جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای
بخش اول
توجه: مقدمه و دیدگاه و تفسیر و بررسی انوش راوید و فهرست لینک های کتاب بررسی داستان جامع التواریخ در اینجا.
فهرست مندرجات
پیشگفتار ص ۹
ترجمه تازی تاریخ چین ص ۱۸
تاریخ پادشاهان ختای و ماچین و نوادر و حوادث که در عهد هریک واقع شده بر زعم اهل ختای ص ۱۳
نسخهبدلهای تاریخ اقوام پادشاهان ختای ص ۷۳
واژهنامه ص ۱۳۷
عبارتهای تازی ص ۱۷۰
نامهای کسان و شهرها و … ص ۱۷۱
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۹
پیشگفتار
اشاره
به نام آنکه جان را فکرت آموخت از دیگر بخشهای تاریخ عالم جامع التّواریخ رشید الدّین فضل اللّه همدانی، تاریخ چین است.
رشید الدّین فضل اللّه پس از به پایان بردن داستانهای مغول به یاری بولادجینگ سانگ، کتاب را به اولجایتو، (جلوس ۷۰۳ ه. ق- فوت ۷۱۶ ه. ق)، برادر و جانشین غازان خان عرضه میدارد، و بنا به عرف زمانه از او در میخواهد تا کتاب را به نام او بیاراید. اولجایتو نمیپذیرد، و به رشید الدّین میفرماید تا آن را همچنان به نام برادرش- غازان- بازگذارد. ولی از او میخواهد تا کتابی در تاریخ عالم بنگارد.
«… چون پادشاه اسلام، خلّد اللّه سلطانه از غایت علوّ همّت همواره مستبحث انواع علوم و متفحّص فنون حکایات و تواریخ است، و اکثر روزگار میمونش به اکتساب صنوف فضایل و کمالات مصروف، بعد از مطالعه و اصلاح این تاریخ فرمود که چون تا غایت وقت در هیچ تاریخی، تاریخی که مشتمل باشد بر احوال و حکایات عموم اهل اقالیم عالم و طبقات اصناف بنی آدم نساختهاند، و در این دیار هیچ کتاب در باب اخبار سایر بلاد و امصار
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۰
موجود نبوده؛ و از پادشاهان متقدّم کسی تفحّص و تتبّع آن ننموده، در این ایّام که بحمد اللّه و منّه اطراف و اکناف ربع مسکون در تحت فرمان اوروغ چینگگیز خان است، و حکما و منجّمان و ارباب دانش و اصحاب تواریخ اهل ادیان و ملل، از اهالی ختای و ماچین و هند و کشمیر و تبت و اویغور و دیگر اقوام اتراک و اعراب و افرنج در بندگی حضرت آسمان شکوه گروهگروه مجتمعاند، و هریک را از تواریخ و حکایات و معتقدات طایفه خویش نسخهای هست، و بر بعضی از آن واقف و مطّلع، رای جهانآرای چنان اقتضا کرد که از مفصّل آن تواریخ و حکایات مجملی که از روی معنی مکمّل باشد به نام همایون ما بپردازند … تا مجموع آن کتابی عدیم المثل باشد جامع جمیع انواع تواریخ … تا موجب دوام نام و ناموس گردد.»
[جامع التّواریخ، صص ۸- ۹]
گفتنی است دانشمند مأسوف علیه کارل یان در مقدّمه تاریخ بنی اسرائیل بتصریح اشاره میکند که نگارش تاریخ عالم نیز به خواست غازان خان آغاز شده بوده است.
رشید الدّین فضل اللّه در مقدّمه تاریخ مغول میافزاید:
«به موجب فرموده از جمله فضلا و معتبران طوایف مذکوره تفحّص و استخبار نموده، و از مضامین کتب متقدّمان التقاط کرده، مجلّدی دیگر در باب تواریخ عموم اقالیم در قلم آمد … و مجموع کتاب به جامع التّواریخ مسمّی گشت.»
[جامع التّواریخ، ص ۹]
شیوه تاریخنگاری رشید الدّین فضل اللّه هم امروز نیز از مایههای برتری وی بر دیگر مورّخان روزگار است، زیرا وی هوشمندانه روشی علمی برمیگزیند و مینویسد:
«مقصود از این کلمات آنکه چون این ضعیف به تألیف این کتاب
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۱
جامع التّواریخ مأمور شد، از آنچه در کتب مشهور هر طایفه مسطور یافت، و از آنچه نزد هر قومی به نقل متواتر شهرت داشت، و از آنچه دانایان و حکمای معتبر هر طایفه برحسب معتقد خود تقریر کردند، هم بر آن منوال بیهیچ تغییر و تبدیل و تصرّف در قلم آورد، و یمکن که به سبب قصور فهم او یا اهمال راوی، بعضی از آن جمله فوت شده باشد؛ و مع هذا دلخواه بود که در تنقیح حکایات، اجتهادی هرچه تمامتر رود …»
[جامع التّواریخ، ص ۱۲]
از این است که چون رشید الدّین به اشارت غازان یا اولجایتو آهنگ نگارش تاریخ عالم میکند، و سال آغاز کار او در تدوین تاریخ چین چنین است:
«… و از مبدایی که ایشان تصوّر کردهاند و پیش ایشان معروف و مشهور و مسطور است تا این زمان که سنه اربع و سبعمایه هجری است …»
[تاریخ چین (تصحیح محمّد روشن) ص ۷]
رشید الدّین مینویسد:
«اهل ختای را تواریخ و کتب بسیار مشتمل بر حکایات و حوادث هر زمانی و هر عهدی موجود است و نزد ایشان مشهور، و کسانی که آن را مرتّب دانند در این ملک کماند، چه آن تواریخ بغایت بسیار است، لکن حکمای ختای از آن مطوّلات کتب، تلخیصات و اختصارات کردهاند، و باز آن را مختصر و موجز گردانیده، و تا غایت از آن نسخ چیزی بدین ولایت نرسیده.
در این وقت که پادشاه اسلام، خلّد اللّه سلطانه و اعلی شأنه فرمود تا تاریخ مبارک را تألیف کند و بنویسد، چون ممالک مذکوره را در قدیم الایّام هیچ پادشاه بیگانه مسخّر نگردانیده بود و در آن راه مداخلت نیافته، چنگگز خان و اروق نامدار او آن را مستخلص کرده و در تحت فرمان و تصرّف خویش آوردند، و بدان سبب حکایات آن در این تاریخ آوردن ضروری بود.
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۲
پادشاه اسلام، خلّد ملکه فرمود تا تواریخ احوال آن مملکت و پادشاهان آنجا بر سبیل ایجاز و اختصار الحاق کرده شود. بر وفق فرمان نافذ، لا زال نافذا و مطاعا، از حکمای ختای: لیتاجی و کمسون نام، که هر دو بر علم طبّ و نجوم و تاریخ ختای واقفاند، و بعضی از آن کتب از ختای با خود آورده و آن معانی را مستحضر، کتب تواریخ که داشتند حاضر گردانیدند و تقریر کرد، که هرچند تاریخ اهل ختای عظیم قدیم است، و عدد سالها و ادوار ایشان به موجبی که پیش از این با خواجه نصیر الدّین تقریر کردهاند، لکن تاریخی که اسامی پادشاهان آنجا در آن مشروح و مفصّل است، و بنیاد حکایات بر آن نهاده، و در این وقت میان اهل ختای شهرتی دارد، و تاریخی درست و محقّق [است]، و تمامت حکما و دانایان بر آن اعتماد کرده، کتابی است که آن را سه حکیم معتبر باتّفاق ساختهاند:
یکی را نام فوهین خوشانک، فوهین اسم است؛ و خوشانگ صفت، یعنی بخشی … و دیگر را نام فیخوخوشانگ … و نام دیگر شیخون خوشانگ …
ایشان هر سه آن تاریخ را از کتب قدیم انتخاب کردهاند و با حکما و دانایان وقت تصحیح و مقابله کرده و جمله بر آن گواهی نبشته که با کتب قدیم مقابل است و در آن هیچ شبهتی نه.»
[تاریخ چین، (همان) صص ۷- ۸]
با این اشارت درمییابیم که رشید الدّین و دستیاران او با برگزیدن دو پزشک اخترشناس که بر تاریخ نیز وقوف کامل دارند، لیتاجی و کمسون، اثری برمیگزینند که آن اثر ساخته سه بخشی- روحانی بودایی- از تاریخهای کهن است که به وسیله «حکما و دانایان وقت تصحیح و مقابله» شده است و مسجّل گردیده؛ و «بعد از آن نوبتی دیگر حکیمی تصحیح آن کرده»! با این توصیفات پیداست که دامنه استقصاء و بررسی دراز دامن است و تدوین تاریخ چین بدین کیفیّت چه مایه برتریها دارد.
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۳
امّا هرچند اتّکای رشید الدّین در تدوین تاریخ عالم به عالمان و مورّخان و بخشیان است- و چنانکه در پیشگفتار تاریخ هند یاد کردم، در تحریر آن بخش نیز رشید الدّین از همکار شایسته خود کمالاشری بخشی یاد میکند- با دریغ در تدوین و تحریر بخش عمده جامع التّواریخ از نویسندگان و پدیدآورندگان ایرانی نام نمیبرد و قضایا را مسکوت بازمیگذارد.
اینک به روشنی میدانیم که در بخش ایران و اسلام، تنها مأخذ رشید الدّین، تاریخ طبری بوده است، و در بخش سامانیان و بویهیان و غزنویان از ترجمه تاریخ یمینی بتقریب به عین عبارت نقل میکند، و در بخش سلجوقیان از ظهیر الدّین نیشابوری و راوندی بهره میگیرد و در نگارش تاریخ خوارزمشاهیان، به جهانگشای جوینی دستبرد میزند؛ و هیچ اشارتی به اخذ و اقتباس و نقل خود نمیکند! گویی رسم زمانه چنین بوده است، چنانکه همتای او نصیر الدّین طوسی نیز، تنکسوخنامه را انتحال میکند.
نظر انوش راوید: بروشنی پیداست که برابر دستور و برای پول و با تقلب کتابی سرهم کرده، هیچ معلوم نیست اصل و اصالت نویسنده یا نویسندگان و زمان نوشتن آن چیست.
* تاریخ چین را پس از به پایان بردن کار تاریخ هند در ایتالیا استنساخ کردم.
نسخه اساس من نسخه شماره ۱۶۵۳ است، سپس به مقابله آن با نسخه سلیمانیه، داماد ابراهیم پاشا پرداختم. عکس این نسخه به شماره ۵۲- ۳۰۴۸ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مضبوط است و تاریخ کتابت آن ۸۸۵. ه. ق.
پس از بازگشت به ایران، از چاپ تاریخ چین از جامع التّواریخ، ویرایش و پژوهش خانم دکتر وانگ ای دان باخبر شدم. تصحیح این متن دشوار- از جمیع جهات- را اثری دلپذیر و شایسته یافتم، شیوه نگارش پیشگفتار استوار و دلنشین است و شایان ستایش، به گمان من گزینش نسخه کاخ گلستان به عنوان نسخه اساس، روا نبوده است. نسخه شماره ۱۶۵۳، به زعم من با فاصله زمانی دویست و اند ساله، و نیز رونویسی عینی و مستقیم این نسخه از جامع التّواریخ، میتواند از وجوه برتری آن بر دیگر نسخهها باشد.
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۴
نسخه خطی جامع التّواریخ کتابخانه انگلیس-British Library – به شمارهAdd 7628 را که خود به مهرماه ۱۳۸۱ دیدهام؛ و آن را نسخهای نااستوار و مغشوش یافتهام زیرا بیمبالغه صورت درست یک نام را در آن نمیتوان بازیافت!
گفتنی است که دو سطر پایانی از دو صفحه چاپی خانم دکتر وانگ ای دان- ص ۱۲۸، و ص ۱۵۴ افتاده است، که از اهتمام ارزنده ایشان هیچ نمیکاهد.
در پارهای از تصحیحات ایشان سخنی داشتهام که در «شرح نسخه بدلها» باز گفتهام، و آن را نیز از تسامحات استادان راهنما میدانم!
سر چاپ تاریخ چین نداشتم، ولی به اعتبار تعهّد چاپ مجموعه تاریخ عالم از جامع التّواریخ و خواست دوستان ناگزیر به این کار شدم؛ بازیافتن نسخه تواریخ العالم که بنسبت از ضبط و اتقان نسبی برخوردار است، و نسخه سلیمانیه نیز از انگیزهها بود.
شناخت نسخهها
1). نسخه ۱۶۵۳ طوپقپوسرای به خط نسخ. در ترقیمه بخش اسماعیلیان این نسخه آمده است:
«تمام شد تاریخ اسمعیلیّه و نزاریه از مصنّفات مخدوم اعظم اعدل سلطان الوزرا فی العالم رشید الحقّ و الدّنیا و الدّین عماد الاسلام و المسلمین اعزّ اللّه انصار دولته به یاری باری عزّ اسمه فی اواخر جمادی الاخر سنه اربع عشره و سبعمایه بخط العبد المسکانی الحافظ و الحمد لولیّه و الصلوه و السّلام علی نبیّه محمّد و آله الطیّبین الطّاهرین اجمعین.» «1»
______________________________
(1). با دریغ من شماره این برگ را همچون برگهای دیگر این نسخه نمیتوانم داد. مجموعه نسخههای ۱۶۵۴ و ۱۶۵۳ درهم است. عکسبرداری از این مجموعه بهگونهای ناهنجار صورت گرفته است. ده مجلّد را- چنانکه در عکس موجود در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات-
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۵
این نسخه را به نشانه «تو» بازمیشناسیم، و نسخهای مضبوط است. در این نسخه ویژگیهای نگاشتههای کهن دیده میشود:
-. «پ» را به یک نقطه مینویسد:
باذشاه، باذشاهی ۲، ۶، ۱۲؛ بس ۵؛ بنج تار ۹، بوشیدندی ۱۲؛ بنجم ۱۴، باکیزه ۱۷.
-. «چ» را نیز به یک نقطه مینویسد و گاه بینقطه:
جنانجه ۲، ۵؛ جون ۲؛ آنجه ۲؛ هرجند ۴؛ دیباجه ۵؛ جه؛ جکونه ۱۷.
-. د و ذ را رعایت میکند و بر دال معجمه نقطه میگذارد:
باذشاه ۴؛ نبوذه ۶؛ بادیذ آمذه ۱۲؛ نیانذ ۱۵؛ نهاذ ۱۶؛ براذر ۱۷؛ ماذر ۱۷؛ بهاذر ۱۰.
-. ک و گ را یکسان مینویسد:
کرم، کرما ۸؛ کردانیده ۹؛ بزرک ۱۴؛ فرسنک ۱۷؛ جکونه ۱۷؛ جهارکز ۱۸؛ کرکی جهارشاخ ۱۷؛ ریک میخورده ۱۰؛ کور ۱۱؛ کوسفند ۱۳.
-. جنانک ۱۴، ۱۶، ۱۷؛ انک، ۳، ۴، ۵، ۸، ۱۷؛ انج ۸.
-. همهجا، که مینویسد:
۳، ۴، ۵، … ۱۵، ۱۶، ۱۷؛ و بسیار اندک کی دیده میشود: کی ۳.
۲) نسخه تواریخ العالم، تاریخ کتابت ندارد، و ظاهرا از سده نهم یا به گمان
______________________________
– فرهنگی آمده است- از دفتر اوّل آغاز کردهاند و یک رویه عکسبرداری کردهاند، سپس مجلّدات را برگردانیدهاند و از آن سوی دیگر عکس گرفتهاند. قریب به ۸ ماهی در کار آراستن و ترتیب صفحات بودهام؛ در کنار برگ شمارهها، خود از شماره یک آغاز کردهام و بخشبخش شمارهها را به پایان بردهام، پیداست که توالی صفحات را با چه رنجی میتوان بازیافت!
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۶
دانشمند فقید پروفسور احمد آتش سده دهم مینماید. این نسخه را به «تا» نشانه کردهایم.
-. «پ» را به یک نقطه مینویسد:
بتبرست61 b ؛ باکیزه62 a ؛ سبید۶۷ a ،۶۸ b ؛ بذر۶۷ a ؛ باذشاه68 a ؛ بیدا شده68 b .
-. ج و چ را یکسان میآورد با یک نقطه:
جون61 b ؛ هرجند۶۲ a ؛ جیزی62 a ؛ جشمها۶۵ b ؛ جیست67 a ؛ هیج67 b ؛ خواجکی73 a .
-. د معجمه را به شیوه کهن مینویسد:
براذر۶۱ b ؛ بذان62 a ؛ بذر۶۷ a ؛ باذشاه68 a ؛ ماذر۶۸ b ؛ بذدل69 a ؛ شاذیها۶۹ a ؛ خذای69 b .
– گ را همچون کاف میآورد:
بندکی61 b ؛ دیکر۶۵ b ؛ ظاهر کشت، کفت66 a ؛ کاو۶۸ a ؛ کیاه68 b ؛ کریختن70 b ؛ خواجکی73 .a
-. جندانک68 b ؛ جنانک69 b ؛ جنانکه هم دیده میشود۷۳ a ؛ آنک72 a ،۷۴ a .
3) نسخه سلیمانیه- داماد ابراهیم پاشا- شماره فیلم در کتابخانه مرکزی ۲۹۹- ۲۹۷ است، تاریخ کتابت این نسخه ۸۸۵ ه. ق است و به خط نستعلیق درویش محمّد طاقانی.
-. «پ» را در بیشتر موارد به سه نقطه مینویسد، و گاه بینقطه:
پادشاه641 b ؛ پیش642 a ؛ پانزده646 b ؛ پیدا۶۴۸ a ؛ پنجاه647 b .
-. «چ» را گاه به سه نقطه و کمتر به یک نقطه میآورد:
چنگیز خان642 a ؛ چون649 b ؛ جنان642 b ؛ جهارم648 a .
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۷
-. «د» و «ذ» را یکسان مینویسد:
باشد، شود۶۴۱ b ؛ تواند بود۶۴۵ b ؛ رسید۶۴۷ b ؛ برادر۶۴۷ a .
