دروغ تاریخی حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ است و این دروغ نیز در راستای تاریخ نویسی استعماری برای اهداف استعماری در جهان است، که در آن ایران و ایرانی و قاره کهن ضعیف و شکست خورده نشان داده شود.
دروغ تاریخی حمله مغول به ایران
تصویر یک سپر ایرانی دوران مغول، عکس شماره 3157.
این برگه بشماره 163 پیوست لینک زیر است:
لوگو تاریخ را علمی بدانیم نه داستان روی داستان، عکس شماره 1618.
دروغ تاریخی حمله مغول به ایران
دروغ تاریخی حمله مغول به ایران
ساختارهای تاریخی اجتماع کلید تاریخ است، اگر تاریخ نویس، از تاریخ اجتماعی به درستی نداند، نمی تواند مسائل تاریخی را تشخیص دهد، و اغفال دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ می شود. برای آنکه بتوان کشوری را دوست داشت و به آبادی و اعتلای آن کوشید، نخست باید آن را شناخت، وبسایت انوش راوید به منظور آن ایجاد شده است، که ایران را به ساکنان خود خاصه جوانان بهتر بشناساند.
در کشورهای پیشرفته کتاب های گوناگون در باره هر موضوع تالیف گردیده، و در دسترس همگان گذارده شده، تا مردم از پیر و جوان و دانشور و کم سواد، بتوانند با جمیع امور و شئون سرزمین خویش آشنا گردند. در ایران چنین کتاب هایی که بدور از دروغ و نفوذ دشمنان صهیونیسم و امپریالیسم و تفکر منحط همسایگان تاریخی باشد، بسیار نادر است، مخصوصاً برای آنکه نیازمندی جوانان را بر آورد، و با واقعیت های رشد و قدرت نفوذ تمدن، و فرهنگ با شکوه کشور پهناور ما همگرا باشد.
بی شک جوانان عطشی برای شناختن گذشته و حال سرزمین خویش دارند، ولی یافتن کتاب مناسب که دید جدید و آگاهی واقعی بدهد آسان نیست، از این رو نوعی دلسردی و گسیختگی با فرهنگ و گذشته در ایران دیده میشود، و این خواسته دشمنان قاره کهن و ایران بزرگ است. در این وبلاگ کوشیده ام دروغها و دروغگوها و دشمنان تاریخی ایران را بنمایانم، تا همگان دیدی جدید نسبت به تاریخ عظیم ایران عزیز پیدا کنند، و بدین منظور سعی کردم که موضوعات متنوع و گوناگون جهت همین منظور بنويسم، منجمله در تاریخ نیک. در جهانی که دشمنان سعی در نفی ما دارند، فرهنگ ایران باید در مسیر رشد و شکوفایی خود، پلی بین گذشته و حال و آینده ببندد، و تفاهم و پیوستگی تاریخی ساکنین این سرزمین، همچنان گذشته، خار چشم دشمنان باشد، در مقاله قرن سنت گریزی حرکت نوین به جلو را نوشته ام. یاری عزیزان در برداشت و شناخت دروغ هاي تاريخ ، بسیار خشنودم می کند.
حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ
آغاز ماجراي دروغگويي
جامعه شناسی تاریخی ابتدای دانش تاریخ است. با پیدایش اسلام و از بین رفتن طبقات اجتماعی، هجوم روستاییان به شهر ها و روستا های بزرگتر افزایش یافت، و یکی دو قرن بعد از اسلام، شهرهای بیشتر و بزرگتر می شوند. تا حدودی مانند قرن اول اسلامی، در بغداد خلفا که در اصل ایرانی هستند، یکی پس از دیگری عزل و نصب میشدند، و حاکمان جدید منصوب می گردیدند. این حاکمان و شهر نشین های جدید با نداشتن پیشینه فکری و ذهنی جهت تحلیل این تحولات به جنگهای دائم پرداختند، بغدادیها چندان بدشان نمی آمد، که از آب گل آلود ماهی بگیرند.
کم جمعیت شدن روستاها و بزرگ و پر جمعیت شدن شهرها نیازمندی جدیدی طلب می کرد، و آن جمعیتی از کشاورزان و دام پروران برای تولید غذا و پرورش اسب و دام بود. بنابر این در تاریخ قرون اولیه بعد از اسلام می بینیم، شاهان طوایف مختلفی از غز و تاتار و حتی کومان و بلغار و غیره را به این جهت می آوردند، و در روستا های ایران بزرگ مقیم می کردند. در اکثر ولایات پیدا شد شهر های ایرانی و پارسی در محاصره روستاها و عشایر های غیر ایران باستانی تازه آمده (هرچند که همه ریشه در تمدن کهن جی داشتند).
