپینوال،  عکس شماره 9097.
      اتاق دفتر بی ظرافت و تجمل بود،  و هیچ شکل اتاقهای تمیز و با شکوه صاحبان کشتی را نداشت.  سوداگران در آنجا گفتگوهای بی حاصل میکردند،  ولی این روزها کشتی سازان به این قصد داخل این اتاق دفتر نمیشدند.  در گوشه ای بخاری پر شعله ای میسوخت،  و به این اتاق بزرگ گرما میبخشید.  آن دو مرد داخل شدند،  چند مرد دیگر دور بخاری جمع بودند،  مرد خاکستری موی بلند قامتی برای ملاقات آن دو از میان آن جمع برخاست،  او استیون اسمیت یکی از صاحبان کارگاه بود پشت سرش شريك او جان دیمان ایستاده بود.  این دو تن با کارگاهی که داشتند سالها سر آمد کشتی سازان آمریکا بودند.
      استیون اسمیت به تازه واردان سلام کرد و گفت:  آقای هولنده،  آقای آسپینوال،  در انتظار شما بودیم.  میدانید که امروز کار بزرگی در پیش داریم،  این کار در تاریخ بی سابقه است.  این آگهی را در روزنامه ببینید،  معلوم میشود تماشاچیان زیادی برای دیدن کشتی جمع خواهند شد.  سپس روزنامه مچاله شده ای را در برابر آن دو باز کرد.  این آگهی در صفحه اول دیده میشد:
      ساعت نه بامداد امروز رنگین کمان،  کشتی تازه ساخت تیزرو از کارگاه اسمیت و دیمان به آب فرستاده میشود.  این کشتی که کالا به کشور چین خواهد برد ۷۵۰ تن وزن دارد.  ناخدا لند آنرا هدایت میکند.  وی سالها به شایستگی با ناوی به نام شکوهمند به حمل کالا مشغول بوده است.  سرعت رنگین کمان زیاد و بیش از دیگر کشتیها است.
      این آگهی میافزود که کشتی از آن بنگاه هولند و آسپینوال است،  و طرح آن را جان ویلیس گریفیتس ریخته،  که در این زمینه تازه کار است.
      سام هولند که یکی از بنیان گذاران بنگاه بود،  روزنامه را به کناری افکند،  و به ترشرویی گفت:  آن را دیده ام،  جمعیت را هم دیده ام.  اما این روزنامه های لعنتی اینها چرا نمیتوانند گاهی کمتر صدای موضوعی را در بیاورند؟
      آمدیم و آن…  يك نفر از کنار بخاری سخن او را برید،  و به ریشخند گفت:  آمدیم و آن آنطور که باید در آب تاب نیاورد؟
      ویلیام هنری آسپینوال گفت:  ناراحت نشو سام،  خیلی هم خوب تاب میآورد،  خواهی دید.
      استیون اسمیت میکوشید به آنها دلگرمیبخشد:  البته که میآورد،  همه چیزها هم آماده است،  هر آن آقایان بفرمایند کشتی را به آب میاندازیم.  از طرفی من فکر میکنم شما همه کسانی را که اینجا جمع شده اند میشناسید؟
      آن دو نگاهی به جمعیت دور بخاری کردند،  و به آنها روز بخیر گفتند.  همه از کشتی سازان بنام آن زمان بودند،  و در میان آنان جان گریفیتس جوان که طرح رنگین کمان به دست او پرداخته شده بود و جان لند،  آن ناخدای چارشانه و لا فزن،  که برای ناخدایی کشتی رنگین کمان گزیده شده بود،  نیز به چشم میخوردند.
      استیون اسمیت از آنها پرسید:  آیا از کشتی دیدن کرده اید؟
      سام هولند سرخود را تکان داد و گفت:  هنوز نه،  ما یکراست آمدیم اینجا.
      جان دیمان پیشنهاد کرد:  خوب اگر همگی آماده هستید بیایید برویم از آن دیدن کنیم،  و اگر ایرادی نداشتید آن وقت آن را به آب اندازیم.
همه بیرون آمدند. برای دیدن کشتی سر از پا نمی شناختند.  همچنانکه راه خود را از میان مردم میگشودند،  دوستان و آشنایان دسته دسته به آنها می پیوستند،  به کشتی بزرگ نزديك شدند.  کشتی، آرام در بستر خود میآسود،  کارگران در سرسره ها کار میکردند.
