Skip to main content

پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه
اگر لینکی باز نشد،  موضوع و عنوان آنرا در جستجوی همین تارنمای ارگ ایران بیابید.
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.
   توجه ۲:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
   پرسش ۲۰۰۳ آرش:  سلام به مطلب جالبی برخوردم که کاملا با سخنان شما در مورد استان چین ایران مطابقت دارد،  در صفحات اولیه کتاب سمک عیار نوشته شده خورشید وقتی که می خواست به خواستگاری دختر پادشاه چین برود از مسیر(خود در حلب و شامات بوده)تور(یا توران) به چین می رود و اسم دختر مهپری بوده و دایه او شروان که کاملا اسامی ایرانی هستند.درست است که این فقط یک داستان است ولی به نظر من مطابقت نقشه ای که در مو رد مناطق چین و ایران و روم و توران قرار داده اید با مسیر حرکت خورشید شاه و فاصله معقول تر این نواحی جالب است
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما باور بفرمایید نه تنها داستانها ها که تاریخ مکتوب کل جهان معقول تر خواهد شد . این داستان ها را هم خیلی دست کم نگیرید اینها بازمانده های بسیاری از اتفاقات واقعی هستند که سینه به سینه به ما رسیده است . اسم دختر ماه پرنی ها است . دختر شاه پریان هم همان دختر شاه پرمی هاست . سین هم ناحیه ای در بین النهرین وابسته به آشور آن روزگار است که بعد ها مستقل شد و سین ها هم ماه پرست بودند لاجرم اسم دختر لقب ماه دارد و….  پاینده باشید  
   پرسش ۲۰۰۴Yashar Parsa  :  آقای انوش راوید من میگم ، داریوش در کتیبه بیستون ادعا کرده ۹ جدش شاه بودند ، و کورش هم در استوانه اش ادعا کرده ۷ جدش در انشان شاه بودند . میدانیم که جد چهارم یا پنجم داریوش و کورش مشترک بوده ( هخامنش ) ، چطور میشود جد هر دو تاشون همزمان در یک منطقه شاه باشند ؟ آیا کورش و داریوش دروغ نگفته اند ؟ بعد اگر اجداد اینها شاه بودند کجا شاه بودند ؟ چرا هیچ نامی ، اثری ، دروه شاهی ، کتیبه ای ، سازه ای ، مقبره ای ، کاخی ، در ایران از این شاهان پدران کورش و داریوش در ایران نیست ؟ اصلا اینها کی بودند ؟ چطور میشود هیچ اثری نوشته ای از این شاهان نیست ؟ اصلا بسیار بسیار گنگ و موهومی هستند فکر میکنم پدران آنها شخصیت های موهومی تاریخ هستند … چطور شاهان پارس ( پدران کورش و داریوش ) اصلا آشنا نیستند ؟؟ این موضوع شدیدا مرا اذیت میکند .
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام کجا داریوش نوشته آریارمن و هیستاسپ و آرشام شاه بودند؟ نوشته ۸ نفر از خاندان من شاه بودند . کوروش اول برادر اریارمن دو پسر(چش پش) تایسپه هستند،  این هم که نوشته خاندانم شاه بود ننوشته بابا و بابا بزرگم شاه بودند،  خاندانش شامل پدران کوروش است این عمو زاده است لاجرم کوروش و کمبوجیه و بردیا و پدر و پدر بزرگ کوروش جزو این ۸ نفری هستند،  که داریوش می گوید اشکالش کجاست؟  دو تا شاه روی این شجره ها از ۸ تا کم است،  که روی کتیبه خشایارشا نوشته کی بودند،  کتیبه داریوش بیستون:
Column one
Introduction: Darius' titles and the extent of his empire
(1) I am Darius, the great king, king of kings, the king of Persia, the king of countries, the son of Hystaspes, the grandson of Arsames, the Achaemenid.

(2) King Darius says: My father is Hystaspes; the father of Hystaspes was Arsames; the father of Arsames was Ariaramnes; the father of Ariaramnes was Teispes; the father of Teispes was Achaemenes.
(3) King Darius says: That is why we are called Achaemenids; from antiquity we have been noble; from antiquity has our dynasty been royal.
(4) King Darius says: Eight of my dynasty were kings before me; I am the ninth. Nine in succession we have been kings.
(5) King Darius says: By the grace of Ahuramazda am I king; Ahuramazda has granted me the kingdom.
پسران و نوادگان داریوش هم همچین ادعایی نکردند این کتیبه اردشیر سوم , خشایارشا و اردشیر ها هم همه عین همین را نوشتند برای شاهان از لغت king استفاده کردند ان سه شاه را  a man named  نردی به نام نوشتند !
I am the son of king Artaxerxes [II Mnemon]. Artaxerxes was the son of king Darius [II Nothus]. Darius was the son of king Artaxerxes [I]. Artaxerxes was the son king Xerxes. Xerxes was the son of king Darius [the Great]. Darius was the son of a man named Hystaspes. Hystaspes was a son of a man named Arsames, the Achaemenid
این هم کتیبه خشایار شا که دوتای قبل از هخامنش را نوشته  :
piy \ Dârayavahauš \ xšâyathiyahyâ \ puça
\ Haxâmanišiya \ Pârsa \ Pârsahyâ \ puça
\ Ariya \ Ariyaciça \ thâtiy \ Xšayâršâ
1.اریا ۲  پارسا ۳ هخامنش ۴ تایسپه ۵ کوروش اول ۶ کمبوجیه اول ۷ کوروش کبیر ۸ کمبوجیه دوم ۹ داریوش اول
سند ندارند چون شاه محلی بودند نه شاه شاهان  و زمان انها دور است مگر شما از پادشاهان ماد سند دارید ؟ کوروش هم در منشورش نوشته جد و ابادم فقط شاهان انشان (ایلام) بودند ادعای بیشتری نکرده است . سخنی از ۷ جد هم نیست !این منشور:
I am Cyrus, king of the world, great king, mighty king, king of Babylon, king of Sumer and Akkad, king of the four quarters,
the son of Cambyses, great king, king of Anšan, grandson of Cyrus, great king, king of Anšan, descendant of Teispes, great king, king of Anšan, of an eternal line of kingship,
 
 
     فقط اسم دو پادشاه قبل از تایسپه را آورده است . دو پسر تایسپه کوروش اول وبرادرش اری ارمن بود(جد داریوش که شاه نبود) در زمان کمبوجیه اول نام عموزاده او ارسام (پدر بزرگ داریوش بود که شاه نبود ) در زمان کوروش و کمبوجیه هیستاسپ و داریوش بودند که داریوش بعد از ان دو شاه شد . تایسپه هم پسر بزرگش را شاه قلمرو بزرگتر و برادرش را حاکم محلی کرد اینکه تفسیر کردند قلمروش را بین دو پسرش تقسیم کرد تفسیر بی سند است داریوش از  پدر ,پدربزرگ و جدش با عنوان شاه یاد نکرده است.  واقعه روی کتیبه هم زمانی مکتوب می شود که یا شاه شاهان باشد (از کوروش کبیر به بعد در این خاندان) یا مسئله فتحی در کار باشد (کتیبه فتح نینوا  و شاه ماد هوخشتره و سپس نام او و پسرش روی کتیبه نبونید).