به صورت طبیعی در رشد اجتماعی و طی یکی دو قرن و در روش عادی زندگی و با برابری اسلامی اینها میتوانستند، در حکومتها نفوذ کنند، مخصوصا که برای جنگ از جوانان شان استفاده میشد. این جنگ جویان نیز در نیم قرن دوم زندگیشان سردارانی شدند صاحب قدرت و نفوذ، و حتی توانستند حکومتهایی را بدست بگیرند. چون اینها و قومهای شان در ورود به ایران هیچ سواد و معلومات روز را نداشتند، وابسته به ایرانیهای با سواد و وزرای پارسی زبان بودند. درباره وزرای پارسی آثار زیادی در تاریخ باقی مانده است. سواد و علم و دانش در اختیار پارسی زبانان قرار داشت، که اکثراً ساکن شهرها بودند، بدین جهت است تا حكومت صفویه غیر از زبان پارسی و عربی هیچ اثری نوشته ای و کتابی از زبانهای دیگر نیست.
در این میان اندیشمندان و دانشمندان ایرانی اقدام به تاسیس فرقه های مختلف، جهت نجات فکری و اجتماعی ایران و ایرانیان می زدند. این دانشمندان ایرانی فارسی زبان به کارشان کاملاً وارد و عاقل بودند، ولی بعلت وسعت مملکت و اتفاقات مهم چند قرنی، تفاهم سراسر و قدرت نفراتی و نظامی نداشتند ، و مجبور بودند با نفوذی که داشتند دست به ترفند هایی بزنند و این حاکمان جدید را یکی بعد از دیگری نیست و نابود کنند.
ولی یک مشکل اساسی سر راه داشتند و آن فتوای خلفا بود، و می بایست در نهایت از شر بغداد راحت شوند، ولی چگونه؟ که با روحیه و فکر و عقیده مردم مشکل نداشته باشد، و این را می بایست توسط همین اقوام که برای گدایی و کار و گاه غارت به مرزهای ایران می آمدند بکنند. در آن زمان شیعه و سنی در کار نبود، که مثل صفویه و عثمانی به راحتی به جان و مال هم بیفتند، یا بمب گذاری های امروزی در عراق و پاکستان و کشتار. ابزارها و برنام های نوینی می خواست تا از شر خلفای بغداد راحت شد، آیا قومی لازم بود، که از همه بی سواد تر و ساده تر لواط کار و مشروب خوار و ترسو از رعد و برق و بشدت خرافاتی و جادوگر پرست باشد.
این صفات در توصیف مغول در کتابها نوشته شده است. با این تعریف ها می توانستند، حمله ای به نام مغول ساخته و پرداخته کنند. مانند ترفند آوردن آخرین شاه صفویه توسط سرداران وقت. در زمان خوارزمشاهیان دانشمند های پارسی زبان دائم به هر سو میرفتند تا بیابند آنچه می خواستند، و یافتند آنچه که واقعی نبود، و در هیچ تاریخی و کتابی از گذشته نامی از آن نیست، چنگیز یا تموچین فرزند یسو کای بهادر رئیس طایفه قیات و از تاتار های سیاه، نام تاتار یا تتر را ایرانیها به تمامی زرد پوستان می گفتند. از آنجا که این تارنما خود تاریخ نیست و فقط دیدی جدید به تاریخ جهت شناسایی و برداشت دروغها از تاریخ ایران را ارایه می دهد، از نوشته های تکراری که در تمامی کتابها می باشد خود داری میشود.
واقعیت چه بوده است، در دو قرن اول اسلامی هنوز طوایف ایران شرقی، در دوران ساختار تاریخی اجتماع سازمان قبیله ای که مجلس مغستان پایه گذاری کرده بود بسر می بردند، ولی در ایران غربی یک مرحله اجتماعی جلو رفته و در سازمان قبیله ای دینی بودند. البته مردم با یک مشکل رو برو بودند، و آن خلفای ایرانی بغداد بود، که می خواستند ایران را به شکلی شکست خورد و پایان یافته در تاریخ اجتماعی، یعنی مانند شاهنشاهی ساسانیان باز گردانند. به همین جهت قدرت در ایران غربی متزلزل بود، و به راحتی طوایف مغول ایرانی که از مغستان آمده، به سمت بغداد و برای سرنگونی حکومت خلافت ایرانی حرکت کردند.
ایرانیان شرقی به راحتی توانستند، خلافت را سرنگون کنند و تا حکومت صفویه و ورود استعمار، ساختار اجتماعی سازمان قبیله ای دینی را در ایران پیاده شد. اگر در تاریخ ایران هیچ اثری از مغول های بیابان های شمال چین در ایران نمی باشد، به دلیل همین است، که این مغول از مغستان گرفته شده و مردم و طوایف ایران شرقی بودند. از قرن 19 به بیابان های شمال چین گفتند مغولستان، و آنهم به اشتباه و از روی تاریخ های دروغی استعمار نویس بوده است. این جا نیز یاد آوری نمایم، که بیابان های وسیعی دو قسمت ایران را از هم جدا می کرد، و ایران را به دو بخش سیاسی تقسیم می کرد.