      جان دیمان سر و دستی به طرف آنها تکان داد.  سپس رو به همراهان کرد و گفت:  روی سرسره ها پیه مالیده ایم تا خوب چرب شود،  و کشتی بتواند به راحتی روی آنها بلغزد.
     استیون اسمیت دنباله سخن او را گرفت و گفت:  روغن نهنگ را هم داغ کرده در آخرین دقیقه روی سرسره ها میریزیم.  به علت سردی هوا نگاه داشتن کشتی بیش از این جایز نیست.  باید به آب اندازیم و گرنه به ضرر ما تمام میشود.
     سام هولند در حالی که چند چین به چهره میانداخت گفت:  بلی به ضرر ما است!
     در پشت سر آنها مردم با چشمهای خود خیره به این کشتی باريك اندام مینگریستند.  برخی بی درنگ زبان به تحسین میگشودند.  برخی دیگر نگاههای تردید آمیزی به آن میکردند،  یکی از تماشاچیان از روی بدگمانی سری تکان داد،  و صاف و پوست کنده گفت:  خیلی بلند و باریک است،  در برابر امواج دريا يك لحظه هم تاب نمی آورد.
     میگفت که آن کشتی بسیار باریک است،  و پیکری کشیده تر از آن دارد که بتواند در دریاهای پرتلاطم سینه خود را راست نگاه بدارد.  میگفت در توفانها چون غلتکی به این سوی و آن سوی خواهد غلتید و خیلی زود از پا درخواهد آمد.
     اما رفیقش نات پالمر با نظر او موافق نبود،  به ملایمت گفت:  نه جانم،  در آنچه گفتی زیاد پا برجا مباش ممکن است که نمای آن ترا فریب داده باشد.
     باز او به پوزخند گفت: هاه با آن دکلهایش؟  ناخدا، حاضرم با شما شرط بندی کنم،  به محض اینکه آن را به دست آب بسپارید،  واژگون میشود و به زیر آب میرود.
     آسپینوال که در پشت سر آنها ایستاده بود،  و گفتگویشان را ناگزیر میشنید توجهی نکرد نگاه خود را به تنه سیاه رنگ و براق کشتی دوخت سینه آن پیش آمده،  و عقب کشتی یا پاشنه اش خوش ساخت و پیراسته بود.  تیری بلند از پیشانی کشتی برخاسته،  و دکلها سر بر آسمان افراشته بود.  دیر کهایی گشاده بال بر دکلها آویخته بود،  و کشتی را جلوه ای دیگر میبخشید،  در آن زمان کشتیها را پیش از برافراختن دیرکها و بادبانها به لنگرگاه میآوردند،  رنگین کمان نیز همین گونه بود.
      هنوز دو پاره از تیرهایی که روی شاه دکل میبستند پایین بود و بادبانهایی را که بر آن تیرهای اضافی در بالای کشتی میآویختند،  به هم نپیوسته بودند،  اما دکلهای پایین استوار و بادبانهای پایینی افراخته بود. دیرکهای پایین و بالا را نیز چلیپاوار بر دکلها کوبیده بودند. از این رو سینه کشتی سنگین و پایین افتاده به نظر میرسید،  ولی جان گریفیتس اینها را نقص نمیشمرد.  او بی آنکه سخن کسی را بپذیرد به کار خود میپرداخت،  و میگفت که کار خود را خوب بلد است و اسمیت و دیمان هم همیشه از او طرفداری میکردند.
      در این هنگام ویلیام آسپینوال شنید که یکی دیگر میگفت فرض کنیم،  که بخوبی وارد آب هم بشود.  کشتی به این باریکی و بلندی با آن همه بارگیری که دارد نیمی از کالای لازم را هم نمیتواند حمل کند.
      آنگاه دیگری خنده کنان به او پاسخ میداد:  تام گمان نمیکنم اینطور باشد،  این کشتی آنقدر تند میرود که تلافی کمبود جای کالا را میکند،  پیش از آنکه شما و آن کشتی قراضه تان به کیپ تاون برسید.  اين يك بار به کانتون  رفته و برگشته است،  و کالایش هم چهار مرتبه بیشتر از کالای کشتی شما به فروش میرسد،  تازه نرخ باربریش هم به واسطه سرعت زیادش بیشتر است!
