Skip to main content

بایگانی ماهانه ارگ ایران همراه تعداد نوشته ها

هفت نوشته تازه ارگ ایران

کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین‌کوب من انوش راوید،  در سن نوجوانی آشنایی کاملی به تاریخ نویسی استعماری داشتم،  وقتی کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین‌کوب را خواندم،  دیدم قبل از اینکه تاریخی باشد،  ادبیات رجزخوانی است.  ادبیاتی که به هیچ روی فن نویسندگی ندارد،  و فقط سعی شده با بازی ناهماهنگ با کلمات نشان دهد،  که عربهای صدر اسلام به ایران حمله کردند و کشتند و اسیر گرفتند و تجاوز کردند.  در خانواده ما در اینجا، همیشه صحبت از ترفند های استعماری بود،   و می دانستم که آنها بمنظور اداره جهان دست به تاریخ سازی می زنند،  و با انواع ترفندها ملتها را باهم دشمن می کنند،  تا منابع و منافع ببرند،  یعنی کار خودشان را بخوبی پیش بردند.

کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین‌کوب 

دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره
تصویر جلد کتاب دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین‌کوب،  عکس شماره 3716.
دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره
لوگو مراقب باشید در دام تاریخ نویسی استعماری نیافتید،  عکس شماره ۱۶۰۶.
دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره
ادامه پیش نویس
      بعد از جنگ دوم جهانی وضع استعماری جهان بشدت بهم خورده بود،  استعمارگران در طول جنگ مجبور شده بودند،  به ملتها تحت ستم امتیازاتی بدهند،  و برای جمع کردن این امتیازها خیلی دیر شده بود.  زیرا قدرت های جدید مانند کشور اتحاد جماهیر شوروی بوجود آمده بود.  برای همین نیاز داشتند بجای اینکه خودشان مستقیم به سرکوب ملتها بروند،  ترفند هایی بکار برند.  یکی از مهمترین این ترفندها درست کردن جو و فضای دشمنی در کشور های مختلف،  علیه همدیگر و ملتها دیگر بود.
      در ایران نیز کارهای زیادی برای این منظور کردند،  از برپا کردن جنگ های خیابانی حیدری نعمتی،  تا تاریخ نگاری و ایجاد دشمنی.  همیشه بدین منظور عوامل ریز و درشتی هم داشتند،  که پولی یا رایگان،  در اینکار به استعمار کمک و یاری برسانند.  از نظر من عبدالحسین زرین‌کوب، نویسنده کتاب دو قرن سکوت یکی از این عوامل بود،  که با دروغ نویسی در تاریخ،  و استفاده از ادبیات احساس بر انگیز،  با تمام قدرت به استعمار کمک کرد،  کمکی که حتی امروزه آثار آن در دشمنی بین دو ملت ایران و عرب دیده می شود.
      به این ترتیب استعمار چند کار مهم کرد،  ابتدا مشغول کردن ذهنها در دروغهای تاریخ،  سپس دادن آدرس اشتباه به مردم برای دشمنی و مبارزه،  سوم ایجاد درگیری های مختلف بین ملتها، و غیره.  در این موارد تحقیق کنید و پرسش نمایید.  در این قرن با اینهمه امکانات ارتباطی و اطلاعاتی،  نباید ساده بود و چشم و گوش بسته اغفال شد.  عدم دقت در این موارد،  باعث می شود در دام ها و ترفند های دیگر استعمار و امپریالیسم افتاد،  و مطمئنا اینبار با روند نابودی کامل همراه خواهد بود.
      تحلیل گران اجتماعی و سیاسی،  بجای اغفال شدن از دروغهای تاریخ و ایجاد دشمنی بین ملتها،  راه درست اندیشه کردن و درست دانستن از تاریخ و واقعیتها را پیشه کنند.  تا در نهایت بتوانند طرحها و برنامه های درست و حساب شده را تدوین کنند.  همچنین بتوانند آگاهی های لازم را بر اساس تاریخ واقعی به مردم برسانند.  ما ملت قاره کهن،  همه از یک ریشه و تاریخ هستیم،  و جدا کردن و قطعه قطعه و دشمن کردن ملتها،  جز شکست و نابودی هیچی ندارد،  و فقط به نفع استعمار و امپریالیسم است. 
. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود . . .
کلمات کلیدی و برچسب:  دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره.