-. «س» را عموما با سه نقطه زیر مینگارد:
است641 b ؛ بتپرست642 b ؛ پسندیده645 b ؛ راست646 b .
-. ک و گ را یکسان مینویسد به کاف.
جداکانه642 a ؛ دکر۶۴۵ b ؛ کرکی چهارشاخ645 b ؛ بزرک647 b ؛ تختکاه648 a .
4) نسخه چاپی آراسته خانم دکتر وانگ ای دان.
این نسخه را با دقّت بررسی کردم. بیمجامله چنانکه گفتم از چاپهای نمونهوار تصحیح است، در مواردی به تصحیح قیاسی دست زدهاند که به گمان من درست نمیآید. در صفحه ۸۴ س ۱۱- از نقایص این متن چاپی سطر شمار نداشتن است- «بنکت» که به تصریح با اعراب آمده است، به «بنگرد» تصحیح شده است بیپشتوانگی حتّی یک نسخه! یا در ص ۱۲۵، س ۸: ترکیب کهن و دیرین «تای موی»- که صدها شاهد برای آن میتوان یافت- به «تار موی» تصحیح شده است، و پیداست که این موارد نه از کوتاهی خانم دکتر است، همچنین مشدّد نوشتن «علی حدّه» است و گرفتار آمدن به غفلت روزگار در مشدّد نوشتن «دوم» ص ۹۶، ۱۲۳، «سوم» ص ۱۴۱، ۱۵۱ بتکرار؛ و بیتشدید نوشتن واژههای مشدّد چون: مدت، (تقریبا همهجا)، تعلق ص ۱۲۳ و کیفیت و مفصل و اول و … برای بانوی استادی که سروکار ایشان با دانشجویان نوآموز است در کشوری خارجی! و یا با همزه آوردن «جمله» که در متنهای کهن رواتر حذف همزه است، ص ۱۱۴، ۱۳۰، ۱۵۵؛ و یا عدم اشاره به حذف شناسه، بویژه در متن جامع التّواریخ که بیش از سایر متنها دیده میشود. ص ۱۱۵، ۱۲۵؛ و حذف «پاره» در ترکیب «پنج پاره شهر» در ص ۱۲۰، که در ص ۱۰۵، س ۱۵ نیز آمده بوده؛ نه این موارد به
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۸
ساحت استادان راهنما بازمیگردد!
کمترین در تصحیح متن تاریخ چین، غفلتی کرد و آن فرونهادن شیوه آوانگاری دانشمند مأسوف علیه کارل یان است، بویژه که خانم دکتر وانگ ای دان آن را مردود ندانستند.- ص ۵۶- در چهار بخش دیگر تاریخ عالم من از روش گزیده کارل یان پیروی کردهام.
ترجمه تازی تاریخ چین
با تأسف از آغاز نسخه بظاهر منحصر «ترجمه تازی تاریخ چین» چند برگی افتاده است، و از برگ ۳۰ متن چاپی فارسی، به شرح نسخهبدلهای ترجمه عربی پرداختم.
چنانکه پیشتر هم یاد کردم- در پیشگفتار تاریخ هند- از بخشهای پنجگانه تاریخ عالم، برگهای زیراکسی در زیر دست من است که دوست گرامی آقای صادق طباطبایی به تابستان ۱۳۶۶ از دانشگاه گوتینگن فراهم ساخته بودند، که سپاسگزار مهرورزی ایشانم. در بخش زیراکسی تاریخ هند من ۸ برگ افتادگی دارد که با بهرهیابی از نسخه چاپ عکسی نفیس مجموعه ناصر داود خلیلی- که یادگار و ارمغان «بنیاد میراث ایران»Iran Heritage Fondation است- کار را به پایان بردم.
در مقابله متن فارسی خود با ترجمه تازی کوشیدم تا در ثبت و ضبط اختلافات مضامین کوتاهی نکنم، و حتّی جانب تفصیل پیش گیرم؛ روایت ترجمه عربی را بیشتر فارسیگونه مییابم.
خواهش پایانی من از خواننده دانشور دانشپژوه این است که در «شرح نسخهبدلها» به عنایتی بیش امعان نظر کنند که در پارهای جایها، جنبهای استدراکی دارد؛ و از بازنمودن نارساییهای کار کمترین دریغ نورزند.
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، مقدمه، ص: ۱۹
از «مرکز پژوهشی میراث مکتوب» و مدیریّت عامل گرامی آن جناب اکبر ایرانی- در یاوری و مهرورزی خود و همکاران ایشان دوست دانشمند آقای علی اوجبی- امتنان فراوان دارم.
از همسرم شکوهبانو ادارهچی گیلانی، به خاطر بازنگریها به نمونهها و یادآوریها، و خانم سیما ادارهچی گیلانی برای حروفچینی متن و تعلیقات تشکر میکنم.
با سپاس خدای محمّد روشن- تهران
پاییز ۱۳۸۴
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱
آغاز
اشاره
[بسم اللّه الرّحمن الرّحیم]
تاریخ اقوام پادشاهان ختای «1» که آن را چین «2» گویند و ولایت ماچین «3» به زعم ایشان و نوادر احوال و حوادثی که موجب معتقد ایشان در آنجا واقع شده است.
تقریر اسامی ولایات معظم آن ممالک به حسب هر مصطلحی
ممالک اقوام مذکور چندپاره ولایت معظم است، و اسامی آن ولایات به حسب لغت و اصطلاح هر قوم مختلف و متفاوت، و در این وقت از واقفان بر احوال آنجا به سبیل تتبّع تفاصیل آن معلوم شده، و آنچنان است که در میان ممالک ایشان ولایتی معظم معتبر است که در اغلب اوقات تختگاه پادشاهان ایشان در آنجا بوده، و آن ولایت را به زبان ایشان خان ژوجونتو «4» میگویند و مغولان آن را چاوقوت «5» گفتهاند، و هندوان آن را چین میخوانند، و نزد ما به ختای مشهور است.
و به واسطه بعد مسافت و عدم تتبّع و تحقیق تصوّر افتاده بود که ولایت چین جداست، و از آن ختای جدا، و معلوم شد که هر دو یکی است و
______________________________
(۱).Hitai
(2).Cin
(3).Macin
(4).Han -Zu -gun -nu
(5).Cawqut
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲
مصطلح مختلف. و ولایتی دیگر است در شرقی ولایت مذکور مایل به جنوب که ایشان آن را منزی «1» میگویند، و مغولان ننگیاس «2»، و هندوان مهاچین «3»، یعنی چین بزرگ، و سایر مردم چون معنی مها «4» به هندی ندانسته، ماچین میگویند، و ولایت چین بنسبت ماچین از ده یکی نهادهاند.
و نوین اعظم فولاد آقا «5»، زید عدله، تقریر فرمودن که آن ولایت ماچین به حساب نهصد تومان «6» در دفتر آمده، به موجبی که آنجا شماره میکنند و به شماره درمیآرند. و شهری بغایت بزرگ در آن ولایت هست که آن را خنسای «7» میگویند، و قطر آن، یعنی از بارو تا به باروی ده فرسنگ است، و در آن شهر سه یام نهادهاند، و تمامت خانههای ایشان سه طبقه است.
و در شهر مردم مسلمان را چون احتیاط کنند یکیک توان دید. و آنجا سه مسجد جامع بغایت بزرگ هست، و روز آدینه هر سه از مردم مسلمان پر باشد. و از غایت کثرت خلق شهر در روزهای دیگر ایشان را بنادر توان دید، و اهل شهر کمتر یکدیگر [را] شناسند از غایت انبوهی. و این ولایت مذکور در این قرون آخر تختگاه پادشاهان اصلی آن ممالک بود.
و ولایتی دیگر است در جنوب غربی ختای که ایشان آن را دایلیو «8» میگویند،
و مغولان قراجانگ «9»، و هندوان کندهر «10»، یعنی […] و نزد ما به قندهار مشهور است، و این ولایت در میان هندوستان و تبت افتاده و در یک نیمه آن مردم سیاهاند، و در یک نیمه سپید، و مغولان آن یک نیمه سپید را چغان جانگ «11» گویند.
و در شمالی ختای اقوامی صحرانشیناند، همچون ترکمانان در این
______________________________
(۱).Manzi
(2).Nangiyas
(3).Mahacin
(4).Maha
(5).Fulad Aqa
(6).Tuman
(7).Hinsai
(8).Dali
(9).Qara Gang
(10).Gandhara
(11).Cagan -Gang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳
ولایت، و به ختایی آن قوم را چیدن «1» میگویند، و مغولان ایشان را قراختای «2» گویند، و ما نیز همچنین. و مواضع ایشان به صحرای مغولستان متّصل است، و وقتی از آن قوم شخصی خروج کرده و ملک ختای «3» را به دست فروگرفته و پادشاه شده، و از نسل او چند بطن مدّتی مدید پادشاهی کردهاند، نام او خولجی اباکه «4» چنانچه شرح آن خواهد آمد.
و قومی دیگر هم از صحرانشینان متّصل این قوم مذکوراند که اهل ختای ایشان را نوجی «5» میگویند، و مغولان و دیگر مردم ایشان را جورجه خوانند، و ایشان را یک شهر بزرگ هست، نام […]، لکن اکثر صحرانشیناند، و از ایشان شخصی برخاست وانیان اوگدای «6» نام، دای کیم لقب، و ملک ختای از قراختای «7» بستد، و مغولان او را اقوده «8» گویند.
و التان خان «9» که در عهد چنگیز خان «10» بود، و در زمان اوکتای قاآن «11» برافتاد، از نسل این دای کیم «12» مذکور بود، چنانچه مشروح بیاید. و در میان ولایت ختای و قراجانگ «13» ولایات بسیار است که هر یکی را علیحده پادشاهی بوده و هست، از آن جمله ولایتی است که اهل آنجا را عادت چنان است که دندان را غلاف زر میسازند، به وقت طعام خوردن برمیگیرند.
و مجموع آن ولایات در این وقت ایل قاآناند. و صورت [و] هیأت اوضاع ولایات مذکوره به موجبی که در دفاتر تواریخ اهل ختای مثبت است، در آخر این تاریخ اثبات خواهد یافت و هرچند اینجا مناسب بود، امّا جهت آنکه اسامی پادشاهان که ذکر ایشان در این تاریخ ختای خواهد آمد، نخست مقام و
______________________________
(۱).Qidan
(2).Qara -Hitai
(3).Hitai
(4).Chuolizhi Abaoji
(5).Nuzhi
(6).Wanyan Aguda
(7).Qara -Hitai
(8).Aquda
(9).Altan Han
(10).Cinggiz Han
(11).Ogedei Qa'an
(12).Dai -Kim
(13).Qara -Cang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴
تختگاه که داشتهاند در جنب آن شهر میباید نوشت، و پیش از وقوف بر احوال ایشان پارهای از فهم دور باشد تصویر آن در آخر خواهد رفت، بر وجهی که مطالعهکننده را تمامت ولایات آن ممالک و اسامی پادشاهانی که در آنجا بوده باشند با یکبار که در نظر آید معلوم شود. ان شاء اللّه تعالی وحده.
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵
مقدّمه تاریخ مذکور مشتمل بر قواعد و ضوابطی که ایشان را است و به تقریر تاریخ تعلّق میدارد
چون اهل ختای «1» بتپرست و ارباب ادیان و ملل مختلف و کفّار بودهاند، بنیاد دعوی و تقریر ایشان قدم عالم است، بدان سبب تواریخی که آغاز نهادهاند و قیاس ظهور خلق از آن میکنند بغایت بسیار است، و در هیچ عهدی کتب تواریخ ایشان و حکایات آن در این ملک نبوده، به واسطه بعد مسافت، و حکما و دانایان ایشان اینجا نرسیدهاند و پادشاهان این ولایت نیز به تتبّع و تفحّص آن مایل نبوده، و بدان التفات ننموده.
و در زمانی که نوبت قاآنی و پادشاهی روی زمین به مونککا قاآن «2» رسید، برادر خویش هولاگو خان «3» بن تولوی خان بن چنگگیز خان را به ایرانزمین فرستاد، و پادشاهی این ممالک بر وی مقرّر شد، از حکما و منجّمان و اطبّای ختای در بندگی وی [جمع] آمده بودند، و چون پادشاهی بغایت با کمال عقل و کفایت بود و مهوّس، جمله علوم مولانا سعید استاد البشر افضل المتأخّرین
______________________________
(۱).Hitai
(2).Mongke Qa'an
(3).Hulagu Han
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶
خواجه نصیر الدین الطّوسی را- رحمه اللّه علیه- فرمود تا رصد سازد، و زیجی به نام همایون او تألیف کند، و به جهت آنکه هولاگو خان «1» منجّمان ایشان را دیده بود، و احکام نجومی بر قاعده ایشان دانسته و بدان معتاد شده،
فرمود تا خواجه نصیر الدّین تاریخ و قواعد نجومی ایشان معلوم گرداند، و آن معنی را در زیجی که میسازد بیارد، چنانکه به وقت استخراج تقویم، تاریخ و حساب سالهای ایشان را نیز به موجبی و مصطلحی که دارند به تقویمهای ما اضافت توان کرد. و شخصی ختایی را که نام او قومیحی بود و معروف به سینگسینگ «2» یعنی عارف، فرمود تا از تواریخ و نجومهای ایشان به نکت هرآنچه بر آن وقوف دارد با خواجه نصیر الدّین تقریر کند و علم نجوم از خواجه نصیر الدّین بیاموزد، و هرآنچه او را از آن قسم معلوم بود، خواجه نصیر الدّین به مدت دو روز تعلیم کرد و به زیج ایلخانی که ساخت درآورد.
امّا آن حکیم ختایی زیادت بهرهای علمی از خواجه نتوانست یافت. و آن حکیم حساب تاریخ بعضی اختیارات و احکام ایشان میدانست، و بر آنچه عمل زیج و ادراک سیر ستارگان باشد، و دقایق آن زیادت وقوفی نداشت.
هرچه در هر اقلیمی و هر عهدی حکیمی کامل که بر چنان علوم واقف تواند بود، بنادر یافت شود. آنچه آن حکیم مذکور تقریر کرد، و در زیج ایلخانی مذکور [درآمد] این مقدار است که یاد کرده میشود.
اوّل آنکه تاریخ ایشان مشتمل است بر سه دور، و هر دوری شصت سال، و هریک از این سالهای شصتگانه نامی جداگانه دارد، به موجبی که بر جدول نهاده میآید برین هیأت. دیگر آنکه هر دوری را از این سه دور نامی معیّن است، اوّل را شانگ ون «3»، دوم جونگ ون «4»، سوم خاون «5» و دور بزرگتر را
______________________________
(۱).Hulagu Han
(2).Xiansheng
(3).Shangyuan
(4).Zhongyuan
(5).Ziayuan
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۷
دههزار سال مینهند، و این مدّت را یک ون «1» میگویند.
و از مبدایی که ایشان تصوّر کردهاند و پیش ایشان معروف و مشهور و مسطور است تا این زمان که سنه اربع و سبعمایه هجری است مقابل [لوی] ئیل سال چهل و دوم از دور شانگون «2»، مدت هشتهزار و هشتصد و شصت و سه ون و نههزار و هفتصد و هفتاد و دو سال گذشته، که مجموع آن هشتاد و هشت هزار هزار و [ششصد و] سی و نه هزار و هفتصد و دو سال باشد، و از مبدأ مذکور که بنیاد بر آن نهادهاند تا آن سال که چنگگیز خان «3»، اونگ خان «4» را بکشت، و مبدأ ظهور پادشاهی او بود، و آن طونگقوزئیل بوده موافق شهور سنه تسع و تسعین و خمسمایه هجری، مدّت هشتاد و هشت هزار هزار و ششصد و هشتاد سال بوده، این مقدار که ذکر رفت، حکیم ختایی مذکور با خواجه نصیر الدّین تقریر کرده و در زیج ایلخانی مثبت است.
امّا آنچه در این عهد تفحّص و تتبّع رفت تقریر کرده، از شرح و تفصیل تواریخ اهل ختای بدین موجب است که شرح داده میشود.
اهل ختای «5» را تواریخ و کتب بسیار مشتمل بر حکایات و حوادث هر زمانی و هر عهدی موجود است و نزد ایشان مشهور، و کسانی که آن را مرتّب دانند در این ملک کماند، چه آن تواریخ بغایت بسیار است. لکن حکمای ختای از آن مطوّلات کتب، تلخیصات و اختصارات کردهاند، و باز آن را مختصر و موجز گردانیده، و تا غایت از آن نسخ چیزی بدین ولایت نرسیده.
در این وقت که پادشاه اسلام، خلّد اللّه سلطانه و اعلی شأنه، فرمود تا تاریخ مبارک را تألیف کند و بنویسد، چون ممالک مذکوره را در قدیم الایّام هیچ پادشاه بیگانه مسخّر نگردانیده بود و در آن راه مداخلت نیافته، چنگگیز خان و اروق نامدار او آن را مستخلص کرده، و در تحت فرمان و تصرّف خویش
______________________________
(۱).Wan
(2).Shangyuan
(3).Cinggiz Han
(4).Ong Han
(5).Hitai
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۸
آوردند، و بدان سبب حکایات آن در این تاریخ آوردن ضروری بود.
پادشاه اسلام، خلّد ملکه، فرمود تا تواریخ احوال آن مملکت و پادشاهان آنجا بر سبیل ایجاز و اختصار الحاق کرده شود. بر وفق فرمان نافذ، لا زال نافذا و مطاعا، از حکمای ختای «1»: لیتاجی «2» و کمسون «3» نام، که هر دو بر علم طب و نجوم و تاریخ ختای واقفاند، و بعضی از آن کتب از ختای با خود آورده و آن معانی را مستحضر، کتب تواریخ که داشتند حاضر گردانیدند و تقریر کرد، که هرچند تاریخ اهل ختای عظیم قدیم است، و عدد سالها و ادوار ایشان، به موجبی که پیش از این با خواجه نصیر الدّین تقریر کردهاند، لکن تاریخی که اسامی پادشاهان آنجا در آن مشروح و مفصّل است، و بنیاد حکایات بر آن نهاده، و در این وقت میان اهل ختای شهرتی دارد، و تاریخی درست و محقّق [است]، و تمامت حکما و دانایان بر آن اعتماد کرده، کتابی است که آن را سه حکیم معتبر باتّفاق ساختهاند.