      بندر کانتون جنوبی ترین بندر افریقا در دماغه امید.  کشتیهای بازرگانی آمریکا برای داد و ستد با چین سفر خود را از اقیانوس اطلس به سمت جنوب آغاز میکردند،  و پس از هفته ها راهنوردی به کیپ تاون و دماغه اميد نيك میرسیدند.  آنگاه از طریق اقیانوس هند راه کانتون بندر معروف بازرگانی چین را در پیش میگرفتند.
تصویر کاپیتان نات پالمر توضیح در پایین برگه،  عکس شماره 9098.
      آنچه او میگفت حقیقت بود اگرچه خود از ته دل به آن اعتقاد نداشت،  آسپینوال نگاهی به شريك خود کرد و خندید.  این حرفها برای آنها تازگی نداشت از نخستین روزی که بنای کشتی را آغاز کردند،  محافل نيويورك همه در این باب سخنها میگفتند.  آنگاه دستهای خود را بالا گرفت و گفت آقایان،  آقایان بزودی پاسخ همه این مسائل را خواهیم یافت.
      سپس در حالی که استیون اسمیت و جان دیمان را مینگریست پرسید موافقید کشتی را به آب بیندازیم؟  آن دو با تکان دادن سر موافقت خویش را آشکار کردند.
      آسپینوال فریاد برداشت پس دیگر درنگ جایز نیست،  در آن روزگار چون کشتیی بر آب میانداختند تشریفات زیادی برگزار نمیکردند.  اما گاهی که هوا ملایم و دلپذیر بود،  در بالای سرسره ها صحنه مرتفعی میساختند،  و صاحبان کشتی و میهمانانشان آنجا مینشستند.  وقتی که کشتی روی سرسره ها میلغزید و به درون آب میرفت،  آن را تماشا میکردند و لذت میبردند.  اما رنگین کمان در زمستانی سرد به آب میرفت،  و هیچ کس خواستار آن نبود که روی صندلی یخ زده ای بنشیند،  و سوز باد او را بیازارد.
      آیین نام گذاری کشتیها بسیار زیبا بود،  ظرفی آکنده از شراب که در نوارهای رنگ برنگ پیچیده بود میآوردند،  و آن را روی سینه کشتی میشکستند.  آنگاه به میمنت و مبارکی این کار سخنانی میراندند.  سپس زنهای زیباروی میهمانداری میکردند.  اما اکنون خبری از آن رسمهای دیرین نبود. تنها فرمان دادند که کشتی را بی درنگ به آب بیفکنند.  چون این فرمان به کارگران رسید تبرهای سنگین خود را در هوا چرخانیدند،  و بر میخهای چوبی که کشتی را از جنبیدن باز میداشت فرود آوردند.  میخها از هر سو به کناری جهیدند کشتی بزرگ،  که مدتها در جای آرام گرفته بود تکانی خورد،  و به روی سرسره های پیه مالیده آهسته به پیش لغزید،  سرعتش هر لحظه تندتر میشد سرسره ها غرغر میکردند و از آنها دود بر میخاست.
      مردم برای این پیروزی از روی شادی و نشاط بانگ برداشتند.  چون پیشانی باشکوه کشتی از برابر سر کارگر گذشت،  وی از سر مهر دستی بر پهلوی آن کشید،  و فریاد برآورد:  رنگین کمان برو و هنر خودت را نشانشان بده!  و آن تنها سخنی بود که آن روز نثار راه کشتی شد.  رنگین کمان از سرسرهها گذشت و آرام به درون آبهای کبود رنگ رود لغزید،  تیزی سینه اش آب را شکافت آنگاه سرش پیچید و نیم دایره ای پیچ گرفت.
      بانگی که از میان مردم بر میخاست آمیخته با صدای قایقهای بخاری ساحل را به لرزه آورده بود.  این قایقهای كوچك بخاری با صدایی گوش خراش آهسته آهسته پیش میآمدند،  تا رنگین کمان را به طرف تعمیرگاهش که در پایین رودخانه بود بکشانند.  در آنجا تیرهای اضافی و بادبانهای لازم دیگر نصب میشد.
      کشتی يك آن به کژی گرایید،  و به این سو و آن سو تاب برداشت.  اما به سبب دکلهای سنگینی که داشت هرگز امکان واژگون شدنش نمیرفت.  بزودی بروی آب استوار شد،  و با شکوه و نخوتی که در خور بود به حرکت در آمد.  اکنون رنگین کمان نخستین کشتی تیزرو روی آب شناور بود،  و در تاریخ دریانوردی امریکا عصری طلایی آغاز میگردید.