دو قرن سکوت

   نظر انوش راوید:  در اینجا ضمن دانستن ارزش آزادی اندیشه و قلم،  برای خودم و همه،  منجمله دشمنان ایران،  به بررسی دو قرن سکوت کذایی  عبدالحسین زرین‌کوب می پردازم.  کتابی که لازم بود نوشته شود،  تا اسرائیل تازه تأسیس جان بگیرد.  این نوع کتابها که از کارها و ترفند های استعمار است،  فقط برای کمک به شرایط مورد نظر آنها نوشته شده است.  در زیر نوشته ها نظر خودم را با خط قرمز نوشته ام.  این دو قرن سکوت و نظرها را بمرور و در فرصت های مناسب ادامه می دهم.
دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره
فرمانرویان صحرا
   روزهای آرام
      در آن روزگاران کوه هیبت و شکوه دولت ساسانی،  سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازه های قسطنطنیه به بیم و هراس میافکند،  عربان نیز مانند سایر مردم روی نیاز به درگاه خسروان ایران میآوردند،  و در بارگاه کوسری چون نیازمندان انیران و درماندگان می آمدند و گشادکار خویش را از آنان می طبیدند.  پیش از این،  نیز به درگاه شهریاران ایران جز از در فرمانبرداری در نیامده بودند و پیش از اسکندر در بیابان عرب،  زمره سرزمین هایی بود کوه به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت.  از آن پس سران و پیران قوم،  به درگاه پادشاهان ایران در شمار پرستاران و فرمانبرداران بودند.  در دوره ای که شاپور ذوالاکتاف هنوز از مادر نزاده بود،  برخی از آن ها به بحرین و کناره های دریای فارس به غارت آمده بودند.
       اما چنانکه در تاریخ ها آورده اند وقتی شاپور بزاد آمد ،  آن ها را ادب کرد و به جای خویش نشاند.  در درگاه یزدگرد اول بزرگان حیره چون دست نشاندگان و گماشتگان ایران بشمار میآمدند.  و در روزگار نوشیروان،  تازیان سرزمین هاماوران نیز مثل تازیان حیره خراج گزار و دست نشانده ایران بودند.  بادیه های ریگزار بی آب نجد و تهامه را دیگر آن قدر و محل نبود که حکومت و سپاه ایران را به خویشتن کشاند.  زیرا درین بیایان های بی آب هولناک خیال انگیز،  از کشت و ورز و بازار و کالا هیچ نشان نبود.  و جز مشتی عرب گرسنه و برهنه،  که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه،  با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند،  از آدمی نیز در آنجا کس اثر نمیدید.  جز آن بیابان های هولناکِ هراس انگیز بی آب و گیاه که به رنج گرفتن و نگه داشتن نمی ارزید دیگر هر جا از سرزمین تازیان ارجی و بهایی داشت اگر از آن روم نبود در زیر نگین ایران بود.  و عربان،  که درین حدود سکونت داشتند بارگاه  خسروان را در مدائن کعبه نیاز و قبله مراد خویش می شمردند.
      در قصه ها هست که از شاعران عرب نیز،  کسانی چون اعشی،  به درگاه خسرو می آمدند و از ستایش شاهنشاه مال و نعمت و فخر و شرف به دست می آوردند.  در آن روزها،  خود این اندیشه هم که روزی تخت و تاج و ملک و گاه خسروان دست فرسود عربان بی نام و نشان گردد و کسانی که به بندگی و فرمانبرداری ایرانیان به خود می بالیدند،  روزی تخت و دیهیم شاهان و ملک و گاه خسروان را چون بازیچه ای بی ارج و بها به کام و هوس زیر و زبر کنند هرگز به خاطر کس نمی رسید.
       اما درست در همین روزگاران،  که ضعف معنوی و روحانی،  نیروی ظاهری و جسمانی دولت ساسانی را از درون میخورد و می کاست، نیرویی معنو ی،  بزرگ و بالنده،  از درون ریگزار های قفر و هولناک بیابان عرب پدید آمد و اندک اندک بالید و فزونی یافت تا سرانجام شکوه و قدرت کسانی که پنجه به پنجه روم می زدند و به زور بازو پنجه آنان را می تافتن ،  دستخوش تازیان گشت.