یکی را نام فوهین خوشانگ «4»، فوهین اسم است، و خوشانگ صفت، یعنی بخشی «5»، و از شهر تایعانجوی «6» بوده است، و دیگر را نام فیخو خوشانگ «7» از شهر فینجو، و نام دیگر شیخون خوشانگ از شهر لاوکین «8» ایشان هر سه آن تاریخ را از کتب قدیم انتخاب کردهاند و با حکما و دانایان وقت تصحیح و مقابله کرده، و جمله بر آن گواهی نبشته که با کتب قدیم مقابل است و در آن هیچ شبهتی نه،
بعد از آن نوبتی دیگر حکیمی تصحیح آن کرده، آنگاه به موجبی که عادت ایشان است از آن کتاب نسخهها کردهاند و میکنند، چنانکه در آن هیچ تغییر و تبدیل و زیادت و نقصان نمیتواند بود، و آن عادت ایشان چنان است که چون
______________________________
(۱).Hitai
(2). (لی داچژی):Li -ta -chi
(3).Maksun ,k .msun ,yuk sun
(4).Fo Hien Ho -Shang
(5).Bahsi
(6).Tai'anzhou
(7).Fei Ho chang
(8).Luojing
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۹
بهترین کتب آن تواند بود که درست باشد، و خطش بغایت خوب و مجال تغییر و تبدیل در آن نه، رعایت این هر سه معنی را وضعی کردهاند که هر کتابی که نزد ایشان معتبر افتاده، خطّاطی خوشنویس را حاضر گردانیدهاند تا هر صفحهای از آن کتاب به خط پاکیزه بر لوحی نوشته، و تمامت دانندگان آن قسم به احتیاط تمام مقابله و تصحیح آن کردهاند، و خطّ خویش بر ظهر آن لوح مثبت گردانیده.
آنگاه نقّاران ماهر استاد را فرمودهاند تا آنرا نقّاری کرده، چون از تمامت صفحات کتاب بر این طریقه نسخه گرفتهاند و بر هریک عدد آن بر توالی نوشته تا جمله بر ولا مضبوط باشد. آن لوحها را همچون سکّه دار الضّرب در کیسهها به مهر امنا به معتمدان معیّن سپردهاند و در دکانهای مخصوص بدان مصلحت مضبوط نهاده و بر ان عمل، تمغایی «1» معیّن و مقرّر گردانیده، به هر وقت که کسی نسخه از آن خواهد، پیش آن جماعت که جهت آن مصلحت منصوباند حاضر شود، و حقوق معیّن دیوان و مؤونات آن بدهد، و ایشان لوحهای آن کتاب بیرون آرند، و بر مثال سکّه زر بر اوراق کاغذ نهند و به وی تسلیم کنند. و بدین طریقه ممکن نیست که در هیچ کتابی از کتب ایشان زیادت و نقصان تواند بود.
و نیز خطّ ایشان را در اصل وضع ضوابطی چند بغایت نیکوست و مفید که بدان سبب تصحیف و غلط در آن مجال ندارد. و پیش از این جمهور مردم چنان نقل میکردند که ختاییان هر لفظی از الفاظ را بر شکلی مخصوص مینویسند، و این معنی عقلا را بغایت مستبعد مینمود، چه وضع خطّ جهت آن است که تا به واسطه ترکیب حروفی چند معدود، الفاظ بسیار را به آسانی در ضبط توان آورد، و به مجرّد آنکه تغییری در ترکیب آن رود لفظی دیگر از آن فهم توان کرد، و به کثرت اشکال احتیاج نیفتد.
______________________________
(۱).Tamga
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۰
و اهل ختای «1» به لطف طبع و دقّت نظر منسوباند، چگونه متصوّر باشد که چیزی موجز مفید آسان را مطوّل و نامضبوط و دشوار گردانند؟ و همواره به واسطه اصرار ناقلان بر آن معنی تعجّب تمام روی نمود، تا در این وقت که تتبّع و تحقیق رفت. و آن نکته در موضعی چند مخصوص است و عظیم مدقّقانه و مفید، و از جمله اوضاع خطوط بهتر، چه به رعایت آن دقایق شبهت و شکوک مرتفع میگردد. و از این ضوابط یکی آن است که ایشان الفاظ مشترکه را به حسب هر معنی بر شکلی مینویسند، مانند لفظ عین که مشترک است میان باصره و ترازو و زر و چشمه آب و آفتاب،
و علی هذا ایشان چنین الفاظ را به ازاء هر معنی به صورتی مخصوص مینویسند، هرچند آموزنده را دیرتر میسّر شود، اما به واسطه آموختن خط الفاظ مشترکه را نیز شناسند، و چون بنویسند شبهتی که ما را میافتد که آیا مراد مصنّف از این معانی کدام بوده، و هرکس به نوعی فهم کرده، اختلافات ظاهر میشود، در ایشان قطعا این شبهت نباشد و مراد متکلّم محقّق بود.
مثالش به لغت ایشان […] [این] لفظ است که آن را […] و […] اطلاق میکنند، و هر کجا مراد معنی اوّل باشد بر این شکل […] نویسند، و آنجا که مراد معنی دوم بود، بدین شکل […].
دیگر ضابطه آن است که هر مبلغ که به واسطه الحاقی یا حکّ جزئی قابل زیادت یا نقصان شود، آن را در قبالات و بروات و فرمانها بر صورتی مخصوص مینویسند که اگر در آن حکّی یا الحاقی رود قطعا مفهم و مفید هیچ معنی نباشد، و در دیگر مواضع بر وضع معهود مینویسند، مثالش لفظ […] که به عادت چنین مینویسند، و اگر […] بر آن میافزایند مثل، معنی آن بگردد و مراد […] باشد. این لفظ را […] در قباله و دیگر مواضع که یاد کرده شد، بر این صورت مینویسند […]، چه
______________________________
(۱).Hitai
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۱
این شکل به هیچ وجه قابل زیادت و نقصان که مغیّر معنی باشد نیست.
دیگر ضابطه آنکه بعضی الفاظ را در مواضعی که آنجا رعایت ادب باید کرد بر شکلی مخصوص مینویسند. مثالش […] که معنی آن یکی است و در عداد اعداد چنین مینویسند […] و هر کجا از برای باری تعالی ذکر کنند، بدین شکل […] نویسند، تا به واسطه این تمییز رعایت ادب و حرمت کرده باشند. پس معلوم شد [که] کتب اهل ختای «1» از شوائب تغییر و تبدیل [مبرّا] و مبرّا میباشد، و از مخایل تصحیف و تشکیل مجرّد. بدان سبب بر کتاب مذکور اعتماد کرده، نقل تاریخ ایشان میرود.
و این سه حکیم مذکور که مؤلّف این کتاباند در عهد پادشاهی بودهاند که نام او چن لیوان «2» است. و از آن تاریخ باز تا این زمان که شهور سنه اربع و سبعمایه هجری است مدّت [۱۰۴۴] سال میباشد، و حکایت این پادشاه در موضع خویش مشروح بیاید.
و چنانچه قیاس و تحقیق رفت، تواریخ سالهای بسیار ایشان که از آن حساب میکنند همچنان است که مثلا ما را تاریخی است از عهد آدم، صلوات اللّه علیه، و یکی از عهد طوفان نوح «3» علیه السّلام، و بعد از آن از روزگار اسکندر، و چند تاریخ دیگر، و بعد از آن تاریخ هجری و دیگر جلالی که اکنون مشهورتر آن هر دواند هر پادشاهی و هر حادثه که بعید العهدتر باشد از تاریخ قدیمتر معلوم شود. از آن ایشان نیز هم برین نمط است، الّا آنکه عدد پادشاهان و زمان تواریخ ایشان زیادت از آن ماست، و نیز به موجبی که شرح داده شد، هر دوری معظم را بر سه دور نهادهاند تا چون طول مدّت بسیار است ضبط حساب آن آسانتر باشد و السّلام.
چون از تقریر و تحریر مقدّمه و دیباجه فارغ شدیم، این زمان در شرح
______________________________
(۱).Hitai
(2).Chenliuwang
(3).Nuh
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۲
تاریخ ایشان شروع نماییم و به موجبی که در کتاب مذکور مسطور است، احوال پادشاهان ایشان و نوادر و حوادث هر زمان بنویسیم، ان شاء اللّه [وحده] العزیز.
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۳
تاریخ پادشاهان ختای «1» و ماچین «2» و نوادر و حوادث که در عهد هریک واقع شده بر زعم اهل ختای
از عهد اوّل پادشاهان ایشان که آغاز تاریخ از او کردهاند، و نام او پنگو «3» بود، تا پادشاه آخر شودی شووسو «4» نام که او را التان خان «5» میگفتند از قوم جورجه، که چنگگیز خان را با پدر و جدّ او حرب افتاد، و او را بشکست [و بکشت]، و اکثر ملک ختای را از دست او بستد، و بعد از آن در زمان پسرش اوکتای قاآن «6» به موجبی که در تاریخ گفته شد، تمامت آن ممالک مسخّر گشت، و آن پادشاه علی اختلاف الاقاویل که خود را برآویخت یا قلندر شد یا بسوخت، بکلّی برافتاد، سی و شش طبقه پادشاهی کردهاند، و در هر طبقهای روزگاری بسیار قرنا بعد قرن و بطنا بعد بطن مینشستهاند، و بعد از آن دولت آن قوم منقطع گشته و به قبیله دیگر نقل افتاده، و بعضی از آن طبقات آن است که بطنهای آن مجمل آمده و بعضی مفصّل. [این ضعیف] از اوّلین [طبقه] آغاز کرده به موجبی که در تاریخ ختاییان آمده، احوال هریک علی حده و نوادر حوادث و
______________________________
(۱).Hitai
(2).Macin
(3).Pangu
(4).Shaodi Shouxu
(5).Altan Han
(6).Ogedei Qa'an
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۴
عجایب که در زمان او واقع گشته، و علوم و هنرها که در آن عهد پیدا شده، تمامت مشروح مینویسیم، و مدّت پادشاهی هریک معیّن ذکر میکنیم که چه مقدار بوده است. و مدّت مجموع ادوار و ازمان جملگی آن طبقات این مقدار است که بارز میگردد: چهل و دو هزار و هشتصد و هفتاد و پنج سال.
و این طبقات سی و ششگانه بر دو قسماند، یکی آنکه آن طبقات در مجموع آن ممالک پادشاه و صاحب فرمان بودهاند، و دیگر آنکه به واسطه خروج قومی پادشاهان اصلی با بعضی ولایات رفتهاند و آن ارباب خروج بر آن بعض دیگر مستولی گشته حاکم مستقل شدهاند، بدین موجب که مفصّل میشود. [v 393[.
حرف
پادشاهانی که جمله در مجموع آن ممالک مطلقا پادشاه نافذ فرمان بودهاند بیست و یک طبقه چهل و یک هزار و هشتصد و هشتاد و دو سال.
[طبقات پادشاهان ماچین]
طبقه اوّل
پنگو «1» و فرزندان او: ده نفر، هجده هزار سال.
و عادت اهل ختای «2» آن است که از این پادشاهان هرکدام که اعتبار تمام داشته است در تاریخ صورت او بر بالای نام او کردهاند، و ما نیز همان طریقه را رعایت کرده، آنها را که صاحب صورت آیند، بر همان هیأت که در کتب ایشان آمده صورت میکنیم.
نظر انوش راوید: این بابا که مثلاً تاریخ دان و داناست، اطلاعات تاریخی مسخره می دهد، پادشاهی یازده نفر ۱۸۰۰۰ سال!. بطور کلی هیچ اطلاعات درست از دین و آئین و زندگی مردم چین و ختا و غیره نمی دهد، چون نمی داند، ولی امروزه ما می دانیم.
______________________________
(۱).Pangu
(2).Hitai
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۵
و مفصّل اسامی و احوال این پادشاهان دهگانه بدین [۶] موجب است:
[r 493[.
پادشاه اوّل: پنگو «1»، و صورت او بر این هیأت بوده.
پادشاه دوم: تن خوانگشی «2»، و صورتش چنین کردهاند.
پادشاه سوم: دی خوانگشی «3»، و صورتش بدین شکل آمده.
پادشاه چهارم: ژن خوانگشی «4» و صورت بر این مثال داشته.
پادشاه پنجم: اولونگی «5» و صورتش برین شکل بوده.
پادشاه ششم: شتی گی «6»، و صورت او چنین کردهاند.
پادشاه هفتم: خه لووگی «7» صورتش بر این هیأت داشته.
پادشاه هشتم: لن تن گی «8» صورتش برین شکل بوده.
پادشاه نهم: سومین گی «9» صورت او چنین است. [v 493[.
پادشاه دهم: سوی ژن شی «10» صورتش برین مثال آمد.
و احوال ایشان چنان آوردهاند که پنگو که اوّلین پادشاهی بوده که آغاز تاریخ از او کردهاند، در عهد او شهر و ولایت نبوده و آدمیان بر مثال دیگر حیوانات که گشتندی و خوردن ایشان علفها بودی، و عورتپوش برگ درخت، و به گاه گرما نفسی قوی زدندی، و از تأثیر آن هوا خنک شدی، و باد برخاستی، و به وقتی که سرفه و تهوّع کردندی، مانند رعدوبرق در هوا پیدا شدی، و به وقتی که خواستندی که هوا گرم گردد، دستها برهم زدندی و در آن وقت هرچند زنان بودهاند لکن طریقه شهوت راندن و مجامعت نمیدانستند، نفس به نفس رسیدی و زن حامله گشتی، و بعد از آن بچه در وجود آمدی.
______________________________
(۱).Pangu
(2).Tianhuangshi
(3).Dihuangshi
(4).Renhuangshi
(5).Wulongji
(6).SHetiji
(7).Heluoji
(8).Liantongji
(9).Xumingji
(10).Suirenshi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۶
و تن خوانگشی که پادشاه دوم بوده، نامش تن است و خوانگشی لقب، و در قدیم پادشاهان آنجا را لقب خوانگشی بوده، و این زمان شی میگویند. و این دوم پادشاه مذکور پادشاه آدمیان بوده، لکن یک تن چون تن مار، و ده سر چون سر آدمی داشته، و او را سیزده برادر بودهاند، و بر همان شیوه پادشاه اوّل زندگانی کرده، در عهد او با یکدیگر حسابی [که] کردندی بر شاخ گیاه یا درخت گره زدندی، و از آنجا فهم کردندی.
و دی خوانگشی «1» پادشاه سوم یک تن همچنان داشته [است] و ده سر، و او را یازده برادر بودهاند. و ژن خوانگشی «2» پادشاه چهارم را یک تن و نه سر بوده و نه برادر داشته، و عادت و شیوه آن هر دو چون عادت و شیوه پیشین بوده.
و اولونگی «3» که پادشاه پنجم بوده، و پنج پادشاه دیگر که از پس او بودهاند، جمله یک طریقه و شیوه داشتهاند، و در عهد ایشان درخت میوهدار پیدا شده، و مردم آغاز میوه خوردن کردهاند، و هنگام گرما بر درختها رفتندی و گاه سرما در سوراخها، و حال آفتاب و ماه در آن زمان فهم کردهاند. و پیش از آن آتش افروختن نبوده، و در آن عهد چوب بر چوب مالیدندی تا آتش از آن پیدا شدی.
و اوّل خون آهو خوردندی، پس از آن سنگ به آتش گرم میکردند، و بر سر گوشت میانداخت تا بریان میشد و میخوردند، و مجموع ایشان بر این عادت میرفتند که ذکر رفت، و هنوز انسانیّت تمام بر ایشان اطلاق نرفته [بود]. بعد از پادشاه دهم مذکور، دولت این طبقه منقطع گشته و به قومی دیگر منتقل شده.
نظر انوش راوید: این پرت و پلاها فاجعه تاریخ نویسی سنتی است.
______________________________
(۱).Dihuangshi
(2).Renhuangshi
(3).Wulongji
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۷
طبقه دوم
اشاره
فوکی «1» که پادشاه یازدهم است با خواهرش و فرزندان، شانزده نفر، هفده هزار و هفتصد و هشتاد و هفت سال.
و این طبقه بر دو قسماند. بعضی آنکه صورت ایشان در تاریخ ختای «2» کردهاند، و مدّت پادشاهی ایشان معیّن است، و بعضی آنکه صورت ایشان نیامده، و عهد ایشان مجمل، [است] بر این تفصیل:
تبعه
آنچه صورت دارند و مدّتشان معیّن، دو نفر، دویست و پنجاه سال.
اوّل: فوکی «3»، و صورتش چنین آمده [است]، و مدّت عهد او صد و ده سال بوده است.
دوم: نیواشی «4»، خواهر فوکی، و صورت او چنین است، و مدّت عهد او صد و چهل سال بوده استو ابتدای ظهور اوصاف انسانیّت از فهم و ذکا آغاز از این فوکی مذکور شده، و در عهد او علم فال که ختاییان در این وقت آن را جویی «5» میگویند، و مانند رمل است اختراع کردهاند، و بعد از آن در آن باب کتب ساخته و مرتّب گردانیده، و شیوه زناشوهری و زفاف همین فوکی آغاز کرده، و وضع خط هم او کرده، و طریقه کتبت حساب و قباله و نامه بادید آورده، و دام ماهی ساخته است، تا گرفتهاند و میخورده، و سازی ساخته که ابریشم آن بیست و پنج تار بوده، و عوض ابریشم چون در آن عهد نبودی، نی باریک را شکافتهاند و بر آن ساز بسته، و آن را خواهر او نیواشی نام مذکوره میزده است.