تصویر مدل چوبی کوچک کشتی تیزرو،  عکس شماره 9099.
کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی

کشتیهای بلند پیکر

      داستان به آب سپردن رنگین کمان پرسشهایی پیش میآورد.  مثلا، کشتیهای تیزرو چگونه بوده اند،  و چه وقت پدید آمده اند؟  و فرق آنها با کشتیهایی که تا آن زمان مورد استفاده قرار میگرفت در چه چیزهایی بوده است؟
      هنگامی که درباره کشتیهای تیزرو کتابی میخوانیم محتمل است،  که با واژه های تازه ای روبرو میشویم،  واژه هایی که برای ما ناآشنا هستند.  چون «شاه تیر» دماغه» «پاشنه» «شاه تخته»، «تیر دکل ديرك» و «بند و زنجیر»،  و بسیاری دیگر.  ما از تمام این لغات چیزی نزديك به يك معنی میفهمیم.  اما هر يك از آنها برای ناخدایانی که در ساختن و راندن تیزروها دست اندر کار بودند مفهوم دیگری داشت.
      چه بسا در این داستان با بسیاری از این لغات روبرو شویم همچنانکه پیش از این با برخی از آنها برخورد کرده ایم.  شاید بهتر باشد پیش از آنکه دچار آشفتگی و اشتباه شویم،  آنها را وارسی کنیم.  همچنانکه داستان تیزروها را میخوانیم و پیش میرویم،  میتوانیم پاسخ پرسشهایمان را يك به يك پيدا کنیم.  اما نخست باید زبان این پاسخها را بفهمیم،  این داستان را بی آشنایی با واژهها و اصطلاحات کشتیرانی به خوبی نمیتوان باز گفت.
      مثلا خود کلمه کشتی را در نظر بگیرید،  مفهوم آن برای يك ملوان هر چیزی است که از کرجی پارویی بزرگتر و دارای جای کافی برای حمل جاشوان باشد.  گرچه جاشوان از دو مرد و يك پسر بچه بیشتر نباشند.  گاه میشود که ملوانی سخن از کشتی خویش میگوید،  و منظور او قایقهای کوچک بادی یا ناوهای بزرگ جنگی باشد.  یا شاید هم کرجی و بلم و یدک کش و قایق بخاری،  اما حقیقت آن است که این کلمه،  سوای مفهوم همگانیش به يك نوع کشتی خاصی هم اطلاق میشود.
      داستان کشتیهایی که به نیروی بخار در آب پیش میرانند موضوع سخن ما نیست.  آنها را کنار می گذاریم و به قایقهای بادبانی میپردازیم.  کشتیها به انواع گونه گون بخش میشوند،  و تقسیم بندی آنها از روی نمای جوراجور دکلها و بادبانهای آنها است.  یعنی به تعداد دکلها، وضع آنها، و نیز به طرز برافراختن بادبانها،  به انواع جداگانه تقسیم میشوند،  و این به ما یاری میدهد تا نوع کشتیی را از نوع کشتی دیگر بازشناسیم.
      برای بر کشیدن کشتیها دو راه جداگانه به کار میبستند که عبارت بود از بر کشیدن طولی و بر کشیدن چهارگوش،  در ساختمان هر کشتی ناگزیر یکی از این دو روش را به کار میبستند.  در طریق نخستین بادبانها را بر تیرها و دکلهایی میآویختند،  که در امتداد بدنه کشتی استوار شده بود،  این طریقه را بر کشیدن پیش و پس هم گفته اند.  همه قایقهای بادبانی که امروزه میبینیم از این نوع هستند.
      در نوع دیگر دیرکها چلیپاوار روی دکل قرار میگرفتند،  و بادبانها بر آنها آویخته میشدند،  این نوع کشتیها را «چهار گوشه» میخواندند.  بادبانها و دیرکهای این نوع کشتی در پهنای تنه افراخته میشدند،  امروزه شماره آنها بسیار کم است.