    آشور بانی پال هم که شوش و ایلام را با خاک یکسان کرده خودش در کتیبه اش نوشته اجساد و استخوان مرده های انان را از خاک بیرون کشیدم قصر ها و شهر ها و حتی ارامگاه هایشان را خراب کردم . حتی استخوان ها را هم آشور بانی پال برداشته برده نینوا شما دنبال ارامگاه هستید؟
      خدایی ناکرده اگر هم سندی برای شان پیدا شود فورا به نفع الکساندرو سلوکی ها و…. سند را تفسیر غلط می کنند و اگر نه سند که هست تفسیرات غلط و اشتباه به ضرر ایران به نفع اروپا است؟ پست قبل نمونه آن ارائه شد سکه شاهان پارس سکه چه کسانی است؟ گزارش لوحهای بابلی هم همین را می گوید از ۱۰ لوح بابلی یکی از آنها ممکن است مربوط به الکساندر باشد بقیه سند با تاریخ و نوشته سر لوح رسما مربوط به  شاهان هخامنشی است که به نفع آقا الکساندر تفسیر شده است! شاه کشور ما بی هویت می شود که برای قاطی کردن دو شخصیت در تاریخ سند بسازند! 
    ممکن است در بسیاری از موارد در باب هخامنشی به علت تفسیرات غلط امروزی با تناقضات وحشتناکی روبه رو بشویم اما در این مورد که شما اشاره کردید تناقضی دیده نمی شود،  پاینده باشید
   پرسش ۲۰۰۵ مجتبی:  درود، بابت تلاش ها و کوشش های جنابتان در راستای افشای حقایق تاریخ از شما سپاس گزارم با توجه به دشمنی استعمارگران و همچنین دشمنی دیرینه ایران و غرب فکر ، قطعا تاریخ ما تحریف شده می باشد ولی… در پاسخ به آدم های ابله باید گفت که دشمن به نفع ما تاریخ نمی سازد…
از نظر بنده قلمرو غربی ها(بیزانس و…)بسیار کوچک تر از ان بوده که می گویند و همچنین قلمرو ایران بسیار بزرگ تر از ان بوده که نقل می شود… طبق تحقیقاتی که این جانب انجام دادم در کتاب های تاریخ یکی از ایالات ایران کوش بوده که در نقشه ها کوش را در پایین مصر قرار می دهدند ولی در حالی که کوش نام دودمانی پادشاهی در ان منطقه بوده است ولی منطقه ای که نام ان کوش باشد و از قدمت بیشتر هم بر خوردار باشد آفریقای جنوبی می باشد!
در ضمن مرز شمال ایران بعد از داریوش اروپای مرکزی می باشد…ولی در نقشه ها این قلمرو وسیع نادیده گرفته شده و جوری وصف داده شده است که گویا داریوش از قفقاز به بالای دریای سیاه رفته و پس از چند کیلومتر بر گشته!!!حال چند سوال
۱-آیا قوم قدرتمند و جنگجوی سکا که مناطق وسیعی را زیر سلطه ی خود گرفته بودند با تصرف جد کیلومتر از خاکشان پا به فرار گذاشتند قومی که توانسته بودند یکی از قوی ترین شاهنشاهان جهان را شکست بدهند؟
۲- خسارات و جنگ های سخت و سرزمین سرد همین چند کیلومتر بود
۳- سربازان ایران با پیمودن چند کیلومتر پیاده روی تلف می شدند؟
در دگر نقشه ها منطقه ای که توسط داریوش فتح شده را بر خلاف تمامی اسناد(که مر شمالی ایران اروپای مرکزی از سمت سکا ها م ی باشد)از اروپا به چین تغییر دادند!!! این در حالی است که ان منطقه در زمان کوروش(قبل تر؟) به ایران تعلق داشت…  و از همه بدتر!!!  به قول شما دشمن تو تاریخی که می نگارد می ماند…  مگه برای تنبیه سکا ها داریوش حمله ور نشد؟؟؟ جنگ در محدوده ی ترکمنستان و از بکست بود… داریوش درسته که قفقاز و ابخاز و همچنین تا قسمت بزرگی از چین و پیرامون ان را تسخیر کرد ولی… چرا به قاتلین اصلی حمله نکرد ؟؟ من حتم دارم قسمت اعظمی از سرزمین سکا ها در ان زمان به ایران ملحق شده بود.  و اما در آخر مر جنوب شرقی…  زرتشتیان فراری بعد از سقوط ساسانی به دست اعراب(به اصطلاح) چرا به این منطقه پناه اوردند… قطعا بی دلیل نیست من حتم دارم ایران قسمت قابل توجهی از هند را در سیطره خویش داشت.  به مکانی که پارسیان هند در ان جای دارند دقت کنید:
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
هم چنین نگاه کنید به:
به نظر می رسد زرتشتیان بدانجای اماکنی داشته و یا … هر چه بوده نمی توان این منطق را منکر شد که در میان ساتراپ تعدادی بیش از سه ساتراپ اصلی مربوط به هند می شد و چون بیشترین جمعیت را در خود جای داده بود می توان به طور قطع گفت که محدوده ی هند ایران به سند و اطراف ان محدود نمی شده است.