   نظر انوش راوید:  در این چند سطر با بازی با کلمات و ادبیات ناشیانه،  سعی کرده ایران باستان را دارای هیبت و عظمت ترسناک نشان دهد،  و اعراب را بسیار ضعیف و بی چیز شمرده.  مهمتر از همه اعراب را با تازیان اشتباه گرفته،  یک تاریخ دان نباید چنین اشتباهی را بکند.  منابع او همان کتاب هایی است،  که در اینجا درباره آنها نوشتم،  این کتابها به تنهایی و بدون داشتن اسناد،  فقط یک مشت نوشته بی سند و شواهد می باشند.
      وظیفه تاریخ نویس یافتن شواهد و اسناد برای آنهاست،  نه اینکه آنها را صرفاً تاریخ واقعی بداند،  و با اضافه کردن انبوهی شاخ و برگ ادبیاتی احساس بر انگیز،  بخواهد آنها را تاریخ بداند و بگوید.  در نهایت کتاب را با کمک عواملی تولید و پخش منتشر کنند،  و انواع فرستند های رادیویی و تلویزیونی استعماری هم مرتب از آن بگویند.  روشنفکر های ملی ایران،  این ماجراها را پیگیری کنید،  درصورت عدم دقت،  ملت در چاله و چوله های وحشتناک استعماری خواهد افتاد.
صحرانشینان
      جزیره خشک و بی آب و گیاه عرب،  با آن هوای گرم و سوزانی که همه جا جز در جاهای کوهستانی آن هست البته برای زیست مردم جایی مناسب نبود.  از این رو بود که از دیرباز تمدن و فرهنگ در آنجا جلوه ای نکرده بود و گذشته از پاره ای نقاط که،  از آب و گیاه بهره داشت یا جا هایی که بر سر راه تجارت واقع بود در سراسر این بیابان فراخ زندگی شهرنشینی هیچ جا رونق نیافته بود.
      گذشته از نواحی کوهستانی جنوب،  که از یمن تا عمان امتداد داشت،  در کناره های بادیه،  مجاور شام و بین النهرین نیز از قدیم شهر هایی کوچک می بود،  که اعراب در آن سکونت می داشتند.  شهر هایی مانند مکه و یثرب و طائف و دومه الجندل نیز جنبه بازرگانی داشت و بر سر راه تجارت بود.  باقی این سرزمین پهناور جز ریگ های تفته و بیابان های فراخ چیزی نداشت.  و اگر گاه چشمه ای کوچک از خاک می جوشید و سبزه ای پدید می آمد عرب بیابان نشین با شترها و چادرهای خویش همانجا فرود می آمد.  زندگی این خانه به دوشان بیابان گرد البته به غارت و تطاول بسته بود و در سراسر صحرا،  قانون جز زور و شمشیر نبود.  عربان که از دیرباز در چنین سرزمینی می زیستند ناچار مردمی وحشی گونه و حریص و مادی می بودند.
      جز آزمندی و سود پرستی هیچ چیز در خاطر آنها نمی گنجید،  هرگز از آنچه مادی و محسوس است فراتر نمی رفتند و جز به آنچه شهوات پست انسان را راضی می کند نمی اندیشیدند،  از افکار اخلاقی،  آنچه بدان می نازیدند مروت بود و از آن نیز جز خودبینی و کینه جویی نبود.  شجاعت و آزادگی که در داستان ها به آب ها نسبت داده اند همان در غارتگری و انتقام جویی بکار میرفت،  تنها زن و شراب و جنگ بود که در زندگی بدان دل می بستند.
      از این ها که می گذشت دیگر هیچ توجه و عنایتی به عالم معنی نمی داشتند.  آداب و رسوم زندگی شهری را،  به هیچ وجه نمی توانستند بپذیرند.  در غار ت ها و چپاول هایی که احیاناً بر شهر های مجاور می کردند همه جا با خود ویرانی و فساد میبردند.  از وحشی خویی و درنده طبعی بسا که به قول ابن خلدون سنگی را از من عمارت بر می کندند تا زیر دیگ بگذارند یا آنکه تیر سقف را بیرون می کشیدند تا زیر خیمه نصب کنند.