      در آن زمان کشتی جز در معنای همگانی آن به نوعی کشتی ویژه نیز گفته میشد.  بر کشیدن آنها کامل بود و سه دکل داشتند:  «پیش دکل»، «شاه «کل» و «میزانی»،  این دکلها هر سه گوشه ای بر کشیده میشدند،  و روی هر یک از سه تا شش بادبان به چشم میخورد.  دکلی بود نزدیک به عقب کشتی که در برابر پیش دکل وضع کشتی را متعادل میکرد.  در پایین نیز سه بادبان بود،  دو تا از آنها بزرگتر و مهمتر بودند.  نامشان پیش بادبان و شاه بادبان بود.  کشتیها را از پایین تا بالا به بادبانهای بسیاری آراستند،  حتی در  بالاترین بخش دکلها نیز بادبانهایی دیده میشد. هنگامی که بادهای تند میایستاد و دریا آرام بود،  آنها را یکایک میگشودند.  نسیم ملایم دریا در آنها میدمید،  و کشتی به راه خود ادامه میداد.
اما گاهی پیش میآمد که به هنگام گذار از دماغه هورن و یا دریاهای چین،  دچار توفانهایی مهیب و بادهایی عنان گسیخته میشدند.  در این گونه مواقع حتی از گشودن بادبانهای كوچك و سه گوشی،  که در جلوی کشتی جای دارند نیز پرهیز میکردند،  زیرا شدت بادی که در بادبانها میافتاد ممکن بود کشتی را واژگون سازد.
      در آن زمان کشتیهای گوناگون زیاد ساخته میشدند.  برخی در يك يا دو دکل بر کشیدن طولی و در بخش دیگر بر کشیدن چهار گوش داشتند،  و از همین روی آنها را به نامهای جداگانه ای میخواندند.  اما در واقع هر یک از این کشتیها به منزله گامی بود،  که در راه ساختن تیز رو برداشته میشد.
      اکنون وقت آن میرسد که بپرسیم چه نوع کشتیهایی را تیزرو میخواندند،  و مشخصات آنها چه بود.  تیزرو، کشتیی نبود که یکباره آن را بسازند و در آب اندازند.  این نوع کشتی به مرور زمان پدید آمد،  به این معنی که ساختمان کشتیها را اندک اندک تغییر میدادند،  و پیوسته میکوشیدند آنها را تندروتر بسازند.  روزگاری دراز از رشد و تکامل گذشت تا تیزروها کم کم پدیدار شدند.  این نوع کشتی زاده کار و آزمون صدها و هزارها صاحب و سازنده و ناخدای کشتی بود.  تیزروها از جهت بر کشیدن شبیه کشتی بودند،  اما در چیزهای دیگر با آن فرق داشتند.
      پیش از آنکه تیزروهای واقعی به وجود آیند،  در ایالات مریلند و ويرجينيا،  قایقهای دو یا سه دکله ساختند،  که به تیزروهای بالتیمور معروف شدند.  این نخستین باری بود که دسته ای از قایقها را به این نام خواندند،  اما طرح این قایقها بر تیزروهای واقعی که سالها پس از آن پدید میآمد،  بی اثر هم نبود.
      در تیزروها وضع دکل و بادبان چندان تغییر نکرد،  و فرقشان با کشتیهای دیگر بیشتر در طرح و شکل بدنه آنها بود.  یک تیزروی واقعی نمایی بغایت بلند و باریک داشت،  پیکرش در از و لاغر و سینه اش پیش آمده،  و پاشنه اش تو خالی بود.  تیزروها همگی نازک اندام بودند،  اما پیش از آنکه شروع به پدید آمدن کنند،  کشتیهای نازک اندام بسیار یافت میشد.
      تیزروهای اولیه به شکل ۷ (هفت) بودند،  از این رو نصف بدنه آنها در آب مینشست،  کشتی سازان آن زمانه همه بر يك رأی بودند.  آنها میگفتند که تیزروها در قسمتی که زیر آب قرار میگیرد باید دارای سنگینی زیادی باشند،  تا بتوانند سینه امواج را آسانتر بشکافند،  و تندتر حرکت کنند.  آنها میگفتند که اگر شاه تخته در ژرفای آب قرار گیرد،  کشتی هرگز خم نمیشود و کوهان نمییابد،  و نیز در برابر بادهایی که از پهلو بر آن میوزند يك وری نخواهد شد.