ب این نکته توجه کنید:(نقشه های قدیمی بر حسب جمعیت جدید)
جمعیت خاورمیانه:چهارصد میلیون
مناطقی از افریقا که به ایران تعلق داشت: صد و پنجاه میلیون
جمعیت ایلاتی از هند که متعلق به ایران بود (گجرات،هیماچال پرادش،جامو و کشمیر،راجستان،هاریانا،مهاراشترا و پنجاب): دویست و پنجاه میلیون
دگر مناطق متعلق به هخامنشیان:سیصد و پنجاه میلیون
اگر همین نسبت را در ان زمان در نظر بگیریم می توان گفت تقریبا نسبط جمعیت ساتراپ های هند به بقیه محدوده ایران ۳ به ده می باشد.  با توجه به اینکه در زمان خشایارشا بزرگ جمعیت ایران نیمی از کره زمین بوده باید گفت که تقریبا چیزی حدود ۸۰ میلیون وده باشه اگر نسبت را در نظر بگیریم جمعیت هند حدود ۲۵ میلیون نفر بوده که به نظر نمیاد این جمعیت فقط در حوزه رود سند بوده باشه و اگر این معادلات را رد شود طبیعتا جمعیت هندی ها کم تر از ۸ میلیون خواهد شد که در ان صورت اگر به صورت تساوی بین سه ساتراپ تقسیم شود تقریبا هر ساتراپ دو میلیون ششصد هزار می شود که باز هم معادلات اشتباه است زیرا در ان صورت نباید از این ماطق به عنوان مناطق پر جمعیت نام برد چون اختلاف چندانی با دگر ساتراپ ها ندارد…
سرتان را درد نمی اورم تقاضای این جانب از شما این بود که من باب این مسئله تحقیق کرده و مقاله ای بنویسید به به علت محدودیت ها امکان همچین کاری را ندارم ولی بر عکس شما که هم در این کار وارد هستید و هم دسترسی بیشتری دارید.  سایت این جانب:  توجه بلاگفا این سایت را نپذیرفت،  جهت دیدن سایت به اینجا مراجعه نمایید:  w000w.vcp.ir
این نقشه تنها نقشه و منصفانه ترین نقشه ای بود که یافته ام:
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
منتظر جوابتان هستم بدرود.
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما .  آنچه در تاریخ مکتوب است تناقضات وحشتناک دارد و علت آن این است که تاریخ دچار تفسیراتی است که هر قوم به نفع خودش و با غرور ملی خودش آن را تفسیر می کند
اینکه شما می فرمایید نقشه های هخامنشی باید خیلی بزرگتر باشد حق با شماست مطابق آنچه از تاریخ تفسیر شده به خورد جهانیان داده می شود نقشه هخامنشی باید وسعت بیشتری داشته باشد. اما این در صورتی است که تفسیرات را بپذیریم می دانید که هیچکدام این تفسیرات تاریخ را نمی پذیرم. علت تفسیرات را خارج کردن تمدن بزرگ از ناحیه بین النهرین و تاریخ سازی و قدمت سازی برای ایتالیا و یونان امروزی  می دانم روم را رم در ایتالیا نمی دانم بل رومیه مدائن می دانم و چین را خوزستان امروزی می دانم و …. (اسناد این مدعا در کتاب و بر وبلاگ مکتوب است) تاریخ منطقی تر خوانده خواهد شد مسافتهای طی شده توسط لشکران مطابق با نیروی انسانی خواهد بود و….
نقشه ها مطابق با منطق و اسناد اصلی مکتوب مورخان خواهد بود شما نیز این گونه سردر گم نخواهید شد که چگونه ناگهان سکاهایی که مطابق اسناد مورخین یونانی در غرب ایران امروزی بودند ناگهان از شرق ایران سر در می آورند و داریوش به جای فتح اروپا ناگهان چین را فتح می کند و یا چگونه ممکن است اکسوس جیحون باشد که مطابق اسناد یونانی باید به دریای خزر بریزد حال آنکه سطح دریای خزر از آمودریا و جیحون بالاتر است چگونه این رود سر بالایی می رفته از عجایبی است که مفسرین آن را خلق کردند و صدها تناقض دیگر که از خواندن این تفسیران بوجود می اید ایندوش داریوش هخامنشی کجا بوده با چه وسعتی؟ هند زمان حمله (به اصطلاح) اعراب کجا بوده و وسعت آن چقدر بوده است؟ آیا هر جا لغت هند در تاریخ آمده است منظور هند امروزی است؟ پس چرا نام باستانی هند امروزی آریابهارات بوده است و نه ایندوش؟ و هزاران سوال دیگر که  مطرح می شود و…
به هر تقدیر با وجود آنکه با هم در این باب هم عقیده نیستیم از آنجا که تاریخ جهان امروز بر مبنای همین تفسیرات اشتباه است چنانچه شما مکتوباتی در باب کوچک بودن نقشه هخامنشی در برابر تاریخ تفسیر شده امروزی دارید و مانیز در این قسمت نقد شما با شما موافق هستیم ارسال بفرمایید با کمال میل بروبلاگ گفتمان برای اطلاع خوانندگان باز خواهد شد سایت شما نیز در اختیار خوانندگان  ما می باشد،  موفق باشید.
    پرسش ۲۰۰۶ حسین:  جناب دوباره درود من تو دو چیز موندم یکی این که هخامنشیان چه طور نابود شدن یکی اینم که ساسانیان با اون قدرت چه طور نابود شدن؟
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما دولت ساسانی را خود ایرانیان ریشه کن کردند در شاهنامه فردوسی  مو به مو مکتوب است.  پس از دیدن مستند محبت بفرمایید پرسش خودتان را در باب نابودی هخامنشی دوباره مطرح بفرمایید اما مراقب باشید چون باید مدارکی که دال بر نابودی کلی این سلسله حتی به عنوان شاه محلی را ارائه بدهید ( لقب شاه شاهان از خاندان هخامنشی به خاندان اشکانی ان هم با فاصله زمانی منتقل شده و در این فاصله زمانی به علت اعلام جمهوری در این کشور هیچ خاندانی این لقب را نداشته است شاه را مجلس مهستان تایین می کرد که تنی از آنان نیز رومیان رومیه مدائن بودند)
پرسش ۲۰۰۷ مسعود:  استاد راوید و بانو حامد گرامی اگر امکان دارد اصلا شجره نامه خود اریوبرزن خیالی که عرض کردید را برای بنده درصورت امکان بیاورید ..پسر اسفندیار فرشید ور نام داشته است؟؟ و اریوبرزن شاید لقبش بوده که مورخان داده اند .پیروز باشید
   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما فرشید ور پسر گشتاسپ برادر اسفندیار است اینها مو به مو روی کتاب از صفحه ۱۵ تا ۲۳  با هم مقایسه شد شروع آن  کتاب صفحه ۱۵:
مقایسه  سرگذشت ارجاسپ و کهرم در تاریخ ایران با فیلیپ و الکساندر نوشته یونانیان :
یادگار زریران:
پس دیر زمان نبود که از خیونیان هیچ زنده باز بنماید مگر یک (تن) ارجاسپ خیونان خدای او را هم یل اسفندیار گیرد , ازش دستی و پایی و گوشی برد و ازش چشمی به اتش سوزد و او را به خر دم بریده ای باز (به) شهر خویش فرستد.