      این فرمانروایان صحرا که از تمدن و فرهنگ بی بهره بوده اند،  در دوره ای که تمدن های بزرگ دنیای قدیم شکوه و عظمت تمام داشته است،  اگر جز قتل و غارت و رهزنی کاری داشته اند حفظ راه های بازرگانی و بدرقه کاروان های تجارتی بوده است. بنابراین هر چند استیلا برین صحرا های فراخ بی آب و گیاه آن قدر نداشته است که دولت های بزرگ قدیم چون مصر و بابل و ایران و روم بدان چشم طمع بدوزند اما برای حفظ جان قافله های تجارتی،  هم از دیرباز کشور گشایان قدیم این فرمانروایان صحرا را به خدمت خویش می گرفته اند و در تاریخها هست که وقتی کمبوجیه پادشاه هخامنشی لشکر به مصر برد اعراب را واداشت که در بادیه برای سپاه او آب تهیه کنند  و در برخی از جنگ هایی که ایرانیان با یونان ها کرده اند نیز اعراب جزو سپاه ایران بشمار می آمده اند.
      بدین گونه در روزگاران کهن،  عرب را شأنی و قدری نبود.  شهری و تمدنی نداشت و محیط زندگی او نیز پیدایش هیچ نظام و تهذیبی را اقتضا نمی کرد.  معهذا اگر در کاره های این بیابان فراخ شهری و واحه ای بود،  از برکت تربیت و تمدن روم در کار بود و دولت روم آن را در برابر ایران علم کرده بود.  حکومت ایران نیز دولت حیره را در کنار بادیه عراق به وجود آورده بود تا هم در آن حدود از اصطکاک مستقیم دو دولت جلوگیری کند و هم در جنگ با روم مددکار ایران باشد.
      اما نفوذ ایران بر عرب منحصر به امارت حیره نبود.  از همه قبایل و طوایف،  گردنکشان و بزرگان عرب به درگاه پادشاهان ساسانی روی نیاز می آوردند.  گذشته از این ها یمن نیز از روزگار نوشیروان دست نشانده ایران بود.  مطالعه در تاریخ حیره و یمن نشان میدهد،  که ایرانیان در آن روزگاران عرب را به هیچ نمی گرفتند،  و هرگز از جانب آن ها هیچ اندیشه ای نداشته اند.
   نظر انوش راوید:  این قسمت نیز مانند بالا ادبیات بی محتوا بود،  وقتی این سطرها را می خوانم درست بنظرم چندین سال پیش آمد،  که یک بنیادگرای یهودی صهیونیسم در اسرائیل،  دارد درباره اعراب می گوید،  امروز اسرائیلی ها با اعراب خیلی خوب شده اند،  و از این حرفها نمی زنند.
      می نویسد:  "ایرانیان در آن روزگاران عرب را به هیچ نمی گرفتند"  در واقع می خواهد از این حرف الکی به این نتیجه برسد،  که چون هیچی نمی گرفتند از آنها شکست خوردند.  هرگز از مراحل رشد و تکامل و شرایطی،  که باعث برتری می شود نمی گوید،  چون سواد آن را ندارد.
  حیره
چنانکه از آثار و اخبار بر می آید در اوایل قرن سوم بعد از میلاد پاره ای از طوایف عر ب،  از فترتی که در پایان روزگار اشکانی پیش آمده بود،  استفاده کردند و به سرزمین های مجاور فرات فرود آمدند،  و بر قسمتی از عراق دست یافتند،  و ازین تازیان،  برخی همچنان زندگی بدوی را دنبال کردند،  اما عده ای دیگر به کار کشاورزی دست زدند،  و پس از آن،  رفته رفته روستا ها و قلعه ها بنا کردند،  و شهر ها برآوردند.  مهمترینِ این شهرها،  حیره بود،  که در جایی نزدیک محل کنونی کوفه بر کرانه بیابان قرار داشت،  این
شهر ،  چنانکه از نام آن پیداست ۱ قلعه ای و اردویی بوده است،  که اعراب در آن سکونت داشته اند،  اما اندک اندک به شهر تبدیل شده است.  تاریخ بنای این شهر را در افسانه ها به بختنصر نسبت داده اند،  و پیداست کوه در صحت این قول جای شک هست.  این قدر هست کوه هوای آزاد بیابان و آب جویبا ر های فرات برای آبادی امن سرزمین مساعد افتاده است.  کثرت  زرع و نخیل و وفور آب و کشت درین ناحیه می توانسته است فرمانروایان صحرا را به تمدن دعوت  نماید.  عر ب هایی که درین حدود،  سکونت می داشتند به سبب مجاورت با ایران از برکت فرهنگ و تمدن بهره ای یافته بودند.  نزدیک حیره کاخ های همچون «کاخ ابن بخیله» و «کاخ سفید» و «کاخ خورنق» برپا گشته بود.  کوه جلوه و رونقی خاص بدان شهر می بخشید.  عربان این ناحیه برخی در بین آنها کسانی بودند،  که با خط و کتابت آشنایی داشتند،  و شاید خط و کتابت از آنجا به دیگر جا های عربستان رفته باشد.