      در برخی از سفرها چون سفرهایی که برای داد و ستد به نیواورلئان انجام میشد،  کشتیها ناچار میبایست،  آب نشینی پهن و هموار داشته باشند،  یعنی آن قسمت از کشتی که با آب تماس دارد،  و یا در آب فرو میرود،  یا آبخور.  زیرا در دهانه رود میسیسیپی سدی درست کرده بودند،  که آب روی آن عمق چندانی نداشت،  و کشتیهای به شکل «۷» که بدنه آنها زیاد در آب فرو میرفت،  نمیتوانستند از آنجا عبور کنند.  به این سبب کشتی سازان ناچار شدند کشتیها را طوری بسازند،  که به کار آن گونه مسافرتها بیایند،  و از آن پس کشتیها را با آب نشینی هموارتر و تخت تر ساختند.  آنگاه دریافتند که نظریه های پیشین تماماً باطل بود.
      پیش از آن میاندیشیدند که اگر بدنه کشتی زیاد در آب قرار نگیرد،  و کشتی در سطح آب بایستد به این سو و آن سو لغزش بر میدارد،  و ممکن است واژگون شود.  اما وقتی کشتیهای تازه را با آب نشین تخت و هموار ساختند پی بردند،  که در اشتباه بوده اند. همچنین آزمودند که هرگاه طرح کشتی را به درستی بریزند،  هرگز يك ور نمیشود،  و آرام و استوار به روی آب شناور میگردد.  پس از این دریافتند که بر سرعت آنها نیز افزوده شده،  زیرا به جای آنکه سینه آب را بشکافند بر سطح آن میراندند.
      روی سینه کشتی تیری نصب میکردند،  که تکیه گاه دیوارههای کشتی بود،  و عرشه نیز روی آن استوار میشد،  نام آن «شاه تیر» بود.  در تیزروهای اولیه شاه تیر را در جلوترین بخش دکل کار میگذاشتند.  شاه تیر از يك سو و پیش دکل از سوی دیگر پیشانی کشتی را خیلی سنگین میکرد،  اما زود به زبان این کار واقف گشتند.  زیرا کشتی در جلو سنگین میشد،  و کله میرفت و اگر موجی خیز گرفته پیش میآمد،  یارای آن نداشت که سر خود را بالا گیرد و از روی آن بگذرد.  کشتی در زیر فشار این دو تیر بزرگ و سنگین سرخم میکرد،  و به زیر آب غوطه میخورد.  شاید هم از پا در میآمد و غرق میشد.  به این سبب جای شاه تیر و پیش دکل اندك اندك كمى عقبتر رفت.
      تا آنجا که میشد کشتی را به بادبانهای بسیار میآراستند،  از این راه میخواستند بر سرعت آن بیفزایند،  زیرا تیزروها را تنها به خاطر سرعتشان میساختند.  هر چه زمان میگذشت سنگینی تیزرو در جلو کمتر میشد،  و کشتی بزرگتر و زیباتر جلوه میکرد.
      بخش پیشین کشتی را سینه یا پیشانی و عقب آن را پاشنه میگویند.  شاه تخته به منزله ستون عمده کشتی است،  که ته کشتی را سراسر طی میکند.  آب شکن تیری است،  که از سر شاه تخته رو به دکل پیشانی پیچ میخورد و بالا میآید.  دکل پیشانی تیر کوچکی است،  که بر فراز پیشانی کشتی استوار میشود.  در جلوی کشتی پیکری چوبین نصب میکردند،  که علامت کشتی بود،  این علامت به شكل سر يك حیوان در زیر دکل پیشانی نقش میشد.
      تیزروها دارای سینه ای پیش آمده و بزرگ بودند،  اما بدنه آنها در جلوترین بخش از دو طرف فرورفتگی پیدا میکرد و تیز میشد.  این تیزی جلوی سینه از نشانه های همیشگی تیزروها بود.  اما عیب جویان آن را بهانه قرار میدادند،  و این نوع کشتیها را به باد ریشخند میگرفتند.
      هزاران اصطلاح دیگر هم داشتند،  هم اکنون نیز برخی از آنها متداول است.  اتاق ناخدا و اتاقهای کارکنان و مسافران در زیر عرشه پسین کشتی ساخته میشد.  سکان روی این عرشه استوار بود.  عرشه ای همانند آن نیز در بخش جلویی کشتی میساختند.  اتاق و خوابگاه جاشوان در زیر عرشه پیشین بود.