  تاریخ و تمدن (ویل دورانت):
فیلیپ پدر الکساندر فرمانروای خشن و دل سختی که در یورش های پی در پی به همسایگان خود
یک چشم را از دست داده , شانه اش شکسته و یک دست و پایش فلج شده بود.
شاهنامه فردوس:
گشتاسپ , اسفندیار را به بند کرده و به سیستان(زرنک) نزد رستم می رود. اقامت او در انجا دو سال به طول می انجامد.                                                                                                                          
  بر آمد بر این مهمانی دو سال ……………. همی خورد گشتاسپ با پور زال
ایران قدیم (حسن پیرنیا):     الکساندر پس از پدر به تخت نشسته, در صدد اجرای خیال او بر آمد و بعد از دو سال عازم ایران گردید
و در ادامه همین روند مقایسه صفحه ۲۰
بیچاره اسفندیار ( سعیدی سیرجانی ):
گشتاسپ با شنیدن جزئیات واقعه و خبر اسیری دخترانش از عمق فاجعه با خبر می شود و فرمان بسیج صادر می کند و از هر شهر و کشوری نیرو می طلبد
همه یکسره پیش شاه آمدند                                   بر آن نامور بارگاه آمدند
چو گشتاسپ دید آن سپه بر درش               سواران جنگ آور از کشورش
درم داد وز سیستان بر گرفت                                  سوی بلخ بامی ره اندر گرفت
سپاه ایران و لشکر ترکان به هم می رسند و جنگ آغاز می شود. سه روز جنگ ادامه دارد. فرشیدورد سپه سالار ایران در نبردی تن به تن با کهرم سردار سپاه توران زخمی می شود و بسیاری از پسران گشتاسپ و سپاه ایران کشته می شوند. آثار شکست در سپاه ایران ظاهر می شود و گشتاسپ شاهنشاه ایران در دل کوهساری مشکل گذر حصار می گیرد. تورانیان آنان را تعقیب کرده محاصره میکنند. فشار سرما و کمبود آذوقه فراریان را وادار به کشتن و خوردن اسبانشان میکند.
تاریخ بلعمی :
چون این خبر به گشتاسپ آمد و او به نزدیک پارس رسیده بود دل شکسته شد و از پیش او بگریخت و به زمین پارس کوهی بود نام ان اصطخر (طمیدر,متن فریاد,متن دز) و بدان جا حصاری محکم , انجا گریخت و به حصار اندر شد.
الکساندر در پاس سوم شب حرکت کرده از تنگ در طلیعه صبح گذشت و شهر را محاصره کرد تا آنکه تورون با سپاهیان خود بر ارگ پدید آمد و پارسی ها از پس و پیش در محاصره واقع شدند … و عده زیادی فرار کرده به ارگ پناهنده شدند. الکساندر در بند پارس قشونش را به دو نیم تقسیم کرد و خود از راه کوهستان رفت جایی که اریوبرزن (فرشیدورد؟) رشید با سپاه خود انتظار او را می کشید الکساندر پس از آنکه آریوبرزن با سپاهش را شکست داد دیگر مانعی بر سر راه نداشت.
و البته در ادامه این داستان در تاریخ ایران اسفندیار از بند رها می شود و پس از هفت خوان مشهور اسفندیار از ارجاسپ وکهرم اثری باقی نمی گذارد. قابل توجه آنکه زمان این جنگ طبق تاریخ سنتی ایران بین ۳۰۰ق.م تا ۳۲۰ق.م بوده است. البته در مورد نتیجه این جنگ مورخین یونانی چیزی ننوشته اند و در ادامه ماجرا قهرمان خود الکساندر را به قالب شخصیت فردی برده اند که حدود ۲۶۶سال بعد آمده است که عاقبتی بس زیبا تر از کهرم داشته است. مورخین یونانی با سوء استفاده از تنفر دولت ساسانیان از حکومت اشکانیان و اسکندر همچنین تنفر کلیسا های اروپا ازاسکندر و فتوحاتش در این ناحیه به راحتی توانستند از ادغام این دو شخصیت موجودی افسانه ای برای خود بسازند که البته بین نیمه اول و دوم زندگی اوحدود ۲۶۶ سال فاصله بوده است. و این فاصله را نیز با سلسله ای ساخته گی با نام سلوکیان پر کرده اند (حال که روی کاغذ فتح کرده ایم و کسی اعتراضی ندارد چرا ۲۶۶ سال را حکومت نکنیم!) سکوت دولت ساسانی به علت گرایش به مذهب مزدایی و از بین بردن قهرمانی های این شخصیت با مذهب میترایی و سکوت اروپا برای از بین بردن آثار فتوحات اسکندر در اروپا و گریز از قید مذهب میترایی و استقلال آنها بوده است. و سکوت دولت انگلستان به خصوص برای از بین بردن محل واقعی دیوار اسکندری است از برای  توصیف زیبایی که از قوم یاجوج ماجوج (گوگ و ماگوگ) در تاریخ ایران آمده است. دخالت سر پرسی ساکس انگلیسی در تاریخ ایران و نوشتن کتاب تاریخ ایران با جا به جایی مکان ها بی غرض نبوده است و……..