______________________________
(۱).Fuxi
(2).Hitai
(3).Fuxi
(4).Nuwashi
(5).Zhouyi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۸
تبعه
آنچه صورت ایشان نکردهاند و مدّتشان مجمل است: چهارده نفر، هفده هزار و پانصد و سی و هفت سال.
اوّل: گون گونشی «1».
دوم: تای تین شی «2».
سوم: بو خونشی «3».
چهارم: جون یانگ شی «4».
پنجم: لی لو شی «5».
ششم: لی لن شی «6».
هفتم: حی سو شی «7».
هشتم: سون لو شی «8».
نهم: خون دونشی «9».
دهم: خویانگ شی «10».
یازدهم: گو تن شی «11».
دوازدهم: جو شن شی «12».
سیزدهم: هم کان شی «13».
چهاردهم: ووخوایشی «14».
و بعد از آن دولت این قوم مذکور سپری شده، و پادشاهی به طبقه سوم منتقل گشته.
______________________________
(۱).Gonggongshi
(2).Datingshi
(3).Bohuangshi
(4).Zhongyangshi
(5).Lilushi
(6).Lilianshi
(7).Hexushi
(8).Zunlushi
(9).Hundunshi
(10).Haoyingshi
(11).Getianshi
(12).Zhuxiangshi
(13).Yinkangshi
(14).Wuhuaishi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۱۹
طبقه سوم
اشاره
شنون «1» که پادشاه بیست و هفتم است با فرزندان: هشت نفر، پانصد سال.
تبعه
شنون «2» بنفسه و صورت او بر این هیأت کردهاند.
صد و بیست سال.
تبعه
فرزندان او و ایشان را صورت نکردهاند، و مدّتشان مجمل است: هفت نفر، چهارصد و بیست سال.
اول: دی چینگ «3».
دوم دی لم «4».
سوم: دی مینگ «5».
چهارم: دی جی «6».
پنجم: دی لای «7».
ششم: دی آی «8».
هفتم: دی یووانگ «9».
و بعد از [آن] دولت آن قوم به آخر رسیده، و پادشاهی به طبقه چهارم منتقل گشته.
______________________________
(۱).Shennong
(2).Shennong
(3).Dicheng
(4).Di Lin
(5).Di Ming
(6).Di Zhi
(7).Di Lai
(8).Di Ai
(9).Di Yuwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۰
طبقه چهارم
اشاره
شن ون «1» که پادشاه سی و پنجم است با فرزندان او: هجده نفر، یک هزار و پانصد و بیست سال.
تبعه
شن ون بنفسه صد سال، و صورت او در تاریخ بر این شکل کردهاند بر صورت دو.
تبعه
فرزندانش و ایشان را صورت نکردهاند، و نامهاشان مفصّل نیامده و مدّت مجمل است.
هفده نفر، یکهزار و چهارصد و بیست سال.
و شن ون به نفس خود بهادر بوده، و هجده پسر داشته، پسر دومین بغایت زیرک و عاقل بوده، و لاغراندام و فصیح و بهادر و عظیم جنگی، چنانکه شیر را به دست خویش میگرفته. و در آن زمان دیوی پیدا شده، نام او چییو «2» و هشتاد دیو از آقا و اینی تبع داشته، و سر او مسین و پیشانی آهنین، و سنگ و ریگ میخورده، و خلق را زحمت بسیار میرسانیده و کس را مجال مقاومت با او نه.
و بر پریدن قدرت داشته و هیچ سلاح بر وی کارگر نمیآمده. و این پادشاه با آن دیو هفت شبانروز جنگ کرده، و نوکران او را شکسته، و سبب آنکه او میپرید و بر وی دست نمییافت، و از آن معنی غمناک گشته، در خواب رفت. و در آن عهد تیر و کمان نبود، او در خواب دید که به درگاه حق میرفتی و دربان بهشت را دید که تیر و کمان بر میان داشت. پرسید که چیست، او فواید آن با وی تقریر کرد، و استعمال آن به وی آموخت.
______________________________
(۱).Xuanyuan
(2).Chiyou
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۱
پادشاه را در خاطر آمده که این سلاح لایق آن است که آن دیو را بدان تدارک کنند. چون بیدار شد، صورت آن یاد داشت، و آنچنان ترتیب کرده، به جنگ دیو رفت، و او را تیر زد و بکشت، و خلق از شرّ او خلاص یافتند.
و در آن زمان ابریشم و جامهبافی هنوز نبود، و مردم برگ درخت میپوشیدند. این پادشاه هم در خواب بهشت را دیده و بهشتیان جامه پوشیده، حال آن پرسید و بیاموخت، و چون بیدار شد به تدبیر [آن] مشغول گشت تا ابریشم ساخت، و جامه بافت و بدوخت، و مردم را بیاموخت.
و در عهد او شخصی پیدا شد، نام او لوبان «1»، و استادی ماهر بود و کارهای معظم آغاز کرد، کشتی و طبق و آلتهای چوبین او ساخت، و شهر ساختن از چوب او بنیاد نهاد، و تابوت جهت مرده هم او اختراع کرد، و پیش از آن آدمی مرده را دفن نکردندی و بینداختندی. این پادشاه فرمود که مردگان را دفن کنند. و از جمله یاساقهای او یکی آن بود که هر مرده که از نسب پادشاهان باشد، هفتمروز او را از خانه بیرون برند، و در صحرا به موضعی بنهند، و هفت ماه آنجا بگذارند، و بعد از آن در گور نهند، و بلندی گور ایشان سه قلاج «2» باشد، و درخت سرو بر سر آن بکارند، و عموم مردم را سه روز در خانه رها کنند، و سه ماه در صحرا، و بعد از آن دفن کنند، و بلندی گور ایشان چهار گز باشد، و درخت بید بر سر آن بکارند. و آن پادشاه نه پاره شهر را بنا کرده، بدین تفصیل:
یون جیو «3»، سینگ جو «4»، گی جیو «5»، سو جیو «6»، یوجیو «7»، بین جیو «8»، لانگ جیو «9»، چو جیو «10»، یانگ جیو «11».
و تمامت را معمور گردانیده به پسر سپرد. بعد از انقضای دور فرزندان و
______________________________
(۱).Luban
(2).Qulag
(3).Yongzhou
(4).Qingzhou
(5).Jizhou
(6).Xuzhou
(7).Yuzhou
(8).Yanzhou
(9).Liangzhou
(10).Chuzhou
(11).Yangzhou
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۲
اعقاب او، دولت ایشان منقطع گشت، پادشاهی به طبقه پنجم انتقال کرد.
طبقه پنجم
اشاره
شو خووکم تن شی «1» که پادشاه پنجاه و سوم است با فرزندان او ده نفر، چهارصد و نود سال.
تبعه
شوخووکم تن شی، بنفسه هشتاد و چهار سال.
تبعه
فرزندانش مجملا نه نفر، چهارصد [و] شش سال.
چنان تقریر میکنند که این پادشاه مذکور را پدر نبوده، و مادرش نوری دیده و از آن آبستن شده و او را آورده، و پیش از آن مرغ همای نبوده، در عهد او چون به پادشاهی بنشست، همای بادید آمد، و بر بالای اردوی او پرواز کرد. و در آن زمان شهرها را محلّات پیدا کردند، و بغایت عادل بوده. و بعد از نسل او پادشاهی به طبقه ششم رسید.
طبقه ششم
اشاره
جون خوگاویانگ شی «2» که پادشاه شصت و سوم است با فرزندان: ده نفر، پانصد [و] بیست و [و نه] سال [v 693[.
تبعه
بنفسه هفتاد [و] هشت سال.
______________________________
(۱).Shaohao Jintianshi
(2).Zhuanxu Gaoyangshi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۳
تبعه
فرزندانش [نه نفر]، چهارصد [و] چهل [و] دو سال [علی الاجمال]. و این پادشاه مذکور از نسل پادشاه سی و پنجم شن وان «1» نام که اوّل پادشاه طبقه چهارم است بادید آمده، و عظیم مقبل و عادل بوده، و با حضرت حقّ نیازی داشته، و عبادت بسیار کردی.
و در عهد او کلاههای ینگ اوقولجا «2» بادید کردند، و بزرگان پوشیدندی، و بعد از نه بطن او پادشاهی به طبقه هفتم منتقل شده.
طبقه هفتم
اشاره
دی کوگا و سینگ شی «3» که پادشاه هفتاد و سوم است با فرزندان: نه نفر، سیصد و پنجاه سال.
تبعه
بنفسه هفتاد و دو سال.
دفعه
فرزندانش مجملا هشت نفر، دویست [و] هشت سال.
و در عهد این پادشاه مذکور کهورگه و طبل و زنگ و درای وضع کردهاند، و حکیمی بزرگ بوده نام او جی سون زی «4»، او را معلم خود گردانیده، و علوم بسیار از وی آموخته و کتب ساخته. و بعد از هشت بطن او پادشاهی به طبقه هشتم افتاد.
______________________________
(۱).Xuayuan
(2).Pingguanmian
(3).Diku Gaoxinshi
(4).Chisongzi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۴
طبقه هشتم
دی یو تاو تانگ شی «1» که پادشاه هشتاد و دوم است مفردا یک نفر، نود و هشت سال.
و از جمله عمزادگان پادشاه سی و پنجم شن ون «2» مذکور بوده، و تقریر میکنند که مدّت چهارده ماه در شکم مادر بوده، و موی ابرو داشته هشت رنگ، و میگویند از وی مثل کرامات ظاهر میشد، و در عهد او دو فریشته آمدهاند، یکی بر صورت گاو و یکی بر صورت قوچ، و از دست راست و چپ او مینشسته، و هریک از امرا و مقرّبان که درآمدی و دل او با پادشاه بد بودی، گاو او را به دندان بگرفتی، و قوچ به سرو میزدی، بعد از مدّتی گوسفند بمرد و به موضعی که جای او بود درختی برآمد، بلندی او هشت گز، و خاصیّتی داشت که در هر ماه مدّت پانزده روز هر روز برگی از آن بیرون آمدی، و پانزده دیگر هر روز یکی از آن فروافتادی، و بعد از مدّتی گاو نیز بمرد.
و پادشاه غمگین شد که من بعد معرفت مردم چگونه حاصل شود. در موضع گاو درختی برآمد، طول آن سه گز و سرشاخههای آن خار بود، و چون بدخواه پادشاه بدیدی در دامن او آویختی، و آن درخت که به جای گوسفند بود چون بداندیش را دیدی سر بر زمین نهادی، و پادشاه بدان واسطه از حال مخالفان آگاه شدی. و از ممالک سی و دو مرد حکیم صاحب کرامت به حضرت وی آمدند و ملازم شدند، و علوم به وی میآموختند، و کتب بسیار تصنیف کردند، و مرغ همای بر سر اردوی او فروآمد. و بازیی که به زبان ختایی [وی چی] «3» گویند، و در این ملک نیز میبازند، و عدد خانههای آن سیصد و شصت و شش است به عدد روزهای سال، او وضع کرده.
______________________________
(۱).Diyao Taotangshi
(2).Xuanyan
(3).Weiqi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۵
پسری داشت، نام او تانجو «1»، پدرش چون او را مستعدّ پادشاهی ندید فرمود تا ندا کردند که تمامت مردمان عاقل کافی دانا که در ممالک او هستند، جمله پیش او جمع شوند. از جوانب و اطراف مملکت دههزار جوان عاقل هنرمند را حاضر گردانیدند. از آن جمله هیچ [یک] را ملایم طبیعت خویش نیافت. بعد از آن یکهزار دیگر بیاوردند، و او بخورها بر آتش نهاد و به تضرّع تمام با خدای تعالی مناجات کرد که چون مرا فرزندی مقبل ندادی، و از دههزار آدمی اختیار کرده، یکی را ملایم طبع خود نیافتم، از این یکهزار [دیگر] یکی [لایق] روزی گردان.
آنگاه تفحّص نمود، یکی را مستعد یافت. پرسید که نام تو چیست؟ گفت:
یوو یوشی «2» آن شخص شکلی بغایت زشت داشت مانند اژدها، و چشمهای او هریک دو مردمک دیده داشته و خدمت پدر و مادر نیکو میکرد. او را اختیار کرد، و هم در حیات خویش او را به پادشاهی نشاند تا ممکّن گردد.
طبقه نهم
دی شن یوو یوشی «3» پادشاه هشتاد و سهام است مفردا یک نفر، پنجاه سال.
از این جمله نه سال در حیات دی بو تاو تانگ شی که او را نشانده بود پادشاهی کرد. و در عهد او چهار عیّار بدفعل مستولی بودند و مردم از دست ایشان در عذاب، او هر چهار را یافت و به دست آورد و بکشت و عالم آرام داد، و تابوت چوبین یا سفالین فرمود، و ده پاره شهر بنا کرد. و چون فرزند نداشت، شخصی شیایوون «4» نام را برگزید و به جای خود بنشاند.
______________________________
(۱).Danzhu
(2).Youyushi
(3).Dishun Jouyushi
(4).Xiayuwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۶
طبقه دهم
اشاره
شیایوون که پادشاه هشتاد و چهارم است با فرزندان: هفده نفر.
چهارصد و سی و دو سال.
تبعه
بنفسه سی و شش سال.
تبعه
فرزندانش مفصلا شازده نفر، سیصد و نود و شش سال.
اول: کی «1»، نه سال.
دوم: تای کانگ «2»، بیست و نه سال.
سوم: جونگ کانگ «3»، سیزده سال.
چهارم: سیانگ «4»، چهل سال.
پنجم: شوکانگ «5»، چهل سال.
ششم: جو «6»، هفده سال.
هفتم: خوی «7»، بیست و شش سال.
هشتم: مونگ «8»، هجده سال.
نهم: سه «9»، شازده سال.
دهم: بوکیانگ «10»، پنجاه و نه سال.
یازدهم: گونگ «11»، بیست و یک سال.
______________________________
(۱).Qi
(2).Taikang
(3).Zhongkang
(4).Xiang
(5).Shaokang
(6).Zhu
(7).Huai
(8).Mang
(9).Xie
(10).Bujiang
(11).Jiong
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۷
دوازدهم: کین «1»، بیست سال.
سیزدهم: کون گیا «2»، سی و یک سال.
چهاردهم: گاو «3»، یازده سال.
پانزدهم: فا «4»، ده سال.
شانزدهم: گی «5»، پنجاه و دو سال.
و این شیایوون «6» مذکور در عهد او دوازده سال متواتر باران بارید، چنانکه به طوفان انجامید، و بیشتر عالم آب گرفت، و اکثر خلق هلاک شدند، مگر بعضی که کشتیها توانستند ساخت، و کسانی که بر سر کوهها و بلندیها مانده بودند.
و این پادشاه با خود اندیشید که چون این طوفان در زمان من پیدا شد، و خلق هلاک گشتند، هر آینه اثر فعل و اندیشه بد من باشد، و تمامت بقایای مردم را جمع گردانید و رودخانهها جهت ممرّ آب بساخت، تا آبها که به هر جای جمع شده بود به دریا ریخت، و زمینهای ولایات خشک گشت. و نه رودخانه بزرگ که در ختای «7» هست [رفت] میگویند و در آن عهد بریدهاند.
در زمان او مردی بوده بالای او چهل گز، و بعد از شازدهم بطن او پادشاهی به طبقه یازدهم رسید.
طبقه یازدهم
اشاره
شینگ تانگ «8» که پادشاه صد و یکم است با فرزندان: سی نفر، ششصد و بیست [و] نه سال.
______________________________
(۱).Qin
(2).Kongjia
(3).Gao
(4).Fa
(5).Jie
(6).Xiayuwang
(7).Hitai
(8).Chengtang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۸
تبعه
بنفسه سیزده سال.
دفعه
فرزندانش مفصلا بیست و نه نفر، ششصد و شازده سال.
اوّل: وای بینگ «1»، سه سال.
دوم: جون ژن «2»، چهار سال.
سوم: تای گیا «3»، سی سال.
چهارم: اودینگ «4»، سی سال.
پنجم: تای کینگ «5»، سی سال.
ششم: سیوگیا «6»، هفده سال.
هفتم: یونگی «7»، دوازده سال.
هشتم: تای وو «8»، هفتاد [و] پنج سال.
نهم: جونگ دین «9»، هفده سال.
دهم: وای ژن «10»، پانزده سال.
یازدهم: حوتانگیه «11»، نه سال.
دوازدهم: تسویی «12»، نوزده سال.
سیزدهم: سوسن «13»، شازده سال.
چهاردهم: اوگیا «14»، بیست [و] پنج سال.
پانزدهم: ژودین «15»، بیست [و] پنج سال.
______________________________
(۱).Waibing
(2).Zhongren
(3).Taijia
(4).Woding
(5).Taigeng
(6).Xiaojia
(7).Jongji
(8).Taiwu
(9).Zhongding
(10).Wairen
(11).Hedanjia
(12).Zuyi
(13).Zuxin
(14).Wojia
(15).Zuding
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۲۹
شانزدهم: نم گینگ «1»، بیست سال.
هفدهم: ینگ گیا «2»، هفده سال.
هجدهم: فنگ گینگ «3»، هجده سال.
نوزدهم: سوسین «4»، بیست [و] یک سال.
بیستم: سوئی «5»، پنجاه [و] نه سال.
بیست و یکم: وودین «6»، هفت سال.
بیست و دوم: زوگینک «7»، شازده سال.
بیست و سوم: زوگیا «8»، شش سال.
بیست و چهارم: لم سن «9»، بیست [و] یک سال.
بیست و پنجم: کین دین «10»، چهار سال.
بیست و ششم: وویی «11»، چهار سال.
بیست و هفتم: تای دینگ «12»، سه سال.
بیست و هشتم: دی یی «13»، سی [و] هفت سال.
بیست و نهم: جیوسن «14»، سی [و] سه سال.
و این شینگ تانگ «15» مذکور از نسل دی کوگاوسینگشی «16» پادشاه هفتاد و سوم بوده، و در عهد او هفت سال باران نیامد، و چشمهها و رودخانهها خشک گشت و مردم از زراعت بازماندند و قحط پیدا شد.