این مسئله جغرافیای در سیاست گذاری های حکومتها تأثیر داشت، منجمله در زبان فارسی، که با این حرکت و در آمیختگی ایران شرقی و غربی، فارسی جدید پایه گذاری شد. جاده ری که به معنی طولانی است، مانند ری برنج، و بخشی از جاده ابریشم بود، ارتباط دو بخش را حاصل می کرد. در ادامه حرکت مغول های ایرانی پیرو مغستان در ایران غربی، آنها شهر های بسیاری منجمله شیراز و اصفهان و تعدادی دیگر را گسترش دادند، و مراکز حکومتی خود نمودند.
با به قدرت رسیدن و در ادامه حرکت خود، به روسیه و هندوستان هم لشکر کشیدند، و تا قبل از ورود نادر شاه افشار به هند، حکومت فارسی زبان بابری مغولی را در هندوستان داشتند. آنها در هندوستان اثرات زیادی از فرهنگ مغستانی بجای گذاردند، در تمام تاریخ هند مغول ها را ایرانی می دانند. بسیاری از این مغستانی های ایرانی ها بودند، که اداره هندوستان را در زمان استعمار به عهده داشتند، و خدمات فراوانی به انگلستان نمودند، که جای تأمل و بررسی است. همچنین در تاریخ هندوستان به پیروان مغستان، مغولی می گویند، یعنی افرادی که از مغ هستند.
حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ
بررسی دروغهاي حمله مغول
در چنگیز نامه های مختلف از خراب کردن شهر بلخ و کشتار مردم آن نام برده شده است، در صورتیکه بلخ یکصد سال قبل از چنگیز با زلزله خراب شده بود، و مردم آن به مزار شریف رفته بودند. از نابودی چند شهر دیگر نام برده شده که هنوز تعدادی از آنها را نمی دانند کجاست، چون دروغ هستند، یک ملیون کیلومتر مربع آسیای میانه، یکصد شهر داشت نه چند شهر. نقاط جغرافیایی و اسامی کاملاً اشتباه گفته اند، وقتی کتاب های مغول را می خوانید نقشه هم ببینید، که ساده های دروغ گو چقدر اشتباه گفته اند.
محمود خوارزمی به شاه گفت: سپاه چنگیز قطره و سپاه خوارزمشاه دریاست، و چرا در بارگاه خوارزمشاه، که بطور کلی جنگ دیده بودند کسی چیزی نگفت. از مدافعان شهر ها رقم های صد هزار و دویست هزار ذکر میشود، و حمله کننده گان را چند صد هزار نفر، انگار گله گوسفند می شمارند، این رقمها شاید برای دیوانه ها و ساده ها جالب باشد ولی واقعی نیست. از حشر و سیاهی سپاه مغول می گویند که چند برابر سپاه مغول بودند، و از نیرو های ایرانی تشکیل میشد که در جلوی سپاه مغول می راندند.
انگار گله بز و گوسفند است نه دشمنان یکدیگر، دشمنان تاريخ دروغ می گویند و ساده هاي انيراني باور می کنند. دشمنان تاریخ ایران دو تیر و یک نشان زده اند، یعنی ایرانیان ترسو و بز دلند که این چنین جلو دار دشمن هستند، و ساده اند که این چرت رو باور می کنند، دشمنان ایران زمین دیگه بیچاره شدین انوش راوید مچتونو باز می کنه، بد بخت شدید. در جنگ های باستانی، از هر دو نیروی سواره و پیاده نظام، و بنا به مصلحت صحنه جبهه و استراتژی جنگ استفاده میشد. مثلا برای فتح شهر و قلعه باید از نیروی پیاده استفاده میکردند.
سواره نظام ها بعلت اسب سواری از دوران نوجوانی پاهایی پرانتزی داشتند، و این یک نقطه ضعف بدنی برای حرکت و نبرد پیاده بود، قبل از قرن بیستم تاریخ نگارها و یا داستان گوها این مشکل را می دانستند، و در نوشته هایشان در نظر می گرفتند، و برای داستان مغولشان حشر و سیاهی بدین منظور پرداختند، ولی در قرن بیستم با وجود ماشین و تانک و نبود سواره نظام اسبی، این مهم فراموش شد، و تاریخگو های داستانی این مشکل بدنی در تاریخ را فراموش کرده بودند.