   پرسش ۲۰۰۸:  سلام بانو حامد و استاد راوید گرامی .پس اریوبرزن و فرشیدور دو شخصیت متفاوت در دو زمان متفاوت است درست است؟حالا جریان اریوبرزن با جولیوسزار بر سر چی بوده و کجا اتفاق افتاده است طبق جوابی که برای من مطرح کردید.پس فرشیدور در برابر کهرم یا الکساندر یونانی در تنگه پارس جنگیده ۲۶۶ سال قبل اسکندر تاریخ ایران و کشته شده و بعد کهرم سوریه ای تا هندیجان رفته و سپس مرده است.یا اون هم توسط پسر شاه ایران کشته شده است .جریان اریوبرزن که گفتید سند وشجره دارد در چه دوره ای بوده است؟ اریوبرزن با کی سر ایل اوس که شده جولیوسزار جنگ کرده بر سر چی نمیدونم.پس نه اریوبرزن با اسکندر تاریخ ایران جنگیده نه با کهرم سوریه ای درست است؟جنگ او فقط با کی سر بوده است برسر جریانی دیگر درست است؟.که اینقدر اریوبرزن بزرگ شده و مثل اینکه تنها سردارهخامنش بوده .طبق تاریخ های داده شده مورخان .راستی اریوبرزن حالا در زمان هخامنشیان بوده که با کی سر ایل اوس جنگیده؟ با تشکر از بانوحامد که اینقدر باحوصله و نکته ای جواب سوال را میدهند .زنده باشند
   ادامه پرسش:  سلام استاد راوید و بانو حامد ..  در مورد شخص اریوبرزن و نبردهایش با کی سر ایل اوس و نبرد فرشیدور با کهرم دید تازه و درک بهتری از جریان های تاریخی در افکار من به وجود اورد .. که الان دارم به این درک میرسم که تاریخ چقدر نامحدود است و برای فهمیدن درست وقایع باید صبور باشیم و باید که در این کار تخصصی شویم .اریوبرزن هم میتونه یک نقطه تاریک باشه در تاریخ ایران ایا اینطور نیست ؟که معلوم نمیشه که در چه زمانی بوده است و با چه کسی جنگیده است که این ها باید روشن شود .ایا با اسکندر جنگیده یا با الکساندر یا با جولیوسزار.و فرشید ور پسر اسفندیار مال چه دوره ای بودند ..اها قبل هخامنشی قطعا ۱۵ یا ۳۰ سال قبل کورش دیگه ..و جریان کهرم سوریه ای که حمله میکند ..اسفندیار باید شاه مادها باشد دیگرنه؟؟؟/و فرشیدور شاهزاده..این اگر برای من روشن شود واقعا کمک بزرگی است …پاینده باشید
   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام  به این ترتیب تصور می کنم اگر چند روز دیگر به شما پاسخ نمی دادم  به درستی کل بیانات کتاب را بدون خواندن ان در اینجا مکتوب می کردید.   صبور باشیم  پاسخ همه پرسش های شما روی کتاب مکتوب است من سه سال است صبر کردم تا بالاخره به این آرزو برسید و به دنبال آن باشید که تاریخ کشورتان را دقیقا روشن کنید و من چقدر خوشبختم که حرکت شمایان را به چشم می بینم چه پیشکسوتانم این آرزو را به گور بردند روحشان شاد اساتید کشورمان احمد حامی , ذبیح بهروز , اصلان قفاری و… کاش بودند و اثر کار بزرگشان را در این کشور می دیدند روحشان شاد باد.
مکتوب است گرامی بر کتاب مکتوب است چند اشتباه داشت که در تصحیح نامه روی وبلاگ گفتمان است در طی سه سال گذشته نیز هر آنچه دانستم بر وبلاگ گفتمان با شما در میان گذاشتم کتاب را بخوانید چون  اسناد پاسخی که در زیر به احترام این جمله شما ."این اگر برای من روشن شود واقعا کمک بزرگی است "می نویسم روی کتاب است
کسری ایل اوس  از رومیه مدائن که در رم کشور ایتالیا هیچ سندی ندارد و خود فاتح اروپاست را فعلا کنار بگذارید.  اینها همان به اصطلاح دزدان دریایی هستند که آیین مهر را به اروپا بردند ۱۳۰ معبد مهری در اروپا سند آن است و چگونه باور کنیم ۱۰ دزد دریایی حداقل ۱۳۰ معبد در اروپا ساختند و سپس به علت نام نژاد آنها اسکانی قسمت بالای اروپا که در تاریکی زمستان قطب شمال به دنبال آب حیات می گشتند نام اسکاندیناوی گرفت که  در زبان آنها مفهومی ندارد و به زبان پهلوی اسکان دینا وی به معنی اشکان دین آور می باشد و نژاد اسکانی که همان نژاد اشکانی است در اسکاندیناوی چه می کردند؟  اینها فاتحان اروپای امروزی هستند (در کتاب مو به مو اشعار اسکندر نامه فردوسی با محل های اروپا مقایسه شد و دقیقا مطابق است.)
 ………………………………………..مهم ………………………………………..
   به علت تکرار مکرر این سوالات و تکرار مکرر فرض و حکم  بر این وبلاگ این اخرین باری است که فرضیه و قسمتهایی که با سند در سه سال گذشته تبدیل به نظریه شد را به این صورت سر حوصله توضیح میدهم لذا از  خوانندگان این وبلاگ تقاضا دارم قبل از طرح هر سوالی این  قسمت را به دقت مطالعه بفرمایید،   باسپاس پرنیان حامد
 ………………………………………………………………………………..
الان شما همه  تفسیرهای جهان را کنار بگذارید دو تاریخ مکتوب جلوی شماست ۱. نوشته های ایران ۲ نوشته های مورخین یونانی. هر دو سند نیز به یک اندازه ارزش قدمت دارد همانگونه که در گزارش گفتم اولین نوشته در باب الکساندر مربوط به دیودور سیسیلی و۳۰۰ سال پس از اوست که خود آن هم بازنویسی به دست ما رسیده است. لذا بهانه ای همچون حمله ترک و عرب و افغان و… در کار نیست همه بازنویسی و سند دست سوم محسوب می شوند مغزمان را از هر آنچه در جهان تفسیر شده است پاک می کنیم و این مکتوبات را بررسی می کنیم.
مورخین ایرانی  در باب شخصی صحبت می کنند نام او X است   ایرانی است، زمان داده شده برای او رسما   65 ق.م است "طبری می گویید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال ۶۵ از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال ۵۱ اشکانی بود"
این شخص اعمالی انجام داده است از جمله ساختن دیوار و به  ظلمات (قطب شمال ) رفتن و ….