او گفت: این همه از شومی گناه من است. و فرمود تا هیزم بسیار جمع کنند و او را بسوزانند، تا باشد که خشم خدای تعالی کم شود، و گناه او و گناه خلق
______________________________
(۱).Nangeng
(2).Yangjia
(3).Pangeng
(4).Xiaoxin
(5).Xiaoyi
(6).Wuding
(7).Zugeng
(8).Zujia
(9).Linxin
(10).Kangding
(11).Wuyi
(12).Taiding
(13).Diyi
(14).zhouxin
(15).Chengtang
(16).Diku Gaoxinshi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۰
ببخشد. چون هیزم جمع کردند و اثر صدق و نیاز او ظاهر گشت، حق تعالی رحمت کرد و هفت شبانروز باران آمد و خلق از تنگنای قحط و نیاز به فراخنای نعمت و ناز افتادند. و بعد از بیست و نهم بطن او پادشاهی به طبقه دوازدهم منتقل شد؛ و السّلام.
طبقه دوازدهم
اشاره
جووووانگ «1» پادشاه صد و سیام با فرزندان:
سی و هفت نفر، هشتصد و شصت و هفت سال.
تبعه
بنفسه، هفت سال. [v 893[
تبعه
فرزندانش مفصلا سی و شش نفر، هشتصد [و] شصت [و] هفت سال.
اوّل: چینگ وانگ «2»، چهل [و] هفت سال.
دوم: کنگ وانگ «3»، بیست [و] پنج سال.
سوم: جی وانگ «4»، پنجاه [و] یک سال.
چهارم: مووانگ «5»، پنجاه [و] پنج سال.
پنجم: گون وانگ «6»، دوازده سال.
ششم: یی وانگ «7»، بیست [و] پنج سال.
هفتم: شیاوانگ «8»، پانزده سال.
______________________________
(۱).Zhou Wuwang
(2).Chengwang
(3).Kangwang
(4).Zhaowang
(5).Muwang
(6).Gongwang
(7).Yiwang
(8).Xiaowang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۱
هشتم: یی وانگ «1»، شازده سال.
نهم: لی وانگ «2»، پنجاه [و] یک سال.
دهم: سون وانگ «3»، چهل [و] شش سال.
یازدهم: یووانگ «4»، دوازده سال.
دوازدهم: پینگ وانگ «5»، پنجاه [و] یک سال.
سیزدهم: وانگ وانگ «6»، بیست سال.
چهاردهم: جونگ وانگ «7»، پانزده سال.
پانزدهم: هی وانگ «8»، پنج سال.
شانزدهم: خوی وانگ «9»، بیست [و] پنج سال.
هفدهم: شانگ وانگ «10»، سی [و] سه سال.
هجدهم: کونگ وانگ «11»، شش سال.
نوزدهم: کنک وانگ «12»، شش سال.
بیستم: دین وانگ «13»، بیست [و] یک سال.
بیست و یکم: کانگ وانگ «14»، چهارده سال.
بیست و دوم: لینگ وانگ «15»، بیست [و] هفت سال.
بیست و سوم: گینگ وانگ «16»، بیست [و] پنج سال.
بیست و چهارم: تاووانگ «17»، یک سال.
بیست و پنجم: گینگ وانگ «18»، چهل [و] سه سال.
بیست و ششم: یون وانگ «19»، هشت سال.
______________________________
(۱).Yiwang
(2).Liwang
(3).Xuanwang
(4).Youwang
(5).Pingwang
(6).Huanwang
(7).Zhuangwang
(8).Xiwang
(9).Huiwang
(10).Xiangwang
(11).Qingwang
(12).Kuangwang
(13).Dingwang
(14).Jingwang
(15).Lingwang
(16).Jingwang
(17).Daowang
(18).Jingwang
(19).Yuanwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۲
بیست و هفتم: جین دین وانگ «1»، بیست [و] هشت سال.
بیست [و] هشتم: یی وانگ «2»، سه ماه.
بیست [و] نهم: سی وانگ «3»، پنج ماه.
سیام: کووانگ «4» پانزده سال.
سی [و] یکم: ویل وانگ «5»، بیست [و] چهار سال.
سی [و] دوم: عان وانگ «6»: بیست [و] شش سال.
سی [و] سوم: لیه وانگ «7»، هفت سال.
سی [و] چهارم: هین وانگ «8»، شش سال.
سی [و] پنجم: شون سینگ وانگ «9»، شش سال.
سی [و] ششم: نن وانگ «10»، پنجاه سال.
و جو وو وانگ «11» مذکور را پدری بوده جیو وان وان «12» نام، مردی حکیم، بغایت کافی، و فالی که پیش از آن فوکی «13» اوّل پادشاه طبقه دوم وضع کرده بود و آن را بر هشت قسم نهاده و فهم آن دشوار، این حکیم آن را بر هشت در هشت قسمت کرده، و بر شصت و چهار نهاد و روشن گردانید، و به مرتبه پادشاهی رسید، امّا از راه حکمت خویش بدان مشغول نشد، و پسر خویش جووو وانگ را قایم مقام خود گردانید، و او نیز بغایت حکیم و عادل بوده و وضع و تعیین فرسنگ او کرده.
و در آن عهد در شهری که از آن طرف خان بالیق «14» است، نام آن [شهر] جوکوه «15»، پادشاهی بوده وانگ «16» نام، مدّت شصت سال پادشاهی کرده، سی
______________________________
(۱).Zhendingwang
(2).Aiwang
(3).Siwang
(4).Kaowang
(5).Weiliewang
(6).Anwang
(7).Liewang
(8).Xianwang
(9).Shenjingwang
(10).Nanwang
(11).Zhou Wuwang
(12).Zhou Wenwang
(13).Fuxi
(14).Han Baliq
(15).Zhaoge
(16).Wang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۳
سال به عدل و راستی گذرانیده، و سی سال ظلم و تعدّی فراوان کرده، چنانکه مردم را میکشت و جگرشان میخورد، و آهن گرم کرده در بغل مردم مینهاد، و پایهای مردم میشکست، و از این شیوه بیراهیها میکرد.
و خاتونی داشته نام او داگی «1»، و او را بغایت دوست میداشته، و به سخن او کار کردی، و نوکری بغایت بهادر داشته، نام او اولی «2»، او را فرمود تا در همه شهرها جهت او شراب و طراسون بسیار جمع کند، و سرایی بزرگ ساخته و آن را چینگ ییگون «3» نام نهاده، یعنی سرای شب دراز، و تمامت سوراخهای آن گرفته بودند تا بکلّی تاریک شود، و شمع بسیار برافروختی، و مدّت [صد] شبانروز شراب خوردی و گفتی این مقدار یک شب است، و بر این شیوه زندگانی بد میکرد و ظلم بسیار.
این جو وووانگ به قصد او لشکر کشید، چون وصول او شنید، از ترس و هیبت او جامه خود در سر پیچیده خود را در آتش انداخت تا بسوخت، و خلق از دست او خلاص یافتند، و آن مملکت نیز مسخّر جو وو وانگ گشت، و او پادشاهی عادل بوده و امور مملکتش بغایت مرتّب و مضبوط. و پسرش چینگ وانگ «4» مذکور به جای او بنشست، و بعد از او پسر او کنگ وانگ و آنگاه پسرش جی وانگ، و او پادشاهی بزرگ و مبارک بود،
و از جمله حوادث که در زمان او افتاده، یکی آن است که پیش از آن در ممالک ختای «5» و هند «6» مذاهب مختلفه داشتهاند که بر آن میرفته، لکن شخصی که دعوی پیغامبری کند و او را ملّتی و راهی باشد که خلق متابعت آن کنند نبوده.
و در عهد این پادشاه شکمونی «7» بر خان که اقوام هند و کشمیر «8» و تبت «9» و ختای و
______________________________
(۱).Daji
(2).Wulai
(3).Changyegong
(4).Chengwang
(5).Hitai
(6).Hind
(7).Shijiamouni ,Sakamuni Burhan
(8).Kasmir
(9).Tibet
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۴
تنگقوت «1» و ایغور او را پیغامبر میدانند و جمله متابعت او میکنند در وجود آمد، و در بیست [و] چهارم سال از پادشاهی او آوازه دعوت پیغامبری او به ختای رسید.
و شکمونی بر خان را هفتاد و هشت سال عمر بوده، و ابتدای دعوت او تا این زمان که [لوی] ئیل سال [اژدها] است مطابق سنه اربع و سبعمایه هجری مدّت دو هزار و سیصد و سی و شش سال میباشد. و حکایت حال او و دعوی پیغامبری و کرامات و علامات بر این موجب است:
تقریر میکنند که پدر او از ملک کشمیر و اکک بوده، و در ولایت یووگیابیلاوی «2» و پادشاه آن ولایت، نام او فانگ وان «3»، و حاکم و مقدّم هشتاد و چهار هزار و دویست و شصت ملک و حاکم و رئیس شهرها و ولایت [ها] بود، و زنی داشت مویه فوجین «4» نام، و چنان میگویند که چون او را بخواست بکر بود و با وی صحبت ناکرده، در باغی که نام آن لم بینی «5» [بود]، در زیر درختی که آن را یوکجه خوانند خفته، و آن هوا از نور او سپید شده، و بعد از آن جانب راست پهلوی او شکافته و بچه بیرون آمده.
آن پادشاه که شوهرش بود پرسید که من به تو نرسیده و بکر بودی، از که حامله گشتی؟ جواب داد که در باغ میگشتم و در زیر فلان درخت، ناگاه نوری بر من افتاد و بیهوش شدم و ندانستم که چیست، از آن حامله گشتم. و هنگام ولادت آن فرزند فریشتگان از هوا فرو آمدهاند و آب از دهن بر وی میریخته، و او را در طشتی زرّین بشستند، و او بدوید و هفت گام برفت و به آواز آمد و گفت: مرا خدای فرستاد تا پیغامبر باشم، تا وقتی که دیگر پیغامبران بیایند. و بغایت خوبصورت و فصیح و باقوّت بود، و در همه ابواب دانا و کامل.
______________________________
(۱).Tangqut
(2).Jiabiluowei
(3).)Jing( Fanwang
(4).Moyefuren
(5).Lanbini
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۵
بعد از آنکه نوزده ساله شد، به کوه رفت و چند سال در کوه میبود و هیچ نمیخورد، آنگاه راه حق بیافت، و بعد از مدّت شش سال دیگر هم در کوه به عبادت مشغول بود. بعد از آن دعوت پیغامبری کرد، و تمامت ولایت کشمیر «1» و اکک و اکثر هندوستان و ختای «2» مذهب او را قبول کردند [و] متابعت نمود، و حکایات مذهب و سیرت و اخلاق او در تاریخ هندوان مشروح خواهد آمد.
و در عهد مووانگ «3» مذکور، امیری بوده نام او زائوفو «4» او کارهای پسندیده کردی و به فرمان [مووانگ] آن امیر بر قنقلی «5» نشست که هشت اسب میکشیدند، و در شبانروزی صد فرسنگ میرفت، و در ولایات گردیده احوال معلوم میکرد و عجایب میدید و میآمد، و با مووانگ میگفت، و به ایرانزمین نیز آمده و احوال و هواهای این ولایت را معلوم کرده.
و در عهد او شخصی خواژن «6» نام بوده، علم کیمیا بیرون آورده و سیمیا نیز نیکو دانسته، چنانکه هر لحظه خود را به شکلی غریب برآوردی، و لعبتبازی نیز او بنیاد نهاد.
و کوانگ وانگ «7» مذکور پادشاهی عالیهمّت با فراست بود، و در عهد شیاوانگ «8» از ولایتی که داخل مملکت او بود، ببری دوپای و گرگی چهارشاخ پیش وی آوردند. ولی وانگ «9» مذکور مردی بهادر بوده، و ظلم بسیار کردی و مردم خود را زور رسانیدی، بدان سبب او را بکشتند.
سون وانگ «10» مذکور پادشاهی باعدل و انصاف بود، و بعد از بیست سال از دور او دو سال باران نیامد، و خلق از تنگی به زحمت آمدند. سون وانگ با خود گفت: من بر رعیّت ظلمی نکردهام تا این حادثه به شومی آن باشد، همانا فعل بد میکند، و خود را از شراب و عشرت با زنان و هرآنچه ناپسند باشد
______________________________
(۱).Kasmir -i Wank .l
(2).Hitai
(3).Mu -Wang
(4).Zaofu
(5).Qangli
(6).Huaren
(7).Qingwang
(8).Xiaowang
(9).Liwang
(10).Xuanwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۶
بازداشت، و بعد از آن باران ببارید، مردم آسایش یافتند. و خطی که این زمان بر آن مینویسند، و آن را خط معقلی [میگویند] که بغایت حکیمانه و بر بنیاد است استخراج کردهاند، در عهد او وضع کردهاند، و نام واضع آن سوجو «1» بوده [است].
و یووانگ «2» مذکور خاتونی بغایت پاکیزه داشته است بوسی «3» نام، و هرگز نخندیدی، هرچند شوهرش سعی کرد تا بخندد میسّر نشد. و در آن عهد، معهود چنان بوده که به وقت وصول یاغی بر کوه آتش افروختندی و دهل زدندی، و بدانسبب امرا واقف میگشتند و حاضر میشدند. ناگاه بیموجب فرمود تا چنان کردند، لشکرها به قاعده جمع آمدند و تعجّب [کردند] که در این حوالی هیچ یاغی نیست، این حال چگونه است؟
بدان واسطه خاتون بخندید و پادشاه را خوش آمد، و طوی کرد و شراب خوردند و نشاط آنکه خاتون خندیده. بعد از دو سال به حقیقت یاغی برسید و بر قاعده آتش افروختند و دهل زدند، امرا حمل بر بازی کردند و حاضر نشدند. یاغی درآمدند، او را که دیدند [بکشتند]. بعد از آن یاغیان بگریختند، و پینگ وانگ «4» مذکور در تختگاه پدر بنشست، و به جهت آنکه آن را نامبارک داشت، شهری دیگر بنا کرد، و آن را لاکین «5» نام نهاد، و در آنجا نشستی. و شانگ وانگ «6» مذکور را برادری کوچک بوده، شوتی «7» نام، چون پدرشان نماند، در ملک تماچامیشی میکرد. امیری بود نام او سن فن گون «8»، گفت با وجود آقا چگونه اینی پادشاه باشد، او را بکشت و پادشاهی بر شانگ وانگ مقرّر گردانید.
دین وانگ «9» مذکور چون به پادشاهی نشست، تای شانگ لاوگون «10» در
______________________________
(۱).Shizhou
(2).Youwang
(3).Baosi
(4).Pingwang
(5).Luojing
(6).Xiangwang
(7).Shudai
(8).Jinwengong
(9).Dingwang
(10).Taishanglaojun
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۷
وجود آمد که آن اقوام او را نیز پیغامبر مینهند، و از ولایتی بوده که نام آن چو «1» است، و پدر را نام حن «2» بوده، و او نیز چون شاکمونی برخان «3» از نور بادید آمده، در زیر درخت آلوچه، هشتاد سال در شکم مادر بوده، و بالا چهار گز و نیم، و پیشانی او در گو و ابروها ستبر و بینی بزرگ و گوشها بغایت پهن و بزرگ چنانکه به دوش او میرسیده، و از پهلوی چپ مادر بیرون آمد، و در حال ولادت ریش سفید داشت،
بدان سبب خلق او را عزیز و محترم داشتند، و به پیغامبری قبول کردند، و نام آن قوم که متابعت او نمودند سن شن «4» بوده، و بعد از شاکمونی برخان سیصد [و] چهل و هفت سال در وجود آمده، و از ولادت او تا [این] زمان که [لوی] ئیل سال [اژدها] موافق سنه اربع و سبعمایه هجری، یکهزار [و] نهصد و یک سال میباشد که شرح ملّت او و اوضاع و سیر او و تفاوتی که میان طریقه او و از آن شاکمونی برخان است، در موضع خویش مفصّل گفته شود. ان شاء اللّه العزیز.
و لینگ وانگ «5» از مادر ریشدار آمده بود، و در عهد او کونفوزی «6» به وجود آمد که پدرش را نام شولنگ «7» بود، و مادرش را جوشی «8». و در آن حدود کوهی بزرگ بوده نام آن نیکو «9» در آن لحظه که او از مادر جدا شد، آن کوه بیفتاد، سبب [آن] لقب او نیکو نهادند. چون بزاد بر همه اندام موی داشت، بالای او نه گز و نیم بوده، و پهنایش چنان فراخ که چهار گز ریسمان میبایست تا به گرد او درآید، و صورتی مهیب بر مثال ببر داشته، و بغایت عاقل و کامل بوده، و بدان واسطه بیشتر مردم مرید او شدند، و سه هزار شاگرد داشت که از او علم آموختند، و از آن جمله هفتاد و دو به مرتبه پادشاهی و بزرگی
______________________________
(۱).Chu
(2).Han
(3).Sakamuni Burhan
(4).Quanzhen
(5).Lingwang
(6).Kongfuzi
(7).Shuliang
(8).Zoushi
(9).Niqiu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۸
رسیدند، و هفتاد و سه سال عمر یافت. بعد از تای شانگ لاوگون «1» به مدت پنجاه و پنج سال در وجود آمد.
و تاو وانگ «2» جهت آنکه رعیت با وی بد بودند او را بکشتند، و کین وانگ «3» بغایت عادل و نیکوسیرت بود، و یی وانگ «4» سه ماه پادشاهی کرد، و برادر کوچک او را بکشت، و لیه وانگ «5» روز ولادت او باران بسیار بارید و مردم آن حال را به فال مبارک داشتند، و نن وانگ «6» که آخرین پادشاه این طبقه دوازدهم بود در آخر عهد او مملکت رود خراب گردانیده، و از ولایات او سی و پنج پاره شهر معتبر به دست یاغیان افتاد.