در جاهایی گفته اند مدافعان و ایرانیان اغفال می شدند، و این اغفال در چند روز تا نابودی شان ادامه داشت، کدام ساده است که این حرف های ساده لوحانه رو باور می کند. در جایی نوشته اند سلطان محمد خیلی مسخره و در یک زمان کوتاه و در دوره هرج و مرج 700 کیلومتر به غرب فرار کرده، و بعد از مازندران و گیلان که خیلی مشکل است، 700 کیلومتر به شرق باز گشته، درست همان دروغهای اسکندری را گفته اند.
استراتژی های جنگی مسخره ای از ایرانیان نوشته اند، که با افکار نظامی آنزمان جور در نمیاد، در آنزمان جنگ های بزرگی بین شاهان و خان های ایرانی بوده، ولی هیچکدام این روش های مسخره را بکار نمی بستند. جنگ های آنزمان را در همان وقت حساب کنید. نامه های مجعول را چه کسانی مینوشتند و چه بوده. چرا یک شمشیر و زره و یا هر وسیله رزمی مغولی و یا چینی در موزه های ایران نیست. چرا هیچ اثری از یک جنگ در صحنه های نبرد ها و بیابانها نیست، و یا اثری از وجود مغول مغولستاني در ایران نیست.
چرا در آرامگاه و گنبد سلطان محمد خدابنده، که میگویند مغول بوده یک کلمه مغولی و ترکی شرقي نیست. چرا دانشمندان اسماعیلیه مثل همه به مغولان پیوستند، و چرا گفتند بقیه اسماعیلیان را کشتند. می گویند چنگیز جنایت کار مشروب خور در عدل چنان بود، که در تمام لشکر گاه هیچکس را امکان نبود، که تازیانه افتاده را از راه برگرفتی جز مالک آن، کلی تعریف ضد و نقیض نوشته اند، راسته که میگویند دروغگو فراموش کاره.
در جای دگری نوشته اند چنگیز موهوم پرستی صحرا نشینی را به حد کامل دارا بود، که چنین شخصی در آن شرایط نمی توانست بزرگ باشد. چرا از آنهمه گنج و جواهراتی که مثلاً از چین غنیمت گرفته اند، حتی یک انگشتر و یا حمایل از آنها در موزه های ایران نیست. از همه مهمتر گرد آوری چند صد هزار سپاه و حرکت آنها، در پنج هزار کیلو متر مسیر سخت بطرف ایران، کاملا غیر ممکن است. چقدر خواننده داستان هایشان را ساده می پنداشتند، که چنین چیز هایی گفتند. البته برای این دروغ هایشان توجیهات ساده پسند تری گفته اند، مثلا نوشته اند، یاسا مهم بود، اگر یا سا مهم بود چرا در دست نیست.
اگر ورق پاره های بجا مانده یاسا را بخوانید می بیند، که آنقدر چرت و پرت و خرافات است، که رو دست همه امثالش می باشد. از جلسات سران قبایل مغول می گویند، انگار چند نفر بی سواد از تعدادی دهات و قبیله کم جمعیت و خرافاتی، چه دانشمندانی بودند، تاریخ نویس های غرب زده فکر می کنند، در قرن 21 هنوز ساده هست، که این پرت و پلاها را جدی بگیرد. اگر از سرزمین کوچک کم جمعیت و فقیر مغولستان که گویند تا همان لحظه قبایل بد مست و خرافی با هم جنگ داشتند، چند صد هزار نفر بطرف ایران رفتند، پس چه کسی از این سرزمین دشمن خیز مراقبت می کرد. حتی نوشته اند بسیاری از شاهزادگان و سرداران مغول بر اثر شرب زیاد الکل در گذشته اند.
در هر صفحه از چنگیز نامه ها آنقدر پرت و پلا و چرت و ضد و نقیض نوشته اند، که نمی دانم کدامش را مثال بزنم و بگویم. رژیم شاهی گذشته، بدلیل سر سپردگی که به دشمنان تاريخ و جغرافياي داشت، نمی توانست از اشخاص آگاه در دستگاه های دولتی و آموزشی استفاده نماید. بنابر این به خواست آنها و در جهت پایین نگاهداشتن شخصیت والای ایرانی، دروغهای تاریخ را تکرار می کردند، و اجازه نمی دادند تاریخ و فرهنگ یاد گیری به جامعه منتقل شود. کدام ساده است، که اینهمه نوشته های دروغی را به جای تاریخ باور داشته باشد.
گویند ترمذ نخستین شهری بود که مغولان گرفتند، و با خاک یکسان کردند، و چگونه پیر زنی به امید اینکه کشته نشود فریاد زد، که یک مروارید را بلعیده است. ولی مغولان بی رحم شکمش را پاره کردند و مروارید را بیرون کشیدند. و چنگیز دستور داد تا شکم همه نعشها را برای مروارید پاره کنند. خودتان پیدا کنید دروغ گویی این داستان را، در صورتیکه در تاریخها و آثار آن زمان ترمذ، خبری از چنین حادثه ای نیست.