مورخین یونانی در باب شخصی صحبت می کنند که نام او Y است  تاریخی که برای او(حدس می زنند)  که داده اند ۳۳۰ ق.م است آدرسی که برای او می دهند شمال سوریه است فتوحاتی که آدرس می دهند ارمنستان تا هندیجان ایران است.
X  و  Y   نه زمان مشابهی دارند و نه اعمال مشابه. حال در تاریخ ایران که X  را  65 ق.م ذکر کرده است با شمارش حکومت پادشاهان تا حدود ۳۳۰ ق.م بالا می آییم با شخصیتی با نام کهرم روبه رو می شویم که اعمال او با گفته مورخین یونانی  مطابقت دارد نمونه هایی از این مطابقت در کتاب مقایسه شد قسمتی را بالا و دوباره پایین کپی کردم جز از چند صفحه کتاب باز هم  شباهت های زیادی موجودند. محل او را سوریه امروزی آدرس می دهند فتوحات او را در ایران از ایر (آذربایجان ) تا هندیجان ایران گزارش می دهند پدرش همان یک چشم دست و پا فلج مورخین یونانی (سند دست سوم) در یادگار زریران (سند دست دوم) گزارش شده است. 
سه سال دیگر بعد از نوشتن کتاب تحقیق می کنیم : کهرم = کی + هروم است هروم سوریه است در سوریه جستجو می کنیم با سند دکتر احمد بهمنش رو به رو می شویم.
بتازگی آثار قوم هند و اروپایی دیگری در آسیای صغیر بدست آمده  این قوم به پالایی (  palaits  ) موسوم است و از زبان آنها در متون میخی بغازکوی یاد شده این زبان با هیتی میخی به خصوص زبان لویی از یک ریشه بوده و پایتخت این دسته از هندو اروپایی ها به نام پلا ( pala) در نواحی شمال سوریه قرار دارد
 (تاریخ ملل قدیم آسیای غربی – تالیف احمد بهمنش انتشارات دانشگاه تهران  239 به سال ۱۳۳۳ )
تایید اول سخن بدست آمد پلا به استناد متون میخی بغازکوی (سند دست اول) در شمال سوریه است. سکه ها را بررسی می کنیم
سکه ها سخن می گویند مرداد ۱۳۹۲(مکتوب بر همین وبلاگ)
این هم تایید دوم فقط در آن زمان به لفظ سوریه الکساندر خوانده می شود بیشتر سکه های الکساندر نیز از سوریه بدست آمده است
لوحهای بابلی سند مسلم ورود الکساندر به ایران را بررسی می کنیم . تقریبا هیچکدام مربوط به الکساندر مورخین یونانی نمی شود یکی لوح داریوش اول است , یکی لوح ارسس پسر اخوس اردشیر است و… نام الکساندر را بررسی می کنیم به زبان بابلی لغت به چهار جور می تواند خوانده شود و هر اسمی می تواند باشد حتما الکساندر نیست. (اینجا که سند مسلمی نیست تفسیر و تناقض است الکساندر نه به زمان داریوش اول بود نه به زمان اخوس پسر اردشیر سوم در بابل مرده است !)
اسناد ای خانم  و بگرام را بررسی کردیم  "بهمن ۱۳۹۰ مکتوب بر همین وبلاگ" و دوباره با دید امروز نیز آن را بر این وبلاگ بررسی خواهم کرد هیچ سندی در کار نیست. کل کاسه و کوزه ها و سکه ها بعدها جابه جا شده است معماری معماری است که در زمان هخامنشی هم در ایران بوده است و  ریشه اصلی این معماری مربوط به شوشی است که آشور بانی پال با خاک یکسان کرد این هم سند آن :
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
این عکس معبد شوش است که روی یکی از لوحها کنده بودند،  این معماری متعلق به ایران باستان بوده است و یونانی ها آن را از ایران گرفتند.
 به نوشته مورخین  یونانی رجوع کردیم  "اکسوس از کوههای قفقاز سرچشمه می گیرد به دریای کاسپین می ریزد –هرودوت" گفتند هرودوت اشتباه کرده وسط توضیحات اریان در باب فتوحات الکساندر تکرار همین جمله پیدا شد. آدرس ارمنستان است نه افغانستان. اینجا هم سندی نبود لذا :
 نام Y را مطابق اسناد ایران و باستان شناسی و یونان "کهرم الکساندر" می گذاریم که به هیچ روی نمی تواند  X  تاریخ ایران باشد.
لذا تکرار می کنیم "اسکندر (تاریخ نویسان ) ایران الکساندر( مورخین) یونانی نیست "
 …………………………………..پایان قسمت مهم ……………………………….
حال نگاه می کنیم بر اثر تفسیرات غلط در جهان چه اتفاقی افتاده است؟ دو شخصیت یکی شده است اگر بخواهیم از داده های امروزی استفاده کنیم باید الک برداریم تک تک سخنان را از هم جدا کنیم (بنده شخصا البته هیچ اعتقادی به این کار ندارم این تفسیر های امروز آنقدر پیچ خورده و پر تناقض است که ما را به جایی نمی رساند بهتر آن می دانم همان اسناد دست اول تا سوم جهان را مستقیم بررسی کنیم کنار هم بگذاریم بنویسیم مشکل تک تک تفسیرات خود به خود حل می شود)
 اما اگر به این کار علاقه دارید پس الک را بردارید و به من کمک کنید من یک تنه تا به اینجا رساندم یا صبر داشته باشید یا کمک کنید
آریو برزن سند داری که کشته شده باشد مطابق تفسیرات  به سال ۵۱ ق .م  در جنگهای مهرداد پنتوس کشته شد اسم پدرش هم آریوبرزن است در سال ۹۵/۹۴ ق.م  با تیگران درگیر بودو سپس با مهرداد پنت اسم پسرش هم آریوبرزن است با جولیو سزار درگیر است سکه هم دارند شجره هم دارند  پادشاهان کاپادوکیه هستند.