      کارهای کشتی میان جاشوان تقسیم میشد،  بعضی در بالای دکلها و دیرکها کار میکردند.  آنها روی طنابهای سست و آویزان میایستادند،  و به کار پیچیدن بادبانها میپرداختند.  دسته ای دیگر در وسط کشتی جا گرفتند،  کار آنها بالا و پایین کشیدن طنابها و بندها بود.  گاه نیز تیرهای سنگین و عظیم را پیچ میدادند تا بادبانها به درستی در پیش باد قرار بگیرند،  و کشتی را به جلو برانند.  در اینجا مجال و امکان آن نیست که به شرح همه اصطلاحها بپردازیم،  این اندازه که گفته شد کافی است،  دیگر بد نیست که داستان خود را از سر بگیریم.
کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی

ناتانیل براون پالمر  1799 – 1877   NATHANIEL BROWN PALMER

      دریانورد و کاشف امریکایی در ۱۴‌سالگی به دریانوردی روآورد، ناخدای کشتی، شکارچی فوک، کاوشگر،  و طراح کشتی بود.  سرزمین پالمر،  گستره ای از سواحل و جزایر غربی قطب جنوب را کشف کرد،  که بنام وی نامگذاری شده است.  در اواخر دهه ۱۸۱۰ تنگۀ گرلاشه، آبراه اورلئان و جزایر جنوبی اورکنی را در قطب شمال کشف کرد.  پالمر در سان‌فرانسیسکو درگذشت.
کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی
کشتی سازی هولند و آسپینوال  Howland & Aspinwall
      در نیویورک 1826 ــ 1895 هر دو خانواده هاولند و آسپین وال از قبل از انقلاب آمریکا شرکتهای دریانوردی در نیوانگلند شرکت داشتند.  شرکتی که به Howland & Aspinwall تبدیل شد،  قبل از سال 1826 با نام G. G. & S. Howland تأسیس شد،  تا تجارت خود را ادامه دهد.  ویلیام اچ. آسپین وال که با خواهر برادران هاولند ازدواج کرده بود،  در سال 1832 به این شرکت پیوست که منجر به تغییر نام و گسترش تجارت آن به خاور دور شد.  هاولند و آسپین وال در دهه 1840 پیشگام فناوری جدید طراحی کلیپر بودند،  مانند "رنگین کمان" و "جادوگر دریایی"  که به دلیل ایجاد رکوردهای سرعت مشهور بودند.
      جادوگر دریایی  74 روز و 14 ساعت از هنگ کنگ تا نیویورک در سال 1849.  هاولند و آسپین وال همچنین در سال 1848 شرکت کشتی بخار پستی اقیانوس آرام را تأسیس کردند،  تا تنگه پاناما را به سانفرانسیسکو متصل کند،  و به طور اتفاقی شرکت را در موقعیت ایده آلی قرار داد،  تا از کشف طلا در کالیفرنیا در سال بعد سود ببرد. W. H. Aspinwall بعداً راه آهن پاناما را در سراسر تنگه با پایانه اقیانوس اطلس در آسپین وال (کولون کنونی) تأسیس کرد.  آسپین وال همچنین یکی از خیرین اصلی موزه هنر متروپولیتن در نیویورک،  و یکی از اعضای مؤسس انجمن آمریکایی برای جلوگیری از ظلم به حیوانات بود.
   دیدگاه انوش راوید:  مهمترین بخش رشد و تکامل استعمار و امپریالیسم تا قبل از قرن 21،  تسلط به دریاها و سرعت حمل و نقل بود.
     هورن جنوبی ترین نقطه امریکای جنوبی،  نزديك به قطب جنوب مسیر کشتیهای آمریکایی،  که به چین میرفتند.  پس از چندی عوض شد و به جای آنکه از راه دماغه اميدنيك به سفر روند،  از طریق دماغه هورن وارد اقیانوس کبیر میشدند.  آنگاه رو به مغرب پیش میرفتند و پس از چندین هفته به دریای چین میرسیدند. 
……………
   @:  کشتی کشتیرانی, دریا دریانودی, دوران صنعتی, اول صنعتی, کشتی تیزرو, کاشف امریکایی, هولند آسپینوال, کشتی بادبانی, دکلهای کشتی, کشتی بزرگ.
   #:  #کشتی_بادبانی.
…………
کشتی و کشتیرانی دوران اول صنعتی
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات و نماشا لینک آن در ستون کناری ارگ ایران
* * * * * * * * * *
……………………….
    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای ارگ ایران،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
   ــ  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوی ارگ ایران بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را مییابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت منبع مورد نظر نوشته ها،  در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.
کلیک کنید:  کشتی و دریانودی دوران اول صنعتی
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x