دروغگوها گویند از میان اسیران میلیونی، صنعتگران و استاد کاران رزمی را جدا می کردند، و بقیه را می کشتند تا خندقها را پر کنند، ساده ها خیال کردند ما هم مثل خودشان هستیم تا این پرت و پلا ها را بجای تاریخ قبول کنیم. اینها می خواستند بگویند جماعت ایرانی بادمجان است. برای توجیه دروغ هایشان می گویند، علل موفقیت چنگیز مراقبت او در حفظ ارتباطات میان نقاط امپراتوری پهناور خویش و اداره یک مر کز اطلاعات بود. هر کسی که بگوید تاریخ بادهستم و میدانم، و این گفته دروغی را نتواند در زمان و حوادث و امکانات مغولان ، تجزیه و تحلیل کند، بهتر است از این وبلاگ خارج شود.
چقدر پز دروغی از اسب و سوار کاری مغولان گفته اند، ولی چون دروغگوها فراموش کارند، در جایی دیگر در تعریف مغول نوشته اند، که بسیار مشروب خوار در حد افراط بودند، که حتی از اسب به زمین می افتادند. انگار حریف های ایرانی و مسلمانشان که ورزش و رزم در سرشتشان زاده، و مشروب خوار هم نبودند اسب ندیده بوده. می گویند آنها نقشه های جغرافیایی خوبی و نقشه راه ها را داشتند. پس چرا یکی از آنها موجود نیست. هیچ قلعه و سرباز خانه تاریخی در سرزمین مغولستان وجود ندارد، تا در زمان چنگیز تقلبی به آموزش سربازان و فرماندهان بپردازد، و یا وسیله هماهنگی و پشتیبانی این ارتش کلان دروغی باشد، تاریخ دانهای تقلبی تر بخاطر باور دروغهای اسکندر و چنگیز از خودتان خجالت بکشید، و بخود آیید.
غرب زده های استعماری دروغ گو می نویسند، که چنگیز به بازرگانی اهمیت می داد، و خزاین مغول پر بود، و ساده ها باور می کنند، مگر بازرگانی فقط در چند سال حاصل میشود، بازرگانی ریشه در تاریخ ملتها دارد، نمی گویند چرا هیچ کاروانسرا در مغولستان نیست، و چرا هیچ کالای بازرگانی در موزه های مغولستان نیست. گویند عده ای از جنگجویان گمان می کردند، مغول دارد با صلیبیون جنگ می کند، برای همین در سپاه مغول بودند!!! صد تا علامت تعجب! خنگ های دروغگو گفته اند ابتدا در بغداد از سپاه بیست هزاری بغداد شکست خوردند، پس کو آن سپاه صدها هزاری شکست ناپذیر. گفته اند در عراق شهر های سنی را قتل عام کردند، و شهر های شیعه و مشاهیر شیعه امور را در دست گرفتند.
باقیمانده قلعه مهم در دریاچه ارومیه کجاست؟ چرا گنجها را در جایی که به این راحتی قابل دسترس است قرار داده اند؟ چون آنکسی که این دروغها را مینوشت دریاچه را اشتباه گرفته بود. دشمنان تا توانستند روی کاغذ ایرانیان را شکست داده، و انبوهی غنایم از ایران جمع کردند، پس یک تکه آنها کجا و در کدام موزه است؟
به این آمار ساده لوحانه توجه کنید، نیشابور یک ملیون و هشتصد هزار، و هرات یک ملیون و ششصد هزار، و همینطور بقیه شهر ها، یک پرسش کدام آدم ساده اي است، كه این آمار را باور کند. می دانید چرا؟ از قدیم گفتند دروغ هر چه بزرگتر باشد، باورش برای آدم ساده راحت تره. بیست سی سال پیش تمام کتاب های چنگیز و مغول كتابخانه ام را، بقدری حاشیه نویسی کرده و ایراد گرفته ام، که جایی سفید ندارند.
خلاصه دشمنان ایران از موقعیتها استفاده کرده، و هر چه خواستند تا به حال بخورد جهان داده اند. با دانایی نوين اين قرن، همراه با تكنولوژي هاي جديد، بايد از شر این دروغها خلاص شویم، واقعاً باید آن عده از تاریخ نویس های ايران، كه این دروغها و پرت و پلا ها را طوطی گونه گفته اند، خجالت بکشند، و از ملت ایران عزیز معذرت بخواهند.