اسم برادر اسفندیار فرشیدور است که در تنگه پارس در مقابل کهرم  مقاومت می کند و کشته می شود در شجره ابوریحان بیرونی دو شاه قبل از کوروش کبیر ,  داریوش مدی است که باید این داریوش مورخین یونانی باشد
حالا الک را برداید بگویید با این داده ها چه کنیم ؟ پنتوس کجاست ؟ کاپادوکیه کجاست ؟ مطمئن هستید مکانهایی است که امروز مشخص کردند هستند ؟ مهرداد پنتوس چرا پدرش از نژاد  شاهان هخامنشی است؟ تیگران ارمنستان همان مهرداد پنتوس نیست؟
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
این شکل را بردارید،  یک تاج سرش بگذارید این شکل نمی شود؟
من هنوز هم تصور می کنم اگر همان راه بالا را ادامه بدهیم و تاریخ تفسیری امروز را کنار بگذاریم زودتر به نتیجه می رسیم تاریخ و روایات درست مکتوب شده است بد تفسیر شده است. این هم قسمت دیگری از کتاب اسطوره رومی (آنچه داخل کمانک است تفسیر من در کتاب است)،  کتاب صفحه ۱۷۶:
همچون اکثر اسطوره های رومی  در کتاب انه اید اثر ویرژیل آمده است:
اما فرزندش اسکانیوس (اشکانی + وس یونانی ! یا بهتر بگوییم پسوند وس زبان آشوری) که اکنون لقب ایولو (ایلوس = پسر خدا) بر او نهاده شده است – او هنگامی که قدرت سلطنتی ایلیوم هنوز پا بر جا بود ایلو (در زبان بابلی به معنی خدا و باب ایلو = بابل است) نامیده می شد. به مدت سی سال کامل , بر اساس گردش ماه, حکومت خواهد کرد … سپس فرزندان هکتور به مدت سیصد سال حکومت خواهند کرد تا آنکه راهبه ای از تبار سلطنتی به نام ایلیا (ایلیا به معنی بیت المقدس است) از مارس (مارس را خودشان = آرس نوشته اند و آرس = آرش است آیا منظور کی آرش است یا شاید کی بغ آرش (بی ارش = گیو ارش) حاکم مکران + کرمان باشد!) و یک دوقلو به دنیا خواهد آورد. سپس رومولوس , شادمان از پوشش حنایی رنگ و گرگ سان خود  – چون یک گرگ او را پرورده است – مردم را به انقیاد در می آورد … (رومولوس و برادرش مشهور به پسران گرگ . مسعودی می نویسد : بانیان شهر رومیه پادشاهانی بودند که به پسران گرگ شهرت داشتند و نام رومیه (مدائن) از نام آنها امده و نام رومی را به نام ایشان و شاهان دیگر افزودند.)
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
طلسمی از دوران اشکانی (گرگ مشهور)،  سکه ای از روم (گرگ مشهور)
بلعمی می نویسد رومیان از آنجا که بغداد است تا شام داشتندی. و در جای دیگر از همین تاریخ آمده است: و فرزندان عیص (اشک) به روم و خزر اند و فرزندان او روم است.  در شاهنامه فردوسی گیو پسر گودرز از خاندان گشواد را زیر بیرق گرگ پیکر می بینیم. و نامهای دیگر گیو عبارتند از: دیو  – بی – وی  – ویو – ویب – بیب – وای
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
سکه های august + us   که پشت آن لغت diu(div) +us     دیو = گیو دیده می شود . divi filius پسر خدا = دیو فیلقوس { ایلوس } پسر خدا)
روزی خواهد رسید که خاندان آسارکوس ) آشارک + us جد آنه  پدر اسکانیوس = اشکان + us ) حتی فتیا  و مسینی شکوهمند را به انقیاد در آورند  و آرگوس را مسخر کنند …. سپس یک قیصر تراوایی از نژاد اشرافی متولد خواهد شد مرزهای قلمروش فقط به اقیانوس ها محدود خواهد بود , معروفیتش به ستارگان خواهد رسید , و نام او ژولیوس است, نامی که از ایولوی بزرگ به او رسد. شما او را روزی در آسمان خواهید دید که در میان غنایم جنگی شرق غنوده است, مردم به درگاه او نیایش و از او طلب یاری خواهند کرد . … …. این است مردی که آمدنش را بارها به تو نوید داده اند قیصر آگوست (کی سر آرش) فرزند خدا (ایلوس در مذهب میترایی ایرانی پسر خدا) که بار دیگر عصر طلایی را به لاتیوم باز می گرداند, جایی که روزگاری ساتورن بر آن حکومت کرد. او سرزمین گارمانت ها و هندوان ( اگوستوس در هندوستان امروزی؟) در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان , جایی که اطلس اسمان بر دوش , سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد.
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
نقش میترا در معبد میترایی  اروپا،  عکس شماره ۶۶۳۶.
مردی که خبر آمدنش از هم اکنون نیز سرزمینهای کاسپیان (اگوستوس در کاشان , قزوین , کناره دریای خزر , همدان امروزی؟)  و مئوتی را پریشان , و دهانه هفتگانه نیل را آشفته و هراسان کرده است (پس این شخص در حال حاضر مشغول پریشان کردن هندوستان و سرزمینهای کاسپ ها و دهانه هفتگانه نیل است و پس از آن به سوی رم در ایتالیا خواهد آمد!).
…………………………………………………………..
اگستوس در کاشان و قزوین و هند! دقیقا تاریخی که ابوریحان بیرونی و طبری برای فتوحات جولیو سزار نوشتند نشان می دهد که این شخص از شرق شروع کرده و سپس سوریه را فتح کرده است (در گزارش بعدی همه اینها می آید نترسد)
 
این مکتوبات ایران را جدا از بالا تا پایین بررسی کنیم هم با آثار باستانی منطبق می شود هم با گفته مورخین یونانی رومی باور کنید این راه بهتری است،  موفق باشید.
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
ارگ ایران   http://arq.ir
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
      عکس شماره ۷۷۸۷ ،  انوش راوید همراه یک خانواده خیلی مهربان و خوب کشاورز از روستای ورجوی شهر مراغه،  مشروح در سفرهای انوش راوید.