و بعد از آنکه او نماند، جماعتی بیگانگان ملک [او] را به چهارده قسم بخش کردند، و هریک پادشاهی علیحده برگرفت، مانند آنکه در این دیار ملوک طوایف، و بعد از چندگاه هفت پادشاه بادید آمدند، و ملک از آن چهارده بازگرفتند، بعضی به مشارکت و معاونت، و بعضی به انفراد و استقلال، و مدّت پادشاهی این هر دو طایفه حکم یک طبقه دارند، و بعد از آن پسر سن وانگ «7» که یکی از آن پادشاهان هفتگانه بود شیخوانگ «8» نام قوّت گرفت، و مملکت آن شش پادشاه دیگر که شریک پدر او بودند بازگرفت، و بر مجموع ممالک پادشاه گشت، و او با فرزندان خود طبقه دیگر است.
طبقه سیزدهم
طایفه دوگانه مذکور که به منزلت پادشاه صد [و] سی [و] یکم است، و هر دو به مرتبه [دو] نفر مجملا دوازده سال.
______________________________
(۱).Taishanglaojun
(2).Daowang
(3).Jingwang
(4).Yiwang
(5).Liewang
(6).Nanwang
(7).Qinwang
(8).Shihuang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۳۹
اسامی هر دو طایفه مذکور و کیفیت ملک گرفتن طایفه دوم از طایفه اول، و انتزاع سن شیخوانگ «1» از دست ایشان در تاریخ ختاییان بر این هیأت آمده که بر جدول نهاده میشود و خطوط کشیده میآید، و طایفه دوم را که عدد ایشان هفت بوده، صورت کرده آید، جمله بر این شکل که اثبات مییابد.
[اسامی طایفه اوّل که عدد ایشان چهارده بوده است]:
جینگ مینشو «2»، سونویزیچی «3»، سن تانشو «4»، وو تایبای «5»، وی کانگ شو «6»، تسن جونشو «7»، سیلو وانگ «8»، لووجوگونگ «9»، چینخوگون «10»، سوشو جنداو «11»، چوشونگ جی «12»، سای شودو «13»، کی دونگلوگونگ «14»، یانجوگون «15»
[اسامی طایفه دوم که عدد ایشان هفت است:]
وی وانگ «16»، جوانگ «17»، خن وانگ «18»، سن وانگ «19»، سی وانگ «20»، چوووانگ «21»، یان وانگ «22»،
طبقه چهاردهم
اشاره
سن شیخوانگ مذکور پادشاه صد [و] سی و سوم با فرزندان سه نفر، چهل و یک سال.
______________________________
(۱).Qin Shihuang
(2).Zheng Huangong )(
(3).Song Weizi Qi
(4).Jin Tangshu
(5).Wu Taibo
(6).Wei Kangshu
(7).Qin Zhuanxu
(8).Qi Luwang
(9).Lu Zhougong
(10).Chen Hugong
(11).Caoshu Zhenduo
(12).Chu Xiongyi
(13).Cai Shudu
(14).Qi Donglougong
(15).Yan Zhaogong
(16).Weiwang
(17).zhaowang
(18).Hanwang
(19).Qinwang
(20).Qiwang
(21).Chuwang
(22).Yanwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۰
تبعه
بنفسه سی و هفت سال [v 004[.
تبعه
فرزندانش، مفصلا دو نفر، چهار سال.
اوّل: ارشی خوخوی «1»، سه سال.
دوم: سامشی زن «2»، یک سال.
طبقه پانزدهم
باوانگ «3» پادشاه صد [و] سی و ششم، مفردا یک نفر، پنج سال،
مردی عظیمبهادر بوده چنانکه زور نه گاو داشته است، و خروج کرد و سامشی زن را بکشت و پادشاه شد.
طبقه شانزدهم
اشاره
خن گاوزو «4» پادشاه صد [و] سی و هفتم با فرزندان، سیزده نفر.
دویست و چهارده سال.
تبعه
بنفسه سیزده سال.
این خن گاوزو مردی بغایت دلاور بوده، و صورت و شکل نیکو داشته، و در ابتداء پیشوای محلّتی بود، شنید که اژدهایی سپید پیدا شده و زحمت مردم میدهد، با ده نفر مرد رفته، اژدها را کشته، و بدان سبب نام و آوازه او بلند گشته، و مردم بسیار بر وی جمع شدهاند و او را به پادشاهی نشانده، و با
______________________________
(۱).Ershi Huhai
(2).Sanshi Ziying
(3).Bawang
(4).Han Gaozu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۱
باوانگ مذکور هفتاد و دو مصافّ داده، و عاقبه الامر باوانگ را کشته و ملک را بکلّی به دست فروگرفته و سه امیر معتبر داشته، یکی جانگ لانگ «1» نام، مردی بغایت عاقل و کافی، و استاد او بوده و کارها به کنکاج او کردی. دیگر چینگسانگ سوها «2» نام، وزیر او بود، دیگر خن سن «3» نام، و امارت لشکر به وی تعلّق داشت [v 104[.
تبعه
فرزندانش مفصلا، دوازده نفر، دویست و یک سال.
اوّل: شوفیدی «4»، هفت سال.
دوم: مادر شوفیدی، هشت سال.
سوم: فندی «5»، بیست و سه سال.
چهارم گیندی «6»، شازده سال.
پنجم: فودی «7»، پنجاه [و] چهار سال.
ششم: جودی «8»، سیزده سال.
هفتم: سوندی «9»، بیست [و] پنج سال.
هشتم: وندی «10»، شازده سال.
نهم: چیندی «11»، بیست [و] شش سال.
دهم: ایدی «12»، شش سال.
یازدهم: پندی «13»، چهار سال.
______________________________
(۱).Zhang Liang
(2).Chengxiang Xiao He
(3).Han Xin
(4).Xiaohuidi
(5).Wendi
(6).Jingdi
(7).Wudi
(8).Zhaodi
(9).Xuandi
(10).Yuandi
(11).Chengdi
(12).Aidi
(13).Pingdi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۲
دوازدهم: ژوزیینگ «1»، سه سال.
شوفیدی مردی عاقل بوده، و در آخر عهد به واسطه بدخویی مادر به لهو و عشرت مشغول شد، و در عهد او مردی کیوجونگ «2» نام، نی زدن پدید آورد.
و چون او نماند، مادرش لوتایخو «3» نام بنشست، و میخواست که از قوم خویش پادشاهی را بنشاند. امرا و معتبران راضی نشدند و جنگ کردند، و از آن قوم سه هزار آدمی به قتل آوردند، و فندی برادر شوفیدی «4» را بنشاندند، و [او] مردی عاقل بود و در لباس و طعام تنعّم تمام کردی.
و فودی «5» پادشاهی نیکو بود، و در عهد او چنان مشهور بوده که از آن سوی دریای مشرق گیاهی است که اگر کسی به نیّت درازی عمر خورد، چندانکه نیّت کند عمر یابد، و اگر به نیّت آن خورد که فریسته گردد چنان شود. او را هوس آن گیاه خاست، منجّمی داشت بغایت ماهر، تونگ فونگ «6» نام، او را بر کشتی نشانده بفرستاد تا آن گیاه را بیارد، چون مدّتی انتظار کرده بود، روزی بناشناس پیش فالگویی رفت. او فال گرفته و گفته که شخصی که تو از حال او میپرسی، بر کشتی شکسته نشسته میآید، و در این حال سه نوبت دست برهم زده و خندید، و تا ده روز دیگر برسد.
پادشاه تعجّب نمود و آن حکم را بنوشت. بعد از ده روز منجّم برسید و گفت: به واسطه آنکه باد مخالف آمد و کشتی را بشکست، مراجعت نمودم.
پادشاه گفت: در فلان روز چرا دو سه نوبت دست [برهم] زدی و خندیدی؟
گفت: از آنکه فالگوی از ده روزه حال من میدانست، و ترا نمیشناخت که پادشاهی.
و این پادشاه را دو پسر بودهاند، بزرگتر لیوانگ «7» نام، امیری با ایشان بد
______________________________
(۱).Ruziying
(2).Qiu Zhong
(3).Lutaihou
(4).Xiaohuidi
(5).Wudi
(6).Dongfang Shuo
(7).Liwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۳
بود، سحر کرد تا پدر و پسر بمردند، و خاتون به پسر آبستن بود، او را حبس کردند تا اگر پسر آرد بکشند.
چون پسر آورد، دختری دیگر به جای او بنهادند، چنانکه واقف نشدند، و پسر را بیرون فرستادند. و پادشاهی به جودی «1» دادند که برادر لیوانگ «2» بود، پسر فودی «3». و چون بعد از سیزده سال او نماند، سوندی پسر لیوانگ را که پنهان بود طلب داشتند، و در دکان نانوایی شاگردی میکرد، او را به نشان آنکه تایی موی در زیر پای داشت بازشناختند و به پادشاهی نشاندند. و در عهد او نعمت فراخ بود. و چون دور به پندی «4» رسید، امیری معتبر داشت، او را زهر داد و نبیره سوندی ژوزیینگ «5» را که دو ساله بود بر دامن نشانده حکم میکرد. بعد از سه سال آن پسر نماند، و آن امیر باستقلال پادشاه شد.
طبقه هفدهم
وانگ موانگ «6»، یک نفر، پانزده سال. بعد از پانزده سال امرا جمع شدند و به زندگی گوشت از اندام او بازکردند، و از نسل گیندی «7» از پادشاهان مذکور گینگشی لیوهان «8» را که هفتم بطن او بود بیرون آوردند و بنشاندند.
طبقه هجدهم
اشاره
گینگشی لیوهان پادشاه صد و پنجاه و یکم با پسر، دو نفر، سه سال.
تبعه
بنفسه دو سال.
______________________________
(۱).Zahodi
(2).Liwang
(3).Wudi
(4).Pindi
(5).Ruziying
(6).Wang Mang
(7).Jingdi
(8).Gengshi Liuxuan
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۴
تبعه
پسرش، یک سال.
این گینگشی لیوهان مردی بغایت بددل بود، چنانکه هر وقت که امرا با او سخن گفتندی لرزه بر اندام وی افتادی از بیم ایشان. چون چنین بود، امرا متّفق شدند که او لایق نیست، و پسر او را لوپنز «1» نام به جای او بنشاندند، و چون پادشاه شد بفرمود تا صد تومان مرد که لشکریان او بودند، جمله را ابروها به سرخی نگار کردند تا بنشان باشند.
مردم گفتند: چون صورت آفرینش خدای بگردانیدی، پادشاهی را لایق نیستی. او را از تخت فروآوردند. و از نسل پادشاهان مذکور خوخن گونفو «2» را اختیار کردند و به پادشاهی بنشاندند.
طبقه نوزدهم
اشاره
خوخن گونفو پادشاه صد [و] پنجاه [و] دوم با فرزندان، چهارده نفر، صد و نود و شش سال.
تبعه
بنفسه، سی و سه سال.
و چون او پادشاه شد، پیران روزگار شادیها کردند و شکرانه دادند که دیگربار پادشاهی با اروق پادشاهان اصلی افتاد. و پیش از آنکه به پادشاهی نشست بارها با وانگ موانگ «3» مصاف داده بود، و [او] از سحر چنان میساخت که تمامت ددان و حشرات با لشکر او همراه میشدند، و مردم از بیم ایشان منهزم میگشتند، لکن بههر وقت که خوخن گونفو جنگ کردی، چون پادشاه اصلی بود، آن سباع و حشرات روی بازمیکردند. و با لشکر وانگ موانگ در جنگ میرفتند.
______________________________
(۱).Liu Penzi
(2).Houhan Guangwu
(3).Wang mang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۵
و چنان مردانه و بهادر بود که هرچند لشکر او اندک بودی و از آن وانگ موانگ بسیار، اندیشه نکردی، و بیباک بر ایشان زدی و همواره پیروز آمدی، الّا یک نوبت که شکسته شد، و در حال هزیمت به رودخانهای رسید که گذر نمیداد، و چون فروماند، به خدای تعالی پناه ساخته، به تضرّع دعا کرد و گفت: خدایا، اگر به پادشاهی من برحقام، این آب را یخ گردان تا لشکر من بگذرند، و الّا مرا همینجا بمیران! دعای او به اجابت رسید و در تابستان آن رودخانه چنان بفسرد که او و لشکر او بر سر آن بگذشتند. و چون [او] نماند، چهار پسر داشت، کوچکتر را که نویسنده و هنرمند و عاقل بود، به جای او بنشاندند.
تبعه
فرزندانش مفصلا، سیزده نفر، صد [و] شصت [و] سه سال.
اوّل: خن مندی «1»، هجده سال.
دوم: جندی «2»، سیزده سال.
سوم: خوادی «3»، هفده سال.
چهارم: شانگ دی «4»، یک سال.
پنجم: عندی «5»، نوزده سال.
ششم: بوشانگ خو «6»، نه ماه.
هفتم: شندی «7»، نوزده سال.
هشتم: چونگدی «8»، یک سال.
نهم: جیدی «9»، یک سال.
دهم: وندی «10»، بیست [و] یک سال.
______________________________
(۱).Han Mingdi
(2).Zhangdi
(3).Hedi
(4).Shangdi
(5).Andi
(6).Beixianghou
(7).Shundi
(8).Chongdi
(9).Zhidi
(10).Huandi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۶
یازدهم: لندی «1»، بیست [و] دو سال.
دوازدهم: خن نون وانگ «2»، شش ماه
سیزدهم: شیندی «3»، سی سال.
و از جمله این پادشاهان سیزدهگانه، شانگ دی «4» و بوشانگ خو «5» طفل شیرخواره بودند، مادران ایشان را بر کنار گرفته، بر تخت مینشستند و حکم میکردند، چونگ دی «6» هم طفل بود دو ساله، و جیدی هشت ساله بود، و به واسطه آنکه رشدی و کفایتی داشت، امیری لنگی «7» نام او را زهر داد و بکشت.
شیندی را امیری بوده، تونجوح «8» نام، با وی دل بد کرده، طمع در ملک کرد، و امیری دیگر سوچینگ سانگ «9» نام بیامد و او را بکشت، و مدّتی شیندی «10» را کوج داد. بعد از آن او نیز آغاز فتنه کرد، و شیندی را از تخت دور گردانید، چنانکه به گوشهای از ولایات رفت و بنشست، و آن امیر به جای او حکم میکرد، بعد از مدّتی لشکری بیگانه درآمد، و سوچینگ سانگ «11» را بکشت. شیندی چون آن خبر شنید، خود و خاتونش از شادی چندان خنده زدند که جان بدادند. و مدّتی که سوچینگ سانگ حکم میکرد، چون شیندی زنده بود، از جمله سی سال مذکور است، و چون او نماند، پادشاهی [به] آن جماعت که خروج کرده بودند منتقل شد.
طبقه بیستم
جماعت که ملک بستدند، و اوّل ایشان پادشاه صد و شصت و ششم است، چهار مرتبه، شصت و یک سال.
______________________________
(۱).Lingdi
(2).Hongnogwang
(3).Xiandi
(4).Shangdi
(5).Beixianghu
(6).Chongdi
(7).Liang Ji
(8).Dongzhuo
(9).Cao Chengxiang
(10).Xiandi
(11).Cao Chengxiang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۷
و حال آن طبقه چنان است که آن جماعت که امیر مذکور را بکشتند، ولایت را بستدند، آن ممالک را سه قسم کردند میان خود و پسران امیر، و هر قسمی را نامی نهادند، و یکی به پسران امیر دادند، و دوبهدو پادشاه از قوم خود. و بعد از چندگاه، پادشاه قسم اوّل قسم دوم را نیز بستد، و بعد از مدّتی پادشاه قسم آخر هر دو قسم را از او بستد و مستقل شد. بدان سبب مقدار مدّت عهد قسم آخر و عدد پادشاهان آن قسم در حساب اصل آورده شد، چهار مرتبه و شصت و یک سال، و کیفیّت این قسمت و اسامی آن پادشاهان و نام هر قسمی بدین موجب است که مفصّل در قلم میآید.
قسم اوّل: وی «1»، و آنچنان است که این قسم ویندی «2» نام پسر سوچینگ سانگ «3» مذکور برگرفت، و هفت سال پادشاهی کرد. و بعد از او پسرش میندی «4» پانزده سال، و بعد از او پسرش سیوان فانگ «5» سیزده سال، و بعد از او نبیره ویندی گاوگویی سینگون «6» شش سال، و بعد از آن چن لیووانگ «7» هم از نسل ویندی پنج سال، و صورت او چنین است.
قسم دوم: شو «8»، و آن [چنان] است [که] این قسم را سنجولو بی «9» نام برگرفت، از جمله آن جماعت که خروج کرده بودند و امیر سوچینگ سانگ را کشته، و او سه سال پادشاه بود، و بعد از او پسرش لوشن «10» چهل و یک سال، و بعد از آن چن لیو وانگ «11» پادشاه قسم اوّل لشکر کشیده، و این قسم را نیز ستده، و بر هر دو ولایت پادشاه شده. و صورت او چنین است.
______________________________
(۱).Wei
(2).Wendi
(3).Cao Chengxiang
(4).Mingdi
(5).Qiwang Fang
(6).Gaoguixianggong
(7).Chenliuwang
(8).Shu
(9).Xianzhu Liu Bei
(10).Liu Shan
(11).Chenliuwang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۸
قسم سوم: وو «1»، و آن ماچین «2» است، و این قسم را سون کان «3» نام هم از جمله جماعت مذکور برگرفت، و سی و یک سال پادشاه بود، و بعد از او پسرش سون لانگ «4» هفت سال، و بعد از او برادرش سون هیو «5» شش سال، و بعد از او سون خو «6» نبیره سون کان هفده سال، و او در اوایل عهد خود چن لیووانگ را بکشت، و بر تمامت ممالک پادشاه شد، و صورت او چنین است [V 204[.
و بعد از آن شخصی برخاست نام او [سن فودی] «7» از قوم سیما «8»، و ملک از دست آن پادشاه سون خو «9» نام بستد، و پسر خود فویدی «10» نام را به پادشاهی بنشاند.
طبقه بیست و یکم
اشاره
سن فودی پادشاه صد و هفتادم، با فرزندان، چهار نفر، پنجاه [و] دو سال.
تبعه
بنفسه بیست و پنج سال.
تبعه
فرزندان: سه نفر، بیست و هفت سال.
اوّل: فویدی، هفده سال، پسر فودی بود و خاتونی بغایت بدخوی و بدسیرت داشت که پیوسته مردم را رنجانیدی، و از آن جمله فرمودی تا زنان آبستن را بر هوا انداختند و نیزه زیر ایشان میداشتند تا بر آن میآمدند، و
______________________________
(۱).Wu
(2).Macin
(3).Sun Quan
(4).Sun Liang
(5).Sun Xiu
(6).Sun Hao
(7).Jin Wudi
(8).Sima
(9).Sun Hao
(10).Wuidi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۴۹
شکم ایشان شکافته میشد، و او میخندید به سبب آن زن مردم او را بکشتند.
دوم: خویدی «1»، شش سال، برادرزاده فویدی مذکور بود، و نام پدرش سن فودی. چون مردم با فویدی بد شدند. او را بکشتند، این خویدی را بر تخت نشاندند. و صورتی بغایت پاکیزه داشت. لشکری بیگانه بیامد و او را به اسیری ببرد.
سوم: میندی «2»، چهار سال. این میندی برادر خویدی «3» مذکور بود، و چون لشکر بیامد و خویدی را اسیر بردند، مردم میندی را به پادشاهی بنشاندند، و چون در آن وقت لشکرهای بیگانه قوّت گرفته بود و مستولی گشته، میندی را نیز به اسیری ببردند.
بعد از آن لشکر بیگانه تمام مستولی شدند و ولایت ختای «4» را بستدند و شازده پادشاه بادید آمدند، و اوروق فودی که پادشاهان اصلی بودند به جانب ماچین «5» گریختند، و آن پادشاهان شازدهگانه بعضی [از] آن ممالک را که مسخّر گردانیده بودند، و آن مملکت ختای بود، به شش قسم بنهادند، و هر کس به موجبی که بعد از این مفصّل خواهد آمد، چیزی از آن اقسام برگرفتند.
و چون حرف اول که مشتمل بود بر ذکر پادشاهانی که جمله در تمامت آن ممالک مطلقا به استقلال نافذ فرمان بودند تمام شد، این زمان حرف دوم را که مشتمل است بر ذکر پادشاهانی [r 304[ که در آن ممالک بعضی به مشارکت و بعضی به استقلال حاکم بودند، آغاز کنیم و مشروح و مفصّل بگوئیم، و چون اعتبار تاریخ و کمیّت و کیفیّت مقدار سالها و عدد طبقات آن پادشاهان اصلی کرده میشود، در این حرف دوم که آغاز میکنیم، بیشتر ذکر پادشاهان که در وقت خروج آن جماعت با ماچین گریختند، و طبقاتی که بعد از ایشان در ملک
______________________________
(۱).Huaidi
(2).Mindi
(3).Huaidi
(4).Hitai
(5).Macin
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۰
ماچین بودهاند، خواهد رفت، و بعد از آن ذکر این پادشاهان شازدهگانه که بر ملک ختای مستولی شده بودند، و آنان که بعد از آن در ختای پادشاهی کردهاند، مشروح و مفصّل آید. ان شاء اللّه العزیز.
تبعه
پادشاهانی که در آن ممالک به مشارکت غیر پادشاه بودهاند، و بعضی به استقلال بیمشارکت غیر [والی بوده]، پانزده طبقه، نهصد و نود و سه سال.
تبعه
آنکه مطلقا به مشارکت غیر پادشاه بودهاند شش طبقه.
و این طبقات ششگانه پادشاهان اصلیاند که به جانب ماچین «1» میبودند، و بر آن ولایت مجرّد حاکم، و چون حکایت ایشان تمام شود، ذکر پادشاهان ختای «2» که معاصر ایشان بودهاند، کرده آید.
[طبقات پادشاهان ختای]
طبقه اوّل
اشاره
از دفعه اوّل از حرف دوم که طبقه بیست و دوم اصل میباشد: سن وندی «3»، پادشاه صد و هفتاد و چهارم، با فرزندان، یازده نفر، صد و دو سال.
تبعه
بنفسه شش سال.
این سن وندی پادشاهزاده بوده، چون لشکر بیگانه بر ختای مستولی شد، و میندی «4» [را] که پادشاه بود به تاراج بردند، او بگریخت و به ملک ماچین
______________________________
(۱).Macin
(2).Hitai
(3).Jin Yuandi
(4).Mingdi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۱
رفت و آنجا بر تخت نشست.
و تقریر میکنند که به وقت گریختن در راه به آبی بزرگ رسید، گذرگاه و کشتی نمییافت، به تضرّع دعا کرد و پرندگان بیامدند و او را با اسب به هم بر بال گرفته بگذرانیدند.
تبعه
فرزندان ده نفر، نود و شش سال.
میندی، پسر وندی «1»، سه سال.
چیندی «2»، پسر میندی، هفده سال.
کندی «3»، پسر چیندی، دو سال.
مودی «4»، پسر کندی، هفده سال.
آیدی «5»، پسر چیندی، چهار سال.
فیدی «6»، پسر آیدی، پنج سال.
گنفندی «7»، از نسل وندی، دو سال.
فودی «8»، پسر فندی «9»، بیست [و] یک سال.
عاندی «10»، پسر فودی، بیست و دو سال.
گوندی «11»، پسر عاندی، سه سال.
طبقه دوم
اشاره
از دفعه اوّل از حرف دوم که طبقه بیست و سوم اصل میباشد: سن
______________________________
(۱).Huandi
(2).Chengdi
(3).Kangdi
(4).Mudi
(5).Aidi
(6).Feidi
(7).Jianwendi
(8).Wudi
(9).Wendi
(10).Andi
(11).Gongdi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۲
گاوزو «1» پادشاه صد [و] هشتاد [و] پنجم، با فرزندان، هشت نفر، پنجاه [و] نه سال.
تبعه
بنفسه سه سال. [v 304[.
تبعه
فرزندان، هفت نفر، [پنجاه و شش سال].
شودی «2»، پسر سن گاوزو یک سال.
فیندی «3»، هم پسر گاوزو، سی سال.
فودی «4»، پسر فیندی، ده سال.
فیدی «5»، پسر فودی، یک سال.
میندی «6»، پسر فیندی، هشت سال.
خوفیدی «7»، پسر میندی، چهار سال.
شوندی «8»، پسر میندی، دو سال.
طبقه سوم
اشاره
از دفعه اوّل از حرف دوم که طبقه بیست و چهارم اصل میباشد: سیتایزو و سوتاوچینگ «9» پادشاه صد [و] نود [و] سوم، با فرزندان، هفت نفر، بیست [و] چهار سال.
______________________________
(۱).Song Gaozu
(2).Shaodi
(3).Wendi
(4).Wudi
(5).Feidi
(6).Mingdi
(7).Houfeidi
(8).Shundi
(9).Qi Taizu Xiao daocheng
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۳
تبعه
بنفسه چهار سال.
تبعه
فرزندان شش نفر، بیست سال.
فودی «1»، پسر سیتایزوو «2»، یازده سال.
یولین وانگ «3»، پسر فودی، هفت ماه.
خایی لین وانگ «4»، گون وانگ «5»، پنج ماه.
میندی «6»، پنج سال.
تونخون خو «7»، دو سال.
خودی «8»، یک سال.
و بعد از آن امیری از آن خودی نام او لن گاوزو سویان «9»، خروج کرد و خودی را بکشت، و خویشتن به پادشاهی بنشست.
طبقه چهارم
اشاره
از دفعه اوّل از حرف دوم که طبقه بیست [و] پنجم اصل میباشد:
لن گاوزو سویان پادشاه دویستم، با فرزندان، چهار نفر، پنجاه [و] پنج سال.
تبعه
بنفسه، چهل [و] هشت سال [r 404[.
تبعه
فرزندان سه نفر، هفت سال.
______________________________
(۱).Wudi
(2).Qi Taizu
(3).Yulinwang
(4).Hailingwang
(5).Gongwang
(6).Mingdi
(7).Donghunhou
(8).Hedi
(9).Liang Gaozu Xiao Yan
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۴
تایزون گان فندی «1»، دو سال.
یوندی «2»، سه سال.
گیندی «3»، دو سال.
و بعد از آن شخصی سوچه «4» نام خروج کرد و پادشاهی [از پادشاه دویستم] بستد و او را خولانگ سوندی «5» خواندند.
طبقه پنجم
اشاره
از دفعه اوّل از حرف دوم که طبقه بیست و ششم اصل میباشد:
خولانگ سوندی پادشاه دویست و چهارم، با فرزندان سه نفر، سی و سه سال.
تبعه
بنفسه، هشت سال.
تبعه
فرزندان دو نفر، بیست و پنج سال.
میندی «6»، پسر خولانگ سوندی، بیست [و] سه سال.
سون «7»، نبیره خولانگ سوندی، دو سال.
بعد از آن شخصی [که او را شن فودی گاوزو] «8» خواندند خروج کرد و پادشاهی بستد، و او با فرزندان طبقه دیگرند.
______________________________
(۱).Taizong Jianwendi
(2).Yuandi
(3).Jingdi
(4).Xiao Cha
(5).Houliang Xuandi
(6).Mingdi
(7).Cong
(8).Chen Wudi Gaozu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۵
طبقه ششم
اشاره
از دفعه اوّل از حرف دوم که طبقه بیست [و] هفتم اصل میباشد: شن فودی گاوزو «1»، پادشاه دویست و هفتم، با فرزندان، پنج نفر، سی [و] دو سال.
تبعه
بنفسه سه سال.
تبعه
فرزندان چهار نفر، بیست و نه سال.
فیندی «2»، هفت سال.
فیدی «3»، دو سال.
سوندی «4»، چهارده سال.
خوجو «5»، شش سال. [v 404[
چون ذکر پادشاهان اصلی که به جانب ماچین «6» رفته بودند، و شرح طبقه ایشان تمام کرده شد، این زمان آغاز کنیم تاریخ پادشاهانی که در ختای «7» حکم میکردند و معاصر این شش طبقه پادشاهان اصلی بودند، مشروح و مفصّل بگوئیم، و چون اعتبار طبقات از پادشاهان اصلی کرده آمد اینجا ذکر طبقات نخواهیم کرد، و به جای طبقه طایفه خواهیم نوشت و به لونی دیگر تا میان ایشان و معاصران ایشان فرقی باشد.
______________________________
(۱).Chen Wudi Gaozu
(2).Wendi
(3).Feidi
(4).Xuandi
(5).Houzhu
(6).Macin
(7).Hitai
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۶
ذکر طوایف پادشاهانی که بر ملک ختای و توابع آنکه مجموع را چین «1» خوانند مستولی شده بودند
اشاره
و معاصر آن شش طبقه پادشاهان اصلی که تختگاه در ماچین داشتند، و ایشان پنج طایفهاند به موجبی که مفصّل میگردد، و سالهای تاریخ این طایفه پنجگانه موافق سالهای تاریخ آن شش طبقه مذکور است، مقدار آن سیصد [و] پنج سال.
طایفه اوّل
شازده پادشاه که لشکر کشیده بودند و بر ختای مستولی شده، و پادشاه اصلی گریخته، به جانب ماچین رفته، و غایت عهد ایشان بوده، و این پادشاهان شازدهگانه چون مملکت ختای و بعضی توابع آن مسخّر گردانیدند به شش قسم بنهادند، و میان همدیگر قسمت کردند. بدین تفصیل است، [پنجاه و هفت سال.]
قسم اوّل: لانگ «2»، و آن ولایت دون خوانگ «3» است، پنج پادشاه برگرفتند:
جنگوی «4»، اوگوی «5»، لیگاو «6»، مونسون «7»، لوگوانگ «8».
قسم دوم: [یان] «9» و آن ولایت خان بالیق است، چهار [پادشاه] برگرفتند:
موژون خوانگ «10»، موژون چوی «11»، موژون تی «12» فوق بوق «13».
قسم سوم: سن «14»، و آن ولایت گین جوفو «15» است، سه پادشاه برگرفتند:
______________________________
(۱).Cin
(2).Liang
(3).Dunhuang
(4).Zhang Gui
(5).Wugu
(6).Li Gao
(7).Mengxun
(8).Lu Guang
(9).Yan
(10).Murong Huang
(11).Murong Chui
(12).Murong De
(13).Feng Ba
(14).Qin
(15).Jingzhaofu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۷
فوکان «1»، یوچان «2»، کیفوگوژن «3».
قسم چهارم: [جائو] «4» و آن ولایت آقبالیق «5» است، دو پادشاه برگرفتند:
لوون «6»، شیله «7».
قسم پنجم: شه «8»، و آن ولایت تبت است، یک پادشاه برگرفت: خلنبوبو «9».
قسم ششم: [چن خن] «10»، و آن ولایت منزی «11» است، یک پادشاه برگرفت:
لیتی «12».
و جهت آنکه آن اقوام اهل پادشاهی نبودند و بناحق [ملک در تصرّف] داشتند، از هوا در آن زمان اثرهای عجب پیدا میشد، مثل آنکه [باران به] رنگ خون میبارید و پارههای گوشت از هوا فرومیافتاد، و از میان ستارهها روشنایی هم برمیآمد، و صاعقهها بر زمین میافتاد و سنگ میشد.
و بعد از آنکه پنجاه [و] هفت سال از خروج ایشان گذشته بود، شخصی خروج کرد، نام او وی داوفودی «13»، و ملک از ایشان بستد، و بر مملکت ختای پادشاه شد. و پادشاهان اصلی بر قاعده در ماچین میبودند.
طایفه دوم
وی داوفودی با فرزندان، سیزده نفر.
داوفودی، بیست [و] چهار سال.
______________________________
(۱).Fu Hong
(2).Yao Chang
(3).Qifu Guoren
(4).Zhao
(5).Aq .Baliq
(6).Liu Yuan
(7).Shile
(8).Xia
(9).Helianbobo
(10).Chenghan
(11).Manzi
(12).Li Te
(13).Wei Dawudi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۸
اندی «1»، بیست [و] سه سال.
مینوندی «2»، پانزده سال.
تای فودی «3»، بیست [و] نه سال.
فن چیندی «4»، سیزده سال.
شن فیندی «5»، شش سال.
شاوفیندی «6»، بیست سال.
سن فودی «7»، شانزده سال.
شاومیندی «8»، دوازده سال.
شوجوندی «9»، دو سال.
سمندی «10»، دو سال.
خوفیدی «11»، دو سال.
شیائوودی «12»، سه سال.
بعد از آن دو شخص خروج کردند و آن مملکت را بستدند، و به مشارکت همدیگر پادشاه شدند [r 504[.
طایفه سوم
دو شخص که به مشارکت همدیگر [پادشاه] شدند، هفده سال:
شوسندی «13»، سیویوندی «14».
بعد از آن شخصی خوجو شاومیندی «15» نام خروج کرد، و آن مملکت را از دست آن دو شخص بستد، و مدّتی او و فرزندان او پادشاهی کردند.
______________________________
(۱).Andi
(2).Minguandi
(3).Taiwudi
(4).Wenchengdi
(5).Xianwendi
(6).Xiaowendi
(7).Xuanwudi
(8).Xiaomingdi
(9).Xiaozhuangdi
(10).Jiemindi
(11).Houfeidi
(12).Xiaowudi
(13).Xiaojingdi
(14).Xiwei Wendi
(15).Houzhou Xiaomindi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۵۹
طایفه چهارم
خوجو شاومیندی با فرزندان، پنج نفر، بیست [و] شش سال:
خوجو شاومیندی، دو سال.
میندی «1»، چهار سال.
فودی «2»، هجده سال.
سوندی «3»، یک سال.
زندی «4»، یک سال.
طایفه پنجم
اشاره
ون سندی «5» با فرزندان، پنج نفر، بیست [و] نه سال.
ون سندی، ده سال.
ون دی «6»، یک سال.
شاوجودی «7»، یک سال.
فودی «8»، چهار سال.
خوجو «9»، سیزده سال.
این است شرح و تفصیل طوایف پنجگانه پادشاهان ختای «10» که معاصر شش طبقه از پادشاهان اصلی بودند که تختگاه ایشان در ماچین «11» بود، و بعد از آنکه خوجو نام که آخرین پادشاهان این طوایف مذکور بود، سیزده سال پادشاهی کرده بود، امیری بزرگ سوی گاوزوفندی «12» نام خروج کرد و مملکت ختای بستد، و لشکر کشید و ماچین بگرفت، و آن پادشاهان را که آنجا بودند برانداخت، و بر تمامت ممالک باستقلال پادشاه شد، و از عهد او باز مدّتی
______________________________
(۱).Mingdi
(2).Wudi
(3).Xuandi
(4).Jingdi
(5).Wenxuandi
(6).Feidi
(7).Xiaozhaodi
(8).Wudi
(9).Houzhu
(10).Hitai
(11).Macin
(12).Sui Gaozu Wendi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۰
مدید پادشاهان طبقهطبقه مستقل مینشستند، تا وقتی که پادشاه جورجه «1» اگودای نوجن «2» نام خروج کرد و ملک ختای بستد.
و پادشاه که مستقل بود به ماچین رفت، و دیگربار در آن ممالک دو پادشاه شدند و اوروق «3» هریک در مملکت خویش پادشاهی میکردند، تا آن زمان که چنگگزخان «4» خروج کرد، و آخرین پادشاهان ختای که او را آلتان خان «5» میخواندند و نامش شووسو بود بر دست اوکتای قاآن مقهور شد، و از آن پادشاهان ماچین «6» تا به آخر عهد قوبلای قاآن «7» برقرار بطنا بعدا بطن پادشاه بودند، و چون لشکر قاآن «8» آنجا رفتند و بر آن مملکت مستولی شدند، آخرین آن پادشاهان شوجو «9» نام به ایلی درآمد و سیورغامیشی یافت و ملازم بندگی تیمور قاآن «10» میباشد [V 504[.
اکنون آغاز کنیم و دفعه دوم از حرف دوم که مشتمل است بر ذکر این پادشاهان که اوّل ایشان سوی گاوزوفیندی «11» نام مذکور بوده مفصّل و مشروح ایراد کنیم، و دیگربار طبقات را بر طریقه اوّل به همان لون خواهیم نوشت.
و اللّه المستعان.
تبعه
پادشاهانی که بعضی به استقلال و بعضی به مشارکت پادشاهی کردهاند:
نه طبقه، ششصد [و] هشتاد [و] هشت سال.
و جمله این طبقات در تمامت این ممالک پادشاهی به استقلال کردهاند، الّا طبقه آخرین که بعضی از ایشان مستقل بودهاند و بعضی نه چون پادشاه
______________________________
(۱).Gurga
(2).Agudai Nuzen
(3).Uruq
(4).Cinggiz Han
(5).Altan Han
(6).Macin
(7).Qubilai Qa'an
(8).Qa'an
(9).Shaozhu
(10).Timur Qa'an
(11).Sui Gaozu Wendi
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۱
جورجه «1» خروج کرد و مملکت ختای بستد، ایشان به ماچین رفتند و آنجا پادشاهی میکردند. پادشاهان جورجه در ختای چنانکه شرح آن خواهد آمد.
[پادشاهان جورجه در ختای]
طبقه اوّل
از دفعه دوم از حرف دوم که طبقه بیست و هشتم اصل میباشد:
سوی گاوزو «2» پادشاه دویست و دوازدهم، با فرزندان سه نفر، سی و هشت سال.
سوی گاوزوفیندی «3»، بیست و سه سال.
یاندی «4»، سیزده سال.
گوندی «5»، دو سال.
و بعد از آن تن گاوزو «6» نام، که امیری معتبر بود و کوچ پادشاهان بسیار داده و مردی کافی و بهادر، ناگاه خروج کرد و پادشاهی به دست فروگرفت و مدّتی مدید پادشاهی در خانه او بماند.
طبقه دوم
از دفعه دوم از حرف دوم که طبقه بیست و نهم اصل میباشد، تن گاوزو پادشاه دویست و پانزدهم، با فرزندان، بیست و دو نفر، دویست [و] شصت [و] یک سال.
و چون او و فرزندان او بغایت بزرگ و معتبر بودهاند، ایشان را نیز در کتب تواریخ صورت کردهاند، هریک بدین هیأت که اثبات مییابد. و السّلام.
تنگاوزو، نه سال.
______________________________
(۱).Gurga
(2).Sui Gaozu
(3).Sui Gaozu Vendi
(4).Yangdi
(5).Gongdi
(6).Tang Gaozu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۲
تایسون خوانگدی «1»، بیست [و] سه سال.
گاوزون «2»، سی و چهار سال [r 604[.
تسهتن خوانخوفو «3»، بیست و یک سال.
جوانگ جون «4»، شش سال.
ژویسون «5»، دو سال.
هینزون «6»، چهل سال.
سزون «7»، هفت سال.
دایزون «8»، هفده سال.
دیزون «9»، پنج سال.
شونزون «10»، پانزده سال.
شنزون «11»، پانزده سال. [v 604[.
موزون «12»، چهار سال.
گینزون «13»، سه سال.
ونزون «14»، چهارده سال.
فوزون «15»، [دو سال].
سنزون «16»، [پنج سال].
ایزون «17»، [پانزده سال].
هیزون «18»، [دوازده سال].
جوزون «19»، [هشت سال].
______________________________
(۱).Taizong Huangdi
(2).Gaozong
(3).Zetian Huanghou Wu
(4).Zhongzong
(5).Ruizong
(6).Xuanzong
(7).Suzong
(8).Daizong
(9).Dezong
(10).Shunzong
(11).Xianzong
(12).Muzong
(13).Jingzong
(14).Wenzong
(15).Wuzong
(16).Xuanzong
(17).Yizong
(18).Xizong
(19).Zhaozong
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۳
عایدی «1»، [نه سال].
پووانگ «2»، یک سال.
و از جمله پادشاهان مذکور هیزون مردی عادل بوده، چنانکه از تأثیر عدل او تمامت سباع و حشرات باهم زندگانی میکردند و در تحت فرمان او [بودند]، و دایزون بر طریقه جوانمردان رفته و تدبیر بسیار داشته، و ایزون آوازی خوش داشته و موسیقی [نیکو میدانست]، و جوزون عظیم باقوّت و بهادر بوده و مردم از او ترسیدهاند و او را کشته.
و بعد از آنکه پووانگ مذکور یک سال پادشاهی کرده بود، امیری معتبر از آن او، لن تایزو «3» نام، او را زهر داد و بکشت و خروج کرد، و ملک را به دست فروگرفت و خویشتن به پادشاهی بنشست، و دو پسر او نیز پادشاهی کردند.
طبقه سوم
اشاره
از دفعه دوم از حرف دوم که طبقه سیام اصل میباشد: لنتایزو پادشاه دویست و سی [و] هفتم با فرزندان شش نفر، هفده سال.
تبعه
بنفسه، شش سال.
و در عهد این لنتایزو «4» شخصی از قوم قراختای «5» برخاست نام او خوالجی اباکی «6»، و بعضی از ولایات ختای «7» که به صحرانشینان متّصل بود به دست فروگرفت، و نام خود دایلیو «8» کرد، یعنی پادشاه که فرمان او به عالم محیط باشد، و با هشت نفر از نسل خود، دویست [و] نوزده سال پادشاهی
______________________________
(۱).Aidi
(2).Puwang
(3).Liang Taizu
(4).Liang Taizu
(5).Qara Hitai
(6).Chuolizhi Abaoji
(7).Hitai
(8).Daliao
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۴
کردند در آن ملک که گرفته بود، بعد از آن پادشاه جورجه «1» اگودای «2» نام خروج کرد و آن ملک را از آخرین فرزندان دایلیو موتزوناقده نام بستد، و پیش از آن پادشاهان، جورجه مطیع و باژگزار ایشان بوده، اگودای مذکور خویشتن بناشناس جانور پیش موتزوناقده آورد، و او را حقیر دید، اندیشه خروج کرد، و دیگر سال لشکر برد و ملک از او بستد، و تمامت ختای بگرفت [v 704[.
تبعه
فرزندان، دو نفر، یازده سال.
یووگی «3»، یک سال، پسر تایزو «4» بود، پدر را بکشت و خود بنشست.
یوقن «5»، ده سال، برادر یووگی بود، او را بکشت و خود بنشست.
طبقه چهارم
اشاره
از دفعه دوم از حرف دوم که طبقه سی و یکم اصل میباشد:
تنجون زون «6»، پادشاه دویست و چهلم، با فرزندان، چهار نفر، سی سال.
تبعه
بنفسه نوزده سال.
تبعه
فرزندان سه نفر، یازده سال.
مینزون «7»، هشت سال.
______________________________
(۱).Gurga
(2).Agudai
(3).Yougui
(4).Taizu
(5).Youzhen
(6).Tang Zhuangzong
(7).Mingzong
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۵
میندی «1»، یک سال.
مودی «2»، دو سال.
این مودی کودکی بوده که میندی او را در شکارگاه یافته و پرورده، و خواهر میندی ملک از او بازگرفت، و شوهر خود سن گاوزو «3» نام را بنشاند، و السّلام.
طبقه پنجم
اشاره
از دفعه دوم از حرف دوم که طبقه سی [و] دوم اصل باشد: سن گاوزو پادشاه دویست و چهل و چهارم، با پسرش، از دو نفر یازده سال.
بنفسه
هشت سال.
پسر او شودی «4» نام، سه سال.
و بعد از آنکه این شودی سه سال پادشاهی کرده بود، یلتیگوانگ «5» نام پسر دایلیو اماکی «6» از قراختای «7» خروج کرد و ملک از او بستد، به واسطه آنکه سنگاوزو به مدد ایشان ملک از مودی گرفته بود و خراج میداد، و شودی نمیداد [r 804[.
طبقه ششم
از دفعه مذکوره که طبقه سی [و] سوم اصل باشد: یلتیگوانگ «8» مفردا، یک سال.
______________________________
(۱).Mindi
(2).Modi
(3).Jin Gaozu
(4). [Chudi[Shaodi .
(5).Yelu Deguang
(6). (از ترجمه آلمانی)Tai Liao A -Mao -KI ,
(7).Qara Hitai
(8).Yelu Deguang
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۶
و بعد از او خنگاوزو «1» نام از امرای پادشاهان پیشینه خروج کرد و یلتیگوانگ [را] بکشت و پادشاه شد.
طبقه هفتم
اشاره
از دفعه مذکوره که طبقه سی [و] چهارم اصل باشد خنگاوزو با پسر، سه سال.
بنفسه
یک سال.
پسر: یندی «2» نام، دو سال.
و این یندی را سه امیر لشکرکش معتبر بودند، نام ایشان یانگ بین «3»، شوخونجو «4»، گووی «5»، و دوم اوّلین را بکشت، سوم گفت: ملک ما گرفتهایم، ما را چرا میکشی؟ و خروج کرد و او را بکشت و خود [به پادشاهی] بنشست.
طبقه هشتم
از دفعه مذکوره که طبقه سی و پنجم اصل باشد: جوتایزو «6»، با اتباع، ده سال.
جوتایزو، بنفسه، سه سال.
شیزون «7»، زن برادر او، شش سال.
گوندی «8»، پسر شیزون «9»، یک سال.
و بعد از آنکه پسر شیزون یک سال پادشاهی کرده بود، قومی که ایشان را
______________________________
(۱).Han Gaozu
(2).Yindi
(3).Yang Bin
(4).Shi Hongzhao
(5).Guo Wei
(6).Zhou Taizu
(7).Shizong
(8).Gongdi
(9).Shizong
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۷
سون «1» خوانند، خروج کردند و ملک را بستدند، و یکی از ایشان [به پادشاهی] بنشست، نام او جوتایزو «2».
طبقه نهم
اشاره
از دفعه دوم از حرف دوم که طبقه سی [و] ششم اصل میباشد: جوتایزو، پادشاه دویست و پنجاه و دوم، با فرزندان، شازده نفر، سیصد و هفده سال.
و این پادشاهان شازدهگانه بر دو قسماند، یکی آنکه در تمامت ممالک ختای «3» و ماچین «4» باستقلال پادشاهی کردهاند، و دیگر آنکه چون قوم جورجه «5» خروج کردند و بر ختای مستولی شدند، ایشان با ولایت ماچین رفتند، و آنجا پادشاهی میکردند، و قوم جورجه در ختای و ممالک [آن] مشترک بودند. و آن بر دو قسم است:
قسم اوّل: پادشاهانی که در تمامت ممالک حاکم بودند، نه نفر: صد [و] شصت و شش سال.
جوتایزو، هفده سال.
تایزون «6»، بیست [و] سه سال.
جینزون «7»، بیست [و] پنج سال.
ژنزون «8»، چهل [و] دو سال. [v 804[
یینگزون «9»، چهار سال.
شنزون «10»، هجده سال.
جیزون «11»، پانزده سال.
______________________________
(۱).Song
(2).Zhao Taizu
(3).Hitai
(4).Macin
(5).Gurga
(6).Taizong
(7).Zhenzong
(8).Renzong
(9).Yingzong
(10).Shenzong
(11).Zhezong
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۸
هویزون «1»، بیست سال.
کمزون «2»، [دو سال].
و در عهد این کمزون قوم جورجه «3» خروج کردند و ملک ختای «4» را بستدند، و اگوداینوجن «5» نام از ایشان به پادشاهی بنشست، و او را تایزوفوون «6» لقب نهادند، و اقوام اتراک او را و فرزندان او را التان خان «7» خواندند، و فرزندان به ماچین «8» رفتند و پادشاهی کردند. و السّلام.
قسم دوم: آنکه در ممالک [ما] چین پادشاه بودند، هفت نفر، صد [و] پنجاه [و] یک سال.
گاوزون «9»، [بیست سال].
شاوزون «10»، [سی سال].
گوانگزون «11»، [پنجاه و پنج سال].
نینگزون «12»، [چهل و یک سال]. [r 904[
لیزون «13»، چهل سال.
توزون «14»، ده سال.
شوجو «15»، دو سال.
و این شوجو آخرین پادشاهان این طبقه آخر از پادشاهان اصلی آن ممالک است، و پادشاه دویست و شصت و هفتم از ابتدای پنگو «16» که اوّلین [این] پادشاهان بوده، و این تاریخ از عهد او آغاز کرده آمد، و به موجبی که مشروح و مفصل نوشته شد، از مبداء عهد پنگو تا آخر عهد شوجو سی و شش طبقه و
______________________________
(۱).Huizong
(2).Qinzong
(3).Gurga
(4).Hitai
(5).Agudai Nujen
(6).Taizu Wanyan
(7).Altan Han
(8).Macin
(9).Gaozong
(10).Xiaozong
(11).Guangzong
(12).Ningzong
(13).Lizong
(14).Duzong
(15).Shaozhu
(16).Pangu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۶۹
دویست [و] شصت و هفت نفر پادشاه اصلی نشستهاند، در مدّت [۴۲۶۷۵] سال به زعم مورّخان و تقریر حکمای اهل ختای «1».
و چون دو سال از پادشاهی شوجو «2» مذکور بگذشت، لشکر قاآن «3» بر مملکت ماچین «4» مستولی شدند، و او به ایلی و مطاوعت پیش آمد و تخت تسلیم کرد، و ملازم بندگی قاآن میباشد.
ذکر
پادشاهان جورجه «5» که بر مملکت ختای مستولی شدند، و معاصران پادشاهان ماچین بودند: نه نفر، صد [و] نه سال.
تایزوفون «6»، هشت سال.
تایزون «7»، دوازده سال.
هیزون «8»، چهارده سال.
لیانگ تایزون «9»، دوازده سال.
شیزون «10»، بیست و نه سال.
خینزون «11»، یک سال.
جنزون «12».
کیمشان «13».
شودی شووسو «14» [v 904[.
و این پادشاهان بغایت بزرگ و معتبر بودهاند، و عظیم قویحال و با شوکت، و به جهت اعتبار و بزرگی که داشتهاند در کتب تواریخ اهل ختای
______________________________
(۱).Hitai
(2).Shaozu
(3).Qa'an
(4).Macin
(5).Gurga
(6).Taizu Wanyan
(7).Taizong
(8).Xizong
(9).Liangtaizong )(
(10).Shizong
(11).Xianzong
(12).Zhangzong
(13).Xingsheng
(14).Shaodi Shouxu
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۷۰
ایشان را نیز چون پادشاهان اصلی معتبر صورت کردهاند، و با آنکه هریک از ایشان را نیز نامی و لقبی مخصوص به اصطلاح اهل ختای بوده اقوام اتراک ایشان را التان خان «1» گفتهاند، و بیشتر اتراک و صحرانشینان ختای در تحت فرمان ایشان بودند، و در قدیم الایّام میان اجداد چنگگز خان «2» و ایشان به واسطه خون اوکین برقاق «3» و همبقای قاآن «4» منازعت و ضدیّت بادید آمده، چنانکه در مجلّد اوّل در موضع خویش گفته شد.
و در سیم سال از عهد هیزون «5»، سوم پادشاه این قوم، که موافق شهور سنه تسع و اربعین و خمسمایه بود، چنگگز خان «6» در وجود آمد، و در سنه اثنتین و ستّمایه پنجم سال از عهد جنزون «7» هفتم پادشاه این قوم قوی حال شد، و لقب چنگگز خان بر وی اطلاق کردند، و در دهم سال از عهد جنزون، هفتم پادشاه این قوم موافق شهور سنه سبع و ستّمایه که قونینئیل بود، به عزم ولایت ختای «8» برنشست، و الاقوش تکین «9» امیر و سرور انگقوت که دربند انگو «10» که سدّی است میان ولایات ختای و مواضع اتراک و صحرانشینان در اهتمام او بود، به واسطه رنجشی که از التان خان «11» داشت با وی یاغی شد، و ایل چنگگز خان گشت، و دربند تسلیم کرد، تا چنگگز خان با لشکر به ولایت ختای درآمد و غارت میکرد، و مملکت را مسخّر گردانید.
والتان خان از بیم او تختگاه شهر جونگدو «12» را بگذاشت و بگریخت، به شهر کایفانگفو «13» رفت که بر کنار رودخانه قراموران «14» است. و لشکر مغول بر بیشتر مملکت ختای مستولی شدند، و چون در عهد چنگگز خان به سبب
______________________________
(۱).Altan Han
(2).Cinggiz
(3).Okin Barqaq
(4).Hambaqai Qa'an
(5).Xizong
(6).Cinggiz Han
(7).Zhangzong
(8).Hitai
(9).Ala Qus Tikin
(10).Ongiut
(11).Altan Han
(12).Gungdu
(13).Kaifengfu
(14).Qara Moran
جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: ۷۱
استخلاص دیگر ممالک فتح تمامی ختای میسّر نشد، اوکتای قاآن «1» در عهد خویش به استخلاص آن برنشست، و در مورینئیل سال اسپ واقع در جمادی الاولی سنه احدی و ثلثین و ستّمایه هجری لشکر او بر شودی شووسو «2» آخرین پادشاهان قوم جورجه «3» مذکور مستولی شدند. و در خاتمت حال او اختلاف است.
بعضی میگویند که به زیّ قلندران درآمده بگریخت؛ و بعضی برآنند که خود را برآویخت، و قول درستتر آن است که در تاریخ ختای چنین آوردهاند که او در خانه رفته بود و نشسته، چون لشکر مغول آتش در شهر زدند و خانهها بسوخت، او نیز در میان خانه سوخته شد، و جمله دولت آن قوم منقضی شد، و پادشاهی و جهانداری اوروغ «4» نامدار چنگگز خان «5» را مسلّم گشت. [r 014[.
[تمام شد تاریخ ختای «6» و احوال ملوک چین «7» و ماچین «8».]
______________________________
(1).Ogedai Qa'an
(2).Shaodishuoxu
(3).Gurga
(4).Uruq
(5).Cinggiz Han
(6).Hitai
(7).Cin
(8).Macin
توجه: مقدمه و دیدگاه و تفسیر و بررسی انوش راوید و فهرست لینک های کتاب بررسی داستان جامع التواریخ در اینجا.