مورخین مسلمان و آنوسیها در اینجا، که تاریخ مغولان را نوشته اند، هیچکدامشان از گرگ خاکستری سخنی بمیان نمی آورند، ابوالقاضی خان و رشیدالدین که اعلام میکنند « چنگیز نامه» های زیادی دیدهاند، و در باره منشاء مغولها اظهار نظر کرده اند، از «بورت – چینه» که در زبان مغولی بمعنی گرگ خاکستری است، تنها بعنوان یک شخصیت نامدار یاد می کنند. طبق نوشته همین مورخین «آ لا ن قوآ» از انسانی که در میان نور از آسمان نازل شده بود، حامله شده و چنگیز خان را زائیده است.
گرگ در میان مغول ها سمبل خشم و قهر نيز می باشد، در تاریخها آمده است، وقتی چنگیز خان خبر کشته شدن ایلچی های خود را بدست خوارزمشاهیان شنید، غضبناک شده بالای کوهی رفت و مانند گرگ زوزه کشید. بدینسان همه فهمیدند که باید آرایش جنگی بگیرند، وانتقام سختی از خوارزم و خوارزمشاهیان گرفته خواهد شد، آماده باش ارتش دروغی صدها هزار نفری شکست ناپذیر با زوزه!! ساده هاي انيراني دشمن تاريخ ايران تعجب نکنند، باور کنند. جالب توجه ترین قسمت دروغ حمله مغول می گویند، تمام ایران و چین را گرفتند، ولي در بیت المقدس کوچک، کار آنها را برای همیشه تمام کردند، چرا در بیت المقدس؟ دشمنان مسخره چاخان گو با جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران، کارتون تموم شد.
حتی یک کتاب ارزشمند تاریخی ایرانی و چینی از آن زمان درباره حمله مغول وجود ندارد، هر چه هست دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ است، که با خواندن آنها براحتی مهمل بودن و استعمار و صهیونیسم زدگی پیداست، که بعد از تاریخ های فوق نوشته شده اند. چطور است لشکر عظیمی سازمان یابد، پنج تا ده هزار کیلومتر به جلو حرکت کند، و حتا یک کتاب در اینباره نباشد، جز توجیهات احمقانه ای که کارگزاران و چهره های استعمار نوشته اند.
همه دروغ پردازان غربی خود اعتراف می کنند، که نشان از وجود یا واقعی بودن چنگیز مغول در دست نیست. حتی بهترین کتاب های تاریخ عمومی جهان قرون میانه هم، در باره رویداد های حمله مغول چیزی ننوشته اند. داستانی که بیشتر مورد استفاده و سرمشق تمام دروغ پردازان حمله مغول قرار گرفته، نوشته مارکو پلو است، یعنی کتاب توصیف جهان. مارکوپلو یک افسانه سرای ونیزیست، که هر گز از قسطنطنیه، استانبول کنونی، دور تر نرفته و به شرق سفر نکرده.
همه در غرب میدانند، که مارکوپلو یک دروغ گوی بزرگ بود، مارکو وقتی در زندان ونیز بود، داستان های فتح دروغین ایران و هند بدست، الکساندر مقدونی را مطالعه کرده، و از این افسانه ها الهام گرفت، و با کمک یکی دیگر مثل خودش بنام روستیچیلو، مغولها را چون الکساندر مقدونی حتی مهمتر نمود، بد خواهان و دشمنان از این دروغ پردازیها، به جای تاریخ استفاده کرده اند، در جای دیگر وبلاگ در این باره نوشته ام.
در قرن سیزده میلادی، غیر از اروپای غربی و مرکزی، تمام جهان در اختیار مسلمانان بود، و اروپا در وضع اقتصادی و اجتماعی بدی قرار داشت، و بخاطر موفقیت های مسلمانان، عقده بزرگی نسبت به مردم شرق پیدا کرده بودند. چون خود نمی توانستند، در شرق و شمال آفریقا مسلمانان را شکست بدهند، در داستانها و بدست مغولها این کار را کردند. مثلا قوبیلای که در هیچ یک از کتاب های، ایرانی و چینی و اروپایی اثری از آن نیست، بنام امپراتور بزرگ قوبیلای خان جا داده اند، و بسیاری از سران مغول را بهمین ترتیب ساخته اند، بغض آنها در قلم چند نویسنده دروغگو ترکید.
حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ
قهرمان سازی داستانهای تاریخی
در قرون سیزده و چهارده میلادی، که مسلمانان تقریبا تمام دنیا را در اختیار داشتند، مبلغین مذهبی اروپایی مخصوصا فرانسویان، بدون سند و مدرک شرح طولانی از زندگی چنگیز مغول مینویسند، و به عنوان تاریخ غالب میکنند، در زمان لوئی چهاردهم یکی از نویسندگان دربار بنام، پتی دولاکروا، بنا به مصلحت سیاسی وقت، از مغولها آنطور که میخواهد مینویسد. در آرشیو اسناد واتیکان حتی یک نامه، از قرون دوازده و سیزده و چهارده میلادی، به زبان و یا خط مغولی نمی باشد، ولی به فارسی بیشمار است.