   پرسش ۲۰۰۹ مسعود:  سلام دکتر حمید شفیع زاده پژوهشگر نامی ایران در خلاصه کتاب سفر ایرانیان به قاره های دیگر در صحبت هاشون حمله اسکندر و اعراب را پیش کشیده اند و براساس انها یکسری اظهارات کرده اند که به این شرح است . (پس از حمله اسکندر ملعون به ایران و حمله اعراب به ایران بسیاری از ثروتمندان و بزرگ ایران با کشتی های خود از خلیج فارس و از طریق شرق به وسیله جزایر پلونزی و میکرونوزی و از طریق جزیره ایستر به آمریکا مهاجرت نموده اند.) دقیقا عین جمله را من اوردم.ایا شما استاد راوید گرامی اگر جوابی دارید لطفا بگید. با احترام فراوان. پیروزباشید.
    پاسخ پرنیان حامد:  با سلام با آقای دکتر شفیع زاده دو ماه پیش غیر مستقیم در باب این دو مسئله صحبت شده است با توجه به مقدمه کتاب ایشان درباب افرادی که تغییر رای نمی دهند از شما تقاضا دارم صبر داشته باشید تا ایشان پس از تحقیقات لازمه خودشان نظر بعدی خودشان را موافق یا مخالف مکتوب کنند.
پاسخ انوش راوید:  در انتهای همان صفحه معرفی کتاب، با عنوان نظر انوش راوید، به هر دو آقایان پاسخ داده ام، شما نیز مطالعه فرمائید.
   توجه:  نوشته های وبلاگ ما، "انوش راوید و پرنیان حامد"، مقدس نیستند،  بلکه بررسی های تاریخی است،  که هر آن هم ممکن است با تحقیقات جدید آبدیت شوند،  بهمین جهت اگر کسانی مخالف و یا موافق آنها باشند،  بمنظور پیشبرد علم جای خوشحالی دارد.  هرچند که علم تاریخ،  بازیچه امور استعماری و سیاسی شده است،  اما ما کار خودمان را می کنیم.
   نظر ۲۰۱۰ سینا:  با درود فراوان و با سپاس از شما جناب آقای راوید که مسوولیت پاک کردن دورغ ها را از پرده سینمای تاریخ بر عهده گرفتید. باور کنید تمام تلاشم را کردم که مختصر بنویسم ولی از این مختصر تر نشد. از آنجایی که قبول دارم قدرتمند ترین پدیده در جهان پدیده حقیقت است بنابرین در خود قدرت ایستایی در برابر آن را نمیبینم. مدتهاست که طرفدار این نظریه که فرهنگ مردم ایران مادر فرهنگ های هندو اروپایی و تاثیرگزار ترین فرهنگ باستانی دنیاست. این را همگونی زبان ما با دیگر زبان های هندو اروپایی و مشترک بودن و شباهت موسیقی و فلولکر ما با سایر مردمان هند و اروپایی میگوید و شواهد تاریخی حاکی از این است که همه آن ها ریشه گرفته از زبان ، فولکلر و موسیقی ایرانیان دارد. (به دلیل این که نگارنده دانشجوی ارشد موسیقی است تحقیقات گسترده ای را در زمینه همگون بودن موسیقی های ایرانی و اروپایی داشته است که به دلیل تخصصی بودن در حوصله بحث نمیگنجد) اما! یک امای نسبتا بزرگ
چند مورد اساسی از سخنان شما با افکار نگارنده هم سویی ندارد که باعث پدید آمدن پرسش هایی شده است که نیاز مند پاسخند
۱-مردمی که تمدن جیرفت را ساختند آریایی(هند و اروپایی )نبودند. این را پژوهش های انجام شده روی دی ان ای استخوان های یافت شده در جیرفت نشان میده.
این افراد از نژاد سومری و میانرودان بودند(مردمان تمدن ایلام هم از همین نژاد بودند ) نمونه این نژاد را میتوان در یمن و عمان و مصر علیا و همینطور در میان کوچ نشنیان بلوچ دید (این نژاد تقریبا از بین رفته و در این کشور ها نیز افراد کمی از این نژاد هستند و بیشتر سامی اند ) . افرادی با صورت های کشیده و معمولا لاغر ، پوست قهوه ای تیره ، پیشانی کوتاه ، بینی بزرگ ، چشمان نسبتا ریز و موهای کاملا سیاه.
۲- قدمت دی ان ای مردمان هند و اروپایی در فلات ایران بیشتر از ۳۰۰۰ سال نیست و تراکم دی ان ای این نژاد در شمال و شمال غربی ایران بسیار زیاد و به تدریج با آمدن به طرف جنوب و جنوب شرقی و غربی از تراکم این نژاد کاسته میشود
۳- امید وارم منظور شما از ساکنان همیشگی ، تمام اقوام ساکن در فلات ایران نباشد چراکه تمام این اقوام آریایی یا هند و اروپای نیستند
۴- از آنجایی که مردم ایران – دانمارک- انگلستان – لهستان و یونان بیشترین شباهت و نزدیکی را با هم دارند ( بر پایه پژوهش های آقای کاوالی اسفورتسا ) اصلا منطقی نیست که بگوییم ایرانی ها از نژاد مردم پیش از آریایی ها هستند چراکه هیچ شباهت ژنتیکی با نژاد مذکور جیرفتی و …. ندارند
خواهش میکنم به این عکسی که فرستادم توجه کنید
پرسشها و پاسخهای بخش ۲۷
این عکس نزدیکی ژنتیکی نژاد های جهان را نشان میدهد که توسط دکتر کاوالی اسفورتسا تهیه شده.و بدیهی است که این ایرانیان بودند که به کشور های غربی مهاجرت کردند و فرهنشان را تزریق کردند،  عکس شماره ۷۸۱۸.
  پاسخ پرنیان حامد:  با سلام،  در باب تاریخ : با یک دنیا سپاس از اطلاعاتی که در اختیار  من گذاشتید یکی بودن دی ان ای سومر با جیرفت نظریه رفته شدن جی و نظریه من در ورود این افراد از فلات ایران به بین النهرین را ثابت می کند،  لذا حقانیت اوستا و تاریخ ایران در این باب ثابت می شود اما در باب دی ان ای گروهی که شما هند! و اروپا می نامید آیا این دی ان ای در خود کشور هند موجود است چنانچه پاسخ مثبت است دوست دارم بدانم این افراد در آن زمان بدون عبور از ایران با کدام وسیله خود را به کشور هند رساندند و اگر پاسخ منفی است دوست دارم بدانم چرا لغت هند را استفاده می کنید همچنین دوست دارم ارتباط دی ان ای مردم کرمان با سفید %D