تاریخ امرا حیره ،  درست روشن نیست، ۲ این قدر هست که این امرا از اعراب بنی لخم بوده اند و به حکم مجاورت  نسبت به شاهنشاهان ساسانی فرمانبرداری می کرده اند.  سبب عنایتی که فرمانروایان ساسانی به حمایت و تقویت امرا حیره می داشتند این بود که می خواستند به وسیله آن ها اعرابی را که در ثغور ایران سکونت داشتند متحد نمایند،  و به یاری آن ها از تجاوز و تعدی بدویان غارتگر به حدود مرز ایران جلوگیری نمایند.  از این روی پادشاهان ساسانی در حمایت و تقویت این امرا عنایت بسیار می ورزیدند و آن ها را با فرمان خویش بدین مقام منصوب می نمودند.  نام این امرا در تاریخ های قدیم ایران ضبط بوده است و حمزه اصفهانی فهرستی از نام و مدت عمر آن ها با ذکور پادشاهانی از
————————————————–
۱ ــ  حیره از لغت سریانی Héria است به معنی دیر و حرم که بعد بر لشگرگاه اعراب مجاور ایران اطلاق گردیده و سپس به معنی شهری شده است کوه در مجاورت  سرحد سپاه باشد.
  2 ــ  در باب ملوک حیره و یمن و همچنین درباره تاریخ عربستان قبل از اسلام رجوع شود به خطابه های آقای سید حسن تقی زاده در دانشکده معقول و منقول،  که تحت عنوان "تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن" در سه جزء،  ضمن "انتشارات  دانشکده معقول و منقول" به طببع رسیده است و حاوی جامع ترین تحقیقات  درباره تاریخ عرب قبل از اسلام است.  همچنین رجوع شود به:
تاریخ العرب قبل الاسلم.  تألیف الدکوتور جواد علی،  بغداد – و نیز: تاریخ اسلام،  آقای دکتر علمی اکبر
فیاض،  از انتشارات  دانشگاه تهران،  که با عبارات  کوتاه محتوی معلومات زیاد است.
———————————————
ساسانیان که با آن ها معاصر بوده اند نقل نموده است. ۱ این فهرست هرچند کامل و خالی از خطا نیست اما به هر حال جالب و مهم است.  ترتیب و شماره امرا این سلسله غالب نادرست و مبهم است.  شباهت و وحدت  نامهای آن ها از اسبابی است که مورخان را در باب تاریخ امرا این خاندان به خطا و اشتباه افکنده است.  هرچه هست،  امرا بزرگ این دیا ر،  در دوره ساسانی بیشتر از خاندان لخم بوده اند و هه از شاهنشاه ایران فرمان می برده اند.
ذکور تاریخ حیره و امرا خاندان لخم درین جا حاجت نیست خاصه که درین باب،  تاریخها نیز اطلاعات دقیق و درستی ندارند.  با این همه اشاره ای کوتاه به امارت این خاندان تا اندازه ای وضع تمدن و حکومت اعراب مجاور این ناحیه را به دست میدهد.  این قدر برای این کتاب کفایت است و بررسی تتبعاتی که محققان در تاریخ این سلسله کرده اند در حوصله کار ما نیست.
   نظر انوش راوید:  به این چند سطر دقت کنید بارها تکرار کرد:  "تاریخها نیز اطلاعات دقیق و درستی ندارند"  آنوقت می گوید: "این قدری که هست برای این کتاب کفایت کند"  یعنی هر چه می خواهم برداشت می کنم،  و باب نظر ارباب استعماری می نویسم.  مانند همین شهر حیره،  که الکی بدون ریشه یابی معنی می کنند.
   ــ  حیره = ایر ره = راه ایران،  یک شهر باستانی میان راه است،  و اصلاً به این داستان کذایی مربوط نیست،  در اینجا.
. . . ادامه دارد . . .
کلمات کلیدی و بر چسب:  دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره. دو قرن، سکوت، عبدالحسین، زرین‌کوب، حیره.
. . . .
مستندهای مربوط
مستندهای بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند.
 
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x