طی دویست سال گذشته تعداد اندکی محقـق، در بخش های کوچکی از این زمینه به کاوش پرداخته اند، دلیل آن موجود نبودن مدارک زنده و واقعی میباشد. اکثر محققان نمی توانند دروغ پردازیها، را بعنوان تاریخ بحساب آورند، مگر اینکه آگاه نباشند . ولی بعضی مانند هارولد لمب، از شخصیت های کم اهمیت دروغین یا افسانه ای، تاریخ میسازند، مانند داستان های: آنیبال، شارلمانی ، ژوستی نین و تیمور لنگ.
خنده دار تر از همه قدیمی ترین تاریخ مغول را در دوره استعمار، موراجا دوسون آمریکایی، که از یک خانواده سیاستمدار سرمایه دار ارتجایی است، نگاشته و بعنوان این خدمت مقام های مهمی کسب کرد. کتاب چهار جلدی تاریخ مغول، از جنگیز تا تیمور او امروز در غرب و میان ساده ها بهترین کتاب شناخته میشود . اشخاص معلوم الحال دیگر، که در باره مغول نوشته اند مانند: خاورشناس اتریشی، بارون ژوزف فن هامر، ایلخانیان ایران را در سال های 1841 تا 1843 م، فرانترمن اردمان آلمانی، چنگیز تشویش ناپذیر، سرهنری هاروت، انگلیسی یک کتاب قطور چهار جلدی، با عنوان تاریخ مغولها را نوشت.
روسها در قرن نوزدهم، بخش بزرگ قاره کهن، از ماورالنهر و خراسان بزرگ را در اشغال داشتند، سعی نمودند داستان حمله و کشتار مغول را برای تضعیف مسلمانان بکار برند. بنابر این بارتولد بسال 1900 م، درباره ظهور و سقوط امپراتور های بیابانی نوشت، ولادمیرتسوف، مسئله حساس و دشوار زمینه هاي اجتماعی و اقتصادی، کشور گشایی مغول را حل کرد، که تا این زمان توجیه برای آن نداشتند. کتاب های زندگی چنگیز، و رژیم اجتماعی مغول، به دروغ پردازان غرب کمک بزرگی برای این موضوع بود، که چگونه عـده ای قلیل بی سواد و بی دین را به مسلمانان پیشرفته حاکم کنند.
اریک هاینیش، آلمانی بسال 1948 م، تاریخ سری مغولها را، که یک کتاب افسانه ای مغولی ساده و بی اهمیت و بدون تاریخ مشخص است، انتشار داد. برتولد اشپولر آلمانی تاریخ اردوی زرین و ایلخانیان، و رنه گروسه فرانسوی، داستان امپراتوری استپها را نوشتند. چند نفر دیگر نویسنده، کتاب های دوره مغول میباشند، که از کتاب های فوق الذکر استفاده کرده اند. بسیاری از دروغ نویسان مغولی اظهار میدارند، که منابعشان خطی و منحصر بفرد میباشد، ولی جای تعجب است، کسان دیگري این منابع خطی را ندیده اند.
دو منبع اصلی که مورد استفاده اینها قرار گرفته، تاریخ جهانگشای جوینی تالیف عطا ملک جوینی، و جامع التواریخ رشید الدین فضل اله، میباشد. اصل ماجرا از این دو کتاب است، که سرتاسر خیانت به ايران بزرگ، و دروغ و گزافه گویی و ضد و نقیض گویی است، در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ توضیح داده ام. از میان هزاران کتاب تاریخ ایران، فقط روضه الصفا و تاریخ وصاف و حبیب السیر، خیلی کم و اطلا عات ناقص، و اندکی درباره مغول دارند، که از همین دو کتاب فوق الذکر گرفته اند.
حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ
قابل توجه پژوهشگران تاریخ
پژوهشگران تاريخ، مقالات حمله های دروغی اسکندر و اعراب و مغول به ایران را مطالعه فرمایید، و به عنوان پژوهشگر، مجددا در باره تاریخ های فوق با حوصله ای جدید و دیدی نو، به بررسی پردازید. کتاب هایی قدیمی ایرانی و خارجی، که تاکنون درباره این جریانهای تاریخی نوشته شده اند، مشابه یکدیگر می باشند، یعنی بدون ارایه اسناد واقعی هستند، و با سلیقه های مخصوص به آن کتاب و آن زمان و به احتمال زیاد با نفوذ استعمار و سازمانهای مخفی کنیسا و کلیسا بوده اند، که همچنان باقی مانده، و در دسترس می باشند. شما پژوهشگران گرامی، یکبار دیگر با دیدی نو، پرسشهاي زير را بررسي نماييد:
پرسشها از عموم پژوهشگران تاریخ
ــ در طول تاریخ ایران، قدرت و نفوذ سازمانهای مخفی کنیسا و کلیسا و دینهای، در تاریخ نویسی چقدر بوده است؟
ــ تعهد و یا جیره خواری نویسنده كتابهاي تاريخي، به ملت و حکومتهای وقت یا استعمار چقدر بوده است؟
ــ آیا چاپ کتابهای تاریخی و خطی، از نسخه اصلی و واقعی است، و یا دست کاری شده مي باشند؟
ــ منابع آن چند کتاب خطی ایرانی، که قرنها بعد از حملات دروغی به ایران نوشته اند چیست؟
ــ نفوذ، واتیکان، روم، ونیز، استعمار و غیره، در نوشتن تاریخ جهان ایران، چقدر بوده است؟
ــ معلومات جغرافیای تاریخی سرزمينها، به تمام معنی آن، در نظر گرفته شده است یا نه؟
ــ معلومات جغرافیایی سرزمين ها، به تمام معنی آن، در نظر گرفته شده است یا نه؟
ــ بناها، جاده ها و نهرها، گفته شده در دروغ نامه ها کدام و کجا بوده اند؟
ــ صحنه واقعی جنگها و اردوهاي نظامي کجا قرار داشتند؟
ــ ده ها و صدها پرسش ديگر؟
نظر انوش راوید: اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند، باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند، و اساس جامعه شناسی تاریخی، روان شناسی تاریخی را در نظر داشته باشند. تاریخ علم کمی نیست، به وسعت میلیونها کیلومتر مربع، میلیاردها انسان، و هزاران سال است. شهر دامغان، که در واقع دم مغان است، دم یا دام به معنی خانه و تکیه و به معنی انتهای هر چیز نیز می باشد، مغان نیز مرکز و جمع مغ ها است، دم مغان یا با تغییر آوا دامغان. مرکز مغها که مغان باشد بوده است.
مغول جمعی از مغ های مغان است، و مغولستان نیز استان سمنان کنونی ایران بوده است، که تا شهر تاشکند کشور ازبکستان را نیز زیر نفوذ داشته است، و سرزمین چین آن زمان نیز استانهای مرکزی ایران بوده است، جهت اطلاع بیشتر به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.
مغولان امروزی از مناطق التاییک هستند، بسیاری از تاریخ نویسان مغولان تاریخی حمله مغول را با مغولهای امروزی کشور مغولستان اشتباه می گیرند. بسیاری نیز ترکهای سلجوقی را التایی می داند، درصورتیکه از نظر من چنین نیست. نظرات در تاریخ نویسی متفاوت هست و هر کسی برای خودش منابع واقعی یا دروغی دارد.
عکس انوش راوید در آثار تاریخی استان سمنان، عکس شماره 4502.
تصویر سکه طلا طرح اسلامی با نام چنگیزخان و الناصرلدین خلیفه عباسی، ضرب 618 هجری قمری، ضرب غزنی. عکس شماره 5129 .
الخاقان، العادل، الاعظیم، چنگیزخان، ضرب هذاالدینر غزنه فی، شهور سته مائه عشره و ثمانیه.
لا اله الا الله، محمد رسول الله، الناصرلدین الله، امیرالمومنین، هوالذی ارسل الرسول بالهدی، و دین الحق لیظهره علی الدین کله.
چند مورد سکه اسلامی دیدم، که نام چنگیز روی آن وجود دارد، و سادهها آنرا سکه های چنگیز خیالی مغول میدانند. نام چنگیز در جایی گیر میآورند، آنرا مغول میگویند، و اسکندری هم یونان و مقدونی، و اومر یا عمر هم عرب، خلاصه داستانی داریم، با این تاریخ دزدی از ایران.
……………
برچسبها: حمله مغول, سومین دروغ, دروغ بزرگ, دروغ مغول, آغاز ماجرا, ماجرای دروغ, بررسی دروغها, قهرمان سازی, داستانهای تاریخی, داستانهای دروغی, دروغ تاریخ.
………….
حمله مغول به ایران سومین دروغ بزرگ
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات و نماشا لینک آن در ستون کناری ارگ ایران
* * * * * * * * * *
……………………….
توجه 1: اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: تارنمای ارگ ایران، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین عکسها و مطالب ارگ ایران را بیابید.
توجه 2: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجوهای ستون کناری ارگ ایران بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید، و در جهت دانش مربوطه این تارنما، با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ ایران، توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به ارگ ایران مراجعه نمایند.
ــ از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید، به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید، و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید.
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها، در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید.